به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 58
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 18 آذر 95 [ 01:19]
    تاریخ عضویت
    1392-3-03
    نوشته ها
    212
    امتیاز
    5,830
    سطح
    49
    Points: 5,830, Level: 49
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 120
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    158

    تشکرشده 390 در 142 پست

    Rep Power
    42
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط میشل نمایش پست ها

    یعنی ممکنه من یه کاری (که درست میدونم) انجام بدم، و مثلا 8 واحد حس مثبت بهش داشته باشم. تایید یا عدم تایید دیگران می تونه این 8 رو به 80 یا به منفی 80 برسونه.

    .
    مثل من ... یک جای کار ایراد داره باید درستش کرد اینجوری نمیشه

    کسی حرف منو انگار نمیفهمه
    مرده زنده،خواب و بیدار نمی فهمه
    کسی تنهاییمو از من نمی دزده
    درد ما رو در و دیوار نمیفهمه
    واسه تنهایی خودم دلم میسوزه
    قلب امروزی من خالی تر از دیروزه

  2. 2 کاربر از پست مفید پژمان تشکرکرده اند .

    rozaneh (یکشنبه 23 فروردین 94), میشل (شنبه 08 فروردین 94)

  3. #12
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 35,998 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    .
    نقل قول نوشته اصلی توسط setareh نمایش پست ها
    سلام
    اهمیت دادن و چسبیدن به شخصیت (هویت هایی که از خود به جامعه ارائه می دهیم) مهمتره یا بودن با عزیز درون و در تعادل زیستن؟ !
    امروزه افکار موهوم (بخوانید تخیل یا بافته های ذهنی) مانعی شده در استفاده ما از نرم افزار اصیلمون یعنی فطرت . این قطع ارتباط عامل ایجاد رنج و بی قراری های ماست
    با انگیزه «یه چیزی شدن» یا «یه کسی شدن »و در هوس آب مدام دنبال سراب ها و دلخوشی های شخصیتی شدیم ولی هر بار که خومون رو غرق اون می کنیم متوجه غیر اصیل بودن اون می شیم و حس می کنیم این اون چیزی نیست که عزیز درونمون از ما طلب می کنه این درون تا وقتی ما رو دوباره با خودش پیوند نده به بی قراری هاش ادامه می ده
    متوجه شدیم صیادی چیره دست با عنوان من یا شخصیت ذهنمان را اشغال نموده و ذهن ما روا به صورت چارچوبی بسته و محدود در آورده و ارتباط ما را با زندگی و مردم تنها از یک دریچه ی فکری (من)محدود و همراه با تعبیر و تفسیر بیشتر بر قرار می کنه.به طور مرموزی بین ما و ذات فطری و حقیقت فاصله می اندازه . مارو مشغول به امورشخصیتی کرده و فرصت بودن با درون رو از ما گرفته و مشغول به ضبط و ربط مسائل روز مرگی مون به اسم زندگی می کنه . مشاهدات و درک ما رو دستکاری و از فیلترتعبیر و تفسیر خودش عبور میده و سپس برداشتی که متفاوت با حقیقته به ذهن ما تحویل می ده و ما این شبه ادراکارت رو به عنوان برداشت و فهم نسبت به خود,زندگی و اجتماع می پذیریم
    صفاتی بیگانه چون مقایسه خشم غرور خود باختگی تکبر نفرت تنهایی ترس تعصب سوءظن اضطراب وسواس و صفاتی از این قبیل در اثر سلطه ی این صیاد که پایگاهی قوی در ذهن به عنوان من یا شخصیت مستقر کرده بوجود اومده .
    جدیدا طرحی درون ذهنم اجرا خواهد گردید که در صورت موفقیت قسمت عمده ای از بار ترافیک کاسته خواهد شد
    طبق مصوبه ای,پلیس ذهنمان را مامور دستگیری این صیاد چیره دست کردیم .
    انشاءلله به یاری خداوند این صیاد و عاملانش را یکی یکی دستگیر و از کره ی ذهنمان تبعید خواهیم کرد .وبار ترافیکی برداشته و تردد روان و آسانی در اتوبان ها و شاهراههای ذهنمان در روزهای آتی خواهیم داشت .

    برای شما دوستان آروزی روزهایی با بار ترافیکی سبک و روان و پربار دارم .





  4. 7 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    Blue friend (جمعه 28 فروردین 94), danger (یکشنبه 09 فروردین 94), m.reza91 (شنبه 08 فروردین 94), salehe92 (شنبه 08 فروردین 94), فرشته اردیبهشت (پنجشنبه 13 فروردین 94), میشل (یکشنبه 09 فروردین 94), شیدا. (دوشنبه 10 فروردین 94)

  5. #13
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 35,998 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط setareh نمایش پست ها
    انسانی که موجودیتش رو در شخصیت یا من(هویت هایی که از خود به جامعه ارائه می دهیم) خلاصه می بینه ناگزیر به تحمل اضطراب در خودشه .



    اضطراب جز رفتارهای فطری انسان نیست ومانند نفرت و خشم بر انسان عرض شده و تداومش ریشه در توهمات فکری داره . اضطراب در حقیقت به واسطه عدم توجه به اصا لت و درون و پرداختن به کسب ارزشهای شخصیتی و اجتماعی در انسان شکل می گیره .اضطراب از نتایج تسلط فکر بر ذهن انسانه .هرگونه تلاش برای از بین بردن اضطراب بدون آگاهی از پدیده فکر کاری بی ثمر و درمانی ناممکن محسوب میشه .پدیده فکر و نحوه ی عملکرد اون باید به صورت کلی و همه جانبه درما آشکار بشه تا فرصت پنهانکاری به اون داده نشه . فکر رو باید در نقطه خلق تصاویر که شروع حرکت های اون در ذهن است رو غافلگیر کرد و شناخت .

    فکر با خلق تصاویر متضاد باعث ایجاد اضطراب درما میشه .
    تنها راه نابودی اضطراب به سکوت کشیدن ذهن است .

    لازمه ی سکوت ذهن آگاهی از مکانیسم فکروحاصل این سکوت تصاویر فکریه . نه چیزی به اسم خجالتی بودن نه اعتماد به نفس نه حقیر بودن نه جسور بودن نه بی شخصیتی نه شخصیت داشتن .و به این ترتیب نه اضطراب و نه معضلی به اسم اضطراب شکل می گیره .

    نباید فراموش کنیم چراغ ذهن انسان می بایست به یکباره روشن بشه. تاباندن نورافکن دانش به یک گوشه ی ذهن و تاریک ماندن دیگر زوایای اون کمکی به ما نمی کنه و نوعی گمراهی در شناخت رو به همراه داره .

    شاید شعر مولانا در زمینه ی فریب فکر و تاثیر جزیی نگری را شنیده باشید .
    ماجرای لمس کردن فیل در تاریک توسط مردم .
    ممردم شهری برای اولین بار به تماشای فیل می رن اما این فیل چون در اتاقی تاریک نگه داری می شده نا چارا توسط عده ای به جای مشاهده و درک بصری با لمس کردن به وصف کشیده میشه و هر کس با لمس قسمتی ازبدن فیل برداشت و تعبیرش رو از اون بیان می کنه و تصورش رو بدیهی و حقیقی میدونه یکی پای فیل رو ستون یکی گوش فیل رو بادبزن و دیگری خرطوم فیل رو ناودون تصور می کنه و دراین بین هرکس نظر خودش رو ارجح و حقیقی می دونه و اون رو به حساب مشاهده عینی و شناخت از فیل بیان می کنه اما در واقع کسی متوجه ماهیت و درک کلی از فیل نشده .
    منظور مولانا در این داستان اینه که :
    ما بدون اطلاع از ماهیت کلی فکر و با پرداختن به اجزای آن مثلا اضطراب قادر به شناختش نخواهیم بود ما در حال حاضر اضطراب , وسواس , حس تنهایی , تنفر ,خشم مقایسه و خلاصه خیلی صفات دیگر را به عنوان پدیده هایی مجزا و غیر مرتبط با فکردر خودمون حس می کینیم درحالی که همه یکسان و از عوارض وجود فکر در ذهن انسان بوده و دارای ماهیت توهمی هستند
    دونستن این موضوع به ما کمک می کنه که درک کنیم محل تشکیل مشکل و رفع اون فقط یک نقطه ست . پدیده ی "من" در ذهن به منزله ی دیواری توهمی ست که همواره حایلی بین انسان و حقیقت درونیشه .
    با تشکیل این دیوار تمامی مشاهدات ما از طریق فکر وبه واسطه ی انعکاس تصاویر فکری برروی این دیوارصورت میگیره و ما متاسفانه به دلیل فریب فکر این دیوار را حقیقت د رونیمان فرض می کنیم و وجود این دیوار موجب قطع ارتباط ما با درون و درپی آن عادت کردن به تماشای تصاویر فکری شده .
    علت اینکه فکر شخصیت یا من رو تا این حد با اهمیت جلوه می ده اینه که لحظه ای غافل شدن از" من "یعنی فرصت پی بردن به وجود دیوار .
    آگاهی یعنی نابودی این دیوار توهمی نه سرگرم شدن به بررسی و شناخت تصاویر اون .
    توقف اندیشیدن به دیوار =با محو دیوار یا همون "من".


    انسان در تلاش به ظاهر جدی و منطقی و با هدف کسب و حفظ شخصیت به عنوان مهمترین ارزش اجتماعی از درک مسئله ای مهم در خودش غافل مونده و اون نابودی وذبح کردن هستی روانی اش هست که در پیشگاه جامعه, به بهای بهتر دیده شدن و برتر بودن.


    تهیه شده از کتاب: گره خودشناسی
    .





  6. 8 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    Blue friend (جمعه 28 فروردین 94), danger (یکشنبه 09 فروردین 94), m.reza91 (شنبه 08 فروردین 94), meinoush (یکشنبه 09 فروردین 94), salehe92 (یکشنبه 09 فروردین 94), فرشته اردیبهشت (پنجشنبه 13 فروردین 94), میشل (یکشنبه 09 فروردین 94), شیدا. (دوشنبه 10 فروردین 94)

  7. #14
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    سلام فرشته مهربان،

    خوشحالم شما رو در این تاپیک می بینم.

    اما واقعا فکر می کنید این کلی گویی های ستاره به دردم بخوره؟

    راستش حتی خوندنش هم برام سخته از بس که صقیل نوشته. البته فردا شب سعی می کنم بخونمش.

    ممکنه خواهش کنم نظرتون رو در مورد مشکلی که در پست 10 توضیح دادم بگید؟ چطور می شه این مشکل رو برطرف کرد؟

    مثل ستاره مقاله ننویسیدا... راهکار لازم دارم... باید بدونم دقیقا چیکار کنم تا این حالت برطرف بشه.

    مرسی.

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  8. 5 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (یکشنبه 09 فروردین 94), Blue friend (جمعه 28 فروردین 94), rozaneh (یکشنبه 23 فروردین 94), فرشته اردیبهشت (پنجشنبه 13 فروردین 94), شیدا. (دوشنبه 10 فروردین 94)

  9. #15
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    من ذهنی. دیوار بید خود واقعی و فکره
    سکوت ذهنی با کترایی مثل اون ناپیک بهترزندگی و ذهن سطحی ایجاد میشه
    کارایی. بهار
    من ذهنی همون ذهن سطحیه
    همه مشکلات و مستیلی ک مطرح میکنی احتمالا با همین کار حل میشه و زیرمجمو عه اشه

    برداشتم از پست دوم این بود.
    بخون هر دو پست رو بعدا
    حتما فرشته مهربون میان توضیح میدن
    ب
    ابت غلط تایپی عذرخواهی میکنم

  10. 2 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    Blue friend (جمعه 28 فروردین 94), میشل (دوشنبه 10 فروردین 94)

  11. #16
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 35,998 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    با سلام

    لطفاً کل تاپیکی که پست از آن استخراج شده را بخونید

    در فرصت مناسب و با تمرکز کافی حرفهای خودم را هم تقدیم خواهم کرد





  12. 5 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    Blue friend (جمعه 28 فروردین 94), meinoush (دوشنبه 10 فروردین 94), فرشته اردیبهشت (پنجشنبه 13 فروردین 94), میشل (دوشنبه 10 فروردین 94), شیدا. (دوشنبه 10 فروردین 94)

  13. #17
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    مرسی فرشته جان،

    عالی بود.

    البته هنوز پست هایی که از ستاره نقل قول کردی رو نخوندم، اما پست های خودت (که با تفکرات اخیرم هماهنگ بود) دیدم رو روشن تر کردن.

    باید یبار از اول به همه چی فکر کنم.

    میام نتیجه رو می نویسم. خوشحال می شم بعدش نظر شما رو هم در موردش بدونم.

    ممنون بخاطر معرفی تاپیک.

    قبلا دیده بودمش، اما هیچوقت اونقدر حوصله نکرده بودم که به جاهای خوبش (پست های خودت) برسم.

    ========

    مرسی مینوش جان، راه حل همون اطرافه.

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  14. 3 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    Blue friend (جمعه 28 فروردین 94), meinoush (چهارشنبه 12 فروردین 94), rozaneh (یکشنبه 23 فروردین 94)

  15. #18
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    سلام

    من سعی کردم مشکلات اصلیم رو مشخص کنم. هدف برطرف کردن این مشکلاته. اینهایی که نوشتم با همدیگه همپوشانی هایی دارن:

    (1) خلوت نبودن ذهن (طبق تعریف فرشته مهربان در تاپیک پلیس ذهن).

    (2) واکنشی بودن: به محرک های محیطی سریع واکنش می دم.

    (3) هیجانی بودن: فوران هیجانات و انرژی ها.

    (4) سرزنش کردن خودم و دیگران.

    (5) افسردگی. حتی در کودکی.

    (6) عدم تمرکز و تداوم در انجام کارها. و اینکه برام سخته کارها رو طبق اولویت انجام بدم.

    (7) یه حباب یا خلاء درونی: این اسم شاید درست انتخاب نشده باشه. در هر حال یه باوری ته ته ته دلم هست مبنی بر اینکه: من "بد" و "اشتباه" هستم. این حباب معمولا در اندازه ی یک نقطه هست، و به نظر می رسه در حال حاضر کسی در محیط اطرافم قادر به حس کردنش نیست. البته قبلا این خیلی بزرگ بود، من اونقدر روش کار کردم که کوچیک شد. اما هنوز از بین نرفته. این حباب حاصل القاء محیطی هست که درش به دنیا اومدم و رشد کردم. که در قسمت بعدی این پست در موردش توضیح میدم.

    (8) عدم استقلال احساسی: مشکلی که در پست شماره 10 توضیح دادم.

    (9) بی طاقتی در تحمل احساساتی مثل غم و خشم. من دقیقا مشکلی که در این کلیپ توضیح داده شده رو دارم، غیر از حسادت که تقریبا می شه گفت دچارش نشدم.


    ====

    فکر می کنم اینها مشکلات اساسیم هستند. مثال نزدم که پستم طولانی نشه. همونطور که می بینید اکثرشون یه ریشه دارن (خطاهای شناختی). ارتباط اکثرشون برام واضح هستند، بعضیاشونم برام مبهمه (مثل مورد 8). در هرحال فکر می کنم راه برطرف کردن همشون یه چیز باشه.

    من قصد دارم روی شرایط حال حاضرم تمرکز کنم و نمی خوام گذشته رو زیاد کنکاش کنم، چون ریشه مشکلاتم تقریبا برام واضحه. اما برای اینکه شما هم در جریان باشید، به ریشه ها هم اشاره می کنم. زیرساخت های احتمالی مشکلات من به قرار زیرند:

    (1) کتک خوردن های زیاد قبل از سن سیزده سالگی. و حتی گاهی در خواب. خصوصا در حضور دیگران.

    (2) پدر پرخاشگر و عصبی.

    (3) خود زنی کردن پدرم در حضور کل فامیل.

    (4) مادر خجالتی.

    (5) عدم مهارت های ارتباطی پدر و مادرم و مشکلاتی که با بقیه فامیل داشتن.

    (6) فوق العاده سرزنش شدن توسط مادرم که به تاروپود روانم نفوذ می کرد.

    (7) همکاری نکردن و راه نیومدن با پدر و مادرم. مقاومت کردن در مقابل خواسته هاشون. رام نشدن و ضربه خوردن.

    (8) پدر و مادرم خدای من بودند. من حتی موقع کتک خوردن فکر نمی کردم که پدرم کار بدی انجام میده، فکر می کردم که من "بد" هستم.

    (9) اجبار به راست دست کردنم. الان نیمه راست دست و نیمه چپ دست هستم. فکر می کنم این روی عملکرد مغزم اثر گذاشته.

    (10) تفریح نداشتن و فقدان شدید شادی و بازی.

    ===========================================

    اینها اثرات خیلی گسترده ای داشتند که در چندین مرحله از زندگیم کاهششون دادم. حالا فکر می کنم اونقدر قوی شدم که کاملا اثراتش رو ریشه کن کنم. که یه آدم سالم باشم. اما به یه برنامه ریزی درست نیاز دارم.

    ===========================================

    راه حلی که به نظر خودم می رسه، چیزیه که در پست 2 از این تاپیک توضیح دادم. بصورت خلاصه: تلاش برای ریشه یابی احساسات، و تشخیص افکار اشتباه در موقعیت های مختلف. فکر می کنم به این وسیله عقلم کم کم قوی بشه و مدیریت ذهنم رو بدست بگیره.

    اما هنوز برنامه ریزی نکردم که چطور انجامش بدم. برام سخته، نمی دونم دقیقا به چه شکل اینکارو انجام بدم. چطور پیش ببرم.

    خوشحال می شم نظرتون رو در مورد همه ی اینهاییکه گفتم بدونم. خصوصا در مورد راهکارها.

    فرشته مهربان در پست 3 از این تاپیک یه نقل قول از شما آورده شده، گفتید:

    "راهش این هست بیشتر خودت را درک کنی و بیشتر خودت را دوست داشته باشی و این فاصله ای که با خودت داری را از بین ببری که این هم تکنیکهای خاص خود را دارد و اولین گام آن افزایش آگاهی در خصوص خود آگاهی و بینش هست تا می رسد به تکنیکهای عملیاتی"این دقیقا چیزیه که من بهش نیاز دارم. منظورتون از تکنیک های عملیاتی چیه؟ میشه این گام ها رو برام توضیح بدید؟

    من در یه دوره کوتاه از زندگیم "عزت نفس" عمیق و کامل رو تجربه کردم. پاییز امسال بود. برای اولین بار فهمیدم یعنی چی که عزیز خودم باشم. اما متاسفانه از دستش دادم. اون احساس چیزیه که می خوام داشته باشمش. چطور بهش برسم؟ طوریکه درم تثبیت بشه و دیگه از دستم نره...

    ==============

    مینوش من پستت رو درست نفهمیدم. میشه دوباره توضیح بدی؟

    - - - Updated - - -

    یکی از اصلی ترین مشکلاتم "عصبانیت و پرخاشگری" هست. این در قالب همون مواردیه که قبلا گفتم (واکنشی بودن)، اما بهتره واضح تر بیانش کنم. من در عرض کمتر از یک ثانیه عصبانی می شم. طوریکه اصلا خودم هم نمی فهمم چی شد و چطور عصبانی شدم. یعنی مراحل عصبانی شدنم اونقدر سریعه که نمی تونم حسش کنم...

    در این مورد خیلی احساس ضعف می کنم. و برطرف کردنش (مدیریت هیجایانات و احساساتم، خصوصا در موقعیت خشم) جزء اولین اولویت هام هست.

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  16. 9 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    Blue friend (جمعه 28 فروردین 94), m.reza91 (سه شنبه 11 فروردین 94), meinoush (چهارشنبه 12 فروردین 94), meysamm (سه شنبه 11 فروردین 94), reihane_b (شنبه 05 اردیبهشت 94), rozaneh (یکشنبه 23 فروردین 94), فرشته اردیبهشت (پنجشنبه 13 فروردین 94), پژمان (چهارشنبه 12 فروردین 94), آزرم (چهارشنبه 12 فروردین 94)

  17. #19
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 03 اردیبهشت 95 [ 13:04]
    تاریخ عضویت
    1393-12-26
    نوشته ها
    103
    امتیاز
    4,880
    سطح
    44
    Points: 4,880, Level: 44
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class3 months registered
    تشکرها
    934

    تشکرشده 329 در 91 پست

    Rep Power
    36
    Array
    سلام میشل جان ..امیدوارم این تایپیک رو ادامه بدی..منم نکات خوبی ازش یاد گرفتم.. خواستم بگم این که تونستی یه عزت نفس عمیق رو تجربه کنی و بفهمی عزیز خود بودن یعنی چی شاید دلیل اش همینه که توی پستی که فرشته مهربان از ستاره نقل میکنه بوده باشه:آگاهی یعنی نابودی این دیوار توهمی نه سرگرم شدن به بررسی و شناخت تصاویر اون .
    توقف اندیشیدن به دیوار =با محو دیوار یا همون "من".... منم چند سال پیش یه کتاب خیلی خوبی خوندم که اسمش تفرج در باغ حکمت بود که در مورد واژه من یا خود هم صحبت میکنه و دقیقا اشاره داره به خاموش کردن خود تجربی یا همون من انسانی که جنبه های بی خبر و نا واقعی که صرفا مجموعه ای از تاثرات یا انطباعات حسی و تمایلات و تمناهاست...منم مشتاق شدم هم تایپیکی که فرشته مهربان معرفی کرده رو بخونم و هم تایپیک شما رو دنبال کنم..کاش همه امون بتونیم اون حس عزت نفس عمیق و درک عزیز بودن امون رو به صورت دایمی کسب کنیم که راهش شناخت و معرفت به خالق امون و دوست داشتن او به معنای حقیقی اش هست ببخشید اگه پستم همسو و مفید در جهت برطرف کردن مشکلت نبود ولی خواستم بگم به من کمک کرد تا یاد چیزهای خیلی خوب بیفتم..

  18. 2 کاربر از پست مفید یه دختر سرگردان تشکرکرده اند .

    Blue friend (جمعه 28 فروردین 94), میشل (چهارشنبه 12 فروردین 94)

  19. #20
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    میشل

    لطف می کنی لینک تاپیکی رو که فرشته مهربون پست های ستاره رو ازش نقل قول کرده بذاری منم بخونم؟ نوشتی خوندیش. من لینکش رو ندیدم.

    خیلی ممنونم از تاپیکی که زدی. برای خیلی ها از جمله من مفید خواهد بود. امیدوارم فرشته مهربون کامل پیگیر این تاپیک بشن و به همه ی ما هم همفکری و کمک برسونن.

    بهت افتخار می کنم که تونستی این حباب و مشکلات رو تا حد زیادی از بین ببری

    ---------

    پستی که نوشته بودم.
    نوشتی یه کم متن نوشنار ستاره سخته خوندنش و حالش رو نداری اون موقع بخونی. بعضیاش رو برات سعی کردم معنی کنم که راحت بخونی تا وقتی که فرشته مهربون بیان خونده باشیش و سوال داشتی بپرسی ازشون

    من ذهنی= دیوار- بین خود واقعی ماست با نمی دونم چی.... مانع بین ما و خود واقعی ماست. ذهن مدیریت نشده است. ذهن و فکر خیلی بزرگ شده است..

    ببین. ما خود ما خیلی بزرگیم. یه قسمتیش اون ذهن سطحیه. اون چیزیه که منه. وقتی عصبانی هستیم دیدی خودمون با خودمون تو ذهنمون حرف می زنیم ؟ حتی داریم با یکی دیگه که رو اعصابمون بوده تو ذهنمون دعوا می کنیم؟ اینا "من" هست. وقتی من ذهنی رو بزرگ کنیم از خود واقعی و کاملمون دور میشیم. .... دور نمیشیم. خودمون همیشه هستیم. اما این "من" باعث میشه که فاصله پیدا کنیم. و فقط یه قسمت کوچیکی از خودمون رو فکر کنیم همه ی ماست.
    ذهنمون اگه درست کنترل نشه باعث میشه من بزرگ شه. من همونه که مثلا یکی باهامون بد رفتار می کنه می گیم چطور جرات کرد؟ یا من همونه که بهمون برمی خوره خیلی چیزا. اخه این من رو بزرگش کردیم.

    سکوت ذهنی با کارایی مثل اون ناپیک بهارزندگی و ذهن سطحی و اقای sci ایجاد میشه. کارایی که من رو اروم کنه. خاموش کنه. سکوت ذهنی باعث میشه یه مقدار من اروم شه و کمرنگ شه تا بتونیم خود واقعیمون رو کم کم ببینیم

    من ذهنیاز جنس همون ذهن سطحیه ... در واقع حرفایی که ذهن سطحی می زنه از این من ذهنی میاد. من که بزرگ شه زندگی سخت میشه
    همه مشکلات و مسایلی ک مطرح میکنی احتمالا با همین کار حل میشه و زیرمجمو عه اشه. همون "نقطه" که در پست دوم ستاره نوشته. البته برداشت من اونوقت از این پست این بود با توجه به اینکه فرشته مهربون گذاشته بودنش تو تاپیکت.

    من (ذهن) بزرگ که بشه بین ذات اصلی ما (که از جنس خداست) و ما فاصله می ندازه. با کارایی مثل مدیتیشن بعضی ها سعی می کنن سکوت ذهنی و این خاموشی رو موقتا ایجاد کنن که لحطاتی به خود واقعیشون بدون مرز دست پیدا کنن. اینو من هرگز تجربه نکردم.

    ------------

    ویرایش توسط meinoush : چهارشنبه 12 فروردین 94 در ساعت 12:17

  20. 3 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    Blue friend (جمعه 28 فروردین 94), فرشته اردیبهشت (پنجشنبه 13 فروردین 94), میشل (چهارشنبه 12 فروردین 94)


 
صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. بیایید تا بخندیم....
    توسط ویدا@ در انجمن علمی و آموزشی
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: شنبه 25 آبان 92, 15:34
  2. بیایید همدیگر را ببخشیم
    توسط بالهای صداقت در انجمن هیجانات و احساسات
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: شنبه 26 دی 88, 07:42
  3. بیایید از عشق صحبت کنیم
    توسط parnian1 در انجمن ادبیات و عرفان
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 19 آبان 88, 21:53
  4. از دام ترس بیرون ببایید !
    توسط ani در انجمن اضطراب و استرس
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 30 خرداد 88, 08:56
  5. بیایید کمی بیندیشیم
    توسط tina در انجمن سخنان نغز و جملات قصار بزرگان
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 14 اسفند 86, 16:53

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:28 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.