به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 62
  1. #31
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 23 اسفند 93 [ 19:26]
    تاریخ عضویت
    1393-11-17
    نوشته ها
    38
    امتیاز
    496
    سطح
    9
    Points: 496, Level: 9
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 44.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    31

    تشکرشده 29 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array
    م

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط salehe92 نمایش پست ها
    میشه بفرمایید نظر خانواده تون در این زمینه چیه؟ انها هم موافق جدایی هستند؟
    می تونید عضو انجمن ازاد بشید و با مدیر همدردی مشاوره کنید.
    سلام دوست عزیزممنون ازپاسختون
    بله خانواده ام ادامه این زندگی روبه صلاحم نمیدونن باتوجه به غیبت 5ماهه همسرم!

    من حق عضویت انجمن آزادرو پرداخت کردم اما نمیتونم وارد انجمن بشم؟؟!! چطوری میتونم تو یک تایپیک ازنظرات مدیرهمدردی وکارشناسان بهره مند بشم؟؟میشه راهنماییم کنید

    - - - Updated - - -

    کیانا جان

    به رفتارام که فکر میکنم ای کاش صبروتحمل بیشتری داشتم اونوقت میتونستم مدیریت کنم وکاربه اینجا نکشه آخه میدونی همسرمن آدمیه که خیلی چیزارو واقعا نمیدونست!

    الان مسئله بزرگ بی مسئولیتیشه دیگه چجوری میشه به این آدم اعتماد کرد که فردا منو با یه بچه ول نکنه بره با این کارش همه چیو خراب کرده خانواده ام به شدت مخالف اینن که باهاش تماسی داشته باشم

    خیلی شرایط بدیه یه وقتی آدم میدونه واقعا چی میخواد وازبقیه کمک میگیره واسه رسیدن به هدفش اما من واقعا بعد5ماه نمیتونم هنوزتصمیم بگیرم!!!


    همه اطرافیانم که نامزد بودن دارن عروسی میکنن وسروسامون میگیرن خیلی شرایط روحی بدی برام ایجادشده
    ویرایش توسط باران 93 : سه شنبه 28 بهمن 93 در ساعت 15:54

  2. #32
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 27 اسفند 93 [ 11:51]
    تاریخ عضویت
    1393-7-22
    نوشته ها
    117
    امتیاز
    2,189
    سطح
    28
    Points: 2,189, Level: 28
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 45.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    213

    تشکرشده 213 در 91 پست

    Rep Power
    29
    Array
    باران جان عزیزم شما هستید که باید تصمیم بگیریداینجا بچه ها فقط می تونند به شما راهنمایی بدندعزیزم پست قبلی منو بخون خیلی مهمه که شما چی می خوام میخوای این زندگی درست بشه اصلا اصلا این اقا رو قبول داری

    این که میگی ایشون از اول خیلی چیز ها رو نمی دونست یعنی چی

  3. کاربر روبرو از پست مفید کیانا 93 تشکرکرده است .

    شیدا. (سه شنبه 12 اسفند 93)

  4. #33
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 23 اسفند 93 [ 19:26]
    تاریخ عضویت
    1393-11-17
    نوشته ها
    38
    امتیاز
    496
    سطح
    9
    Points: 496, Level: 9
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 44.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    31

    تشکرشده 29 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط کیانا 93 نمایش پست ها

    این که میگی ایشون از اول خیلی چیز ها رو نمی دونست یعنی چی

    کیانا جان ممنون که عین یه خواهر راهنماییم میکنی من خواهر ندارم وخیلی تنهام از وقتی باهات حرف

    میزنم احساس میکنم یه خواهر دارم واقعا ممنونم ازت

    همسرمن اصلا بلد نبود با یه دختر چطوری برخورد کنه نمیدونست یه دختر نیاز داره نازش وبکشی

    وقتی ناراحته بهش توجه کنی نه اینکه دوسم نداشته باشه واقعا نمیدونست انگارکه با هیچ دختری

    ارتباط نداشته اون اوایل به جای اینکه خیلی چیزارو با زبون خوش بهش یاد بدم بیشترباهاش دعوام

    میشد اون بنده خدام اون اوایل میگفت :خب من نمیدونستم بهم میگفتی! میخوای یه کتابی چیزی بده

    من بخونم بفهمم!!!

    متاسفانه اختلافات ما ازهمین مسائل ریز شروع شد وروز به روز بزرگترشد وکاربه جایی رسید که

    هردومون خسته شدیم!!!

  5. #34
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 27 اسفند 93 [ 11:51]
    تاریخ عضویت
    1393-7-22
    نوشته ها
    117
    امتیاز
    2,189
    سطح
    28
    Points: 2,189, Level: 28
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 45.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    213

    تشکرشده 213 در 91 پست

    Rep Power
    29
    Array
    باران عزیزم میبینی که چقدر دوست داره طفلی تو خوردش کردی قبول کن کدوم مردی این چیزها رو بلد بوده که شوهر تو دومیش باشه بقیه هم زنشون بهشون یاد دادندتا حالا شنیدی میگند مردها دو بار تربیت میشند یک بار به دست مادرشون یک بارهم به دست زنشون
    من به ای حرف اعتقاد شدید دارم عزیزم اخه بابا من که بهت گفتم شوهرمن کتاب نمی خوند من براش زیر جاهای مهم کتاب خط میکشیدم بهش میدادم بخونه شوهرتو باید برای خودت تربیت کنی

    چند تا برادر داری پس معلومه که توی یک محیط مردونه بزرگ شدی راستی نگفتی رشته دانشگاهیت چیه ارزوهات واسه اینده چی بوده عزیزم تصمیم تو نگرفتی که دوست داری باهاش زندگی کنی یانه

  6. 4 کاربر از پست مفید کیانا 93 تشکرکرده اند .

    maryam240 (یکشنبه 24 خرداد 94), واحد (سه شنبه 05 اسفند 93), باران 93 (دوشنبه 04 اسفند 93), شیدا. (سه شنبه 12 اسفند 93)

  7. #35
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 23 اسفند 93 [ 19:26]
    تاریخ عضویت
    1393-11-17
    نوشته ها
    38
    امتیاز
    496
    سطح
    9
    Points: 496, Level: 9
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 44.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    31

    تشکرشده 29 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array
    کیانای عزیزم ممنون ازراهنمایی خوبت

    من دوبرادر دارم وفرزند آخرم راستش عزیزم راجب رشته ام دلم نمیخواد دوستام اینجا یه وقت منو بشناسن اما راجب آینده تصمیم دارم ارشد روانشناسی بخونم

    راجب تصمیمم راجب همسرم کیانا جان دارم فکرمیکنم آخرهفته باهاش حرف بزنم(علی رغم میل خانواده ام) قبل ازهراقدامی باید باهاش حرف بزنم این حق منه بدونم چرا اینطوری باهام رفتارشده چرا هیچ خبری ازش نیست!

    اما دارم فکرمیکنم خیلی سخته چطوری باهاش حرف بزنم من خیلی مهارت خوبی توگفتگو ندارم میخوام یه طوری باهاش حرف بزنم هیچ بویی از وابستگی نده میخوام قوی ومحکم باهاش حرف بزنم فکرنکنه التماس میکنم غرورم حفظ بشه آخه بعد ازاین همه مدت اون باید سراغی ازمن میگرفت

    نمیدونم اصلا کاردرستیه یانه!

    اون دفعه راجب تولدش خیلی خوب راهنمایی کردی که چی بگم واقعا خوشم اومد!

    میخوام راهنماییم کنی اگه خواستم باهاش حرف بزنم چیا بهش بگم؟؟؟ با توجه به اینکه ازهمون اول بارها شده که اون قهرکرده ومن باهاش حرف زدم وقتی ایندفعه ام من باید صحبت کنم حس زیاد خوبی نیست دلم میخواست اون میومد اما خب چه میشه کرد!

    البته این صحبت به معنی آشتی نیست میخوام تکلیف روشن شه

    اصلا نمیدونم من برم باهاش حرف بزنم یا خانواده ها صحبت کنن گیج شدم کل ان!!! عجب روزگاری برام درست شده کاش همسرم خودش میفهمید باید چیکارکنه کاش اون میومد سراغم اینطوری بهترتصمیم میگرفتم گاهی وقتا فکرمیکنم شاید اصلا اگه میومد خیلی راحت میگفتم نه!!!

    - - - Updated - - -

    کیانای عزیزم ممنون ازراهنمایی خوبت

    من دوبرادر دارم وفرزند آخرم راستش عزیزم راجب رشته ام دلم نمیخواد دوستام اینجا یه وقت منو بشناسن اما راجب آینده تصمیم دارم ارشد روانشناسی بخونم

    راجب تصمیمم راجب همسرم کیانا جان دارم فکرمیکنم آخرهفته باهاش حرف بزنم(علی رغم میل خانواده ام) قبل ازهراقدامی باید باهاش حرف بزنم این حق منه بدونم چرا اینطوری باهام رفتارشده چرا هیچ خبری ازش نیست!

    اما دارم فکرمیکنم خیلی سخته چطوری باهاش حرف بزنم من خیلی مهارت خوبی توگفتگو ندارم میخوام یه طوری باهاش حرف بزنم هیچ بویی از وابستگی نده میخوام قوی ومحکم باهاش حرف بزنم فکرنکنه التماس میکنم غرورم حفظ بشه آخه بعد ازاین همه مدت اون باید سراغی ازمن میگرفت

    نمیدونم اصلا کاردرستیه یانه!

    اون دفعه راجب تولدش خیلی خوب راهنمایی کردی که چی بگم واقعا خوشم اومد!

    میخوام راهنماییم کنی اگه خواستم باهاش حرف بزنم چیا بهش بگم؟؟؟ با توجه به اینکه ازهمون اول بارها شده که اون قهرکرده ومن باهاش حرف زدم وقتی ایندفعه ام من باید صحبت کنم حس زیاد خوبی نیست دلم میخواست اون میومد اما خب چه میشه کرد!

    البته این صحبت به معنی آشتی نیست میخوام تکلیف روشن شه

    اصلا نمیدونم من برم باهاش حرف بزنم یا خانواده ها صحبت کنن گیج شدم کل ان!!! عجب روزگاری برام درست شده کاش همسرم خودش میفهمید باید چیکارکنه کاش اون میومد سراغم اینطوری بهترتصمیم میگرفتم گاهی وقتا فکرمیکنم شاید اصلا اگه میومد خیلی راحت میگفتم نه!!!

  8. #36
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 23 اسفند 93 [ 19:26]
    تاریخ عضویت
    1393-11-17
    نوشته ها
    38
    امتیاز
    496
    سطح
    9
    Points: 496, Level: 9
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 44.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    31

    تشکرشده 29 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من همسرم و دوست دارم وقتی به این فکرمیکنم که باهاش زندگی کنم وبا همه چیزش کناربیام البته کنار بیام که نه ! بهتره بگم زندگیمو بسازم. یعنی الان همه چی تقریبا برام حل شده اس.متوجه خیلی ازاشتباهات خودم هم شدم!

    فقط یه چیزی مانع میشه واون هم شک ام به اینه که چیزی مصرف میکنه یانه؟؟

    همسرم موقع خواستگاری به من گفت سیگارنمیکشه اما بعدها که من مدام میدیدیم بوی سیگارمیده انکارمیکرد اما بالاخره اعتراف کرد که سیگار میکشه!

    با خودم گفتم عیبی نداره سیگار چیزی نیست که بخوام به خاطرش زندگیمو بهم بزنم با اینکه خیلی برام مهم بود وتو جلسه خواستگاری ازش پرسیده بودم!

    اما مسئله مهم الان قرمزی چشماشه خیلی وقتا چشماش قرمز بود ومن شک کردم به اینکه شاید حشیش مصرف میکنه علت قرمزی چشماشم ازش میپرسیدم میگفت نمیدونم!

    دوستان کسی اینجا اطلاعی داره قرمزی چشم چه علت های دیگه ای میتونه داشته باشه؟؟؟

    اصلا چطوری میتونم مطمئن شم چیزی مصرف میکنه یانه؟

  9. #37
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 27 اسفند 93 [ 11:51]
    تاریخ عضویت
    1393-7-22
    نوشته ها
    117
    امتیاز
    2,189
    سطح
    28
    Points: 2,189, Level: 28
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 45.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    213

    تشکرشده 213 در 91 پست

    Rep Power
    29
    Array
    باران جان سلام ممنون که پست هایی منو میخونی وقبول کردی که خودت تا حدودی مقصری این یعنی اینکه پیشرفت خوشبختی تو اغاز شده عزیزم
    برای اخر هفته موافقم قبلش کارگاه رفتار جرات مندانه رو بخون تا بفهمی که چطور با قاطعیت صحبت کنی
    درمورد قرمزی چشمش داداش منم همیشه مخصوصا بعد از حموم یا شب های که شب کاره همینطوره کلا همیشه چشماش قرمزه در این مورد وعلایم اعتیاد به حشیش بیشتر تحقیق کن والبته در اخر هم از این موضوع مطمئن شو

    برای اخر هفته حتما کارگاه رفتار جرات مندانه رو بخون بعد دوباره بیا تا باهم صحبت کنیم
    ویرایش توسط کیانا 93 : سه شنبه 05 اسفند 93 در ساعت 11:54

  10. 2 کاربر از پست مفید کیانا 93 تشکرکرده اند .

    باران 93 (سه شنبه 12 اسفند 93), شیدا. (سه شنبه 12 اسفند 93)

  11. #38
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 23 اسفند 93 [ 19:26]
    تاریخ عضویت
    1393-11-17
    نوشته ها
    38
    امتیاز
    496
    سطح
    9
    Points: 496, Level: 9
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 44.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    31

    تشکرشده 29 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام کیانای عزیزم

    نمیدونم چطورازت تشکرکنم تواین مدت عین یه خواهر دلسوز پابه پای من اومدی و راهنماییم کردی ومن واقعا ازهمه ی راهنماییات استفاده کردم

    تواین چند روز انقدر افکار ذهنم پراکنده بود که توانایی نوشتن نداشتم!!!

    من با مدیر همدردی مشورت کردم وقرار شد اول هدف خودم رو تعیین کنم وبعد ببینم میتونم با همسرم درمسیر اهدافم پیش برم یانه!

    درمورد اعتیادش تقریبا مطمئن شدم که سالمه چون با یک نفر که اعتیادش رو ترک کرده بود و همسرم رو کاملا میشناخت صحبت کردم اون گفت با توجه به خودش(یعنی علائم) ومحیط کارش که کاملا محیط سالمیه بعید به نظرمیاد اعتیاد داشته باشه.

    راجب رفتار جرات مندانه که گفتی من قبلا خونده بود وبازهم به توصیه شما خوندم

    احساس کردم دیگه میتونم خیلی قاطع وهدفمند با همسرم صحبت کنم

    ومن بالاخره با همسرم صحبت کردم

    خودم رو ازقید وبند های بلاتکلیفی رها کردم(چقد احساس اسارت میکردم)

    ازتمام ترس ها رها شدم ازاینکه خانواده ام چی میگن اطرافیان چی میگن اونا چی میگن! نمیدونی چقد راحت شدم وباخودم گفتم کاش زودترازاینها اینکارو میکردم!

    حرفای خانواده ام اطرافیان منو آزارمیداد حرفایی ازاین قبیل که اون باید بیاد دنبالت 6ماهه که نیست مهریه تو بزار اجرا...

    نمیتونستم ازروخصومت و لج ولجبازی و روکم کنی واسه زندگیم تصمیم بگیرم!

    الان احساس بهتری دارم وازکاری که کردم پشیمون نیستم(البته هنوز خانواده ام نمیدونن ونمیدونم واکنششون چی خواهد بود)

    ازنوع صحبت کردنم با همسرم خیلی راضیم یعنی تونستم اونجوری که میخواستم آروم ومنطقی حرف بزنم

    واما صحبت ما:

    ازاهداف خودم براش گفتم

    ازخواسته های خودم گفتم به نحوی که خواسته های اونم لحاظ شده بود

    بهش گفتم سهم خودم رو ازاشتباهات پذیرفتم

    خیلی سعی کردم بهش قدرت واقتدار بدم

    خودم کاملا احساس کردم که موفق شدم چون کاملا ازحالاتش رضایتش رو ازحرفام متوجه میشدم

    اما همسرم تمام مدت سرش پایین بود واخم کرده بود وتمام تلاشش رو میکرد که نگام نکنه(فقط لحظه

    موقع خداحافظی زیرچشمی نگام کرد ولبخند زد.تازه انگشتری که سالگرد ازدواج براش خریده بودم

    دستش بود میگم کیانا جان اگه کلا قید منو زده بود که باید ازدستش درمیاورد درسته؟؟؟)

    با وجود اینکه احساس کاملا رضایت میکرد ازحرفام اما تنها حرفایی که زد اینها بود:

    من بعد از6ماه دیگه به این چیزا فکرنمیکنم(باحالت ناامیدی ازوضعیتی که پیش اومده) وگفت که باید این حرفارو اون موقع میزدی یعنی قبل ازاین 6ماه

    آخه ما تو یه کوچه ایم حرفمون همه جا پیچیده!

    واما درنهایت وقتی بهش گفتم اگه فکرمیکنی میتونیم زندگیمونو بسازیم با خانواده ات بیا خونمون! با یه حالت طلبکارانه برگشت گفت: بیایم خونتون؟؟؟؟؟ ما بیایم؟؟؟؟؟

    کلا طرزفکرش اینه که ماباید بریم یا خانواده من ازاونها بخوان که بیان وشاکیه ازاینکه چرا تواین مدت خانواده من اعتنائی نکردن!

    البته پدرهمسرم مریضه وما قبلا بارها به ملاقاتش رفتیم الان بهونه اونا اینه که تواین مدت ما نرفتیم به پدرش سربزنیم همچنین خونشونو عوض کردن نرفتیم تبریک بگیم

    آخه کیانا جان همسرمن بارآخرکه رفت به شدت بامن دعواکرد بعدشم هیچ سراغی ازمن نگرفت تازه تواین مدتم چندتا مراسم داشتن که اصلا مارودعوت نکردن! تازه خانواده منم میگن خب یه مرد بخواد بیاد نامزدش وببینه میاد میبینه دیگه این حرفا وبهونه ها چیه!!!

    باهاش که حرف زدم بهش گفتم فکراتو بکن بهم خبربده

    کیانا جان واقعا نمیدونم اگه زنگ زد واین حرفای بی منطقش و زد چه جوابی بدم

    واقعا آدم نمیدونه این حرفای بی منطق وچطورمیشه جواب داد!!! فشار عصبی زیادی به ادم وارد میشه


  12. 4 کاربر از پست مفید باران 93 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 12 اسفند 93), maryam240 (یکشنبه 24 خرداد 94), بهزاد10 (چهارشنبه 13 اسفند 93), شیدا. (سه شنبه 12 اسفند 93)

  13. #39
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 31 شهریور 96 [ 00:40]
    تاریخ عضویت
    1393-12-10
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    2,264
    سطح
    28
    Points: 2,264, Level: 28
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 19 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم مردی که بتونه 4 ماه ازت دور باشه و بی خبر یعنی کششی بهت نداره و شما باید رو خودت تمرکز کنی
    اول از همه باید برای خودت دغدغه فکری مهم تری از اون پیدا کنی
    در عین حالی که داری مهارت های همسر داری رو یاد میگیری مهارت های یه زن تنهای مستقل رو هم یاد بگیر
    گیر دادن به موضوع طلاق به نظر من جز عذاب دادگاه و دعوا چیزی در پی نداره
    خودت رو بساز و اعتماد بنفس و مهارت های زندگیتو بالا ببر
    اگر اومد سمتت و خواست که ادامه بده شروطت رو براش بذار با مهارت و سیاست مردت رو برای خودت نگه دار
    اگر هم تقاضای طلاق و جدایی کرد باز هم تو موفقی چون در اینصورت بلدی یه زن تنهای مستقل باشی
    اینم بدون هیچ کس بدون شوهر نمرده
    و همینطور ممکنه انتخاب های مناسبی که اصلا فکرش رو نمیکنی در آینده برات پیش بیاد

  14. کاربر روبرو از پست مفید سپیده_7071 تشکرکرده است .

    باران 93 (شنبه 16 اسفند 93)

  15. #40
    Banned
    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 فروردین 95 [ 20:54]
    تاریخ عضویت
    1393-7-27
    نوشته ها
    151
    امتیاز
    3,246
    سطح
    35
    Points: 3,246, Level: 35
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 104
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    104

    تشکرشده 313 در 129 پست

    Rep Power
    0
    Array
    احسنت به جرات و درایت شما . این اقدام خوب و بزرگونه شما در آینده نزدیگ نتایج بسیار خوبی خواهد داشت . من سر فرصت با تاپیک شما همراهی خواهم کرد . ولی آفرین داره این تصمیم عاقلانه و این دل شیری که شما داشتی . آفرین داره که با بی مسئولیتی ، مهریه اجرا نزاشتی و بجاش چنین عمل درستی انجام دادی . خدا رو شکر که هنوز زن و دختر عاقل هم در این اطراف پیدا میشه !!

  16. کاربر روبرو از پست مفید بهزاد10 تشکرکرده است .

    باران 93 (شنبه 16 اسفند 93)


 
صفحه 4 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تصمیم به طلاق گرفتم درسته تصمیمم؟
    توسط amir59 در انجمن متارکه و طلاق
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 مهر 95, 22:38
  2. تصمیمم نهایی من ... 6 سال تا تصمیم گرفتن طول کشید
    توسط she در انجمن متارکه و طلاق
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: یکشنبه 10 مرداد 95, 18:31
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 شهریور 93, 18:36
  4. موندم چه تصمیمی بگیرم؟ کمک کنید...............
    توسط yase sefid در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: چهارشنبه 13 شهریور 92, 10:55
  5. چه تصمیمی بگیرم؟
    توسط arah در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: شنبه 08 تیر 92, 17:52

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:15 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.