موضوع: خداحافظی با تالار همدردی

فرشششششسشته دلم واست تنگ میشه

زودبیا....
بچه ها واقعا خبری ازآرام نیست ها!!!!!دلمون واسش تنگ شده!!
کیت کت شماهم رفتی؟؟؟!!!
چه برسرهمه آمده!!!!

سلام دوستان گرامی
دقیقا یکم فروردین امسال بود که به طور اتفاقی وارد این سایت شدم ؛ روزایی که شاید همه خوشحال بودند ولی من دلگیر و ناراحت ، اصلا حس نمیکردم عیده از کنار زیبایی های بهار با بی تفاوتی می گذشتم و یه دنیای سیاه رو جلوی چشمام می دیدم.

البته اوائل به قصد راست آزماییه چند تا کتاب روانشناسی که در مورد شخصیت "زن"ها خونده بودم اومده بودم چون یکم نوشته های اون کتاب ها برام عجیب بودند ولی جالب بود که همش درست بود و حتی اینجا یک سری موارد اضافه تر هم دیدم.اگه میخواستم به همین حد بسنده کنم شاید باید سی ام فروردین دیگه نمیومدم چون آرشیو سایت پر هست از مسائل روابط بین دو جنس بشر.

ولی به مرور متوجه یه سری ایراد در خودم شدم! که به کمک این سایت الان که دارم این مطالبو مینویسم تونستم به شناختی از مشکل برسم و برای حل اون گام های مهمی هم بردارم اگه بخوام تشکر کنم نمیدونم دقیقا باید از چه کسانی تشکر کنم چون تعداد خیلی زیاده شاید اولیشون مدیرهمدردی باشند هم به خاطر اینکه صورت مسئله رو برای بنده مشخص کردند هم به سبب پستایی که تویه تاپیکای دیگران میذاشتند که اکثرا هیچ ربطی به مشکل من نداشت ولی لحن اون پست و نکاتی که داشت به من خیلی کمک می کرد، نهایتا سایر کاربرهای این سایت هم به طریق مشابه با نظرات و عقاید و افکارشون، هر چند هیچ وقت تاپیک عمومی باز نکردم، به من کمک کردند، از تک تکشون که به من درس دادند سپاسگزاری می کنم.

اگر روزی چیزی گفتم که کسی رو رنجوندم همین جا معذرت خواهی میکنم.

بعضی وقتا از مشکلات کاربرا ناراحت میشدم حتی معدود مواردی میشد که اشکم در میومد،چیزی که در دنیای واقعی در مورد من اصلا اتفاق نمیافته!() به هر حال من که حرفه ای نیستم که بتونم مثه یه روانشناس احساساتمو درگیر نکنم هر چند هیچ وقت تویه پستام بروز ندادم.

در نهایت حاصل آموخته هام از همدردی خیلی سرنوشت ساز بوده برام؛ و الان چند هفته ایه که حس می کنم باید یکم از جو سایت دور باشم تا بتونم ترمیم شخصیت خودم رو با جدیت و سرعت بیشتری ادامه بدم ، ان شاء الله بعدا شاید چند ماه بعد بر می گردم و روشایی رو که استفاده کردم به صورت تاپیک هایی متحد در اختیار افرادی که مشکلاتی شبیه من دارند میگذارم تا به نوعی دینم رو هم به این سایت ادا کرده باشم.

مستدام و شاد باشین
دوستدار شما، محمدرضا.

ای بابا.....
چیشده خبریه؟بگیدماهم بدونیم!!!!
عامورضا شماکجا؟؟؟
نکنه چون دیگه فرشته جون نیست اذیتش کنید حوصله تون سرمیره...

اماخداییش بگید قراره اتفاقی بیفته...من دارم میترسم

- - - Updated - - -

اصلا منم میرم...یعنی چی دلمون میگیره...هی هرروز یکی میادخداحافظی

همتون مشکلتون منم؟؟؟'!!!!باشه خداحافظ واسه همیشه!!!

- - - Updated - - -

هه هه هه....
من هنوزهمین جاهستم...
این ازاون لوس بازی هایی بودکه فرشته گفت!!!وگرنه منوچه به خداحافظی....
یه کاری داشتم رفتم انجام بدم..
میبینی توروخدا همدردی چکارکردی باهامون...هرکی کارداره بایدازاینجا خداحافظی بگیره تابلکه انجامش بده

تا حد امکان سعی می کنم دیگه پست نذارم کسی رو اذیت نکنم و پی حل مشکلات شخصی خودم باشم با تاپیک های خصوصی
امیدوارم دوستانی که میرن موقتی با دست پر و دل شاد برگردن

هنوز به نبود آرام و بی نهایت عادت نکردیم فرشته اردیبهشت خدا حافظی کرد .خواستم براش هندونه شب چلش بیارم که رفت آخه خیلی دوست داشت بخصوص وقتی پاش شکسته بود .........

امروزم که دو نفر از دوستانم بار سفر بستن بعضی ها برا همیشه بعضی ها موقت . بانو کیت کت نیومده داره میره . باز خدارو شکر که مشکلش حل شد و خنده به لب داشت ولی خب چی بگم......... شما ها خودتون بهتر میدونید ............................................. ازتون ممنوم دعای 40 شب فراموش نکنید . میدونم داری میخونی ...

محمد رضای عزیز بگو با رفتنش خدا به داد باغ برسه از فردا کلیدش میفته دست اون جماعت نسوان مگه میشه رفت توش ازت متشکرم به خاطر همه چی

انشاالله همتون در خوشی باشین و خنده رو لباتون باشه . اینجا رو کسی نتونسته دایم ترک کنه و همه میان و یه دوری توش میزنن میرن و خاطراتشونو به یاد میارن و با تبسمی از لبخند عبور میکنند و به زندگیشون ادامه میدن .

دلم برا تک تکنون تنگ خواهد شد دعای من پشت سر شماست. بدوون فراموشی و وقفه

دعای مینوش دعای منم هست . پس منتظرتون هستیم ...............................
.................................................. .................................................. .......
.................................................. .................................................. ..........
.................................................. .............................

ببخشید این انجمن تاپیک "سلام علیک با تالار همدردی" نداره؟

سلام

اومدم این تاپیک دیدم همه خداحافظی دارن میکنن .. یک لحظه یاد اون دوران دانشجوییمون افتادم که مثلا دو هفته مونده بود به تعطیلات نوروزی ، بعد کل کلاس هماهنگ میکردن که دیگه کلاس نیان و وقتی هیچ کس نیاد کل کلاس تعطیل میشه بعد دقیقا هیچ کس نمیومد ، جز دو سه تا دانشجو بودن، عند بچه مثبتی که حداقل یکیشون یک عینک ته استکانی با فریم مشکی هم به چشماش داشت… خلاصه اون دو سه نفر میومدن و توطئه بقیه رو خنثی میکردن…


حالا امشب که اومدم انجمن و دیدم یکی یکی دارن خداحافظی میکنن ، حس اون دم عیدهای دوران دانشجویی بهم دست داد و منم در این موقعیت خطیر ، رفتم تو نقش اون بچه مثبتهای کلاس که تمام توطئه ها رو خنثی میکردن و در اون روزهای حساس حضور پرشور در کلاسها بهم میرسونند… حالا داداش من.. شما اگه نیستید ما و چند تا دیگه از بچه ها مثل خاله قزی تا تهش ‼ هستیم.. اره داداش .. یک وقت فکر نکنید که میخوایم لوس بازی در بیاریم … نه .. بحث لوس بازی نیست ، بحث مدیونیه… اخه نه اینکه ما این رنگ آبی پررنگی که داریم رو مدیر همدردی بهمون دادن ، توی این انجمن چشم تو چشم ایشون میشیم .. بهرحال درست نیست .. شرایط رو که درک میکنید که؟ مجبوریم ، متوجه اید ؟؟ مجبور…


حالا که بحث خداحافظی شد یک نکته رو هم بگم که همه حرفام رو یک جا گفته باشم…

حالا ما به این بچه هایی که اینطوری خداحافظی کردن و رفتن کاری نداریم که مثل یک دومینو یکیشون افتاد بقیه هم خداحافظی کردن و رفتن .. الان مشکل ما سر اون کاربرایی هست که مثلا مدتها اینجا بودن بعد مشکل و مساله داشتن در داماد شدن ، در عروس شدن ، در بچه اوردن ، در اینکه چی بخورن که بچشون پسر بشه یا چی بخورن که بچشون دختر بشه و.. بعد اینکه کلی بچه های اینجا راهنماییشون کردن بعد به محض اینکه به خواستشون رسیدن و مثلا عروس و داماد شدن یا بچه دار شدن و… بعد دیگه اصلا یکبار نیومدن و سر نزدن و پشت سرشون رو نگاه نکردن…


ادم یاد اون راننده ماشین هایی میفته که ماشینشون روشن نمیشه ، بعد یک عده ادم میفتن پشت سرش و شروع میکنن به هل دادن و بعد که کلی همه نفرات زور میزنن و بعد یکم حرکت، میگن :" بزن دو ، بزن دو…" یعنی به راننده میگن بزن دنده دو تا روشن بشه.. هم به محض اینکه ماشینه روشن میشه ،اقای راننده تخت گازش رو میگیره و میره و یک تشکر هم از هل دهنده های گرامی نمیکنه یا یک تعارف نمیکنه که اقا برسونمتون… یا نه بابا.. اقا یک بوقی چیزی بزنه … نه اینکه اینطور گازش رو بگیره و بره…

حالا دوستان عزیز که به خواسته هاتون رسیدین ، اقا ما نخواستیم ما رو تالار دامادی و عروسیتون دعوت کنین ،یا اینکه توی مجلس عقیقه کنون بچتون ما رو دعوت کنین.. نه بابا ، اقا ما به یک بوق زدن هم راضی هستیم ، اقا ، اصلا پول هزینه مهمونی ما رو هم کارت به کارت کنین قبوله … حالا همه پولش نه ، نصفش رو هم بزنین به کارت قبوله .. خلاصه اینکه هر کاری میکنید بی سر و صدا گازش رو نگیرید برید.. بالاخره گذر پوست به دباغ خونه میفته .. اره داداش من… اینو گفتم که باز دو روز دیگه نگین 93 ، تو بزرگتر ما بودی ، باید اینها رو به ما میگفتی…

من امروز ... بعد از چند روز مشغله اومدم همدردی ...
با انرژی وارد شدم که دوستامو ببینم ولی

چرا آخه اینجوری شد ؟ به گفته محمد مثل دومینو همه پشت سر هم رفتن ؟
نکنه ما هم باید بریم و خودمون خبر نداریم ؟؟؟؟

سلام دوستان
همیشه ازخداحافظی بدم میاد!!!
حال روحی خوبی ندارم...زیاداوضاع جالب نیست...خسته ام...
اینجاروباتاپیک حال واحوال اشتباهی گرفتم!!
خلاصه اینکه میخوام ازهمه چی فارغ باشم ویه استراحتی کنم.استراحت عمقی وروحی!!!

همتون رودوست دارم وازاین سایت خیلی چیزها یادگرفتم...فک کنم الان بیشتروقت عمل باشه! یاحداقل یه روز بیام که بتونم به بقیه هم کمک کنم!!وواسه دوستان اینجا مفید باشم..نه مثل الان که کمکی ازم برنمیاد.

به یاد همتون هستم شماهم باشیدودعا کنید واسم.
خداحافظ اما نه تاابد!!
به قول تیام نه برای همیشه...