به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 13

موضوع: عذاب وجدان

  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 شهریور 96 [ 00:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-27
    نوشته ها
    129
    امتیاز
    4,720
    سطح
    43
    Points: 4,720, Level: 43
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    84

    تشکرشده 80 در 54 پست

    Rep Power
    24
    Array

    عذاب وجدان

    ناراحتی از خیانت در امانت http://www.hamdardi.net/thread-29114.html

    وسواس حسرت در حد جنون http://www.hamdardi.net/thread-30357.html

    خسته از ذهنی پر از آشغال(کاش...) http://www.hamdardi.net/thread-32079.html


    دیگه واقعا از پشیمانی و غصه خوردن پس از خرید هر چیزی خسته شدم

    http://www.hamdardi.net/thread-32321.html

    و بازهم حسرت و وسواس فکری لعنتی.....http://www.hamdardi.net/thread-36649.html


    این فکرا دو ساله که همراهه همیشگیه من شدن حالا با خریدن مبل و اتفاقاتی که در پی خریدش رخ داد درونم احساس عذاب وجدان بسیار بسیار زیاد شعله ور شده...

    دوستان شاید تو فیلما یا روزنامه ها دیده و خونده باشید وقتی فردی یک نفر رو غیر عمد میکشه و فرار میکنه چه حس عذاب وجدانی سراغش میاد منم همونطوریم حتی بد تر...چون وقتی کسی این کار رو میکنه دیگه به عینه این اتفاق رو هر هروز و هر لحظه جلوی چشاش نمیبینه و فقط تو ذهنش این اتفاقات میاد ولی من تو این دو سال علاوه بر اینکه این اتفاقات لعنتی و تقصیری که درش داشتم هر لحظه تو ذهنم رژه میرن هرجای خونه هم که باشم به عینه چیزهایی که باعث ایجاد عذاب وجدانم شدن رو میبینم...صبح به صبح که از خواب پا میشم مبل ها رو میبینم و از اول صبح این حس و ایکاش ها ی فراوان میاد سراغم و هر جایی که میرم و مبلی رو میبینم ناخودآگاه عذاب وجدانم تحریک میشه و حالتی افسوس خوردنی دیوانه وار همه جام رو به تسخیر خودش در میاره ...

    به خدا قسم شب که میخوابم میگم ایکاش هیچوقت صبح نشه...اگه از اعمالم مطمئن بودم خودم رو از این زندگی لعنتی رها میکردم ...

    وقتی هم با خانوادم صحبت میکنم بدجور عصبانی میشن و میگن که به جای این چرندیات فکر آینده ات باش میدونم که درست میگن ولی اصلا دیگه دست خودم نیست که بخوام از شر این افکار رها بشم

    نمیدونم چیکار کنم...چی میشد اگه چشمام رو میبستم و باز که میکردم میدیدم که به دو سال پیش برگشتم ؟؟؟

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 04 مهر 95 [ 15:31]
    تاریخ عضویت
    1393-7-30
    نوشته ها
    216
    امتیاز
    8,230
    سطح
    61
    Points: 8,230, Level: 61
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 220
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    826

    تشکرشده 744 در 192 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    66
    Array
    آقای محمد این امکانات و وسایل ها همشون واسه راحتیه ما هستند ، حالا شما با اینها میخوایید اعصاب خودتون رو خورد کنید صلب آرامش کنید ؟
    تازه مگه قراره تا آخر عمرمون با ما باشن که اینقد حرص و جوش میخورید؟
    خب این باب میلتون نشد بگید فدای سرم یه مدت استفاده میکنیم بعد عوضش میکنیم
    به همین راحتی
    اینکه غصه نداره

  3. کاربر روبرو از پست مفید (آسمانی آبی) تشکرکرده است .

    mohammad-ra (جمعه 08 اسفند 93)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 شهریور 96 [ 00:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-27
    نوشته ها
    129
    امتیاز
    4,720
    سطح
    43
    Points: 4,720, Level: 43
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    84

    تشکرشده 80 در 54 پست

    Rep Power
    24
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط آسمانی آبی نمایش پست ها
    آقای محمد این امکانات و وسایل ها همشون واسه راحتیه ما هستند ، حالا شما با اینها میخوایید اعصاب خودتون رو خورد کنید صلب آرامش کنید ؟
    تازه مگه قراره تا آخر عمرمون با ما باشن که اینقد حرص و جوش میخورید؟
    خب این باب میلتون نشد بگید فدای سرم یه مدت استفاده میکنیم بعد عوضش میکنیم
    به همین راحتی
    اینکه غصه نداره
    افکار من مثل دریاچه ای میمونه که به داخلش وارد شدم و در حال غرق شدن درون این دریاچه...
    و شما بیرون دریاچه ایستادید و شنا هم بلدید و میگید از دریاچه شنا کنان بیا بیرون...
    من دچار عذاب وجدانی ام که لحظه ای و ثانیه ای رهام نمیکنه

  5. کاربر روبرو از پست مفید mohammad-ra تشکرکرده است .

    (آسمانی آبی) (جمعه 08 اسفند 93)

  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 تیر 98 [ 10:02]
    تاریخ عضویت
    1393-4-14
    نوشته ها
    146
    امتیاز
    5,852
    سطح
    49
    Points: 5,852, Level: 49
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    161

    تشکرشده 223 در 103 پست

    Rep Power
    34
    Array
    وقتي مريض ميشيم به پزشك مراجعه ميكنيم
    مثلا وقتي حساسيت پوستي داريم ، كيفيت زندگيمون كاهش پيدا ميكنه و هميشه احساس سوزش يا خارش داريم. بنابراين ميريم پيش پزشك متخصص تا تحت درمان باشيم. چرا؟ چون ميخوايم زندگي راحتتري داشته باشيم ، بدون سوزش و خارش. اگه درمان نكينم ممكنه به خارش ادامه بديم و به خودمون صدمه بزنيم و حتي دچار خونريزي هم بشيم و بيماري به ساير قسمتاي بدنمون سرايت كنه. درمان بيماري هاي پوستي طول ميكشه و نياز به مراقبت زياد دارن . با يه قرص خوب نميشن و صبر لازمه. ولي ارزشش رو داره. يه زندگي عادي بدون سوزش. راحت
    حالا شما هم بيمار هستيد و نميدونم چرا به خارش روحي ادامه ميديد و تحت درمان قرار نميگيريد. اين تاپيكا چه فايده داره؟
    حتي اگه بيماري پوستي شديد باشه ممكنه فرد بستري شه.
    شما هم بيمار هستيد به يه متخصص مراجعه كنيد و اگه بستري هم شديد ناراحت نشيد
    ارزشش رو داره . زندگي راحت بدون وسواس

  7. 3 کاربر از پست مفید nahid-111 تشکرکرده اند .

    mohammad-ra (جمعه 08 اسفند 93), تسنیم (جمعه 08 اسفند 93), شیدا. (جمعه 08 اسفند 93)

  8. #5
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    شما به روانپزشک مراجعه کنید.

    حرفهای ناهید جان را دوباره بخونید.

    این مواردی که می گید اصلا عادی نیست. باید درمان بشید. به قول خودتون، حالا من هر چیم بگم شنا کن، بیا ساحل، نمی تونی که. یکی باید کمکت کنه. اونم اسمش دکتر روانپزشک هست.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  9. 4 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    (آسمانی آبی) (جمعه 08 اسفند 93), mohammad-ra (جمعه 08 اسفند 93), فرشته مهربان (یکشنبه 10 اسفند 93), واحد (جمعه 08 اسفند 93)

  10. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 15 اسفند 93 [ 14:59]
    تاریخ عضویت
    1392-2-17
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    1,722
    سطح
    24
    Points: 1,722, Level: 24
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 78
    Overall activity: 36.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    51

    تشکرشده 92 در 31 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آقا محمد چقد ناراحت شدم وقتی مشکلتون رو خوندم. یادم افتاد به اون روزای تلخ خودم. منم دقیقاً مشکلم وسواس بود. با این تفاوت که من در مورد مسائل نجاست و پاکی اینطور بودم.

    اتفاقاً به خاطر همین مسأله اومدم عضو همدردی شدم و به خاطرش تاپیک زدم. شما بی برو برگشت نیاز به درمان سریع دارین. بهتون توصیه می کنم اول به " روانشناس" مراجعه کنین و

    رفتاردرمانی رو شروع کنین و در صورت صلاحدید روانشناس به " روانپزشک" مراجعه کنید. به خاطر اینکه پستم طولانی نشه از ذکر جزییات بیماری و روند درمان خودم خودداری می کنم ولی

    اگه سوالی داشته باشین من در خدمتم. البته می تونین با مراجعه به تاپیک من، خیلی چیزا رو بدونین. در همین حد میگم که من به شدددت زمینگیر شده بودم، در حدی که حتی برا غذا

    خوردن هم باید همسرم لقمه رو میذاشت تو دهنم!! اما الآن به لطف خدا و به کمک روانشناس و روانپزشک و صد البته اراده و همکاری خودم، خداااا رو صد هزاااار مرتبه شکر که به زندگی

    نرمالم برگشتم و الآن هم خدا رو شکر از زندگیم لذت می برم و حالم خییییییلی خیییییلی بهتر شده!

    اینو هم بگم اگر فکر کنین که این مسأله، به مرور زمان و خود به خود حل میشه، باید بهتون بگم که کاااااملاً در اشتباهین. چون نه تنها خوب نمیشه بلکه به سرررعت پیشرفت می کنه و به

    مسائل دیگه ی زندگیتون هم کشیده میشه. شک نکنین!

    اینو کسی داره بهتون میگه که خودش مدت ها با این مشکل دست و پنجه نرم کرده و با بند بند وجودش، شما رو درک می کنه. من هم قبل از نجاست و پاکی، مثل شما بعد از خرید هر

    چیزی خیلی حسرت می خوردم و تا چند وقت مدااام خودم رو سرزنش می کردم و به همین دلیل همیشه از خرید کردن و انتخاب بدم میومد. ولی فکر می کردم صرفاً آدم مشکل پسندی

    هستم!!! اما بعد از مراجعه به روانشناس دقیقاً به این مسأله هم اشاره شد و فهمیدم که وسواس داشتم از قبل اما نمی دونستم و پیشرفت کرده بود و به این جاها رسیده بود.

    به هر حال از ته دل از خدا می خوام که کمکتون کنه و بهتون اراده ی قوی در مبارزه با این افکار بده و إن شاالله هرررررچه زودتر از شر این بلا راحت بشین.

    اینم تاپیک منه: http://www.hamdardi.net/thread-28156.html

  11. 3 کاربر از پست مفید تسنیم تشکرکرده اند .

    mohammad-ra (جمعه 08 اسفند 93), واحد (جمعه 08 اسفند 93), شیدا. (جمعه 08 اسفند 93)

  12. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 شهریور 96 [ 00:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-27
    نوشته ها
    129
    امتیاز
    4,720
    سطح
    43
    Points: 4,720, Level: 43
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    84

    تشکرشده 80 در 54 پست

    Rep Power
    24
    Array
    خیلی ممنون که دلداریم میدید باور بفرمایید هر لحظه آرزوی مرگ میکنم روزی چندین بار این حس عذاب وجدان میاد سراغم حالا چرا میگم عذاب وجدان بدین دلیل که مثلا واسه نما اولین جا که رفتیم و اتفاقا بهترین جنس رو هم داشت و پدرم گفت که همین رو بخرم ولی من گفتم جای دیگه هم بریم بگردیم و اوستای لعنتی گفت که فلان جایی هم هست قیمتاش هم بهتره و ما همون جای دیگه رفتیم و سرامیکی رو انتخاب کردیم و به خیال اینکه قیمتش هم خیلی از اولی پایینتره رفتیم خونه تا عصر همون روز برگشتیم به همون فروشگاه دوم و بیخبر سرامیک رو خریدیم و با توجه به این که که سرامیک اول عکس گرفته بودم وقیمتش هم تو عکس افتاده بود (که ایکاش اون عکس رو نگرفته بودم) کار اینجا موند تا اینکه بعد اینکه نما رو زدیم به هیچ وجه نما کیفیت خوبی نداشت و با اوستای لعنتی که صحبت کردم گفتش که آره کیفیت اون سرامیکه که عکسش رو گرفتی خیلی بهتره و از اون روز هر روز این صحنه ها و اینکه من لعنتی گفتم جایه دیگه هم بریم میاد جلوی چشام و هر بار یه حس بدی کل وجودم رو میگیره و خودم خودم رو میخورم بخدا خیلی حس و حال عذاب آوریه

    واسه مبلمان هم که خریدیم یه همچین اتفاقاتی رخ داد و مبلی که اولش خواستیم بخریم عکس نگرفتیم و بعد سه هفته مراجعه به اونجا اون مبل اونجا نبود و خانواده مبل دیگه ای رو انتخاب کردن و این صحنه ها هم مثل اون نماها که هرروز و هرشب عذابم میدن کل وجودم و افکارم رو به سلطه ی خودشون در آوردن و دارم احساس خفگی میکنم
    حالا به نظرتون دکتر روناشناس میتونه کاری واسم بکنه؟؟؟ میترسم این دکتر روانشناس هم مثل دکتر مو یا دکتر واسه ناراحتی پاهام(که چندین بار بدلیل بی تاثیر بودن کارشون دکترم رو عوض کردم (معظلی که متاسفانه تو ایران با توجه به نبودن نظارت اتفاق افتاده)) کارش خوب نباشه و یا واسش مهم نباشم وهمین حال باهام بمونه باور کنید دو ساله که دیگه نمیتونم شاد زندگی کنم هر مبلی هر نمای ساختمان یا هر لپتاپی رو میبینم اون اتفاقات به سرعت از حلوی چشام رد میشه و عذاب وجدانم رو شعله ور میکنه
    ببخشید که زیاد شد

  13. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 04 مهر 95 [ 15:31]
    تاریخ عضویت
    1393-7-30
    نوشته ها
    216
    امتیاز
    8,230
    سطح
    61
    Points: 8,230, Level: 61
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 220
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    826

    تشکرشده 744 در 192 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    66
    Array
    سلام
    بالاخره هرکسی توو یه کاری تخصص داره ، مطمئن باشید با مراجعه مرتب و پیوسته به روانپزشک حتما درمان میشید .
    شرایط های سخت تر از شما رو درمان میکنند ، پس واسه شما هم حتما میشه . زود پیگیرش بشید

  14. کاربر روبرو از پست مفید (آسمانی آبی) تشکرکرده است .

    شیدا. (جمعه 08 اسفند 93)

  15. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 01 فروردین 98 [ 02:42]
    تاریخ عضویت
    1391-9-10
    نوشته ها
    485
    امتیاز
    9,513
    سطح
    65
    Points: 9,513, Level: 65
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,478

    تشکرشده 1,276 در 407 پست

    Rep Power
    73
    Array
    سلام
    من نمیفهمم چرا وقتی خودتو و روحیات خودتو میشناسی باید بری برای خونه مبل انتخاب کنی؟؟؟؟ شما میخواستی پولشو بدی؟؟ بقیه افراد خونه نمیتونن خرید کنن؟؟ اگه واقعا این تاپیکا رو میزنی تا بهت کمک کنن، من توی تاپیک قبلت بهت گفتم که خودم هم این مشکلو دارم و به عنوان یه تجربه بهت گفتم که بهتره هیچ وقت خودت مسئولیت خرید رو قبول نکنی! حتی اگه از چیزی خیلی خوشت اومد پیشنهادت رو بده اما بقیشو بسپار به بقیه ی اعضای خانواده! من نمیدونم واقعا چه کمکی میشه بهت کرد وقتی نه حاضری پیش یه روان شناس بری وو نه حتی از تجربه های شخصی ما استفاده کنی!

  16. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 04 مهر 95 [ 15:31]
    تاریخ عضویت
    1393-7-30
    نوشته ها
    216
    امتیاز
    8,230
    سطح
    61
    Points: 8,230, Level: 61
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 220
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    826

    تشکرشده 744 در 192 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    66
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط sara 65 نمایش پست ها
    سلام
    من نمیفهمم چرا وقتی خودتو و روحیات خودتو میشناسی باید بری برای خونه مبل انتخاب کنی؟؟؟؟ شما میخواستی پولشو بدی؟؟ بقیه افراد خونه نمیتونن خرید کنن؟؟ اگه واقعا این تاپیکا رو میزنی تا بهت کمک کنن، من توی تاپیک قبلت بهت گفتم که خودم هم این مشکلو دارم و به عنوان یه تجربه بهت گفتم که بهتره هیچ وقت خودت مسئولیت خرید رو قبول نکنی! حتی اگه از چیزی خیلی خوشت اومد پیشنهادت رو بده اما بقیشو بسپار به بقیه ی اعضای خانواده!
    سارا جان نمیشه که تا ابد از این مسئله فرار کرد ، باید از ریشه مشکل حل بشه و درمان بشه
    نه اینکه تا آخر عمر مسئولیت قبول نکنی
    آدم هرچقدر از این مشکل فرار کنه بدتر گریبانگیرش میشه و رفته رفته قدرت تصمیم گیری حتی واسه کوچکترین چیز نخواهد داشت به علت افت اعتماد به نفس . پس اول بهتره درمان ش و بعد مثل بقیه زندگی ادامه بده با قبول مسئولیت ...

  17. 2 کاربر از پست مفید (آسمانی آبی) تشکرکرده اند .

    mohammad-ra (دوشنبه 11 اسفند 93), شیدا. (جمعه 08 اسفند 93)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:02 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.