به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 38
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 22 آبان 94 [ 21:48]
    تاریخ عضویت
    1393-8-06
    نوشته ها
    606
    امتیاز
    14,528
    سطح
    78
    Points: 14,528, Level: 78
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 322
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    775

    تشکرشده 2,481 در 570 پست

    Rep Power
    166
    Array

    مادرم داشت میمیرد محلش ندادم!دارم یه ادم دیگه ای میشم.کمکم کنید.

    سلام به دوستای خودم.
    میدونم عنوان عجیبی اما حقیقت داره.سعی میکنم خلاصه بگم.

    من میشناسید اکثرا،نه؟یه نگاهی به تاپیک هام بندازید لطفا.
    چند وقت پیش یه اشاره ای تو حال و احوال کردم به چند تا از دوستان ندا دادم اما امشب کارد به استخونم رسید!!!!

    تاپیک های بد بختی و پر از زار و زرمه برای پسری که باهاش بودم یادتون؟!!!مال فقط 3 ماه پیشه.من یه عمری اون شکلی بودم البته ،اما الان......حتی باورم نمیشه اونا مال منه
    از زمان اون خواستگارم یه ادم دیگه شدم(فقط از لحاظ زمانی).....بعد اون خواستگار برام اومد زیاد دیگه جو گیر نشدم و ذوق نکردم...چه برسه به ازدواج و سر و سامون گرفتن!!!پسر بیاد طرفم از تالار یاد گرفتم باهاش چطور تا کنم!!!!همون دوست پسرم بودا بعد کات کردن اومد طرفم،الان تو برزخ نگهش داشتم هر چی اذیتم میکرد دارم ازش پس میگیرم.
    بهم میگن چرا ازدواج نمیکنی روم زیاد شده میگم مگه چی کم دارم!!!تازه اینا چیزاییه که شما از وضعیت قبلم خبر دارید چیزهای دیگه هم هست....
    رفتارام عوض شده،پول خرج کردنم،لباس پوشیدنم و..... همه چیز!من قبلا کیتی مظلوم و گناه داری بودم!اما دیگه نیستم.
    دلم برای کسی تنگ نمیشه.دیشب خواب بودم دیدم صدای زمین خوردن کسی تو حموم میاد و محل ندادم حتی از دلم گذشت مامان یا بابامه اما گفتم حقشونه خیلی اذیتم کردن!!!!!!بعدا فهمیدم مامانم یه ساعت کف زمین بی هوش بوده و سرش بد جور خورده بود زمین و فشارش بحرانی بوده!!!بازم دلم نسوخت زیاد.با اینکه اختلا ف سلیقه داریم و قبل استقلال مالیم زیاد به پر و پام میپیچیدن اما انقدر کینه ای نبودم!!!!!!باهاشون تو نوجوونی مشکل داشتم و الانم حتما دیدید این ور و اون ور گفتم مشکل داشتم اما نه دیگه این طور....
    درس می خونم عین ساعت؟؟؟؟؟میشینم پای المانیم و یا درسهای دندون دوره میکنم به سرعت....قبلا این طور نبودم.
    خیلی راحت از لباس کسی بدم بیاد یا هر چی می گم حس میکنم خوب واقعا همینه دیگه!!
    تو خواب زبون و گونم به شدت می جوم.....
    کلا یه سری تغییرات عالی و یه سری تغییرات وحشتناک کردم.اما دیگه خودم نیستم.از بعضی هاش راضیم اما یعضی رفتارهام....!!!!
    در کل خود جدیدم دوست دارم اما دیشب که مادرم محل ندادم و بعلاوه چند تا اتفاق دیگه ترسیدم!!!گفتم کمک بخوام
    اتفاق های این مدت هم خلااصه بگم:تالار،یه مدت کات کردن با دوستم،مطالعه چند تا کتابروانشناسی و مشاوره و البته پیشرفت فوق العاده تو مسایل کاری،افزایش درامدم حتی خیلی بیشتر از هم رشته ای هام،یه بتر دیدن اون ببخشید دوست پسرم
    نمیدونم تا دیشب راضی و خوشحال بودم از خودم اما الان می ترسم!چم شده؟چی قراره بشم؟اگه مودی شدم چرا نزدیگ دو ماه این طورم!نکنه بی رحم تر بشم.نکنه مجرد بمون در صورتی که به صلاحم نیست!اصلا جریان چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟بین دوست داشتن و ترس از خودم گیر کردم.
    ویرایش توسط کیت کت : جمعه 10 بهمن 93 در ساعت 03:35

  2. 3 کاربر از پست مفید کیت کت تشکرکرده اند .

    meinoush (جمعه 10 بهمن 93), آویژه (جمعه 10 بهمن 93), شیدا. (جمعه 10 بهمن 93)

  3. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    عزیزم اینایی که نوشتی بیشترش خوب بود اما جویدن در خواب یعنی یه جورایی تحت فشاری یا حداقل یه جور بیش فعالی پیدا کردی :) با ورزش مناسب روزانه این انرزی رو تخلیه کن.
    در مورد مادرت و هر کس که اذیتت کرده بهتره قلب و روحتو بزرگ کنی و کم کم ببخشی ادما رو. اینطوری نه درد می تونن بهت بدن نه کینه. و در عین حال همین دختر شاد و ازاد هم می تونی باشی. برای مادرت اگه نمی خوای دوستش داشته باشی نداشته باش. اما یه سری "وظایف" رو انجام بده که ارامش داشته باشی. در عین حال در قلبت ببخشش که کینه درت ایجاد نکنه که تلافی های کوچیک نکنی که بعدا یه وقت ناراحت نشی

    ازدواج رو رد نکن اما براش بی تابی هم نکن. اگه مورد مناسب و خوب بود با مشاوره و تحقیق و دقت ازدواج کن.

    قبلا شاید خیلی دنبال ازدواج بودی حالا هم به ازدواج لگد می زنی. شاید یه جورایی مثله هم باشه یه جور واکنش داری.

    این خوبی هایی که به دست اوردی رو نگه دار عالی هستن. ادما رو کم کم شروع کن به بخشیدن و درک کردن. منظورم از بخشیدن اینه که قلبتو ازاد کنی. اصلا منظورم این نیست که راه به راه مهربونی کنی. ازادی قلبی و درونی خودت رو بهت می ده بخشش. در مورد ادمایی که بهت مربوطن مثل خانواده یادت باشه وظایف رو تا یه حدی انجام بدی.


  4. 4 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    maryam240 (سه شنبه 28 بهمن 93), واحد (یکشنبه 12 بهمن 93), شکوه (جمعه 10 بهمن 93), شیدا. (جمعه 10 بهمن 93)

  5. #3
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 خرداد 94 [ 00:02]
    تاریخ عضویت
    1393-9-18
    نوشته ها
    175
    امتیاز
    4,145
    سطح
    40
    Points: 4,145, Level: 40
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 75.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points3 months registeredTagger First Class
    تشکرها
    462

    تشکرشده 404 در 152 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خانم دکتر قرص خاصی مصرف میکنید مثل روان گردان؟؟
    خخخخع شوخی کردم.


    مادرت مرده . نمیگم خدایی نکرده یا زبونم لال. واقعا مادرت مرده .حست رو تصور میکنم. بعد از مردن مادرت خوشحالی و دلت خنک شده چون این دقیقا اتفاقیه که تو میخوای تا بابت تمام

    ناراحتی های دوران کودکیت ، به خاطر تمام اونچه که از دستش دلگیری انتقامت گرفته شده. مادرت مرد. بدترین اتفاقی که میشد براش بیوفته و لایقش بود. تو الان حس رهایی داری و فکر

    میکنی اون آزادی که میخواستی به دست آوردی. مادرت مرد و با مردنش تنبیه شد چون تو رو اذیت میکرد. هر کس تو رو اذیت کرده لایق بدترین اتفاقه. لایق مرگه.



    این جوری خوبه کیت کیت؟ این رو میخوای؟


    کیت کیت جان همه ی ما آدما تو کودکیمون از پدر و مادرمون بابت رفتارای اشتباهشون آسیب دیدیم. تو هم آسیب دیدی . تو هم زخمی هستی و الان تو اوایل دوران تغییرات شخصیتیت

    تو اویل بازسازی عزت نفست هستی. این جور حسا طبیعیه ولی یادت باشه گذشته ها گذشته و رفته و همیشه حس انتقام به اولین کسی که آسیب میزنه خود فرده.

    رفتارات با پسرا رفتارات با دوست پسر قبلیت رفتارات با خواستگارات رفتارات با مادرت و پدرت همه و همه داره نشون میده هنوز اون عزت نفس لازم رو پیدا نکردی.

    کیت کیت ما قرار نیست آدما رو به خاطر رفتار اشتباهشون ببخشیم. این رو مطمئن باش. مطمئن باش که نمیبخشی. فقط قراره فراموششون کنیم.

    یعنی اون هایی که لایقن که در کنار ما باشن، و ما رو آزار دادن رفتارای اشتباهشون رو فراموش میکنیم و اونهایی که لایق نیستن روکلا فراموش میکنیم. این درسترین کار و بزرگترین لطف در

    حق خودمونه.

    با روانشناست در مورد حسات حرف بزن بذار کمکت کنه.

    - - - Updated - - -

    خانم دکتر قرص خاصی مصرف میکنید مثل روان گردان؟؟
    خخخخع شوخی کردم.


    مادرت مرده . نمیگم خدایی نکرده یا زبونم لال. واقعا مادرت مرده .حست رو تصور میکنم. بعد از مردن مادرت خوشحالی و دلت خنک شده چون این دقیقا اتفاقیه که تو میخوای تا بابت تمام

    ناراحتی های دوران کودکیت ، به خاطر تمام اونچه که از دستش دلگیری انتقامت گرفته شده. مادرت مرد. بدترین اتفاقی که میشد براش بیوفته و لایقش بود. تو الان حس رهایی داری و فکر

    میکنی اون آزادی که میخواستی به دست آوردی. مادرت مرد و با مردنش تنبیه شد چون تو رو اذیت میکرد. هر کس تو رو اذیت کرده لایق بدترین اتفاقه. لایق مرگه.



    این جوری خوبه کیت کیت؟ این رو میخوای؟


    کیت کیت جان همه ی ما آدما تو کودکیمون از پدر و مادرمون بابت رفتارای اشتباهشون آسیب دیدیم. تو هم آسیب دیدی . تو هم زخمی هستی و الان تو اوایل دوران تغییرات شخصیتیت

    تو اویل بازسازی عزت نفست هستی. این جور حسا طبیعیه ولی یادت باشه گذشته ها گذشته و رفته و همیشه حس انتقام به اولین کسی که آسیب میزنه خود فرده.

    رفتارات با پسرا رفتارات با دوست پسر قبلیت رفتارات با خواستگارات رفتارات با مادرت و پدرت همه و همه داره نشون میده هنوز اون عزت نفس لازم رو پیدا نکردی.

    کیت کیت ما قرار نیست آدما رو به خاطر رفتار اشتباهشون ببخشیم. این رو مطمئن باش. مطمئن باش که نمیبخشی. فقط قراره فراموششون کنیم.

    یعنی اون هایی که لایقن که در کنار ما باشن، و ما رو آزار دادن رفتارای اشتباهشون رو فراموش میکنیم و اونهایی که لایق نیستن روکلا فراموش میکنیم. این درسترین کار و بزرگترین لطف در

    حق خودمونه.

    با روانشناست در مورد حسات حرف بزن بذار کمکت کنه.

  6. 2 کاربر از پست مفید شکوه تشکرکرده اند .

    meinoush (جمعه 10 بهمن 93), واحد (یکشنبه 12 بهمن 93)

  7. #4
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 22 آبان 94 [ 21:48]
    تاریخ عضویت
    1393-8-06
    نوشته ها
    606
    امتیاز
    14,528
    سطح
    78
    Points: 14,528, Level: 78
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 322
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    775

    تشکرشده 2,481 در 570 پست

    Rep Power
    166
    Array
    ینوش مینوووووووووش میدونی سبک شدم.همه تو ذهنم حواله درک هستن!!!!شاید بی انصافی بیاد اما حس واقعیم....شاید جنبه خوب شدن زندگیم ندارم.شاید دستم به یه درامدی رسیده و مستقل شدم گردنم کلفت سده یا شایدم تاحالا فاعل روابط انسانیم نبودم و حالا که جون گرفتم زورم زیاد شده.
    من نه تنها نمی تونم کسی ببخشم تازه بتونم یه بلایی هم سر طرف میارم البته خیلی خونسرد و راجت نه اینکه فکرش خورم باشه ها یا عذابم بده .میگم حقشه بزار بکشه میدونی همیشه منتظر همچین روزی بودم.
    شکوه مامان و بابام بمیرن حیی ندارن.مطمینم خونسردم مثل اون شب.وای نه خونسرد نیستم میرم یه سفر خوب و دو روز فقط می خوابم مغزم سبک بشه.
    الان دیگه زورسون بهم نمیرسه کاری ندارن اما تا دقیقه 90 که از اب و گل در بیام خفممممممممم کردن.همون موقع هم تو دل میگفتم همیشه این طور نمی مونه حسابتون میرسم......:-( اصلا از گفتنشم خجالت نمیکشم!ببینید من یه جعبه کفش ار بچگیم گذاشتم کنار از 5 ابتدایی یادم وسایلی که موقع رفتن ار خونه می خواستم ببرم می ذاشتم توش!!!!البته بچه بودم چرت و پرت جمع میکردم اما منظورم اینکه تو فکرش بودم.....
    حالا عقده است کمبود اعتماد به نعسه هر چیه من تغییر کردم .....میترسم بعدا این حالت باعث ضرر و زیان خودم بشه......ته دلم دارم با خودم حال میکنم دویت دارم همه حس هام به دخترهایی که دوسشون دارم بدم اما....نمیدونم گاهی میترسم.

  8. 3 کاربر از پست مفید کیت کت تشکرکرده اند .

    maryam240 (سه شنبه 28 بهمن 93), meinoush (جمعه 10 بهمن 93), شکوه (شنبه 11 بهمن 93)

  9. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    بی رحمی تو این دوره زمونه چیز خوبیه. مخصوصا برای پیشرفت شغلی و حرفه ای. اگه تونستی این خونسردی همراه با بی رحمی و همراه با درایت رو داشته باشی اینم عالیه. اما به جا و به وقت ازش استفاده کن. یعنی کنترل رو روش بذار و ارادی ازش استفاده کن. مثلا واسه پیشرفت تحصیلی شغلی ات استفاده کن ازش. اما در خانواده نه. اینطوری می تونی بعدها یه ادم خیلی موفق حرفه ای شی.

    از اینکه ارامش داری خوشحالم. هر چند نوشتی که جویدن داری وقتی خوابی یعنی یه جای کار ایراد داره. اما با وجود همه ی ارامشی هم در عین تلافی داری بازم به نظر من خوبه که از ادمایی که ازارت دادن بگذری. ببخشیشون. رهاشون کنی و کینه نداشته باشی. اینطوری همون دختر شاد و سیالی که الان در بیرون هستی در درونت هم میشی. یعنی روحت از ازارها راحت میشه.
    چون دقیقا نمی دونم این ناراحتی در خواب و ناخوداگاهت چیه به نظرم حتما یه ورزش رو شروع کن راه حل خوبی میشه

    یه کارایی هم هست که ادم واسه هر کسی انجام میده. هر کسی بیفته زمین می خوای بلندش کنی. وقتی یکی ازارت داده و هنوز نتونستی ازش در درونت بگذری و وقتی نیاز به کمک داره به خودت بگو اگه هر کس دیگه ای بود این کمک رو نمی کردی؟

    در مورد خانواده خوشی و ناخوشی هاشون چه بخوایم چه نخوایم روی ما اثر می ذاره. پس همون ادمایی که کنارمون هستن هر چی بهتر باشه حالشون واسه ما هم بهتره. حتی اگه بی لیاقت باشن یا نفهم.

    ادما چیزایی رو بهمون دادن و می دن که در توانشونه. مامانت هم هر قدر بد بوده لابد بیش از اون در توانش نبوده. یعنی می تونسته اینایی رو بهت بده که داده. تمرکزت رو روی خودت بذار. امیدوارم هر روز بهتر و شادتر شی
    ویرایش توسط meinoush : جمعه 10 بهمن 93 در ساعت 13:26

  10. 3 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    maryam240 (سه شنبه 28 بهمن 93), کیت کت (جمعه 10 بهمن 93), اقای نجار (جمعه 10 بهمن 93)

  11. #6
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 اردیبهشت 03 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,420
    امتیاز
    287,130
    سطح
    100
    Points: 287,130, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,580

    تشکرشده 37,080 در 7,002 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    با سلام
    آرامش های مقطعی همیشه نشان دهنده بهتر شدن حالمان نیست. در پزشکی هم همینطور هست.

    آنچه که اکنون دارید بیشتر آسایش و راحتی بیشتر هست که به خاطر عدم دقت کافی با آرامش به یک معنا گرفته شده است. (جهت اطلاع بیشتر لینک ذیل را در این مورد مطالعه کنید)
    تکنولوژی، رفاه و آرامش

    آسیب هایی که گزارش کرده اید درک می کنم.
    اما همیشه آسیب های روانی مثل آسیب های جسمی یکنواخت نیست.
    یعنی چه؟
    یعنی اینکه هر فردی بر اساس نحوه تفکر و نگرش، سعه صدر، خصوصیات شخصیتی و احساسات و رفتارهای که نسبت به فشارهای پیرامون خود اتخاذ می کند. میزان خاصی را جذب و میزان خاصی را دفع می کند.
    نوع شخصیت و روحیه شما جذب حداکثری فشارهای روانی پیرامون و دفع حداکثری بخش های مثبت زندگی می باشد. لذا این انفعالی که از کودکی تا کنون داشته اید به انباشته شدن بیش از حد فشارهای روانی محیطی شده است.
    پس شما واقعا فشارهای زیادی را داشته اید. اما این میزان درکی که اکنون از فشارها دارید به خاطر صرفا خود فشارها نیست و حالت تشدید یافته و درشت شده آن مشکل هست.

    هم اکنون هم چون فرصت تجزیه و تحلیل کافی و حل و فصل فیلترهای ذهنی خود را نیافته اید به صورت انفعالی بر اساس احساسات خود که اکنون رنگ منطقی یافته است نسبت به متغیرها و محرکات محیطی پاسخ می دهید. بخشی از ناراحتی های جابجا شده شما در این این تالار نمود می کند. و بخشی هم در زندگی شخصی اتان.

    خلاصه و جمعبندی:
    به جای تمرکز بر فشارهایی که در گذشته داشته اید.
    به جای تمرکز بر فشارهایی که از دیگران داشته اید.
    مدتی انرژی خود را در در خصوص شناختن ظرفیت های درونی خود، سعه صدر خود، روشهای تصمیم گیری و ذهنی خود، و فیلترهای شناختی خود کنید.
    خطاهای شناختی خود را استخراجی کنید و پتانسیل های خود را در افزودن ظرفیت ها و سعه صدر خود ، بسیج کنید.
    وقت خود را به خوش بودن آسایش های (آرامش ها) موقتی حاصل از موارد مختلف و سرگرم بودن در این تالار نگذارانید. پرداختن به دیگران در وقتی که بیش از همه نیاز به خودکاوی و اصلاح بعضی مشکلات داریم ، می تواند منجر به زیان زیادی بشود.
    مطالعه، یادداشت برداری و تمرین آنها به شرطی برای شما مفیدهست که قبل از آن فیلترهای ذهنی خود را بردارید و بتوانید به صورت همگن آگاهی ها را کسب کنید.
    یعنی اگر شما به خاطر فشارهای اندوخته شده قدیمی ، فقط بخشی از مهارتها را در واکنش به زندگی قبلی خود انتخاب کنید، ممکن است از آن طرف بوم بیفتید.

    جرات آموزی، برای خود بودن، مستقل بودن، قوی بودن فقط نیمی از آن چیزی هست که ما نیاز داریم.
    سعه صدر، صبوری، مدارا، انعطاف پذیری، خوش بین بودن، مهربون بودن، کنترل خشم و احساس و فهم رنج در زندگی نیز قسمت دیگر یا حتی قسمت قشنگ زندگی هست که نباید فراموش شود.
    http://www.hamdardi.net/thread-972.html


    لینک های ذیل کلا در رابطه با مسئله ای که بیان کردید می تواند کمک کننده در نظر گرفته شود:

    http://www.hamdardi.net/thread-154.html
    نگاه به رنج
    http://www.hamdardi.net/thread-268.html
    http://www.hamdardi.net/thread-19997.html
    http://www.hamdardi.net/thread-20001.html
    http://www.hamdardi.net/thread-11329.html
    http://www.hamdardi.net/thread-11160.html
    http://www.hamdardi.net/thread-283.html

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  12. 11 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    m.reza91 (جمعه 10 بهمن 93), maryam240 (سه شنبه 28 بهمن 93), کیانا 93 (یکشنبه 12 بهمن 93), کیت کت (جمعه 10 بهمن 93), پری وش (دوشنبه 27 بهمن 93), واحد (یکشنبه 12 بهمن 93), هم آوا (شنبه 11 بهمن 93), آزرم (جمعه 10 بهمن 93), شکوه (شنبه 11 بهمن 93), شیدا. (جمعه 10 بهمن 93), عشق آفرین (چهارشنبه 17 آذر 95)

  13. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 اسفند 99 [ 10:31]
    تاریخ عضویت
    1393-3-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    20,258
    سطح
    89
    Points: 20,258, Level: 89
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,890

    تشکرشده 2,698 در 675 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    138
    Array
    یادمه وقتی از محل زندگیت دور شدی سراغ پدرتو میگرفتی چرا؟؟؟؟؟؟؟؟ سراغ مادرتو میگرفتی چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    اختلاف فرزند با والدین از اونجا به وجود میاد که میخواییم خودمونو از محدودیت والدین رها کنیم . مستقل بشیم . ولی قبلش باید به والدینمون این اطمینان بدیم که میتونیم مستقل باشیم .

    ولی میدونی مشکل کجاست ؟ مشکل اینجاست که همیشه از نظر اونا بچه ایم . بچه ایکه امروز غرورش بیشتر از نوجونیش شده بچه ایکه سرکش تر شده خود مختار شده .

    کیتی تو باروش های درست و غلط از این محدودیت ها عبور کردی . وبه گفته خودت هیچ حاجتی هم نداری . باز به قول خودت تو خمره عسلی .

    ولی بدون نداشتن حاجت و خمره عسل از همون نگرانی ها و دعا های پدر و مادرته . البته من منکر تلاشهای خودت و ارزش گذاشتن به وقتت نمیشم .

    چند وقت پیش گفتی بچه نمیخوام اگه یادت بیاد ولی خوشحالم که امروز مادر شدن دوست داری . پس این خوبه تغییر مثبتیه تو افکارت . چون باعث میشه بعد مادر شدن خیلی چیزارو درک کنی که الان قادر به درکش نیستی

    نگران نباش تو بیرحم نشدی . خواب بودی و کابوس بد از ذهنت گذشته همین

    1مادر بدش . 2 پدر بدش .3 همسر خوبش . 4 فرزند صالحش . می ارزه به تمام مادیات دنیا می ارزه به تمام تفریحات و لذت های دنیا .همونطور که برای موقعیت امروزت تلاش زیادی کردی و احساس بی نیازی و موفقیت میکنی . برا بدست آوردن و حفظ این چهار مورد هم تلاش کن تا خوشبختی احساس کنی .

    اینو از احساس نگفتم از منطق گفتم .

    از کسی هم که خوشت نمیاد تو برزخ نگهش ندار . من برزخ بودم جای خوبی نیست.

    از دعای دم سحرت ممنون .

  14. 6 کاربر از پست مفید parsa1400 تشکرکرده اند .

    Deldar (شنبه 11 بهمن 93), maryam240 (سه شنبه 28 بهمن 93), کیت کت (شنبه 11 بهمن 93), واحد (یکشنبه 12 بهمن 93), هم آوا (شنبه 11 بهمن 93), شکوه (شنبه 11 بهمن 93)

  15. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 اسفند 93 [ 22:07]
    تاریخ عضویت
    1393-11-07
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    305
    سطح
    6
    Points: 305, Level: 6
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 17 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    کیت کت عزیز سلام

    رفتار شما دقیقا شده عین 3 سال پیش برادر من . اون هم دقیقا خصوصیات اخلاقیش . اعتماد به نفسش و غرورش مثل شما بود یه مدتی با اخلاقش همرو آزار میداد و به اصطلاح میگفت هر کسی جواب اون کاری رو که خودش کرده میگیره!
    میدونی چیه عزیزم پدر مادرا و البته کسانی که دوستشون داریم خیلی وختا از روی دلسوزی زیاد و البته عشق و علاقه ( که محاله ممکنه مادری به بچش علاقه نداشته باشه یا بلعکس!!) کارایی رو میکنن که ما فکر میکنیم غلطه یا ضد ماست حرفایی رو میزنن که به حساب سرکوفت و محدود کردن میزاریم ولی اگه با روی دیگه ای به این قضیه نگاه کنیم در آینده ای نه چندان دور میتونیم بفهمیمشون.....
    البته نمیگم که همیشه حق با اوناست یا اونا حرف راست رو میزنن .... ما میتونیم با صبر و عملمون گاهی اوغات اشتباهات اونارو بهشون بفهمونیم اما نه با بی رحمی و بی اعتنایی و .....
    اینا چیزاییه که دودش در آینده تو چشم خودت میره خواهر عزیزم.
    درست مثل برادرم که در آخر غرورش و اعتماد زیادی که به خودش داشت ( مثلا اگه یه حرفی از کسی میشنید که خلاف میلش بود ) براش فرقی نمیکرد که کی باشه ولی طرفو حسابی گوشمالی میداد و میچزوندش ( حتی پدر و مادرم رو!!!)
    فکر میکرد همیشه حرف اونه که حق و درسته و خلاصه زیاده از خد به خودش غره شده بود اما در آخر دودش تو چشم خودش رفت و حالا خیلی از رفتاراش احساس شرم میکنه و پشیمونه ....
    به نظر من شما سعی داری با این رفتارها خودت رو گول بزنی و جای زخم های گذشترو به این وسیله آروم کنی اما این راهش نیست....
    فقط یکمی بیشتر به آینده و دور دست فکر کن...
    نه به آینده ی پدر و مادر و بستگانت به آینده ی خودت!!!
    خودت هم یه روزی قراره یه خانواده داشته باشی انشاالله......بهترین راه گذشته ... گذشتن و فراموشی بدی ها و نقص ها و رو آوردن به خوبی ها....
    قلب رئوف درسته که بعضی وختا آدمو دچار مشکل میکنه ولی یه مزیتی که داره اینه که شبا سرتو راحت رو بالش میزاری.... همین بیخیالی رو به دست میاری دوباره اما جوره دیگه ای....
    تا خودت نخوای نمیتونی تغییر کنی کیت کت عزیزم.

  16. 5 کاربر از پست مفید دختر تنهای آسمان تشکرکرده اند .

    maryam240 (سه شنبه 28 بهمن 93), کیانا 93 (یکشنبه 12 بهمن 93), کیت کت (شنبه 11 بهمن 93), واحد (یکشنبه 12 بهمن 93), هم آوا (شنبه 11 بهمن 93)

  17. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 شهریور 94 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1392-10-14
    نوشته ها
    143
    امتیاز
    2,611
    سطح
    31
    Points: 2,611, Level: 31
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 139
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    448

    تشکرشده 166 در 82 پست

    Rep Power
    28
    Array
    کیت کت خانوم من و شما یه بحثی باهم سر یه بنده خدا دیگه داشتیم جاهایی رو موافق و جاهایی رو مالف بودیم باهم رفتار شما با من در نهایت قشنگ نبود ولی به هر حال گذشت شما خیلی ادم منطقی به نظر میایید مثل یکی ازز دوستای من اونم با خانوداش به مشکل خورده و خیل مشکلات دیگه بعد از یه سری بحث های عاطفی حالا هم اوضاعش خیلی خرابه فقط میتونم بگم "جدی بگیرید" یه وقت مثل دوست من نشید اون بد ضربه ای خوردا امیدوارم حالتون خوب بشه اومدم تا تذکری بدم و همدردی کرده باشم :) یاعلی

  18. 3 کاربر از پست مفید Mr.Anderson تشکرکرده اند .

    کیت کت (شنبه 11 بهمن 93), واحد (یکشنبه 12 بهمن 93), هم آوا (شنبه 11 بهمن 93)

  19. #10
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 22 آبان 94 [ 21:48]
    تاریخ عضویت
    1393-8-06
    نوشته ها
    606
    امتیاز
    14,528
    سطح
    78
    Points: 14,528, Level: 78
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 322
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    775

    تشکرشده 2,481 در 570 پست

    Rep Power
    166
    Array
    اقای انندرسوت!!!من یادم نمیاد کجا و چطور باهم بحث کردیم!:-) اما ممنون.

    در کل همه دوستانی که جواب دادن:.....اولا خوب خیلی ممنون از همتون و یه جواب در مورد همه پست ها میذارم

    من نصیحت هارو گوش میدم اگه درست گفته بشن ، اونقدر بچه نیستم لج کنم و خلاف حرف هاشون عمل کنم.کل زندگی من مبارزه مثبت بوده یعنی خانواده گفتن نمی تونی،نمی شه،بلد نیستی،اما من جون کندم و به چیزهایی که میگفتن نمیشه رسیدم،پس خبری از ضرر کردن از این بابت نیست.اصلا بحث این چیزها نیست فقط زورم میاد یه زمانی ضعیف و اسیب پذیر بودم و تو خونه اذیت شدم.نمی فهمم حتما لازم بود یه روزی من مثل امروز گردنم کلفت بشه تا خیلی چیزها تموم بشه؟؟؟؟؟یا اگه خودم باخته بودم و امروز شرایط زندگیم این نبود چی به سرم اومده بود؟
    خانواده من کلکسیونی از مشکلات تهوع اوره.....ظاهر خانوادمون تو شهرمون فوق العادست و کسی ندونه فکر میکنه من تو ناز و نعمت و خوشبختی بزرگ شدم اما چه فایده توش وحشتناک بود
    راستش از اینکه کسی صبر داشته باشه نمیفهمم چی گیرش میاد یا صعه صدر؟بعنی انقدر سینه فراخی داشته باشم که هی بزارم خانواده با اصلا کلا بقیه عقده ها ات و اشغال ها و مشکلات روانی خودشون بریزن تو من و من جیک نزنم یا بتونم ببخشم؟ای بابا مگه من سطل اشغالم؟
    اگه استرسی که به من وارد شد حداقل سر خودشون خالی نکنم چی کنم پس؟!مثل کیسه بابانویل بزارم رو دوشم و تا اخر عمرم دنبال خودم بکشم؟.البته مدیر لطف کردن و چند تا مقاله معرفی کردن که باید زمان بزارم بخونم.یه زمان مناسبی که فکرم پذیرا باشه.

  20. 3 کاربر از پست مفید کیت کت تشکرکرده اند .

    maryam240 (سه شنبه 28 بهمن 93), parsa1400 (شنبه 11 بهمن 93), شکوه (شنبه 11 بهمن 93)


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:09 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.