به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 22
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 06 خرداد 94 [ 10:57]
    تاریخ عضویت
    1393-5-12
    نوشته ها
    74
    امتیاز
    2,280
    سطح
    28
    Points: 2,280, Level: 28
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    380

    تشکرشده 105 در 43 پست

    Rep Power
    0
    Array
    کنکور اخره هفته ی ایندست ۵ماه از همه چیم زدم اما الان مطمئنم همه چی یادم رفته و تسلطس ک بایدو ندارم
    وضعیته تحصیلی خیلی بد معدله پایین ک ی ترمی ک برام مونده باید جبرانش کنم نمیدونم چقدر خاهم تونست برسونم معدلمو برای گرفتنه مدرکم ینی خیلی خیلی بد
    مدرکو میخام ک اعتماط بنفس بده ک دیدی بالاخره موفق شدی توام ارشد داری میگیری صد در صد کارم پیدا خاهن کرد با مدرکش ولی اصل دلخوشیش ک تونستم منم مدرکشو بگیرم
    علاقهی شدیدی ب نقاشی و هنر دارم همیشه هم توش موفق بودم ولی خب شرایطه مالی خانواطه اجازه نطاط ادامش بدم و با استاد بحدی ک باید برسرنمش نشد و بعدم درسو دانشگاه باعث شد کلن بزارمش کنار خیاطی بلدم تقریبن اکثره کارایه هنری از دستم بر میاد ولی شرایطشو نداشتم برم تخصصی دنباله هیچ کدوم
    کلاس نه نه وسع مالی خانواده اجازه میده نه اجازه ی رفتنشو دارم ی ماه دعوا کردم ک کلاسای فنی حرفه ایرو برم نزاشتن گفتن میدونی کجااس من ک نمیتونم ببرم بیارمت هر روز چجوری میخای بری :( و بعدش دعوا ک تو چقد اذیت میکنی از دستت ال،شدمو بل شدم

    والا فعلن برنامه اقتصادیه خاصی ندارم چون نه مدرکه لیسانسم دستمه نه ارشدم مشخص نه تخصصی ک بهش تکیه کنم منتظرم مدرکمو بگیرم شاید با پارتی ی جا کار کنم شااید و شبکه رو تخصصی تر دنبال کنم بشه کارو هنرم در اینده زیره سایه ی در امده شخصیم البته
    خاستگاره ی جا تو ی جشنی همو دیدیم پسندیدیم با واسط پرسو جو کرده بود ک نظره من چیه و فعلن برگشته لندن برا جم کردنو کارا و مدارکش نمیدونم اصن بشه یا نه چون هیچ شناختی نداریم از هم و من اعتماد بنفسه رویا رویی با ایشونو اصلن ندارم

  2. کاربر روبرو از پست مفید SHahr-Zad تشکرکرده است .

    شیدا. (پنجشنبه 09 بهمن 93)

  3. #12
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 22 آبان 94 [ 21:48]
    تاریخ عضویت
    1393-8-06
    نوشته ها
    606
    امتیاز
    14,528
    سطح
    78
    Points: 14,528, Level: 78
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 322
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    775

    تشکرشده 2,481 در 570 پست

    Rep Power
    166
    Array
    دوستم من اصلا نمی خوام دلسردت کنم اما یه مقدار ارزش هات و تعاریفت مشکل داره.
    مدرک می خوای برای دلخوشی و البته مطمینی براش کار هست!!!!
    کنکور می خوای برای فرار از شرایط خونه و البته خوب درسم می خوای بخونی!!!!
    مجله موفقیت می خونی؟ یه مقاله فوق العاده داشت در مورد مدرک هایی که تو جامعه ریخته نوشته بود.تو همون مجله یه صفحه است تقریبا هر دفعه بصورت پستی می تونی سی دی های ریز مهارت های پردرامد بخری فکر کنم بیشتر از یه لیسانس با معدل ضعیف کمکت کنه.اعتماد به نفستم بالاتر میره.
    من دندونپزشکم همیشه یه کتاب دست،م می خونم خط می کشم...دارم بازاموزی و کنگره هارو میرم.چون میدونم باید چیزی بیشتر از رقبای حرفه ایم داشته باشم.همیشه استرس فردارو دارم و باعث میشه یه تکونی به خودم بدم
    شما همه کلا یه برنامه درست درمون برای خودت بریز،دیدت از درس خوندن اصلاح کن و هدف گذاری کن مطمین باش در کنار رسیدن به همه چیز شرایطت تو خونه هم بهتر میشه.
    ویرایش توسط کیت کت : پنجشنبه 09 بهمن 93 در ساعت 19:22

  4. 4 کاربر از پست مفید کیت کت تشکرکرده اند .

    SHahr-Zad (شنبه 11 بهمن 93), واحد (شنبه 11 بهمن 93), شکوه (شنبه 11 بهمن 93), شیدا. (شنبه 11 بهمن 93)

  5. #13
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نمی دونم کلاسها و کارهای هنری مخارجشون چطور هست و برای درآمدزایی دقیقا چه کاری باید بکنی،

    ولی اگر علاقمندی و استعدادش را داری، باید بری دنبال علاقمندیهات.
    دنبال استعدادهای خودت،
    نه علاقمندیهای دیگران یا برنامه های اونها.

    شما درسهای لیسانس را که با یک کتاب و جزوه مشخص و پایه ای هست، نتونستی توش موفق باشی، برای چی می خوای فوق لیسانس بخونی؟
    تخصصی تر و وسیع تر و جدی تر؟ اونهم وقتی علاقه ای نداری.

    به رشته و تخصصت علاقه نداری، دلت مدرکش را می خواد. فکر می کنی باهاش می تونی بهتر کار کنی یا موفق تر به نظر برسی.

    چرا خیاطی را جدی پیگیری نمی کنی؟
    نقاشی را؟
    تابلو هات را میتونی بفروشی، کار خیاطی کنی، تدریس خیاطی یا نقاشی توی هنرستان، مهدکودک و ...

    واقعا نمی شه از راه دور و با چند تا تاپیک، در مورد ادامه تحصیل شما چیزی گفت. اما با این شرایطی که داری توصیف می کنی، می خوای بری فوق لیسانس، باز هم موفق نشی و باز از خودت خسته بشی، اعتماد به نفست کمتر بشه، من نمی تونم ها بیشتر بشه، عزت نفست کمتر بشه و ...

    اگر برای کلاس رفتن می خوان هر روز شما را برسونن، اجازه می دن برید یه شهر دیگه درس بخونی؟
    امکانش نیست با یکی دو دوست که خانواده ات قبولش دارند کلاس بری؟
    اتفاقی افتاده که تا این حد مراقب شما هستند و محدود شدید؟
    چطوری می خوای بری سرکار؟ اونجا هم هر روز می خوان شما را ببرن و بیارن؟
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  6. 4 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    SHahr-Zad (شنبه 11 بهمن 93), واحد (شنبه 11 بهمن 93), شکوه (شنبه 11 بهمن 93)

  7. #14
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    شهر زاد عزیز سلام به همدردی خوش امدید . کاملا واضحه که شما اعتماد به نفس خیلی پایینی داری . برای همین خودت هم سردر گمی و نمیتونی هدفی برای خودت تعریف کنی . مشکل شما این نیست که خانواده ات محدودت میکنند و به شما اجازه بیرون رفتن از خونه رو نمیدند . شما تمرکزت رو از روی این مشکل بردار و روی روحیات خودت کار کن . یکی از اساسی ترین اهدافت رو انتخاب کن و فعلا فقط روی اون تمرکز کن . مثلا فقط روی تمام کردن تحصیلات کارشناسی با معدل مطلوب . هدفت هم نباید اونقدر بلند پروازانه باشه که با نرسیدن به اون کلا دلسرد بشی . مثلا نمیتونی انتظار داشته باشی که با معدل 19 باید قبول بشم . هدفی رو انتخاب کن که معقول و دست یافتنی باشه . خانواده شما اگر متوجه بشن که دختری دارند . شاد و سر حال و با برنامه و سخت کوش و کاری و هدفمند . حتما در مورد رفت و امد شما هم اینقدر سخت گیری نخواهند کرد . مثلا شما کجا میخوای بری که خانواده مانع میشن . شما دانشجویی و دانشگاه میری . شاید منظور ایشون اینه که فعلا تمرکزت باید روی درست و دانشگاهت باشه نه چیز دیگه ای . وقتی دختری میبینند که حتی برای شخصی ترین کارش یا ملاقات خواستگارش دنبال ده نفر مثل دختر خاله و دختر داییه تا باهاشون مشورت کنه حق دارند مراقبش باشند . شما دختر برازنده ای هستید مثلا یه اقایی شما رو دیده و برای ازدواج انتخاب کرده . دیگه ترس چی رو دارید ؟ خودتان باشید . بدون ترس و با اعتماد به نفس کامل . شاید ایشون نخواد با شما ازدواج کنه . این مشکل شما نیست . چرا با این چیزها خودتون رو میبازید . شما خودت باش و اهداف خودت رو دنبال کن .

  8. 3 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    SHahr-Zad (شنبه 11 بهمن 93), شکوه (شنبه 11 بهمن 93), شیدا. (شنبه 11 بهمن 93)

  9. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 06 خرداد 94 [ 10:57]
    تاریخ عضویت
    1393-5-12
    نوشته ها
    74
    امتیاز
    2,280
    سطح
    28
    Points: 2,280, Level: 28
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    380

    تشکرشده 105 در 43 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من همیشه شاگرد اول کلاس بودم تو تیزهوشان درس خوندم همیشه همه ب من ب چشه ی نخبه نگاه کردن همیشه ابتکاری ترین فومولاوو قانوناییرو استفاده کردم تر حله مساله های مدرسه ک خودمم نمیدونسم این ی قانونه ریاضیه ولی از وقتی از دانشگاهی ک میخاستم قبول نشدم کله انگیزه و نیروم رفت جز یکی،دوترم تو دانشگا هیچ کدومو اونجوری ک باید نخوندم و...
    امیدم همیشه ب این بود ک تو ارشد جبران میشه ب این امید روزام گزشت ولی انگاری نمیشه یهو چهارسالو با هم تو چند ماه جمع بندی کرد من فوق العاده سریع همه چیو یاد میگیرم اما کافی نبوده شاید...شاید هم خطا خاستو قبول شدم امیدوارم ب رحمتش
    برای شهره دیگه رفتن قبلش من قولشو گرفتم ک من میخونم اگه قبول شم میرم و قول دادن
    کلن به با دوست بیرون رفتن بیش از تنها بیرون رفتن جبهه میگیرن :/
    نه والا من هییچ اشتباهی نکردم تاحالا همیشه راس رفتم راست اومدم و چ موقعیت هایه خوبیو از دس دادم گاهی با خودم میگم لاقل شلوغی کن وقتی اینقد مطمئنن ک حتمن ممکنه کاری بکنی ولی وجدانم اصن شخصیتم قبول نمیکنه کاش ک منم میتونستم دروفکی بگم میرم دانشگا و برم گشتو گزار بگم میرم کلاس برم تفریحو گردش حیفو صد حیف ک من نمیتونم اینجوری باشم چیزی ک واقعن حسرتشو میخورم
    بله سره کار مشکلی ندارن چون تایمه رفتو امدا قانونی و مشخصه با اونم مشکلی ندارن تنها با عواملی ک ممکنه من لذت ببرم تنگار مشکل دارن فک کنم دیگه خیلی بد دارم نگا میکنم اما اینطوریه چیکار کنم
    من ب رشتمو دوس دارم از انتخابش پشیمون نیستم ولی خب سرکوفتی ک رتبمو دانشگاهو برخورده خانواده بهم زد نمیدونم شاید خیلی عمیق بود شایدم من ضعیف بودم الانم ک ب اون وقتا فک میکنم بغض میکنم .....
    باید سعی کنم ک نگاهم مثبت تر بشه
    بعضی حرفایی ک دارم مینویسم برا خودم غریب میاد از بس تو این چهار سال حلاجی کردم خودمو ک چرا اینجوری شد چیکار داری میکنی و چرا و چرا وسطه این چراها گم کردم خودمو
    درمورد ادامه تحصیل خیلی سخته ب این نتیجه برسی ک کلن نشد باید بیخیالش بشی کلن من یکی از دانش اموزایه نشون شده ی مدرسه بودم ک همه میخاستن ببینن ک چی میشه نتیجم همه معملما شماره تماسشونو بهم داده بوطن ک رتبمو بدونن در مورد بورسیه تحصیلی ب خارج از کشور اینا فکر میشو نتیجش شد این ....
    امیدوارم از بحثه اصلی خارج نشده باشم از بس دلم پره هرجا روزنشو میبینم میشینم ب دردو دل میبخشین
    درسته اگه بخام کلن بیخیاله درس بشم باید برم دنباله نقاشی نمیدونم چقد سی دی هایه اموزشیه قابل استفاده هست جز "باب راس" باید پیگیری کنم
    خیلی فشاره روحی هست روم گاهی فک میکنم چند تن رو دوشمه دوس دارم بزارمش کنار و زندگی کنم
    ولی خب همچنان کنجه خونه مثه اینکه بای، فقط این شرایطو قبول کنم این ۸ساله شده مشکله من وقتی ی معلم عالی تو مدرسه کلاس گزاش بیرون از مدرسه و منم خیلی دوس داشتم برم واقان کلاسه خوبی بود چند جلسه بردنم بعد افتاد ب زمانه ترافیک و ی کلاس داخل مدرسه با ی معلم واقعن ب ضعیف من رفتم و میدیم دوستام خ دشون میرن کلاسو میان چقد جزوه هاشون کامله اونم واقعن با معلم مورد علاقه من و اونجا بود ک حس کردم ی چنین مشکلی دارم من و همیشه سعی کردم راه حل براش پیدا کنم ی مدت چادر سر کردم شاید بهم اطمینان کنن مامانم گف دوس ندارم بزار کنار گفتم خب پس من چیکار کنم بهم اطمینان کنین گفتن ما بتو اطمینان داریم جامعه خرابه دخترم :/
    نکنه منم اینقد بد بین شده باشم :(

    - - - Updated - - -

    من همیشه شاگرد اول کلاس بودم تو تیزهوشان درس خوندم همیشه همه ب من ب چشه ی نخبه نگاه کردن همیشه ابتکاری ترین فومولاوو قانوناییرو استفاده کردم تر حله مساله های مدرسه ک خودمم نمیدونسم این ی قانونه ریاضیه ولی از وقتی از دانشگاهی ک میخاستم قبول نشدم کله انگیزه و نیروم رفت جز یکی،دوترم تو دانشگا هیچ کدومو اونجوری ک باید نخوندم و...
    امیدم همیشه ب این بود ک تو ارشد جبران میشه ب این امید روزام گزشت ولی انگاری نمیشه یهو چهارسالو با هم تو چند ماه جمع بندی کرد من فوق العاده سریع همه چیو یاد میگیرم اما کافی نبوده شاید...شاید هم خطا خاستو قبول شدم امیدوارم ب رحمتش
    برای شهره دیگه رفتن قبلش من قولشو گرفتم ک من میخونم اگه قبول شم میرم و قول دادن
    کلن به با دوست بیرون رفتن بیش از تنها بیرون رفتن جبهه میگیرن :/
    نه والا من هییچ اشتباهی نکردم تاحالا همیشه راس رفتم راست اومدم و چ موقعیت هایه خوبیو از دس دادم گاهی با خودم میگم لاقل شلوغی کن وقتی اینقد مطمئنن ک حتمن ممکنه کاری بکنی ولی وجدانم اصن شخصیتم قبول نمیکنه کاش ک منم میتونستم دروفکی بگم میرم دانشگا و برم گشتو گزار بگم میرم کلاس برم تفریحو گردش حیفو صد حیف ک من نمیتونم اینجوری باشم چیزی ک واقعن حسرتشو میخورم
    بله سره کار مشکلی ندارن چون تایمه رفتو امدا قانونی و مشخصه با اونم مشکلی ندارن تنها با عواملی ک ممکنه من لذت ببرم تنگار مشکل دارن فک کنم دیگه خیلی بد دارم نگا میکنم اما اینطوریه چیکار کنم
    من ب رشتمو دوس دارم از انتخابش پشیمون نیستم ولی خب سرکوفتی ک رتبمو دانشگاهو برخورده خانواده بهم زد نمیدونم شاید خیلی عمیق بود شایدم من ضعیف بودم الانم ک ب اون وقتا فک میکنم بغض میکنم .....
    باید سعی کنم ک نگاهم مثبت تر بشه
    بعضی حرفایی ک دارم مینویسم برا خودم غریب میاد از بس تو این چهار سال حلاجی کردم خودمو ک چرا اینجوری شد چیکار داری میکنی و چرا و چرا وسطه این چراها گم کردم خودمو
    درمورد ادامه تحصیل خیلی سخته ب این نتیجه برسی ک کلن نشد باید بیخیالش بشی کلن من یکی از دانش اموزایه نشون شده ی مدرسه بودم ک همه میخاستن ببینن ک چی میشه نتیجم همه معملما شماره تماسشونو بهم داده بوطن ک رتبمو بدونن در مورد بورسیه تحصیلی ب خارج از کشور اینا فکر میشو نتیجش شد این ....
    امیدوارم از بحثه اصلی خارج نشده باشم از بس دلم پره هرجا روزنشو میبینم میشینم ب دردو دل میبخشین
    درسته اگه بخام کلن بیخیاله درس بشم باید برم دنباله نقاشی نمیدونم چقد سی دی هایه اموزشیه قابل استفاده هست جز "باب راس" باید پیگیری کنم
    خیلی فشاره روحی هست روم گاهی فک میکنم چند تن رو دوشمه دوس دارم بزارمش کنار و زندگی کنم
    ولی خب همچنان کنجه خونه مثه اینکه بای، فقط این شرایطو قبول کنم این ۸ساله شده مشکله من وقتی ی معلم عالی تو مدرسه کلاس گزاش بیرون از مدرسه و منم خیلی دوس داشتم برم واقان کلاسه خوبی بود چند جلسه بردنم بعد افتاد ب زمانه ترافیک و ی کلاس داخل مدرسه با ی معلم واقعن ب ضعیف من رفتم و میدیم دوستام خ دشون میرن کلاسو میان چقد جزوه هاشون کامله اونم واقعن با معلم مورد علاقه من و اونجا بود ک حس کردم ی چنین مشکلی دارم من و همیشه سعی کردم راه حل براش پیدا کنم ی مدت چادر سر کردم شاید بهم اطمینان کنن مامانم گف دوس ندارم بزار کنار گفتم خب پس من چیکار کنم بهم اطمینان کنین گفتن ما بتو اطمینان داریم جامعه خرابه دخترم :/
    نکنه منم اینقد بد بین شده باشم :(

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط واحد نمایش پست ها
    شهر زاد عزیز سلام به همدردی خوش امدید . کاملا واضحه که شما اعتماد به نفس خیلی پایینی داری . برای همین خودت هم سردر گمی و نمیتونی هدفی برای خودت تعریف کنی . مشکل شما این نیست که خانواده ات محدودت میکنند و به شما اجازه بیرون رفتن از خونه رو نمیدند . شما تمرکزت رو از روی این مشکل بردار و روی روحیات خودت کار کن . یکی از اساسی ترین اهدافت رو انتخاب کن و فعلا فقط روی اون تمرکز کن . مثلا فقط روی تمام کردن تحصیلات کارشناسی با معدل مطلوب . هدفت هم نباید اونقدر بلند پروازانه باشه که با نرسیدن به اون کلا دلسرد بشی . مثلا نمیتونی انتظار داشته باشی که با معدل 19 باید قبول بشم . هدفی رو انتخاب کن که معقول و دست یافتنی باشه . خانواده شما اگر متوجه بشن که دختری دارند . شاد و سر حال و با برنامه و سخت کوش و کاری و هدفمند . حتما در مورد رفت و امد شما هم اینقدر سخت گیری نخواهند کرد . مثلا شما کجا میخوای بری که خانواده مانع میشن . شما دانشجویی و دانشگاه میری . شاید منظور ایشون اینه که فعلا تمرکزت باید روی درست و دانشگاهت باشه نه چیز دیگه ای . وقتی دختری میبینند که حتی برای شخصی ترین کارش یا ملاقات خواستگارش دنبال ده نفر مثل دختر خاله و دختر داییه تا باهاشون مشورت کنه حق دارند مراقبش باشند . شما دختر برازنده ای هستید مثلا یه اقایی شما رو دیده و برای ازدواج انتخاب کرده . دیگه ترس چی رو دارید ؟ خودتان باشید . بدون ترس و با اعتماد به نفس کامل . شاید ایشون نخواد با شما ازدواج کنه . این مشکل شما نیست . چرا با این چیزها خودتون رو میبازید . شما خودت باش و اهداف خودت رو دنبال کن .
    ممنونم واحد عزیزکاملن حرفایی ک میگیدو قبول دارم و مطمئنم من دارم خیلی ب موضو و مشکلم بالو پر میدم و ایمان دارم اگه مشکلی هس با منو خانوادم حتمن مقصرش ۵۰% خودمم شاید با اشتباهم شاید با نگاهم بهشدر مورد مشورت با دخترایه فامیل اونقد ک مطمئنم ممکنه اشتباه کنم و اونقتام واقعن دلم پر بود از خونه ی اشناییه تا این حد مطمئن هم ی نفرو معرفی کرد خیلی بهم حسه خوبی داد فک کردم شاید همه چی خوب بشه ولی خانواطه من از این موضوع و دیدارم با اون اقا اطلاعی نداشتن من بهشون نگفتم چیزی خاستم ببینم و بشناسم اگه تو چند روز قابل تائید بودن بگم ب مامانم ک تو چند روز تموم شد رفت و ب اون مرحله نرسید ینی اصن نمیدونن همچین اتفاقی افتاده قبول دارم اشتباه کردم ولی تجربه بود برام کلیمیدونین میدونم ک من تنها باید این شرایطو تغییر بدم اما از بس ب هر دری زدمو نشده باختم خودمو گفتم درس میخونم هم خاسته و ارزویه اونا براورده میشه هم خودم الان ترسه اینکه اینم نشه و من دیگه راهه حلی ندارم میترسوندمخیلی دوس داوم قوی تر از اینا باشم راهه حلی پیدا کنم و ب ارامش برسم و اینجارو تنها راه دیدمهمیشه میگفتم کاش ی سری کارایه ترتیبی بود میگفتن انجام بده ب ترتیب درس میشه حاظر بودم ب هر سختیی هم ک باشه انجامش بدم ب شرطی ک بدونم نهایتش نتیجه میده دوس دارم اعتماد بنفس پیدا کنم و دنباله اون میگردم تو زندگیم ک توش هیچ موفقیتی ثبت نشدهدر مورد اون اقا بله من هیچ ایجابی ب شدنه این اتفاق نمیبینم هر ادمی ممکنه کسیو بپسنده یا نپسنده و این حقو داره

  10. 2 کاربر از پست مفید SHahr-Zad تشکرکرده اند .

    شکوه (شنبه 11 بهمن 93), شیدا. (شنبه 11 بهمن 93)

  11. #16
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    شهر زاد جان متن هایی که مینویسی رو خودت دوباره بخون . خیلی مبهم مینویسی . یعنی شما زمانی که از رشته دلخواهت قبول نشدی باعث شده اعتماد به نفست رو از دست بدی . در حالی که میتونستی اینو به عنوان یه سکوی پرتاب در نظر بگیری و به والدینت نشون بدی که همون دختر تیز هوش قبلی هستی . چطوری ؟ با خوب درس خوندن . یعنی اگر اشخاص معمولی اون رشته رو خوب میخوندند شما میتونستی عالی بخونی . هنوز هم دیر نشده . همیشه میگم رشته مهم نیست . چطور خوندن اون رشته مهمه . درسته موفقیتها در زندگی اعتماد به نفس ما رو زیاد میکنه . ولی برای موفقیت اول باید اعتماد به نفس داشته باشی . یعنی یه جورایی لازم و ملزوم هم هستند . پس باید از یه جایی شروع کنی . همیشه بهانه ای برای شروع هست .
    ویرایش توسط واحد : شنبه 11 بهمن 93 در ساعت 13:30

  12. 2 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    SHahr-Zad (شنبه 11 بهمن 93), شیدا. (شنبه 11 بهمن 93)

  13. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 06 خرداد 94 [ 10:57]
    تاریخ عضویت
    1393-5-12
    نوشته ها
    74
    امتیاز
    2,280
    سطح
    28
    Points: 2,280, Level: 28
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    380

    تشکرشده 105 در 43 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درسته من خیلی نا ارامم اغلب همینجوری قاطی پاتی سرو ته حرفارو جابجا میگم از بس ک تو تشویشم شرمنده ام واقعن
    هر جاش نا مفهوم بود من دوباره بنویسم حالا تصور کنین این با دوباره خانیشه :دی
    کاش ک میتونستم اینطوری برخورد کنم اون موقع ولی من باقعن با برخوردایه بدی مواجه شدم بهم گفتن پس داشتی ادایه درس خوندنو در میاوردی باهام نزدیکه دو هفته حرف نزدن فک کنین فشاری ک رو خودم بودم و این رفتارا ادم چ حالی میشه
    ؟؟؟؟
    چقد قشنگه حرفایه امیدوار کنندتون ک هنوزم دیر نیست....
    فک کنم خیلی وقته احساسه مثبتی ک از این حرفتون گرفته بودمو حس نکرده بودم :) مرسی
    .
    .
    .
    .
    باید یکم کار کنم تا ارامشو بدست بیارم تا بتونم فکرمو نظمش بدم ببینم چیکار باید بکنم چی درسته و بصلاحمه

  14. کاربر روبرو از پست مفید SHahr-Zad تشکرکرده است .

    شیدا. (شنبه 11 بهمن 93)

  15. #18
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 خرداد 94 [ 00:02]
    تاریخ عضویت
    1393-9-18
    نوشته ها
    175
    امتیاز
    4,145
    سطح
    40
    Points: 4,145, Level: 40
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 75.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points3 months registeredTagger First Class
    تشکرها
    462

    تشکرشده 404 در 152 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.

    دختر جان !!! مشکلت اینه که فکر میکنی که مردم منتظر نشستن تورو ببینن. کار و زندگی تو برای همه مهمه و تو باید خوب باشی تا دیگران تو رو خوب ببینن.

    این فکرو از سرت بندازی بیرون 80 درصد از مشکلاتت حل میشه. دقیقا مشکل منم همین بود حل شد آدم شدم :). فهمیدم هیچ کس منتظر نیست که ببینه من کدوم دانشگاه قبول میشم.

    فهمیدم برا کسی مهم نیست که من معدلم چند میشه.

    برا معلمای منم مهم بود که کجا قبول میشم و رتبه ام چند میشه اما فقط در حد یه سوال پرسیدن. اگه جای خوب قبول شم خوشحال میشن و اگه جای بد قبول شم خوب میپرسیدن چرا تو

    که دانش آموز خوبی بودی چون منو دوست داشتن این جمله رو میگفتن تا به من انرژی بدن که جای خوب درس بخونم. نه اینکه اونا مدام به فکر من بودن فقط میخواستن به من انرژی بدن!!!

    همین و دارن زندگی خودشون رو میکنن و براشون قبول شدن یا قبول نشدن من تو دانشگاه هیچ تاثیری تو زندگی اونا نداشت و نداره.

    اما مثل اینکه چنین رفتار بی غرض معلمای تو باعث شده بعد چهارسال!!!!!!!!! یعنی 1460 شبانه روز!!!!!!!!! تو هنوزم به این فکر کنی که معلمم شماره مو گرفته بود و من گند زدم و

    پیشش آبروم رفت .

    معلمت اگه میدونست چنین بلایی سر تو آورده مطمئن باش خودشو دار میزد.


    من خودم دانشگاه تهران درس خوندم چون برا خودم درس خوندم و برای ادامه تحصیلم میرم خارج چون دلم میخواد پیشرفت کنم. برای خودم و فقط و فقط برای دل خودم.

    نه برای نشون دادن خودم به مامانم نه برای نشون دادن خودم به بابام نه برای نشون دادن خودم به استادای دانشگام نه برای یادآوری هوشم به کل جامعه !!!!

    اونقده خوبه آدم به خاطر خودش تلاش کنه. اونقده آرامش پیدا میکنی اونقدر لذت میبری از درس و زندگی و سرو کله زدن با آدما. اونقدر از شب بیداری و تلاش لذت میبری.

    من همیشه به خاطر اینکه پدر و مادرم منو ول کردن تا تو جوب بزرگ شم از دستشون شاکی بودم ولی واقعا وقتی دارم خودمو با دخترای دیگه مقایسه میکنم انگاری بد هم نشده حداقل یاد

    گرفتم که هر کسی به فکر زندگی خودشه و هیچ کس دنبال زندگی من نیست. اگه مثلا استادم به فکر من باشه در حدیه که اگه من نمره ی خوب بگیرم خوشحال میشه و اگه نگیرم نمیگه

    عجب دختر گیج و خنگی میپرسه مشکلی داشتی یا نه!!! اگه من دانشگاه خوب قبول شم افتخار میکنه میگه این دانشجوی من بود و اگه نه واقعا واقعا واقعا نه سکته میکنه نه اتفاقی برای

    خانواده اش میوفته نه روزیش قطع میشه و نه .... هیچیه هیچیه هیچی نمیشه فقط منم که باید برم تو یه دانشگاه بد درس بخونم . اگه من پیشرفت میکنم برای خودم پیشرفت میکنم اگه

    من نمره ی خوب بیارم برای خودم نمره ی خوب میارم و اینو خواهش میکنم متوجه باش.

    ملاک خوبی و بدی و گیجی و باهوشی آدما مدرکشون تو دانشگاه نیست.

    پدر مادرت کار بدی میکنن که مراقبتن و نمیذارن بری بیرون آسیب بخوری تا خودت بفهمی و تجربه کنی. ولی خواهشن این پست من رو که با عصبانیت و حرص خوردن زیاد نوشتم خوب بخون

    تا متوجه بشی که برای خودت درس بخونی و کار کنی نه برای جلب توجه!!!اصلا راه خوبی رو انتخاب نکردی.

  16. 3 کاربر از پست مفید شکوه تشکرکرده اند .

    SHahr-Zad (شنبه 11 بهمن 93), واحد (شنبه 11 بهمن 93), شیدا. (شنبه 11 بهمن 93)

  17. #19
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    همونطور که بقیه هم گفتند، یکی از مشکلات اصلیت این هست که فکر می کنی باید خوب درس بخونی و معدلت خوب باشه و کار خوب پیدا کنی تا "دختر خوبی" باشی.
    دوست داشته شدنت را از کودکی منوط کردند به همین خوب بودن. مامان بابا معلم فامیل ... همه گفتند شهرزاد خوبه چون تیزهوشان میره و خوب درس میخونه

    الان احساس می کنی دیگه خوب نیستی.
    خودت را باختی. بدیش هم این هست که افتادی توی یه چرخه ی تکراری ... حالت بده، از خودت ناراضی هستی، نمی تونی روی کارها و درسهات تمرکز کنی، نتیجه بد می گیری. باز حالت بد می شه که نتیجه بد گرفتی و ....
    الان هم افتادی تو اوووج اون حلقه که میخواد با نتیجه کنکور فوق، مشخص کنه که تو باز خودت را پرت کنی پایین ترین نقطه "من نمی تونم" ها و "حال بد شدن" ها یا خیر.

    یه جا باید این رشته را قطع کنی.
    دیر هم نیست. بهترین کار این هست که در مورد تحصیلت با یک مشاور تحصیلی صحبت کنی.
    ممکنه یک گرایش دیگه، دانشگاه دیگه که ظاهرا خیلی هم دهن پر کن نباشه، همون نیازی که تو داری جواب بده.
    شاید هم برای سال بعد برات برنامه ریزی کنند.

    البته می دونم با سابقه تحصیلی که داشتی و حرفهایی که از معلمها و خانواده بهت دیکته شده و توی همه وجودت ریشه داره، الان خیلی برات سخته بفهمی که خودت چی می خوای؟ تصمیمت چیه؟ اگه بتونی روی این موضوع هم خوب فکر کنی، عالیه. این که هدف و برنامه اصلیت را خودت مشخص کنی، نه حرفهای دیگران.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  18. 4 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    SHahr-Zad (شنبه 11 بهمن 93), واحد (شنبه 11 بهمن 93), شکوه (شنبه 11 بهمن 93)

  19. #20
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 06 خرداد 94 [ 10:57]
    تاریخ عضویت
    1393-5-12
    نوشته ها
    74
    امتیاز
    2,280
    سطح
    28
    Points: 2,280, Level: 28
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    380

    تشکرشده 105 در 43 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شکوه جان حرفاتون عییینه واقعیته ولی من جایی زندگی میکنن تو خانواده ای ک همه دائم همه رو کاراشون از همه احاظ تحلیل میکنن و من الان شدم ضعیف ترین عضوه درحال تحصیل کله فامیل همه ب چشه تفلکی بودن نگات میکنن یجور با ترحم خیلی سنگینه برام خیلی اما حرفاتونو عینه قبول دارم نمیدونم چقدر بتونم تو بیتوجه بودن ب بقیه موفق باشم نزدیکه محال میاد واسم ولی کلی مشکله ب تنهایی ک باید روش کار کنم چون همیشه از لحاظ درخشیدم تو خانواده ی جور تلاش برای برتر بودن هس توخانواده ما ب جز داناه و کار موفق بودمهمیشه ولی وقتی معیار اصلیه سنجشه برتریت تو خانواده ما ک همه دکترا و دانشگاهه ال و بورسیه خارج از کشور گرفته هستن شبیه ی بچه ی تژدیدی بهم نگاه میکنن

    شیداجون تنها حسه اینکه دیره دیگه ببخشیدا اما گند زدی ب کله زندگیت و این غکرا داره دیوونم میکنه حتی ی تاپیکم زدم نمیدونم چقدر سوا کردنه بحثایی ک اصلیتشون ی مشکله چقدر درسته اما فک کردم شاید بهتر باشه اون جدا طرح بشه وقتی تغییر عنوان تو دسترسیایه اعضا نیست

    مرسی ک خوندیدن وقت گزاشتین و کمکم کردین ی دنیا ممنون
    فقط نمیدونم چرا ب حل نشدنه مشکلم اینقدر اطمینان دارم شاید دلیلش همین تاحالا موفق نبودنم باشه شاید تنها ی موفقیت کوچیک بتونه کله مسیره زندگیه منو عوض کنه بشم همون ادمه شادو شنگول بچه دری خون پره هدف و ی نگاه مثبت و این اتفاقو من چقدر دست نیافتنی میبینمش. با این شرایط و بسته بودنه دستم و محدودیتایه شدیدم فقط سپردم ب خدا امیدوارم بخشه حرکت از منشو خدا خودش مسیرشو نشونم بده
    و

  20. 3 کاربر از پست مفید SHahr-Zad تشکرکرده اند .

    واحد (چهارشنبه 15 بهمن 93), شکوه (یکشنبه 19 بهمن 93), شیدا. (چهارشنبه 15 بهمن 93)


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. چه چیزی باعث موندگاریتون تو تالار شده؟؟؟؟
    توسط هوشیار در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 26
    آخرين نوشته: پنجشنبه 02 مرداد 93, 11:22
  2. با تعصب و محدودیت تو خونه چیکار کنم؟؟؟؟
    توسط sedaaa در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: چهارشنبه 17 آبان 91, 17:25
  3. جعل بکنم یا نه؟؟؟؟
    توسط movafaghiyat در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: جمعه 06 آبان 90, 21:39
  4. +شما بگين........آيا تو وجودش ميتونم دنبال عشق بگردم؟؟؟؟
    توسط mimi در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 39
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 خرداد 89, 13:30
  5. جلل خالق !!!!آيا تو نت جن و پري هم پيدا ميشه؟؟؟؟
    توسط حنان در انجمن آموزش استفاه از تالار گفتگوی همدردی
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: شنبه 20 مهر 87, 19:19

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:33 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.