موضوع: حال و احوال یاران همدردی (10)

سلام.

من چند وقت نیومدم!کلا اصلا یادم به همدردی نبود........

جالبه خبرهایی که به نظره همه خوبه به نظر من بده و بالعکس ......
اوضاع من : عالیه!
در مورد مسایل کاری یه شبه افتادم تو خمره عسل!!!!یعنی یه موقعیت کاری عالیییییییی با درامد چند برابر.
روابطم : خوب.همون طور که دلم می خواد.
زندگی: وفق مراد
دلم : نخدایی نمیدونستم دلم ب اتون انقدر تنگ شده بود!حتی حتی حای برای مدیر که باهاش عین کارد و پنیرم.
به خدا از عشق اخطار هاش شبا پا برهنه می خوابم!!!!!!

- - - Updated - - -

راستی فکر کن من تنها کاربریم در غیابم هم اخطار و امتیاز منفی دریافت میکنم.

ما اییییییییی طور ادم هاییی هستیم!

- - - Updated - - -

پارسا جان جسارتا مبارکه.......خلاص شدیییییییی....... تکلیفت مشخص شد.....چیزیم که خدا زیاد داده دختر دسته گل و خانوم برای ازدواج!!

- - - Updated - - -

پارسا جان جسارتا مبارکه.......خلاص شدیییییییی....... تکلیفت مشخص شد.....چیزیم که خدا زیاد داده دختر دسته گل و خانوم برای ازدواج!!

سلام.
دلم خیلی خیلی گرفته....

سلام بر عزیزان دلم
ان شاء الله خوب و خوش و سلامت باشید
امشب واسه پسرم جشن تولد گرفتیم سال 85 ساعت 8:55 صبح ماه بهمن به دنیا اومد وقتی پسرمو آوردند پیش من اولین چیزی که گفتم : وااای چقدر خشگله !! :)) بعدش چسبوندمش به خودم و گریه کردم
هجده سالم بود واقعا مادر شدن تو این سن خیلی واسم شیرین بود هیچ وقت پشیمون نیستم :) باهم دوستیم تمام حرف های دلشو به من میگه منم خیلی خوشم میاد باهام راحته
مادر خوبی براش نبودم امیدوارم بتونم جبران کنم خیلی پسر گلیه با محبت و دلسوزه اگر گریه کنم میاد بغلم می کنه و اشکامو پاک می کنه با مسخره بازی منو می خندونه...
از مدرسه ش برام چوب شور و پفیلا میخره
برام نقاشی می کشه و پایینش می نویسه : مامانی اندازه خدا دوستت دارم...
اگه باباش یه خورده از پسرش درس بگیره !!

امشب خانواده م شام خونمون بودند چقدر جمعمون صمیمی بود ! چقدر خندیدیم ! مدت ها بود که انقدر نخندیده بودم !
دلم نمیخواد ازشون جدا شم میخوام تا آخر عمرم کنارشون باشم میخوام هر روز روی ماهشون رو ببینم
الآنم الحمدالله حال خوبی دارم

امشب خوابم نمیبره که نمیبره
سه ساعتی خدودا تلاش کردم که بخوابما نشد که
الانم منتظرم بالاخره یکی بیدار شه مجوز راحت بودن بشه واسم که می تونم یه کم راحت تر تکون بخورم یکی بیداره اقلا
......................................
البته کم خواب شده بودم یه مدته اما بی خواب نه. کاملا هم سرحالم انگار نه انگار باید می خوابیدم

- - - Updated - - -

امشب خوابم نمیبره که نمیبره
سه ساعتی خدودا تلاش کردم که بخوابما نشد که
الانم منتظرم بالاخره یکی بیدار شه مجوز راحت بودن بشه واسم که می تونم یه کم راحت تر تکون بخورم یکی بیداره اقلا
......................................
البته کم خواب شده بودم یه مدته اما بی خواب نه. کاملا هم سرحالم انگار نه انگار باید می خوابیدم

سلام خوبین؟ شاد و سرحالین؟خیلی سرم شلوغ بود امروز خودمو بعد مدتها تو اینه دیدم خیلی وقت بود خودمو فراموش کرده بودمنمیدونم بعد اون همه قوی بودن مثل کوه یهو ضعیف شدم خیلی ...نیاز به حرف زدن و گفت و گوی خوب دارم خیلی به این نیاز دارم اما خب...من همش در حال کنکاش حال دورو بری هام هستم کی غمگینه کی خوشحال کی نگرانه کی اروم و ..اما در مورد خودم خیلی کم گذاشتم حالم طبیعی نیست قلبم درد داره و ...خاستگاری رو هم دو دره میکنم چون جونشو ندارم نه جون تنهایی رو دارم نه انرژی اشنایی جدید.ازین هم ناراحتم و نمیدونم دارم کجا میرم البته در حقیقت نگران نیستم اینها چیزهاییه که جسممو درگیر کرده خیلی وقته نمیتونم وارد تاپیکهای مشکل بشم اصلا نمیتونم میدونم فعلا برام خوب نیست هرچند خیلی دلم میخواد با دیگران همدلی کنم اما خب گاهی ادم یه نمه کم میاره باید مواظب خودش باشه.دوست دارم فعلا زمان برام وایسه تا به خودم بیام .دعاکنید لطفا یه تحول خوبی برا خودم بوجود بیارم.