موضوع: باغ همدردی >>> بوستان آرامش و آلاچیق کل کل 5>>> بفرمایید

نوشته اصلی توسط paiize

کاش میشدهمدردی روتعطیل کرد!!

هی روزگار هروقت یاد این جمله شون میفتم کلی دلم می گیره !! خسته شدند دیگه ، گناه دارند !!
اوج خستگی شون تو این جمله پیداست :

برای اطلاع بییتشر اینجا را کلیک فرمایید
من فکر می کنم بیشتر صحیح باشه حالا ایشون مدیر هستند و صاحب اختیار
بچه ها اگر منو ندیدید حلال کنید

چرا شماها انقدر مدیر دوست دارید؟
خدایی درک نمیکنم.
خوب چرا واقعا اینجارو نمیبندن اگه انقدر بده یا خستن؟

- - - Updated - - -

واقعنی پرسیدم.........جبهه نگیرید من بخورید!!!!

کیت کیت جان من خیلی شکلات کیت کت دوست دارم ولی باشه ایندفعه نمی خورمت
کسی نگفت اینجا بده عزیزم منظور من از خستگی ، جسمی بود نه اینکه خدایی ناکرده از کاربری خسته شده باشند !!! تعطیل نمی کنند چون در قبال کاربرای اینجا احساس مسؤلیت می کنند چون لذت می برند وقتی می بینند با کمک این فروم زندگی عزیزانی مثل خانوم سوده 82 این چنین شیرین میشه طوری که الآن عاشقانه در کنار همسرشون دارند زندگی می کنند
از اینکه یه عزیزی داره خودشو به خاطر عشق های دروغین و پوچ از بین می بره و میاد اینجا راهنمایی میشه و سربلند بیرون میاد و از آسیب دیدنش جلوگیری میشه لذت می برند


من به شخصه از همسرم متنفر بودم دارم با صراحت تمام بهت میگم عزیزم ، روابط زناشویی بین ما خیلی کمرنگ بود اصلا شبیه زن و شوهر نبودیم اما حالا همسرم عین پروانه دورم می چرخه یه مدلایی محبت میکنه که خودم تعجب می کنم که واقعا بلد بود و محبت نمی کرد!!! من تو برخی زمینه ها واقعا تغییر کردم همشو مدیون همدردی هستم


از این موردها خیلی زیاده ها که اومدند اینجا راهنمایی گرفتند و زندگیشون متحول شد
کیت کت خانوم اگه ادامه بدی هر دومون جیز میشیم

همممممم...... موافقم باهات......من اصلا مدیر دوست ندارم.انگار می خواد من بکنه تو کوره ادم سوزی هر وقت هر چی میگم یه برداشت عجیب و غریب از توش درمیاره و پیغام میده خودم می مونم!!!مممم دو بار دلم خواست بهش پیام بدم و بگم فلان جا فلان چی بهت گفتم الان عذتب وجدان دارم اما خوب تو هم فلان چی گفتی و......یا دستت درد نکنه من اونی که تو معیارهای شماست نشدم اما تغییر کردم و اوضاعم خیلی عالیه....وقتی اومدم یه دختر موش مرده بودم ارزوی ازدواج داشتم اما الان.......به خودم میگم زن قوی چون این تغییرات کردم و شغلم تو راستای این تغییرات سرو سامون دادم و ......دیشب رفته بودم ساعت امگا بخرم یاد همدردی افتادم.....من کار میکردم اما بی حال و بی جون و غمگین اصلا دستم به این چیزا نمیرسید...حالشم نداشتم اصلا برم دنبال همچین چیزی.در مورد رابطم هم....نمیگم که نظرم پاک نشه.
اره سر کله زدن ما ادم های مشکل دار که استانه صبرشون پایین کار سختیه.گاهی خودم برای یه نفر نظر میذارم میام میبینم اصلا نفهمیده جریان چیه تازه طلب کار هم هست زورم میگیره و.....

مدیر جان اگه اینجارو می خونی..........باید بگم مرسی.من اونی که تو معیارهای شماست نشدم اما با معیارهای خودم...خیلی خود الانم دوست دارم،همونیم که همیشه ارزو داشتم باشم.ممنون