به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 86
  1. #31
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 08 اردیبهشت 96 [ 22:49]
    تاریخ عضویت
    1393-1-04
    نوشته ها
    98
    امتیاز
    3,729
    سطح
    38
    Points: 3,729, Level: 38
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 42.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    193

    تشکرشده 95 در 52 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط واحد نمایش پست ها
    برادر عزیزم شما در تمام پستهاتون دارید از خانمتون شکایت میکنید و به پستهای هیچکدام از دوستان هم توجهی ندارید .من یک خانمم و من هم مثل شما یک ازدواج سنتی داشتم . قبل از اون اصلا همسرم رو نمی شناختم و طبیعتا علاقه ای هم بینمون نبود . ولی بعد از ازدواج اونقدر محبت و توجه از همسرم دیدم که عاشقش شدم . به نظر میرسه شما هنوز هم به همسرتون علاقه ای ندارید و انتظار دارید ایشون جذبتون کنه . بهتره بدونید که این اتفاق نخواهد افتاد . خانمها به دلیل زن بودنشون ماهیتشون معشوق بودنه نه عاشق بودن . پیشنهاد میکنم تمرکزتون رو از روی همسرتون بردارید و روی نقاط ضعف خودتون کار کنید . روی شخصیت زنها بیشتر مطالعه کنید . پست دختر بی خیال خیلی بود . ایا شما یک مرد کامل هستید ؟ هیچ ایرادی ندارید ؟ همه مردها از صبح تا عصر سر کارند شما همیشه منت اینو سر همسرتون میگذارید ؟ یعنی اگر با ایشون ازدواج نمیکردید دیگه سر کار نمی رفتید ؟ ببخشید اگه لحنم تنده ولی به نظر میرسه شما خیلی پر توقعید .
    محبت و ابراز علاقه باید دوطرفه باشه وقتی من ببینم خانومم برای من ارزش قائل نیست خوب منم آدمم و دلسرد میشم .چطور خرجیه زندگی رو دادن وظیفه ی مرد هست از دید شما ولی دخترها هیچ مسئولیتی در قبال زندگشیون و شوهرشون ندارن ؟ سر کار میرم که بتونم خرج زندگی رو بدم .من ادعای مرد کامل بودن رو ندارم.من صحبتم مسئولیت پذیری و توجه در زندگی است.مثل اینه که من سر کار نرم و پول در نیارم و هر چیزی هم برای خونه احتیاج بود بگم من وظیفم کار کردن و پول در آوردن نیست خودت برو پول دربیارو...
    مرد و زن هر دو در زندگی باید مسئولیت پذیر باشن یعنی همونطور که وظیفه ی مرد کار کردن و پول درآوردن هست وظیفه ی زن هم خونه داری بچه داری هست.
    خانم عزیز من چون ازدواج کردم وظیفه دارم که صبح تا شب کار کنم چون خرجی زندگی کردن رو باید تامین کنم ولی زمانی که مجرد بودم احتیاجی به اینهمه زحمت نداشتم بخاطر اینکه آدمه مجرد خرجی نداره به اونصورت.
    نقل قول نوشته اصلی توسط کوهنورد نمایش پست ها
    ببین عزیز دل.من 6 ماهه ازدواج کردم اوایلش مشکل شما رو داشتم و مدام سر مسئولیت ناپذیر بودن همسرم مدام با هم دعوا داشتیم.
    وقتی دیدم زبان تند فایده نداره نشستم با خودم فکر کردم و خودمو جای اون گذاشتم و همچنین اونو جای خودم فرض کردم,اتفاقا همین حرف رو هم به همسرم گفتم و ازش خواستم خواسته ها و انتظاراتش رو بهم بگه.دیدم من خیلی طلبکارانه باهاش حرف میزدم و شاید به نوعی شخصیتشو خراب میکردم.وقتی کلاهمو قاضی کردم وجدان درد گرفتم.اگه کسی با من اینجوری برخورد میکرد من بدتر تو فکر جبرانش میومدم.از خدا شاکرم که زنی به صبوری و فهمیدگی خانومم نصیبم کرد.


    به خانومم گفتم من اگه قرار بود برای شکم زن بگیرم با یه رستوران قرارداد می بستم!!!بهش شخصیت دادم و بهش ثابت کردم که ارزش زن خیلی خیلی بیشتر از آشپزی و انجام کار خونه اس.
    بهش گفتم مرد دوست داره مدیریت خونه شو بسپره به زنش و کلی از این حرفا که ترغیبش کنم.
    معجزه کرد آقا جان, معجزه


    زنی که تا دیروز برای یه وعده غذا درست کردن کلی نق میزد و یا برای نظافت خونه مینالید الان بزرگترین لذتش آشپزی کردن و مرتب کردن خونه شه و خودش هم به این موضوع اعتراف میکنه.البته اینم بگم که من خیلی تو کارا کمکش میکنم و همیشه هم حمایت منو تو همه ی زمینه ها داره.اینم بگم که خانومم شاغله و از 7 صبح تا 6 عصر سر کاره.
    به خدا الان میشینیم و به جر و بحثای اوائل زندگیمون میخندیم.

    زندگی زناشویی میدان جنگ نیست که شما به دنبال حق و حقوق خودتان باشید و شکست طرف مقابل ,بلکه شبیه رویای شیرینیه که اگه خودت بخوای به واقعیت تبدیلش میکنی.
    جمله ام سنگین بود نزدیک بود دیسکم پاره بشه


    ممنون از راهنماییتون و سایر دوستان
    بله خانم شما شاغل هست و بقول خودتون از 7 صبح تا 6 عصر سره کاره ، خانم شما حتی اگه تو خونه هیچ کاری هم نکنه به نظر من شما حق طلبکار بودن ازش نداری بخاطر اینکه سر کار خسته میشه و ممکنه توان کافی برای انجام همه ی کارهای خونه نداشته باشه. ولی خانم بنده بیکار هست ،10ساعت در شبانه روز میخوابه روزها هم کاری بجز ور رفتن با گوشیش نداره همش در حال استراحت هست معلومه که ازش انتظار دارم حداقل کارهای خونه رو انجام بده یا وقتی میام خونه ظاهرش مرتب باشه حداقل هفته ای دوز نمیگم هر روز.
    ویرایش توسط myl : شنبه 04 بهمن 93 در ساعت 14:48

  2. کاربر روبرو از پست مفید myl تشکرکرده است .

    بارن (شنبه 04 بهمن 93)

  3. #32
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    :))) به جای حرص خوردن واسش برنامه ریزی کن. اول برنامه کم باشه و خالی بعدش کم کم بیشتر و پر ترش کن

    یه تذکر می خواستم بدم در مورد پستهایی که برات می ذارن
    به نظر من ادم عاشق اصلا نیاز نداره مهارت های جذب کردن و این چیزا رو بدونه چون عشقی که درونش می جوشه نسبت به شخص مقابلش خود به خود راهنماشه. اما تو که عاشق نیستی. فعلا هم حانمت کاری نمی کنه که جذب شی. دوستان هم نمی گن بیا زودی عاشق شو. می گن جدبش کن. اگه دقت کنی تو همین همدری کلی پست و تاپیک هست که مثلا یه زن باید چطور رفتار کنه واسه جذب کردن و نگه داشتن شوهرش. خیلی چیزاش هست که واسه ادم عاشق اصلا خود به خودی اتفاق می یفته اما زن یا مردی که عاشق نیست و ازدواج کرده خوب باید بخونه یاد بگیره چطوری رفتار کنه. کم کم.

    پس به جای اینکه بخوای زوری خودتو عاشق کنی شروع کن تاپیک و مطلب راجع به جذب خانمت بخون. ضمنا همیشه هم احترام رو نگه دار. اونم جذبت میشه.

    اینو واسه این نوشتم که به نظرم اومد فکر می کنی همین الان باید عاشق شی.
    اما ازدواج سنتی عشق نداره اولش. همه چیز عقلانی پیش میره. لابد هم توی حساب کتاب تو و اون خانم همسران مناسبی برای هم بودین عاشق که نیستین عقلانی انتخاب کردین. حالا رفتارای عاشقانه و جذب کننده رو یاد بگیر. مشاوره تحصصی هم بگیر.

    حرص هم انقدر نخور :))))))

  4. 8 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    asal2013 (شنبه 04 بهمن 93), asemene.abi (یکشنبه 05 بهمن 93), myl (شنبه 04 بهمن 93), واحد (دوشنبه 06 بهمن 93), نیکیا (شنبه 04 بهمن 93), آنیتا123 (شنبه 04 بهمن 93), دختر بیخیال (یکشنبه 05 بهمن 93), سنجاب بازیگوش (دوشنبه 06 بهمن 93)

  5. #33
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 آذر 94 [ 23:10]
    تاریخ عضویت
    1393-10-24
    نوشته ها
    31
    امتیاز
    1,185
    سطح
    18
    Points: 1,185, Level: 18
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    19

    تشکرشده 66 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام اقای myl.لطفا درصدد حل مشکلتون باشید نه اینکه مقصر کی هست یا اشتباه خانومتون تا چه حد هست.حالا اگه دنباله وظایف زن ومرد تو زندگی هستید بزارید براتون توضیح بدم که بله از لحاظ دین اسلام مرد وظیفش تامین نیازهای مالی و امنیت همسرشه در حد خانه پدری و نه کمتر حالا اگه همسری با کمترش هم بسازه خب ثوابشو میبره.اما زن وظیفش اینه که خودش رو برای همسرش اراسته کنه و اگه نکنه گناه کرده زن برای ارامش مرد و نه پخت و پز و تمییز کردن خونه که هرچند اگه این کارهارو بکنه ثواب داره.ودر نهایت همه ما زنها اینکارو میکنیم.اما وظیفه مرد اینه که برای همسرش خدمتکار بگیره و اگه توان مالیشو نداره تو کارهای خونه به همسرش باید کمک کنه.ببخشید اینارو از خودم نمیگم مطالعه داشتم.و اما حالا به این نکته دقت کنید در نهایت کارای خونه رو زنها انجام میدن پس اینقدر نگران نباشید و رو موضوع زوم نکنید.من فک میکنم مشکل اصلی شما اینه که به همسرتون علاقمند نیستید وقتی علاقه باشه خودبخود همه مسایل حله.مشکل شما ظرف و اشپزی نیست.شما وظیفه اصلی خانوم خونتو گم کردی زن به مرد ارامش میده اما نه با پختن غذا (هرچند بهتون اطمینان میدم وقتی همسرتون به علاقه شما ایمان پیدا کنه حتما انجامشون میده)با مسایل دیگه.مردا یه دوس دختر دارن کلی خرجش میکنن رستورانم میبرنش کلی هم دوسش دارن غذاهم براشون نمیپزه شاید گاهی.چرا اینقد رابطه بینشون خوبه ؟چون روابط بر حسب وظیفه نیست بر حسب علاقست.دوس دختره یه دوست دارم یا .. هرچیزه دیگه ای برای پسره انجام میده کلی براش ارزش داره.خب حالا همسر شما خیلی ارزشش خیلی بیشتر از این حرفاست.بخدا ما خانوما اگه بدونیم مورد حمایت همسرمون هستیم همه کار براش میکنیم.خواهش میکنم حرفای منو به مقصر بودن خودتون نگیرید.من یه زنم از دید یه زن مینویسم تا مشکلتون حل شه مثه این میمونه من از شما به عنوان یه مرد کمک بخام بعد شما لیست میکنی که یه مرد چه چیزایی براش مهمه خب این دلیل نمیشه که من بد باشم فقط مردهارو درست نمیشناسم.اما شما منو اگاه میکنید و من با جون دل میپذیرم چون شما یه مردی و جنس خودتو بهتر میشناسی.پس لطفا اگه ما چیزی میگیم ناراحت نشین و بکار بگیرید که انشاله مشکل کوچیکتون حل شه.من واقعا ناراحت میشم وقتی میبینم یه زوج سیر منفی دارند.امیدوارم مشکلاتتونو بیشتر نکنید.

  6. 4 کاربر از پست مفید asemene.abi تشکرکرده اند .

    mordad (یکشنبه 05 بهمن 93), myl (یکشنبه 05 بهمن 93), واحد (دوشنبه 06 بهمن 93), بارن (یکشنبه 05 بهمن 93)

  7. #34
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 08 اردیبهشت 96 [ 22:49]
    تاریخ عضویت
    1393-1-04
    نوشته ها
    98
    امتیاز
    3,729
    سطح
    38
    Points: 3,729, Level: 38
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 42.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    193

    تشکرشده 95 در 52 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط asemene.abi نمایش پست ها
    سلام اقای myl.لطفا درصدد حل مشکلتون باشید نه اینکه مقصر کی هست یا اشتباه خانومتون تا چه حد هست.حالا اگه دنباله وظایف زن ومرد تو زندگی هستید بزارید براتون توضیح بدم که بله از لحاظ دین اسلام مرد وظیفش تامین نیازهای مالی و امنیت همسرشه در حد خانه پدری و نه کمتر حالا اگه همسری با کمترش هم بسازه خب ثوابشو میبره.اما زن وظیفش اینه که خودش رو برای همسرش اراسته کنه و اگه نکنه گناه کرده زن برای ارامش مرد و نه پخت و پز و تمییز کردن خونه که هرچند اگه این کارهارو بکنه ثواب داره.ودر نهایت همه ما زنها اینکارو میکنیم.اما وظیفه مرد اینه که برای همسرش خدمتکار بگیره و اگه توان مالیشو نداره تو کارهای خونه به همسرش باید کمک کنه.ببخشید اینارو از خودم نمیگم مطالعه داشتم.و اما حالا به این نکته دقت کنید در نهایت کارای خونه رو زنها انجام میدن پس اینقدر نگران نباشید و رو موضوع زوم نکنید.من فک میکنم مشکل اصلی شما اینه که به همسرتون علاقمند نیستید وقتی علاقه باشه خودبخود همه مسایل حله.مشکل شما ظرف و اشپزی نیست.شما وظیفه اصلی خانوم خونتو گم کردی زن به مرد ارامش میده اما نه با پختن غذا (هرچند بهتون اطمینان میدم وقتی همسرتون به علاقه شما ایمان پیدا کنه حتما انجامشون میده)با مسایل دیگه.مردا یه دوس دختر دارن کلی خرجش میکنن رستورانم میبرنش کلی هم دوسش دارن غذاهم براشون نمیپزه شاید گاهی.چرا اینقد رابطه بینشون خوبه ؟چون روابط بر حسب وظیفه نیست بر حسب علاقست.دوس دختره یه دوست دارم یا .. هرچیزه دیگه ای برای پسره انجام میده کلی براش ارزش داره.خب حالا همسر شما خیلی ارزشش خیلی بیشتر از این حرفاست.بخدا ما خانوما اگه بدونیم مورد حمایت همسرمون هستیم همه کار براش میکنیم.خواهش میکنم حرفای منو به مقصر بودن خودتون نگیرید.من یه زنم از دید یه زن مینویسم تا مشکلتون حل شه مثه این میمونه من از شما به عنوان یه مرد کمک بخام بعد شما لیست میکنی که یه مرد چه چیزایی براش مهمه خب این دلیل نمیشه که من بد باشم فقط مردهارو درست نمیشناسم.اما شما منو اگاه میکنید و من با جون دل میپذیرم چون شما یه مردی و جنس خودتو بهتر میشناسی.پس لطفا اگه ما چیزی میگیم ناراحت نشین و بکار بگیرید که انشاله مشکل کوچیکتون حل شه.من واقعا ناراحت میشم وقتی میبینم یه زوج سیر منفی دارند.امیدوارم مشکلاتتونو بیشتر نکنید.
    بله بهترین حالت اینه که رابطه بر اساس علاقه باشه و بقول دوستان وقتی علاقه باشه آدم بدیها رو هم به چشم خوبی میبینه ولی وقتی طرف مقابل علاقه ای از خودش بروز نمیده در حالی که من دارم علاقمو بهش ابراز میکنم پس وظیفه داره که اونم منو راضی کنه ، من از این حرصم میگیره که با وجود اینکه گفتم تنبله ولی سره بعضی کارایی که علاقه داره وقت میذاره ولی واسه شوهرش وقت نمیذاره.دلیلش هم صرفا تنبلیش یا عدم علاقه نیست من متوجه شدم که دلیل اصلیش اینه که توجیه نیست خیلی اوقات به مسایل فرعی در زندگی بیشتر از شوهرش بها میده و وقت میذاره.مثلا وقتی میخاد یه لباسه مجلسی واسه یه جشن انتخاب بکنه یک هفته وقت میذاره و میگرده و هفتصد هزارتومن خرج میکنه واسه خریدنش ولی تابحال نشده یک کادوی 5 هزار تومنی واسه من بخره که توی پست های قبلی ام هم همین موضوع نوشتم و حتی چندبار هم به روی خودش آوردم که منو تحویل نمیگیری و اینا. همونطور که توی پستهای قبلیم هم نوشتم مشکله اصلی کارای خونه و آشپزی نیست مشکل اصلی اون کم توجهیه.دلیلش هم اینه که نمیخاد قبول کنه که الان که ازدواج کرده شوهرش و زندگیش بر همه چی مقدم تره ....
    حالا من باید چجوری توجیهش کنم که من باید از همه چی واسش مهمتر باشم و اینقد دنبال چیزای فرعی تو زندگی نباشه..
    ویرایش توسط myl : یکشنبه 05 بهمن 93 در ساعت 09:35

  8. #35
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 آذر 94 [ 23:10]
    تاریخ عضویت
    1393-10-24
    نوشته ها
    31
    امتیاز
    1,185
    سطح
    18
    Points: 1,185, Level: 18
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    19

    تشکرشده 66 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.من یه مثال واقعی استون می زنم.من یه دوستی داشتم یه خواستگار داشت که روز اولی که رفت دیدش اومد پیش من گفت ای حالم ازش بهم خورد روز بعدم جواب منفی بهش داد.حالا از پسره بگیم هر روز با یه دسته گل و یه کادو میرفت جلو راه دختررو میگرفت شاید دو ماه این کارش بود.تا جایی که دوست بنده عاشق این اقا شد الان یه بچه هم دارن وقتی از ووستم جویای احوالشون شوم میگفت اگه میدونستم اینقد عاشقمه همون اول بهش بله میگفتم.حالا من نمیگم شما هر روز بدا خانومت گل بخر کادو بخر میخوام محبتت وقتی زیاد بشه صبورم باشی اون بیشتر از تو دگواست میزاده.تلاش کن.البته من رفتار خانوم شمارو تایید نمیکنم.محکومم نمیکنم.چون ایشونو نمیشناسم.حالا شما از خودت شروع کن بی توجه به اشتباهاتش.بهش محبت کن بی توقع و باهاش صحبت کن خواسته هاتو بگو مهربون و دوستانه.با کسی مقایسش نکن مثلا مادر خودت یا مادر خودش.اونا کلی از زندگیشون گذشته پخته شدن.اگه چند ماه تلاش کردی و نتیجه نگرفتی اونوقت یه فکر دیگه میکنیم.البته من تایید نمیکنم کم محلی و بی توجهی همسرتونو کاش میشد با ایشون هم حرف زد.ببینید اینکه شما مهمترین اون هستید شکی نیست اما شاید نمیدونه تجربه نداره .و نمیشه بهش بگی من باید مهمترین تو باشم باید خودش بخاد واین امر محقق نیست جز با محبا و عشق درونی ما ادما تشنه محبتیم الان خود شما از اول همش دارین همینو میگید محبت واقعی میخاید از همسرتون نه غذا و کادو توجه میخواید.سعی کنید تو هرچیزی اولویت اولتون باشه اون هم یاد میگیره از شما.از تجربه خودم اگه بخام بگم من قلبا همسرمو دوس داشتم و تو جهمو دقیقا با غذاها ی رنگارنگ دسر و کادو نشون میدادم.اما باز میدیدم خیلی جاهانفر دومم.بعد از پدر ومادرش کم کم سرد شدم ازش البته وین کم کمی که میگم سال بیشتر نه 1 ماه.من اولویت اولش نبودم مثلا اگه بهش میگفتم شب بریم پارک و بعد مادرش زنگ میزد که بیاین اونجا دو حالت داشت یا میرفتیم خونه مادرش یا اگه میرفتیم پارک بداخلاقو بد عنق بود.کوفتمون میشد.من فهمیدم اولویت دوم همسرم هستم.ازش دور شدم سرد شدم.محبت و توجهم بهش کم شد زندگیمون درب و داغون شد.دودش تو چشم هر دومون رفت یه روز بخودم اومدم.عوض شدم دیدم اون عوض نمیشهمن عوض شدم.من گرم شدم من اوضاع رو بهتر کردم.الان خیلی بهتر شده یجاهایی هنوز خام اما من باید صبوری کنم چون من متوجه شدم نه اون.حال توی زندگی شما درصدد حل مشکلتون براومدی پس شما باید تغییر کنید.اینو در نظر داشته باشید که ایشون همسر شما هستن تا اخر عمر باهمید قصد جدایی ندارید.پس باید زندگیتونو بسازید.اگه دیدید ایشون با تغییرات مثبت شما با گذشت چندین ماه تغییر نکرد اونوقت شما طور دیگه ای برخورد میکنید جدیتر یا از طریق فرد مورد اطمینان تون.

  9. 3 کاربر از پست مفید asemene.abi تشکرکرده اند .

    myl (یکشنبه 05 بهمن 93), واحد (دوشنبه 06 بهمن 93), بارن (یکشنبه 05 بهمن 93)

  10. #36
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 08 اردیبهشت 96 [ 22:49]
    تاریخ عضویت
    1393-1-04
    نوشته ها
    98
    امتیاز
    3,729
    سطح
    38
    Points: 3,729, Level: 38
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 42.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    193

    تشکرشده 95 در 52 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط asemene.abi نمایش پست ها
    سلام.من یه مثال واقعی استون می زنم.من یه دوستی داشتم یه خواستگار داشت که روز اولی که رفت دیدش اومد پیش من گفت ای حالم ازش بهم خورد روز بعدم جواب منفی بهش داد.حالا از پسره بگیم هر روز با یه دسته گل و یه کادو میرفت جلو راه دختررو میگرفت شاید دو ماه این کارش بود.تا جایی که دوست بنده عاشق این اقا شد الان یه بچه هم دارن وقتی از ووستم جویای احوالشون شوم میگفت اگه میدونستم اینقد عاشقمه همون اول بهش بله میگفتم.حالا من نمیگم شما هر روز بدا خانومت گل بخر کادو بخر میخوام محبتت وقتی زیاد بشه صبورم باشی اون بیشتر از تو دگواست میزاده.تلاش کن.البته من رفتار خانوم شمارو تایید نمیکنم.محکومم نمیکنم.چون ایشونو نمیشناسم.حالا شما از خودت شروع کن بی توجه به اشتباهاتش.بهش محبت کن بی توقع و باهاش صحبت کن خواسته هاتو بگو مهربون و دوستانه.با کسی مقایسش نکن مثلا مادر خودت یا مادر خودش.اونا کلی از زندگیشون گذشته پخته شدن.اگه چند ماه تلاش کردی و نتیجه نگرفتی اونوقت یه فکر دیگه میکنیم.البته من تایید نمیکنم کم محلی و بی توجهی همسرتونو کاش میشد با ایشون هم حرف زد.ببینید اینکه شما مهمترین اون هستید شکی نیست اما شاید نمیدونه تجربه نداره .و نمیشه بهش بگی من باید مهمترین تو باشم باید خودش بخاد واین امر محقق نیست جز با محبا و عشق درونی ما ادما تشنه محبتیم الان خود شما از اول همش دارین همینو میگید محبت واقعی میخاید از همسرتون نه غذا و کادو توجه میخواید.سعی کنید تو هرچیزی اولویت اولتون باشه اون هم یاد میگیره از شما.از تجربه خودم اگه بخام بگم من قلبا همسرمو دوس داشتم و تو جهمو دقیقا با غذاها ی رنگارنگ دسر و کادو نشون میدادم.اما باز میدیدم خیلی جاهانفر دومم.بعد از پدر ومادرش کم کم سرد شدم ازش البته وین کم کمی که میگم سال بیشتر نه 1 ماه.من اولویت اولش نبودم مثلا اگه بهش میگفتم شب بریم پارک و بعد مادرش زنگ میزد که بیاین اونجا دو حالت داشت یا میرفتیم خونه مادرش یا اگه میرفتیم پارک بداخلاقو بد عنق بود.کوفتمون میشد.من فهمیدم اولویت دوم همسرم هستم.ازش دور شدم سرد شدم.محبت و توجهم بهش کم شد زندگیمون درب و داغون شد.دودش تو چشم هر دومون رفت یه روز بخودم اومدم.عوض شدم دیدم اون عوض نمیشهمن عوض شدم.من گرم شدم من اوضاع رو بهتر کردم.الان خیلی بهتر شده یجاهایی هنوز خام اما من باید صبوری کنم چون من متوجه شدم نه اون.حال توی زندگی شما درصدد حل مشکلتون براومدی پس شما باید تغییر کنید.اینو در نظر داشته باشید که ایشون همسر شما هستن تا اخر عمر باهمید قصد جدایی ندارید.پس باید زندگیتونو بسازید.اگه دیدید ایشون با تغییرات مثبت شما با گذشت چندین ماه تغییر نکرد اونوقت شما طور دیگه ای برخورد میکنید جدیتر یا از طریق فرد مورد اطمینان تون.
    خیلی ممنون از راهنماییتون
    ما یکماهه عروسی کردیم ولی بیش از 10 ماهه که نامزد بودیم . از اوایل نامزدیمون هم همینجوری به من کم توجه بود.با وجود اینکه من همه چیمو به پاش ریختم و واسش کم نذاشتم فکر میکردم به مرور بهتر بشه و بفهمه که من الویته اولش باید باشم همونطوری که اون واقعا الویته اول من هست علی الخصوص بعد از عروسی فکر میکردم درست بشه ولی نشد.خواهر و خواهر زاده هاشو از من بیشتر دوست داره توجهی که به اونا داره از وجهش به من خیلی بیشتره واقعا حرصم میگرفت وقتی میدیم توجهش به یه بچه ی یکساله که هیچو نمیفهمه از توجهش به من بیشتره یعنی به اندازه ی یه بچه ی 1 ساله هم من واسش ارزش نداشتم(خواهر زادش). یکبار موقعی که نامزد بودیم اینقدر ناراحت شدم که بهش بگفتم تو به اندازه ی یه بچه هم برای من ارزش قایل نیستی، خیلی ناراحت شد و بهش برخورد و اینا ... واقع کفرم میگرفت وقتی میدیم هر وقت میریم خرید واسه خواهرزاده هاش دنبال کادوئه ولی واسه من بعد از 10 ماه هنوز یه کادوی 5 تومن هم نخریده. دقیقا مثل شما که گفتی مادرشوهرت تو الویت بود و دلسرد میشدی وقتی میدی شوهرت به اونا بیشتر اهمیت میده منم وقتی میبینم به اندازه ی یه بچه یکساله و پنج ساله واسش ارزش ندارم خیلی دلسرد میشم که بهش محبت کنم به قول شما باهاش لج هم نمیتونم بکنم فقط مجبورم نازشو بکشم که زندگیمون سپری بشه چون هر وقت حرفی زدم رابطمون از همینی هم که بوده بدتر شده،الان که اوله ازدواجمون هست و اینجوری باهام هستش وای به حال چند سال دیگه...خدا به خیر کنه... پشیمونم...

  11. #37
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 آذر 94 [ 23:10]
    تاریخ عضویت
    1393-10-24
    نوشته ها
    31
    امتیاز
    1,185
    سطح
    18
    Points: 1,185, Level: 18
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    19

    تشکرشده 66 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نمیدونم شاید واقعا شما حق داری شایدم خیلی دوسش داشتی و ازش توقع داشتی که خیلی باهات مهربون باشه و نبوده.در حدی که شما میخاستی نبوده.اینکه بخای مرکز توجه باشی به گفتن نیست متاسفانه خودش باید بخواد.من مسایلمو با گذشت و توقع کمتر درست کردم.اما نه صددرصد .شاید شماهم بتونی.یه راه حلت اینه که حالا امشب بشینی باهاش صحبت کنی دوستانه بهش بگو از شرایط موجود ناراحتی.ازش بخواه پیش مشاوره برین بعد خودت یه جلسه زودتر برو و مسایلتو با مشاور مطرح کن خواسته هاتو بگو که یه پیش زمینه ای داشته باشه.بعد دو نفری برید.اینو قاطعانه ازش بخواه شاید واقعا رفتارش عمدی نیست و نمیدونه داره چیکار میکنه.شاید روش برخورد با یه مردو بلد نیست.صبور باش اینقد زود جا نزن.نگو پشیمونی.بگو میخوام زندگیمو بسازم.اینو امشب مطرح کن بعد بیا نتیجشو بگو.ایشالا باهم حلش میکنیم.این یه راه حله.و یه چیز دیگه به ذهنم میرسه اینه فک میکنم شما ادم حساس و احساساتی هستید.میدونید از کجا میگم حساس ازینکه خودتو با خواهرزادش مقایسه میکنی.نمیدونم شما خواهر زاده برادر زاده دارید یا نه من دارم واقعا عزیزهستن.من که خیلی دوسشون دارم.شاید خیلی هم بهشون ابراز علاقه میکنم جلو شوهرم.اما شوهرم تو زندگیم جایگاهش فرق داره یعنی دوس داشتن همسرم از یه نوع دیگس.خیلی وقتا شده شوهرم بهم پیشنهاد داده که واسه فلان برادرزادت کادو بخر.باور میکنی وقتی همچین پیشنهادایی بهم میده عشقم به شوهرم چند برابر میشه.ازینکه به بستگانم اهمیت میده خیلی خوشحال میشم.و دوبرابرشو بهش برمیگردونم.از لحاظ احساسی منظورم هست.اما وقتی احساس کنم به یکی از بستگانم حسادت میکنه و باهاش لج کنه یا هر حرکت ازار دهنده ای ازش دلسرد میشم.خب حالا خانوم شما به بستگانش ابراز علاقه میکنه بد شما ناراحت میشید اون متوجه میشه.ناراحت میشه ازتون دور میشه ازینکه به عزیزانش توجه نکردید ناراحت میشه.از علاقش کم میشه ازتون فاصله میگیره.میدونید چرا چون اونهارو سالهاست کنار خودش داره دوسشون داره بعد وقتی میبینه شما که نزدیکترین فرد هستی خب ناراحت میشه که اینطور برخورد میکنی.ببینید یک توصیه خواهرانه بهتون میکنم لطفا انجامش بدین تا جایی که میتونی به اقوام همسرت احترام بزار و دوسشون داشته باش وطوری که همسرت متوجه این موضوع بشه.اونها الان دیگه خانواده تو هستن...خودتو با اونا مقایسه نکن تو شریک زندگیشی همسرتی هر چی بیشتر جلو برید بیشتر وابسته بهم میشید به شرط اینکه به علایق خواسته ها و ارزشهای هم احترام بزارید.خانواده ما برامون ارزشمندن.دوسشون داریم اوایل زندگی هنوز هم بهشون وابسته ایم اما بعد مدتی این وابستگی ها کمتر میشه و خونواده اصلیمون میشه همسر و فرزندانمون خواهر و بچش و .. درجه دوم .اما اوایلش نه اینو بپذیر.و اینقد حساس نباش.ببین من یه شوهر خواهر دارم حتی روز زن واس منم کادو میخرید یه وقتایی پا میشه میاد خونه مادرم حتی وقتی خواهرم باهاش نیست تازه خواهرم اعتراض میکنه که بسه نمیام.یعنی یطور رفتار کرده که خواهرم خیالش از بابتش راحته.همیشه وقتی صحبت زندگیهامون میشه خواهرم میگه من کنار شوهرم واقعا ارامش دارم امنیت دارم بدن اون نمیتونم.اما شوهر من با خونوادم هیچوقت صمیمی نشد خودم خیلی وقتا احساس میکنم حسادت میکنه واسه همین دوس نداره من خیلی با خانوادم رابطه داشته باشم.در حالی که ارتباطمون با خانواده خودش عمیقه.واسم زیاد کادو میخره زیاد قربون صدقم میره.اما من تو زندگیم هیچوقت احساس ارامش نکردم همیشه با اضطراب خونه اقوامم بودم.کنارش امنیتو ارامش ندارم.همیشه اگه رفتیم خونه کسی از رو اجبار اومد به ارتباط من و خونوادم حسادت کرد و اینطور ارامشو از من گرفته و نمیدونم خودش خبر داره یا نه.ولی من غمگینم قلبا غمگینم.اما خودمو زدم به بیخیالی.میدونید اگه با خانواده من یک مقدار منعطف تر بود براش میمردم والان خوشبخت بودم.یه زن به خانوادش وابستس دوسشون داره شما ازین مساله استفاده کن به نفع خودت.واسه خواهر زادش تو کادو بگیر اگه میبینی دوسش داره بخدا عاشقت میشهامتحان کن ضرر نداره.پس چی شد شما دو راه داری 1. به توصیه من که یک زنم و زنارو خوب میشناسم توجه کنی و عمل کنی یعنی احترام و علاقه به همسر و خانواده همسر و صحبت کردن با همسرت راجع به خواسته هات در یک فضای امن وحتی رمانتیک2.مشاوره دو نفره حضوری.حالا یکیشو خودت انتخاب کن و عمل کن.امیدوارم به ارامش برسید

  12. 2 کاربر از پست مفید asemene.abi تشکرکرده اند .

    myl (دوشنبه 06 بهمن 93), واحد (دوشنبه 06 بهمن 93)

  13. #38
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 08 اردیبهشت 96 [ 22:49]
    تاریخ عضویت
    1393-1-04
    نوشته ها
    98
    امتیاز
    3,729
    سطح
    38
    Points: 3,729, Level: 38
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 42.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    193

    تشکرشده 95 در 52 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون بابت راهنماییتون
    بله من ازش توقع داشتم که باهام خیلی مهربون باشه . هوامو داشته باشه از هر لحاظ، ولی دوسداشتنش نسبت به من معمولیه.خودشم میگه من دیگه بیشتر از این نمیتونم باهات مهربون باشم و تحویلت بگیرم،در حالی که وقتی من میبینم سره کارای الکی وقته بیشتری میذاره و یا خواهر زاده هاش تو الویتن من بهشون حسادت میکنم.من هیچوقت خواهرزاده ی خودمو ارجح بر زنم نمیدونم.
    من همه ی اعضای خانوادشو دوست دارم و هیچوقت نگفتم که چرا اونارو بیشتر از من دوست داری و...اتفاقا پدر مادرش هم منو خیلی دوسدارن و خیلی هوای منو دارن.خواهراشم خیلی خوبن و خوش اخلاقن و منو دوست دارن.اصلا فضول و حسود نیستن خواهراش.منظورم اینه که خانواده ی خوبی داره.مشکله من فقط با خودشه.منم همیشه همشونو تحویل میگیرم.
    یکبار که خیلی ناراحت شده بودم در مورد خواهرزاده کوچیکش گفتم چرا یه بچه ششماهه رو بیشتر از من دوسداری که به شدت بهش برخورد.
    بله من خیلی احساساتی هستم و حساس. من وقتی زن گرفتم سعی کردم که در درجه اول بیشترین ابراز علاقه رو نسبت به زنم داشته باشم و بقیه ی افراد خانوادم در درجه بعد قرار بگیرن.
    مساله اینجاست که وقتی خیلی تحویلش میگیرم و اون کارایی که دوس داره رو واسش انجام میدم و تو کارا کمکش میکنم و... به جای اینکه بهتر بشه بدتر میشه یعنی فکر میکنه وظیفمه و همه چی میوفته گردنه خودم و ممکنه با من مهربونتر بشه ولی یجورایی بدعادت میشه.حالا فعلا طبق راهنمایی های شما باید کجدار مریض باهاش رفتار کنم ببینم چی میشه.
    ایکاش همه ی زوجها همدیگرو درک میکردن و با هم میساختن اونموقع زندگی بهشت میشد ...
    ویرایش توسط myl : دوشنبه 06 بهمن 93 در ساعت 09:39

  14. 2 کاربر از پست مفید myl تشکرکرده اند .

    واحد (دوشنبه 06 بهمن 93), بارن (دوشنبه 06 بهمن 93)

  15. #39
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 آذر 94 [ 23:10]
    تاریخ عضویت
    1393-10-24
    نوشته ها
    31
    امتیاز
    1,185
    سطح
    18
    Points: 1,185, Level: 18
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    19

    تشکرشده 66 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.ببین به هرکس بگی بیا منو دوس داشته باش خب نمیگه باشه.نوع بیانتم مهمه.هیچوقت به زنت نگو بیا من دوس داشته باش.این اصلا درست نیست.خداروشکر میکنم که همسرت خانواده خوبی داره و تورو دوس دارن و توهم دوسشون داری این خیلی عالیه.بنظرم شما مشکلت حل شدنی هست یعنی خیلی کوچیکه.خداروشکر کن بعضیا مشکلات لاینحل تو زندگیشون دارن.حالا تو میخای ایده ال باشه.پس یه سری از رفتارای خودتم باید عوض کنی.1.هیچوقت به زنت نگو دوسم داری؟دوسم داشته باش و ازین حرفا.2.شما وقتی میای خونه میبینی همه چی بهم ریختس یا شام ندارین.بدون دعوا و گله و نیش و کنایه خیلی اروم و منطقی بگو عزیزم شام خورش فلان دوس دارم دستپخت همسر گلم خودت پانشو غذا درست کن این راهش نیست.ولی وقتی اون داره درست میکنه دورو برش باش کمکای کوچولو بهش بکن.ظرفا نشستس نشور بزار خودش بشوره.اما وقتی میشوره دورو برش باش ازش تشکر کن.بعد کم کم خودتو از میدون اشپزی و ظرف دور کن.ولی همیشه یه کمک های کوچیکی هم داشته باش.اما اصل کارو تو انجام نده.با غرزدنم نگو تو بیا انجام بده.انجام نده غرم نزن.به اطافیانش حساسیت نشون نده حتی اگه احساس میکنی خواهرزادشو بیشتراز تو دوس داره ابراز نکن.خودتو حفظ کن.تو کادو خریدن هم کمتر خرج کن.نگو واسه من کادو بخر.من احساس میکنم شما نوع گفتنت و درخواستت به موقع نیست یا جملات درستی بکار نمیبری.باید رو خودت کار کنی تابتونی به موقع و درست خواستت رو مطرح کنی زنا قلق دارن مردام همینطور.باید یادشون بگیریم.اگه ارامشت خیلی برات مهمه.از یه مشاور کمک بگیر.اونجا خیلی بیشتر و بهتر صحبت میکنی.و بهتر راهکار میگیری.اما همیشه با مشاورت صادق باش که مسالتون حل بشه.پس حتما خودت مشاوره برو.تا یاد بگیری چطور با خانومت صحبت کنی کجاها سرد نباشی کجاها زیاده روی نکنی و . ..

  16. کاربر روبرو از پست مفید asemene.abi تشکرکرده است .

    myl (دوشنبه 06 بهمن 93)

  17. #40
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    برادر عزیز در مقابل نوشته های ما فکر کنید و سعی نکنید اونها رو زود تکذیب کنید قصد ما ناراحت کردن شما نیست . قصد ما فقط کمک به شماست . ما فقط بر اساس نوشته های اندک شما نظر میدیم و ممکنه این نظر اصلا درست نباشه ولی شما با فکر کردن در مورد اون میتونید به خودتون کمک کنید . برداشت من اینه که خانم شما رفتار معمولی و عادی داره مثل همه خانمهای دیگه . و این شما هستید که بیش از حد حساسید . مثلا همه ممکنه خواهر زاده کوچولوشون رو دوست داشته باشن . یعنی چی که بیشتر از شما دوستش داره ؟ یعنی گرفتن یه هدیه این پیغام رو به شما میده ؟ یا کل زندگیش رو وقف اون بچه میکنه ؟ یا مثلا خانم شما که هیچ درامدی نداره چطور انتظار دارید با پول خودتون بهتون هدیه بخره ؟ شاید ایشون اینو کار عبثی میدونه . و شما اینو حمل بر دوست نداشتن میکنید . معمولا اقایون دوست دارند هدیه دهنده باشند تا هدیه گیرنده . ما در داخل زندگی شما نیستیم . شما با مثالهاتون بیشتر میتونید موضوع رو روشن کنید . ولی اگه انتظار دارید که موقعی که از سر کار میایید مثل اون فیلمهای تبلیغی بوی غذا توی راه پله بی هوشت کنه و با یه عالمه غذای تزیین شده روی میز و با یه خانم که همین الان از ارایشگاه برگشته روبرو بشید . و اینطوری احساس دوست داشتن بهتون دست میده . باید بگم که رویا پردازیتون اشتباهه . و اینو فقط توی همون فیلمه میتونی ببینی . در زندگی عادی شاید یکی دو بار ولی غالبا از این خبر ها نیست . بهشت رو خودتون میتونید بسازید . کسی بهشت رو به شما نخواهد داد . امیدوارم شاد و خوشبخت باشید .

  18. 2 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    Deldar (چهارشنبه 08 بهمن 93), myl (دوشنبه 06 بهمن 93)


 
صفحه 4 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:36 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.