به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 تیر 99 [ 11:20]
    تاریخ عضویت
    1391-8-08
    نوشته ها
    271
    امتیاز
    10,375
    سطح
    67
    Points: 10,375, Level: 67
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience Points
    تشکرها
    852

    تشکرشده 554 در 206 پست

    Rep Power
    47
    Array

    مشکلات روحی روانی و اجتماعی من در دوران سربازی

    سلام دوستان
    فردا 4 ماه کامل میشه و اومدم خدمت سربازی. 2 ماه اول که آموزشی و تهران بودم که مشکل خاصی نداشتم چون همه گروهان با هم برابر و مساوی بودیم و همه هم تحصیل کرده بودند (همه از لیسانس به بالا).
    من خودم هم مهندس برق هستم و هم رشته و دانشگاه خوب بودم و کلا توی درس و دانشگاه حرفی برای گفتن داشتم.
    الان حدود 2 ماهه اومدم یگان خدمتم و اهواز هستم (حدود 10 ساعتی شهر خودم). به جرات تا حالا در زندگیم انقدر داغون و افسرده و بی انگیزه نبودم.
    مثل یه کاغذ الان کامل مچاله شدم و رمق هیچی ندارم.

    اول بگم من دانشگاهم هم دور از خانواده بودم و اصلا احساس بد دوری از خانواده ندارم. فقط خیلی زیاد وابستگی به کامپیوترم و اینترنت و مهمتر فیلمهام دارم. بیشتر از همه غصه کامپیوتر و فیلمهامو می خورم تا خانوادم. خیلی دوری ازشون عذابم میده.
    اما اینا هم به کنار.

    الان توی این پادگان که هستیم (ارتش نیروی زمینی هستم) پادگان خیلی خوب و شیک و با کلاس کشور هم هست و من اصلا کار فیزیکی و سخت انجام نمیدم. همش پست میز نشستم و بیکار هم هستم. هر روز هم بیرون توی شهر میریم و می گردیم اما دوای درد من نیست.
    صبح ساعت 6 که از خواب بیدار میشیم ساعت 7 که میریم سر یگان خدمت و وارد دفتر کارم میشم فورا از بی انگیزگی شدید خوابم می گیره. همش توی این 2 ماه خواب و خمار بودم. شاید روزی 10-12 ساعت دارم می خوابم و زمانی هم که بیدارم احساس خواب آلودگی می کنم.
    انگیزه و روحیه ام به شدت به صفر رسیده و احساس افسردگی شدید می کنم. حال روحیم خیلی خرابه.
    با فرمانده ها هم هیچ مشکلی ندارم. منشا مشکلاتم 2 تا مورده:
    1-بیکاری شدید که باعث شده احساس شدید پوچی و بی انگیزگی کنم. صبح ساعت 7 تا 1 ظهر که میریم دفتر یگان میشینیم هیچ کار مفید که هیچی حتی کار غیر مفید هم نداریم بکنیم. فقط پشت میز میشینیم و بچه ها دور هم حرف می زنن و می خندن. این بیکاری و پوچی داغونم کرده
    2- بچه ها و بقیه سربازها. محیط جو و روابط سربازی خیلی محیط کثیفیه. من 4 سال دور از شهرم دانشجو بودم و خوابگاه زندگی می کردم اما هیچ مشکلی نداشتم چون همه بچه ها با هم برابر و مساوی بودند. اما اینجا کاملا ارشد بازیه. هر کسی چند ماه زودتر از شما اومده سربازی بهتون دستور میده براتون قانون می ذاره و ...
    مثال: توی آسایشگاه یه تلویزیون داریم و قانونی که خود بچه ها گذاشتن اینه که ورودی های جدید (یعنی من و چند نفر دیگه) حق ندارن جلوی تلویزیون بشینن و باید 10 متر دورتر بشینن و اگر ما اومدیم جلو تی وی رو خاموش می کنن.
    اینجا همه می خوان دیگران رو تحت سلطه خودشون در بیارن و به قول خودشون به جدیدها حکومت کنن. دستور بدن و ...
    بیشتر افراد جدید با این شرایط کنار میان و خودشون رو تحت سلطه قرار میدن و به این زورگویی ها بله و چشم میگن اما من از درون دارم داغون میشم و نمی تونم کنار بیام و باشون بحث می کنم و اعصابم داغون میشه.

    مورد دیگه اوضاعم توی دفتر کارمونه که من تنها لیسانس هستم و با 6-7 تا واقعا بچه دیپلمه و فوق دیپلم باید سر و کله بزنم. به نظرم واقعا بچه هستند و هیچی نمی فهمن. با اینکه از خانواده های بالا شهر اهواز هم هستند و احساس می کنم خیلی با هم تفاوت داریم و هیچ برام جذابیتی ندارن که حتی بخوام باشون صحبت کنم. آخه اصلا غیر جوک گفتن و مسخره کردن دیگران و خندیدن هیچی دیگه برا گفتن ندارن. من خودم اطلاعات عمومیم توی همه زمینه ها خیلی بالاست و کتاب زیاد خوندم و بیشتر اهل حرفای جدی هستم و اینکه یه چیزی یاد بگیریم از هم. اما الان خیلی مشکل پیدا کردم و بعضی وقتا به این فکر می کنم که عجب جایی وسط چه آدمایی گیر کردم و این حق من نبود. بعد این بچه ها هم چون قدیمی تر هستند و با هم دوست تر هستند میان سر من و منو مسخره می کنن و برا خودشون میگن و به من می خندن. من سعی می کنم که جوابشونو ندم که البته الان فکر می کنم اشتباه کردم و همون اول باید جوابشونو قاطع و با خشم می دادم.
    بچه های خوبی هستند و دلشون صافه اما من خیلی در غذابم. مثلا شوخی های رکیک می کنن و من اصلا اهل شنیدن و گفتن کلمات رکیک نیستم. یا هم دیگه رو دست می ندازن و غیره...

    الان دوستان چه راهکاری به من توی این وضعیت داغونم پیشنهاد می کنید؟
    کمرم داره میشکنه و داغونم

    - - - Updated - - -

    الان تنها دلخوشی من هفته ای 3-4 باره که میام کافی نت و به دنیای متمدن دسترسی پیدا می کنم.
    لطفا خانوم ها هم نظر و مشاوره بدن. بخشی از مشکلات من مربوط به سیستم سربازیه. بیشترش مشکلات اجتماعی هست که توی کل جامعه وجود داره و فقط مربوط به آقایون نیست. این مشکلات توی ادارات و سرکار هم رایج هستند. که یه عده و کارمندان قدیمی می خوان جدید ها رو تحت تسلط خودشون بگیرن و بهشون امر و نهی می کنن. و هم دیگه رو دست می ندازن و وسط قرار می دن و بهم می خندن

  2. کاربر روبرو از پست مفید بابک 1369 تشکرکرده است .

    ali -guilan (یکشنبه 30 آذر 93)

  3. #2
    Banned
    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 خرداد 94 [ 14:19]
    تاریخ عضویت
    1393-7-11
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    3,278
    سطح
    35
    Points: 3,278, Level: 35
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 42.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    162

    تشکرشده 593 در 152 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزیز

    یعنی در این حد بهت بگم که فقط عنوان تاپیکت واسم کافی بود. نیازی به خوندن پستت نداشتم.
    خدا رو شکر (صد ها هزاران مرتبه) بنده سرو کارم به سربازی نخواهد افتاد (میلیون ها مرتبه شکر!!!)
    اما دوستان زیادی دارم که سربازن یا بودن.
    انقد می دونم که اگه بخام بگم چی سرشون اومد ، راحت تاپیکت قفل میشه !!! فقط میخام بدونی که میدونم چی میکشی.

    بزار خوباشو بگم امیدوار شی اقلا:
    1- چند تاشون زبانشون رو تو این دوسال ردیف کردن ، از هر فرصتی استفاده کردن و زبان تمرین کردن(تاپیکم مربوط به زبانه به دردت میخوره، تو امضام هست) .
    2- چند تاشون که تو کار اپلای بودن ، برنامه ریزی هاشونو انجام دادن و بعد سربازی پریدن رفتن .
    3- یکی کلی کتاب تو این دوران خونده بود.
    4- یکی باشگاه رفته بود.
    5- ...

    گویا تنها مشکلت اینه که هدر رفتن عمرت رو ثانیه ثانیه داری حس میکنی. تنها راهش اینه که با توجه به شرایطت ببینی چطور میتونی بهترین استفاده رو از عمرت ببری.
    ببین بین بدو بد تره. تو که باید بگذرونی . اقلا یه چیزی ازش در بیار واسه خودت بعد این دو سال.

    کتاب زیاد بخون. زیاد.
    باشگاه میتونی بری؟
    تمرین زبان کن که واسه دنیا و اخرتت ثوابه.

    خیلی درگیر ادمایی که دوروبرت هستن نشو. تا جایی که میتونی بحث نکن. اونا اومدن که بحث کنن. این طوری برای لحظاتی مشکلاتشون رو فراموش میکنن !!! اما تو که اونطوری نیستی.

    موفق و موید

    راستی ، زن بگیر ، خدمتت کمتر میشه ، راه نداره؟ یکی بگیر !!! بچه هم که دیگه ...(اونو واگذار میکنم به خودت )
    ویرایش توسط love less : شنبه 29 آذر 93 در ساعت 22:19

  4. 10 کاربر از پست مفید love less تشکرکرده اند .

    ammin (یکشنبه 30 آذر 93), Deldar (یکشنبه 30 آذر 93), Freddy (یکشنبه 30 آذر 93), meinoush (شنبه 29 آذر 93), Mohammad! (یکشنبه 30 آذر 93), salehe92 (یکشنبه 30 آذر 93), sanjab (شنبه 29 آذر 93), szd (یکشنبه 30 آذر 93), بانوی آفتاب (چهارشنبه 22 بهمن 93), بابک 1369 (یکشنبه 30 آذر 93)

  5. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 شهریور 00 [ 00:15]
    تاریخ عضویت
    1390-2-04
    نوشته ها
    909
    امتیاز
    16,852
    سطح
    83
    Points: 16,852, Level: 83
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 498
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,315

    تشکرشده 3,200 در 813 پست

    Rep Power
    115
    Array
    دوست عزیز
    خیلی خوشحالم که یک انسان مثبت و سازنده هستی و
    بدنبال هدفمند کردن و مثمر ثمر کردن لحظات زندگیت هستی......

    این خصوصیت اخلاقیت باعث شده از جو حاکم بر فضای سربازیت لذت نبری و روزها را میشماری و بسختی میگذرانی.

    ولی بدان که شاید هیچگاه در زندگیت فرصتی اینچنین خالی از مشغولیات زندگی نصیبت نشود پس سعی کن بهترین

    استفاده را از این لحظات داشته باشی خوب فکر کن ........

    کاری را که از صمیم قلب علاقه داری یاد بگیری و هیچگاه فرصتش پیش نیامده پیدا کن ....

    مثلا یادگیری سخت افزار کامپیوتر- یادگیری یک نرم افزار خاص- یادگیری زبان انگلیسی- درس خواندن برای ارشد- یک فن یا هنر خاص .........

    حال سعی کن مقدمات آن را فراهم کنی مثل خرید کتاب، سی دی، نرم افزار، تغییر موقعیت یا پستی که در آن خدمت میکنید به بخشی که نزدیک به آن فن یا هنری است که تمایل دارید یاد بگیرید...

    خلاصه همانطور که رزومه تحصیلیت پر از موفقیت است باید رزومه سربازیت را هم پر از موفقیت کنی...

    همچنین هر بار که دلت گرفت این جمله را بخاطر بسپار:

    این نیز میگذرد چون میگذرد باکی نیست

  6. 4 کاربر از پست مفید sanjab تشکرکرده اند .

    ammin (یکشنبه 30 آذر 93), Freddy (یکشنبه 30 آذر 93), Mohammad! (یکشنبه 30 آذر 93), بابک 1369 (یکشنبه 30 آذر 93)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 16 مهر 95 [ 14:35]
    تاریخ عضویت
    1393-6-15
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    1,728
    سطح
    24
    Points: 1,728, Level: 24
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 25 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آقا بابک سلام.وقتتون بخیر.شاید اولین باری هست که وارد محیطی شدین که آدماش چندان با شما سنخیت نداره.واسه همین هم خیلی تو ذوقتون خورده
    ولی اینو بدونین که تو هر شرایطی میشه بهترین درس ها رو گرفت.فقط بستگی داره شما از چ زاویه ای به موضو ع نگاه کنین.
    قطعا شما قادر به تغییر محیط جدید و آقایونی که اونجا هستن،نیستید.
    ولی آیا نمیتونین خودتون رو هم تغییر بدین؟
    اولین تغییر اینه که شرایط رو بپذیرین و از اون به بهترین شکلی که خودتون بهترین میدونین،استفاده کنید ( من اگه جای شما بودم کتاب میخوندم.کاری که همیشه میکنم.زبان انگلیسی میخوندم.)
    با بقیه اون آقایون سرسنگین برخورد کنید که به خودشون اجازه ندن کسی رو به سخره بگیرن. ( منم توی خوابگاهمون تو دوره کارشناسی هم اتاقیام خیلی اهل دست انداختن همدیگه و غیرمودبانه صحبت کردن بودن ،من تنها کاری که ازم براومد این بود که روابطم رو باهاشون کم کردم و سرسنگین برخورد کردم)
    اینو فراموش نکنین تو هر برهه از زمان چنین افرادی وجود داشتن ماباید بگیریم چطور کنترل امور رو به دست بگیریم و از حداقل امکانات حداکثر استفاده رو ببریم.

    - - - Updated - - -

    آقا بابک سلام.وقتتون بخیر.شاید اولین باری هست که وارد محیطی شدین که آدماش چندان با شما سنخیت نداره.واسه همین هم خیلی تو ذوقتون خورده
    ولی اینو بدونین که تو هر شرایطی میشه بهترین درس ها رو گرفت.فقط بستگی داره شما از چ زاویه ای به موضو ع نگاه کنین.
    قطعا شما قادر به تغییر محیط جدید و آقایونی که اونجا هستن،نیستید.
    ولی آیا نمیتونین خودتون رو هم تغییر بدین؟
    اولین تغییر اینه که شرایط رو بپذیرین و از اون به بهترین شکلی که خودتون بهترین میدونین،استفاده کنید ( من اگه جای شما بودم کتاب میخوندم.کاری که همیشه میکنم.زبان انگلیسی میخوندم.)
    با بقیه اون آقایون سرسنگین برخورد کنید که به خودشون اجازه ندن کسی رو به سخره بگیرن. ( منم توی خوابگاهمون تو دوره کارشناسی هم اتاقیام خیلی اهل دست انداختن همدیگه و غیرمودبانه صحبت کردن بودن ،من تنها کاری که ازم براومد این بود که روابطم رو باهاشون کم کردم و سرسنگین برخورد کردم)
    اینو فراموش نکنین تو هر برهه از زمان چنین افرادی وجود داشتن ماباید بگیریم چطور کنترل امور رو به دست بگیریم و از حداقل امکانات حداکثر استفاده رو ببریم.

  8. 4 کاربر از پست مفید گلشید تشکرکرده اند .

    ammin (یکشنبه 30 آذر 93), Mohammad! (یکشنبه 30 آذر 93), szd (یکشنبه 30 آذر 93), بابک 1369 (یکشنبه 30 آذر 93)

  9. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 27 بهمن 96 [ 17:21]
    تاریخ عضویت
    1393-6-01
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    2,941
    سطح
    33
    Points: 2,941, Level: 33
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 109
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    7

    تشکرشده 54 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array
    داداش به چیزی بگم برو روزی هزار مرتبه خدارو شکر کن . دوست من با مدرک ارشد دولتی روزی 12 ساعت تو چهار راه وایمیسته هیچ کاریم نمیتونه بکنه بعد تو از بیکاری مینالی دوستم بعد 6 ماه هم ناراحتی زانو گرفته و هم کمر 15 کیلو هم کم کرده . اینا همه حق الناسه که خوارج باید اون دنیا پاسخگو باشه

  10. 4 کاربر از پست مفید mohammad89 تشکرکرده اند .

    ammin (یکشنبه 30 آذر 93), بهار.زندگی (دوشنبه 01 دی 93), بانوی آفتاب (چهارشنبه 22 بهمن 93), بابک 1369 (یکشنبه 30 آذر 93)

  11. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 18 تیر 95 [ 23:34]
    تاریخ عضویت
    1393-9-22
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    1,297
    سطح
    19
    Points: 1,297, Level: 19
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 3
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    17

    تشکرشده 19 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام بابک عزیز.
    باتوجه به اینکه منم وضعیتم مثل خودته فکر می کنم بهتر از بقیه می تونم درک کنم موقعیتتو.
    من هم یه پسر اهل مطالعه با سلایق خاص و سخت پسند و به دور از فحش و قلیونو این حرفام. نه تنها سربازی بلکه در دوران دانشجویی هم نمی تونستم با دوستای خوابگاهم کنار بیام و خونه تک گرفتم. اونجا هم بچه بودن. اینجا هم همینطور. اینو یادت باشه. آدم 4 5 ماه اول خدمتش واقعا سخت می گذره. آشنا شدن با محیط آموزشی و یگان. تا بخواد قلق افراد دستت بیاد زمان می بره.

    بعدش از 5 ماه تا 15 ماه مثل برق و باد می گذرهه. فردا هم خدمت من میشه 1 سال و من وارد ماه 13 میشم.
    تا الان نفهمیدم چطور گذشت و همش فکر می کنم 6 ماه خدمتم.
    با اینکه من نه تنها پشت میز نشین و تاپیست بودم، بلکه بایگان هم ظرف شور و طی کش و کلا جای سرباز خدمات هم بودم. ورزش و رژه و برنامه سین هم جای خود.
    وظیفه ی اصلیم تایپ بود.
    قراره یه ماه دیگه سرباز ارشد اتاق ما ترخیص شه در نتیجه یه سرباز جدید گرفتیم.و دیگه ظرفارو اون می شوره. طی هارو اون می زنه.
    علاوه بر این.
    با وجود اینکه هنوز یه سرباز ارشد تر از من هست. اما من سکان رو به دست گرفتم و الان یه جورایی من تو اتاق تعیین تکلیف می کنم.
    توام صبر کنی این اتفاقا واسه بخش شما هم می افته و اینقدر لذت داره ارشد شی که نگو.
    علاوه بر اینها. با برقراری ارتباط حسنه با سرهنگ بخش بالاتر از ما و همینطور سرباز های آجودانش دارم زمینه چینی می کنم که به اتاق دیگه ای منتقل شم و کارهام سبک تر شه. علاوه بر اون اتاق جدیدم با توجه به اینکه آجودان میشم خدمتم میشه یه روز در میون.
    در ضمن با تمام بچه هایی که مشکل داشتم مشکلمو حل کردم. قدیما می رفتم کپی می گرفتم به سربازش می گفتم : ببخشید قربان می شه محبت کنین اینو کپی کنید ؟
    بعدا فهمیدم این سربازای قالتاق ارزش چنین احترامی که من همیشه به همه می ذاشتم ندارن پس دیگه بهش می گم : فاضل اینو کپی کن.
    باور کن از وقتی اینطور صحبت می کنم بیشتر تحویلم می گیره تا مدل قبلی.
    یه بار یه پسری بود که همش منو مسخره می کرد. هر دفعه یه چرت و پرتی می گفت وقتی منو می دید.
    یه بار منو دید گفت شرف داری بری 4 تا بستنی بخری با بچه ها بخوریم ؟ من بدون اینکه حرفی بزنم بلند شدم از جام رفتم.
    فکر کردن دیگه نمیام اما 5 دقیقه بعد منو با 4 تا بستنی دیدن و از من عذر خواهی کرد. بعد از اون هر دفعه منو می بینه احترام نظامی می ذاره و با فامیلم منو صدا می کنه. دیگه مسخره تموم شد. با همون یه بار.
    همینطور واسه خیلیا رگ خوابشونو پیدا کردم. باورت نمیشه که یکی از بهترین دوستای سربازیم که روابطمون عالیه و هوای همو داریم، فردیه که یه زمان باهاش دعوا داشتم سر اینکه می گفت این ظرفا رو بشور و من مریض بودم نمی خواستم.
    نیاز نیست من از اون تاثیر بگیرم و مثل اون دخترباز یا سیگاری بشم. فقط لازمه تا بفهمیم چطور می تونیم با هم این دورانو به خوبی بگذرونیم.
    واسه خودت برنامه ریزی کن بیکار نباشی.
    یه فردی رو می شناسم که از 1 سال وقتی که واسه خوندن ارشدش در 12 سال پیش گذاشت ، 9 ماهشو تو خدمت بود. خودمم الان اهدافی دارم که مشغول برنامه ریزی و رسیدگی بهشون هستم.

    پس در پایان :
    1- با روابط می تونی خدمتت رو تحت کنترل خودتت در بیاری. رگ خوابشونو پیدا کن. چه کادر چه وظیفه. منعطف باش.
    2- از زمان های بی کاری ات استفاده کن و خودتو ارتقا بده. تو هر زمینه ای که علاقه داری. از تفریح هم دست بر ندار و نذار افسرده شی.به خودت فرصت بیکار شدن و فکر کردن نده.
    3- واسه انتقالی ات تلاش کن. چه برای تهران چه برای اتاق یا محل دیگه ای از محیط خدمتت.

    اگه سوالی داشتی بازم در خدمتتم.
    I'll face it with a grim
    I'm never giving in
    On, with the show
    The Show Must Go On

    ویرایش توسط Freddy : یکشنبه 30 آذر 93 در ساعت 10:51

  12. 6 کاربر از پست مفید Freddy تشکرکرده اند .

    ali -guilan (یکشنبه 30 آذر 93), ammin (یکشنبه 30 آذر 93), Mohammad! (یکشنبه 30 آذر 93), sanjab (یکشنبه 30 آذر 93), بانوی آفتاب (چهارشنبه 22 بهمن 93), بابک 1369 (یکشنبه 30 آذر 93)

  13. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 09 بهمن 99 [ 21:18]
    تاریخ عضویت
    1392-12-19
    نوشته ها
    453
    امتیاز
    13,898
    سطح
    76
    Points: 13,898, Level: 76
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 152
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,320

    تشکرشده 1,329 در 398 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    69
    Array
    سلام

    یک سوال دارم، برنامه شما برای بعد سربازیتون چیه؟
    پاسختون هر چه که هست، سعی کنید روی ان تمرکز کنید و از اوقات فراغتتون برای رسیدن به اهدافتون استفاده کنید.

    فقط خیلی زیاد وابستگی به کامپیوترم و اینترنت و مهمتر فیلمهام دارم. بیشتر از همه غصه کامپیوتر و فیلمهامو می خورم تا خانوادم. خیلی دوری ازشون عذابم میده.
    همانطور که خودتون هم می دونید وابستگی به هیچ چیز خوب نیست.
    سعی کنید از این دوران جهت اعتدال بخشی به علایق تون استفاده کنید.
    خانواده، کار، تفریح، نت و فیلم و کامپیوتر هر کدام جای خودشون را دارند...
    دوری از هر کدام نباید انقدر عذابتون بده.....
    روزی استادی بهم گفتند غلبه بر هر انچه که نسبت بهش مقاومت می کنی باعث رشدت میشه.
    مثلا سعی کنید از علاقه شدید تون به فیلم و یا هر چیز دیگه کم کنید و بعد ببینید چه احساسی دارید..
    و در کل ببینید هدف اصلی تون در زندگی چیه و به همون برسید....

    موفق و سلامت باشید


    «آرامش» وقتی به سراغت می آید که «تلاش» کرده باشی.

    « من در رقابت با هیچ کس جز خودم نیستم، هدفم مغلوب نمودن اخرین کاری است که انجام داده ام. »

    « مهم انجام وظیفه است، نه نتیجه »

    http://www.hamdardi.net/imgup/5471954c9081a134ec.jpg


  14. 3 کاربر از پست مفید salehe92 تشکرکرده اند .

    ammin (یکشنبه 30 آذر 93), sanjab (یکشنبه 30 آذر 93), بابک 1369 (یکشنبه 30 آذر 93)

  15. #8
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 تیر 99 [ 11:20]
    تاریخ عضویت
    1391-8-08
    نوشته ها
    271
    امتیاز
    10,375
    سطح
    67
    Points: 10,375, Level: 67
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience Points
    تشکرها
    852

    تشکرشده 554 در 206 پست

    Rep Power
    47
    Array
    واقعا خیلی از همه دوستان عزیز ممنونم خیلی روحیه گرفتم
    تک تک پستها و صحبتهای دوستان برام خیلی مفید بودن و می خوام استفاده شون کنم
    به خصوص تجربه های آقای Freddy خیلی برام جالب بود و دقیقا گویای مشکلات من بودند و سعی می کنم انجام شون بدم

    قصد دارم از پستهای این تاپیک پرینت بگیرم که مدام برام یادآوری بشن. باز هم دوستان عزیز اگر تجربه از خودتون یا دوستان تون یا مشاوره و راهنمایی های مختلف داشتین لطفا دریغ نکنید و در تاپیک بگید
    باز خیلی متشکر و سپاسگزارم از همه دوستان

    - - - Updated - - -

    واقعیت اینه من زبانم رو دوران دانشجویی تمام کردم و دیپلم زبان پیشرفته ام رو گرفتم. البته الان کتابهامو اوردم که برای امتحان تافل کار کنم ولی اصلا انگیزه و انرژِی این مدت نداشتم که برم طرف شون.
    باشگاه بدنسازی هم باز 2 سال خیلی پیوسته و جدی می رفتم اینجا هم کاملا امکاناتش برامون محیاست اما باز حوصله اینم برام نبود.

    حالا امید به خدا با صحبتهای مثبتی که دوستان گفتند تجدید نظر جدی توی برنامه روزانه ام می کنم

  16. 3 کاربر از پست مفید بابک 1369 تشکرکرده اند .

    ammin (یکشنبه 30 آذر 93), Freddy (یکشنبه 30 آذر 93), sanjab (یکشنبه 30 آذر 93)

  17. #9
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 08 فروردین 03 [ 00:47]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,961
    امتیاز
    33,036
    سطح
    100
    Points: 33,036, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 54.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,372

    تشکرشده 6,343 در 1,786 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام آقای بابک. منم خدمتم رو تاچندماه باشرایط سختی پشت سرگذاشتم ‏(سخت ترازشرایط شما)بعدازسختی هایی شدم جزو بزرگان پادگان.اونایی که شمارومسخره میکنن و دستورمیدن همانطورکه خودت میدونی میگن ماهم قبلا اذیت شدیم وحق داریم اذیت کنیم.

    من بایک بندازپیشنهادات دوستان موافق نیستم_دنبال انتقالی نباش .تو نمیتونی سیستم رو عوض کنی هرجاهم بری شرایط وسختی خاص خودشو داره انتقالی انرژی وقت زیادی ازت میگیره وفکرش اجازه نمیده بامحیط سازگاربشی.


    همون محیطی که فکرمیکنی بدهست بعدها بعضی درسهای خودشو داره.سعی کن حساس نباشی.تامیتونی انعطاف وسازگاری داشته باش ودوستان متناسب با خودت روپیداکن دوستان درجه ۱خدمت بعدن جزو دوستان دائمیت میشن.

    بالاخره هرلیسانس بین چندتا دیپلم یاکمترممکنه قرار بگیره میدونم چه حسی داری ولی بعد خدمت متوجه میشی حساسیتت زیادمهم نبوده.بعدازمدتی شماهم جزو مهم های پادگان میشی و نیروی جدیدمیاد میتونیدجو روبهترکنیدهمانطورکه ما این کاروکردیم وبه بقیه زیاددستورندادیم ولی ناگزیرباید حداقلی ازنظم رعایت بشه.


    همانطور که دوستان گفتن مسیرمهم زندگیت روازهمین جا سعی کن ادامه بدی هرچندمن میدونم جو اونجا تاحدودی مانع هست چه بخوای چه نخوایی ولی میتونی بهترعمل کنی اگرغصه شرایط ومحیط رو نخوری وبی خیال تربشی..تو هم کمکم با بقیه بگو وبخند یا حداقل با همفکرای خودت،برای بهبود بعضی وابستگی ها محیط خوبیه

    پ،ن:تامیتونی به بهانه خدمت سرتو باماشین بزن بعدا پشیمون میشی که چرانزدی چون ریزش موروخیلی کم میکنه من امتحان کردم جواب داد واقعا راسته.

  18. 4 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    Freddy (یکشنبه 30 آذر 93), sanjab (یکشنبه 30 آذر 93), بانوی آفتاب (چهارشنبه 22 بهمن 93), بابک 1369 (سه شنبه 02 دی 93)

  19. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 18 تیر 95 [ 23:34]
    تاریخ عضویت
    1393-9-22
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    1,297
    سطح
    19
    Points: 1,297, Level: 19
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 3
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    17

    تشکرشده 19 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    راستش من به این علت مساله انتقالی رو مطرح کردم چون فکر کردم هر پادگانی با هر سختی هم باشه اما اگه ایشون بدونه عصرش میره خونه خودش پیش خانواده و فامیل و با کامپیوتر و نت و فیلم می گذرونه، روزاش بهتر از قبل می گذرن. من که با محیطم هر سختی داشت کنار اومدم یا آسونش کردم و الان تقریبا راحتم.
    انتقالی تو محیط خدمت (تو همون پادگان بین یگان ها) هم فقط وقتی خوبه که بدونی شرایطت تو جایی که میری سخت تر از جای قبلی ات نیست.
    آدم اگه بتونه خدمت رو واسه خودش آسونتر کنه چرا که نه ؟
    ولی باز رو این قضیه تاکید می کنم که خدمت 5 6 ماه اولش ممکنه سخت باشه و بعد بسیار راحت مثل برق و باد می گذره.
    I'll face it with a grim
    I'm never giving in
    On, with the show
    The Show Must Go On

    ویرایش توسط Freddy : یکشنبه 30 آذر 93 در ساعت 20:14

  20. کاربر روبرو از پست مفید Freddy تشکرکرده است .

    بابک 1369 (سه شنبه 02 دی 93)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. میخوام یه زن واقعی باشم و همسرم رو جذب کنم
    توسط ماهک.ن در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: شنبه 17 بهمن 94, 20:38
  2. زن داداشم از طریق شبکه های اجتماعی مجازی با پسر ها اقدام به دوستی میکنه چکار کنم
    توسط معاون کلانتر در انجمن تعدد زوجات، چند همسری، صیغه موقت
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: دوشنبه 26 آبان 93, 12:00
  3. جواب قطعی ندادن دختر مورد علاقه
    توسط یک خوشبخت در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: شنبه 29 شهریور 93, 14:41
  4. دوست مجازی ! احساس مجازی !
    توسط lord.hamed در انجمن مسائل واخبار اعضاء و تالار
    پاسخ ها: 41
    آخرين نوشته: دوشنبه 16 دی 87, 16:54
  5. عمو سبزی فروش(داستان واقعی)
    توسط mohajer در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: جمعه 29 آذر 87, 00:25

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:50 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.