به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 58
  1. #11
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط rozaneh نمایش پست ها
    سلام
    برادر عزیز برای مشکل وابستگی عاطفی تو سایت مقالات زیادی هست حتما مطالعه بفرمایید
    مهرانه ، آنیتا و دلشکسته حرف های درست و بجایی زدند اما دختر بیخیال شما این جمله رو نقل قول از جناب حمید نوشتید من تو نوشته هاش این جمله رو ندیدم :

    "من کاری به اعتقادات مذهبی در این مورد ندارم.چون مذهبی نیستم.ولی میدونم در دنیای امروز و از لحاظ وجدانی "

    این جمله در نوشته ای ایشون نبود و حرفی از مذهب زده نشده . لطفا تاپیک ها رو با دقت بخونین.
    با سلام
    نه این نقل قول از ایشون نیست من حرفای خانوم انیتا و لایک کردم تشکر هم زدم بعد دیدم گفتن از نظر مذهبی بررسی نمیکنن چون مذهبی نیستن گفتم شاید صاحب تاپیک بخواهند از نظر مذهبی بررسی شود.من نظرم و از نظر مذهبی نوشتم.

    چون فکر نمیکنم خداوند هم راضی باشند بنده اشون از راه های نادرست به هدفشون برسند یعنی خداوند هم راه وجدان و اخلاقی بودن و پیش میگیرن، اونطور نیست همچین اجازه ای و بصورت کاملا مطلق داده باشن.

    اشتباه برداشت شده؟ ببخشید! البته شما نظر خانومآنیتا و مگه نخوندین، این نقل قول از ایشونه دیگه! ولی برای اینکه اشتباه نشه نگفتم با ایشونم نوشتم صحبتام جهت اطلاع صاحب تاپیک است. خانوم آنیتا راه وجدان و توضیح دادن منم راه مذهبی طبق اطلاعات و سرچ هایی که خودم در این زمینه داشتم و توضیح دادم..


    جناب صاحب تاپیک
    پ ن : ببخشید اگه باعث دلخوری شده، فکر کردم شاید خواسته باشین از نظر مذهبی هم مشکل بررسی شود همین! یعنی از تمام جوانب مشکلتون بررسی شود الان گزارش میدم پستم و حذف کنن.
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : شنبه 15 آذر 93 در ساعت 11:15

  2. 3 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    واحد (شنبه 15 آذر 93), آنیتا123 (شنبه 15 آذر 93), سوده 82 (یکشنبه 16 آذر 93)

  3. #12
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array
    سلام به تالار همدردی خوش آمدید ، همین که اومدی اینجا و داری طرح مشکل می کنی ، یعنی یه جای چیزی که می خواهی می لنگه
    ببین گاهی اوقات همسران عشق را در زندگی می کشند
    و بعدش به خاطر شرایط ، عادت ، یا مسائل دیگه نمی خواهند زندگی شون را تمام کنند
    یعنی هم زندگی بدون عشق رو با خودشون یدک می کشند و هم در وجودشون در تلاشند که عشق را در جایی دیگر بدست بیاورند (دوستان، کار زیاد، و یا ...)
    مطلب دوم اینکه اگر زندگی روی ریل یکنواختی بیفته ، حوصله آدم رو سر می بره ، خصوصا حوصله مردها رو ...چون که اکثر مردها از هیجان خوششون میاد
    یه موقعی یک زن این نیازها رو می شناسه و برایش اقدام می کنه مثلا هیجان زندگی و غافلگیری ها و رفت و آمدها رو جوری تنظیم می کنه که احساس سرخوشی در مردش به وجود بیاد
    یه موقعی هم یک زن نمی داند و یا در توانش نیست .... بلد نیست و کسی هم بهش یاد نداده
    اینجا کار اون مرد سخت تر میشه ،چون هم احساس خلاء میکنه و هم خودش می بایست دنبال راه درمان برود
    در این خصوص راه های متعددی پیش رو هست ، هر کدومشون هم شما مختار هستید که انتخاب کنید ، اما مختار بودن ، به معنی این نیست که حتما راهی رو که بر می گزینید ، صحیح و بدون آسیب هست
    ... اگر بخواهم بیام برات کلی منطق و فلسفه و شرع ردیف کنم ، بعید می دونم راهکار کارایی باشه ، چون مطمئنم که خودت با خودت دز این خصوص درگیر هستی
    تنها می خواهم بهت بگویم ، صرفنظر از زنت و بچه ات ، تو برای خودت و زندگی ات همه جوره مایه گذاشته ای؟
    نکنه ، یه موقعی پیش خودت کلاهت رو قاضی کنی و ببینی که ای دل غافل ، راه برای تلاش داشتی و کوتاهی کردی ... نکنه خودت بنشینی و خودت رو شماتت کنی ... من از اینکه دچار عذاب وجدان بشوی نگرانم (گویا که الان هم دچارش هستی ... و دچار یعنی عاشق )

    اگر من بیایم و تشنگی و عطشم رو با مایعی غیر از آب بخواهم خاموش کنم ، تنها بر عطشم افزوده می شود ...


    نمی خواهم بحث زنت و زندگی ات و بچه ات رو بیارم وسط ، بلکه می خواهم شما خودت درست بررسی کنی و خودت درست نتیجه بگیری

    مطلب زیر مقاله ای هست که در تالار هست ، خواستم لینکش رو بذارم ، گفتم شاید خودش رو کپی کنم ، اثر گذارتر باشه



    ************************************************** **


    چرا عشق ما روز به روز کم رنگ تر می‌شود




    بر خلاف تصور خیلی ها که فکر می کنند عشق یکباره پیدا می شود و همیشه می ماند و یا حتی بیشتر می شود؛ واقعیت اینست که عشق ممکن است یک لحظه ایجاد شود، اما همانند بذری است و در صورتی باقی می ماند و رشد می کند که در زمین مناسبی جای گیرد، آب و نور کافی به آن برسانیم؛ مرتب آفت کشی کنیم و به آن کود بدهیم و مستمراً به آن رسیدگی نمائیم.

    چگونه عشق به مرور کم رنگ می شود یا از بین می‌رود؟

    ما عاشق ایده‌ آلها و کمالها می شویم و از نقصان ها می گریزیم. شاید تعجب کنید اگر بدانید معمولا انسانها عاشق یک موجود کامل و بدون نقص در ذهن خود می شوند و هنگامی که این تصویر ذهنی را منطبق با یک دختر یا یک پسر در اطراف خود می‌کنند، به آن نام عشق می نهند. پس عشق به آن دختر آن وقتی رشد می یابد و قلب ما را به تپش وا می دارد که او خود را منطبق با تصویر ذهنی ما ارائه دهد. و هنگامی که به مرور او را متفاوت از ذهنیات خود بیینم ، عشق ما رو به افول می رود. اما اینکه تصویر ذهنی ما چگونه باید در بیرون شکل بگیرد و حفظ شود نیاز به تخصص و منطق دارد ، لذا عشق ما فوق عقل است ، یعنی اینکه باید از مسیر عقلانی و منطقی گذر کند و بالاتر از تفکر خام ما باشد ، نه به عکس . یعنی عشق نباید مادون فکر باشد. عشقی که مادون باشد، و از سطح پائین تری برخوردارست ، ارزش ندارد تا برایش بمیریم.

    پس اگر در زندگی به مرور دریافتیم همسرمان از زیر بار وظایف و مسئولیتهای خود شانه خالی می کند، لذتهای خود را محور قرار می دهد و هنوز « من» بودن محور فکری اوست. اینگونه می شود که کسالت مزمن عشق، را به چشم خواهیم دید. از دیگر آفتهایی که ما به عشق می رسانیم ، می توان به موارد زیر اشاره کرد.


    عدم انعطاف پذیری:

    عدم انعطاف پذیری نسبت به مسائلی که در زندگی با آن روبرو هستیم. مثلا اگر تعصب روی روش و سلیقه های خود داشته باشیم. و به علاقه ها، سلیقه ها و شیوه های زندگی همسرمان، مکرراً انتقاد کنیم یا از آن بدتر ، اهانت کرده یا مسخره بگیریم.

    کمال گرایی افراطی:

    از آنجا که ما در ناخودآگاه عاشق « خوبی مطلق» ، « مثبت مطلق » و « کمال مطلق» شده ایم و معشوق خود را آخر معرفت و خوبی ارزیابی کرده ایم ، به مرور این ارزیابی خطا، خود را به ما نشان می دهد و دچار مشکل می سازد. او هرگز نمی‌تواند انتظارات و توقعات ایده آلی ما را بر آورده کند. او هم یک انسان مثل بقیه انسانهاست و بدیهی است که نقاط ضعف زیادی نیز در کنار نقاط مثبت و نقاط قوت خود دارد.

    عدم مهارت های زندگی:

    مهارت های کافی جهت رسیدگی به بذر عشق را نداریم. مهارتهای ارتباطی زندگی را کسب نکرده ایم ، مقابله با تنش ها و مشکلات را تجربه نکرده ایم ،‌نحوه سازگاری با مسائل زندگی را نیاموخته ایم ، همه و همه موجب ناکارآمدی ما در ایجاد عشق و آرامش در زندگی می شود

    عدم رعایت حریم خانواده و مرزهای زندگی:

    به وظایف خود در زندگی آگاهی نداریم یا مرزهای مسائل زندگی و مشکلات خانواده را رعایت نمی کنیم. مثلا موارد مربوط به خانواده را به بیرون منتقل می کنیم . مشکلات را به دلسوزان خود مثل پدر، مادر، دوستان ،‌فامیل ، حتی همسایگان و ... در میان می گذاریم یا در حیطه و مرزهای همسرمان دخالت می کنیم و به نام عشق و دوست داشتن وی را کنترل کرده و در قفس نامرئی انتظارات خودمان، او را محبوس و زندانی می کنیم. مثلا به علائق او ، دوستان وی،‌نحوه لباس پوشیدن او، شیوه راه رفتن و حتی طرز تفکر و احساسش گیر می دهیم و او را در تنگنا قرار می دهیم. و در نهایت آزادی را از او می گیریم.

    مشکلات شخصیتی و انتظارت غیر واقع:

    توقعات بیجایی به لحاظ مسائل شخصیتی خود، از همسرمان داریم. که بر آورده شدنی نیست و برآورده نمی شود. مثلا یک نفر با اختلال شخصیت وسواسی، زیاد نکته سنجی می کند و معیارهای زیادی در ذهنش دارد و با ریزبینی بیش از حدی که به همسرش نشان می دهد و او را در چهارچوب خشک و در قالب معیارهایی که تعیین می کند؛ حبس می کند و عرصه را بر او تنگ می کند. یا کسی که اختلال شخصیت پارانوئیدی دارد و بدبین است ، با سوء‌ظن ها و بدبینی ها خود و حسادت و توهم توطئه هایی که در ذهن خود، آنها را می بافد، همسرش را همیشه در نقش یک دشمن و جاسوس می بیند.

    لذت طلبی و خودکامگی:

    ما می بایست در چهارچوب خانواده، خود را مقید به بعضی امور کنیم. وقتی که لذتهای خود را که در خارج از خانواده است به صورت افراطی دنبال می کنیم و توجهی به خواست و میل خانواده نداریم . به مرور زندگی یک طرفه و بی روح می شود. زن و شوهر هر کدام دنبال تمایلات خاصی در خارج از خانواده هستند. و لذت بردن از یکدیگر را فهم نمی کنند.

    عدم مهارتهای ارتباطی:

    نمی توانیم ارتباط موثری با همسرمان بر قرار کنیم، حرف هم را نمی فهمیم. هر کدام به ظاهر منطقی صحبت می کنیم ، ولی نمی توانیم یکدیگر را قانع کنیم. توجه کافی به احساسات ، خواسته ها و صحبتهای یکدیگر نداریم . گوش شنوا و تحمل ارتباط موثر را از هم دریغ می کنیم. در رساندن حرفهای خود به یدیگر آنها را تحریف می کنیم یا آنقدر مبهم رفتار می کنیم یا صحبت می کنیم که دیگری را به خطا می اندازیم. در واقع مهارتهای ارتباطی را نمی دانیم.


    اگر گویند «لحظه ایست روئیدن عشق .... »؛ پس این هم شاید درست باشد که «لحظه ایست مردن عشق.»

    ولی عشق عمیق تر از آنست که لحظه ای خلق شود یا در لحظه ای بمیرد. هم به وجود آمدن عشق مستلزم صبر، سختی و زمان است و هم از بین رفتن آن به علت مسائل مختلفی است که در طی زمان و به وسیله زوجین ایجاد می گردد.

    آنچه که اکثراً افراد با هم اشتباه می گیرند؛ «هوس » و « عشق » است.


    هوس : میلی شدید برای پاسخ آنی به یک نیاز جسمانی و روانی است که به خود رنگ رمانتیک می گیرد و یک استدلال به ظاهر عقلانی نیز در پی دارد و پس از ارضا تا زمان نیاز بعدی محو می شود. هوس شامل آن چیزهایی از وجودتان است که شما نقشی در آن نداشته اید. فقط احساسی هست که در خود برای ارضاء نیاز می بینید.

    لیکن عشق ، دوام دارد و مهارتهای زوجین به رشد آن کمک می کند. دو طرف با برنامه و انرژی آن را رشد داده و تداوم می بخشند و از آن نگهداری می کنند و بیشتر از آنکه احساسی باشد ، متشکل از احساس و منطق است.


    آری عشق به نگاهی نمی آید که با نگاهی برود.

    با رنگ چشمی نمی آید که با رنگ چشمی برود.

    با قامتی رعنا نمی آید که با قامتی رعناتر برود.

    با عشوه ای نمی آید که با غمزه ای برود.


    عشق سنگین و به تدریج می آید ، با زحمت و تلاش می ماند و هرگز نمی رود. و از همه مهمتر اینکه منحصر به فرد می ماند و هیچ کس و هیچ چیز جای آن را نمی گیرد.

  4. 14 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    ali -guilan (یکشنبه 16 آذر 93), ammin (یکشنبه 16 آذر 93), asal2013 (یکشنبه 16 آذر 93), hhp (یکشنبه 16 آذر 93), maryam240 (شنبه 22 آذر 93), rayehe (شنبه 15 آذر 93), she (دوشنبه 11 اسفند 93), szd (یکشنبه 16 آذر 93), یه تنهای خسته (سه شنبه 18 آذر 93), واحد (شنبه 15 آذر 93), حمید 30 (یکشنبه 16 آذر 93), دلشکسته (یکشنبه 16 آذر 93), سوده 82 (یکشنبه 16 آذر 93), عشق آفرین (یکشنبه 16 آذر 93)

  5. #13
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 35,998 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    سلام

    آمدنت به همدردی و میل به دریافت مشاوره و تصمیم درست نشانه خوبی هست .

    من خیلی برای شما سخن سرایی نمی کنم و یا حتی راهنمایی بهتر از معرفی لینک زیر نمی دانم . در لینک زیر شما با دختری مواجه می شوید که نگران وضعیتی هست که شما دچارش شده ای ، یعنی اینکه ازدواج کند و همسرش نتواند همه نیازهایش را تأمین کند وسئوالش این بوده در این صورت چرا باید متعهد بود ؟ و اگر تعهد یک اجبار است در جایی که همسر نمی تواند همه نیازها را تأمین کند آیا بهتر نیست اصلاً ازدواج نکنیم و با هرکس بخواهیم زندگی بدون ازدواج داشته باشیم و ......

    پاسخهای این تاپیک همه پاسخهاییست که برای شما نیز هست ، با دقت بخوانید بخصوص پاسخهایی که رنگ زمینه آنها سبز است ، چون پاسخ های کارشناسی و تخصصی است از جمله پاسخهای مدیر همدردی :



    آیا در زندگی زناشویی بایستی از یک سری نیازها گذشت؟







  6. 12 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    ali -guilan (یکشنبه 16 آذر 93), ammin (یکشنبه 16 آذر 93), asal2013 (یکشنبه 16 آذر 93), hhp (یکشنبه 16 آذر 93), maryam240 (شنبه 22 آذر 93), rayehe (سه شنبه 18 آذر 93), szd (یکشنبه 16 آذر 93), فرهنگ 27 (یکشنبه 16 آذر 93), بالهای صداقت (یکشنبه 16 آذر 93), حمید 30 (یکشنبه 16 آذر 93), دلشکسته (یکشنبه 16 آذر 93), سوده 82 (یکشنبه 16 آذر 93)

  7. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 18 بهمن 93 [ 11:44]
    تاریخ عضویت
    1393-9-15
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    646
    سطح
    12
    Points: 646, Level: 12
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    78

    تشکرشده 41 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    خیلی ممنونم از همه
    از بالهای صداقت عزیز
    از فرشته مهربان عزیز
    چون عضو عادی بودم دیروز سه تا پیام بیشتر نتونستم بفرستم و دیروز شارژ هم کردم ولی هنوز اعمال نشده.
    چشم مقاله معرفی شده رو بدقت میخونم و برمی گردم. بازم ممنونم که به تاپیکم اومدین و پاسخ دادین.
    بالهای صداقت عزیز ، حق با شماست انگار عشق تو زندگی ما کشته شده شاید چون زود ازدواج کردیم شاید چون احساسی جلو رفتیم و شاید که نه حتما چون خیلی از اون مهارتهایی که ذکر کردی رو بلد نبودیم . اما حس میکنم لب مطلب رو که تو ذهنت بود نگفتی و فقط منو ارجاع دادی به مقاله ات.
    شاید دوست نداشتی نظر شخصیت رو بگی شایدم من اشتباه میکنم.
    خوب من زندگی سختی داشتم. شاید این سالها شرایط و آدمها اون قدر ازم انرژی گرفتن که نتونم دوباره سرپاشم و مثل یه مرده متحرک فقط صبح رو شب و شب رو صبح میکنم و منتظرم فقط زمان بگذره و پیمانه زندگی ام پر شه. دوران افسردگی بدی رو گذروندم. تازه بهتر شده بودم که باز قصه من شروع شد...
    ویرایش توسط حمید 30 : یکشنبه 16 آذر 93 در ساعت 09:03

  8. #15
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    برادرم سلام به همدردی خوش امدید . هر چه گفتنیه دوستان گفتند . فقط خواستم بگم شما میتونی سر هر کی خواستی کلاه بگذاری (البته اگه از خدا نترسی) ولی سر خودت هیچ وقت نمیتونی . خلا عاطفی بهانه خوبی برای خیانت به همسرت نیست . البته خودت هم متوجه این موضوع هستی برای همین دنبال راهکار میگردی . مرد متاهلی که دارای فرزند هم هست نمیتونه خلا عاطفی داشته باشه . مگر اینکه خودش قصدا این خلا رو ایجاد کنه . ایا میدانستید که خانها عشق رو به راحتی حتی از نگاه همسرشون میخونند . و اگر این عشق رو نبینند حتی اگر متوجه خیانت شما رو هم نشده باشه نا خود اگاه از شما فاصله میگیره . پیشنهاد میکنم مهارتهای زندگی و ارتباط با همسر رو یاد بگیرید . و سعی کنید فاصله ای که بین شما و همسرتون ایجاد شده رو پر کنید . برای شروع میتونید از مشکلاتتون بگید . و ضعفهایی که در زندگی داشتید رو اصلاح کنید . بدون شک همسر شما خوبیهایی داشته که شما ایشون رو به عنوان شریک زندگی انتخاب کردید . و در اون زمان از نظر شما بهترین بوده .

  9. 11 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    ali -guilan (یکشنبه 16 آذر 93), asal2013 (یکشنبه 16 آذر 93), hhp (یکشنبه 16 آذر 93), maedeh120 (یکشنبه 16 آذر 93), maryam240 (شنبه 22 آذر 93), szd (یکشنبه 16 آذر 93), گیسو کمند (چهارشنبه 13 اسفند 93), گوش ماهی (یکشنبه 16 آذر 93), بالهای صداقت (یکشنبه 16 آذر 93), سوده 82 (یکشنبه 16 آذر 93), سنجاقک ابی (دوشنبه 17 آذر 93)

  10. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 18 بهمن 93 [ 11:44]
    تاریخ عضویت
    1393-9-15
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    646
    سطح
    12
    Points: 646, Level: 12
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    78

    تشکرشده 41 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط واحد نمایش پست ها
    برادرم سلام به همدردی خوش امدید . هر چه گفتنیه دوستان گفتند . فقط خواستم بگم شما میتونی سر هر کی خواستی کلاه بگذاری (البته اگه از خدا نترسی) ولی سر خودت هیچ وقت نمیتونی . خلا عاطفی بهانه خوبی برای خیانت به همسرت نیست . البته خودت هم متوجه این موضوع هستی برای همین دنبال راهکار میگردی . مرد متاهلی که دارای فرزند هم هست نمیتونه خلا عاطفی داشته باشه . مگر اینکه خودش قصدا این خلا رو ایجاد کنه . ایا میدانستید که خانها عشق رو به راحتی حتی از نگاه همسرشون میخونند . و اگر این عشق رو نبینند حتی اگر متوجه خیانت شما رو هم نشده باشه نا خود اگاه از شما فاصله میگیره . پیشنهاد میکنم مهارتهای زندگی و ارتباط با همسر رو یاد بگیرید . و سعی کنید فاصله ای که بین شما و همسرتون ایجاد شده رو پر کنید . برای شروع میتونید از مشکلاتتون بگید . و ضعفهایی که در زندگی داشتید رو اصلاح کنید . بدون شک همسر شما خوبیهایی داشته که شما ایشون رو به عنوان شریک زندگی انتخاب کردید . و در اون زمان از نظر شما بهترین بوده .
    جناب واحد
    صحبت سر کلاه گذاشتن سر خودم نیست این نوع نگرش سطحی نگاه کردنه
    بهانه دیگه چیه؟ کی دنبال خیانته؟ نه من واسه خیانت نیاز به بهانه دارم نه بهش فکر میکنم لطفا عمیق تر پست بزارین اگه میخوای به کسی کمک کنی.
    این یه نیازه اتفاقا بر خلاف حرف های شما خیلی از مردهای متاهل رو میشناسم که خلا عاطفی دارن حتی با وجود فرزند. اینکه منکرش بشیم و مثل شما بگیم مرد متاهل نمیتونه خلا عاطفی داشته باشه دید وحشتناک سرکوبگرانه اییه . کسی دنبال خیانت نیست . مطالب رو سطحی نخونید و ریشه ای تر فکر کنید.
    توی تاپیکی که فرشته مهربان عزیز ارجاع دادن نوشته هایی وجود داره که آدم رو به تعقل وامیداره نه اینکه صرفاً بگیم هیچ مرد متاهل یا زن متاهلی حق نداره یا اصلا نمیتونه همچین حس هایی درش وجود داشته باشه.آقای واحد لطفا تاپیک منو به بحث نکشونید و دیگه برام پست نزارید آقای واحد ممنون. میخوام روند قبلیش حفظ شه.
    ویرایش توسط حمید 30 : یکشنبه 16 آذر 93 در ساعت 11:45

  11. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 16 آذر 93 [ 11:57]
    تاریخ عضویت
    1392-9-18
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    754
    سطح
    14
    Points: 754, Level: 14
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 13 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست من
    راستش منم حس شما رو داشتم
    واقعا در زندگیم خلا هایی بود که با وجود اینکه بارها و بارها به همسرم گفته بودم نتونست درک کنه. بهش حق می دم چون اصلا براش قابل درک نبود

    اما اینو بگم منم این اشتباه کردم و با دختری که حتی شرایط ازدواج موقت داشت دوست شدم.
    اما اینو بعدا فهمیدم که فقط با حرقای احساسیم باهاش به خودم ضربه زدم
    به نظر من شاید دوستی با کسی مدتی حالتون رو عوض کنه ولی بعد ها با مشکلات زیادی روبرو خواهید شد

    من همه اینا رو در نوع نگاه خودتون می دونم و شکر برخورد همسرتون.
    برخی خانوما اصلا درک نمی کنن.
    همه اینا رو قبول دارم و بهتون حق می دم. چون خودم اینطور بودم
    ویرایش توسط mojtaba121 : یکشنبه 16 آذر 93 در ساعت 11:46

  12. 5 کاربر از پست مفید mojtaba121 تشکرکرده اند .

    ali -guilan (یکشنبه 16 آذر 93), فرشته مهربان (یکشنبه 16 آذر 93), کیت کت (یکشنبه 16 آذر 93), حمید 30 (یکشنبه 16 آذر 93), سوده 82 (دوشنبه 17 آذر 93)

  13. #18
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 22 آبان 94 [ 21:48]
    تاریخ عضویت
    1393-8-06
    نوشته ها
    606
    امتیاز
    14,528
    سطح
    78
    Points: 14,528, Level: 78
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 322
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    775

    تشکرشده 2,481 در 570 پست

    Rep Power
    166
    Array
    سلام اقا حمید
    من چقدر حرفاتون می فهمم.....من یک سال و نیم دوست دختر یه مرد متاهل بودم....اولش نمی دونستم البته.کات شد چون خودم داشتم دیوونه میشدم؛اونم دیوونه میکردم....مهم تر از همه به غرورم بر می خورد خیلی
    حرف هاتون من یاد اون می ندازه....اون اقا مثل شما بود یه جوجه 3 ساله داشت...خیلی مراعات خانومش میکرد اما پر از خلا بود...نمی تونم بگم بهش کم توجهی میشد اما گرفتار روزمرگی بود؛همسرش دوستش نبود.
    من چیزهایی داشتم که خانومش نداشت.خوب بنده خدارو زود داده بودن به این اقا...نه اینکه زن بدی باشه،اتفاقا به دلایلی فهمیده بودم زن کدبانوییه
    بیشترین ذوق اون اقا دیدن این بود که من طبابت میکنم؛درامد دارم؛یا به زبان های مختلف می خونم.....ذوق میکرد.
    یه ارامشی نداشت....یه چیزی کم بود.اصلا راضی به ناراحتی زنش نبود اونا در اولویت بودن اما واقعا نمی تونست کنده بشه ازم؛نهایتا خیلی رو اعصتبش بودم این اخری ها کم زنگ میزد....
    اما وقتی که کات کردم گم شد!!!!با همه لج کرد.زندگی کاریش نابود شد؛تصمیم های عجیب غریب گرفت در صورتی که قبلش این طور نبود.اصلا خیلی هم این اخری ها گردنش برام کلفت شده بود!!!!!!اما اخری بار که صداش شنیدم کسی که بخاطر همه چیزش خدارو بنده نبود بی حال و بی انرژی بود،خودش زنگ زده بود نگفت اما پر از کمک خواستن بود.
    من نیازتون درک میکنم...حد اقل با گفتتون و تجربم میدونم جنس حرفتون بوی خیانت و....نمیده.
    اما واقعا اسیب میبینید؛این کار نکنید.
    شاید اگه کسی بیاد تو زندگیتون دریچه ای به روتون باز میشه که دیگه نمی تونید ببندید.به عبارتی بهتر مزش نره زیر دندونتون.همین که طعمس نچشید بهتره.

    - - - Updated - - -

    نمیگم چیز فوق العاده ای و ....... به هر حال یه لذت و ارامش کاذب و اشتباه که درد بعدش خیلی بدتر از وضع الانتون

    - - - Updated - - -

    نمیگم چیز فوق العاده ای و ....... به هر حال یه لذت و ارامش کاذب و اشتباه که درد بعدش خیلی بدتر از وضع الانتون

  14. 7 کاربر از پست مفید کیت کت تشکرکرده اند .

    ali -guilan (یکشنبه 16 آذر 93), asal2013 (یکشنبه 16 آذر 93), maryam240 (شنبه 22 آذر 93), sevil73 (دوشنبه 17 آذر 93), szd (یکشنبه 16 آذر 93), حمید 30 (یکشنبه 16 آذر 93), سوده 82 (دوشنبه 17 آذر 93)

  15. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 18 بهمن 93 [ 11:44]
    تاریخ عضویت
    1393-9-15
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    646
    سطح
    12
    Points: 646, Level: 12
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    78

    تشکرشده 41 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط کیت کت نمایش پست ها
    سلام اقا حمید
    من چقدر حرفاتون می فهمم.....من یک سال و نیم دوست دختر یه مرد متاهل بودم....اولش نمی دونستم البته.کات شد چون خودم داشتم دیوونه میشدم؛اونم دیوونه میکردم....مهم تر از همه به غرورم بر می خورد خیلی
    حرف هاتون من یاد اون می ندازه....اون اقا مثل شما بود یه جوجه 3 ساله داشت...خیلی مراعات خانومش میکرد اما پر از خلا بود...نمی تونم بگم بهش کم توجهی میشد اما گرفتار روزمرگی بود؛همسرش دوستش نبود.
    من چیزهایی داشتم که خانومش نداشت.خوب بنده خدارو زود داده بودن به این اقا...نه اینکه زن بدی باشه،اتفاقا به دلایلی فهمیده بودم زن کدبانوییه
    بیشترین ذوق اون اقا دیدن این بود که من طبابت میکنم؛درامد دارم؛یا به زبان های مختلف می خونم.....ذوق میکرد.
    یه ارامشی نداشت....یه چیزی کم بود.اصلا راضی به ناراحتی زنش نبود اونا در اولویت بودن اما واقعا نمی تونست کنده بشه ازم؛نهایتا خیلی رو اعصتبش بودم این اخری ها کم زنگ میزد....
    اما وقتی که کات کردم گم شد!!!!با همه لج کرد.زندگی کاریش نابود شد؛تصمیم های عجیب غریب گرفت در صورتی که قبلش این طور نبود.اصلا خیلی هم این اخری ها گردنش برام کلفت شده بود!!!!!!اما اخری بار که صداش شنیدم کسی که بخاطر همه چیزش خدارو بنده نبود بی حال و بی انرژی بود،خودش زنگ زده بود نگفت اما پر از کمک خواستن بود.
    من نیازتون درک میکنم...حد اقل با گفتتون و تجربم میدونم جنس حرفتون بوی خیانت و....نمیده.
    اما واقعا اسیب میبینید؛این کار نکنید.
    شاید اگه کسی بیاد تو زندگیتون دریچه ای به روتون باز میشه که دیگه نمی تونید ببندید.به عبارتی بهتر مزش نره زیر دندونتون.همین که طعمس نچشید بهتره.

    - - - Updated - - -

    نمیگم چیز فوق العاده ای و ....... به هر حال یه لذت و ارامش کاذب و اشتباه که درد بعدش خیلی بدتر از وضع الانتون

    - - - Updated - - -

    نمیگم چیز فوق العاده ای و ....... به هر حال یه لذت و ارامش کاذب و اشتباه که درد بعدش خیلی بدتر از وضع الانتون
    خیلی ممنونم
    نوشتتون فوق العاده انرژی بخش بود
    شاید این قبیل مردها از جمله خودم آدم های فوق العاده احساساتی هستیم و شاید ازدواج هامون هم از سر اوج احساس شکل گرفته.
    و بعد ما می مونیم و یکسری خلا عاطفی.
    این خلا هست مال امروز و دیروز هم نیست . شاید به قول فرشته مهربان عزیز باید مدیریت کردنش رو یاد گرفت گرچه ته حرف های تاپیکی که ایشون اشاره کردند با اینکه مستقیم اشاره نکردن ولی میشد فهمید که معتقدن باید سرکوبش کرد و من میدونم اگه این قبیل نیازها سرکوب بشه حداقل تو خود من که مدتها سرکوبش کردم از جای دیگه زد بیرون . زد به جسمم . یعنی اگه آدم نتونه حال روحشو خوب کنه حال جسمش بدتر میشه. و این روزهای منه. گرچه هر روز دارم سعی میکنم به خودم بقوبولونم که باید تحمل کرد فقط به خاطر بچه.
    فرشته مهربان این نیاز رو جزو نیازهای غیر اساسی و بیست درصد طبقه بندی کردن . ولی اگه واقعا یک نیاز غیر اساسی بود چرا باعث میشه آدم دست از تلاش برای نیازهای اساسیش برداره . زندگی همش نیاز های اساسی و مسکن و خوراک و پوشاک و امنیت و لایه های پایین سلسله مراتب نیازهای مازلو نیست.
    به قول دانشمند معروف پارتو و مبدع قانون 20 ، 80 من فکر میکنم این اصل اقتصادی تو تمام زندگی جریان داره یعنی اون بیست درصده که هشتاد درصدو مدیریت میکنه یعنی اون بیست درصده که ریشه انگیزه به دست آوردن اون هشتاد درصد میشه . نمی دونم تونستم منظورمو برسونم یا نه.
    یعنی علی رغم صفحه ای که منو ارجاع دادید فرشته مهربان عزیز، آدمهایی با تیپ شخصیتی قاطع و محکم مثل شما میتونن اینطور زیبا عمل کنن ولی امثال احساس محوری مثل من و که تعقل بیست درصدی شون پررنگه نه.
    ویرایش توسط حمید 30 : یکشنبه 16 آذر 93 در ساعت 12:22

  16. 2 کاربر از پست مفید حمید 30 تشکرکرده اند .

    ali -guilan (یکشنبه 16 آذر 93), کیت کت (یکشنبه 16 آذر 93)

  17. #20
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 22 آبان 94 [ 21:48]
    تاریخ عضویت
    1393-8-06
    نوشته ها
    606
    امتیاز
    14,528
    سطح
    78
    Points: 14,528, Level: 78
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 322
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    775

    تشکرشده 2,481 در 570 پست

    Rep Power
    166
    Array
    من مرد نیستم!!!!واقعا نمی تونم راه حلی بدم ....اما با اطمینان بهتون میگم با منطقی ترین و فهمیده ترین دختر هم باشید اگه واقعا دوستون داشته باشه جفتتون اسیب میبینید....دوستون نداشته باشه و منطقی هم نباشه میشه تهدیدی برای زندگیتون و اضطراب و استرس و......هر کار و روشی در پیش میگیرید سمت ایجاد رابطه جدیدی نرید لطفا.

  18. 5 کاربر از پست مفید کیت کت تشکرکرده اند .

    asal2013 (یکشنبه 16 آذر 93), maryam240 (شنبه 22 آذر 93), szd (یکشنبه 16 آذر 93), حمید 30 (یکشنبه 16 آذر 93), سوده 82 (دوشنبه 17 آذر 93)


 
صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:06 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.