به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 28
  1. #11
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    خواهر خوبم به همدردی خوش امدید . نظر من در مورد تایپک شما اینه که شما پر توقع نیستید . شما در یک خانواده متوسط تحصیلکرده بزرگ شدید . و حق دارید که انتظار داشته باشید همسر اینده تون هم همین شرایط رو داشته باشه . به نظرتون شرایط خواستگارتون پایین تر از حد انتظار شماست . ولی شما الان 25 سالتونه . ایا قبل از این خواستگاری با شرایط ایده ال داشتید ؟ مادرتون هم نگران همین موضوعه . اگر تا به حال نداشتید با بالا رفتن سنتون شرایط پایینتر میاد که بالاتر نمیره . اگر میتونید خواستگارتون رو با این شرایطش قبول کنید مدت اشنایی رو بیشتر کنید تا شناخت کافی از ایشون به دست بیارید . وگرنه جواب منفی بدهید . وتا خواستگار مناسبتری پیدا بشه .

  2. 3 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    asal2013 (جمعه 07 آذر 93), unknown144 (پنجشنبه 06 آذر 93), شیدا. (جمعه 07 آذر 93)

  3. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 تیر 94 [ 21:45]
    تاریخ عضویت
    1393-9-05
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    685
    سطح
    13
    Points: 685, Level: 13
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    39

    تشکرشده 18 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    از همه ی دوستان مهربون بخاطر توجه و راهنمایی ها شون بینهایت سپاسگذارم
    خوشحالم که توی محیط مجازی هم میشه کسانی رو پیدا کرد که بشه راحت باهاشون درد دل کرد و آروم گرفت ..
    مامانم نظرش اینه که اجازه بدیم یکبار دیگه بیان و در حضور همه با اقا پسر و خانوادش حرف بزنیم و خیلی چیزارو اونجا متوجه بشیم.
    اما از نظر من این کار بی فایده اس و جز اینکه اون بندگان خدا یکبار دیگه علاف بشن و الکی امیدوار بشن چیز دیگه نداره..
    وقتی ما رفتیم از نزدیک همه چیزرو دیدیم دیگه چی رو میخوان توضیح بدن؟!! نمیدونم... ولی بخاطر اینکه باز مامانم موضع نگیره گفتم هرجور خودتون میخواید! ولی نظر ته دل خودم منفیه
    بقول شاعر "این نیز بگذرد" اما من از مامان بابام دلخورممممم.... هر کار هم میکنم دلم صاف نمیشه.
    میدونم که اونا خوبی و خوشبختی من رو میخوان, اما رسما" فک میکنن خوشبختی من فقط در گرو ازدواجه..نه اونا میتونن جای من باشن و نه من جای اونا! من فرزند اول هستم و خیلی از دخترا هم میدونن موقعیت های ازدواج برای دختر اول با موقعیت های ازدواج برای دخترای بعدی خانواده فرق داره.. وقتی فرزند اول هستی باید یک پروسه طولانی تری طی بشه تا شناخته بشی بین مردم و خواستگار برات بیاد ولی برای دخترای بعدی دیگه شناخته شده هستی از قبل .. پس موقعیت های ازدواج برای فرزندان اول دیرتر شروع میشه خصوصا توی این موقعیت جامعه...
    من از حدود 5 سال گذشته موقعیت هام شروع شد. اوایل کمتر بود چون یکم بیبی فیس تر هم هستم خیلیا فک نمیکردن دانشجو باشم ,فک میکردن دبیرستانی هستم ! بهرحال خوب یا بد موقعیت ها جور نشده به هر دلیل و اینکه جور نشده تقصیر من نیست ! اینکه من تو بازه ی زمانی مد نظر خانوادم خواستگار ایده الم رو نداشتم بازم تقصیر من نیست! اینکه وضعیت جامعه به این افتضاح کشیده شده هم تقصیر من نیست !
    پدر من دیشب نشسته با من صحبت میکنه و حرفهایی بمن زد که فقط بغض کردم و اشک ریختم ..
    توی حرف زدنش یکی به نعل میزنه یکی به میخ ! خیلی تحقیر شدم خیلی شکستم ...
    گفت بخوای با منطق بری جلو برای انتخابت باید 30-40 ساله بشی! میگه 25 سالت تموم شده وارد 26 شدی, سنت داره میره بالا باید از یسری چیزا بگذری..(درحالیکه من نمیدونم چی میخوام که باید ازش بگذرم!!) میگه من تو مردم آبرو دارم با آبروم بازی نکن(خیلی این تیکه داغونم کرد) مردم فکر نمیکنن تو خواستگار داشتی ج ندادی , فک میکنن هزار عیب و ایراد داشتی تو خونه موندی .. وضع جامعه خرابه وضع اقتصادی خرابه پسرا تن به ازدواج نمیدن , دختر مجرد زیاده , پس فکرتو جمع کن !
    یعنی وقتی بابام داشت این حرفارو میزد از بغض داشتم خفه میشدم.. آدم تا چه حد از خواسته هاش پایین بیاد؟ اینکه من میگم یه شوهر جنم دار باشه با یه شغل معمولی توقع بالاییه؟ نه حرفی از خونه میزنم نه ماشین نه قیافه نه تیپ نه هیچ چیز دیگه...
    اینکه وضع جامعه خرابه و مردم چی میگن باید دلیل بشه که من تن به هر موقعیتی بدم؟؟ بابای من نباید فکر کنه با خودش که من هم بعنوان یک دختر جوون برای خودم ارزو دارم و شایدالان من بیشتر از اون تحت فشارم , و منم اینارو میدونم , به جای اینکه بیاد بگه باباجون موقعیت جامعه خرابه غصه نخوری اگر موقعیت مناسب برای ازدواج نداشتی.. توکل کن به خدا و یجور بمن دلداری بده .. نکه خودشم اینجوری سوهان روحم بشه و نمک بپاشه روی زخمم..
    مگه تقصیر من چیه؟ من خواستم اینجوری باشه؟؟؟!
    دخترا اینجور مواقع تحت فشار روحی هستن و شاید مغزشون مختل بشه از فکر کردن زیاد , شاید هنگ کنن , شاید یجاهایی کور و کر بشن و خیلی چیزارو نبینن..این مواقع پدر و مادر و هوشیاری و ذکاوت بالای اونهاست که به کار دختر میاد و پشتیبانشه
    اما متاسفانه من حس میکنم اگر خودم حواسم رو جمع نکنم زندگیمو باختممممم بس که مامان بابام چشماشونو رو خیلی مسائل میبندن و میگن عیب نداره درست میشه !
    چون فرزند اول هستم و پدر مادرم بی تجربه ان در امر ازدواج میدونم قربانی میشم موش ازمایشگاهی میشم تا تجربه کسب کنن..
    میخوان خوب کنن در نظر خودشون, ولی گاهی خودشونم خوب و بد رو تشخیص نمیدن..
    در نظر مامانم پسر سالم باشه حتی اگر سوفور خیابون باشه عیبی نداره(به این واضحی نگفته ولی من دیگه از رفتاراش اینجور برداشت کردم)
    هرچیزی رو که من ایراد میگیرم میگه اینا عیب نیست درست میشه! خیلی این رفتارش منو تحقیر میکنه و بهم توسری میزنه.
    من همیشه میگم زندگی فقط 6 ماه اولش عاشقانه سر میشه مادر من , بعدش مشکلات هجوم میاره, این اقا سالم بود ولی جنم کار نداشت خوبه؟ سالم بود ولی محتاج نون شبم شدم خوبه؟ من نباید فکر کنم که فرزند من قراره توی چه خانواده ای رشد کنه؟؟؟ خصوصا که خودمم شاغل نیستم فعلا
    مامان بابام فک میکنن اگر مثلا اینو به این دلایل رد کنم دیگه شاید فرصت بعدی برام ازین هم خراب تر باشه خصوصا که خواهرم هم 3سال و نیم از من کوچیکتره و بزرگ شده دیگه اونم وقت ازدواجش نزدیکه..میگن تو این جامعه همه به همین وضع رضایت میدن ناچارا..
    حدود 4 ماه قبل تصمیم گرفتم برای ارشد بخونم برای پیشرفت بیشترم , تا شاید بعدها بتونم برم سرکار.
    ولی تو این ده روز که اینا میان و میرن خدا شاهده از همه برنامه ام عقب افتادم.
    دخترا خوب میفهمن که ادم چقدر فکرش مشغول میشه و میره تحت فشار.
    خیلی روم فشاره .. نمیدونم چی پیش میاد .. دلم میخواد قوی باشم و امیدوار.. اما میترسم دو روز دیگه حرفهای بابام به واقعیت بپیونده و موقعیت نداشته باشم و هی بزنه تو سرم..
    من میدونم اونا هم منو از جوب آب نگرفتن و دوستم دارن و خودشونم تحت فشارن..ولی توقع این برخورد رو هم ندارم..مگه من تحت فشار نیستم؟ دوست صمیمی من الان همسن من هست و داره طلاق میگیره.بابام اشکای باباشو میبینه ولی عبرت نمیگیره! دوستم بخاطر شغل پسره که استخدام رسمی اموزش پرورش بود گول خوردن ج مثبت دادن و با اینکه خانواده ی پسره روستایی بود باباش گفت عیبی نداره اینا ملاک نیست! اختلاف فرهنگی و طبقاتی شونو نادیده گرفتن و تهش این شد ! همینی که بابا از من میخواد ! ادم تا یه حد میتونه چشماشو ببنده ولی نه بیشتر !
    چقدر ما دخترا بدبختیم بخدا
    ببخشید طولانی شد دل خیلی پری دارم .. شاید خیلیا با من همدرد باشن
    ویرایش توسط unknown144 : جمعه 07 آذر 93 در ساعت 12:52

  4. 6 کاربر از پست مفید unknown144 تشکرکرده اند .

    ali -guilan (جمعه 07 آذر 93), asal2013 (جمعه 07 آذر 93), نیکیا (شنبه 08 آذر 93), رویای پر کشیدن (شنبه 08 آذر 93), شیدا. (جمعه 07 آذر 93), صبا_2009 (جمعه 07 آذر 93)

  5. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 23 آذر 94 [ 14:26]
    تاریخ عضویت
    1393-8-12
    نوشته ها
    148
    امتیاز
    357
    سطح
    7
    Points: 357, Level: 7
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    2,438

    تشکرشده 600 در 162 پست

    Rep Power
    51
    Array
    چی بگه آدم ، بازم خوب آمار پسر رو بگیرید ممکنه درآمدش خوب باشه ، شما چه درآمدی مدنظرت هست ؟
    اگه واقعا پسر خوبیه ، اخلاق و رفتارش زبانزده ، اگه مهربون و منطقیه و چشم و دل پاکه بیشتر در موردش فکر کنین ، خیلی از تعمیرکارها درآمدهای خوبی دارن ، منتهی اینکه مغازه ای (حتی اجاره ای ) ندارن از خودشون و ... ادم نگران میشه
    حداقل میتونه ماشین بخره به عنوان شغل دومش رانندگی کنه تو تاکسی تلفنی جایی ،
    بازم میگم بستگی به پسر داره
    در هر حال امیدوارم هر چه به خیر صلاحتونه براتون پیش یباد

  6. 2 کاربر از پست مفید ali -guilan تشکرکرده اند .

    unknown144 (جمعه 07 آذر 93), شیدا. (جمعه 07 آذر 93)

  7. #14
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 25 خرداد 94 [ 14:42]
    تاریخ عضویت
    1387-6-22
    نوشته ها
    335
    امتیاز
    7,315
    سطح
    56
    Points: 7,315, Level: 56
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    467

    تشکرشده 462 در 208 پست

    Rep Power
    49
    Array
    عزیزم این حرفا همیشه هست و اگر بخوای به حرف مردم راه بری بیچاره می شی. 2 جلسه صحبت کردن که آبروریزی نداره از پدرت که با تحصیلاته بعیده! اطلاعات کاملی نداری از خواستگارت اما به نظر میاد هم سطح نیستین. همون طور که پدر ایشون از متراژ خونه سوال کردن شما هم باید خیلی واضح در مورد ایشون و وضع مادیشون سوال می کردی. می تونی یک جلسه بذاری و اعلام کنی برای کسب اطلاعات بیشتر اینو می خوای تا بفهمی به هم می خورین یا نه. اگر از زیر جواب دادن حسابی در رفتن بدون سطح مادیشون از شما خیلی ضعیف تره. اینکه مادرشون روز اول بی هیچ حرفی اعلام کرده وضعش خوبه رک بگم عموماً ایم قبیل آدم وضع مادی خوبی ندارن.
    اگر کسیو نمی خوای محکم وایستا و حرفتو بزن. خواستگار هم ارتباطی با سن نداره. اطراف من پره از دخترایی که زود ازدواج کردن و در شرف طلاق و افرادی که 38 سالگی با خوشی ازدواج کردن و بسیار راضی هستن.

    فراموش کردم بگم من خودم 30 سال دارم و الان خواستگار دارم با اینکه خیلی پیش رفته اما تا مطمئن نشم که می تونه استقلال رای دهی داشته باشه (چون مشکلم اینه باهاش) بهش جواب مثبت نمی دم.
    - چیزی به نام شكست وجود ندارد، آن چه هست نوعی نتیجه است.
    - انسان زاییده شرایط نیست ، خالق آن هاست.
    آنتونی رابینز

  8. 5 کاربر از پست مفید *nadia* تشکرکرده اند .

    ali -guilan (جمعه 07 آذر 93), unknown144 (جمعه 07 آذر 93), فرهنگ 27 (جمعه 07 آذر 93), نیکیا (شنبه 08 آذر 93), شیدا. (جمعه 07 آذر 93)

  9. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 06 خرداد 98 [ 22:58]
    تاریخ عضویت
    1387-6-22
    نوشته ها
    187
    امتیاز
    8,904
    سطح
    63
    Points: 8,904, Level: 63
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    40

    تشکرشده 80 در 36 پست

    Rep Power
    35
    Array
    با سلام / نگران نباش .......... / کلا مقوله ازدواج دوحالت داره: 1- یا آدم به هر قیمتی و با هر شرایطی تصمیم داره حتما ازدواج کنه و یا 2- تصمیم داره تنها در صورت وجود معیارها و شرایط منطقی در فرد مورد نظر ازدواج کنه ... در حالت اول که تکلیف معلومه. راحت ازدواج می کنی و بعدش هم علی الله ... اما در حالت دوم ممکنه بتونی با شخص ایده آل خودت ازدواج کنی و ممکنه اصلا موفق نشی ازدواج کنی موضع شما الان کجاست؟ اگه بتونی موضع تصمیمت رو پیدا کنی و روش بایستی دیگه تفکر و نظرات دیگران آزارت نمیده. در هر صورت از نظر من ازدواج، خوبش خوبه. اما بدش افتضاحه. موفق باشی
    خداوندا! دستم را گرفته اي ... مگذار دستت را رها كنم ...

  10. 4 کاربر از پست مفید winter تشکرکرده اند .

    ali -guilan (جمعه 07 آذر 93), unknown144 (جمعه 07 آذر 93), فرهنگ 27 (جمعه 07 آذر 93), نیکیا (شنبه 08 آذر 93)

  11. #16
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 28 آذر 93 [ 02:33]
    تاریخ عضویت
    1393-5-15
    نوشته ها
    40
    دستاوردها:
    3 months registered
    تشکرها
    1

    تشکرشده 138 در 41 پست

    Rep Power
    0
    Array
    پدرو مادرتون تحصيل كرده ان و اين طرز رفتار و صحبتهاشون واقعا جاي تاسف داره شما نبايداحساس دو دلي تونو به خانواده ات منتقل ميكردي كه حالا فكر كنن با كمي تحت فشار قرار دادنت ميتونن جواب مثبت ازت بگيرن و به تصميم گيريت كمك كنن شما جواب قطعي منفي رو همون ابتدا بايد ميدادي چون اگر مردي به هر دليلي نتونه دل شما رو بلرزونه و با تمام وجودت بخوايي كه زنش باشي نبايد باهاش ازدواج كني چون هم به خودت ظلم ميكني هم به اون بنده خدا من معتقدم روزي كه يك زن مرد زندگيشو ببينه همون لحظه متوجه ميشه اين همون ادميه كه حاضرم بخاطر با اون بودن با همه سختيها بجنگم و اين زندگي اي هست كه هر دختري لياقتش رو داره ممكنه براي شما در سي سالگي اتفاق بيوفته و به نظرم بايد منتظر اون ادم خاص خودت باشي عزيزم وقتي با كلي عشق و محبت و صد در صد يقين كامل ازدواج ميكني هزارتا مشكل اتفاق ميوفته كه همه رو بخاطر عشقتون با هم پشت سر ميزارين ولي نميتونم تصور كنم كه دو نفر ادم كه نه تنها عاشق هم نبودن بلكه زياد از هم خوششونم نمياد و تو انتخابشون از اول دو دل هستن چطور ميتونن همديگرو خوشبخت كنن !!!

  12. کاربر روبرو از پست مفید ماهك تشکرکرده است .

    unknown144 (جمعه 07 آذر 93)

  13. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 25 آبان 94 [ 22:07]
    تاریخ عضویت
    1391-12-18
    نوشته ها
    65
    امتیاز
    2,447
    سطح
    29
    Points: 2,447, Level: 29
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 3
    Overall activity: 1.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    48

    تشکرشده 100 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array
    جالبه نظرات بعضیها .
    فقر یعنی بی عرضگی و نداشتن جنم .

    چقدر احمقانه .


    خود من از 6 سالگی کار میکنم . الان 26 سالمه . به جرات میگم از 99 درصد جوونای هم سن خودم تو ایران بیشتر تلاش کردم ولی از 70 درصدشون عقبترم .

    نه به خاطر بی عرضگیم . به خاطر شرایط زندگی و خانوادم .


    یه سری هم میگن آدم تو 22 سالگی باید لیسانس بگیره . بله آدمی که شرایطش عادی هست .من 27 ساله دارم میشم و تازه ترم 5 هستم . در حالی که کل 12 سال دوره ی تحصیل شاگرد اول کلاس بودم با وجود اینکه کار میکردم . تمام همکلاسیام که شرایط مالی خوبی داشتن و برای گرفتن نمره رشوه میدادن و التماس میکردن الان لیسانس و فوق لیسانس دارن .

    وقتی پول تعیین میکنه کی بره دانشگاه یا کی موفق بشه وضعمون بهتر از این نمیشه دیگه .
    اونهایی که ادعای هوش و ذکاوت دارن یه آفتابه هم نمیتونن بسازنن . فقط مدرک پولی گرفتن .

    خوبه که قبل از قضاوت دیگران یکم فکر کنیم .


    بعد از ماهها یه دقیقه اومدیم همدردی حالمون بهتر شه گند زدن دوستان به حالمون .

  14. 5 کاربر از پست مفید soheil2 تشکرکرده اند .

    ali -guilan (جمعه 07 آذر 93), love less (جمعه 07 آذر 93), unknown144 (جمعه 07 آذر 93), رویای پر کشیدن (شنبه 08 آذر 93), عـلـی (جمعه 07 آذر 93)

  15. #18
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 07 فروردین 97 [ 15:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-17
    نوشته ها
    278
    امتیاز
    8,056
    سطح
    60
    Points: 8,056, Level: 60
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 94
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 832 در 244 پست

    Rep Power
    72
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط unknown144 نمایش پست ها
    از همه ی دوستان مهربون بخاطر توجه و راهنمایی ها شون بینهایت سپاسگذارم
    خوشحالم که توی محیط مجازی هم میشه کسانی رو پیدا کرد که بشه راحت باهاشون درد دل کرد و آروم گرفت ..
    مامانم نظرش اینه که اجازه بدیم یکبار دیگه بیان و در حضور همه با اقا پسر و خانوادش حرف بزنیم و خیلی چیزارو اونجا متوجه بشیم.
    اما از نظر من این کار بی فایده اس و جز اینکه اون بندگان خدا یکبار دیگه علاف بشن و الکی امیدوار بشن چیز دیگه نداره..
    وقتی ما رفتیم از نزدیک همه چیزرو دیدیم دیگه چی رو میخوان توضیح بدن؟!! نمیدونم... ولی بخاطر اینکه باز مامانم موضع نگیره گفتم هرجور خودتون میخواید! ولی نظر ته دل خودم منفیه
    بقول شاعر "این نیز بگذرد" اما من از مامان بابام دلخورممممم.... هر کار هم میکنم دلم صاف نمیشه.
    میدونم که اونا خوبی و خوشبختی من رو میخوان, اما رسما" فک میکنن خوشبختی من فقط در گرو ازدواجه..نه اونا میتونن جای من باشن و نه من جای اونا! من فرزند اول هستم و خیلی از دخترا هم میدونن موقعیت های ازدواج برای دختر اول با موقعیت های ازدواج برای دخترای بعدی خانواده فرق داره.. وقتی فرزند اول هستی باید یک پروسه طولانی تری طی بشه تا شناخته بشی بین مردم و خواستگار برات بیاد ولی برای دخترای بعدی دیگه شناخته شده هستی از قبل .. پس موقعیت های ازدواج برای فرزندان اول دیرتر شروع میشه خصوصا توی این موقعیت جامعه...
    من از حدود 5 سال گذشته موقعیت هام شروع شد. اوایل کمتر بود چون یکم بیبی فیس تر هم هستم خیلیا فک نمیکردن دانشجو باشم ,فک میکردن دبیرستانی هستم ! بهرحال خوب یا بد موقعیت ها جور نشده به هر دلیل و اینکه جور نشده تقصیر من نیست ! اینکه من تو بازه ی زمانی مد نظر خانوادم خواستگار ایده الم رو نداشتم بازم تقصیر من نیست! اینکه وضعیت جامعه به این افتضاح کشیده شده هم تقصیر من نیست !
    پدر من دیشب نشسته با من صحبت میکنه و حرفهایی بمن زد که فقط بغض کردم و اشک ریختم ..
    توی حرف زدنش یکی به نعل میزنه یکی به میخ ! خیلی تحقیر شدم خیلی شکستم ...
    گفت بخوای با منطق بری جلو برای انتخابت باید 30-40 ساله بشی! میگه 25 سالت تموم شده وارد 26 شدی, سنت داره میره بالا باید از یسری چیزا بگذری..(درحالیکه من نمیدونم چی میخوام که باید ازش بگذرم!!) میگه من تو مردم آبرو دارم با آبروم بازی نکن(خیلی این تیکه داغونم کرد) مردم فکر نمیکنن تو خواستگار داشتی ج ندادی , فک میکنن هزار عیب و ایراد داشتی تو خونه موندی .. وضع جامعه خرابه وضع اقتصادی خرابه پسرا تن به ازدواج نمیدن , دختر مجرد زیاده , پس فکرتو جمع کن !
    یعنی وقتی بابام داشت این حرفارو میزد از بغض داشتم خفه میشدم.. آدم تا چه حد از خواسته هاش پایین بیاد؟ اینکه من میگم یه شوهر جنم دار باشه با یه شغل معمولی توقع بالاییه؟ نه حرفی از خونه میزنم نه ماشین نه قیافه نه تیپ نه هیچ چیز دیگه...
    اینکه وضع جامعه خرابه و مردم چی میگن باید دلیل بشه که من تن به هر موقعیتی بدم؟؟ بابای من نباید فکر کنه با خودش که من هم بعنوان یک دختر جوون برای خودم ارزو دارم و شایدالان من بیشتر از اون تحت فشارم , و منم اینارو میدونم , به جای اینکه بیاد بگه باباجون موقعیت جامعه خرابه غصه نخوری اگر موقعیت مناسب برای ازدواج نداشتی.. توکل کن به خدا و یجور بمن دلداری بده .. نکه خودشم اینجوری سوهان روحم بشه و نمک بپاشه روی زخمم..
    مگه تقصیر من چیه؟ من خواستم اینجوری باشه؟؟؟!
    دخترا اینجور مواقع تحت فشار روحی هستن و شاید مغزشون مختل بشه از فکر کردن زیاد , شاید هنگ کنن , شاید یجاهایی کور و کر بشن و خیلی چیزارو نبینن..این مواقع پدر و مادر و هوشیاری و ذکاوت بالای اونهاست که به کار دختر میاد و پشتیبانشه
    اما متاسفانه من حس میکنم اگر خودم حواسم رو جمع نکنم زندگیمو باختممممم بس که مامان بابام چشماشونو رو خیلی مسائل میبندن و میگن عیب نداره درست میشه !
    چون فرزند اول هستم و پدر مادرم بی تجربه ان در امر ازدواج میدونم قربانی میشم موش ازمایشگاهی میشم تا تجربه کسب کنن..
    میخوان خوب کنن در نظر خودشون, ولی گاهی خودشونم خوب و بد رو تشخیص نمیدن..
    در نظر مامانم پسر سالم باشه حتی اگر سوفور خیابون باشه عیبی نداره(به این واضحی نگفته ولی من دیگه از رفتاراش اینجور برداشت کردم)
    هرچیزی رو که من ایراد میگیرم میگه اینا عیب نیست درست میشه! خیلی این رفتارش منو تحقیر میکنه و بهم توسری میزنه.
    من همیشه میگم زندگی فقط 6 ماه اولش عاشقانه سر میشه مادر من , بعدش مشکلات هجوم میاره, این اقا سالم بود ولی جنم کار نداشت خوبه؟ سالم بود ولی محتاج نون شبم شدم خوبه؟ من نباید فکر کنم که فرزند من قراره توی چه خانواده ای رشد کنه؟؟؟ خصوصا که خودمم شاغل نیستم فعلا
    مامان بابام فک میکنن اگر مثلا اینو به این دلایل رد کنم دیگه شاید فرصت بعدی برام ازین هم خراب تر باشه خصوصا که خواهرم هم 3سال و نیم از من کوچیکتره و بزرگ شده دیگه اونم وقت ازدواجش نزدیکه..میگن تو این جامعه همه به همین وضع رضایت میدن ناچارا..
    حدود 4 ماه قبل تصمیم گرفتم برای ارشد بخونم برای پیشرفت بیشترم , تا شاید بعدها بتونم برم سرکار.
    ولی تو این ده روز که اینا میان و میرن خدا شاهده از همه برنامه ام عقب افتادم.
    دخترا خوب میفهمن که ادم چقدر فکرش مشغول میشه و میره تحت فشار.
    خیلی روم فشاره .. نمیدونم چی پیش میاد .. دلم میخواد قوی باشم و امیدوار.. اما میترسم دو روز دیگه حرفهای بابام به واقعیت بپیونده و موقعیت نداشته باشم و هی بزنه تو سرم..
    من میدونم اونا هم منو از جوب آب نگرفتن و دوستم دارن و خودشونم تحت فشارن..ولی توقع این برخورد رو هم ندارم..مگه من تحت فشار نیستم؟ دوست صمیمی من الان همسن من هست و داره طلاق میگیره.بابام اشکای باباشو میبینه ولی عبرت نمیگیره! دوستم بخاطر شغل پسره که استخدام رسمی اموزش پرورش بود گول خوردن ج مثبت دادن و با اینکه خانواده ی پسره روستایی بود باباش گفت عیبی نداره اینا ملاک نیست! اختلاف فرهنگی و طبقاتی شونو نادیده گرفتن و تهش این شد ! همینی که بابا از من میخواد ! ادم تا یه حد میتونه چشماشو ببنده ولی نه بیشتر !
    چقدر ما دخترا بدبختیم بخدا
    ببخشید طولانی شد دل خیلی پری دارم .. شاید خیلیا با من همدرد باشن
    سلام خانومی..

    کاملا درکت می کنم با این که من از تو کوچک ترم انا تو خاونواده ما هم همین زمزمه ها به گوش می رسه..دلیلشم همین بچه اول بودنه

    ولی خب کاریش نمیشه کرد..همیشه همینه واسه بچه اول تجربه ای ندارن و خیلی مشتاقن..

    تنها کاری که میشه کرد اینه که به این فکر کنی اونا مال 40 50 سال قبلن و قطعا دیدشون به زندگی با ماخیلی فرق داره(حد اقل واسه بچه اول هنوز دیدگاه خودشونو دارن ولی واسه بچه

    های بعد دیدگاهشون امروزی تر میشه..شاید ماهم 30 40 دیگه نتونیم بچه هامونو درک کنیم وبعضی حرفاشون غیر منطقی برامون به نظر بیاد..

    اما الان تنها کاری که می تونیم بکنیم اینه که احتراموشونو حفظ کنیم و بزاریم دعاشون پشت سرمون باشه

  16. 4 کاربر از پست مفید SOGAND. تشکرکرده اند .

    ali -guilan (جمعه 07 آذر 93), asal2013 (جمعه 07 آذر 93), unknown144 (جمعه 07 آذر 93), شیدا. (جمعه 07 آذر 93)

  17. #19
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 اسفند 94 [ 22:04]
    تاریخ عضویت
    1392-12-21
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    1,964
    سطح
    26
    Points: 1,964, Level: 26
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    21

    تشکرشده 63 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط soheil2 نمایش پست ها
    جالبه نظرات بعضیها .
    فقر یعنی بی عرضگی و نداشتن جنم .

    چقدر احمقانه .


    خود من از 6 سالگی کار میکنم . الان 26 سالمه . به جرات میگم از 99 درصد جوونای هم سن خودم تو ایران بیشتر تلاش کردم ولی از 70 درصدشون عقبترم .

    نه به خاطر بی عرضگیم . به خاطر شرایط زندگی و خانوادم .


    یه سری هم میگن آدم تو 22 سالگی باید لیسانس بگیره . بله آدمی که شرایطش عادی هست .من 27 ساله دارم میشم و تازه ترم 5 هستم . در حالی که کل 12 سال دوره ی تحصیل شاگرد اول کلاس بودم با وجود اینکه کار میکردم . تمام همکلاسیام که شرایط مالی خوبی داشتن و برای گرفتن نمره رشوه میدادن و التماس میکردن الان لیسانس و فوق لیسانس دارن .

    وقتی پول تعیین میکنه کی بره دانشگاه یا کی موفق بشه وضعمون بهتر از این نمیشه دیگه .
    اونهایی که ادعای هوش و ذکاوت دارن یه آفتابه هم نمیتونن بسازنن . فقط مدرک پولی گرفتن .

    خوبه که قبل از قضاوت دیگران یکم فکر کنیم .


    بعد از ماهها یه دقیقه اومدیم همدردی حالمون بهتر شه گند زدن دوستان به حالمون .
    سلام
    اینجا درباره مشکل این خانم داره بحث میشه ....درباره خاستگارشون و شرایط ایشون
    نه شرایط شما
    شما شرایطتون ممکنه با خواستگار این خانم فرق داشته باشه
    هر ادمی ممکنه موقعیتش با فرد دیگه متفاوت باشه
    یک قاعده گاهی درباره همه افراد صادق نیست
    اما چیزی که مسلما پسری که میره خواستگاری خانواده ای با وضعیت بهتر از خودش یا باید بتونه انتظارات دختری رو که در این خانواده بزرگ شده براورده کنه یا باید اماده شنیدن جواب منفی باشه و ناراحتی هم نداره
    این اقا میتونست بره خواستگاری یک دختر خوب هم سطح خودش...چرا این کار رو نکرده؟
    چرا این آقا پسر از شرایط مالی و داشته هاش برای این خانم توضیحی نداده اما پدر این اقا جلسه خواستگاری ملک و اموال پدر دختر رو چک کرده؟
    چرا مادر این خانم میگه پسرم وضعش خوبه اما ایشون نتونسته مستقل از پدرش باشه؟
    ...........
    و شما خانم محترم به نظر من در کنار اینکه وضعیت اقتصادی و اینده کاری این آقا رو چک میکنید صداقت ایشون، مسئولیت پذیری، استقلال فردی و اینکه خود این فرد چقدر به مادیات اهمیت میده رو هم چک کنید.
    به نظر توقعات شما بالا نیست . شما میخواید با پسری شبیه خودتون ادامه زندگی بدید. و این حق شماست.

  18. 6 کاربر از پست مفید sorosh تشکرکرده اند .

    ali -guilan (جمعه 07 آذر 93), asal2013 (جمعه 07 آذر 93), unknown144 (جمعه 07 آذر 93), فرهنگ 27 (شنبه 08 آذر 93), نیکیا (شنبه 08 آذر 93), شیدا. (شنبه 08 آذر 93)

  19. #20
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    خواهر خوبم پدر مادر شما دقیقا حرف دلشون رو به شما زدند . اینها واقعیاتی هستند که باید قبول کنید و اصلا هم ناراحتی نداره . موقعیت های ازدواج برای دختران نسبت به قبل کم شده . ولی توقع دختران نه تنها پایین نیومده بلکه بالاتر رفته . به خاطر همین چند تا موقعیتی رو هم که پیش میاد از دست میدن . و زمانی میبینند از سن ازدواجشون گذشته . این ذهنیت که چون دختر اول هستید پس موش ازمایشگاهی هستید و ازدواج خوبینخواهید داشت اصلا درست نیست . من خودم هم دختر اولم وبه جرات میتونم بگم که ازدواجم بهتر از خواهرم بوده و نسبت به اون خواستگارهای بیشتری هم داشتم . ولی توقع من زمان ازدواجم متناسب با خواستگارانم بود . بیشتر خواستگاران من دانشجو بودند . و اغلب شغل قابل اتقایی نداشتند . زمانی که ازدواج کردم همسرم دانشجوی کاردانی بود . نه پشتوانه مادی نه خانوادگی . نه خونه نه ماشین . خودش بود و خودش . زمان ازدواج 21 سالم بود بیشتر از ده سال هردومون سختی کشیدیم . تا تونستیم به زندگیمون سرو سامان بدیم . و همسرم کارشناسی ارشدش رو گرفت و ما صاحب خونه شدیم .من هم مثل شما در رفاه نسبی بزرگ شده بودم . میتونستم بدون عجله صبر کنم . ولی ایا در 31 سالگی اون به خواستگاری من می اومد .؟ زمانی که در شغل و تحصیل به اندازه کافی پیشرفت میکرد به خواستگاری من می اومد .؟ کاری که دختران امروز میکنند اینه . صبر میکنند تا اقا پسر پیشرفت کافی در شغل و تحصیلش بکنه . خونه و ماشین و دیگر امکانات رو فراهم بکنه . بعد بیاد خواستگاری . چون تحمل سختی رو ندارند . نابرده رنج گنج میسر میشود ؟

  20. 3 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    ali -guilan (جمعه 07 آذر 93), unknown144 (جمعه 07 آذر 93), فرهنگ 27 (شنبه 08 آذر 93)


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: چهارشنبه 07 اسفند 92, 02:43
  2. خبرخوب یا بد؟؟مهریه 110سکه شد
    توسط پاییزان در انجمن حقوق ما...
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: چهارشنبه 06 اردیبهشت 91, 17:02
  3. واقعیت یا توهمات ؟؟مشکلات دوره نامزدی بدون عقد
    توسط somina در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: چهارشنبه 05 بهمن 90, 16:58
  4. نقاب؟؟چر؟؟
    توسط حسین پور در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 آبان 87, 08:50
  5. +داشتن یا نداشتن؟؟مساله این است!!!!
    توسط هوشیار در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: شنبه 01 تیر 87, 11:43

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:19 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.