به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 28 , از مجموع 28
  1. #21
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 خرداد 96 [ 08:04]
    تاریخ عضویت
    1393-6-08
    نوشته ها
    80
    امتیاز
    3,423
    سطح
    36
    Points: 3,423, Level: 36
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    577

    تشکرشده 236 در 60 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوباره.
    حرفاتونو دوست داشتم. مرسی که درک میکنید شرایطمو. چند دفعه خوندم متنتونو. مواردی که گفتید هم به صورت نکته برای خودم نوشتم. آنیتا جان خیییییییلی کاره اینایی که گفتید!!!
    نمیتونم در آن واحد همه اینارو رعایت کنم. سخته. وقتی میخونمشون حس خوب دارم، اما وقتی نمیخونم یادم میره . نمیتونم تشخیص بدم کدوم یکی از کارا که گفتید خیلی اساسی تره و بقیه چیزارو در بر میگیره که از اون شروع کنم. مثلا یه کار جدید که گفتید، من تقریبا به همه چی فکر کردم یه دور، شاید حتی فضانوردی!!!

    رفتم با یکی از همکارام همونجور که گفتید گفتمو خندیدم هرچند اصلا حوصله اشو نداشتم، وقتی میخندیدم تو دلم گفتم "عجب آدم مسخره ایی هستی الهام، چرا دو رو بازی درمیاری، تو روی طرف میخندی بعد تو دلت نمیخوای اصلا باهاش حرف بزنی؟ مگه مجبوری؟؟!!!" بعد دیگه هیچی، اومدم سرجام نشستم.

    بعد با یکی دیگه از همکارام رفتم بیرون زیر بارون قدم زدم (آخه وقتی گفتید کلی حس خوبی بهم دست داد خواستم تستش کنم)، وقتی رفتیم بیرون هی سعی کردم حرفای خوب بزنم و بگم امروز عجب روز خوبیه و ... بعد دو دقیقه که گذشت گفت خیلی سرده برگردیم!!! من یه همچین آدمهای هیجان انگیزو باذوقی اطرافم دارم آنیتا جون مشکلم یکی دوتا نیست که.


    بعدشم اصولا با همه آدمها بهم خوش نمیگذره. من تا حالا دوست هم سن خودم نداشتم. چون فکر میکنم خیلی بچه گانه فکر یا رفتار میکنن. با خانومهای 30 به بالا خیلی راحتتر ارتباط برقرار میکنم، آقایونم که دیگه نگو، زیر 30 کلا کودک حسابشون میکنم، مگر اینکه خیلی طرز فکر خاصی داشته باشن و مشهود باشه که فهمیده هستن. متاسفانه اطرافمم پر هستن از آدمهایی که پخته نیستن. من نمیگم خودم خیلی پخته ام، نه، هرچند هرکسی منو میبینه میگه اصلا بهت نمیاد 25 سالت باشه خیلی رفتارت پخته تر نشون میده. راست یا دروغش پای خودشون.

    میدونم فهمیده بودن به سن آدمها نیستا ، عدد 30 رو کلی گفتم. بیشتر منظورم این بود که کم پیش میاد آدمی رو پیدا کنم که قبولش داشته باشمو همیشه باهاش اوکی باشم. همه آدمها یه موقعهایی یه طرز فکرها یا برخوردهایی دارن که ترجیح میدم زیاد باهاشون نگردم. حس میکنم وقت تلف کنیه بودن باهاشون.
    مثلا برخوردی که تو خیابون دارن، یهو ها ها ها میزنن زیر خنده، خوب دختر خوب زشته خانوم دندوناش پیدا بشه تو خیابون چه برسه به قهقهه ، والا!!! (انتظار دارم بدونن وقتی با من هستن چه جوری باید رفتار کنن،مثلا با فروشنده واسه تخفیف گپ نزنن، خوب زشته.)

    یا مثلا دارم با یکی دردودل میکنم یه نظراتی میده که... انگار کلا ...

    .بعضی ها هم که کلا حرفامو متوجه نمیشن. فقط نگاه میکنن و اصلا یه چیز دیگه جواب میدن!!!
    خوب پس من با کی خوش بگذرونم. اوناییم که خوبن، ازدواج کردن ،که کلا دوست ندارم مزاحم زندگیشون بشم و مراعات میکنم در ارتباطم باهاشون که زیاد وقتشونو نگیرم.
    ویرایش توسط elham.e : سه شنبه 04 آذر 93 در ساعت 16:38

  2. #22
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    به نظرم اول باید دیدت رو به زندگی و آدمهای اطرافت تا حدی تغییر بدی.

    از کجا معلوم اون دختری که یه دفعه میزنه زیر خنده معنای زندگی رو بهتر از من و تو درک نکرده باشه؟شاید واقعا زندگی همینه.

    چرا فکر می کنی اگه با یکی بخندی این دو رو بازیه؟تا حالا راجع به یوگای خنده شنیدی؟میدونی خندیدن حتی بدون دلیل چقدر توی روحیه آدم تاثیر مثبت داره؟

    راجع به کارهای جدید،حتما لازم نیست کار خاصی انجام بدی،مثلا رفتن به یه کلاس هنری که همیشه دوست داشتی بری،نه برای گرفتن مدرک.برای اینکه

    لذت ببری.

    من حس میکنم برای هر کاری بیشتر به نتیجه فکر میکنی.در کل ماها باید تو زندگی یاد بگیریم توی لحظه زندگی کنیم.مثلا تو میری به یه کلاس که مدرک بگیری

    بعد کلاس تموم میشه تو مدرکت رو میگیری و میذاریش کنار.بعد دوباره روال قبلی زندگیت.

    وقتی میری به یه کلاس،سعی کن با آدمهای جدید آشنا بشی.سعی کن از چیزهایی که یاد می گیری لذت ببری.

    بعدم برای پیدا کردن آدمهای با ذوق اول باید خودت با ذوق باشی.اگه خودت باشی، راه درست رو بری و به راهی که میری مطمئن باشی،همراه خوب هم پیدا میشه.

    مثلا من همیشه به سفر خیلی علاقه داشتم.به اینکه برم و جاهای جدید رو ببینم.اون قدر با ذوق و شوق از مسافرت رفتن و تجربه های سفرام حرف میزنم

    که کلی همراه پیدا کردم.چند تا از مسافتهام رو با خانواده خودم و دوستها و همکارها و خانواده هاشون رفتم که کلی خوش گذشت.

    در مورد اینکه گفتی وقتی با بقیه حرف میزنی فکر می کنی پختگی ندارن یا افکارشون به نظرت جالب نیست،بهتره دیدت رو عوض کنی.

    از کجا معلوم که تو اشتباه نکنی و حرفها و نظرات اونها درست تر نباشه؟

    اینجوری فکر کن که بالاخره هر کسی یه نظری داره.قرار نیست که اگه با یکی دوست باشی در مورد همه چیز باهاش توافق کامل داشته باشی.بعدم بالاخره هر آدمی

    یه سری ویژگی های جالب و خاص خودش داره و تو با هر کسی میتونی یه سری نقاط مشترک داشته باشی.

    راجع به اینکه بقیه بهت میگن بزرگتر از سن خودت به نظر میرسی،به عنوان یه تجربه بهت می گم.خیلی تحت تاثیر تعریف و تمجیدهای دیگران قرار نگیر.

    منم خیلی از آدمهای اطرافم بهش میگفتن و میگن سطح فکری تو خیلی بالاست و کمتر کسی خصوصیات تو رو داره.قبلا این تمجیدها به طور ناخودآگاه روم تاثیر گذاشته

    بود.

    وقتی با یکی حرف میزدم و حرفهاش به نظرم اشتباه و کوته فکرانه میومد،ازش زده میشدم.

    این توی نظرم نسبت به خواستگار هام هم اثر گذاشته بود.

    مثلا همه دوستهای مامانم و فامیل به مامانم میگن،آنیتا حیفه و نباید به هر کسی جواب مثبت بده،هر کسی لیاقتش رو نداره.

    ولی من اصلا اینجوری فکر نمیکنم.الان دیگه این تعریف ها تاثیری روم نداره.قبلا فکر میکردم باید با یه مرد خیلی باهوش ازدواج کنم.ولی الان فکر میکنم باید با کسی

    ازدواج کنم که انسان باشه و معنی زندگی رو درک کرده باشه.

    یا ممکنه نظراتم با دوستام یکی نباشه یا از بعضی رفتاراشون خوشم نیاد(منم مثل تو فکر میکنم دختر باید سنگین رفتار کنه)ولی راجبشون به هیچ وجه قضاوت نمیکنم.

    خوب اونها ممکنه تو بعضی چیزها با من فرق کنن.دلیل نمیشه که من نتونم باهاشون دوست باشم و از مصاحبت باهاشون لذت ببرم.

    اصلا از کجا معلوم اونها اشتباه فکر و رفتار می کنن و من همه کارهام درسته؟

    بعدم وقتی تصمیم میگیری یه کاری رو انجام بدی،اگه دفعه های اول نتیجه نگرفتی زود ناامید نشو.قرار نیست یه روزه همه چیز تغییر کنه.آروم آروم پیش برو.

    معمولا تغییرات مثبت توی افکار و رفتار ما به تدریج اتفاق میفته.اونقدر که شاید خودمون هم متوجه نشیم.

  3. کاربر روبرو از پست مفید آنیتا123 تشکرکرده است .

    elham.e (چهارشنبه 05 آذر 93)

  4. #23
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 خرداد 96 [ 08:04]
    تاریخ عضویت
    1393-6-08
    نوشته ها
    80
    امتیاز
    3,423
    سطح
    36
    Points: 3,423, Level: 36
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    577

    تشکرشده 236 در 60 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام. اول یه تشکر ویژه از شما. تقریبا شما اولین کسی هستید که وقتی راهنمایی میکنید حس بدی از شنیدن راهنماییاتون ندارم، چون تو همه چیزایی که میگید هم خودتونو میگید هم خودمو، اینجوری حس میکنم ...
    بازم ممنون.

    خوب ...

    خنده الکی؟ سخت به نظر میاد، اما باشه تمرین میکنم

    بله من خیلی نتیجه برام مهمه. از روی نتیجه هست که میفهمم موفق بودم یا نه.سعی کردم توی لحظاتم شاد باشم و لذت ببرم اما خیلی ازم انرژی میگیره، چون مدام مجبورم افکار نتیجه گراییمو متوقف کنم.

    توی متن قبلیتون گفته بودید روی کودک درونم کار کنم. میشه یه کم بیشتر توضیح بدی مثلا چه جوری، چیکارش کنم؟ حس میکنم شاید زنده شدن کودک درونم بتونه به با ذوق بودن و شاد بودنم بیشتر کمک کنه.نه؟

    خوب اینکه میگید شاید اونا درست میگن، من حاضرم باهاشون بحث کنم و متقاعدشون کنم که نظرشون ناپخته است و همه جوانبو در نظر نگرفتن. اگر بخوام فکر کنم هرکسی نظری داره و قرار نیست با من لزوما هم عقیده باشه با این شرایط، پس باید یاد بگیرم سکوت کنم وقتی یکی نظر میده، چون اصولا انقدر بحث میکنم تا متوجه بشن نظرشون کامل نیست، نمیگم لزوما همیشه نظر من کامله ها، نه. ولی کاملتره!!! اصلا فکر نکنید پر از اعتماد به نفسما، اتفاقا اصلا هم اینجوری نیست، میگم که مشکل یکی دو تا نیست، کلا باید خرابش کرد از نو ساختش!!!
    الان که اینو گفتم به ذهنم رسید نکنه به خاطر اعتماد به نفس پایین باشه که همیشه منتظر تایید دیگرانم، وقتی بحث میکنم که نظر طرف مقابل ناقصه و نظر من کاملتره شاید دارم دنبال تایید و برتر بودن میگردم. نهههههه؟؟؟ چه جالب!!!!

    خوب سخته با کسی باشی که باهات متفاوته و مدام نظرهای ناقص داره. چرا باید با یکی دوست باشم که توی خیابون حس میکنم آبرو ریزیه؟؟؟؟ خوب با یکی میگردم که سنگین باشه( اما خوب بازم ممکنه همون آدمهای سنگینو رنگین هم یه برخوردهایی داشته باشن، که باز من نپسندم...)راست میگی یه جایی مجبوری بپذیری تفاوتهارو.اما واقعا سخته. اون لحظه باید به خودم چی بگم؟ بگم هرکی نظری داره، هرکی رفتار خودشو داره؟ بعد آروم میشم و بهم خوش میگذره؟؟؟

    در مورد اینکه میگید دیگران تعریف میکردن ازتون، راست میگید توی ناخودآگاه تاثیر میذاره، منم با خواستگارام مشکل دارم، میان میشینیم صحبت کنیم به محضه اینکه یه حرفی میزنم و نگاهم میکنه و انگار متوجه نشده حرفمو، رد میکنمشون!!! توقعم رفته بالا، حس میکنم پسرا کم پیش میاد پخته و فهمیده باشن( بلا نسبت آقایون همدردی البته)
    وقتی من میگم دوست دخترم که گاهی باهاشم باید خیلی فهمیده باشه، اینجوری برخورد کنه و اونجوری باشه و .... معلومه برای انتخاب همسرم که قراره هر لحظه کنارم باشه هم خیییییلی پر توقع هستم و این بده. راست میگید. اما چه جوری کم کردن توقع و خوش بودن با آدمها با هر رفتار و طرز فکری که دارن خیلی سخته. کاش بگید چی شدید که شدید اینی که الان هستید. چه جوری طرز فکرتون عوض شد و ...
    وای چقدر پیچیده شد تاپیکم، من فقط حس کردم گاهی حوصله یکی یهو ندارم، الان کلا به چه چیزایی رسیدم، البته با کمک شما. مرسی که هستید. ایشاا... خدا هیچوقت درمونده و تنها نذارتتون

    - - - Updated - - -

    سلام. اول یه تشکر ویژه از شما. تقریبا شما اولین کسی هستید که وقتی راهنمایی میکنید حس بدی از شنیدن راهنماییاتون ندارم، چون تو همه چیزایی که میگید هم خودتونو میگید هم خودمو، اینجوری حس میکنم ...
    بازم ممنون.

    خوب ...

    خنده الکی؟ سخت به نظر میاد، اما باشه تمرین میکنم

    بله من خیلی نتیجه برام مهمه. از روی نتیجه هست که میفهمم موفق بودم یا نه.سعی کردم توی لحظاتم شاد باشم و لذت ببرم اما خیلی ازم انرژی میگیره، چون مدام مجبورم افکار نتیجه گراییمو متوقف کنم.

    توی متن قبلیتون گفته بودید روی کودک درونم کار کنم. میشه یه کم بیشتر توضیح بدی مثلا چه جوری، چیکارش کنم؟ حس میکنم شاید زنده شدن کودک درونم بتونه به با ذوق بودن و شاد بودنم بیشتر کمک کنه.نه؟

    خوب اینکه میگید شاید اونا درست میگن، من حاضرم باهاشون بحث کنم و متقاعدشون کنم که نظرشون ناپخته است و همه جوانبو در نظر نگرفتن. اگر بخوام فکر کنم هرکسی نظری داره و قرار نیست با من لزوما هم عقیده باشه با این شرایط، پس باید یاد بگیرم سکوت کنم وقتی یکی نظر میده، چون اصولا انقدر بحث میکنم تا متوجه بشن نظرشون کامل نیست، نمیگم لزوما همیشه نظر من کامله ها، نه. ولی کاملتره!!!
    اصلا فکر نکنید پر از اعتماد به نفسما، اتفاقا اصلا هم اینجوری نیست، میگم که مشکل یکی دو تا نیست، کلا باید خرابش کرد از نو ساختش!!!
    الان که اینو گفتم به ذهنم رسید نکنه به خاطر اعتماد به نفس پایین باشه که همیشه منتظر تایید دیگرانم، وقتی بحث میکنم که نظر طرف مقابل ناقصه و نظر من کاملتره شاید دارم دنبال تایید و برتر بودن میگردم. نهههههه؟؟؟ چه جالب!!!!

    خوب سخته با کسی باشی که باهات متفاوته و مدام نظرهای ناقص داره. چرا باید با یکی دوست باشم که توی خیابون حس میکنم آبرو ریزیه؟؟؟؟ خوب با یکی میگردم که سنگین باشه( اما خوب بازم ممکنه همون آدمهای سنگینو رنگین هم یه برخوردهایی داشته باشن، که باز من نپسندم...)راست میگی یه جایی مجبوری بپذیری تفاوتهارو.اما واقعا سخته. اون لحظه باید به خودم چی بگم؟ بگم هرکی نظری داره، هرکی رفتار خودشو داره؟ بعد آروم میشم و بهم خوش میگذره؟؟؟

    در مورد اینکه میگید دیگران تعریف میکردن ازتون، راست میگید توی ناخودآگاه تاثیر میذاره، منم با خواستگارام مشکل دارم، میان میشینیم صحبت کنیم به محضه اینکه یه حرفی میزنم و نگاهم میکنه و انگار متوجه نشده حرفمو، رد میکنمشون!!! توقعم رفته بالا، حس میکنم پسرا کم پیش میاد پخته و فهمیده باشن( بلا نسبت آقایون همدردی البته)
    وقتی من میگم دوست دخترم که گاهی باهاشم باید خیلی فهمیده باشه، اینجوری برخورد کنه و اونجوری باشه و .... معلومه برای انتخاب همسرم که قراره هر لحظه کنارم باشه هم خیییییلی پر توقع هستم و این بده. راست میگید. اما چه جوری کم کردن توقع و خوش بودن با آدمها با هر رفتار و طرز فکری که دارن خیلی سخته. کاش بگید چی شدید که شدید اینی که الان هستید. چه جوری طرز فکرتون عوض شد و ...
    وای چقدر پیچیده شد تاپیکم، من فقط حس کردم گاهی حوصله یکی یهو ندارم، الان کلا به چه چیزایی رسیدم، البته با کمک شما. مرسی که هستید. ایشاا... خدا هیچوقت درمونده و تنها نذارتتون
    ویرایش توسط elham.e : چهارشنبه 05 آذر 93 در ساعت 11:35

  5. #24
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    خواهش میکنم عزیزم.

    همونطور که گفتم تغییرات تدریجی اتفاق میفتن.سخته بگم دقیقا چطور تغییر کردم.ولی وقتی میبینی زندگیت اون جوری نیست که میخوای و مواردی پیش میاد

    که تصمیم اشتباه میگیری،متوجه میشی احتیاج به یه تغییر اساسی داری.

    به خیلی چبزها که بهشون باور داشتی شک میکنی.من یه سری باورها و قضاوت ها داشتم که براشون استدلالهای محکم و قانع کننده ای داشتم.

    و میتونستم بقیه رو هم قانع کنم.مثل تو

    ولی در نهایت چی به دست میاریم؟ببین اگه بخوای هیچ وقت ازدواج نکنی و یا دوست صمیمیی نداشته باشی،میتونی به این روال ادامه بدی.

    ولی به هر حال الان تو یه چیزهایی به بن بست خوردی که اینجا کمک میخوای.

    منم یه وقتی حس کردم خیلی از نظراتم که بهشون باور داشتم اشتباه بوده.به هر حال عقایدمون روی

    رفتارها و تصمیماتمون هم اثر داره.مثلا در مورد ازدواج

    من وقتی تصمیم گرفتم یه سری تغییرات تو خودم به وجود بیارم،سعی کردم بهتر بشنوم،به ایده های بقیه خوب گوش بدم و بهشون فکر کنم.بدون اینکه بخوام صرفا نظر

    خودم رو به خودم و بقیه ثابت کنم.

    میدونی ما بعضی وقتها تمایل داریم خودمون رو قول بزنیم و به خودمون بقبولونیم حق با ماست.

    برای تغییر باید یه کم فروتن تر بشی.بقیه رو قضاوت نکنی.

    آره.میتونی وقتی یه نفر چیزی میگه که به نظرت درست نیست،سکوت کنی.یا اگه خیلی برات مهم بود که نظرت رو بگی،بهش بگی نظر شما محترم ولی من اینجوری

    فکر میکنم.

    بقیه نظرهاشون ناقص نیست.فقط با تو فرق داره.همین.

    ببخشید که این رو میگم.راجع به خودمم یه وقتی به این نتیجه رسیدم.ببین ما تا الان نتونستیم با وجود خواستگارهای زیاد کسی رو به عنوان همسر بپذیریم.

    بقیه ای که فکر می کردیم از ما کم هوش ترین،خیلی هاشون ازدواج کردن و نسبتا از زندگی شون راضی هستن.پس ببین مشکل از کجاست و خودت رو کامل تر

    از بقیه ندون.

    وقتی میبینی مثلا دوستت از تو خوشحال تره و از زندگیش راضی تره،به جای اینکه فکر کنی سنگین نیست و رفتارهاشو نپسندی،به این فکر کن چرا اون خوشحاله

    و تو نیستی؟

    نمیخوام بگم تو هم مثل اونها رفتار کن.فقط دارم میگم قضاوتشون نکن.اینجوری خیلی تنها میمونی.

    سعی کن یه کم دختروونه تر رفتار کنی به جای اینکه فکر کنی رفتارهای دختروونه بقیه

    جلف بازیه و تو باید سنگین رنگین باشی.البته من خودم دارم رو این مورد کار میکنم هنوز.

    نمیگم باید جلف و سبک باشیم.فقط باید یه کم زنونه تر رفتار کنیم،لطیف تر و طناز تر.
    ویرایش توسط آنیتا123 : چهارشنبه 05 آذر 93 در ساعت 12:02

  6. کاربر روبرو از پست مفید آنیتا123 تشکرکرده است .

    elham.e (پنجشنبه 06 آذر 93)

  7. #25
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 خرداد 96 [ 08:04]
    تاریخ عضویت
    1393-6-08
    نوشته ها
    80
    امتیاز
    3,423
    سطح
    36
    Points: 3,423, Level: 36
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    577

    تشکرشده 236 در 60 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چقدر زود تموم ششششششد؟؟؟؟ مطالبتونو واقعا دوست دارم، تازه داشتم میرفتم صفحه بعدی دفترم واسه نوشتنه نکته ها، دیدم مطلبتون تموم شد.

    ببخشید روزی یه دونه جواب میدم، آخه کلی رو حرفاتون فکر میکنم، تحلیل میکنم بعد میام که بگم چی فهمیدم از حرفتونو فکر میکنم کجاها کمک میخوام.
    - گوش دادن به ایده دیگران فکر خیلی خوبیه. از دیروز واقعا دارم تمرینش میکنم و بیشتر گوش میدم.مرسی

    -قضاوت کردن هرچیزی در آن واحد کلا وظیفه من شده!!! یکی از چیزایی که باید روش کار کنم همینه، هرچی میشنوم بدون اینکه یه کم مثبت حتی به جریان فکر کنم، سریع بعد منفیشو برداشت میکنمو زودم اعلام میکنم!!! قضاوت کردن خیلی بده، میدونم زندگیه مشترکمم خیلی با مشکل مواجه میکنم با اینکارم اگر اصلا نشه.

    البته اینا همه سرفصل مشکلاتمه، چه جوری حل شدنشو دیگه نمیدونم، فعلا فقط دارم شناسایی میکنم، ماشاا... یکی دوتا نیست که یه لیست سیااااهه واسه خودش!!!

    - گل گفتی آنیتا جان واقعا دیدییییی؟ اونایی که اصلا فکرشو نمیکردم که به اون درجه پختگی حتی برای یه بحث ساده رسیده باشن، ازدواج کردن چقدرم خوش بختن، اما من خودم ... شاید قدیما میگفتم شانس دارن، اما الان واقعا میبینم یه جایی مشکل داره توی زمین من...

    - دخترونه رفتار کردن؟ راستش فکر میکنم اصلا در شان من نیست رفتارهای اونا، یه جور لوس بازیه. شاید من دخترونه رفتار کردنو اشتباه معنی میکنم.نمیدونم.
    اما زیاد شنیدم که خیلی هم مورد مهمیه در زندگیه مشترک که زن باشی و زنانه رفتار کنی نه اینکه زن باشیو مردانه رفتار کنی.
    - راجع به کودک درون یه چیزایی خوندم، چیز زیادی دستگیرم نشد فقط متوجه شدم کودک درونمم پنهان شده، مثلا من گاهی دوست دارم وقتی تو ماشینم با آهنگ وقتی کسی کنارمه بخونم یا برقصم، اما نمیتونم و میگم زشته،حتی اگر شب باشه و لزوما کسی منو نبینه از بیرون. جالبه که این موضوعو دیشب وقتی کنار دوستم نشسته بودم و ایشون خیلی راحت با آهنگ میخوندو شاد بود فهمیدم.
    حس میکنم اون کوچولوی درونمو زیاد سرکوب کردم، اما متاسفانه جایی مطلبی برای کمک به کودک درونم پیدا نکردم. اگر کسی مطلبی داره خوشحال میشم برام بذاریدش.

  8. #26
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    سلام عزیزم

    در مورد کودک درون،من مطلب خاصی ندارم،فقط میتونم بگم کاری رو که دوست داری بدون نگرانی از قضاوت بقیه

    انجام بده،اگه دوست داری آواز بخونی و برقصی این کار رو بکن.

    ببین مثلا من خودم قبل امکان نداشت توی یه عروسی بلند شم و برقصم.یه جورایی به نظرم بی معنی میومد.

    بعد نظرم عوض شد.رفتم کلاس رقص و حسابیم وارد شدم،فکر کنم در مورد حس زنانگی رقص بهم خیلی کمک کرد.

    بعدم این که میگی سرفصلهای مشکلت رو پیدا کردی،خوب این خیلی قدم بزرگیه،الان میدونی که مثلا قضاوت

    عجولانه می کنی،خوب دیگه این کار رو نکن.مثبت تر به آدمها نگاه کن،صبورتر باش،الان همین مشکل بی حوصلگی

    که مطرح کردی،احتمالا به خاطر همین قضاوت هاست.

    مهر و محبتت رو به آدمهای اطرافت بیشتر کن و این محبت رو ابراز کن.

    در آخر اینکه اشتباهاتت رو متوجه میشی نباید باعث بشه اعتماد به نفست بیاد پایین،و از خودت ناامید بشی،

    تو دختر خیلی خوبی هستی با کلی خصوصیات مثبت و با یه سری تغییرات میتونی خیلی بهتر بشی،پس با این

    دید بهش نگاه کن.

    موفق باشی گلم

  9. کاربر روبرو از پست مفید آنیتا123 تشکرکرده است .

    elham.e (شنبه 08 آذر 93)

  10. #27
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 خرداد 96 [ 08:04]
    تاریخ عضویت
    1393-6-08
    نوشته ها
    80
    امتیاز
    3,423
    سطح
    36
    Points: 3,423, Level: 36
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    577

    تشکرشده 236 در 60 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.مرسی آنیتا جان شما لطف داری.
    ممنون بابت همفکریاتون، خیلی کمکم کردید که همین سرفصلهارو پیدا کنم. کلی وادارم کردید به همه چیز فکر کنم و بیشتر کنکاش کنم خودمو.
    از اینکه شما هم مثل من بودید و الان خوبید انرژی گرفتم برای جلو رفتن. بابت همه چی ممنون.
    از مینوش عزیزم ممنونم که ترغیبم کرد به ادامه دادن تاپیکم تا به اینجا برسم.
    الان یه لیست خفن درست کردم فردا برم پیش روانشناس تا توی راه درست هدایتم کنه و زودتر بشم همونی که خودم و خدای خودم میخوایم.




  11. کاربر روبرو از پست مفید elham.e تشکرکرده است .

    آنیتا123 (شنبه 08 آذر 93)

  12. #28
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 اسفند 99 [ 10:31]
    تاریخ عضویت
    1393-3-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    20,258
    سطح
    89
    Points: 20,258, Level: 89
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,890

    تشکرشده 2,698 در 675 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    138
    Array
    موفق باشید


 
صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. با افسردگی و بی حوصله بودن همسرم جه کنم؟
    توسط سرمای درون در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: شنبه 30 مرداد 89, 01:34
  2. +بی حوصلگی در رابطه
    توسط Mehdii در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: دوشنبه 03 خرداد 89, 15:57
  3. * طنز وصلت ناجور *
    توسط m.mouod در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: چهارشنبه 31 تیر 88, 08:17
  4. اگه حوصله داشتين حرفاي من بي حوصله رو بخونين
    توسط sstanha در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 30
    آخرين نوشته: یکشنبه 04 اسفند 87, 00:43

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:26 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.