به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 54
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 شهریور 94 [ 23:22]
    تاریخ عضویت
    1393-9-03
    نوشته ها
    183
    امتیاز
    5,161
    سطح
    46
    Points: 5,161, Level: 46
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 189
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    588

    تشکرشده 383 در 141 پست

    Rep Power
    47
    Array

    کمک کنید تا شرایط خودم و خواستگارم رو درست پیش ببرم

    سلام خدمت همه دوستان عزیز همدردی.
    من دختری هستم 27 ساله، تحصیلات کارشناسی ارشد. پدرم بازنشسته و مادرم هم فرهنگی هستند. یک برادر هم دارم که از خودم یک سال بزرگتره و فعلا مجرد و دانشجویه. از نظر ظاهر و قیافه و تیپ در حد خوبی هستم و اگه از خودم تعریف نکنم بابت این موضوع زود نظر اطرافیان رو جلب می کنم. از نظر سلامت روحی هم نسبتا خوبم اما خودم حس می کنم که روحیه متزلزلی دارم و مخصوصا برای تصمیمات بزرگ خیلی خیلی سخت قانع میشم و تصمیم می گیرم. مخصوصا این که در گذشته خودم هم چند مورد بوده که دید و نگاه من رو به آقایون یه کم بدبینانه کرده.
    توی دانشگاهی که درس میخونم، یک پسری که ایشون 25 سالشونه به گفته ی خودش و دوستانش یک سال قبل تو اولین برخوردش یک دل نه صد دل عاشق من میشه، اما به خاطر این که هیچ شناخت شخصی از من نداشته و همینطور به خاطر این که نمیدونسته که چطور پا پیش بذاره که احیانا با جواب منفی مواجه نشه یک سال تمام صبر می کنه تا من درسم تموم بشه و حالا که قدم جلو گذاشته تقریبا مصادف شده با پایان نامه‌ی من... ایشون با من تماس گرفتند و من بهشون گفتم بعد از کارم ایشون رو می بینم، که قرار ملاقات ما اینقدر عجیب بود که من شوکه شدم، یعنی هیچ شباهتی با قرارهای متداول و معمول نداشت. توی یکی از رستورانهای بسیار بسیار گرانقیمت شهر، یا یک هدیه یک و نیم میلیون تومانی! که من دلیل هدیه ایشون رو پرسیدم گفت برای شروع آشنایی! همون شب متوجه شدم که اختلاف طبقاتی من با خانواده ایشون از زمین تا آسمون. یعنی پدرشون جراح فوق تخصص، مادرشون دکتر زنان و زایمان. یک برادر داره که توی فرانسه داره هنر میخونه. خلاصه همون شب من با طرح این موضوعات خیلی ترسیدم. اینم بگم که منزل ما یک آپارتمان معمولی صد و بیست متری تو مرکز شهر و منزل اونها یک خونه عالی توی بهترین نقطه شهر. من اون شب که خونه امدم موضوع رو به مادرم گفتم که اگه قرار شد خواستگار من رو ببینه آماده باشه اما هنوز به پدرم چیزی نگفتم. اما ایشون همون شب قضیه رو کامل علنی کردند تو خونه و عکس منو هم نشون پدر و مادرشون دادند. پدر و مادرشون گفتند فعلا همدیگه رو بشناسید، و حتی پدرشون گفته دو سال زیر نظر خانواده ها دوست! باشید. که خانواده من (خود من نه) مذهبی هستند و مادرم حتی یک خانم چادری و توی محیط مدرسه ای که کار می کنه فوق العاده برو و بیا خاصی داره...
    حالا مشکل من اینجاست که من با این اختلاف فرهنگی و طبقاتی چطور مساله رو تو خونه مطرح کنم؟ و اختلاف سنی دو سال خودم با این آقا که به هیچ وجه حاضر نبودم قبلا با مرد کوچیک تر از خودم ازدواج کنم! خود پسر میگه تا به حال تو عمرش کسی رو مثل من دوست نداشته و تا لحظه مرگش و حتی بعد از مرگش به پای من میشینه و هر مشکلی پیش بیاد حل می کنه. دیشب توی صحبتهاش یک حرف عجیبی زد که گفت: اگه خونه نیاوران من آماده بشه و پدر تو ببینه که من با این سن کم دستم تو جیب خودمه و بهترین زندگی رو واسه تو ساختم محاله که مخالفت کنه. من بهش گفتم مگه تو همین نزدیکی خونه ما یه آپارتمان نداری که دادی اجاره؟ چرا اونجا نمیخوای زندگی کنیم بعدا؟ که گفت: اینجور محله ها نمیتونم زندگی کنم و جای زندگی نیست! که همین حرفش نشون از اختلاف طبقاتی داشت که وقتی به خودش گفتم گفت نه ما خیلی شبیه همیم پدر و مادر تو جفتشون تحصیلکرده ان وضعشون هم خوبه، حالا بابای تو دوست داره مرکز شهر زندگی کنه من دوست ندارم...
    چطور با این قضیه کنار بیام؟ چطور تو خونه مطرح کنم و چقدر زمان بدم؟ چون دو سال دوستی که پدر ایشون گفته اصلا منطقی نیست و من دو سال دیگه یه دختر بیست و نه ساله خواهم بود!

  2. 3 کاربر از پست مفید sasha تشکرکرده اند .

    ali -guilan (دوشنبه 03 آذر 93), Eram (جمعه 07 آذر 93), szd (دوشنبه 03 آذر 93)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 بهمن 93 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1393-4-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    2,352
    سطح
    29
    Points: 2,352, Level: 29
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points3 months registeredSocial
    تشکرها
    1,083

    تشکرشده 1,447 در 508 پست

    Rep Power
    110
    Array
    سلام
    اول از همه به همدردی خوش اومدی
    دوم اینکه مطمئنی وضعیت مالی ایشون شما رو دگرگون نکرده؟یعنی مالش شما رو جذب نکرده؟چون طبق گفته هات محال بوده با کسی که ازت کوچکتر بوده ازدواج کنی ....
    هرکس بخواهد کاری را انجام دهد
    "راهش را پیدا میکن "
    هرکس نخواهد کاری را انجام دهد
    "بهانه اش را"

  4. 6 کاربر از پست مفید maedeh120 تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (دوشنبه 03 آذر 93), ali -guilan (دوشنبه 03 آذر 93), asal2013 (دوشنبه 03 آذر 93), Eram (جمعه 07 آذر 93), sasha (دوشنبه 03 آذر 93), szd (دوشنبه 03 آذر 93)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 02 فروردین 03 [ 23:18]
    تاریخ عضویت
    1393-6-31
    نوشته ها
    557
    امتیاز
    19,364
    سطح
    88
    Points: 19,364, Level: 88
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 486
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    1,198

    تشکرشده 1,405 در 461 پست

    Rep Power
    133
    Array
    سلام.دوست عزیز من فکر میکنم اینکه وضع مالیشون بهتره چیزیست که شما خودت بمرور و با رفت وآمد باهاشون متوجه میشی این حالت اذیتت میکنه یا برعکس.در واقع مهم سطح فرهنگیتونه که بهم بخوره.کسانی هستن که وضع مالی توپی داره ولی انعطاف پذیرین و خودشونو محدود نمیکنن.این مورد تفاهم فرهنگی هم با رفت و آمد خانواده ها با هم مشخص تر میشه.
    اما اینکه 2سال دوست باشید اصلا پیشنهاد جالبی نیست و کمی هم عجیبه.بنظر من ازش بخواید بیان خواستگاری و بعد زیر نظر خونواده ها و نهایتا مشاوره ازدواج بیشتر ایشون رو میشناسید.حتما با خونوادتون این موضوع رو مطرح کنید.مطمئنا اگه تفاوت فرهنگی بارزی نداشته باشید موافقت میکنن.

  6. 6 کاربر از پست مفید zolal تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (دوشنبه 03 آذر 93), ali -guilan (دوشنبه 03 آذر 93), sasha (دوشنبه 03 آذر 93), szd (دوشنبه 03 آذر 93), واحد (چهارشنبه 05 آذر 93), آنیتا123 (دوشنبه 03 آذر 93)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 شهریور 94 [ 23:22]
    تاریخ عضویت
    1393-9-03
    نوشته ها
    183
    امتیاز
    5,161
    سطح
    46
    Points: 5,161, Level: 46
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 189
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    588

    تشکرشده 383 در 141 پست

    Rep Power
    47
    Array
    ممنونم که اینقدر سریع جواب دادید. در جواب سوال مایده عزیز باید بگم که نه! وضع مالی ایشون یک نکته خیلی مثبت هست. اما مطمینا نمیتونه صرفا ملاک انتخاب برای ازدواج قرار بگیره. برای همینه که من میخوام این مساله رو سبک و سنگین کنم. این رو هم بگم که من الان مدتیه که توی یک شرکت بین المللی با یک حقوق نسبتا خوب شاغلم و دستم توی جیب خودمه. برای همین هدایای گرونقیمت ایشون درسته که منو خوشحال می کنه. اما مطمینا نمیتونه منو دگرگون کنه.
    اما خب من هیچوقت نسبت به همسر آینده ام همچین تصوراتی نداشتم. مثل خانواده فوق العاده سرشناس ایشون، یا در آمد شخصی خودش و خرج هایی که از کنار این در آمد میتونه داشته باشه که مثلا من میگم فلان چیز چقدر قشنگه و اصرار می کنه که بیا بریم برات بخرم ( خودش میگه منو اینجوری نگاه نکن، من خیلی خسیسم. واسه تنها کسی که میتونم خرج کنم و هدیه بخرم تویی)
    سنش برام الان یه دغدغه است که از من دو سال کوچیکتره. و قدش که من خودم دختر قد بلندی هستم و همیشه تو تصوراتم خودمو با یه مرد قد بلند می دیدم. که ایشون متوسط القامته و در حالت عادی سه، چهار سانت از من بلندتره که باید دور کفش پاشنه بلند رو خط بکشم بعد از ازدواج ... اما محبتش و حرفهاش گاهی اوقات از یادم می بره این اختلاف سنی رو. و همچنین قدش که به خودم میگم بابا دختر آخه این چیزا شد معیار؟
    سوال من الان اینه که چقدر بعد از آشنایی بگم خب به خانواده ت بگو بیان جلو؟ به نظرتون بهتر نیست اول من و خودش دوتایی یه مشاوره بریم و بعد قضیه رو جدی کنیم و به خانواده ها بکشونیم؟ این اولین باره که میخواد واسه من خواستگار رسمی بیاد تو خونه. من اصلا هیچی بلد نیستم و نمیدونم باید برم به کی و کجا حرف بزنم و چطور قرار بذارم؟ از طرفی خودم هم حس می کنم الان خیلی زوده. خجالت می کشم بگم بیایید قرار بذاریم بگن دختره چقدر هوله

  8. 4 کاربر از پست مفید sasha تشکرکرده اند .

    ali -guilan (دوشنبه 03 آذر 93), maedeh120 (دوشنبه 03 آذر 93), szd (دوشنبه 03 آذر 93), واحد (چهارشنبه 05 آذر 93)

  9. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 بهمن 93 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1393-4-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    2,352
    سطح
    29
    Points: 2,352, Level: 29
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points3 months registeredSocial
    تشکرها
    1,083

    تشکرشده 1,447 در 508 پست

    Rep Power
    110
    Array
    آخی عززززیزم
    با اینکه میدونم اینطور نیست دقیق که میگی چون من خودم موردش رو داشتم و دارم خیلی سخته اختلاف طبقاتی باشه البته واسه من خیلی کمتر از شماست ..
    به هر حال منم با زلال موافقم 2 سال خیلی زیاده یعنی دلیلی نیست که این مدت طولانی باهم دوست باشید مخصوصا اینکه شما تو سن تقریبا حساسی هستی ...
    بعدشم مگه شما چند وقته باهم رابطه دارید که ایشون تو این مدت کلی به شما ابراز علاقه کرده؟؟؟
    الان نمیشه تشخیص داد که محبت ایشون باعث بشه شما اختلاف سنیتون از یاد بره چون هنوز اول آشنایی هستش و بدی ها و کاستی ها به چشم نمیاد ...
    من خالم از شوهر خالم 6 سال بزرگتره اصلا خالم احساس نمیکنه که بزرگتره ..اما یه خانمی دقیقا اسمشم یادم نیست تاپیک زد که فقط 3 ماه از شوهرش بزرگتره اما همسرش مدام به روش میاره و بهش میگه که تو پیری و از این حرفا از طرفیم الان شاید به چشم نیاد اما خانم ها از آقایون زودتر شکسته میشن ...
    اجازه بده اول خانواده ها همدیگرو ببینن اگر به توافق رسیدن زیر نظر مشاور یه مدتی با هم آشنا بشید بعد دیگه خدا بزرگه ..
    حالا فعلا چیزی معلوم نیست سعی نکن خودتو درگیر کنی تا خانواده ها همدیگرو ببینن بعد بیا درباره خواستگاری بپرس تا راهنمایی بشی ...
    هرکس بخواهد کاری را انجام دهد
    "راهش را پیدا میکن "
    هرکس نخواهد کاری را انجام دهد
    "بهانه اش را"

  10. 6 کاربر از پست مفید maedeh120 تشکرکرده اند .

    ali -guilan (دوشنبه 03 آذر 93), asal2013 (یکشنبه 09 آذر 93), sasha (چهارشنبه 05 آذر 93), sevil73 (یکشنبه 23 آذر 93), szd (دوشنبه 03 آذر 93), صبا_2009 (دوشنبه 03 آذر 93)

  11. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 مرداد 95 [ 15:24]
    تاریخ عضویت
    1393-1-24
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    3,922
    سطح
    39
    Points: 3,922, Level: 39
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 73.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    94

    تشکرشده 539 در 149 پست

    Rep Power
    40
    Array
    سلام و وقت بخیر
    ببینین اون چیزی که خیلی اهمیت داره اینه که شما و ایشون چقدر همدیگرو میشناسین؟ اصلا تو مسائلی که برای شروع زمدگی اهمیت داره چقدر مشابهین؟ خط فکریتون بهم میخوره یا نه؟ اصلا ورای اینکه ایشون بسیار به شما ابراز علاقه میکنن چطور انسانی هستن؟ بله وضع مالی ایشون و خانوادشون یه نکته بسیار مثبت هست... اما اینکه ایشون املاکی که دارن خودشون بدست اوردن یا پدرشون؟ شما میفرمایید مادر مذهبی دارین در واقع یه خانواده که تفکرات سنتی توشون غالبه... اما از همین یه جمله پدر ایشون این برداشت میشه که احتمالا شاید خیلی امروزی تر فکر کنن.... اینا مسائلی هست که باید بهشون دقت کنید... شما احساساتو بزارین کنار و خیلی منطقی بررسی کنید... اختلاف سنی که زیاد نیست اگر براتون مهم نباشه اما یه چیزی که تو این مسائل معمولا مطرح میشه اینه که واقعا دنیایی که افراد متمول توش بزرگ میشن خیلی فرق داره... باید ببینید انسان انعطاف پذیری هستن یا نه؟ به نظرم حتما یه برنامه ای بزارید خانواده هاتون همدیگرو یه بار ببینن خیلی مهمه که دو خانواده هم راستا باشن تو تفکرشون...اینطور نباشه که پیش برین و علاقه مندو وابسته بشین بعدش خدایی نکرده به مشکل بر بخورین...حتی تو مسئله جهیزیه یا خرید و ..... براتون بهترینارو آرزو میکنم...

  12. 8 کاربر از پست مفید ida bahrami تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (سه شنبه 04 آذر 93), ali -guilan (دوشنبه 03 آذر 93), asal2013 (یکشنبه 09 آذر 93), Eram (جمعه 07 آذر 93), maedeh120 (سه شنبه 04 آذر 93), sasha (چهارشنبه 05 آذر 93), szd (دوشنبه 03 آذر 93), صبا_2009 (دوشنبه 03 آذر 93)

  13. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 02 فروردین 03 [ 23:18]
    تاریخ عضویت
    1393-6-31
    نوشته ها
    557
    امتیاز
    19,364
    سطح
    88
    Points: 19,364, Level: 88
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 486
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    1,198

    تشکرشده 1,405 در 461 پست

    Rep Power
    133
    Array
    بنظر من قبل از اینکه ارتباطتون صمیمی تر بشه و وابستگی عاطفی پیدا کنی،مشاوره بری یا با خونوادت مطرح کنی بهتره.اتفاقا تاکید شما اگه به شکل رسمی خواستگاری باشه شان شما بالاتر میره در نظر ایشون و خونوادشون.اول با خونواده مطرح کنید و اگر موافق بودن به اون آقا بگید رسما بیان خواستگاریتون و بعد قرار ملاقات هاتون رو برای آشنایی و نامزدی و .... بذارید.
    در مورد کوچکتر بودنش نمیتونم قطعی نظر بدم چون بستگی به این داره چقدر از لحاظ فکری هم سطح باشین.اما کاملا مشخصه که فعلا کاملا احساساتی عمل میکنه.پس بهتره یک مدت ارتباط داشته باشید البته بعد از ارتباط خونواده ها و بعد اگر فروکش نکرد و خوب بود که همه چیز اوکی میشه انشاالله.

  14. 6 کاربر از پست مفید zolal تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (سه شنبه 04 آذر 93), Eram (جمعه 07 آذر 93), sasha (چهارشنبه 05 آذر 93), sevil73 (یکشنبه 23 آذر 93), szd (سه شنبه 04 آذر 93), گوش ماهی (پنجشنبه 13 آذر 93)

  15. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 18 دی 00 [ 21:34]
    تاریخ عضویت
    1392-2-23
    نوشته ها
    709
    امتیاز
    18,833
    سطح
    86
    Points: 18,833, Level: 86
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    3,454

    تشکرشده 2,695 در 688 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    126
    Array
    سلام
    منم با حرفای زلال موافقم بهتره قبل از اینکه بدون اطلاع خانواده خودتون غرق این رابطه کنید و وابستگی به وجود بیاد اول با خانواده مطرح کنید این عاقلانه ترین کاره!
    سعی کنید تا چیزی بین شما نیست ودر حد پیشنهاده بوده و رسمی هم اقدام نکردن زیاد رفت امد نکنید!!!!!
    وخرید کردن هدیه گرفتن هم به نظرم توی این مرحله اصلا درست نیست!
    شما مراحل اخر رو که هم بعد از جواب مثبت میرن دارین هنوز هیچی نشده همین ابتدای کار انجام میدین! معلومه که حسابی از لحاظ احساس شما رودرگیر کردن. مواظب باشین!
    مرا با حقیقت
    بیازار
    اما،
    هرگز با دروغ
    آرامم نکن.


  16. 4 کاربر از پست مفید abi.bikaran تشکرکرده اند .

    maedeh120 (سه شنبه 04 آذر 93), sasha (چهارشنبه 05 آذر 93), sevil73 (یکشنبه 23 آذر 93), szd (سه شنبه 04 آذر 93)

  17. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 شهریور 94 [ 23:22]
    تاریخ عضویت
    1393-9-03
    نوشته ها
    183
    امتیاز
    5,161
    سطح
    46
    Points: 5,161, Level: 46
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 189
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    588

    تشکرشده 383 در 141 پست

    Rep Power
    47
    Array
    دوستان عزيز، من واقعا به راهنمايى و كمك شما احتياج دارم، پدرش به هيچ عنوان راضى نيست براى خواستگارى رسمى اقدام كنه، و گفته شما دوتا داريد احساسى و بچگانه تصميم مى گيريد، پدر منم كه نميدونه اصلا و در جريان نيست، چون اگه بهش بگم اولين كارى كه ميخواد بكنه اينه كه خانواده ايشونو ببينه، اين وسط فقط مونده مادر من و مادر ايشون، چند روز ديگه تولد منه، قراره مادر منو دعوت كنيم براى شام و باهاش حرف بزنيم، كه مطمين بشه از طرف ايشون و بدونه كه دخترش با كى داره رفت و آمد مى كنه
    ما تقريبا داريم هر روز همديگه رو مى بينيم، خودش ميگه اگه يه روز نبينمت ديوونه ميشم مياد دم محل كارم، تا آخر شب مى گرديم و خريد مى كنيم و بعدش ميايم خونه، بهش گفتم از اينجور روابط خاطره خوشى ندارم، جريان آقايى كه قبلا تو زندگيم بود و احساسات و زندگيمو مدتها به بازى گرفته بود براش تعريف كردم و گفتم ديگه طاقت ندارم شكست بخورم، برو به پدرت بگو يا راضى بشه يا من نميتونم دو سال با تو رفت و آمد كنم كه پدرت مطمين بشه ما از رو عقل داريم تصميم مى گيريم نه احساس، گريه كرد، قسم خورد، گفت بهم اعتماد كن، گفت بذار اول مادرتو ببينم، سعى مى كنم راضى كنم دو طرفو. هق هق مى كرد مى گفت آخه چرا يكى اومده تو زندگيت كه همه اعتمادتو به آدمها ازت گرفته؟ بهش گفتم تا رابطمون جدى نشده برام خريد نكن، رفته از جين وست حدود دو ميليون تومن كاپشن و لباس و شلوار خريده برام! ميگه تو زنمى، عشق مى كنم برات هديه مى خرم! نميدونم چى كار كنم؟ همين پدرش كه اينقدر سختگيرى مى كنه گواهى پزشكى لازم داشتم واسه غيبت يكى از درسهام معرفيمون كرد به يكى از دوستانش، با هم رفتيم گواهى گرفتيم، ميگم پدرت كه اينقدر مرد خوبيه، چرا سنگ ميندازه جلو پامون؟ گفت آره نشست با من دو ساعت حرف زد كه زندگى بچه بازى نيست دختر مردم امانته الان دستت، فردا نديده نشناخته بريد زير يه سقف اول همين دخترى كه عاشقشى ضربه ميخوره، گفته رسما برم خواستگارى برات توقع ايجاد ميشه، اول باهاش برو بيا ببين اصلا جنستون به هم ميخوره بعد من براتون هر كارى از دستم بر مياد مى كنم؟ راه حلى به ذهنم نمى رسه :( كمكم كنيد. پدرش از من خوشش مياد، عكسمو كه ديده بود كلى شوخى كرده بود و خنديده بود كه اين دختره يا پرى دريايى؟ مباركت باشه، خوش سليقه اى و اينا، حالا تا بهش گفتيم خب بيا صحبت كن، ميگه زوده و بشناسيد همو! شرايط خانواده من اجازه نميده با پسرى رفت و آمد آزاد داشته باشم،چى كار كنم؟ بريم دوتايى با پدرش صحبت كنيم؟ واقعا راه حلى به ذهنم نمى رسه!

  18. 2 کاربر از پست مفید sasha تشکرکرده اند .

    ali -guilan (چهارشنبه 05 آذر 93), Eram (جمعه 07 آذر 93)

  19. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 02 فروردین 03 [ 23:18]
    تاریخ عضویت
    1393-6-31
    نوشته ها
    557
    امتیاز
    19,364
    سطح
    88
    Points: 19,364, Level: 88
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 486
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    1,198

    تشکرشده 1,405 در 461 پست

    Rep Power
    133
    Array
    دوست عزیز فکر نمیکنم دلیل پدرش برا خواستگاری نیومدن منطقی باشه، چون بهرحال اینهمه آدمایی که بعد از خواستگاری رسمی مدتی رو برای آشنا شدن اختصاص میدن آیا همشون مجبورن رابطه رو حفظ کنن؟نه اصلا.از طرف دیگه اگه پسرش ممکنه باعث بازیچه گرفتن و شکست عاطفی شما بشه،پس فرقی نمیکنه خواستگاری بیاد یا نه چون همین الان هم با رابطه دوستی که پدرش پیشنهاد کرده، صمیمیتتون زیاد شده و پای احساسات شما هم ظاهرا به میون اومده. تا جایی که من میدونم ادامه این ارتباط عاطفی به نفع شما نیست چون اینطور که معلومه عشق و احساسات بر رابطه شما داره حاکم میشه و همونطور که میدونید در این مواقع احساس به عقل غلبه داره،هرچند هر2لازمه برای تصمیم گیری درست.از نظر اینکه پدرش گفته تو هنوز بچه ایی و ... ،نشون میده احتمالا نتونسته اعتماد پدرشو به خودش جلب کنه و شاید پدرش متوجه غلیان احساساتش شده و فکر میکنه عقلانی تصمیم نگرفته و زودگذره. این خوبه که میخواید مادرتون ایشونو ببینه.بهرحال مادرتون همونطور که گفتین فرهنگی هستن
    ،دیدار ایشون با اون آقا ممکنه بتونه راهکار یا حتی دید و بینش بیشتری به شما بده. اما یادتون باشه بهتره در مرحله ی آشنایی، زیاد احساسات خرج نکنید چون عواقبی مثل تحت تاثیر هیجانات قرار گرفتن و تصمیم نادرست و یا در صورت بهم خوردن،لطمه روحی داره براتون.انشاالله که هرچی خیره براتون پیش بیاد.​

    - - - Updated - - -

    دوست عزیز فکر نمیکنم دلیل پدرش برا خواستگاری نیومدن منطقی باشه، چون بهرحال اینهمه آدمایی که بعد از خواستگاری رسمی مدتی رو برای آشنا شدن اختصاص میدن آیا همشون مجبورن رابطه رو حفظ کنن؟نه اصلا.از طرف دیگه اگه پسرش ممکنه باعث بازیچه گرفتن و شکست عاطفی شما بشه،پس فرقی نمیکنه خواستگاری بیاد یا نه چون همین الان هم با رابطه دوستی که پدرش پیشنهاد کرده، صمیمیتتون زیاد شده و پای احساسات شما هم ظاهرا به میون اومده. تا جایی که من میدونم ادامه این ارتباط عاطفی به نفع شما نیست چون اینطور که معلومه عشق و احساسات بر رابطه شما داره حاکم میشه و همونطور که میدونید در این مواقع احساس به عقل غلبه داره،هرچند هر2لازمه برای تصمیم گیری درست.از نظر اینکه پدرش گفته تو هنوز بچه ایی و ... ،نشون میده احتمالا نتونسته اعتماد پدرشو به خودش جلب کنه و شاید پدرش متوجه غلیان احساساتش شده و فکر میکنه عقلانی تصمیم نگرفته و زودگذره. این خوبه که میخواید مادرتون ایشونو ببینه.بهرحال مادرتون همونطور که گفتین فرهنگی هستن
    ،دیدار ایشون با اون آقا ممکنه بتونه راهکار یا حتی دید و بینش بیشتری به شما بده. اما یادتون باشه بهتره در مرحله ی آشنایی، زیاد احساسات خرج نکنید چون عواقبی مثل تحت تاثیر هیجانات قرار گرفتن و تصمیم نادرست و یا در صورت بهم خوردن،لطمه روحی داره براتون.انشاالله که هرچی خیره براتون پیش بیاد.​

  20. 6 کاربر از پست مفید zolal تشکرکرده اند .

    ali -guilan (چهارشنبه 05 آذر 93), asal2013 (یکشنبه 09 آذر 93), Eram (جمعه 07 آذر 93), sasha (چهارشنبه 05 آذر 93), sevil73 (یکشنبه 23 آذر 93), صبا_2009 (چهارشنبه 05 آذر 93)


 
صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. درخواست طلاق دادم ولی مادر شوهرم پیش همه دروغ میگه وآبرومو پیش همه میبره چکار کنم؟
    توسط یاصاحب زمان ادرکنی در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: پنجشنبه 11 آذر 95, 11:16
  2. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 16 تیر 94, 12:40
  3. پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 بهمن 93, 00:46
  4. از دست خودم خسته شدم و دائم فکر میکنم دارم پیر میشم
    توسط neda92 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: جمعه 02 اسفند 92, 17:32
  5. از نظر شما هم به صلاح بچه هست که پیش پدرش باشه؟
    توسط تامارا در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 11 مهر 92, 15:57

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:16 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.