به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 38 , از مجموع 38
  1. #31
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    با سلام خانوم avaeeعزیز

    من مشکلات شما رو خوندم، البته فقط پست های خودتون و وقت کردم بخونم. از روی پست هاتون من این مشکلات و متوجه شدم :
    1. بد قولی همسرتون نسبت به قول و قرار های قبل از عقد
    2. عدم تناسب طرز فکر و عقیده هم با همسر هم با خانواده همسر
    3. عدم یکسان بودن اهداف زندگی با همسر
    4. عدم قبول همسر در خصوص مشکل جنسیشون در صورتی که حتی دکتر هم اینرا تایید کرده که مشکل از جانب همسر است


    بقول خودتون یسری مشکلات هم خودتون داشتین.
    5. عدم داشتن مهارت های لازم هم شما هم همسرتون هیچکدوم این مهارت هارو ندارین

    اولا بیشتر بخش مقصر بودن شما، ندیدن نشونه های شکست و تفاوت هاتون بود، باید در مورد ایشون و خانوادشون بیشتر تحقیق میکردین، حتی پیش همسر قبلی ایشون میرفتین و دلیل جداییشون و از ایشون هم جویا میشدین.


    6.هردو شما شخصیت لجبازی دارین، هیچکدوم از موضع خود کوتاه نمیاین، درک نکردین که با ازدواج دو' من'، 'ما' تشکیل شده، دیگر منی وجود نداره! این مسله ایست که هر دو باید درک میکردین و نیاز به مشاوره حضوری برای هردوی شما هست.


    بنظرم بهتره برای خود دو لیست تهییه کنی، در لیست اول اشتباهات خودتو بدون هیچ تعصبی بنویسی، در لیست دوم اشتباهات همسر .
    اشتباهات خانواده هارو در این دولیست به پای همسر و خودتون ننویس! چون هرکدوم از ما مسول اشتباهات خودمون هستیم نه دیگران.

    بعد ببین تا چه حد همسر ایده آلی برای همسرتون بودین؟

    دو لیست دیگر تهییه کن و انتظارات خودتو از همسرت بنویس، در لیست دوم انتظارات همسرت از خودت و بنویس.

    بعد جلوی اون انتظاراتی که برآورده شده تیک بزن، ببین تا کجا همسرت باهات همراه بوده؟ کی و کجاها از خودگذشتگی لازم و داشتن.

    همچنین برای خودت هم ببین تا کجا ها نسبت به خواسته های همسر توجه نشون دادی، و از خود گذشتگی داشتی.

    دو لیست دیگر تهییه کن و از ویژگی های مثبت همسر و خودت بنویس!

    میتونی از همسرت هم خیلی آروم و بدون دعوا و بحث این خواسته و داشته باشی که اون هم این لیست هارو تهییه کنه، بعد یک جلسه باهم بذارین و مشکلاتتون و بررسی کنین میتونین از یک مشاوری که هردوی شما هم قبولش دارین بخواین حرفاتون و گوش کنن و راهنماییتون کنن.

    عزیزم طلاق پاک کن زندگی نیست، طلاق یک راهیست بین بد و بدتر!
    یعنی یک نفر وقتی بین بد و بدتر میمونه، ترجیح میده راه بد و انتخاب کنه!

    تو زندگی متاهلی باید صبور باشی، باید سیاست بیشتری بخرج بدی، با پرخاشگری و قهر و دعوا نه تنها زندگیت درست نمیشه تازه لجبازی و تنش بیشتری و بهمراه داره.

    بیا دو لیست دیگر تهییه کن، در یک لیست خوبی های طلاق گرفتن و بنویس.
    در لیست دوم ضررهاش و بنویس.
    اگه طلاق بگیری زندگیت چه تغییری میکنه بدون رویا پردازی! !
    اگه طلاق نگیری چه اتفاقاتی میوفته؟

    بنظرم اول سعی کن تمام تلاشتو برای حفظ زندگیت و اصلاح زندگیت انجام بدی، بعد راه طلاق و پیش بگیر.
    طلاق گرفتن در حال حاضر برای شما کاری نداره که، هم حق طلاق و داری حتی اگه اونم نداشتی دکتری که همسرتون و معاینه کردن هست، ایشون مشکل جنسی دارند از این راه هم راحت میشه طلاق گرفت.حتی اینا هم نبود بازم طلاق طول میکشه اما بالاخره کسی که این راه و بخواد و این راه و بره دیر یا زود به خواسته اش مدرسه!

    پس ببین که کاری نداره حداقل نسبت به راه سازش و اصلاح این راه ساده تره و زودتر به نتیجه مدرسه، اما باید دید تا چه حد این نتیجه مورد مطلوب شما قرارداره، تا چه حد به انتظاری که داشتی میرسونت ؟


    پ ن:این لیست هایی که گفتم و حتما بصورت نوشتاری انجام بده، چون وقتی فقط با خودت میگی خب فلان مورد بود فلان مورد نبود گاهی شماره تعدادشون و فراموش میکنی، خصوصا اونهایی که درمورد خودتون هست، این عمل ناخوداگاه در ذهنت انجام میشه، چون این ذهنیت هم داری که بیشترین اشتباهات گردن همسر هست .پس حتما برای خودت بنویس.من نمیخوام خدایی نکرده بگم برعکس، فقط میخوام بگم که اشکلات خودتم بفهمی و بتونی اصلاحشون کنی.چون چه طلاق بگیری چه نگیری، این اشکلات همیشه باهات هست، برای زندگی بهتر باید رفع بشن.





    نمیدونم چرا پست قبلیم نصفه اومده، گزارش میدم حذفش کنن.
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : جمعه 30 آبان 93 در ساعت 12:19

  2. 6 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    m.reza91 (جمعه 30 آبان 93), paiize (شنبه 01 آذر 93), واحد (شنبه 01 آذر 93), هم آوا (یکشنبه 02 آذر 93), مدیرهمدردی (جمعه 30 آبان 93), شیدا. (جمعه 30 آبان 93)

  3. #32
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 12:04]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,411
    امتیاز
    286,450
    سطح
    100
    Points: 286,450, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,556

    تشکرشده 37,047 در 6,993 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط avaee نمایش پست ها
    خانم شیدا شما لطفا این وسط نظر نذار ممنون میشم بزار به دردم برسم من راهنمایی خاستم توهینم نکردم به شما همون پست دیشبت بخون به من پریدی به کیت کت پریدی این چه وضعیه ؟این همه تاپیک به خودم توهین کردی به کیت کت و هر کی اینجا بود خانم محترم شما عقده هات آوردی سر من؟ جنمشو داشتم سه تا مدرک گرفتم به شمام ارتباطی نداره کارهم هست ولی اونی که میخام نیست اینم بدون سال 2014 زن ها فقط کهنه شویی و آشپزی نمی کنند دنیا پیشرفت کرده!پدرمم داره و نداره به شما مربوط نیست من با بقیه میخام مشورت کنم تاپیک من و ببندید انقدر مزاحمت درست نکنید اعصاب من له هست حوصله شما یکی ندارم و خیلی خوشحالم طرز فکرم مثل شما یکی نیست ضمنان اون لینکیم که گذاشتید موضوع من نیست
    با سلام و احترام
    ضمن تقدیر و تشکر از شیدا. گرامی به خاطر سعه صدر و خویشتنداری که از خود در قبال مراجع نشان داده و می دهند. از avaee گرامی هم خواهش می کنم با وجود اینکه تحت فشار هستید. اما سعی کنید که تمرین های خود را از هم اینک شروع کنید.

    یعنی:
    1 - مقداری احساس خود را حتی اگر به حق هست کنترل کنید.


    2- در پاسخ دهی سریع کمی درنگ کنید.


    3 - به این هم فکر کنید حتی اگر پاسخ عضوی به شما تلخ باشد. اما او بدون اینکه شما را بشناسد وقت گذاشته ، انرژی گذاشته و فکر کرده و هر چه به زعم خودش می توانسته است کمکی کند را اینجا آورده است. نه اینکه شما را بشناسد و بخواهد به جنگتان بیاید.(به دیگر سخن اگر راهنمایی به نظر شما کمک کننده نیست عبور کنید و درگیر نشوید.)، این تمرینی هست که بتوانید نظری جز نظر موافق خودتون را بشنوید، درک کنید و شاید بعضی وقتها اساسا راه برون رفت از مشکل باشد.
    چون اینکه تا اینجا اینقدر مشکل داشتید. به خاطر انتخابها و تصمیم و نظراتی هست که داشته اید. گاهی پیش می آید تغییر جهت، و تغییر نظر و انتخاب می تواند راه بدون بن بستی را پیش پایتان بگذارد.


    4 - اینکه اینجا نظرات موافق را جذب کنید. یک خلاء در تصمیم گیری به شما می دهد. همان خلائی که کاملا در زندگی شخصی شما با توجه به شرح حالی که دادید مشخص هست.
    یعنی شما از قبل از ازدواج نظراتتان لیست بوده و هنوز هم هست. به هر حال ازدواج یک نفر با یک شی نیست. بلکه یک نفر با یک نفر هست. طبیعی هست آن نفر هم عقاید، نظرات، احساس ، رفتار و نگرش دارد. و طبیعی هست که هیج کس با یک شی درگیر نمی شود و اختلاف پیدا نمی کند. ما اختلاف بین دو نفر داریم.
    پس طبیعی هست علیرغم اینکه شما کاملا خواسته های خود را می دانید و اصرار دارید. همسرتان هم چنین باشد. و حتما همانطور که او اشتباهات فاحشی دارد که گفتید، شما هم حتما بی نقص نیستید.
    یافتن نقص های خودتان هم می تواند در برون رفت از ا ین اوضاع کمک کننده باشد.
    یعنی صرفا تمرکز بر مشکلات همسرتان کمک کننده نیست.




    5 - فرض کردن نیت خوب برای رفتار دیگران، موجب کنترل خشم و تعامل بهتر می شود. اما برجسب زدن منفی به رفتار دیگران کار را سخت می کند.
    شوهر شما ضعفهای بشدت بزرگی دارد. اما آسیب شما صرفا از این ضعف ها نیست که اگر می بود به احتمال قوی زندگی شما قابل بازسازی بود. لیکن کنار این ضعفها و مشکلات همسرتان، شما برچسب هایی بر رفتار او و خانواده اش می زنید که مانع ارتباط با واقعیت شوهر و خانواده اش می شود.



    6 - دقت کنید تاپیکتون به چالش و جنجال و مسائل حاشیه ای کشیده نشود. و مدیریت کنید. چون در همدردی تاپیک های چالشی قفل می شود.

    با تشکر

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  4. 17 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    Aram_577 (شنبه 01 آذر 93), khaleghezey (جمعه 30 آبان 93), m.reza91 (جمعه 30 آبان 93), meinoush (جمعه 30 آبان 93), paiize (شنبه 01 آذر 93), paniz93 (جمعه 30 آبان 93), فرشته مهربان (جمعه 30 آبان 93), گوش ماهی (شنبه 01 آذر 93), واحد (شنبه 01 آذر 93), هم آوا (یکشنبه 02 آذر 93), آویژه (جمعه 30 آبان 93), آزرم (جمعه 30 آبان 93), دختر بیخیال (جمعه 30 آبان 93), رزا (جمعه 30 آبان 93), شیدا. (جمعه 30 آبان 93), شمیم الزهرا (جمعه 30 آبان 93), عشق آفرین (سه شنبه 09 آذر 95)

  5. #33
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 بهمن 93 [ 15:30]
    تاریخ عضویت
    1393-8-28
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    275
    سطح
    5
    Points: 275, Level: 5
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با تشکر از دوستانی که واقعا قصد خیر و کمک داشتند خب موضوع اینه که من نمیدونم خوبی و بدی چه جوری جمع ببندم من یک بار ماه رمضان پیشقدم آشتی شدم ولی خب به دلیل بیجنبگی و یا حالا بی اهمیت بودن زن برای خانواده شوهرم اون گفت اول میای از پدر مادر من معذرت خواهی میکنی(حالا بابت چی نمیدونم!!!!من توهینی به اونها نکردم حداکثر این که به علت مزاحمت های بیش از حدشون رفت و آمدم و قطع کردم و تلفن هاشون بیجواب گذاشتم که خب ممکن بود به شیوه دیگه ای بهتر میشد مدیریت کرد خودمم اعتراف می کنم مهارت هام کم بوده و هست)ولی شوهرم تا تونست به تمام اقوام من زنگ زده و میزنه و مزاحمت درست میکنه و میخاد پای همه رو بکشه به وسط دعوای زن و شوهری مثلا خاله من یا داداشم)من هم قبول نکردم چون کاری نکرده بودم که معذرت بخام وگذشت حالا پریروز ایشون مسیج دادن که خونه کسی نیست صبح ها میری برام غذا درست می کنی از غذای بیرون خسته شدم!نمیگم زن وظیفه نداره غذا بپزه ولی این لحن یکم برام زننده بود و دوباره گفت از نظر جنسی تحت فشارم(چطور من سه سال اونجا هیچ گونه حمایتی نداشتم و خبری نبود و مسئله ای هم نبود) و این که گفت من بیتعارف سریعا بچه میخواهم من هم دیگه حرفی نزدم و همینجوری موندم حالا مسئله من این مسائل نیست خب این ها غیر از بچه دیفالت زندگی مشترک هستند ولی این که تو این وضع فکر میکنه با بچه من ساکت میشم و مثل آدم های قدیمی فکر میکنه ناراحتم میکنه و این که درک نداره برای بچه محیط زندگی باید آروم باشه و اینها که این طرز فکرشم کاملا برگزرفته از خانوادشه چون علنا از خودشون بارها شنیدم که میگن یه بچه بیاره نه هوای خارج داره نه به تو گیر میده و سرشو میندازه به خاطر بچه مجبوره تحمل کنه من چجوری رفتار کنم؟چجوری باهاش خرف بزنم؟اصلا چیکار باید بکنم؟خیلی گیج موندم طلاق به نفعمه یا نه برگشتن چطور؟ایشون حتی نمیخان به طور آزمایشی یه مدت زندگی کنیم و سعی به بهبود داشته باشیم ببینیم آیا واقعا میتونیم زندگی کنیم یا نه؟ بعد هی بچه بچه بزنه .اون یک ماه قبل از عید هم که سرکار خوبی رفتم انقدر از سرکار رفتن من ناراحت بود و علنا به زبون میاورد که من تنهام!!!ناهار و شام ندارم(در صورتی که من از غذا براش کم نمیزاشتم هیچ وقت) و یادش داده بودند که عین مته برو تو اعصابش که ببره نره سرکار که خب موفق هم شدند فکر کنم عین سوزن خط خورده روزی 3000 بار میگفت و میگه بچه میخام بچه میخام بچه میخام که متاسفانه آدم صرتقی هم هست و هر چه قدرم من یا دیگران باهاش حرف میزنند منطقی که باباجان 40 سال پیش نیست که از روی غریزه بچه بیاری و بچه این دوره زمونه آرامش میخاد همدلی میخاد محیط گرم و عشق میخاد متاسفانه نمیفهمه و صرف این که 38 سالشه یه ماشین و خونه هم داره هی میگه بچه بچه بچه دیگه بقیه چیزها براش مهم نیست که بابا طرفت باید آمادگی داشته باشه واقعا محیط آماده باشه .من چه جوری باهاش رفتار کنم اصلا با این خصوصیات روشی هست بشه ایشون آپ دیت و منطقی کرد و از تحت تاثیر بودن خانوادش درآورد؟لطفا کسانی که واقعا قصد کمک دارند جواب بدهند من مشکل داشتم این تاپیک باز کردم و مشکلات خودمم قبول دارم و راهکار اصلاحشون میخواهم و دوستانی که میان فقط تحقیر میکنند و حالا به ابعادی حرف هایی مینویسند که نه ربطی به مشکل و نه تاپیک داره لطفا وقتشون و برای مراجعان دیگر صرف کنند هم خودشون وقتشون هدر نمیره هم من شاید با دوستان مجرب دیگه به نتیجه ای برسم و راه حل پیدا کنم از مدیر همدردی هم ممنون خوندم راهکاراشون و یادداشت کردم .اینم بگم از مراجعه حضوری نتیجه ای از مشاورین نگرفتیم چون یا اون ول کرد و نیمد یا من چون تفاهم نداشتیم کسایی مثل خانم بهرام..ی یا آقای داور..ی و چون به تنگ اومدم اینجا مشکلم و مطرح کردم شیوه نگارش و غلط های املایی هم دارم که پیشاپیش ببخشید تایپم خوب نیست.

  6. #34
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 08 خرداد 95 [ 23:23]
    تاریخ عضویت
    1393-4-30
    نوشته ها
    502
    امتیاز
    6,216
    سطح
    51
    Points: 6,216, Level: 51
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,079

    تشکرشده 1,505 در 452 پست

    Rep Power
    72
    Array
    ...

    avaee جان لج نکن نه با خودت و نه با همسرت...شما اول تکلیفت رو با خودت معلوم کن که میخوای با زندگی در کنار همسرت ادامه یا نه...

    تو زندگیت یکم از جو جدی بودن بیا بیرون اگر همسرت بهت میگه بیا از خانوادم عذر خواهی کن فورا جبهه نگیر که نه اصلا نمیشه و این حرف ها ..کمی با نرمی و ملایمت با همسرت برخورد

    کن...

    متاسفانه مشکل شما این هست که سریع جبهه میگیری یعنی فورا میخوای به طرف مقابلت بفهمونی که تو دلت چی هست...

    باور کن همسرت بهت علاقه داره همینقدر که میگه ازت بچه میخوام داشته باشم نشون دهنده عشق و علاقه به شماست ..چرا فکر میکنی خانوادش پرش میکنن؟؟ شاید واقعا حرف دلشه

    آخه مرد 40 ساله بچه نیست که ببینه دیگران چی میگن و همون رو اجرا کنه...

    درباره بچه دار شدن اصلا لازم نیست بهش بگی نه من بچه نمیخوام یا قبلا بهت گفته بودم که با این شرط که تا چند سال بچه دار نشیم و این حرفا...

    گذشته رو به همسرت مدام یادآوری نکن عزیز...بهتر بود به همسرت میگفتی یکم از نظر روحی خسته ام کمکم کن تا دوباره خودم و اون آرامش سابق رو پیدا کنم...

    اینطوری همسرت هم نرم میشه...همسرت میخواد مرد بودنش و اقتدارش رو به شما نشون بده ولی شما ببخشید ضایعش میکنی ..این میشه که نتیجه اش میشه لج بازی..مطمئن باش اگر

    باهم دوستانه یه گپ و گفتگو داشته باشید خیلی از مسائلتون حل میشه...


    - - - Updated - - -
    همه آبهای دریا هم نمی توانند یک کشتی را غرق کنند

    مگر اینکه در داخل کشتی نفوذ کنند

    بنابراین

    تمام نکات منفی دنیا روی شما تاثیر نخواهد داشت

    مگر اینکه شما اجازه بدهید...




    ویرایش توسط رزا : جمعه 30 آبان 93 در ساعت 23:12

  7. 3 کاربر از پست مفید رزا تشکرکرده اند .

    گوش ماهی (شنبه 01 آذر 93), هم آوا (یکشنبه 02 آذر 93), آنیتا123 (جمعه 30 آبان 93)

  8. #35
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 مرداد 95 [ 23:35]
    تاریخ عضویت
    1393-1-12
    نوشته ها
    74
    امتیاز
    2,977
    سطح
    33
    Points: 2,977, Level: 33
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 73
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    8

    تشکرشده 220 در 65 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست عزیز شرایط شما کاملا قابل درک هست. شما پیش از ازدواج برای سایر ابعاد زندگیتون تعیین هدف کردید و الان حداقل بنا به تصور شما همسرتون مانع از تحقق یافتن اهدافتون میشه. گاهی میشه با انعطاف پذیری بیشتر و ایجاد کمی تغییر در خواسته ها هم تا حد زیادی به خواسته های خودمون برسیم و هم اینکه دل خانواده رو بدست بیاریم. مثلن قید تحصیل در خارج از کشور رو بزنی و همینجا ادامه بدی ولی با توجه به گفته های شما همسرتون کلن با تحصیل و کار شما مشکل دارند. بنابراین به نظر میرسه که تفاوت دیدگاه شما دو نفر بیشتر از اونی هست که به این راحتیها بشه براش راهکار پیدا کرد. شما نیاز دارید که هردو نفر انعطاف نشون بدید یکم شما کوتاه بیاید و یکم ایشون و در غیر اینصورت ادامه زندگی به این شکل باعث میشه حس ناکامی در شما تشدید بشه و بیش از بیش آرامشتون رو از دست بدید و اوضاع خراب تر از حالا بشه.
    باهمسرتون در کمال آرامش صحبت کنید. برای کاری که نکردید از خانوادش عذرخواهی کنید تا بهش اثبات بشه که شماهم خواهان بازگشت هستید. کمی ادبیات صحبت کردنتون رو تغییر بدید. انقدر از صفت قدیمی و سنتی و خاله زنک و اینا که باعث ایجاد حس تحقیر در همسرتون میشه استفاده نکنید. بهش بگید از خانوادش عذرخواهی میکنید و دوباره برمیگردید. اگر براتون امکان داره فعلن قید خارج رو رفتن رو بزنید و برای دکترا همینجا اقدام کنید به همسرتون زمان بدید مثلن بگید بعد از پذیرفته شدن توی کنکور دکترا بچه دار میشم. شاید اینکار ایجاد انگیزه کنه تا ایشون هم شما رو حمایت کنن.
    در نهایت اگر این فرصت باعث برگشتن آرامش به زندگیتون نشد برای گرفتن تصمیمات بعدی دلایل بهتری خواهید داشت.

    عذرخواهی میکنم بابت این قسمتیکه به پست شما مرتبط نیست اما از دید خودم لازم میبینم که مطرح کنم:
    بارها در پستهای افراد مختلف دیدم که دوستان لینک پستی رو که فکر میکنن متعلق به نویسنده حاضر ولی با یک آی دی دیگه هست رو میزارن. این رو درک میکنم که قصد تلنگر زدن هست ولی دوستان عزیز شما هم این رو درک کنید که اگر کسی با آی دی متفاوت پست گذاشته حتمن برای خودش دلیل داشته. شاید میخواسته مشکلش از زاویه دید دیگه ای مطرح و بررسی بشه. پس شاید لازم نباشه انقدر صریح به آدمها حمله کنیم و این موضوع رو به روشون بیاریم.

  9. 4 کاربر از پست مفید شمیم بهار تشکرکرده اند .

    ali -guilan (شنبه 01 آذر 93), avaee (شنبه 01 آذر 93), واحد (شنبه 01 آذر 93), هم آوا (یکشنبه 02 آذر 93)

  10. #36
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    دوست عزیز سلام به همدردی خوش امدید . دوست خوبم اگر یه مدت توی تالار باشید متوجه خواهید شد که اینجا واقعا یک محیط همدردیه . و دوستانی که براتون پست میگذارند از روی خیرخواهی و برای کمک به شماست . حالا ممکنه بسته به دیدگاه و تجربیات خودشون موافق نظر شما باشند یا مخالف نظر شما . حسنی که داره اینه که شما مشکل خودتون رو از دید دیگران هم میتونید ببینید و بررسی کنید . و اینطوری تصمیم بهتری میتونید بگیرید . منم به عنوان یکی از کاربران تالار نظر خودم رو میگم . من نمیگم طرز فکر شما اشتباهه یا درسته . ولی اینو میگم که خانمی با طرز فکر شما نمیتونه زندگی مشترک موفقی داشته باشه . حداقل توی ایران غیر ممکنه . پس شما اگر هدفتون داشتن زندگی مشترک موفقه باید طرز فکرتون رو اصلاح کنید و متعاقب اون مهارتهای زندگی رو هم یاد بگیرید . واگر این براتون ممکن نباشه باید قید زندگی مشترک رو بزنید و برای اهداف دیگر زندگیتون تلاش کنید . برای نمونه یکی از فکرهای اشتباه شما رو مثال میزنم . اگر همسر شما از شما بچه میخواد فکرش قدیمه . شما فکر میکنید مادر بزرگهای ما چون بیسواد بودند بچه دار میشدند و حالا که شما سه تا مدرک دارید دیگه این وظیفه رو ندارید . من میگم هزار سال بعد هم شغل اصلی زن مادر شدنه . مگر اینکه رحم زن رو در بیارن و تو شکم مرد بگذارند . حالا شما نظر همه مردا رو نمیتونید عوض کنید ولی تونظر خودتون میتونید تجدید نظر کنید .

  11. 3 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    ali -guilan (یکشنبه 02 آذر 93), avaee (شنبه 01 آذر 93), هم آوا (یکشنبه 02 آذر 93)

  12. #37
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 خرداد 97 [ 13:17]
    تاریخ عضویت
    1392-8-26
    نوشته ها
    278
    امتیاز
    9,405
    سطح
    65
    Points: 9,405, Level: 65
    Level completed: 19%, Points required for next Level: 245
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,386

    تشکرشده 653 در 231 پست

    Rep Power
    53
    Array
    دوست عزیزم
    مشکل اول و آخر شما اینه که شما میخای اقتدارت رو نشون بدی و همسرت هم میخاد مردونگی شو به شما ثابت کنه و تا زمانی هم که یکی تون از این جبه عقب نکشه این وضع تا ابد الدهر ادامه خواهد داشت ... زندگی مشترک یعنی گذشت ... یعنی کوتاه اومدن بخاطر همسرت از معیارها ... یعنی بخاطر هم زنگدگی کردن ... شما الان فقط دارید "با هم" زندگی میکنید نه "برای هم"
    گذشت کنید ... از سفر خارج بگذرید ... اولویت اول زندگی هر زن اول همسر - بعد تحصیلات و بعد کارش هست لذا بر هم خوردن این توازن نتیجه اش میشه اشفتگی که در زندگی شما ایجاد شده و متاسفانه همیشه همیشه همیشه در طول تاریخ اون کسی که گذشت میکرده و از معیارهاش کوتاه می اومده زن بوده
    موفق باشید

    [SIGPIC][/SIGPIC]

  13. 2 کاربر از پست مفید هم آوا تشکرکرده اند .

    ali -guilan (یکشنبه 02 آذر 93), واحد (یکشنبه 02 آذر 93)

  14. #38
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 دی 93 [ 16:56]
    تاریخ عضویت
    1393-10-27
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    20
    سطح
    1
    Points: 20, Level: 1
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    اگه می خوای مثل دختر قبلیه شیزوفرنی نگیری طلاق بگیر. اگه خانوادت اینقدر با فرهنگن که گذاشتن به اختیار خودت پس معطل چی هستی طلاق بگیر
    چند ماه افسرده میشی ولی بعدش یک عمر راحتی بهتره که اینجوری کج دار مریض با ترس و استرس تو خونه ی اون مرد موهات سفید شه آخرش هم هیچ!!!!!!
    تا جوونی و انگیزه ادامه تحصیل داری و تا وقتی هنوز می تونی هدف تو زندگیت داشته باشی و اعتقاد داشته باشی که به هدفت برسی، تا دیر نشده، جدا شو.
    من 99 درصد افراد را دیدم که بخت دوم واسشون خیلی بهتر بوده. ایشا الله بهترش رم پیدا می کنی یا این ور آب یا اون ور، فرقی نمی کنه.
    نزار آرزوهات بمیره.... برو دنبال زندگیت، متاسفانه جامعه سنتی ما فکر میکنه: دختر با ازدواج خوب خوشبخت میشه با ازدواج بد بدبخت. یعنی همه چیز رو تو ازدواج میبینه.
    هیچ اصراری نیست زندگی رو که دوست نداری بندازیش دور. تا روحت نمرده تا آرزوهات خیال نشده دوباره شروع کن.


 
صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:51 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.