به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 16
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 16 تیر 94 [ 17:55]
    تاریخ عضویت
    1391-10-29
    نوشته ها
    128
    امتیاز
    3,271
    سطح
    35
    Points: 3,271, Level: 35
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    195

    تشکرشده 268 در 91 پست

    Rep Power
    29
    Array

    دچار بحران شناختی در مورد خودم شدم.خودم رو پر از نقص میبینم

    سلام.یه دختر 23 ساله هستم که کلی عیب و ایراد در خودم میبینم.که بیشترش رفتاری هست و گاهی انقد از خودم متنفر میشم که دوست دارم یا نابود بشم و اثری ازم نمونه یا جای کسه دیگه باشم.این حالات هم گاهی اوقات در من تشدید میشه.از همون دوران کودکی بدون اعتماد به نفس بزرگ شدم که اخیرا این مشکل عدم اعتماد به نفسم چندین برابر شده.حداقل قبلا اگه کسی ازم میپرسید :دوس داری جای کسه دیگه باشی؟ بدون درنگ جواب میدادم:نه! ولی الان از منی که هستم متنفرم و نمیدونم به چیه خودم باید اعتماد کنم؟؟یه نفر باید یه ویژگی مثبت در خودش ببینه که به واسطه اون به خودش اعتماد کنه!ولی من هرچه در خودم میبینم همه خسران و زیان و احساس شرم و شکست خوردگی هست.یه ویژگی حسود بودنو نداشتم که اونم الحمدالله به خاطر شرایط اخیرم بهم اضافه شده!!

    به هیچ چیزی که میخاستم نرسیدم و هر روز دارم از اهدافم دور میشم.خودمو شایسته نمیدونم.ازین که انقد بی عرضم عصبانی ام.نه کار خاصی ازم بر میاد نه حوصله انجام کاری دارم!یه زمانی عاشق درس بودم ولی الان فقط دلم میخاد درسم تموم شه دیگه سمت دانشگاه و درس نرم!حتی امیدی هم ندارم با این ناتوانیم کاری هم بتونم پیدا کنم.وقتی به بقیه آدما نگاه میکنم که همه کار از دستشون بر میاد و شاد هم هستن بهشون حسودیم میشه.مدام حس میکنم باید یه انقلاب درونی در من صورت بگیره که من ازین وضعیت خلاص شم.از خدا چیزی میخام که شاید خیلی غیر منطقی باشه.دلم میخاد یه نفر باشه که نسبت به من علم داشته باشه و همه خصوصیات منو بدونه و بتونه منو ازین وضع افسردگی نجات بده.احساس تنهایی شدید میکنم و حس میکنم خدا منو همینطوری به حال خودم بین آدما رها کرده.به شدت مهر طلب شدم.حتی گاهی میشینم جلوی خواهر 8 سالم بهش میگم بهم محبت کن!!!!از درون احساس تهی و پوچی میکنم.به درد هیچ کاری نمیخورم و ویژگی خاصی هم ندارم که انتظر داشته باشم کسی عاشقم شه!همیشه فکرای منفی میاد سراغم و حس میکنم در آینده نه ازدواج خوبی خواهم داشت نه زندگی موفقی.من نمیتونم بحران زندگیم رو مدیریت کنم و در شناخت خودم عاجز موندم!هرچی مقاله توی سایت باشه بیشترشو خوندم و کلی هم کتاب روانشناسی و ... ولی هیچی نمیتونه حال منو بهتر کنه.وقتی این همه در خودم نقص میبینم ،از بودن بین آدمها و اجتماع متنفر میشم.میگم لااقل وقتی تنها باشم با کسی خودمو مقایسه نمیکنم.اینکه مردم راجع به من چه فکری میکنن خیلییییییییی آزارم میده.دوست داشتم همیشه بهترین باشم ولی دارم به سمت بدترین بودن سقوط میکنم...

    کاش کسی بود حال منو میفهمید و مثل یه فرشته نجاتم میداد:((


    ببخشید طولانی شد

  2. 5 کاربر از پست مفید tanin-91 تشکرکرده اند .

    ali -guilan (جمعه 30 آبان 93), elham.e (شنبه 01 آذر 93), maedeh120 (شنبه 01 آذر 93), بانوی آفتاب (شنبه 01 آذر 93), تیام (جمعه 30 آبان 93)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 23 آذر 94 [ 14:26]
    تاریخ عضویت
    1393-8-12
    نوشته ها
    148
    امتیاز
    357
    سطح
    7
    Points: 357, Level: 7
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    2,438

    تشکرشده 600 در 162 پست

    Rep Power
    51
    Array
    طنین خانوم لطفا انتظارات از خودتون رو پایین بیارید ، مطمئنا و مطئنا شما ویژگی های مثبت بسیاری دارید که در یک کاغذ هم حتی جا نمیشه بنویسیدشون ! ولی اون ویژگی ها از دیدتون جذاب نیستن ، شما ویژگی هایی رو میخواید که باهاش پز بدید . ( این یه چیز طبیعیه و ایرادی درش نیست )
    ولی! نگاه مردم با نگاهی که شما از خودتون دارید متفاوته ، شما وارد مرحله ای از زندگیتون شدید که مهارت های اجتماعی درش حرف اول رو میزنه ، و چون این مهارت ها رو به خوبی بلد نیستید الان دچار ضعف شدید .
    نگران نباشید !
    این مهارت ها یاد گرفتنین !
    همه چیز به ذهنیتتون بستگی داره ، شما باید ابتدا به این باور برسید که برای دیگران زندگی نکنید ، به خواسته دیگران اهمیت ندید و برای خودتون زندگی کنید . شما باید کلا حرف دیگران رو باد هوا در نظر بگیرید !
    دوست دارید چه کار کنید ؟ بسم الله همون کار رو انجام بدید ...مردم به اندازه ایمانی که شما به هدفتون دارید به شما جذب میشن ، هیتلر رو ببینید چقدر ادم رو تونست برای هدف نادرستش جذب کنه ! چرا ؟ چون بلد بود ادای ادمهای محکم رو در بیاره و اینطوری همه باورشون شد راهش درسته ...
    شما هم ادای ادمهای محکم رو در بیارید ! کم کم مثل کوه محکم میشید در حدی که همه به شما تکیه میکنن
    از ضعف هاتون نترسید و باهاشون دوست بشید ، ضعف های شما کودکان یتیم سختی کشیده ای هستن که هیچ کس رو در زندگیشون الا شما ندارن ، پسشون نزنید ، گناه دارن ! با اعتماد به نفس کنارشون باشید و دستشونو بگیرید و بلندشون کنید .
    ایرادهای شما خود شما رو تشکیل نمیدن ! شما گوهر انسانیتتون هست که شما رو تشکیل میده .ضعف هاتون همه قابل جبران هستن به شرطی که کوچیکشون کنید و بیش از حد بهشون بها ندید.
    زندگی ادمهای موفق ، پر از فرمول هاییه که من و شما ازش خبر نداریم ! باور کنید موفقیت به یاد گرفتن و به کار گیری همین فرمول هاست ...ماشین موفقیت در ابتدا بسیار کند ممکنه حرکت کنه و شما رو ناامید کنه ولی وقتی شتاب گرفت سرعتش بیشتر و بیشتر میشه و شما وارد اتوبان موفقیت میشید ، منتهی قبلش لازمه شروع کار رو دووم بیارید .
    من و خیلی های دیگه که تو این سایت هستیم هر کدوممون موفقیت های زیادی داریم ولی میبینید که گرفتاری های بی شماری هم داریم که به خوبی تونستیم از منظر دیگران بپوشونیمشون ، شما از کجا میدونید که دیگران گرفتاری و مشکلات ندارن !
    در نهایت هم هممون 30 سال دیگه مفید یبشتر زنده نیستیم پس چرا به کسانی که میدونیم در اینده دور یا نزدیک قراره بمیرن حسودی کنیم ؟ طنین خانوم دلیل حسادت بزرگ جلوه کردن دنیا پیش چشمان ماست ، دلیل حسادت کوچک بودن جهان بینی ماست که زیبایی ها و ظواهر دنیا رو بیش از حد برای خودمون بزرگ کردیم . به قول شوپنهاور حتی بزرگترین لذتهای دنیا هم بعد از چند صباح برامون عادی میشه و چون دوست داریم دوباره اون لحظات رو داشته باشیم فقط خاطره ناراحت کننده از اون برامون به جا میمونه ، پس برای این دنیا بیشتر از کوپنش ارزش قائل نباشید .
    پاشید و بجنگید

  4. 7 کاربر از پست مفید ali -guilan تشکرکرده اند .

    ammin (جمعه 30 آبان 93), elham.e (شنبه 01 آذر 93), maedeh120 (شنبه 01 آذر 93), tanin-91 (جمعه 30 آبان 93), پری وش (جمعه 30 آبان 93), بانوی آفتاب (شنبه 01 آذر 93), شیدا. (جمعه 30 آبان 93)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 16 تیر 94 [ 17:55]
    تاریخ عضویت
    1391-10-29
    نوشته ها
    128
    امتیاز
    3,271
    سطح
    35
    Points: 3,271, Level: 35
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    195

    تشکرشده 268 در 91 پست

    Rep Power
    29
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ali -guilan نمایش پست ها
    طنین خانوم لطفا انتظارات از خودتون رو پایین بیارید ، مطمئنا و مطئنا شما ویژگی های مثبت بسیاری دارید که در یک کاغذ هم حتی جا نمیشه بنویسیدشون ! ولی اون ویژگی ها از دیدتون جذاب نیستن ، شما ویژگی هایی رو میخواید که باهاش پز بدید . ( این یه چیز طبیعیه و ایرادی درش نیست )
    ولی! نگاه مردم با نگاهی که شما از خودتون دارید متفاوته ، شما وارد مرحله ای از زندگیتون شدید که مهارت های اجتماعی درش حرف اول رو میزنه ، و چون این مهارت ها رو به خوبی بلد نیستید الان دچار ضعف شدید .
    نگران نباشید !
    این مهارت ها یاد گرفتنین !
    همه چیز به ذهنیتتون بستگی داره ، شما باید ابتدا به این باور برسید که برای دیگران زندگی نکنید ، به خواسته دیگران اهمیت ندید و برای خودتون زندگی کنید . شما باید کلا حرف دیگران رو باد هوا در نظر بگیرید !
    دوست دارید چه کار کنید ؟ بسم الله همون کار رو انجام بدید ...مردم به اندازه ایمانی که شما به هدفتون دارید به شما جذب میشن ، هیتلر رو ببینید چقدر ادم رو تونست برای هدف نادرستش جذب کنه ! چرا ؟ چون بلد بود ادای ادمهای محکم رو در بیاره و اینطوری همه باورشون شد راهش درسته ...
    شما هم ادای ادمهای محکم رو در بیارید ! کم کم مثل کوه محکم میشید در حدی که همه به شما تکیه میکنن
    از ضعف هاتون نترسید و باهاشون دوست بشید ، ضعف های شما کودکان یتیم سختی کشیده ای هستن که هیچ کس رو در زندگیشون الا شما ندارن ، پسشون نزنید ، گناه دارن ! با اعتماد به نفس کنارشون باشید و دستشونو بگیرید و بلندشون کنید .
    ایرادهای شما خود شما رو تشکیل نمیدن ! شما گوهر انسانیتتون هست که شما رو تشکیل میده .ضعف هاتون همه قابل جبران هستن به شرطی که کوچیکشون کنید و بیش از حد بهشون بها ندید.
    متاسفانه من اصلا حی شبیه آدمای محکم نیستم.حتی قیافمم یکی میبینه میگه این چقد مظلومه!همش تو ذهنم اینه که باید به یکی تکیه کنم.دوس دارم یه نفر پیشم باشه هر وقت به مشکل خوردم عصای جادوییشو دربیاره مشکلمو حل کنه.میدونم باید هممون به خدا تکیه کنیم ولی نتونستم اینو درک کنم.ذهن من خیلی آشفته و پریشون و بی نظم شده.اکثر آدمایی که دو رو برم میبینم از من قوی تر هستن.حتی اونایی که اعتقادات دینی محکمی ندارن.ولی اعتماد به نفسی دارن که من نمیدونم منشاء اعتماد به نفس کجاست!با خودم میگم خوب حتما چیزی در وجودشون دارن که بهش اعتماد دارن.ولی من ندارم!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط ali -guilan نمایش پست ها

    زندگی ادمهای موفق ، پر از فرمول هاییه که من و شما ازش خبر نداریم ! باور کنید موفقیت به یاد گرفتن و به کار گیری همین فرمول هاست ...ماشین موفقیت در ابتدا بسیار کند ممکنه حرکت کنه و شما رو ناامید کنه ولی وقتی شتاب گرفت سرعتش بیشتر و بیشتر میشه و شما وارد اتوبان موفقیت میشید ، منتهی قبلش لازمه شروع کار رو دووم بیارید .
    من و خیلی های دیگه که تو این سایت هستیم هر کدوممون موفقیت های زیادی داریم ولی میبینید که گرفتاری های بی شماری هم داریم که به خوبی تونستیم از منظر دیگران بپوشونیمشون ، شما از کجا میدونید که دیگران گرفتاری و مشکلات ندارن !
    در نهایت هم هممون 30 سال دیگه مفید یبشتر زنده نیستیم پس چرا به کسانی که میدونیم در اینده دور یا نزدیک قراره بمیرن حسودی کنیم ؟ طنین خانوم دلیل حسادت بزرگ جلوه کردن دنیا پیش چشمان ماست ، دلیل حسادت کوچک بودن جهان بینی ماست که زیبایی ها و ظواهر دنیا رو بیش از حد برای خودمون بزرگ کردیم . به قول شوپنهاور حتی بزرگترین لذتهای دنیا هم بعد از چند صباح برامون عادی میشه و چون دوست داریم دوباره اون لحظات رو داشته باشیم فقط خاطره ناراحت کننده از اون برامون به جا میمونه ، پس برای این دنیا بیشتر از کوپنش ارزش قائل نباشید .
    پاشید و بجنگید

    من حتی به مرگ بعضیا هم حسودی میکنم:( قبلا اصلا آدم حسودی نبودم ولی الان مدام میگم خوش بحال فلانی و فلانی .کاش من جای اونا بودم.کاش اصلا اینی که هستم نبودم!

  6. 3 کاربر از پست مفید tanin-91 تشکرکرده اند .

    ali -guilan (جمعه 30 آبان 93), maedeh120 (شنبه 01 آذر 93), شیدا. (جمعه 30 آبان 93)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 آذر 94 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1393-7-05
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    1,430
    سطح
    21
    Points: 1,430, Level: 21
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    71

    تشکرشده 64 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط tanin-91 نمایش پست ها
    همش تو ذهنم اینه که باید به یکی تکیه کنم.دوس دارم یه نفر پیشم باشه هر وقت به مشکل خوردم عصای جادوییشو دربیاره مشکلمو حل کنه.

    طنین خانم
    با وجود خدایی که اینقدر تو رو دوست داره، دنبال زمینی ها برای تکیه کردن نباش.
    خدا می فرماید: الیس الله بکاف عبده (زمر 36). آیا خدا برای بنده اش کافی نیست


    یه جا خوندم طوری به خدا توکل کنیم آنچنان که گویی هیچ کس دیگری در عالم نداریم ... نه خانواده ای نه دوستی و نه آشنایی


    خداوند در آیه دیگری می ‏فرماید: «فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ»( آل عمران: 159 )؛ «همین که عزم کردی و تصمیم‏ گرفتی، به خدا اعتماد کن و کار خود را دنبال کن.»




    نقل قول نوشته اصلی توسط tanin-91 نمایش پست ها
    آدمایی که دو رو برم میبینم اعتماد به نفسی دارن که من نمیدونم منشاء اعتماد به نفس کجاست!
    با خودم میگم خوب حتما چیزی در وجودشون دارن که بهش اعتماد دارن.ولی من ندارم!!
    همه آدمها نقص دارن و هیچکس کامل نیست. آدمها مجموعه ای از خوبیها و بدیها هستند. اونهایی که اعتماد به نفس دارن، خودشون رو با وجود همین نقصهایی که دارن دوست دارن و می پذیرن. به همین سادگی. رمز اعتماد به نفسشون اینه.


    اگر کمال گرا باشیم هر کاری هم بکنیم نمی تونیم خودمون رو راضی کنیم و باز می خواهیم بهتر از این باشیم و همیشه خودمون رو سرزنش می کنیم که چرا عالی و بهترین نیستیم.
    گاهی خوبی فقط در سادگیه. لازم نیست آدم بزرگی باشیم و کارهای خیلی بزرگی انجام داده باشیم تا از خودمون رضایت پیدا کنیم. فقط کافیه بخاطر همین محاسنی که داریم خدا رو شاکر باشیم و از خودمون هم تشکر کنیم.


    از هدفهای خیالی و سراب گونه دست برداریم و فشار "بایدها" و دیکتاتورهای درونی رو از روی دوش خودمون برداریم. (فشار بایدهایی مثل باید نمونه باشم ، باید عالی باشم و ...)
    چراکه اینها منجر به بیماریهای جسمی هم میشه. سزدردهای پی در پی، خستگی مزمن و....


    پس خودمون رو از دستشون رها کنیم.


    نقل قول نوشته اصلی توسط tanin-91 نمایش پست ها
    به هیچ چیزی که میخاستم نرسیدم و هر روز دارم از اهدافم دور میشم.خودمو شایسته نمیدونم.

    حتی در مورد دوست داشتن یه شخص دیگه هم این اصل حاکمه که "دوست داشتن واقعی اینه که حتی با وجود نقصهاش اون فرد رو دوست داشته باشیم و نخواهیم که دیگران حتماً ایده آل باشن تا ما بتونیم دوستشون داشته باشیم."
    دوست داشتن مادرها از نوع دوست داشتن واقعیه ، اونها هرچقدر هم فرزندانشون اشتباه کنن و آزرده شون کنن، باز هم عمیقا اونها رو دوست دارن.


    پس چرا ما برای دوست داشتن خودمون شرط می گذاریم؟ ما هم بی قید و شرط خودمون رو دوست داشته باشیم و به خودمون فرصت رشد بدیم. نه اینکه مانع ذهنی ایجاد کنیم. چراکه اگه خودمون رو لایق خوبیها و موفقیتها ندونیم ، پیشرفتی هم نمی کنیم.


    ضعفها و نقصهای ما فقط راهنماهایی هستند که ما رو به سمت پیشرفت هدایت می کنند. اونا به ما نشون می دهند که برای رسیدن به اهدافمون باید روی چه چیزهایی کار کنیم و تلاش کنیم.
    نقصهای ما نیومده اند که باعث سرافکندگی ما بشن و ما با فکر کردن مدام به اونها افسرده بشیم و از رشد و پیشرفت باز بمونیم. اونها فقط مسیر تلاش رو به ما نشون میدن. اینطور به قضیه نگاه کنیم!


    پس ما هم تلاش کنیم، اگه تونستیم چه بهتر و اگه نتونستیم باز هم خودمون رو دوست داشته باشیم و به نفس و وجود خودمون اعتماد کنیم.

  8. 9 کاربر از پست مفید پری وش تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (جمعه 30 آبان 93), ali -guilan (جمعه 30 آبان 93), ammin (جمعه 30 آبان 93), maedeh120 (شنبه 01 آذر 93), tanin-91 (جمعه 30 آبان 93), بانوی آفتاب (شنبه 01 آذر 93), تیام (جمعه 30 آبان 93), سپیده ی تاریک (جمعه 30 آبان 93), شیدا. (جمعه 30 آبان 93)

  9. #5
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 فروردین 03 [ 14:14]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,963
    امتیاز
    33,192
    سطح
    100
    Points: 33,192, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,385

    تشکرشده 6,356 در 1,788 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.

    وقتی یه نهالی رو میکاری تازه بادهای مخالف ومختلف دست به کارمیشن واون نهال باید محکم تر ریشه بزنه تابتونه دوام بیاره.

    هیچ کس بهترازخودت نمیتونه بهت کمک کنه(البته اگربه یک متخصص خوب مراجعه کنی ودستورالعملهاشو منظم ومرحله به مرحله انجام بدهی بهترین راه روبرای ایجاد معجزه رفتی).

    وقتی عیبهایی زیادی درون خودت میبینی به احتمال زیاد داری باطن خودت رو باظاهر زیبای زندگی دیگران مقایسه میکنی،کم کم انتظاراتی در تو تولیدمیشه که عملی نیستند.
    معجزه تو فکرو اراده خودته. "بر درب بکوبید در برویتان گشوده خواهدشد"(حضرت عیسی(ع)). بخواه که شادباشی وانرژی مثبت داشته باشی ازوقتی که نهال درست زندگی کردن رو کاشتی وتصمیم گرفتی درست زندگی کنی اونوقت باید بر بادهایی که اذیتت میکنه مقاوم باشی حملات افسردگی،وسواس،کمال طلبی،و...حتی اگرشرایط بسیاربدوبحرانی باشه اگه راه واصول درست روانجام بدی آخرش جواب میده وازاون تاریکی میایی بیرون.


    صبح زودتربیدارشو،
    به خودت بیشتربرس،
    تغذیه ت روبه مروربهترکن
    کمی پیاده روی ورزش کن
    اخباروخاطرات بد رو پیگیری ومرورنکن،
    یه کارمفیدوآسون درجهت اهدافت انجام بده حتی اگه ربع ساعت طول کشید مثل خوندن زبان،مطالعه چند صفحه ازکتاب،
    به حواشی ایی که درپست اولت گفتی کمترتوجه کن تا در زندگیت کمرنگ بشن.

    سعی کن به مرور شادتربشی تا اعتماد بنفست بیشتربشه راز اعتماد بنفس افرادی که گفتی در شادبودنشون هست.توی احادیث هم هست مومن غمش در دلش ولبخندش برصورتش هست. اینجوری اون غم کمرنگترمیشه وانرژی بیشتری برای غلبه برش پیدامیکنه.

    شاید این لینکها برای شما تکراری باشه ولی به مسأله ت مربوط میشه؛..http://www.hamdardi.net/thread-154.html

    این کلیپ رو هم ازاینجا دانلودکن؛ http://www.hamdardi.net/thread31818-2.html

    واین لینک:http://www.hamdardi.net/thread-21869.html

    ازاهداف معقولی که باورشون داری،مال توست وسالهابراش زحمت کشیدی کوتاه نیا ...

    دربیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم***سرزنشها گرکند خارمغیلان غم مخور
    ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.
    ویرایش توسط ammin : جمعه 30 آبان 93 در ساعت 14:25

  10. 8 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (جمعه 30 آبان 93), ali -guilan (جمعه 30 آبان 93), maedeh120 (شنبه 01 آذر 93), Pooh (سه شنبه 04 آذر 93), tanin-91 (جمعه 30 آبان 93), بانوی آفتاب (شنبه 01 آذر 93), تیام (جمعه 30 آبان 93), شیدا. (جمعه 30 آبان 93)

  11. #6
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط tanin-91 نمایش پست ها
    دوست داشتم همیشه بهترین باشم ولی دارم به سمت بدترین بودن سقوط میکنم...
    بهترین را چطور تعریف می کنی؟ مگه می شه بین هفت میلیارد آدم بهترین را مشخص کرد؟ یا بدترین را؟

    پریوش توضیح خوبی برات نوشته در مورد کمالگرایی.

    چند تا از مواردی که از پست اولت متوجه شدم و به نظر من نعمت هست و قدرش را نمی دونی ایناست

    1- 23 سالته. جوان و پر از آرزو و هدف و انرژی.

    2- دانشجو هستی. پس اهداف تحصیلیت هم تا حدودی سرجای خودش هست.

    3- یک خواهر هشت ساله داری. خواهر داشتن یه نعمته. هشت ساله بودنش و کودک بودنش یه نعمت دیگه. صفا و پاکی و صداقتی که در یک دختر هشت ساله هست نعمتیه که تو در کنارت داری و ازش غافلی.

    4- دختر فهمیده و عاقلی هستی که مقالات روانشناسی را خوندی و سعی می کنی اشکالات شخصیتی و رفتاری خودت را پیدا و رفع کنی.

    اما ایرادهایی که من درصحبت های شما دیدم، بیشتر مربوط به خیالات و تفکرات اشتباه و ترسهای شماست، نه واقعیتهای موجود.

    1- می ترسی نتونی کار پیدا کنی.
    2- می ترسی نتونی ازدواج خوبی داشته باشی.
    3- از تصورات مردم راجع به خودت می ترسی و ....

    منظورت از شرم و شکست خوردگی چیه؟ تو چی شکست خوردی؟ از چی شرمنده ای؟

    اگر امکانش را داری به عنوان قدم اول برو ورزش. هفته ای دو بار هم بری کافیه.
    ورزش کردن با تاثیرات شیمیایی روی بدن به رفع افسردگی کمک می کنه،
    از نظر ظاهری و تغییرات فیزیکی در بدن باعث اعتماد به نفست می شه (پوستت بهتر می شه، راه رفتن و نشستن و ... محکم تر و قشنگ تر می شه، اندامت بهتر می شه ....)
    و هم این که در برخورد با فضای شاد و ارتباطی که با دوستانت خواهی داشت، شادتر و بهتر می شی.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  12. 7 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    ali -guilan (جمعه 30 آبان 93), ammin (جمعه 30 آبان 93), tanin-91 (جمعه 30 آبان 93), کیت کت (جمعه 30 آبان 93), پری وش (جمعه 30 آبان 93), بانوی آفتاب (شنبه 01 آذر 93), تیام (جمعه 30 آبان 93)

  13. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 16 تیر 94 [ 17:55]
    تاریخ عضویت
    1391-10-29
    نوشته ها
    128
    امتیاز
    3,271
    سطح
    35
    Points: 3,271, Level: 35
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    195

    تشکرشده 268 در 91 پست

    Rep Power
    29
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط پری وش نمایش پست ها
    طنین خانم
    با وجود خدایی که اینقدر تو رو دوست داره، دنبال زمینی ها برای تکیه کردن نباش.
    خدا می فرماید: الیس الله بکاف عبده (زمر 36). آیا خدا برای بنده اش کافی نیست


    یه جا خوندم طوری به خدا توکل کنیم آنچنان که گویی هیچ کس دیگری در عالم نداریم ... نه خانواده ای نه دوستی و نه آشنایی


    خداوند در آیه دیگری می ‏فرماید: «فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ»( آل عمران: 159 )؛ «همین که عزم کردی و تصمیم‏ گرفتی، به خدا اعتماد کن و کار خود را دنبال کن.»






    همه آدمها نقص دارن و هیچکس کامل نیست. آدمها مجموعه ای از خوبیها و بدیها هستند. اونهایی که اعتماد به نفس دارن، خودشون رو با وجود همین نقصهایی که دارن دوست دارن و می پذیرن. به همین سادگی. رمز اعتماد به نفسشون اینه.


    اگر کمال گرا باشیم هر کاری هم بکنیم نمی تونیم خودمون رو راضی کنیم و باز می خواهیم بهتر از این باشیم و همیشه خودمون رو سرزنش می کنیم که چرا عالی و بهترین نیستیم.
    گاهی خوبی فقط در سادگیه. لازم نیست آدم بزرگی باشیم و کارهای خیلی بزرگی انجام داده باشیم تا از خودمون رضایت پیدا کنیم. فقط کافیه بخاطر همین محاسنی که داریم خدا رو شاکر باشیم و از خودمون هم تشکر کنیم.


    از هدفهای خیالی و سراب گونه دست برداریم و فشار "بایدها" و دیکتاتورهای درونی رو از روی دوش خودمون برداریم. (فشار بایدهایی مثل باید نمونه باشم ، باید عالی باشم و ...)
    چراکه اینها منجر به بیماریهای جسمی هم میشه. سزدردهای پی در پی، خستگی مزمن و....


    پس خودمون رو از دستشون رها کنیم.





    حتی در مورد دوست داشتن یه شخص دیگه هم این اصل حاکمه که "دوست داشتن واقعی اینه که حتی با وجود نقصهاش اون فرد رو دوست داشته باشیم و نخواهیم که دیگران حتماً ایده آل باشن تا ما بتونیم دوستشون داشته باشیم."
    دوست داشتن مادرها از نوع دوست داشتن واقعیه ، اونها هرچقدر هم فرزندانشون اشتباه کنن و آزرده شون کنن، باز هم عمیقا اونها رو دوست دارن.


    پس چرا ما برای دوست داشتن خودمون شرط می گذاریم؟ ما هم بی قید و شرط خودمون رو دوست داشته باشیم و به خودمون فرصت رشد بدیم. نه اینکه مانع ذهنی ایجاد کنیم. چراکه اگه خودمون رو لایق خوبیها و موفقیتها ندونیم ، پیشرفتی هم نمی کنیم.


    ضعفها و نقصهای ما فقط راهنماهایی هستند که ما رو به سمت پیشرفت هدایت می کنند. اونا به ما نشون می دهند که برای رسیدن به اهدافمون باید روی چه چیزهایی کار کنیم و تلاش کنیم.
    نقصهای ما نیومده اند که باعث سرافکندگی ما بشن و ما با فکر کردن مدام به اونها افسرده بشیم و از رشد و پیشرفت باز بمونیم. اونها فقط مسیر تلاش رو به ما نشون میدن. اینطور به قضیه نگاه کنیم!


    پس ما هم تلاش کنیم، اگه تونستیم چه بهتر و اگه نتونستیم باز هم خودمون رو دوست داشته باشیم و به نفس و وجود خودمون اعتماد کنیم.
    نقل قول نوشته اصلی توسط ammin نمایش پست ها
    سلام.

    وقتی یه نهالی رو میکاری تازه بادهای مخالف ومختلف دست به کارمیشن واون نهال باید محکم تر ریشه بزنه تابتونه دوام بیاره.

    هیچ کس بهترازخودت نمیتونه بهت کمک کنه(البته اگربه یک متخصص خوب مراجعه کنی ودستورالعملهاشو منظم ومرحله به مرحله انجام بدهی بهترین راه روبرای ایجاد معجزه رفتی).

    وقتی عیبهایی زیادی درون خودت میبینی به احتمال زیاد داری باطن خودت رو باظاهر زیبای زندگی دیگران مقایسه میکنی،کم کم انتظاراتی در تو تولیدمیشه که عملی نیستند.
    معجزه تو فکرو اراده خودته. "بر درب بکوبید در برویتان گشوده خواهدشد"(حضرت عیسی(ع)). بخواه که شادباشی وانرژی مثبت داشته باشی ازوقتی که نهال درست زندگی کردن رو کاشتی وتصمیم گرفتی درست زندگی کنی اونوقت باید بر بادهایی که اذیتت میکنه مقاوم باشی حملات افسردگی،وسواس،کمال طلبی،و...حتی اگرشرایط بسیاربدوبحرانی باشه اگه راه واصول درست روانجام بدی آخرش جواب میده وازاون تاریکی میایی بیرون.


    صبح زودتربیدارشو،
    به خودت بیشتربرس،
    تغذیه ت روبه مروربهترکن
    کمی پیاده روی ورزش کن
    اخباروخاطرات بد رو پیگیری ومرورنکن،
    یه کارمفیدوآسون درجهت اهدافت انجام بده حتی اگه ربع ساعت طول کشید مثل خوندن زبان،مطالعه چند صفحه ازکتاب،
    به حواشی ایی که درپست اولت گفتی کمترتوجه کن تا در زندگیت کمرنگ بشن.

    سعی کن به مرور شادتربشی تا اعتماد بنفست بیشتربشه راز اعتماد بنفس افرادی که گفتی در شادبودنشون هست.توی احادیث هم هست مومن غمش در دلش ولبخندش برصورتش هست. اینجوری اون غم کمرنگترمیشه وانرژی بیشتری برای غلبه برش پیدامیکنه.

    شاید این لینکها برای شما تکراری باشه ولی به مسأله ت مربوط میشه؛..http://www.hamdardi.net/thread-154.html

    این کلیپ رو هم ازاینجا دانلودکن؛ http://www.hamdardi.net/thread31818-2.html

    واین لینک:http://www.hamdardi.net/thread-21869.html

    ازاهداف معقولی که باورشون داری،مال توست وسالهابراش زحمت کشیدی کوتاه نیا ...

    دربیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم***سرزنشها گرکند خارمغیلان غم مخور
    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    بهترین را چطور تعریف می کنی؟ مگه می شه بین هفت میلیارد آدم بهترین را مشخص کرد؟ یا بدترین را؟

    پریوش توضیح خوبی برات نوشته در مورد کمالگرایی.

    چند تا از مواردی که از پست اولت متوجه شدم و به نظر من نعمت هست و قدرش را نمی دونی ایناست

    1- 23 سالته. جوان و پر از آرزو و هدف و انرژی.

    2- دانشجو هستی. پس اهداف تحصیلیت هم تا حدودی سرجای خودش هست.

    3- یک خواهر هشت ساله داری. خواهر داشتن یه نعمته. هشت ساله بودنش و کودک بودنش یه نعمت دیگه. صفا و پاکی و صداقتی که در یک دختر هشت ساله هست نعمتیه که تو در کنارت داری و ازش غافلی.

    4- دختر فهمیده و عاقلی هستی که مقالات روانشناسی را خوندی و سعی می کنی اشکالات شخصیتی و رفتاری خودت را پیدا و رفع کنی.

    اما ایرادهایی که من درصحبت های شما دیدم، بیشتر مربوط به خیالات و تفکرات اشتباه و ترسهای شماست، نه واقعیتهای موجود.

    1- می ترسی نتونی کار پیدا کنی.
    2- می ترسی نتونی ازدواج خوبی داشته باشی.
    3- از تصورات مردم راجع به خودت می ترسی و ....

    منظورت از شرم و شکست خوردگی چیه؟ تو چی شکست خوردی؟ از چی شرمنده ای؟

    اگر امکانش را داری به عنوان قدم اول برو ورزش. هفته ای دو بار هم بری کافیه.
    ورزش کردن با تاثیرات شیمیایی روی بدن به رفع افسردگی کمک می کنه،
    از نظر ظاهری و تغییرات فیزیکی در بدن باعث اعتماد به نفست می شه (پوستت بهتر می شه، راه رفتن و نشستن و ... محکم تر و قشنگ تر می شه، اندامت بهتر می شه ....)
    و هم این که در برخورد با فضای شاد و ارتباطی که با دوستانت خواهی داشت، شادتر و بهتر می شی.

    نقل قول نوشته اصلی توسط پری وش نمایش پست ها
    طنین خانم
    با وجود خدایی که اینقدر تو رو دوست داره، دنبال زمینی ها برای تکیه کردن نباش.
    خدا می فرماید: الیس الله بکاف عبده (زمر 36). آیا خدا برای بنده اش کافی نیست


    یه جا خوندم طوری به خدا توکل کنیم آنچنان که گویی هیچ کس دیگری در عالم نداریم ... نه خانواده ای نه دوستی و نه آشنایی


    خداوند در آیه دیگری می ‏فرماید: «فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ»( آل عمران: 159 )؛ «همین که عزم کردی و تصمیم‏ گرفتی، به خدا اعتماد کن و کار خود را دنبال کن.»



    همه آدمها نقص دارن و هیچکس کامل نیست. آدمها مجموعه ای از خوبیها و بدیها هستند. اونهایی که اعتماد به نفس دارن، خودشون رو با وجود همین نقصهایی که دارن دوست دارن و می پذیرن. به همین سادگی. رمز اعتماد به نفسشون اینه.


    اگر کمال گرا باشیم هر کاری هم بکنیم نمی تونیم خودمون رو راضی کنیم و باز می خواهیم بهتر از این باشیم و همیشه خودمون رو سرزنش می کنیم که چرا عالی و بهترین نیستیم.
    گاهی خوبی فقط در سادگیه. لازم نیست آدم بزرگی باشیم و کارهای خیلی بزرگی انجام داده باشیم تا از خودمون رضایت پیدا کنیم. فقط کافیه بخاطر همین محاسنی که داریم خدا رو شاکر باشیم و از خودمون هم تشکر کنیم.


    از هدفهای خیالی و سراب گونه دست برداریم و فشار "بایدها" و دیکتاتورهای درونی رو از روی دوش خودمون برداریم. (فشار بایدهایی مثل باید نمونه باشم ، باید عالی باشم و ...)
    چراکه اینها منجر به بیماریهای جسمی هم میشه. سزدردهای پی در پی، خستگی مزمن و....


    پس خودمون رو از دستشون رها کنیم.





    حتی در مورد دوست داشتن یه شخص دیگه هم این اصل حاکمه که "دوست داشتن واقعی اینه که حتی با وجود نقصهاش اون فرد رو دوست داشته باشیم و نخواهیم که دیگران حتماً ایده آل باشن تا ما بتونیم دوستشون داشته باشیم."
    دوست داشتن مادرها از نوع دوست داشتن واقعیه ، اونها هرچقدر هم فرزندانشون اشتباه کنن و آزرده شون کنن، باز هم عمیقا اونها رو دوست دارن.


    پس چرا ما برای دوست داشتن خودمون شرط می گذاریم؟ ما هم بی قید و شرط خودمون رو دوست داشته باشیم و به خودمون فرصت رشد بدیم. نه اینکه مانع ذهنی ایجاد کنیم. چراکه اگه خودمون رو لایق خوبیها و موفقیتها ندونیم ، پیشرفتی هم نمی کنیم.


    ضعفها و نقصهای ما فقط راهنماهایی هستند که ما رو به سمت پیشرفت هدایت می کنند. اونا به ما نشون می دهند که برای رسیدن به اهدافمون باید روی چه چیزهایی کار کنیم و تلاش کنیم.
    نقصهای ما نیومده اند که باعث سرافکندگی ما بشن و ما با فکر کردن مدام به اونها افسرده بشیم و از رشد و پیشرفت باز بمونیم. اونها فقط مسیر تلاش رو به ما نشون میدن. اینطور به قضیه نگاه کنیم!


    پس ما هم تلاش کنیم، اگه تونستیم چه بهتر و اگه نتونستیم باز هم خودمون رو دوست داشته باشیم و به نفس و وجود خودمون اعتماد کنیم.
    باور کنید خیلی تلاش کردم که فقط و فقط از طریق رابطه با خدا آرامش پیدا کنم.میدونم خیلی غیر منطقی بود درخاستم از خدا که ازش مدام میخاستم اون چیزی که درسته به دلم بندازه.ازش میخاستم یه جور خاص که آی کیوی من درکش کنه بهم پیام برسونه.قرآن میخوندم ولی دلم میخاست مخاطب خاصش باشم و دو کلمه حرف خصوصی بزنیم باهم:( میدونم خیلی منتظر معجزه هستم همش.این همه بنده ی خوب هست تو دنیا.اگر قرار باشه معجزه و حالت خاصی هم باشه اونا شایسته تر از من هستن.
    شما درست میگید.من با خودم خیلی بی رحم هستن.من ادمای دور و برم رو با همه اشتباهاتشون و سوتی هایی که میدن دوست دارم و خیلیاشونو قبول دارم ولی نسبت به خودم پرخاشگرم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط ammin نمایش پست ها
    سلام.

    وقتی یه نهالی رو میکاری تازه بادهای مخالف ومختلف دست به کارمیشن واون نهال باید محکم تر ریشه بزنه تابتونه دوام بیاره.

    هیچ کس بهترازخودت نمیتونه بهت کمک کنه(البته اگربه یک متخصص خوب مراجعه کنی ودستورالعملهاشو منظم ومرحله به مرحله انجام بدهی بهترین راه روبرای ایجاد معجزه رفتی).

    وقتی عیبهایی زیادی درون خودت میبینی به احتمال زیاد داری باطن خودت رو باظاهر زیبای زندگی دیگران مقایسه میکنی،کم کم انتظاراتی در تو تولیدمیشه که عملی نیستند.
    معجزه تو فکرو اراده خودته. "بر درب بکوبید در برویتان گشوده خواهدشد"(حضرت عیسی(ع)). بخواه که شادباشی وانرژی مثبت داشته باشی ازوقتی که نهال درست زندگی کردن رو کاشتی وتصمیم گرفتی درست زندگی کنی اونوقت باید بر بادهایی که اذیتت میکنه مقاوم باشی حملات افسردگی،وسواس،کمال طلبی،و...حتی اگرشرایط بسیاربدوبحرانی باشه اگه راه واصول درست روانجام بدی آخرش جواب میده وازاون تاریکی میایی بیرون.


    صبح زودتربیدارشو،
    به خودت بیشتربرس،
    تغذیه ت روبه مروربهترکن
    کمی پیاده روی ورزش کن
    اخباروخاطرات بد رو پیگیری ومرورنکن،
    یه کارمفیدوآسون درجهت اهدافت انجام بده حتی اگه ربع ساعت طول کشید مثل خوندن زبان،مطالعه چند صفحه ازکتاب،
    به حواشی ایی که درپست اولت گفتی کمترتوجه کن تا در زندگیت کمرنگ بشن.

    سعی کن به مرور شادتربشی تا اعتماد بنفست بیشتربشه راز اعتماد بنفس افرادی که گفتی در شادبودنشون هست.توی احادیث هم هست مومن غمش در دلش ولبخندش برصورتش هست. اینجوری اون غم کمرنگترمیشه وانرژی بیشتری برای غلبه برش پیدامیکنه.

    شاید این لینکها برای شما تکراری باشه ولی به مسأله ت مربوط میشه؛..http://www.hamdardi.net/thread-154.html

    این کلیپ رو هم ازاینجا دانلودکن؛ http://www.hamdardi.net/thread31818-2.html

    واین لینک:http://www.hamdardi.net/thread-21869.html

    ازاهداف معقولی که باورشون داری،مال توست وسالهابراش زحمت کشیدی کوتاه نیا ...

    دربیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم***سرزنشها گرکند خارمغیلان غم مخور
    خیلی ممنونم از وقتی که برام گذاشتید دوستان
    بله لینک هارو مطالعه کردم.تقریبا خیلی از ویژگی های کمالگراهارو دارم ولی یه تفاوتی که هست اینه ک اونها خوب هایی هستن که با خودشون درگیرن.ولی من خوب نیستم و با خودم درگیرم.البته قبلا بهتر بودم ولی الان واقعا حس میکنم دست و پا چلفتی شدم!
    یه شکست منو خیلی بهم میریزه.مثلا وقتی امتحانیو خراب میکنم تا چند روز دپرس و افسردم و دیگه سمت کتاب نمیرم.حالا علاوه بر اینکه از نتیجه بدم نگرانم بیشتر به این فکر میکنم که حالا دوستام و استاد و همکلاسیام در مورد نمره بد من چ فکری میکنن:| تا حد خیلی زیاااادی نتیجه گرا هستم متاسفانه و دارای ذهنی شلوغ و منتقد
    .

    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    بهترین را چطور تعریف می کنی؟ مگه می شه بین هفت میلیارد آدم بهترین را مشخص کرد؟ یا بدترین را؟

    پریوش توضیح خوبی برات نوشته در مورد کمالگرایی.

    چند تا از مواردی که از پست اولت متوجه شدم و به نظر من نعمت هست و قدرش را نمی دونی ایناست

    1- 23 سالته. جوان و پر از آرزو و هدف و انرژی.

    2- دانشجو هستی. پس اهداف تحصیلیت هم تا حدودی سرجای خودش هست.

    3- یک خواهر هشت ساله داری. خواهر داشتن یه نعمته. هشت ساله بودنش و کودک بودنش یه نعمت دیگه. صفا و پاکی و صداقتی که در یک دختر هشت ساله هست نعمتیه که تو در کنارت داری و ازش غافلی.

    4- دختر فهمیده و عاقلی هستی که مقالات روانشناسی را خوندی و سعی می کنی اشکالات شخصیتی و رفتاری خودت را پیدا و رفع کنی.

    اما ایرادهایی که من درصحبت های شما دیدم، بیشتر مربوط به خیالات و تفکرات اشتباه و ترسهای شماست، نه واقعیتهای موجود.

    1- می ترسی نتونی کار پیدا کنی.
    2- می ترسی نتونی ازدواج خوبی داشته باشی.
    3- از تصورات مردم راجع به خودت می ترسی و ....

    منظورت از شرم و شکست خوردگی چیه؟ تو چی شکست خوردی؟ از چی شرمنده ای؟

    اگر امکانش را داری به عنوان قدم اول برو ورزش. هفته ای دو بار هم بری کافیه.
    ورزش کردن با تاثیرات شیمیایی روی بدن به رفع افسردگی کمک می کنه،
    از نظر ظاهری و تغییرات فیزیکی در بدن باعث اعتماد به نفست می شه (پوستت بهتر می شه، راه رفتن و نشستن و ... محکم تر و قشنگ تر می شه، اندامت بهتر می شه ....)
    و هم این که در برخورد با فضای شاد و ارتباطی که با دوستانت خواهی داشت، شادتر و بهتر می شی.

    بهترین و بدترین رو بین گروهی که هستم مشخص میکنم.مثلا بین همکلاسیام.یا دوستام.اینطوری نیستم که بخام اوله اول باشم تو همه چیز.من شاید مدرسه این طرز تفکرو در من ایجاد کرده که فقط نمره ی بالا ارزش داره.ولی به مرور زمان مخصوصا تو دانشگاه با افت تحصیلی که داشتم این توقع رو از خودم پایین آوردم که نیازی نیس حتما بهترین باشم.ولی حداقل دوس دارم که یه کم از معمولی بهتر باشم.ولی بدترین بودن مثل عذابه واسم.اینکه بین طیف پایین جامعه باشم وحشت زدم میکنه.اگه یه کسی بین بقیه کوچیکترین حرکتی که باعث تحقیرم بشه انجام بده اصلا نمیتونم خودمو کنترل کنم و حتما گریه میکنم!
    بله درست میگید.نعمتهایی دارم که در نگاهم جذاب نیستن.همش مثل بچه ای هستم که وقتی اسباب بازی دست بچه های دیگه میبینه مال خودشو پرت میکنه کنار و فک میکنه مال اونا حتما بهتره!
    واقعا نمیدونم چرا اینقدر نظر دیگران برام مهمه!کوچکترین رفتارامو فکر میکنم که مردم دارن ضبط میکنن .این خیلی عذاب آوره برام.

    چیزایی که حس میکنم شکست خوردم:
    1- توی دانشگاه از ترم اول اصلا وضعیت درسیم خوب پیش نرفت.اصلا چیزی که انتظار داشتم اتفاق نیفتاد .فکر میکردم مثل مدرسه جزو افراد برتر کلاس میشم یا لااقل یه کار متفاوتی در رشته خودم انجام میدم که حائز اهمیت باشه ولی به هیچ کدوم نرسیدم.
    2-از نظر رفتاری تقریبا خجالتی و کم حرف هستم و نمیتونم مثل بقیه دخترا سر زبون دار باشم .
    3-هنوز مجردم و خواستگار جدی ای نداشتم که علتش رو کمبود اعتماد به نفس و همون سر زبون دار نبودنم میدونم.

    ..............
    تابستون هر روز باشگاه میرفتم.کلا از بچگی میونه خوبی با ورزش داشتم و دارم.الان چون مشغله درسیم زیاد شده نمیتونم باشگاه برم.ولی گاهی جمعه ها ورزش میکنم.

    راستی من تو برنامه ریزی کردن هم خیلی مشکل دارم.معمولا هیچ کاریو با برنامه پیش نمیرم.

    از همتون ممنونم که کمکم میکنید

  14. 3 کاربر از پست مفید tanin-91 تشکرکرده اند .

    ali -guilan (شنبه 01 آذر 93), بانوی آفتاب (شنبه 01 آذر 93), شیدا. (شنبه 01 آذر 93)

  15. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    درود عزیزم

    تو 23 سالته.از خودت انتظار داری تو این سن دقیقا به چه اهدافی رسیده باشی و چه کارهای فوق العاده ای انجام داده باشی؟

    اکثر دخترهای همسن تو توی این سن دانشجو هستن و به بیشتر اهدافشون نرسیدن.

    خودت یه بار نوشته هات رو بخون.پر از تلقی های منفی از خودت هستن.

    مطمئن باش بقیه مردم اینقدر که خودت نسبت به خودت منفی فکر میکنی،نظر منفی نسبت به تو ندارن.هیچ کس نمیتونه اینقدر نسبت به تو بی رحم باشه.

    پس نگران قضاوت مردم نباش.بر فرض این هم که بعضی از آدمهای اطرافت تو بعضی زمینه ها نسبت به تو منفی فکر کنن باز جای نگرانی نیست.

    به قول دکتر هلاکویی تحقیقات نشون داره 99 درصد از نظرات مردم در مورد ما کوچکترین تاثیری در زندگی ما نداره.

    گفتی کتابهای روانشناسی میخونی.بهت توصیه میکنم کتابهای دکتر دیوید برنز مثل کتاب از حال بد به حال خوب یا کتابش در مورد رهایی از افسردگی رو بخونی.

    این کتابها در مورد شناخت درمانی و خطاهای شناختی هست.

    با خوندن این کتابها متوجه میشی از نظر منطقی امکان نداره تو اینهمه ویژگی منفی که به خودت نسبت میدی رو داشته باشی.این کتاب به تو کمک میکنه افکارت منفی

    رو با افکار مثبت و سازنده جایگزین کنی.و اونوقت میبینی این افکار هستن که احساسات منفی رو به وجود میارن و با اصلاح افکار،احساساتت هم مثبت تر میشن.

    یه چیز دیگه،من فکر میکنم تو این دنیا فوق العاده ترین و عالی ترین کاری که ما میتونیم انجام بدیم اینه که شاد زندگی کنیم و آدم خوبی باشیم،

    برای اینکه آدم خوبی باشی اصلا لازم نیست کار شاقی انجام بدی،همین که آزارت به کسی نرسه و در حد توانت به بقیه کمک کنی،همین که خودت رو همینجوری

    که هستی بپذیری و دوست داشته باشی،شاهکار کردی.

    با دوست داشتن و پذیرفتن خودت رسیدن به اهداف آینده برات راحت تر میشه.در ضمن اهداف و برنامه هات رو هم منطقی و در حد توانت و با توجه به شرایط در نظر

    بگیر نه بیشتر و نه کمتر.

    موفق باشی عزیزم

    - - - Updated - - -

    درود عزیزم

    تو 23 سالته.از خودت انتظار داری تو این سن دقیقا به چه اهدافی رسیده باشی و چه کارهای فوق العاده ای انجام داده باشی؟

    اکثر دخترهای همسن تو توی این سن دانشجو هستن و به بیشتر اهدافشون نرسیدن.

    خودت یه بار نوشته هات رو بخون.پر از تلقی های منفی از خودت هستن.

    مطمئن باش بقیه مردم اینقدر که خودت نسبت به خودت منفی فکر میکنی،نظر منفی نسبت به تو ندارن.هیچ کس نمیتونه اینقدر نسبت به تو بی رحم باشه.

    پس نگران قضاوت مردم نباش.بر فرض این هم که بعضی از آدمهای اطرافت تو بعضی زمینه ها نسبت به تو منفی فکر کنن باز جای نگرانی نیست.

    به قول دکتر هلاکویی تحقیقات نشون داره 99 درصد از نظرات مردم در مورد ما کوچکترین تاثیری در زندگی ما نداره.

    گفتی کتابهای روانشناسی میخونی.بهت توصیه میکنم کتابهای دکتر دیوید برنز مثل کتاب از حال بد به حال خوب یا کتابش در مورد رهایی از افسردگی رو بخونی.

    این کتابها در مورد شناخت درمانی و خطاهای شناختی هست.

    با خوندن این کتابها متوجه میشی از نظر منطقی امکان نداره تو اینهمه ویژگی منفی که به خودت نسبت میدی رو داشته باشی.این کتاب به تو کمک میکنه افکارت منفی

    رو با افکار مثبت و سازنده جایگزین کنی.و اونوقت میبینی این افکار هستن که احساسات منفی رو به وجود میارن و با اصلاح افکار،احساساتت هم مثبت تر میشن.

    یه چیز دیگه،من فکر میکنم تو این دنیا فوق العاده ترین و عالی ترین کاری که ما میتونیم انجام بدیم اینه که شاد زندگی کنیم و آدم خوبی باشیم،

    برای اینکه آدم خوبی باشی اصلا لازم نیست کار شاقی انجام بدی،همین که آزارت به کسی نرسه و در حد توانت به بقیه کمک کنی،همین که خودت رو همینجوری

    که هستی بپذیری و دوست داشته باشی،شاهکار کردی.

    با دوست داشتن و پذیرفتن خودت رسیدن به اهداف آینده برات راحت تر میشه.در ضمن اهداف و برنامه هات رو هم منطقی و در حد توانت و با توجه به شرایط در نظر

    بگیر نه بیشتر و نه کمتر.

    موفق باشی عزیزم

  16. 4 کاربر از پست مفید آنیتا123 تشکرکرده اند .

    ali -guilan (شنبه 01 آذر 93), tanin-91 (شنبه 01 آذر 93), بانوی آفتاب (شنبه 01 آذر 93), شیدا. (شنبه 01 آذر 93)

  17. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 16 تیر 94 [ 17:55]
    تاریخ عضویت
    1391-10-29
    نوشته ها
    128
    امتیاز
    3,271
    سطح
    35
    Points: 3,271, Level: 35
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    195

    تشکرشده 268 در 91 پست

    Rep Power
    29
    Array
    انیتای عزیز سلام
    من چون یک سال پشت کنکور موندم از همکلاسیای خودم یه سال عقب افتادم و اونا همشون فارغ التحصیل شدن یا در مقطع ارشد درس میخونن.ولی من هنوز درسم تموم نشده و یک سال از درسم مونده.من با اینکه ظاهرا رشته خوبی درس میخونم ولی وقتی وارد دانشگاه شدم احساس کردم که این اون چیزی نبود که من باهاش آرامش بگیرم.فکر میکنم که آدم باید درسی رو بخونه یا کاری رو انجام بده که با انجام دادنش آرامش بگیره و لذت ببره.ولی من به سختی و کراهت درسامو میخونم،که فقط این دوره از درسم تموم شه.من از خودم انتظار داشتم که تو این دوره از زندگیم درسمو با موفقیت تموم کرده باشم و الان دنبال کار یا ارشد یا زمینه ای که دوست دارم فعالیت کنم.انتظار داشتم تو این سن زبان انگلیسیم فول باشه.دیدم بعضی از دانشجوها انقد تو همه زمینه ها فعالن و درسشونو با شور و شوق میخونن و خیلی موفقن و دوره ی دانشجوییشون بهترین دوران زندگیشونه ولی من نه!
    ............
    اصلا این سبک زندگی رو دوست ندارم.دوس ندارم مثل همه باشم ولی دوست دارم راهیو که برای زندگیم انتخاب میکنم یه راه غلط نباشه که بعد از چند سال حسرت بخورم که من باید تو فلان سن این کارا رو انجام میدادم.
    دوست دارم زندگیم خاصّ خودم باشه ولی درست باشه!دلم نمیخاد همرنگ بقیه شم،مثلا چون همه ارشد شرکت میکنن منم شرکت کنم!چون همه ازدواج میکنن منم ازدواج کنم و و سبک زندگیم مث بقیه باشه و...
    اینا چیزیایی هست که من فقط دلم میخاد tولی من چون نسبت به فکر بقیه به خودم حساسم با درون و بیرون خودم به تعارض میرسم.مثلا من میدونم که با فوق لیسانس گرفتن حالم بهتر نمیشه ولی چون از نظر بقیه کسی که پیشرفت تحصیلی داشته باشه محترم تره ، من احساس شکست میکنم!



  18. کاربر روبرو از پست مفید tanin-91 تشکرکرده است .

    بانوی آفتاب (شنبه 01 آذر 93)

  19. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    پس اول روی حساسیتت نسبه به فکر بقیه کار کن.چرا فکر میکنی آدمهای اطراف ما اینقدر بیکارن که حواسشون به این باشه که ما چیکار میکنیم و یا مثلا ارشد میخونیم یا

    نه و یا اینکه چرا درسمون یه سال دیرتر تموم شده.باور کن مردم این روزها اونقدر درگیر زندگی خودشون هستن که حتی حواسشون به آدمهای اطراف نیست.

    پس به خاطر خودت زندگی کن.کاری رو انجام بده که خودت دوست داری و برات مفیدتره.

    در مورد رشته تحصیلیت،این مشکل خیلیها توی ایرانه.بیشتر آدمهایی که من میشناسم چندان علاقه ای به رشتشون ندارن.خود منم رشتم رو اصلا دوست نداشتم.

    ولی چون یه رشته کاربردیه الان احساس پشیمونی نمیکنم.تو هم ببین رشته ای که میخونی چه محاسنی داره.

    به هر حال همه ما ناچاریم با توجه به شرایط جامعه از یه سری علاقه هامون بگذریم و درست نیست که به خاطر این اجبار خودمون و یا اطرافیان رو سرزنش کنیم.

    این که یک سال پشت کنکور موندی هم یه فاجعه نیست.ببین،زندگی یه مسابقه دو نیست که میگی درس من تموم نشده ولی درس بقیه تموم شده.

    میخوای به کجا برسی؟خودت باش.

    بعدها متوجه میشی این یکسال هیچ تاثیر منفی تو زندگیت نذاشته.چیزی که تاثیر گذارتره اینه که داری روزهای زندگیت رو به افکار منفی و سرزنش کردن خودت و اهمیت

    بیش از حد به افکار اطرافیان میگذرونی.

    الان تو دانشجویی.به جای تمرکز روی اینکه دوست داشتی چطوری بودی به این فکر کن که الان با توجه به شرایط فعلیت چه کاری از دستت برمیاد.

    به نظر من الان تمرکزت رو بزار روی تموم کردن درست.این کاریه که مطمئنی فعلا بهتره بهش بپردازی.

    بعدم ما با رشته تحصیلیمون آرامش نمیگیریم.آرامش یه حس درونیه که لزوما ربطی به شرایط زندگی ما نداره.

    اینکه گفتی نمیخوای مثل بقیه باشی،خوب نیستی.تو با همه فرق داری.همه ما با هم فرق میکنیم و یه انسان منحصر به فرد هستیم.در مورد درست انتخاب کردن راهتت

    تو با توجه به دانش و فکر الانت و امکاناتت تصمیمی رو که فکر میکنی درسته میگیری.بعدا هم قرار نیست به خاطر اشتباهات خودت رو سرزنش کنی.

    اشتباه کردن جزئی از زندگی ما انسانهاست.اشتباه می کنیم و درس میگیریم.تا روز عمرمون هم ممکنه اشتباه کنیم.

    مهم اینه که کاری رو انجام بدی که الان فکر میکنی درسته.و انتظارات منطقی تری از خودت داشته باشی.

    مثلا انتظار داری تو این سن زبانت فول باشه.خوب الان نیست.برای بهتر شدن زبانت باید چیکار کنی؟

    کلاس زبان برو فیلم ببین،حرف بزن.مهم نیست که زبانت فول بشه.مهم اینه که نسبت به قبلت زبانت بهتر بشه.خودت رو با خودت مقایسه کن نه با بقیه.اینجوری آرامشت

    هم بیشتر میشه.

    تو 23 سالته،من 32 سالمه و هنوز هم زبانم فول نیست.هنوزم دارم کلاس میرم و سعی میکنم.ممکنه یه نفر رو ببینم که ده سال از من کوچیکتره و مثل بلبل انگلیسی

    حرف میزنه.این باعث نمیشه که من برای خودم متاسف بشم و خودم رو سرزنش کنم.خوب سعیم رو میکنم که در آینده بهتر بشم.همین.

    باور کن با تغییر دیدت به خودت و زندگیت،امکان موفقیت بیشتر و رسیدن به اهدافت خیلی خیلی بیشتر میشه.

  20. 3 کاربر از پست مفید آنیتا123 تشکرکرده اند .

    tanin-91 (شنبه 01 آذر 93), بانوی آفتاب (شنبه 01 آذر 93), شیدا. (شنبه 01 آذر 93)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. وقتی ناراحتم به سختی می تونم حرف بزنم(دوستان قدیمی لطفا باهام صحبت کنید)
    توسط ستاره آشنا در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: یکشنبه 01 مهر 97, 23:46
  2. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: دوشنبه 09 بهمن 96, 14:47
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 مهر 94, 23:08
  4. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: یکشنبه 11 آبان 93, 00:32
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 30 فروردین 92, 11:55

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:31 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.