سلام من و خانمم حدود دو سال هست که ازدواج کردیم اوایل زندگی مشترکمون خیلی خوب بود بگو مگو با هم داشتیم ولی خیلی زود باهم آشتی می کردیم
خیلی زود سه نفر شدیم و چون بچه ما نوه بزرگ خانواده ما می شد در معرض توجه قرار گرفتیم . من از لحاظ کاری سرم شلوغ شد و درآمد بخور نمیری در میارم خانوم ام از حق نگذریم با این موضوع کمی کنار اومد بود .
تو خانواده خانومم کمی از لحاظ روابط با ما فرق میکنن اصولا زن ها اختیار دارن هستن ؟ در ظاهر کار شاید این طور نباشه ولی در باطن اینجوری !
این اواخر با خانومم سر موضوع های کوچکی دعوامون میشه مثلا برای خرید لباس تازگی ها اصلا مراعات جیب من رو نمی کن حقوق که میگرمه باید پول قسط لباس های ایشون بدم تازه هیچ وقت هم راضی نمیشه ! بهش میگم مراعات کن میگه تو که پول نداری نقدی بخرم حالا باید قسط بدی و مدام خودش با بقیه مقایسه میکن .
به من میگه زندگی دچار روزه مرگی شده خوبه من باید برات برنامه بریزم یا اینکه خودتت بخوای تغییری تو زندگی ات بدی ؟ بهش گفتم بیا برو باشگاه یه روز در میان برو که هم خسته نشی هم بچه اذیت نشه میگه نه یا هر روز میرم یا نمیرم ( چون آبجی ها ش هر روز میرین )
من این اواخر مریض شده بودم و مادرم از سر دلسوزی بهش گفته بود که فلان غذا رو بهش نده بخور از اون به بعد شروع کرد به مخالفت کردن با مادر من از حق نگذریم مریض شدن من هم تقصیر خانومم بود صبح که من میرم اون خواب و فقط یه ناهار برام درست میکن و شام هم که نمی خوریم چون خانومم اضافه وزن پیدا می کن ؟
حالا هم یه روز در میان قهر آشتی هستیم خسته شدم فشار کار از یک طرف و دعواهای خانومم از طرف دیگه !
انگار حرف هم رو نمی فهمیم ؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)