به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 45
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 اسفند 93 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1393-3-10
    نوشته ها
    187
    امتیاز
    1,518
    سطح
    22
    Points: 1,518, Level: 22
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    100

    تشکرشده 352 در 135 پست

    Rep Power
    28
    Array
    سلام مهسا جان ، ریشه ی اختلافت مقایسه ی همسر فعلیت با نامزد قبلیته ، مادرتم داره هیزم میاره واسه این آتیش ، تو رابطتو باید با خانواده خودتم مدیریت کنی ،حالا که مجبوری خونه پدریت زندگی کنی باید کم رفت و آمد کنی و کمتر خانوادت رو تو زندگیتون دخالت بدی ، عزیزم درسته آدم بعضی وقتا به نصیحت احتیاج داره ولی نه اینکه سیر تا پیاز زندگیتو بهشون بگی ، بقیه مسائلم دوستان گقتن ، موفق باشی

  2. کاربر روبرو از پست مفید سپیده ی تاریک تشکرکرده است .

    مهسا69 (شنبه 10 آبان 93)

  3. #12
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 30 خرداد 94 [ 14:17]
    تاریخ عضویت
    1393-3-08
    محل سکونت
    یزد
    نوشته ها
    211
    امتیاز
    2,211
    سطح
    28
    Points: 2,211, Level: 28
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 89
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    262

    تشکرشده 312 در 141 پست

    Rep Power
    32
    Array
    سلام مهسا خانوم از اینکه در حقتون کم لطفی شد عذر می خوام من چند بار بعد از تاپیک زدن اومدم سر زدم ولی جوابی از شما ندیدم فکر کردم دیگه رفتید واسه همین کمتر سر زدم الآنم همین جوری شانسی اومدم یه سر زدم دیدم جواب دادید خوشحال شدم به هر حال:
    امیدوارم حالتون بهتر شده باشه
    خب الآن که تاپیک می زنم ساعت یک بعد از نصف شبه دوست دارم زحمتی که می زارم نتیجه بده پس با دقت گوش بدید
    اول اینکه ماها هیچ کدوم متخصص نیستیم نظر هیچکدوم تخصصی نیست
    بهتره وشاید واجبه که برید پیش متخصص
    و اگه با نیما هم برید بهتره البته اصرار نکنید مردا اکثرا با این موضوع کنار نمی آن
    اما نظرات من تاکید می کنم _نظرات-من:
    نامزد من پونزده سالشه قبل از نامزدی یه پسری بوده که باهم رابطه داشتن بهتره بگیم ارتباط داشتن خودش میگه در حد اس ام اس منم چون بهش اعتماد دارم قبول کردم.اتفاقا اسم پسره هم حمید بوده.بعد از یه مدت که دیگه نامزدیش با من جدی شده بود و فهمید که از اون جریان خبر دادم برام نوشت که فقط در حد پیامک بوده و بچگی کردم و ازش متنفرم.منم براش نوشتم که دختر باکمالاتی هستی و اونم می خواسته باهات ازدواج کنه .اینکه تو الآن منو انتخاب کردی مهمه و در یک کلام عزیزمی.منظور اینکه من با این تفاسیر هنوزم بعضی وقتا اعصابم سر این موضوع خرد میشه.با این که نامزد خیلی صادقانه جریان رو گفت و اظهار تنفر ازش کرد بازم بعضی وقتا هضمش واسم سخت میشه
    بعد شما از شوهرت چه توقعی داری؟
    دو سال با یکی دیگه نامزد بودی,اونم با فامیل نزدیک,و بد تر از همه مدام هم دارید اسمشو میارید,به نظر من شوهرت خیلی با جنبه است مهسا خانوم
    شوهرت خیلی با جنبست
    من شخصا یه لحظم نمی تونم تحمل کنم
    تازه این فقط یه مورد از تخریب شخصیتی هست که واسه نیما رقم زده شده یا بهتر بگم رقم زدید
    این تاپیکی که در جواب تاپیک قبلی من زدید از صد تا فحش واسه مرد بدتره
    یه وقت این حرفا رو تو روی نیما نزنیدااااا
    از من گفتن بود
    نیما از همون اول هیچی نداشت
    زیر دست بابای من بزرگ شد
    طلامو دادم ماشین خرید
    پول دادم خونه خرید
    براش فلان کردم
    بهمان کردم
    با این طرز فکر و نگرش توقع دارید نیما بهتون محبت کنه
    زهی خیال باطل
    با این طرز تفکر الآن اگه هیچ کمکی به نیما نکرده بودید که زندگیتون گلستون بود!!!!!
    ببینید خواهرم
    مرده و غرورش
    غرورشو ازش بگیرن میشه عین بچه
    چیزی برای از دست دادن نداره
    تا حالا برای حفظ شخصیتش می جنگیده الآن شخصیت نداره پس واسه چی بجنگه؟با کدوم معیار رفتار کنه وقتی معیار و انگیزه ای نداره؟
    بعله
    مهسا جان مشکل شما دو تا یکی دو تا نیست چندین عامل دست به دست هم داده تا رسیدید اینجا
    نمی خوام تو دلتو خالی کنم
    ولی به نظرم مشکل زیاد دارید
    مشکل هایی که همشون قابل حلند به راحتی
    فقط بلدی می خواد که بلد نیستید
    از کی باید یاد بگیرید؟
    مشاور
    دل خوشی نداری؟؟؟؟؟!!!!!معلومه که نبایدم داشته باشی
    زندگی عین دسته گلتو بهش نرسیدی پژمرده شده
    نیما رو واسه چی از بین چند تا خواستگار انتخاب کردی؟نیما که وضع و روزگاری نداشت یه پسره ی دهاتی بود خونوادش دهاتی و سرد بودن چرا زنش شدی؟
    بشین فکر کن
    تو پولدار اون بد بخت واسه چی زنش شدی؟
    بزار چند تاشو بگم
    بچه سربه زیری بود چیزی که این روزا کم پیدا میشه
    الوات و بی در و پیکر و تنبل نبود,جنم داشت پیش بابات کار می کرد
    اهل دوست دختر بازی نبود خصوصیتی که خیلی واست مهم بود
    رفیق باز نبود معلوم بود که جنم خونواده داری رو داره
    مهسا خانوم دقت کن من اصلن نیما رو نمی شناسم و این همه سجیه واسش گفتم
    این رو از حرفای این چند تا تاپیکت فهمیدم
    و با تمام این اوصاف تو انتخابش کردی و بهش دل دادی
    اما یه سوال
    چی شد که این جوری شد؟
    چی شد که الآن می گی دلخوشی ندارم؟
    من بهت می گم
    تو نیما رو از نیما گرفتی؟
    چه جوری بهت میگم
    غرورشو گرفتی.بهش فهموندی که نیازی نداری بهش تکیه کنی.و بهش تکیه نکردی پس حس مرد خونه بودن رو ازش گرفتی.تو ظاهرا زنش بودی ولی در حقیقت مرد خونه بودی.و این نیما رو خرد میکنه.
    شکی نیست که نیما هم مقصره اگه خودش پولدار بود این اتفاقا نمی افتاد
    من الآن دنبال مقصر نیستم چون مهم نیست مهم اینه که نیما دیگه نیما نیست
    اونی که بهش دل دادی نیست
    یک قانون کلی
    مرد کار می کند و تقدیر می طلبد
    و این تقدیر کردن وظیفه زن است
    این قانون رو رعایت کردی ؟
    فکر نکنم
    چون اگه رعایت کرده بودی الآن نمی گفتی
    وقتی اومد خواستگاریم هیچی نداشت بابام بهش همه چی داد الآنم خونه بابامیم
    همش بابام بابام بابام
    به جاش می گفتی :
    با این که هیچی نداشت کار کرد الآن همه چی داریم.واسه من غرورشو زیر پاش گذاشت حاضر شد همچنان پیش بابام کار کنه یه لقمه نون در آره با هم بخوریم.با این که سختش بود دوماد سر خونه باشه واسه اینکه پول اجاره خونه ندیم و پولاشو واسه پیش خرید خونه جمع کنه حاضر شد بیاد خونه بابام یه مدت
    به دنبال همین تقدیر دیگران هم به خودشون اجازه نمی دادن بگن تو لیاقتت همون پسر روستاییه.چون می دیدن که دوسش داری.چرا مامانت هی اسم نومزد قبلیتو میاره چون فکر می کنه از زندگیت راضی نیستی.اگه اظهار رضایت می کردی با زم این حرفا رو می زد؟مسلما نه
    اینه که می گم مهارت پیشرفته ار تباطی رو بلد نیستی
    فقط تو نه
    نیما هم به اندازه تو مقصره
    اون کتابی که قبلن گفتم اسمش
    زندگی زناشویی موفق نبود
    روابط زناشویی موفق بود
    اشتباه لپی کردم
    نوشته دکتر جان گری
    خیلی مفیده
    حداقل کاری که می تونی بکنی اینه که این کتابو بخونی
    گرچه من هنوز می گم حتما با شوهرت برید مشاوره
    به خدا ملت آرزوی زندگی شما رو دارن
    قدر عافیت بدونید
    بعدا می فهمید چه زندگی ای رو از دست دادید
    مهسا جان این طرز برخورد عاشقانه با مردت نیستید
    چرا همین جور بی مقدمه رفتی بیماریشو زدی تو صورتش
    چی از این مرد می مونه دیگه
    تو باید بهش نشون بدی که بهش تکیه داری
    باید بهش القا کنی که بهش فوق العاده نیاز مندی.دوسش داری.بهش بگی عاشق آغوشتم
    رفتاراتون درست برخلاف این جهته
    دیگه حقیقت دارم وا می رم از خستگی با این که فوق العاده واست حرف دارم
    بازم بنویس
    من ایشالله فردا بازم تاپیک واست می زارم

  4. 3 کاربر از پست مفید سعیداطی تشکرکرده اند .

    maedeh120 (شنبه 10 آبان 93), واحد (شنبه 10 آبان 93), مهسا69 (شنبه 10 آبان 93)

  5. #13
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-7-30
    نوشته ها
    1,886
    امتیاز
    17,095
    سطح
    83
    Points: 17,095, Level: 83
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 255
    Overall activity: 61.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    9,194

    تشکرشده 9,663 در 1,930 پست

    Rep Power
    212
    Array
    سلام مهساجون
    چقد ناراحت شدم از بابت اون اتفاق.چقد بده.عزیزم هروقت میبینی بحثتون داره بالا میگیره حتما بحث رو کات کن.ادامش نده.البته این راه حل مشکلتون نیس ولی خیلی بهتر از اینه که شوهرت انقد وقیح بشه که کتک بزنه.
    ببین من نمیدونم اخلاقت چطوریه؟اما بعضی زنها یا مردها وقت نشناسن.بی موقع سر یه موضوع سریش میشن.اعصاب طرفو بهم میریزن.
    یه کم رو این موضوع دقت کن ولی اینام بازم رفتار شوهرتو توجیه نمیکنه.
    به نظر من تو یه کم شوهرتو پررو کردی.اونم آدمه اگه زیادی محبت کنی یا اشتباه محبت کنی یه خیالات دیگه میکنه.

    برا چی همه چیو براش فراهم میکنی؟از اینکارا نکن.پولاتو واسه خودت جمع کن.حالا روز مبادایی رسید کموش کن.اما نه همیشه.
    اگه خودتو دست پایین بگیری بقیه هم دست پایین میگیرنت.اگه دعواتون میشه همش تو منت کشی نکن.یه کمم ناز داشته باش.عوض اینکه بری پیشش و التماس درخواست کنی تا آشتی کنه از جذابیتات استفاده کن.هم به خودت برس.خیلی خوب واسه خودت لباس بپوش.دکور خونه عوض کن.خیلی شاد و راحت.کارای مورد علاقتو انجام بده.بذار دورادور ببینتت و دلش برات تنگ بشه.
    از طرفیم بعد این چند سال زندگی باید اخلاق شوهرت دستت اومده باشه.قلقشو پیدا کن.که کی خواسته هاتو بگی؟چطوری بگی؟اما هیچ وقت تو موضع ضعف نباش.بذار شوهرت بدونه تو اگه دوسش داری خیلیه.

    ...
    از طرف دیگه به نظر من صدقه زیاد بده.قربونی کن.اگه به کسی بدی کردین برو حلالیت بگیر.4قل بخوون.اگه بد کسیو خواستی واقعا از خدا طلب بخشش کن.اگه دینی به گردنت باشه انتظار آرامش تو زندگی رو نداشته باش.
    ......
    باز از اونجایی که بعضی افراد به روشهای بد سعی تو از هم پاشوندن زندکیا دارن بدون اینکه به کسی گمان بد ببری دعا بخون تا اگه کسی کاری کرده از بین بره.
    من شنیدم ذکر 360 مرتبه یا عزیز زهرا که منظورشون امام زمانه واسه محبت زن و شوهر خیلی خوبه.

    - - - Updated - - -

    باهم برین چکاپ.آزمایش خون و هورمونی بدین.چون خیلی کمبودها یا بهم ریختگیای هورمونی اثرات بد عصبیم دارن.
    روی غذا روی روش زندگیتون.روی همه چی باید دقت کنی و نوع خوبشو انتخاب کنی.

  6. 3 کاربر از پست مفید بهار.زندگی تشکرکرده اند .

    واحد (شنبه 10 آبان 93), مهسا69 (شنبه 10 آبان 93), سعیداطی (شنبه 10 آبان 93)

  7. #14
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    پنجشنبه 04 دی 93 [ 23:05]
    تاریخ عضویت
    1393-6-22
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    402
    سطح
    8
    Points: 402, Level: 8
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    39

    تشکرشده 12 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام خیلی خوشحالم که شما ۳ دوست عزیز تایپک منو خوندین ونظرات خودتون برام گذاشتین ممنونم
    آقا سعید خیلی حرفات روم تاثیرگذاشت خیلی زیاد
    پستی که برام گذاشتی چندبار خوندم ممنون که با دقت و حوصله جوابم دادین
    به حرفاتون فکرکردم و میکنم
    درست میگید من همیشه میگم بابام برام این کارو کرده اون کارو کرده و خدایش با اینکه دیگه وظیفه ش نسبت به قبل به من کمترشده در حد توانش بهمون خیلی کمک میکنه وبا توجه به شرایط اقتصادی و با وجود هزینه های بچه بیشتر ازحقوق مشخص شده نیما به ما کمک میکنه وهیچ زمان منت یا توقعی از من و نیما نداره
    ولی
    اقاسعید من خیلی اشتباهات توی زندگیم انجام دادم وخیلی برای خودم متاسفم که نیمای که روز اول باانتخابش همه بهم تبریک میگفتن الان خرابش کردم فردای عروسیم چندین نفربهم گفتن نیما کاملا مشخصه که خیلی زیاد دوست داره وعاشقته ومن الان به نقطه ی رسیدم که از زندگیم ناراضی شدم واین فکر اومده سراغم
    من نیما رو انتخاب کردم چون با این که روستایی بود ولی دلش پاک بود همون شب اول خواستگاری بهم گفت من در حدت نیستم و گفت من میدونم شما هیچ وقت مال من نمیشید
    ولی من از این صداقتش خوشم اومد از اینکه انقدر دلش پاکه و مهربونه خوشم اومد زمانی که با حمید نامزد بودم در سن ۱۴ سالگی با این که وضعیت مون تقریبا در یک سطح بود ولی همیشه حمید خودشو از من برتر میدونست ومن عذاب میکشیدم
    همونطور که گفتم من با حمید در سن ۱۴ سالگی نامزد بودم اونم در حد نشون کرده و فقط تلفن و رفت و امدهای خانوادگی در همین حد نه بیشتر والبته نیما از اقوام دور ما هست وکم وبیش از جریان زندگی من باخبربود ومیدونست که من با پسرعموم دوسال نامزد بودم و چیزی ازش پنهون نمیکردم وکاملا با اطلاع بود
    اقا سعید خیلی خوشحالم کردین که برام پست گذاشتین بازم از تجربیاتتون برام بگین کتابی که بهم معرفی کردید حتما تهیه میکنم و امیدوارم بتونم استفاده کنم
    من ازتون خواهش میکنم باز هم منو راهنمایی کنین تا بتونم نیما ی الان رو به نیما سابق نزدیک کنم
    اینم بگم من عاشقانه نیما رو دوست دارم هروقت باهاش بحث میکنم شاید خیلی ازش ناراحت بشم ولی متنفر نمیشم به جدایی فکرنمیکنم چون دوستش دارم میخوام زندگیم نجات بدم
    میدونین زندگی من درست زیر دره بین هست بخاطراینکه من دوست ندارم کسی حس کنه من با انتخابم پشت پا زدم به شانسم وازدواج با حمید با اون موقعیت خیلی عالی از دست دادم خاله هام وعمه هام زمانی که من نامزد حمید بودم همش از بدی حمید برام میگفتن حیف تو نیست چرا بشی زن حمید کلی دوست دخترداره رفیق بازه مشروب میخوره شروره ولی الان که زن نیما هستم واون رد کردم غیر مستقیم طوری از حمید تعریف میکنن که انگار حمید عوض کردن و انگار ادم سابق نیست و روی منم گاهی تاثیرمیذاره و بهش فکرمیکنم شاید الان به این فکرکنید که من چقدر سستم وبی اراده ولی وقتی توی جمع همیشه برام از حمید تعریف میکنن ناخواسته من بهش فکرمیکنم وهزار جور فکر میاد توی سرم و بی تاثیر نیست
    من دوست دارم به همه ی اطرافیانم ثابت کنم زندگیم دوست دارم بهم کمک کنین چطور میتونم وچه کارهایی میتونم انجام بدم که زندگیم بسازم وشادکنم
    بهم بگید وقتی نیما بامن قهرمیکنه وباتوجه به غرور زیادش اصلا پیش قدم نمیشه برای اشتی مثل همیشه من برم اشتی کنم
    ایا خانواده ش که اصلا به من نه زنگ میزنن نه دعوتم میکنن به خونشون مثل همیشه من خودم پیشقدم بشم وهیچ جوابی از اونا نگیرم
    ؟؟؟؟
    شما بگید راه درست کدومه و کدوم بهتر جواب میده
    یکی از دوستان بهار زندگی به من میگه مرد پرو میشه ایا این کار من باعث میشه من کم ارزش بشم
    از بابام نخوام که شرایط زندگی منو مثل بیشتر وقت ها فراهم کنه ایا نیما با این کار کم مسولیت میشه دربرابر من
    و این احساس چند وقتی اومده سراغم دوست ندارم با وجود یک بچه و ۵ سال ازدواج هنوز از بابام پول توجیبی بگیرم
    ایا پول های که من هنوز از بابام میگیرم برای خودم پس انداز کنم یا خرج زندگیم کنم ؟؟؟؟
    خیلی سوالها برام پیش اومده
    ویرایش توسط مهسا69 : شنبه 10 آبان 93 در ساعت 03:34

  8. #15
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    انجمن ازاد تاپیک خصوصی بزنید تا کارشناسان راهنمایی کنن
    http://www.hamdardi.net/payments.php


    --

    در مورد مشکل تنفسی که پزشک بررسی می کنه
    در مورد انحراف بینی هم عمل می تونه بکنه تصحیحش کنه البته پیش یه دکتر خوب

    موفق باشید
    ویرایش توسط meinoush : شنبه 10 آبان 93 در ساعت 09:54

  9. 2 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    مهسا69 (شنبه 10 آبان 93), سعیداطی (شنبه 10 آبان 93)

  10. #16
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 اسفند 93 [ 16:58]
    تاریخ عضویت
    1393-6-01
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    165
    امتیاز
    2,364
    سطح
    29
    Points: 2,364, Level: 29
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    88

    تشکرشده 496 در 145 پست

    Rep Power
    37
    Array
    سلام مهسا خانوم گل!

    من تجربهء 9سال زندگی مشترکمو بهت میگم. یا نباید واسهء زندگیت از خودت مایه بزاری یا اگه گذاشتی به هیچ وجه نباید منتش رو سر همسرت بزاری.
    مردا خیلی رو این قضیه حساس هستن. منم بعضی جاها که خسته میشم، این موضوع رو یادم میره. یه حرفایی میزنم ولی بعداً درست بشو نیست. یعنی از دلشون درنمیاد. شاید من تاحالا یه بار تو دعوا به همسرم گفتم عُرضه نداری، ولی اون تو تمام دلخوری هااز من میگه تو به من گفتی بی عُرضه! یادم نمیاد چندصدبار معذرت خواهی کردم، و گفتم که تو عصبانیت یه حرفی زدم، صدبرابر قبل بهش پروبال دادم و ازش تشکر و قدردانی کردم، ولی دوباره همین که یه دلخوری پیش بیاد میگه من که میدونم تو تهِ دلت فکر میکنی که من بی عُرضه هستم!!!

    اگه میخوای از آشتی کردن راحتی شی، اصلاً دعوا رو شروع نکن. دیگه ما زَنا خودمون میدونیم که اگه ما بحثو کش ندیم مردا هیچ وقت دعوا راه نمیندازن. مردا بیشتر طرفدار این هستن که سریع موضوع رو جمع کنن. چون از برخورد با زن وحشت دارن. نه اینکه بترسن ها نه! معمولاً این بندگان خدا تو مواقع و مواضع احساسی کم میارن. شوهر من که قشنگ صورت مساله رو پاک میکنه. فکر میکنه همین که به ظاهر با هم خوب باشیم و بگیم و بخندیم دیگه هیچ مشکلی وجود نداره.

    به تجربهء دیگم رو هم بهت بگم. مردا حرفایی که با داد و بیداد بهشون بگی نمیشنون! ما دقیقاً چیزایی که ازشون میخواهیم رو وسط دعوا با کلی داد وفریاد میگیم، ولی اونا اصلاً نمیشنون که ما چی میگیم. چندتا حرف و جملهء بی ربط یادشون میمونه. اینو جدی میگم. هرچی ازش میخوای باید در کمال آرامش باشه.

    من هم با سعید موافقم. باید احترام بیشتری بهش بزاری. خانمایی که با کسی پایینتر از خودشون ازدواج میکنن باید همیشه حواسشون به این موضوع باشه. مردا خیلی حساسن و هرچی سنشون بالاتر میره به حساسیتشون اضافه تر هم میشه. رو این موضوعِ "سَربودن همسر" که از همه بیشتر حساسن. حتی از یه جملهء ساده هم این برداشت رو میکنن که داری منت سرشون میزاری.

    منم یه دختر 3ساله دارم. درک میکنم که اون طفلکی موقع دعوای شما چه حسی داشته. سعی کن در مواقعی که باباش نیست همینطوری بی دلیل بغلش کنی و تماس پوستی باهاش برقرار کنی. کمی سرت رو روی پاش بزار و بگو موهاتو ناز کنه. تاثیرش تو آرامش گرفتن بی نظیره. بهش ابراز محبت کن و دستای کوچولوشو ببوس. بزار احساس امنیت کنه تا از پرخاشگریش کم بشه.

    الان که شوهرت از خونه رفته، سعی کن خودت رو جمع و جور کنی. یه جلسه واسه بحث و گفتگو ترتیب بده که بچت هم نباشه. یه لیست هم از رفتارای اشتباهت باهاش تهیه کن. "تاثیر گرفتن از غیر" و "مقایسهء همسر" رو هم حتماً توش بگنجون. میتونی موقع صحبت به بعضی از رفتارای زشتت اشاره کنی و ازش معذرت خواهی کنی. بهش بگو تصمیم گرفتی که رفتار درست در پیش بگیری. بگو که میخوای یه خانواده سه نفریِ شاد و خوشبخت داشته باشید. بهش بگو که میخوای همیشه صدای خندتون به گوش بابات برسه نه دعواتون. بگو دوست داری از کشتی گرفتن سه تایی باهمدیگه بدنت قرمز بشه نه از کتک خوردن. ازش بخواه که کمکت کنه. اول پیش خودت قبول که کارات اشتباه بوده، بعد خیلی سربسته پیش همسرت هم بگو که میخوای تغییر رویه بدی.

    صدالبته مشخصه که ایشون هم همهء مواردش خوب نبوده. ولی همین که شما شروع به تغییر کنی ایشون از شما پیش قدم تر میشن.

    ایشالا که همیشه زندگیت شاد باشه

  11. 4 کاربر از پست مفید مو فرفری تشکرکرده اند .

    واحد (یکشنبه 11 آبان 93), مهسا69 (شنبه 10 آبان 93), اثر راشومون (شنبه 10 آبان 93), سعیداطی (شنبه 10 آبان 93)

  12. #17
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-7-30
    نوشته ها
    1,886
    امتیاز
    17,095
    سطح
    83
    Points: 17,095, Level: 83
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 255
    Overall activity: 61.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    9,194

    تشکرشده 9,663 در 1,930 پست

    Rep Power
    212
    Array
    مهسا جان پدر شما وظیفش نیس خرجی شما را بده.چرا نمیذاری شوهرت خودش زیر بار مسئولیت بره؟بعد پنج سال زندگی درست نیس از پدرت پول تو جیبی بگیری و تقدیم شوهرت کنی.با کم و زیاد حقوق شوهرت بساز.اگه پدرت کمکی میکنه پس انداز کن.تازه کمک اونم همیشه قبول نکن.بذار شوهرت وظایفشو خودش انجام بده.اولش سخته ولی باید کم کم بتونه.بعدشم مردا یه روحیه ای که دارن اینه که دلشون می خواد واسه بدست اوردن فرد مورد علاقشون تلاش کنن.اینجوری وقتی بدستش اوردن احساس قدرت میکن.اما شما همش خودت پا پیش میذاری اصلا نمیذاری همسرت بیاد سراغت.احساس کنه چقد دوست داشته.یا چه مرد قوی هست.تو از نظر روحی شوهرتو شارژ کن.بهش احساس نیرومندی مثبت بده که میتونه از پس مشکلات زندگیتون بربیاد.مردا احساس نیرو کنن و حس کنن همسرشون به تواناییاش اعتماد داره خیلی کارا میتونن بکنن.وقتی کتکت میزنه تنبیه لازمه.باید حد و مرز رفتاراتون تو زندگی مشخص باشه.نباید جوری رفتار کنی که انگار کتک کاری یه موضوع عادیه.باید احترام گذاشتن به هم یه قانون بشه تو خونتون.من اصلا متوجه نمیشم علت اینکه این مدلی رفتار میکنی چیه؟

  13. 3 کاربر از پست مفید بهار.زندگی تشکرکرده اند .

    واحد (یکشنبه 11 آبان 93), مهسا69 (شنبه 10 آبان 93), سعیداطی (شنبه 10 آبان 93)

  14. #18
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 30 خرداد 94 [ 14:17]
    تاریخ عضویت
    1393-3-08
    محل سکونت
    یزد
    نوشته ها
    211
    امتیاز
    2,211
    سطح
    28
    Points: 2,211, Level: 28
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 89
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    262

    تشکرشده 312 در 141 پست

    Rep Power
    32
    Array
    سلام مهسا خانوم
    امیدوارم حالتون بهتر شده باشه.
    چون چیزی که من متوجه شدم خیلی پیشرفت داشتید.دارید از یه زاویه جدیدی به موضوع نگاه می کنید.دیگه فقط مهسا نیست.مهسا به همراه نیما هست.دیگه فقط نیما رو مقصر کل ماجرا نمی دونی .داری از زاویه دید شخص سوم به ماجرا نگاه می کنی.نمی خوای فقط حالت خوب شه بلکه بیشتر سعیت بر اینه که رابطتون بهتر شه.
    و این عالیه.یه قدم به سمت بهبودی.تبریک می گم بهتون.واقعا که این روزا آدمایی به روشن فکری و انعطاف شما کم پیدا میشه.بازم تبریک
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    اما بیا کمی در باره زندگیت بحث کنیم.ببینیم چه نکات مثبتی داره چه نکات منفی ای داره
    ببین یه ایرادی که نه فقط تو بلکه همه ماداریم اینه که بعد از یه مدتی که از ازدواج می گذره برمی گردیم به روال روزمره قبل از ازدواج.اصلن نمی فهمیم الآن خیلی وظیفمون سنگین تره این میشه که اون زندگی دسته گل اول ازدواج با عدم رسیدگی ما کم کم پژمرده میشه و نارضایتی ما رو به دنبال داره.مهسا جان تا جون داریم باید زندگی کنیم.نباید از زندگیت غافل بشی.حتی اگه بعد از حل شدن این جریان باز بی توجه به زندگیت بشی بازم دچار مشکل خواهی شد.البته فکر نکن اینا یه وظیفه خشک و خشن هست.برعکس خیلی هم دلکش و خواستنی است.ما ها هر کدوم در زندگی وظایفی داریم که انجام دادنشون یه حس خوب هم واسه ما و هم واسه همسرمون ایجاد خواهد کرد و در صورت قصور و کوتاهی باعث ایجاد یه حس بد هم واسه ما و هم واسه همسرمو خواهد شد.
    به نظر من خیلی واضحه!!!!!!!
    اما مشکل اصلی ما این است که اصلن از این وظایف خبری نداریم که حالا سعی کنیم انجامشون بدیم.
    بیا یه کم خصوصی تر درباره زندگی تو مصداق بزنیم.
    مثلا من حدس می زنم که زیاد با نیما تو خونه صحبت نمی کنی.منظورم از صحبت درد و دله نه صحبت های روزمره.احتمالا هر موقع می خوای باهاش صحبت کنی طفره میره.اگه هم.گوش بده نهایتا جر و بحثتون میشه.
    درست می گم؟
    خب مشکل از کجاست.مشکل از هر دوی شماست.
    بخشی از مشکل به گردن نیماست.چون نمی تونه خودشو مقید کنه که بهت گوش بده.می دونی چرا نمی تونه.چون نمی دونه درد و دل کردن واسه زن چقد مهمه.چون نمی دونه زن اگه زیاد حرف نزنه داغون میشه.انگار یه چیز فطریه که باید حتما زیاد حرف بزنه.به خدا اگه اینا رو می دونست با کمال میل بهت گوش می داد.
    یه بخش مشکل هم گردن توءه مهسای عزیز.
    تو قبل از حرف زدن باشوهرت باید آمادش کنی.یه بعد از ظهر آروم .یه استکان چایی تو نلبکی که دوتد قندم کنارشه.می زاری کنارش.بغلش رو مبل می شینی.چایشو که خورد دستشو دو دستی می گیری می گی عشقم نیما جونم یه چند روزه بدجوری دلم گرفته.می خوام با یکی که می فهمتم حرف بزنم.کسیو بهتر از شوهرم پیدا نکردم.وقت داری یکم حرف بزنیم؟صد در صد جواب مثبت میده
    بعد میگی اصلن لازم نیست راه حل بدی و خودتو اذیت کنی فقط دلم می خواد بهم گوش بدی.بعد هم خودتو کاملا تخلیه روحی می کنی.
    فکر می کنی اگه این جوری رفتار کنی بازم گردنتو می گیره ؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!یا می بوستت؟!
    دیدی مهسا جان.
    این میشه مهارت پیشرفته ارتباطی.

    این خرف کتر جان گری هست که می گه مردها زنانتان را بشنوید
    همین دکتر که می گه شنیدن حرف های زن بر مرد واجبه .در جایی دیگه می گه تقدیر از مرد هم بر زن واجبه و ضروریه.
    این ها ارتباط پیشرفته است.
    اینا رو بلد بودی مهسای عزیز ؟؟؟؟
    چیزی که خیلی چیز راحت و بدیهی است.و به راحی قابل یادگیری است.ولی اکثرا هم بلد نیستیم.این یه مثال بود.مهارت پیشرفته فقط این تنها نیست.خیلی بیشتره که باید کتاب دکتر رو تهیه کنی تا از بقیش هم آگاه بشی.
    گفته بودی با توجه به غرور زیاد نیما واسه آشتی پیش قدم بشم یا نه؟
    باید بگم خیلی تو این سوال تفکرت سطحی و حال محور بود.سوال تو اینه چرا نیما نمی آد واسه آشتی پیش قدم شه؟
    جواب این سوال تو در زمان حال نیست.بلکه باید فکر کنی ببینی چی کار کردی که نمی آد.
    آخه می دونی مهسا جان
    مردا خودشون هم دوست دارن ناز زنشونو بخرن.دوس دارن منت کشی زنشونو بکنن.ولی به شرطی که همسرشون واقعا زنشون باشه.در صورتی که تو الآن زن نیما نیستی!!!!!!بله تعجب نکن مهسا جان.رفتارای تو اصلن به رفتار یک زن شباهت نداره.کدوم زنی با شوهرش کشتی می گیره یقشو جرواجر می کنه؟!!!!!!
    .

    .


    .
    یه قانون کلی دیگه
    زن ناز می کند و مرد ناز می خرد.
    می دونی چرا نمی آد آشتی؟
    چون ماه های قبلش واسش ناز نکردی.نذاشتی واسه به دست آوردنت یکم سختی بکشه تا این جوری راحت از دستت نده.
    چقد این قانون رو رعایت کردی؟
    تو همیشه مرد خونه بودی تا زن خونه سعی کن از این به بعد زن نیما باشی نه مردش.بزار روحیه مردانش رشد پیدا کنه.با فراهم آوردن زمینه فعالیت برای نیما و در پی اون تشکر ازش به خاطر انجام اون کار این روحیه در نیما تقویت میشه.به خدا هیچی برای یه مرد خوشحال کننده تر از این نیست که حال بد زنشو تبدیل به حال خوب کنه.
    این فرصت رو به نیما بده مهسا جان.
    کاملا مشخصه همدیگه رو دوس دارین.حیف که راهشو بلد نیستید.
    مهسا خانوم مهارت های ارتباطی خیلی هست در یک یا دو تاپیک نمی گنجه.یه بحث زمان بر هم هست.ممکنه سال ها طول بکشه.فراز و فرود داشته باشه.نباید سست بشی.نیما هم باید بفهمه که تغییر رویه واسه زندگیتون الزامیه.پس باهاش حرف بزن.بگو یکی ازت خواهش کرده بیای این چند تا تاپیک بخونی.خودتم ازش خواهش کن.همین که عزمشو واسه حل مشکلتون جمع کنه خودش یه گام بلنده.خودتم باید شروع کنی.دیگه بسه هر چی زندگی شما رو به هر سمتی دلش خواست برد.از الآن شما افسار زندگی رو بگیرید و به هر جا دلتون خواست ببریدش.
    یه چیز دیگه هم می خواستم بگم اینکه من از اول آغاز این موضوع تحسینتون کردم .از اینکه اینقدر روشن فکر و منعطف در افکار هستید خیلی خوشم اومد .انگیزم واسه این تاپیکای بالا بلند هم همین بود چون حس می کردم واقعا نتیجه می ده و می بینم هم که داده.واقعا به نیما تبریک می گم.به قول ما یزدیا بارش خوب جایی فرود اومده.کاش میومد اینارو بخونه.اما هدیه ویژه من واسه شما زوج خوشبخت.می گم خوشبخت چون عقیده دارم با این طرز تفکر عالی حتما باز به دوران خوش عقد و ازدواجتون باز خواهید گشت.من همین طور که کتاب دکتر گری رو می خوندم نکات جالب و مهم ترشو به زبون خودم تو دفترم می نوشتم.البتع بعضیاش هم دقیقا متن کتابه.حدود چهل مورد بود.می خوام همشو واست بنویسم.به نیما هم بگو بیاد بخونه.اگه می خوای درخواستتو رد نکنه قبل از حرف زدن باهاش آمادش کن.مثه اون مثال چایی و درد و دل و ....
    بعد حرفتو بزن.بگو یه نفر ازت خواهش کرده.
    من فقط هدفم اینه که نیما وضعیت رو درک کنه و سعی کنه واسه بهبودی.
    در کنار همه اینا بازم توصیه می کنم دست همو بگیرید برید یه مشاوره خوب.جزییات بسیار زیاده و نمیشه تو چارتا خط بیان کرد.به هر حال امیدوارم نیما بشه همون نیمای قدیم.شما هم بشی یه زن واقعی که از نیمای عزیزش دلبری می کنه.از این به بعد هر روز چند تاشو براتون می زارم.یخده زیاده ولی باشه.ارزش زندگی بالاتر از این حرفاست
    .تو این شبا اول واسه همه دعا کن.بعد واسه خودتون سه تا بعدم واسه منو نامزدم.
    پیروز و عاشق باشید.
    یا غریب بی سر

    - - - Updated - - -
    ویرایش توسط سعیداطی : شنبه 10 آبان 93 در ساعت 16:03

  15. 2 کاربر از پست مفید سعیداطی تشکرکرده اند .

    واحد (یکشنبه 11 آبان 93), مهسا69 (شنبه 10 آبان 93)

  16. #19
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 مهر 02 [ 20:03]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    1,568
    امتیاز
    39,190
    سطح
    100
    Points: 39,190, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 37.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,236

    تشکرشده 6,881 در 1,486 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    322
    Array
    سلام مهسا جان

    خوشحالم که به دنبال بهتر کردن رابطه بین خودت و همسرت هستی
    این نشون میده خیلی امیدواری و از پسش برمیایی و از سکون و عقب رفت خوشت نمیاد.

    مشکل شما اینه که مهارت های ارتباطی تون پایینه برای این کار اولش باید از خودت شروع کنی
    و همین طور از روحیات جنس مخالفتون خبر ندارین
    پیشنهاد می کنم یه مدت در این تالار بمون و از مقالاتش استفاده کن و همین تاپیکت رو هم ادامه بده

    بعد ازین میتونی با ارامش همسرت رو هم به اون ایده ال نزدیک تر کنی حالا تو هر شرایطی .
    مشکل شما اینه که کاملا وابسته به پدر و مادر خودتید کم کم باید سعی کنی مستقل شین

    بهش اقتدار بده مردانگی اش رو ببین مخصوصا از هروقت دیدی مسوولیت پذیری میکنه ذوق کن خوشحالیتو نشون بده .
    از طرفی هم خیلی نذار از خانواده ات متوقع باشه.

    هیچ وقت منت نذار اما ازش بخواه چیز هایی که یه زن باید از همسرش بخواد رو .

    سعی نکن این وضع وابستگی ادامه پیدا کنه .

    برای تغییر رابطه تون عجله نکن فقط ارام ارام پیشرفت کن .

    عزیزم برای شروع این تاپیک رو حتما بخون .


    http://www.hamdardi.net/thread23419-4.html
    صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را که سر به کوه و بیابان تو داده ای ما را
    ویرایش توسط فرشته اردیبهشت : شنبه 10 آبان 93 در ساعت 17:24

  17. 2 کاربر از پست مفید فرشته اردیبهشت تشکرکرده اند .

    مهسا69 (شنبه 10 آبان 93), سعیداطی (شنبه 10 آبان 93)

  18. #20
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    مهسا جان سلام به همدردی خوش امدید . اقا سعید حرفهای خیلی خوبی گفتند حتما بهشون توجه کنید . از دید یک مرد حرفهای دل همسرتونه که از زبان ایشون بیان شده . هم شما و هم همسرتون پتانسیل خیلی خوبی برای داشتن یک زندگی موفق دارید . چون مشکل شما فقط عدم مهارتهای ارتباطی ست . اگه اونها رو یاد بگیرید . ( که در این تالار فراوان یاد خواهید گرفت )زندگی موفقی خواهید داشت . 1- در مورد خانواده همسرتون همیشه با دید مثبت نگاه کنید . و هیچ حرف یا عمل اونها رو تفسیر منفی نکنید . به خاطر رفتار یا گفتار اونها همسرتون رو مورد مواخذه قرار ندهید . همیشه به اونها احترام بگذارید و خودتان را بالاتر از انها تصور نکنید . اگر انها نبودند همسر شما هم الان وجود نداشت . پس همیشه باید قدر دان انان باشید حتی اگه کار خاصی به شما نداشته باشند یا مثلا دعوتتون نکنند . همین که نظرتون نسبت به اونها خوب باشه و ازشون به خوبی یاد کنید کلی در اخلاق همسرتون تاثیر گذاره و اعتماد به نفس به ایشون میده . و این باعث بهبود زندگی شما میشه . 2 - اگه همسرتون اهل قهر کردنه عزیزم نشونه اینه که نمیتونه حرف دلش رو به شما بگه . پس وقتی اختلافی سر موضوعی پیش میاد سعی کن با ارامش موضوع رو مدیریت کنی طوری که بتونه حرف دلش رو بزنه و موضوع حل و فصل بشه . نگذار حرفش تو دلش بمونه که باعث قهر و کدورت بشه . نگذار قهری اتفاق بیافته که بعدا بخوای منت کشی کنی . در هر حال مواظب غرور مردت باش . هر چقدر هم که عصبی و ناراحت باشی حرفی نزن که باعث شکستن غرورش بشه . هیچ وقت در مورد نامزد قبلیت به خوبی یاد نکن . برعکس اگر هم نا خواسته صحبتی پیش امد بدیهاش رو بگو که باعث انزجار شما از ایشون شده و واقعیت هم همینه . نگذار حرفهای دیگران که شاید از روی حسادت یا عصبانیته روی شما تاثیر گذار باشه . برعکس هر چقدر که به همسرت اعتماد به نفس بیشتری بدی . بیشتر رشد خواهد کرد و موجب ارتقای زندگیتون خواهد شد . شما و همسرت اگه اختلاف طبقاتی دارید نگذار این اختلاف باعث دور شدن شما از همدیگه بشه . چون قابل جبران نخواهد بود . اگه بنا به دلایلی گفتید که فعلا مجبورید نزدیک پدر مادرتون زندگی کنید باید زندگیتون رو طوری مدیریت کنید که بتونید استقلال زندگیتون رو حفظ کنید . مادران مهربان ترین موجودات روی زمینن اگه با مادرتون با شما اون برخورد رو داره نشون دهنده اینه که از تنش در زندگی شما ناراحت و عصبیه . و شاید فکر میکنه با دور شدن از شما این تنش کاهش پیدا میکنه . هیچ وقت از همسرتون نزد کسی مخصوصا مادرتون شکایت نکنید و همیشه تعریفش رو بکنید چه خودش باشه و چه نباشه . از صداقت و پاکی همسرتون تقدیر کنید . ذهنیت مادرتون رو نسبت به همسرتون خراب نکنید .نگذارید اختلافاتتون به بیرون از خونه تون درز کنه . مادرتون رو از خوشبختی خودتون مطمئن کنید تا ایشون هم به ارامش برسه . روی عادتی که همسرتون داره تمرکز نکنید و سعی کنید از ذهنتون خارجش کنید . فعلا فقط روی بهبود ارتباطتون کار کنید . اگه تمرکزتون رو بردارید میبینید که براتون بی اهمیت شده . دیدید بعضی وقتها وقتی همه جا سکوته یا بی خواب شدیم صدای تیک تاک ساعت چقدر اذیت کننده میشه ؟ در صورتی که بیشتر وقتها اصلا اونونمی شنویم . زمانی که رابطه تون به ثبات رسید ممکنه این رفتار ایشون اگه زمینه جسمی نداشته باشه و تیک عصبی باشه خود به خود از بین بره . اگر هم از بین نرفته باشه . میتونید با مراجعه به پزشک حلش کنید . یا ممکنه این موضوع برای خود شما حل شده باشه . ونیازی به مراجعه هم احساس نکنید . اگر هم نیاز باشه دیگه مثل حالا ایشون جبهه گیری نمیکنه .

  19. 3 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    مهسا69 (یکشنبه 11 آبان 93), سرگشته دوست (یکشنبه 11 آبان 93), سعیداطی (یکشنبه 11 آبان 93)


 
صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. این نگاه ها چه معنایی دارد؟؟؟
    توسط neda94 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 49
    آخرين نوشته: سه شنبه 22 بهمن 92, 02:47
  2. با این همه تنهایی چیکار کنم؟؟؟
    توسط raahaa در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: سه شنبه 12 دی 91, 21:03
  3. آشنایی برای ازدواج؟؟؟
    توسط تنها*** در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: پنجشنبه 28 مرداد 89, 10:27
  4. +جدایی پدر و مادر ..... تكليف من چيه؟؟؟
    توسط roz_zard در انجمن متارکه و طلاق
    پاسخ ها: 20
    آخرين نوشته: جمعه 13 شهریور 88, 14:24
  5. * جدایی پدر و مادر ..... تكليف من چيه؟؟؟
    توسط roz_zard در انجمن متارکه و طلاق
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: یکشنبه 25 مرداد 88, 06:54

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:38 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.