به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 10 آبان 93 [ 14:35]
    تاریخ عضویت
    1393-8-08
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    18
    سطح
    1
    Points: 18, Level: 1
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    10
    تشکرشده 3 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    پیشرفت تا کجا؟ بین گذشته و آینده م گیر کردم. یه دوگانگی و تضاد عجیبی تو عقایدم بوجود اومده

    سلام
    گرچه مشکلم شاید حاد به نظر نرسه اما به قدری منو اذیت میکنه که خودم متوجه نبودم علت این کج خلقیام شاید همین مساله باشه برا همین از همه دوستان خواهش میکنم هر کسی در رابطه با مساله ای که ذهنمو درگیر کرده هر ایده ای به ذهنش میرسه دریغ نکنه پیشاپیش ممنونم
    26 ساله هستم و تازه ازدواج کردم و کارشناسی ارشد یک رشته مهندسی
    از بچگی فانتزی های زیادی برای پیشرفت تحصیلی و شغلی خودم میچیدم. نمیدونم اسمشو میشه گذاشت بلندپروازی یا ...
    نمیدونم چطور حسمو تو قالب کلمات و جملات بیان کنم اما خیلی برام مهمه که تو زندگی راکد نباشم. قبل ازدواج تصور اینکه خانه دار بشم برام دیوانه کننده بود اما الان....
    بین گذشته و آینده م گیر کردم. یه دوگانگی و تضاد عجیبی تو عقایدم بوجود اومده
    قبل ازدواج به شغلم حساس نبودم و هرکاری تو هر محیط مناسبی که همکاران نزدیک، قابل اعتماد باشن رو تصور میکردم.اما طی جلسات خواستگاری وقتی همسرم نظراتش رو گفت کاملا بهش حق دادم و حتی هم نظر شدم باهاش و به این نتیجه رسیدم ، هر شغلی برا خانمها خوب نیس.
    طوریکه الان با کار در کارخونه و اغلب شرکت ها مخالفم چون ترجیح میدم اگر هم قراره شاغل بشم ساعات کاری و نوع کار لطمه به روحیه ام نزنه و محیطش ترجیحا مردونه نباشه از طرفی همسرم دوس نداره تو هیچ محیطی که آقا هم وجود داره کار کنم( مثلا تو محیطایی مثل اداره (حتی اگه رسمی باشه)دانشگاه یا اداره یا بانک یا ... ).البته قبل ازدواج گفته بود اگه ببینم روحیه ت از بیکاری کسل میشه یا از نظر مالی مجبور باشیم ناچارم موافقت کنم و...(گرچه همون موقعا هم میگفت زیاد دوس نداره)
    الان هم با اینکه گاهی وقتی حساسیتای منو میبینه همون حرفارو میگه ولی حس میکنم مقاومتش یه ذره بیشتر شده.با اینکه از نظر مالی شدیدا نیاز به کارکردن من حس میشه.
    مشکل من اینه که هنوز نمیدونم چی میخوام. چی درسته چی غلطه. برا همین نمیرم دنبال کار یا ...شرایطم یه طوریه که قید بیشتر اهدافمو دارم میزنم و این مساله باعث شده گاهی اوقات دلم بگیره
    حتی نمیدونم میخوام برا دکترا ادامه بدم یا نه، چون نمیدونم از پیشرفت تحصیلی بدون شغل راضی میشم یا اینکه نه بازم یه روز همین حسا میاد سراغم.خصوصا که امکان دکترا خوندن رو فعلا ندارم.
    از طرفی نسبت به وظایفم احساس مسئولیت میکنم. دوست ندارم بعد بچه دار شدن (تا سن مدرسه بچه ها) کار کنم) دوست ندارم بخاطر شغل یا تحصیل یا ... از وظایف خانه داریم یا .. کوتاهی کنم. اما مطمئنم میتونم از پس هر جفتش و همه چی بر بیام.

    - - - Updated - - -

    دوست دارم مثل دوره ارشد مقاله بنویسم.کار پژوهشی کنم.
    یا اگه امکان داشت زمان عقب برگرده موقع انتخاب رشته، یه رشته غیرفنی میزدم مثلا دبیری یا...
    نمیدونم قراره چی بشه.با کتاب خوندن گرچه خیلی لذت میبرم اما باز به اندازه استفاده از مباحث درسی ای که تا حالا خوندم منو راضی نمیکنه
    تنها امیدم اینه که یه روزی یه شغل مناسب پیدا کنم که همسرم راضی بشه
    نظر دیگه ای داشته باشین ممنون میشم بگین
    پیشنهاد هر شغلی که در خور علاقه ام باشه و مطمئن باشم همسرم مخالفت نمیکنه و خودمم دلم رضا میده
    ممنونم

  2. 3 کاربر از پست مفید نگین67 تشکرکرده اند .

    اثر راشومون (پنجشنبه 08 آبان 93), بانوی آفتاب (جمعه 09 آبان 93)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 دی 00 [ 03:07]
    تاریخ عضویت
    1391-12-05
    نوشته ها
    214
    امتیاز
    12,870
    سطح
    74
    Points: 12,870, Level: 74
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,421

    تشکرشده 552 در 189 پست

    Rep Power
    55
    Array
    در نظراتی که از همسرتون نقل قول کردید تا حد زیادی با ایشون هم عقیده ام و به درکی که از این دغدغه های ایشون دارید آفرین میگم. خود بنده هم تاپیکی داشتم که در بخشی از اون همین دغدغه ها رو مطرح کردم و تا حدودی با نظرات چند تن از خانمها راهنمایی شدم که تا حدی این طرز فکرم در مورد اشتغال خانمها رو تغییر داد, البته نه به طور کامل.
    یک ابهام که در پست شما دیدم اینه که گفتید همسرتون در مقابل اشتغال شما مقاومت میکنن و این مقاومت داره بیشتر هم میشه, اما با این وجود شما هنوز هم به اشتغال فکر میکنید, آیا به نظرتون بهتر نیست قبل از اینکه به پیدا کردن شغل به عنوان یکی از آپشنهای پیش روی زندگیتون فکر کنین اول دنبال تغییر دادن نظر همسرتون باشید؟ یعنی اینقدر به تغییر کردن نظرشون اطمینان دارید؟ این رو به خاطر این عرض کردم که گفتید چون نمیدونم چی درسته و چی غلط نمیرم دنبال کار, ولی من فکر میکنم بهتر بود اینطور بگید که چون نمیدونم همسرم موافقت میکنن یا نه نمیرم دنبال کار. راستی اینکه از نظر مالی نیازتون داره به کارکردن شما بیشتر میشه هم با تصاعد مقاومت همسرتون به اشتغال شما همخوانی نداره مگر اینکه این نیاز مالی فقط به تشخیص شما باشه و نه همسرتون.
    با توجه به مطالبی که عرض کردم و اینکه شما گفتید خودم هم نمیدونم چی میخوام, بنده اگر موافق باشید این باز تعریف رو از مشکل شما انجام میدم که چه کار کنید تا همسرتون با اشتغال مرتبط با رشته شما موافقت کنن.
    نمیدونم با این بازتعریف موافقین یا نه؟ ولی طنز "شاید برای شما تلخ" این قضیه اینه که برای این سوال باز تعریف شده ای که عرض کردم هم جواب قطعی ندارم و شاید در مورد بسیاری از آقایان دیگر هم جوابی وجود نداشته باشد. اما چون همونطور که عرض کردم بنده در تاپیک خودم در مورد همین یک قضیه تا حدی نظراتم متزلزل شد, شاید شما هم با استفاده از راهنماییهای بعضی از خانمها در آن تاپیک بتونین به استدلالها و جملات تاثیر گذاری برای تغییر دادن نظر همسرتون برسید, شاید.
    در آخر اینکه به نظر میاد از ازدواجتون و از خود همسرتون کاملا راضی هستید, از این بابت هم بهتون بسیار تبریک میگم چون کار اصلیتر و بسیار سختتری رو از اونچه که دغدغه الآنتونه تونستین انجام بدین. و اون اشتباه بسیار بزرگی رو که خیلی از خانمها مرتکب میشن و بعضی مسائل فرعی رو به اشتباه و با بیتجربگی به اصلی تبدیل میکنند و موقعیتهای بسیار مناسب ازدواج رو از دست میدن, مرتکب نشدید.
    تنها باید حقیقت را بیان کرد، نه دروغی را که حقیقی انگاشتنش خوب است.

    "بخشی از پیام برتراند راسل برای آیندگان"

  4. کاربر روبرو از پست مفید اثر راشومون تشکرکرده است .

    نگین67 (جمعه 09 آبان 93)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 10 آبان 93 [ 14:35]
    تاریخ عضویت
    1393-8-08
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    18
    سطح
    1
    Points: 18, Level: 1
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    10
    تشکرشده 3 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    سلام.از اینکه جواب دادید بسیار ممنونم
    راستش مقاومت به اون شکلی که اجازه نده نیست.یعنی کلا اخلاقش طوریه که تا جایی که امکان داشته باشه منعطفه. اتفاقا از رفتارش به طور غیرمستقیم متوجه شدم اگه کاری در محیط زنونه پیدا کنم (البته به طور موقت) خوشحالم میشه اما خب مشکل اینه که اون کاری که با نظرش همخوانی داشته باشه تا حالا پیدا نشده و بعید میدونم پیدا بشه(با توجه به رشته م)
    البته ناگفته نمونه یک بار یکی از اقوامشون بهش گفته بود اگه بشه جور کنیم خانمت بره پیش خانم فلانی تو فلان اداره .البته فقط در حد حرف.چون خود پیشنهاد دهنده هیچ قدرتی برا این کار نداره و چون رسمیه به این راحتی نمیشه. ولی میخوام بگم از بازگو کردنش برای من و طرز گفتنش حس کردم بدش نمیاد اگه همچین کاری جور بشه(تو اتاق کار همکار آقا نباشه و محیطش قابل اعتمادش باشه و شناخت داشته باشه از اطرافیان و همکاران)
    یه مساله ای هم که هست اینه که حتی جرئت نمیکنم برم کاریابی.چون اولا تو این شهری که زندگی میکنیم شهر خودم نیست.(از خونواده خودم دور هستم و غیر از خونواده همسرم اینجا کسیو ندارم) از طرفی چون خونواده همسرم مذهبی هستن و تا حالا از فامیلای درجه یک(خواهرها و عروس ها و...) کسی در محیط های مختلط کار نمیکنه منم ناخواسته سست شدم. از اینکه تنهایی برم کاریابی ها و...
    به اقوام دورشون سپردم اگه در مدرسه یا آموزشگاهی یا قسمت اداری دانشگاه کاری پیدا بشه جتی اگه به رشته م چندان مرتبط نباشه خبرم کنن. ولی فعلا نشده. و اینم میدونم تا زمانی که انقدر امااگر برا شغل مربوطه میذارم و خوب تلاش نمیکنم هیچ موقیعتی هم پیدا نمیشه.
    در مورد وضعیت مالی جفتمون حس میکنیم نیازه. یعنی شایط مالی خوبی فعلا نداریم اما خب معتقده به تنهایی از پسش برمیاد حتی اگه خدانکرده از اینم بیشتر به مشکلات مالی بیافتیم.گرچه مطمئنم اگه کار پیدا کنم و تو مخارج کمک کنم و پس انداز هم بکنم خیلی خوشحال میشه.

    به نظرتون برای کار کردن تو کتابخونه دانشگاه یا محیط اداری دانشگاه (غیررسمی) چه اقدامی باید کرد؟منظورم اینه که حضورا برم سر بزنم یا باید حتما آشنا داشته باشیم؟یا...؟
    پیشاپیش از راهنمائی هاتون متشکرم

    - - - Updated - - -

    ببخشید صحبتم طولانی شد.
    یه مساله ای هم هست اینه .رشته من طوریه که امکان اینکه شغلی پیدا کنم که بیشتر با شرکت های خصوصی و کارخونه در ارتباط باشه خیلی زیاده. یعنی اگه میشد لاقل یک سال تو یه شرکت کار کنم کلی وضعیتمون فرق میکرد. ولی مطمئنم کار تو شرکتهای خصوصی رو دوست نداره.منم فقط یه بار پیشنهادشو دادم و وقتی استقبال نکرد دیگه حرفشو نزدم.
    حتی کار دانشگاه رو هم اوایل قبول نمیکرد و بعدا که براش مثال زدم و دید محیطش شاید بد نباشه با شرط نوع کار و...راضی شد.
    یه وقتا میگم حالا که کار با این شرایط مورددلخواهم پیدا نمیشه برم خیاطی یا هنر یاد بگیرم از اون طریق یه مدت درآمدزائی کنم.در کنارش درس بخونم و کارای پژوهشیمو شخصا ادامه بدم تا ایشالا آینده دور دکترا رو ادامه بدم اگه امکانش فراهم شه اما باز وقتی یاد اونهمه عذابی که تو سالهای دانشگاه و قبلش کشیدم(بهترین نمره ها رو می آوردم و همیشه درسم و استعدادم عالی بود)حیفم میاد میگم برفرض دکترا بگیرم آخرش که چی. باز مجبورم همون خیاطی رو ادامه بدم.
    نمیدونم اصلا هدفم چیه یا شایدم میدونم و دارم تلقین میکنم نمیدونم تا کمتر اذیت بشم.

  6. #4
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط نگین67 نمایش پست ها
    وقتی یاد اونهمه عذابی که تو سالهای دانشگاه و قبلش کشیدم(بهترین نمره ها رو می آوردم و همیشه درسم و استعدادم عالی بود)
    نگین جان
    وقتی لیسانس و فوق لیسانس را که سختیش کمتر هست مجرد بودی و مسئولیتت کمتر بود، جوان بودی و قدرت یادگیری و انرژیت بیشتر بود

    ازش به عنوان عذاب یاد می کنی، چرا می خوای این عذاب را ادامه بدی؟

    فکر می کنم یه کم سرگردون شدی. آرامش ذهنی نداری و برای همین نمی تونی تصمیم بگیری می خوای چیکار کنی.
    می گی درس می دم، خیاطی می کنم، کتابخونه کار می کنم، کارخونه کار می کنم، شرکت باشه می رم، دکترا بشه می خونم، سپردم هر کاریش شد برام پیدا کنند و ...

    این یعنی آشفتگی. یعنی مشخص نیست چی می خوای.

    1- چرا می خواهی درس بخونی؟
    2- چرا می خواهی کار کنی؟

    این دو تا سوال را با آرامش و نظم بیشتری جواب بده. شاید بتونی راهت را پیدا کنی.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  7. کاربر روبرو از پست مفید شیدا. تشکرکرده است .

    sanjab (جمعه 09 آبان 93)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 10 آبان 93 [ 14:35]
    تاریخ عضویت
    1393-8-08
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    18
    سطح
    1
    Points: 18, Level: 1
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    10
    تشکرشده 3 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم
    آشفتگیم رو کاملا قبول دارم.
    منظورم از عذاب کشیدن فقط تحمل کردن محیط خوابگاه و هفته ای 6 روز از صبح تا عصر دانشگاه بودن(البته دوره کارشناسی) میدونم. وگرنه دوره ارشد که شهر خودم قبول شدم وحتی قبل کارشناسی(مدرسه) نه تنها عذاب نبود بلکه بهترین دوران زندگیم بود.
    کلا از درس خوندن لذت میبرم.حتی اگه سخت هم باشه برام شیرینه. برا همین میگم حتی اگه شده ده سال بعد دوباره ادامه میدم حالا یا دکترا یا یک رشته دیگه از اول کارشناسی.
    علت اینکه میخوام کار پیدا کنم چند دلیل داره.یکی مشکلات مالی که بتونم کمک خرج باشم و یه مقدار لاقل پس انداز داشته باشیم برا روز مبادا. علت دومش اینه که بتونم تو اجتماع باشم و احساس مفید بودن داشته باشم.یه علت هم اینه که چون خونوادم پیشم نیستن از تنهایی دربیام
    مهمترین علتش هم اینه که همیشه یه قدم جلوتر از قبل باشم. از اینکه اطلاعات و دانشمو به روز کنم و ازشون استفاده کنم لذت میبرم.


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: دوشنبه 01 آبان 96, 11:41
  2. کمک فوری. همسرم پیام داده که برگرده. تو رو خدا کمک 2
    توسط tanhaye93 در انجمن متارکه و طلاق
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: سه شنبه 14 دی 95, 03:45
  3. کمک فوری. همسرم پیام داده که برگرده. تو رو خدا کمک
    توسط tanhaye93 در انجمن متارکه و طلاق
    پاسخ ها: 85
    آخرين نوشته: یکشنبه 06 تیر 95, 16:29
  4. آیا تو هم مانند پیامبر (ص)تطهیر می کنی ؟
    توسط setareh در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 16 دی 90, 23:10

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:18 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.