به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 16 مرداد 94 [ 17:28]
    تاریخ عضویت
    1393-8-03
    نوشته ها
    1
    امتیاز
    596
    سطح
    11
    Points: 596, Level: 11
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    ارتباط قبل از ازدواج

    من 25ساله امریه وزارت کار هستم،5 سال پیش در دانشگاه به دختری علاقمند شدم که پس از کلنجار رفتن های فراوان با خودم توانستم احساس قلبی ام را با او مطرح کنم متاسفانه نظر ایشان منفی بود،از شدت علاقه ای که داشتم دچار افسردگی مزمنی شدم و تصمیم گرفتم بار دیگر از طریق یکی از دوستان مشترک که ایشان هم خانم بودند مساله را با ایشان مطرح کنم که باز هم نتیجه نداد کار به جایی رسید که به رواپزشکی مراجعه کردم و ایشان داروهای سنگینی تجویز کردند.طی این سالها افت شدید درسی هم پیدا کرده بودم،یکی از دوستان نزدیک من با مشاهده وضعیت روحی من تصمیم گرفت بدون اطلاع من به دختری که علاقه داشتم وضعیت اسفبار و علاقه من را مجدد مطرح کند و نظرش را پس از مدتی با قرار ملاقاتی با دختر مورد علاقه و صحبت با گفتن نهایتا جواب مثبت داد.وضعیت روحی من به کلی دگرگون شد و امید مجددی به زندگی یافتم ولی معشوق رفتار به شدت محتاطانه ای داشت به گونه ای که بعد از یک سال ارتباط ما به چند پیامک و تعدادی ملاقات در گوشه و کنار دانشگاه با این توجیه که دوست ندارم کسی ما را با هم ببیند سپری شد.بعد از مدتی این اندک رابطه از طرف ایشان به کلی تمام شد و مانند یک غریبه رفتار میکرد و به شدت از من فراری بود.این رفتار به شدت من را آزرده میکرد نهایتا با گفتن اینکه "دیگر به من فکر نکن با وجود اینکه به صداقت و پاکی تو ایمان دارم "تمام امیدهای من را نقش برآب کرد .پس از پایان دانشگاه قریب یک سال بعد تصمیم گرفتم ذوباره با او تماس بگیرم ولی اینبار با مطرح کردن مسئله ازدواج واینکه تصمیم دارم با خانواده ام به طور جدی در اینباره صحبت کنم ولی هیچگاه جواب مستقیم منفی از ایشان نشنیدم تا اینکه خواهرم با او صحبت کرد و او مستقیما رضایت شخصی اش را واینکه به خواستگاری من بیایید را عنوان کرد،بعد از ترتیب یک ملاقات با هزار مشکل عنوان کرد که "من هیچگاه علاقه ای به تو نداشته ام و تنها به صرف صحبتهای دوستانت و اینکه به خاطر من افسرده شده ای حاضر شدم با تو رابطه داشته باشم من به تو هیچ حسی ندارم،"من هم با گفتن خداحافظ از او جدا شدم.اکنون که چند هفته از آخرین دیدارمان گذشته به شدت احساس حقارت و بی ارزشی دارم واینکه5 سال از بهترین سالهای زندگی ام به این آرزو و شوق گذشت آزارم میدهد،برای رهایی از این حال و هوای سرد و بی روح چه پیشنهاد عملی دارید؟

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 اردیبهشت 03 [ 09:51]
    تاریخ عضویت
    1393-6-17
    نوشته ها
    141
    امتیاز
    8,913
    سطح
    63
    Points: 8,913, Level: 63
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    597

    تشکرشده 274 در 108 پست

    Rep Power
    31
    Array
    خانه ات را روی باد نساز چون ویران میشود.

    وقتی زنو شوهر نیستید و تعهدی بین شما نیست طرف مجبور نیست حتما از شما خوشش بیاد و اگه مجبورش کنید دوستتون داشته باشه این عشق نیست و خود خواهیه. فقط بعد از تعهد و ازدواجه که دوطرف ملزم به عشق ورزیدن هستند.

    هیچ چیز یک طرفه ارزش نداره و باعث پیر شدن شما میشه. به نظرم کار بدی نکرده که بهت گفته بهت علاقه نداره. این یعنی صداقت. چه بسا بعضیا از روی تعارف و رو دروایسی و یا از روی بی شوهری در حالی که شمارو دوست ندارن میگن دوست دارن و میانو وارد زندگیت میشن و اونوقت خواهی دید که چه عواقب بدی داره.

    اینکه طرف شمارو دوست نداره لزوما عیب شما نیست یا اینکه ایرادی به شما وارد باشه. خودتونو خرد نکنید چون ممکنه شخصی همینجور که هستید شمارو هزار برابر بیشتر دوست داشته باشه. این همه آدم در این دنیا هستند. قرار نیست هر کسی از هر کسی خوشش بیاد. شما خودتون از همه خوشتون میاد؟

    دنبال کسی باش که باهاش ارزش پیدا کنی نه اینکه همون ارزشتم از دست بدی. دست از احساسات اشتباه بردار دوست من.

  3. 8 کاربر از پست مفید Quality تشکرکرده اند .

    Mr DaNi (شنبه 03 آبان 93), pasta (شنبه 03 آبان 93), rayehe (شنبه 03 آبان 93), فرهنگ 27 (دوشنبه 05 آبان 93), آنیتا123 (شنبه 03 آبان 93), اثر راشومون (شنبه 03 آبان 93), بانوی آفتاب (شنبه 03 آبان 93), رزا (شنبه 03 آبان 93)

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    زمان همه چیز رو حل میکنه.در صورت نیاز مراجعه به روانشناس هم میتونه مفید باشه.

    در هر صورت به این فکر کنید که این حق طبیعیه شماست که با کسی باشید که شما رو دوست داشته باشه و این دوست داشتن رو بهتون نشون بده.نه این که این علاقه فقط از طرف شما باشه.علاقه یک طرفه فقط باعث درد و رنج میشه.

    با توجه به اینکه شما فقط بیست و پنج سال دارید،مطمئنا در آینده کسی رو پیدا میکنید که به همین اندازه یا حتی بیشتر دوستش داشته باشین و اون هم با تمام وجود شما رو دوست داشته باشه.
    بهترین سالهای زندگی شما،سالهاییه که پیش رو دارین.پس اون رو با افسوس خوردن برای گذشته به هدر ندین.

  5. 5 کاربر از پست مفید آنیتا123 تشکرکرده اند .

    pasta (شنبه 03 آبان 93), Quality (شنبه 03 آبان 93), rayehe (شنبه 03 آبان 93), بانوی آفتاب (شنبه 03 آبان 93), رزا (شنبه 03 آبان 93)

  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 تیر 96 [ 08:10]
    تاریخ عضویت
    1393-6-06
    نوشته ها
    199
    امتیاز
    5,221
    سطح
    46
    Points: 5,221, Level: 46
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 129
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    149

    تشکرشده 449 در 170 پست

    Rep Power
    49
    Array
    زمان دوست من همه چیزو حل میکنه ولی سعی کنید دنبال یه دختر خوب برا ازدواج و رفع نیازهای عاطفی باشید.این جایگزینی برای من معجزه کرد در حالیکه قبلن فک میکردم آسمان سوراخ شده و این یه دختر از اون بالا برای من افتاده و با کسی جز اون نمیتونم باشم.اوایل خیلی مقاومت کردم که نهههه من عاشقم و از این دست چرندیات.ولی دوست من ازمعجزه جایگزین کردن غافل نشو.البته از راه درستش احساساتتو خرج کن که همانا ازدواج باشه.

  7. 3 کاربر از پست مفید Mr DaNi تشکرکرده اند .

    Quality (شنبه 03 آبان 93), rayehe (شنبه 03 آبان 93), saeeded (چهارشنبه 07 آبان 93)

  8. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 12 دی 93 [ 13:59]
    تاریخ عضویت
    1393-2-11
    نوشته ها
    268
    امتیاز
    1,216
    سطح
    19
    Points: 1,216, Level: 19
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    291

    تشکرشده 1,029 در 261 پست

    Rep Power
    38
    Array
    دوست عزیز
    کلی دختر هست
    خوشگل بامحبت باشخصیت و ...
    مگه قحطی دختر اومده
    این نشد یکی صد برابر بهتر پیدا میکنی

    لطفا نگو عاشق شدم و ... ،خود منم این دوران رو گذروندم و شکست عشقی خوردم و هی دم از عشق و عاشقی و ... میزدم( 4 سال)

    تا یروز با یه دختر آشنا شدم با اخلاق تر زیبا تر بامحبت تر و .... از هر نظر بهتر از مورد قبلی و همینطوری سرمو بالا اوردم و دیدم کلی مورد مناسب برای ازدواج هست که هر کدوم از دیگری بهتره

    مرد فقط باید شغل باکلاس داشته باشه و سرمایه مناسب جور کنه

    یک توصیه دیگه هم دارم به هیچکس نگو عاشقتم و دوست دارم و برات میمیرم و ... و خودتو خار و ذلیل نکن
    چون برات طاقچه بالا میزارن وای بروزی که دختر بفهمه دوستش داری ...

    مردونه و با اعتماد به نفس رفتار کن و یکم مغرور باش تا التماست کنن برای ازدواج
    ویرایش توسط فرشته مهربان : یکشنبه 04 آبان 93 در ساعت 01:16 دلیل: حذف مواردی آسیب زا و غیر مشاوره ای

  9. 2 کاربر از پست مفید معاون کلانتر تشکرکرده اند .

    Quality (شنبه 03 آبان 93), saeeded (چهارشنبه 07 آبان 93)

  10. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 آبان 00 [ 20:15]
    تاریخ عضویت
    1393-7-16
    نوشته ها
    145
    امتیاز
    8,678
    سطح
    62
    Points: 8,678, Level: 62
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    556

    تشکرشده 637 در 143 پست

    Rep Power
    36
    Array
    دوست گرامی
    اینکه به گذشته فکر کنی و حسرت روزهای رفته رو بخوری نه تنها سودی نداره بلکه لحظه های حال رو هم از دست میدی ولی اینکه به گذشته فکر کنی و ببینی کجای کارت اشتباه بود و از اون اشتباه به شکل مثبت استفاده کنی و به عنوان یه تجربه بهش نگاه کنی اون وقت به دردت می خوره.گاهی مسائلی برای آدمها پیش میاد که فکر میکنن دیگه همه چیز تموم شده،دیگه ادامه زندگی سخته و .... ولی بعد از گذر زمان میبنن که اون قدر هم سخت نبوده....به نظر من اگه با اون خانم ازدواج می کردید حسی صد برابر سردتر از الان داشتید و زندگی سخت تر از الان بود چون اون خانوم هیچ عشق وامیدی به زندگی نمی تونست به شما بده....پس خوشحال باشید و به کارها و امور زندگیتون مشغول باشید و منتظر موردی باشید که هر دو به هم عشق بدید.زمان همیشه گزینه خوبی بوده برای روشن شدن مسائل ...برای بهتر کردن حال ما .... میگن به خاطر عشقت بجنگ ولی اون رو گدایی نکن.
    میان پرواز تا پرتاب...
    تفاوت از زمین تا آسمان است.
    پرواز که کنی، آنجا می‌رسی که خودت می‌خواهی!
    پرتابت که کنند، آنجا می‌روی که آنان می‌خواهند،
    پس پرواز را بیاموز...



  11. کاربر روبرو از پست مفید گوش ماهی تشکرکرده است .

    فرهنگ 27 (دوشنبه 05 آبان 93)

  12. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 خرداد 94 [ 11:33]
    تاریخ عضویت
    1393-7-13
    نوشته ها
    52
    امتیاز
    1,140
    سطح
    18
    Points: 1,140, Level: 18
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 60
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    66

    تشکرشده 136 در 41 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام رفیق

    این همه میگن عاقلانه ازدو اج کن عاشقانه زندگی کن، برا امثال تو میگن


    اگه حرفم بهت برخورد ازم تشکر کن

  13. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 شهریور 97 [ 12:32]
    تاریخ عضویت
    1392-7-03
    نوشته ها
    230
    امتیاز
    4,961
    سطح
    45
    Points: 4,961, Level: 45
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 189
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger First Class
    تشکرها
    21

    تشکرشده 244 در 115 پست

    Rep Power
    34
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ashena1989 نمایش پست ها
    من 25ساله امریه وزارت کار هستم،5 سال پیش در دانشگاه به دختری علاقمند شدم که پس از کلنجار رفتن های فراوان با خودم توانستم احساس قلبی ام را با او مطرح کنم متاسفانه نظر ایشان منفی بود،از شدت علاقه ای که داشتم دچار افسردگی مزمنی شدم و تصمیم گرفتم بار دیگر از طریق یکی از دوستان مشترک که ایشان هم خانم بودند مساله را با ایشان مطرح کنم که باز هم نتیجه نداد کار به جایی رسید که به رواپزشکی مراجعه کردم و ایشان داروهای سنگینی تجویز کردند.طی این سالها افت شدید درسی هم پیدا کرده بودم،یکی از دوستان نزدیک من با مشاهده وضعیت روحی من تصمیم گرفت بدون اطلاع من به دختری که علاقه داشتم وضعیت اسفبار و علاقه من را مجدد مطرح کند و نظرش را پس از مدتی با قرار ملاقاتی با دختر مورد علاقه و صحبت با گفتن نهایتا جواب مثبت داد.وضعیت روحی من به کلی دگرگون شد و امید مجددی به زندگی یافتم ولی معشوق رفتار به شدت محتاطانه ای داشت به گونه ای که بعد از یک سال ارتباط ما به چند پیامک و تعدادی ملاقات در گوشه و کنار دانشگاه با این توجیه که دوست ندارم کسی ما را با هم ببیند سپری شد.بعد از مدتی این اندک رابطه از طرف ایشان به کلی تمام شد و مانند یک غریبه رفتار میکرد و به شدت از من فراری بود.این رفتار به شدت من را آزرده میکرد نهایتا با گفتن اینکه "دیگر به من فکر نکن با وجود اینکه به صداقت و پاکی تو ایمان دارم "تمام امیدهای من را نقش برآب کرد .پس از پایان دانشگاه قریب یک سال بعد تصمیم گرفتم ذوباره با او تماس بگیرم ولی اینبار با مطرح کردن مسئله ازدواج واینکه تصمیم دارم با خانواده ام به طور جدی در اینباره صحبت کنم ولی هیچگاه جواب مستقیم منفی از ایشان نشنیدم تا اینکه خواهرم با او صحبت کرد و او مستقیما رضایت شخصی اش را واینکه به خواستگاری من بیایید را عنوان کرد،بعد از ترتیب یک ملاقات با هزار مشکل عنوان کرد که "من هیچگاه علاقه ای به تو نداشته ام و تنها به صرف صحبتهای دوستانت و اینکه به خاطر من افسرده شده ای حاضر شدم با تو رابطه داشته باشم من به تو هیچ حسی ندارم،"من هم با گفتن خداحافظ از او جدا شدم.اکنون که چند هفته از آخرین دیدارمان گذشته به شدت احساس حقارت و بی ارزشی دارم واینکه5 سال از بهترین سالهای زندگی ام به این آرزو و شوق گذشت آزارم میدهد،برای رهایی از این حال و هوای سرد و بی روح چه پیشنهاد عملی دارید؟
    سلام دوست من
    باید بگم شما فقط زندگی خودتو تلف کردی جوری ب پرو پای ایشون پیچیدی ک ایشون مجبور شده از روی ترحم باشمارفتار کنه هرچند کار ایشون هم درست نبوده وقتی میدونی ک دلش پیش تو نیست فرض کن کارت بشه شک نکن ک زندگیتون طولی نمیکشه ک از هم میپاشه

  14. کاربر روبرو از پست مفید sadafdarya تشکرکرده است .

    فرهنگ 27 (دوشنبه 05 آبان 93)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:08 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.