سلام دوستان عزیزم امیدوارم حال همگی خوب باشه.من دوباره درخواست راهنمایی از همه دوستایی دارم که پست من رو میخونند پیشاپیش معذرت میخوام اگه متنم طولانیه.
من یه دختر 26 ساله هستم.فوق لیسانس از یه دانشگاه دولتی گرفتم و تو دانشگاه تدریس میکنم.تک دختر و بچه آخر خونواده هستم.دو تا برادر بزرگتر دارم که متاهلن.خدا رو شکر ظاهر و اندام متناسب و زیبایی دارم.خواستگارای زیادی داشتم ولی تا حالا نتونستم به هیچ کدومشون جواب مثبت بدم.یجورایی میشه گفت سخت گیر و کمالگرا هستم با اینکه میدونم انسان کامل وجود نداره همونطور که من و بقیه کامل نیستیم.
یه خواستگاری دارم که یجورایی همکاریم البته تو دو محل جداگانه مشغولیم ولی من بعضی وقتا بابت کارم به محل کار ایشون میرفتم که بهم علاقمند شدن.من از همون ابتدا بهشون جواب رد دادم ولی در عرض سه ماه انقد خودشون و مادرشون سماجت به خرج دادن که من تصمیم گرفتم در موردشون بیشتر فکر کنم.
این آقا 28 سالشونه فوق لیسانس از دانشگاه آزاد هستن.تصمیم دارن دکترا بخونن و میگن امسال حتما قبول میشن.بچه اول خونوادشون هستن سه تا خواهر و برادر کوچیکتر از خودشون دارن(دو تا دختر و دو تا پسرن).ایشون صبحا سر یه کار میرن و عصرم جای دیگه مشغولن.تصمیم دارن خودشون یه شرکتی هم بزنن.
این آقا خونواده خوشنامی دارن.خودشون آدم مثبت و اهل انجام واجبات هستن ولی من با اینکه خونواده آبرومندی دارم ولی مذهبی نیستم.سر کارم حجابم خوبه ولی محیط بیرون این طور نیستم و راحت ترم البته بی حجاب هم نیستم و خیلی به خوش تیپ بودن اهمیت میدم.
این آقا بارها که من بهشون جواب رد دادم میگن من جاهای زیادی رفتم خواستگاری ولی شما تنها دختری هستین که همه معیارای منو دارین و همش میگه یا شما یا هیچ کس دیگه
حالا مشکلاتی که در مورد انتخاب دارم ایناست:
1-من همیشه دوس داشتم با فردی ازدواج کنم که حداقل 5-6 سال از من بزرگتر باشه ولی این آقا 28 سالشونه.با اینکه تو محل کارشون همه ازشون تعریف میکنن ولی به نظرم رفتار آدما در محیط کار و خونواده با هم فرق داره .میترسم ایشون رفتارای ناپخته ای با توجه به سنشون داشته باشن در حالیکه من همیشه دوس داشتم سنم از همسرم 5-6کمتر باشه تا ازش یاد بگیرم و خودش بدونه تو هر موقعیتی باید چیکار کنه و من بهش نگم و هم اینکه بتونم خودمو براش لوس کنم در ضمن رفتارایی از این آقا دیدم که میترسم خیلی آدم پخته ای نباشن مثلا همینکه میگه یا تو یا هیچ کس دیگه و به خودشونم گفتم این مطلبو که آدم نباید انقد احساساتی با مقوله ازدواج برخورد کنه ولی ایشون میگن من شمارو عاقلانه انتخاب کردم و بعد عاشق شدم.یا مثلا اون روز تولدم بود منو صدا کردن و طوریکه کسی هم متوجه نشد یه دسته گل بزرگ گل رز بهم دادن
2-مساله بعدی اینه که من با اینکه همیشه دوس داشتم همسرم قد بلند باشه ولی احساس میکنم با ایشون اختلاف قدی زیادی دارم من 168 هستم ایشون فکر کنم 187 باشن.از نظر ظاهری ایشون قیافه ای معمولی دارن ولی تیپ مردونه و خوبی دارن.
3- مشکل بعدی اینه که من هر چی میگم این آقا قبول میکنن. میترسم انتخابش واقعا از رو احساسات باشه مثلا بهش گفتم همسرم باید تحصیلاتش از من بیشتر باشه ایشونم برا دکترا آزمون دادند و گفتند حتما قبول میشن.یا بهشون گفتم من خونه و ماشین مستقل از معیارامه و تقریبا اینارو تونستن فراهم کنن.بهشون مهریه بالا و عروسی آنچنانی رو گفتم گفتن باشه مشکلی نیست.البته وضع مالی خونواده ایشون خیلی خوبه. بهشون میگم من مذهبی نیستم و واجبات رو انجام نمیدم میگن مشکلی نیست هر کس عقاید خودشو داره.یعنی هر چی عیب و ایراد در مورد خودم میدونستم بهشون گفتم ایشون برای هر کدومش یه توجیهی میاره و قبول میکنه
4-مشکل بعدیم اینه که ایشون آدمی بوده که همیشه سرش به درس و کار مشغول بوده و روابطی با دخترا نداشته و من میترسم بعدا از نظر عاطفی و مسایل زناشویی به مشکل بربخوریم چون من خیلی احساساتی هستم و دوس دارم همسرم از نظر عاطفی و جنسی خودش بلد باشه چجوری باهام رفتار کنه و من بهش نگم تا حالا هم در این مورد باهاشون حرف نزدم.یعنی اصلا نمیدونم چی باید بگم و چجوری بگم تا ایشون دچار سو برداشت نشن.
خلاصه من نگرانی زیادی در مورد این خواستگارم دارم و خواهش میکنم هر عزیزی که پست من رو میخونه نظر ارزشمند خودش رو هم در اختیارم بذاره.ممنون از لطف همگی
علاقه مندی ها (Bookmarks)