هزاران درود خدمت مشاوران و همدردان تالار
خیلی خوشحالم که جائی وجود داره که جوابگوی سوالات مختلف همه است. امیدوارم همیشه موفق و سربلند باشین.
موضوعی که میخواستم مطرح کنم مربوط به دید جامعه نسبت به خانومهاست. (البته سوتفاهم نشه، من ادعای خاصی در مورد فمنیسم ندارم) منم مثل خیلی از دوستانی که اینجا طرح مشکل کرده اند مشکل کمبود اعتماد به نفس و .... دارم. ولی مشکل عمده من بخاطر شرایطی هست که برام پیش اومده. کمی طولانیه. ببخشین. من تک فرزند خانواده (دختر) هستم و با پدر و مادرم زندگی میکردم که چندین سال پیش پدرم فوت کرد و من و مادرم با هم زندگی میکنیم. از نظر مالی هیچ احتیاجی به هیچ کس نداریم و حتی کمکی خیلی جزئی برای کارهای سنگین رو هم از کسی نخواسته ایم و امیدواریم همیشه مستقل باقی بمونیم. ولی متاسفانه خیلی ها از این شرایط من و مادرم سواستفاده میکنن و همیشه بهمون زور میگن. در واقع من نه عمو دارم نه دائی و نه هیچ مرد دیگه ای که بخواد ازمون در مواقع خطر حمایت کنه و خیلی ها که این مورد رو متوجه میشن، اذیتمون میکنن. این طرز فکر هم باعث شده که خیلی ترسو بشم و از خیلی از دعواها و برخوردها پرهیز کنم. پرهیز از برخورد باعث میشه خیلی جاها حقم خورده بشه. کم کم این شد عقده من. خیلی خیلی عصبانی بودم و افسرده شده بودم. کم کم تصمیم گرفتم که از حقم دفاع کنم ولی هیچوقت نتونستم به نتیجه برسم. اذیتهای تکراری که در قبالم میشه برام عذاب آوره. شبیه اینه که یه مگس هی میشینه روم و من هی میتکونمش. اول با نرمی. بعد کمی با عصبانیت. بعد بیشتر و بیشتر تا اینکه ... وقتی مگس رو میکشم همه بهم میگن چرا کشتیش؟ تو یه زنی و نباید صدات دربیاد وگرنه میگن شبیه زنان خیابانی هستی و ......
مثلا در آپارتمانی زندگی میکنیم که با اینکه قدیمیه ولی از لحاظ ساختمانی کاملا مستحکمه و ما هم قصد فروش نداریم ولی همسایه ها به انواع و اقسام روشها میخوان که ما رو وادار به فروش کنن. بحث مشارکت رو پیش میکشن تا بتونن واحد ما رو صاحب بشن. هرچقدر با ادب و متین جواب میدیم اذیت میکنن و نمیفهمن که میخوایم با ادب بگیم که چاردیواری اختیاری. هر کی از راه میرسه شروع میکنه به نصیحت مادر من. مادر من دبیر بازنشسته است و منم تحصیلات عالی دارم و باور کنین میدونیم چطور باید از لحظه لحظه زندگیمون استفاده کنیم. یا اینکه یکی دیگه از همسایه ها که همیشه جلوی پارکینگ ما نگه میداره و هر موقع بهش میگم که بیا ماشینتو وردار با لحن بد با من برخورد میکنه تا من ازش بترسم.تا میاد بدون عذرخواهی از عمل زشتش میگه تو رو چه به ماشین روندن.آخرش مجبور شدم جلوی پارکینگم با گچ خط بکشم. این بار نیومده داد میزنه تو هم مثل مادرت فکر میکنی معلمی برای من خط و نشون کشیدی!!! دیگه من باید چی جواب بدم؟؟؟.. یکی دیگه از همسایه ها خونه اشو اجاره داده و این همسایه یکی از لوله هاش سوراخ بود و به طبقه زیرزمین که کل تاسیسات ساختمون اونجاست چکه میکرد ما بهش خبر دادیم و به صاحبخونه هم خبر دادیم. متاسفانه گوش نکردن و همه متفق القول گفتن که این خیسی نیست..گفتیم و گفتیم و گفتیم و مسخرمون کردن... تا اینکه تمام لوله ها ترکید و تمام تاسیسات ساختمون خراب شد. مدتی تو سرما موندیم و آب نداشتیم ولی جالبش اینجا بود که هیچ کس اعتراضی به این همسایه نکرد. من که اعتراض کردم شدم آدم بده. دعوا کردم. مامانم مریض شد و خودم بیشتر مفتضح شدم. بهمون فخر فروختن که تو تعطیلات رفته اند سرویسکار تاسیساتی پیدا کرده اند و آورده اند.شما که زنین و نمیتونستین...درحالی که وظیفه اشون بوده که جبران خسارت کنن.... همه به من حمله ور شده بودند. واقعا نمیدونم اشکال کارم کجاست. منطقی حرف میزنم. جدی گرفته نمیشم. دیگه چقدر باید در مورد یه مسئله کوچیک اعتراض کرد و حق خواست..باز هم همه منو به چشم دختری عصبی میبینن
اینائی که گفتم نمونه ای از بلاهاییه که هر روز و هر روز سرمون میاد... چرا باید با یه خانواده محترم اینطور برخورد بشه چون هیچ مردی بالای سرشون نیست؟ مادرم فکر میکنه آینده من با این دعواها به خطر خواهد افتاد. میگه وقتی میری بیرون میترسم که بهت اسید بپاشن. میترسم اگه خواستگاری برات بیاد همه بگن این همیشه در حال دعوا و مشاجره است و هر وقت شروع میکنم به کسی توضیح دادن که چرا فلانی ملاحظه نمیکنه میگن تو باید سازگار باشی. چرا من؟؟؟تا کی؟؟؟... در حالی که جامعه طوری شده که هرکسی که از شرایط و تنهایی های ما باخبر میشه سعی میکنه اذیتمون کنه. درسته خیلی وقتا گذشت کرده ایم ولی وقتی به زندگیم نگاه میکنم میبینم تکه تکه های وجودمو دارم به این و اون میبخشم و چیزی برای خودم باقی نمونده.
خواهش میکنم لطفا کمکم کنین. (همش فکر میکنم دارم دیوونه میشم چرا فقط حق ما خورده میشه؟ چرا وقتی حقمون رو میخوایم جدی گرفته نمیشیم؟ چرا وقتی میخوایم مثل دیگران با خشم برخورد کنیم میشیم دختر عصبی و خشن و .....؟)
علاقه مندی ها (Bookmarks)