به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 6 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 81
  1. #51
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    اون توی دادگاه و توی زندگی هم میگفت که با من مشکلی نداره و فقط مشکل خانواده من هست. بجز این حرف دیگش این بود که من کتکش می زنم. بقیه حرف هاش هم کودکانه بود و ارزش بررسی نداره . میتونید از همینجا شروع کنیم و مشکلات من رو واکاوی کنیم تا اگر از جانب من خطایی بوده به اون پی ببرم و در درونم حلش کنم . . .

    ببینید! همسر من کلاهبردار نبود! خائن بود!

    اون نگفت که مهریه فلان قدر باشه. ولی وقتی دادم بعداً خیانت کرد چون اولش که همه چیز خوب بود ولی بعداً در دوره بروز مشکل از این ابزار نامشروع استفاده کرد. اون هیچوقت نگفت خونه به نامش بشه ولی بعد از بروز مشکل به زشت ترین شکل ممکن سوء استفاده و خیانت کرد.

    بله قصدش از روز اول کلاهبرداری نبود ولی وقتی زندگی به چالش کشیده شد از ابزارهای نامشروع به زشت ترین شکل ممکن استفاده کرد: 1) خونه ای که مال من بود 2) مهریه ای که من برای احترام به اون دادم و اونا شرط نکرده بودن

    با سلام


    خیلی جالبه من اینجا تا حالا تاپیک های زیادی خوندم ، وقتی یکی از طرفین راه داد گاه و پیش میره و اون یکی دیگه نمیخواد حالا یا همسرشو دوست داره، یا از طلاق و جدایی میترسه و....! و بجای انتخاب دادگاه راه مشاوره و پیش میگیره، در داستانی که تعریف میکنه حالا چه زن باشه چه مرد، کمی هم خودشو مقصر میدونه!
    البته بنظر خودم هم منطقیش هم همینه ؛ وقتی یک زندگی به مرحله نابودی میرسه صرفا فقط فقط یکی از طرفین مقصر نیست! هردو طرف مقصر هستن!

    تقریبا فکر کنم این اولین تاپیکیست، که صاحب تاپیک خودشو اصلا ابدا مقصر نمیدونه!

    یک جای پستتون خوندم، گفتین دوست دارین اگه در این زندگی مقصر بودین بهتون بگیم.

    بنظر بنده بله شما مقصر هستین! تازه اینو از همین پست هایی هم که تماما از دید خودتون نوشته شده هم میشه فهمید.


    شما خیلی ادعا دارین تاپیکتون مشابه تاپیک جناب آقای احمد هست! درصورتی که اصلا اینطور نیست! (تاپیک طولانی بود تقریبا تا صفحه 10 فقط پستهای صاحب تاپیک و خوندم)

    ایشون مجبور شدن همسرشون و کتک بزنن، اما کتک زدن ایشون با شما خیلی فرق داشت!

    اولا در تمامیه پست هاشون میشد کاملا به ابراز پشیمونیشون پی برد! چندین بار اعلام کردن که خیلی پشیمون هستن!
    اما شما طوری میگین کتک زدم، که انگار دارین به این قضیه افتخار میکنین!

    ایشون گفتن همسرشون تحریکشون کردن که مجبور شدن این عمل ناپسند و انجام بدن، (حتی ذکر کردن همسرشون هم متقابلا به ایشون سیلی زدن )

    اما داستانی که شما تعریف کردین،خیلی ساده تر بود! البته هیچکدومتون حق نداشتین روی همسرتون دست بلند کنین.
    اما عمل شما نشان از عدم کنترل شما داشت. همسر شما خسته راه بودن اومدن خونه، متوجه شدن نامنظمی ای شدن،حتماهم میدونستین ایشون به این موارد حساسیت دارند، میتونستین ازشون عذر خواهی کنین و همه چی و خیلی راحت تموم کنین. نیازی نبود باهاشون دعوا کنین و بعدشم کتکشون بزنین! این داستان با داستانی که جناب احمد گفته بودن خیلی متفاوته!

    شما میدونین وقتی یک زن و کتک میزنین چقدر روحشون و آزرده میکنین؟؟؟
    چقدر بهشون بی احترامی میکنین؟
    چقدر کوچیک و تحقیرشون میکنین؟

    میدونین چقدر ازتون متنفر مشن؟ اگه نمیدونین تاپیک های مشابه رو بخونین و تا با احساسات یک زن در این هنگام بیشتر آشنا بشین.

    این تاپیک یک نمونه از چندهزار نمونه ایست که در دنیا وجود داره: شوهرم من و بچه مونو رو کتک زد و قهریم.آشتی کنم یا نه؟ لطفا کمک کنین.


    مسله بعدی جریان مهریه است، که تو هر پستتتون مطرح شده!!!!!

    جناب ، مهریه هدیه ایست که مرد به زن میدهد! از همون ابتدا ازدواج هم این وظیفه بر گردن مرد هست!

    خانوم گفتن هدیه من 14 تا هم باشه راضی هستم! شما دیدین نه وسعتون بیشتر میرسه ، تواناییشو دارین ، خب گفتین 1000 تا!!!

    حالا خانوم هدیه اشون و میخواین! این کجاش عمل نامشروعیست؟ یا حتی خیانت محسوب شده!؟

    خیلی الفاظ بدی در مورد همسرتون بکار میبرین و این اصلا در شخصیت یک مردی با تحصیلات دکتری نیست!

    (جمله منو بد برداشت نکنین، من کلا مخالف مهریه بالا هستم، و یا حتی به اجرا گذاشتنش بنظرم یک هدیه ایست که مرد با رضایت قلبیش میتونه اینو به همسرش پرداخت کنه. الیته گاهی هم هست که خود مرد شرایط طلاق و مهیا میکند و خانوم پشتوانه مالی ندارد خب در اینجا بهتر است خانوم از حقش که مهریه اس به عنوان پشتوانه مالی استفاده کند. )
    بحث الان سر مهریه نیست، سر اینه که این عمل اصلا خیانت یا نامشروع یا غیر قانونی نیست! شما به عنوان یک مرد یک قولی به همسرتون دادین خب حالا همسر میگن قولتون و عملی کنین! درسته اگه از حق و حقوقشون میگذشتن این لطف و بزرگواریشونو میرسوند ولی خب نمیخواین بگذرن اینکه خیانت نیست!

    اینکه میگین نیازی ندارن اما مهریه و میخواین بگیرن:

    خب اولا اینکه ممکنه ، ایشون دوست نداشته باشن فردا روز محتاج خانواده خودشون باشن وقتی حق و حقوق خودشون هست چرا به خانواده خودشون وابسته بشند.

    مثه این میمونه شما مثلا 10 میلیون دست کسی دارین حالا مثلا بابت انجام پروژه ای و جز قرار دادتونه، بعد به این پول هم نیاز دارین، اما از این پول میگذرین، میرین از پدرتون قرض میگیرین! یعنی از حق خودتون گذشتین ، بجاش رفتین زیر دین قرض!


    دوما ممکنه شما اینقدر حس تنفر در ایشون ایجاد کرده باشین ، که ایشون از طریق میخواین اذیتتون کنند! (من نمیگم این روش درسته من فقط میگم ممکنه دلیلشون این باشه)


    من که خواننده هستم و شخص کاملا بی طرف و نه شما رو میشناسم نه همسرتون ، حس میکنم شما شخصیتی مغرور و خودخواهی دارین، فکر میکنین همیشه درست میگین و در کارها شما هیچوقت مقصر نیستین و همیشه این طرف مقابلتون هست که مقصره!

    اگه اینطور حق به جانب که اینجا صحبت میکنین جلوی همسرتون هم همینگونه صحبت میکردین و تو بحث ها همیشه ایشون و مقصر میدونستین و بهیچ عنوان گذشت و صبوری در زندگیتون نذاشتین و تازه دست بزن هم داشتین، خب یک جورایی من یکی به همسرتون حق میدم نخواین از خانواده اشون جدا بشن و با شما به آمریکا بیایند.

    اینطور که من متوجه شدم اختلافات شما از اونجایی شدت گرفت که ایشون متوجه شدن شما قصد آمریکا رفتن دارین، از طرفی هم از همون اول نه تنها قبول کرده بودن باهاتون بیاین بلکه خیلی هم مشتاق بودن! خب این نشون میده ایشون اگه واقعا قصد اومدن نداشتن هیچوقت شما رو انتخاب نمیکردن.

    پس یک چیزی تو زندگیتون بوده یک اتفاقی تو این 6 سال افتاده که ایشون مطمعن شدن با شما به تنهایی در یک کشور غریب به نتیجه نخواهند رسید.
    پس اول سعی کردن شما رو پشیمون کنند، حالا با حرف یا ممنوع الخروج کردن و تهدید طلاق و مهریه!

    یا اگه پشیمون نشدین یک تصمیم جدی دیگری بگیرن.

    ببنین شما تو این 6 سال باهاشون چکار کردین که شمارو یک تکیه گاه محکم، یک پشتوانه خوب ندیدن!


    الان میگین ، این زندگی راه برگشت نداره، من حس میکنم الان اوج عصبانیت هستین، کاش اینقدر غرور نداشتین و برای یکبار هم شده تلاش میکردین و با همسرتون صحبت میکردین با ایشون میرفتین پیش مشاور و برای یک درصد هم که شده شما کمی خودتون و مقصر میدونستین!

    شما تو این زندگی مهارت خوبی نداشتین! متاسفانه!
    مطمعنا خیلی رفتار ها و اخلاقیاتتون حتی همین کتک زدنتون ، دل خانومتون و شکونده!
    خیلی وقتا حال شاید ناخواسته ایشون و دلخور کردین!

    نباید به این راحتی بگین من که هیچ تقصیری ندارم! پس نمیخوام تلاشی کنم!

    وقتی شما میگین همون اول دیدین این خانواده خیلی آدم های محترمی هستن و روی حساب احترام مهریه 14 تا 1000 تا کردین!
    خب این نشون میده اصلا ذاتا آدم های بدی نبودن! شما کاری کردین حالا خواسته یا ناخواسته که اینها تا این حد عصبانی شدن!

    ببنین خراب کردن هنر نیست، این ساختنه که هنره!
    دل شکستن که کاری نداره ، دل و بدست آوردن سخته
    !


    یک مسله دیگه ای که تو نوشته هاتون خیلی داد میزنه مثلا مادیاته!

    درسته سرمایه های مادی شما نسبت به خود شخص همسر بیشتر بوده، اما این دلیل نمیشه که بگیم همسرتون در زندگیتون هیچ سرمایه ای نداشته!

    سرمایه های یک زن پول نیست!


    ایشون هم در زندگی با شما سرمایه هایی و از دست دادن، جوونی ، عمرشون ، زیباییشون، قلب و روحشون!

    ایشون 6 سال عمرشون و برای شما گذاشتن ، اما همه اش هدر رفت! الان میشن یک زن مطلقه !

    مطمعن هم باشین به راحتی نمیتونن فراموش کنند، شاید شما به راحتی الان فراموش کرده باشین، اما یک زن به واسطه احساساتی که داره به این راحتی نمیتونه یک رابطه و فراموش کنه!

    شاید ایشون تحت تاثیر خانواده اشون مجبور شده باشن یسری کارهایی و انجام بدن، اما فراموش نکنین ایشون همسر شما بودن! شما مسول بودین که ایشونو آگاه سازین
    به ایشون این اطمینان و بدین و که همیشه حامیشون هستین و همیشه روی کمک شما میتونن حساب کنن ، شما رو میتونن به عنوان تکیه گاهشون قبول کنند.

    شاید شما اولش اون 90 درصد سهمتون و برخ همسر نکشید اما بعدش چی؟ ایا بعدا هم اینکارو نکردین؟
    همینجا که بارها این عمل برخ کشیدن و انجام دادین! چندین بار اینو اعلام کردین. که همسر ده درصد من 90 درصد سهم داشتم!!!!!


    من اینجا تاپیک هایی خوندم که خانوم در سرمایه گذاری کمک همسر میکنه، بعد همسر قدردان این مسله نیست، و صحبتی هم در این مورد نمیکند، خب برای همسر سوال پیش میاد ! و نگرانی پیش میاد که سرمایه من رفت همسرمم هیچی نگفت.(تاپیک های زیادی وجود داره سوتفاهماتی هم این وسط صورت میگیره و خب همش طبیعیه! شاید این سرمایه ها نسبت به شما و پول شما کم باشه اما خب توجه کنین کل سرمایه همسرتون بوده! چه کم چه زیاد ! سرمایه ، سرمایه است دیگه! خصوصا که ایشون شاغل هم نبودن ، پس نگرانیشون طبیعیه که!)

    بعدشم توجه داشته باشین که این طلاها اگه هدیه شما به ایشون هم باشه بازهم هدیه ایشونه و ماله خودش بوده اصلا دلیلی نداره که بگین همینا هم من بهشون دادم !!


    ایشون سرمایه اشون و در اختیار شما قرار دادن، خب شما صحبتی در مورد این سرمایه نکردین، صرفا خونه و بنام برادر همسر کردین اونم گویا بنفعتون بوده و حالت قرض یا یک نوع اطمینانی داشته ! ربطی به سرمایه گذاری همسر نداشته!

    خب ناشی گری کردن این سوال و از شما پرسیدن، بعدشم به شرایط دقت کنین شاید زمانی مطرح شده که بحث برگشت و فروش این خونه بوده، ایشون هم پرسیدن خب سهم چی شده، از روی ناشی گری ، سوالی از سهمشون پرسیدن همین!

    شما گفتین خب چرا زمانی که کل خونه به نام برادرتون شد صحبتی از سهم نشد، بخاطریکه اون زمان سهم هردو بنام برادر همسر شده بود،یک شخص سوم، اما الان قرار این بوده که خونه به شما برگرده، خب ایشون در این زمان سوال کردن سهم من چی میشود! اگه هم دعوایی داشتین خب سوالشون ممکنه از دعوا و بحثتون باشه.

    درسته مردان به همسرشون پولی بعنوان نفقه میدن، یا هدیه هایی برای همسر تهییه میکنند، اما در مقابل تمام اینها همسر هم یکسری وظایف هایی دارد مانند همین تمیکن خاص و عام، و... نباید اونها رو در مقایل پول و مادیات کم و ناچیز و بی ارزش دونست!


    من نمیفهمم ، شما الان میگین ، چون شما قصد خارج رفتن داشتین همسرتون هم در این 6 سال متوجه شدن شمارو بعنوان تکیه گاه محکمی نمیشه دید! مثه همین دست بزن که داشتین، شما تو این کشور زمانی که خانوادشون حضور دارند مثلا حامی دارند یک جایی دارند برای رفتن، روشون دست بلند میکنین بعد اونوقت چطور انتظار دارین در یک کشور غریبه بهتون اعتماد کنند؟و باهاتون بیاین؟

    خب ایشون تصمیم گرفتن شما رو انتخاب نکنند، حالا شما میگین حالا که اینطور شده نباید اصلا هیچ تلاشی برای موندن شما داشته باشند؟
    این خانوم و این خانواده نباید هیچ تلاشی برای زندگی خودشون و دخترشون داشته باشن؟
    و خیلی راحت باید با طلاق توافقی موافقت میکردن؟ از تمام حق و حقوقشون هم بگذرند!

    فقط چون شما میخواین دکتری دوم بگیرین؟ یک دختر باید مطلقه بشه!
    یک خانواده هم ناراحت؟


    یک جا حتی شما گفتین مثلا اگه من همون روز خواستگاری نمیگفتم قصد رفتن به آمریکا دارم ، این ناراحتی وعصبانیت همسر وخانوادشون توجیه داشت!
    بله که توجیه داشت! ایشون زن هستن، اما قبل زن بودن انسان هستن، حق دارند شیوه زندگی ای انتخاب کنند، که دوست داشتن ، با ازدواج بدست بیارن، شما که نمیتونین برای یک انسان تصمیم بگیرین، همونطور که انتظار ندارین ایشون برای شما تصمیم بگیرند. مشخصه که باید همه ی اهداف دو طرف قبل ازدواج شفاف سازی بشه
    .

    ولی بهتر این دونفری که باهم ازدواج میکنند ،اولویت اولشون تو زندگی ، زندگی کردن با آرامش بذارند! نه مسایل حاشیه دیگه!
    درسته ما همون اول اهداف هایمان را برای هم شفاف سازی میکنیم ، اما بهتره که وقتی یسری مسولیت هایی و میپذیریم، آگاهانه باشه!
    این مسولیت هارو سرسری نگیریم، انسانی مسولیت پذیری باشیم و اولویت اول زندگیمون و همین مسولیت هایی بذاریم که قبول کردیم! نه اهدافمونو!

    بنظر من اهداف نباید مانع زندگی کردن بشه! نباید یک زندگی و نابود کنه!


    حرفای من شاید کمی تند باشه، اما بهتره کمی منطقی تر به قضیه نگا کنین، کمی هم حق و به طرف مقابل بدین! کمی هم کارها و اشتباهات خودتون و ببینین، من منکر اشتباهات همسرتون نمیشم، اما این ها رو از این جهت گفتم که بدونین همچین شخصی مظلوم و بی گناهی هم نیستین!!!

    فکر هم نکنین چون دخترم ، طبیعیه از خانوم طرفداری کنم، نه من اینجا از همسرتون طرفداری نکردم، من اینجا فقط چون شما حضور دارین اشتباهات شما رو گوشزد کردم همین، درمورد خانومتون نمیشه قضاوت درستی داشت چون ایشون اینجا نیستند، که بشه درمورد کارهاشون نظر داد، اگه ایشون اینجا بودن و راهنمایی میگرفتن، مطمعن باشین اشتباهات ایشون و بهشون میگفتیم.
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : سه شنبه 29 مهر 93 در ساعت 21:54

  2. 8 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    ED12 (پنجشنبه 01 آبان 93), kamran2007 (چهارشنبه 30 مهر 93), m.reza91 (چهارشنبه 30 مهر 93), واحد (چهارشنبه 30 مهر 93), آنیتا123 (سه شنبه 29 مهر 93), بهزاد10 (چهارشنبه 30 مهر 93), رزا (چهارشنبه 30 مهر 93), سرگشته دوست (سه شنبه 29 مهر 93)

  3. #52
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 اردیبهشت 03 [ 09:51]
    تاریخ عضویت
    1393-6-17
    نوشته ها
    141
    امتیاز
    8,913
    سطح
    63
    Points: 8,913, Level: 63
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    597

    تشکرشده 274 در 108 پست

    Rep Power
    31
    Array
    خانم دختر بیخیال. سلام.. امیدوارم نظرتون باعث حل مشکل دوستمون بشه اما به نظرم کمی احساسی صحبت میکنید و یک طرفه. شما متوجه نیستید که هر چقدر هم ایشون رفتارش بد بوده باشه شیوه برخوردی که باهاشون شده بسیار زشت و ناکارامد بوده. شما واقعا نمیدونید خرد کردن غرور و شخصیت یک مرد یعنی چی. اصلا نمیدونید چون مرد نیستید.




    بهزاد جان اگه هیچ راهی مشکل رو حل نکرد میتونی از یه جمله جادویی استفاده کنی . بهشون بگی من مثلا 500 میلیون میگیرم تا طلاقش بدم و حتی یه هزاریش کم باشه طلاقش نمیدم و برید هر کاری میتونید بکنید. میخواید 20 سال بندازیدم زندون میخواید بزنید، همشون رو براتون جبران میکنم. ( زیاد نگران زندان نباش به این راحتی نمیتونن بندازن زندان )


    سعی کن یه لحظه های حتی شده کوتاه برای خودت آرامش درست کنی تا فکرت بهتر بشه. این میتونه یه کار جدید و یا یه تفریح جدید باشه. مثلا پاشو برو سونا یا کوه.


    این یه دوره هست و میگذره از همه اینا مهمتر خودتی و سلامتیت. خودتو از دست نده دوست من.
    ویرایش توسط Quality : چهارشنبه 30 مهر 93 در ساعت 05:29

  4. کاربر روبرو از پست مفید Quality تشکرکرده است .

    اثر راشومون (چهارشنبه 30 مهر 93)

  5. #53
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 فروردین 95 [ 20:54]
    تاریخ عضویت
    1393-7-27
    نوشته ها
    151
    امتیاز
    3,246
    سطح
    35
    Points: 3,246, Level: 35
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 104
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    104

    تشکرشده 313 در 129 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط سرگشته دوست نمایش پست ها
    برادرگرامی!
    در زندگی مشترک آدم باید دکترای عاطفه گذشت ومحبت داشته باشد.حال این دکترای دوم شماخیلی مهم بودکه این طورزندگیتان رامتلاشی کردید.درضمن خیییییلی وقته عصرکتک زدن توسط انسانهای عاقل تموم شده.بله عصرکتک زدن کسانیکه گرفتارنفس خودشان هستندهیچ وقت تمام نخواهدشد...
    بعد از این همه توضیح توسط بنده ، عجیبه که به این صورت اظهار نظر فرمودید . به هر حال من به شما احترام می زارم ولی نظر شما و تفکر شما قابل قبول نیست

    جوری در مورد دکترای اول و دکترای دوم می نویسید که انگار من مدعی هستم . دکترای گذشت و عاطفه چه تعریفی داره؟ یعنی از هر چیزی انسان باید بگذره؟ موضوع مهم بودن و مهم نبودن دکترای دوم نبود! من این همه توضیح دادم ، حالا شما برگشتی روی نقطه صفر . شما حرفی رو میزنی که ربطی به شرایط فکری و روحی من نداشته. آیا واقعاً شما نوشته های من رو خوندید؟؟

    اگر نوشته های من رو خوندید از کجاش متوجه شدید که من بخاطر دکترای دوم زندگی خودم رو متلاشی کردم؟ لطفاً دقیقاً نوشته من رو با نقل قول بیارید تا روش صحبت بشه . . .

    در مورد کتک زدن هم که دوباره شعار دادید. ظاهراً شما بدون توجه به بستر و شرایط فقط یک شعار رو تکرار می فرمایید . آیا بدون تفکر صحبت می کنید؟

    دوست عزیز! اگر بجز شعار دادن حرفی ندارید لطفاً من رو نصیحت نکنید. اگر وقت خوندن نوشته ها رو ندارید لطفاً پست نزارید. قصد ندارم به شما جسارتی بکنم ولی چیزی که گفتید در آسمان بود و من در زمین . در آینده دور یا نزدیک متوجه می شید که کتک زدن میتونه یک واکنش باشه به شرایط . درسته کار اشتباهی هست و خود آدم هم عذاب وجدان پیدا می کنه ولی اصل مشکل نیست. اصل مشکل جایی هست که شرایط رو غیر قابل تحمل کرده. اصل مشکل جایی هست که آدم ها رو اونقدر آزار میده که از جلد خودشون خارج می شن و یک واکنش لحظه ای و نادرست نشون می دن . . .

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط Quality نمایش پست ها
    ( قابل توجه آقایون... هیچ وقت هیچوقت هیچوقت هیچوقت مهریه ای قبول نکنید که توش بمونید. هیچ وقت چاقو دست کسی ندید که با چاقوی خودتون بهتون بزنه. هیچ کدوم از اونایی که گرفتار مهریه شدن روز عقد فکرشو نمیکردن طرفشون همچین کاری بکنه. الانم باورشون نمیشه. من به شخصه بیشتر از 5 تا قبول نمیکنم. چیزی که برام مقدوره. و همون اول پرداختش میکنم و رسید محضری میگیرم )




    سلام بهزاد جان.
    درکت میکنم کاملا چون سال گذشته اتفاقاتی شبیه تو برام افتاد. اینطور که فهمیدم طرف مقابلتون عصبانی و خائن هستند. عصبانیت علتش اینه که فکر میکنن حقشون ضایع شده و نمیتونن حقشون رو بگیرن. حالا این ممکنه یه سو برداشت یا تفکر اشتباه از طرف اونا باشه ولی خائن بودن هیچ توجیهی نداره و بر میگرده به فرهنگ طرف و نحوه حل مشکل از دید اونا. اینکه خونه خودتون رو اینجوری و با این بی احترامی ازتون گرفتند و اینکه برادراش بیفتند به جون شما... اینکه سو استفاده از اعتماد شما کردند و ... همش واقعا خیانته و قبول دارم.


    ممکنه شما رفتاری کرده باشید که همسرتون زندگیرو تموم شده در نظر گرفته. حالا ممکنه این رفتارتون درست بوده باشه و اونا راه کج رو رفتن ولی چیزی که قاطعانه دارم میگم ( از روی تجربه ) اینه که کارهای زشت اونا رو نمیتونید به راحتی فراموش کنید و این زندگی نمیتونه ادامه پیدا کنه و در نهایت باید جدا بشید.


    اما برای الان:


    رویه انتقال خونه به نام همسرتون رو برای قاضی روشن کنید ( حتی از شاهد استفاده کنید چون شاهد هم مدرک مهکمیه ) تا قاضی بفهمه خونه مال شماست و فقط روی کاغذ دادید بهش و اگه فروختیدش بگید که وجهی بابتش طلبکارید و هنوز نداده بهتون. اینو جدی میگم. حتی اگه به جایی هم نرسه باعث میشه قاضی نیت و اصل داستانو متوجه بشه و به نفع شما کار کنه. قاضی ها معمولا تجربه دارن و میتونن سو استفاده طرف رو ( در صورت دفاع شما ) متوجه بشن.


    شما قبل ازدواج در مورد سفرتون به آمریکا گفتید و طی کردید بنا براین نمیتونه عیبی از جانب شما باشه


    رفتار جرات مندانه داشته باشید و به نظرم اصلا وارد استرس نشو تا حد ممکن و خونسرد باش. مال منم خیلی وحشتناک بود داشتانم ولی وقتی تموم شد واقعا خودمم باور نمیکردم چقدر راحت تموم شد ( البته توکل به خدا نقش اصلی داشت برام )


    اینطور که دارم میبینم طرف مقابل شما از اونایین که زود میزنن به سیم آخر بدون هیچ فکری. خوب از نظر روانی به عقیده من ممکنه همینطورم زود تمومش کنن فقط باید کمی حوصله و سیاست داشته باشی. فقط خودتو حول نکن. تو هم باید مثل خودشون فریبشون بدی حالا یا با زبان یا هرچی. که فکر کنن به مقصدشون رسیدن و ولت کنن. بعد با یه فکر خوب میتونی از دستش راحت بشی.
    خوب ظاهراً هنوز هستند دوستانی که نوشته ها رو میخونن و بدور از شعار ، تحلیل منطقی می کنن . . .

    ممنون از نوشته های خوب شما. بله شرایط رو درست ارزیابی فرمودید . . .

    خانواده خانومم اصلاً فرهنگ مناسبی ندارن و جالبه بدونین یک مورد طلاق قبلی هم در خانوادشون بود که به همین ترتیب پدر طرف قبلی رو هم در آورده بودن! جالبه بدونین که اون بنده خدا باشون نسبت فامیلی هم داشت و الان هم بعد از طلاق از کل اون خانواده متنفر شدن. یعنی وقتی مشکلی برای خانواده همسرم پیش میاد بجای حل کردنش کار رو میکشونن به جایی که 2 خانواده از هم متنفر می شن و این یعنی اوج بی فرهنگی . . .

    بله هیچ کجای دنیا خائن رو نمی بخشن و سوء استفاده از اعتماد و خیانت غیر قابل بخشش هست . . .

    خدا به شما بزرگی بده که این جمله رو نوشتی : "ممکنه شما رفتاری کرده باشید که همسرتون زندگیرو تموم شده در نظر گرفته. حالا ممکنه این رفتارتون درست بوده باشه و اونا راه کج رو رفتن ولی چیزی که قاطعانه دارم میگم ( از روی تجربه ) اینه که کارهای زشت اونا رو نمیتونید به راحتی فراموش کنید و این زندگی نمیتونه ادامه پیدا کنه و در نهایت باید جدا بشید."

    بعضی وقتا زندگی به جایی می رسه که دیگه حرمت و احترام و حریمی باقی نمونده. در این شرایط چیزی وجود نداره که بشه به خاطر اون به زندگی برگردم. الان دارم برنامه ریزی جدی می کنم یک زندگی جدید بسازم در کمال احترام بین طرفین . من مجبور نیستم در رابطه ای بمونم که طرف مقابل شان و احترامی برام قائل نیست و کار رو رسونده به خیانت و شبیخون . یک رابطه جدید خواهم ساخت بر اساس احترام متقابل و بر اساس پاسداری از حرمت ها و حریم ها . من تا آخر عمر هم خیانت اونها رو فراموش نمی کنم. ممکنه بخاطر اینکه انسان های کوچکی بودن و کار کثیف کردن ، دیگه برام مهم نباشن ولی دلیل نمیشه که بخام با چنین موجوداتی دوباره دمخور بشم . . .

    بله در خصوص خونه شاهد هم داشتم و برای پول هایی که پرداخت کرده بودم ، گواهی انتقال با مهر بانکی هم داشتم ولی قاضی گفت که سند ثبتی تعیین کننده هستش و پدر خانومم هم گفت که اگر داماد ما پولی هم داده بابت خونه نبوده و بابتش طلا گرفته (شغل شون طلافروشی هست). که خوب دروغ زشتی بود . . .

    قاضی کاملاً متوجه اصل موضوع هست و به من گفت که قانون برای تو هیچ کاری نمی کنه چون تو خودت قبلاً اختیارت رو دادی به دست خانواده خانومت و من هم هیچ کاری ازم بر نمیاد. بله قاضی احترام خیلی زیادی به من میزاشت ولی با اونها بد صحبت می کرد و حتی 2 مرتبه داشت وکیل شون رو از دادگاه مینداخت بیرون . . .

    بله سفرم رو گفته بودم از دیدار اول در 6 سال پیش . . .

    بله الان هیچ استرسی ندارم و خیلی آرام و منطقی کارهای حقوقی رو انجام می دم. مثلاً انگار که یک کار اداری عادی دارم. هیچ برنامه ای هم برای بازگشت به انسان خائن و اون شرایط قبلی ندارم . . .

    اونا همین الان هم خسته هستن و بازنده اصلی همون ها هستن . من زندگی خودم رو خواهم داشت ولی اون بیچارگان عمرشون در دست منه. من به زودی ازدواج مجدد می کنم ولی اون بنده خدا کاری بکنه میدم سنگسارش کنن. دانشجوی لیسانسه ، هر وقت بخوام قانوناً مانع تحصیلش میشم. خلاصه اهرم هایی دارم که از زندگی ساقط خواهد شد و دیر یا زود باید همه چیز رو پس بده و از زندگی من خارج بشه. اگر هم خواست میتونه بابت ماهی 1 سکه تا آخر عمر از یک زندگی معمولی هم محروم بشه . . .

    به هر حال از پست خوب و نوشته های شما تشکر می کنم
    ویرایش توسط بهزاد10 : چهارشنبه 30 مهر 93 در ساعت 09:14

  6. کاربر روبرو از پست مفید بهزاد10 تشکرکرده است .

    اثر راشومون (چهارشنبه 30 مهر 93)

  7. #54
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 فروردین 95 [ 20:54]
    تاریخ عضویت
    1393-7-27
    نوشته ها
    151
    امتیاز
    3,246
    سطح
    35
    Points: 3,246, Level: 35
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 104
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    104

    تشکرشده 313 در 129 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام کاربر عزیز با اسم «دختر بیخیال» ، خیلی ممنون که نوشته های من رو خوندی و باز هم ممنون که نظرات و احساسات خودت رو برای ما نوشتی . فارغ از اینکه انتقادات درست باشه یا غلط ، خیلی خوشحال شدم که بالاخره کسی پیدا شد که بعد از خوندن جزئیات و داستان زندگی من ، به من انتقاد کرد و تقصیرات من رو گوشزد کرد. راستش بیشتر از هر چیزی دنبال این موضوع بودم. حالا به ترتیب به موضوعاتی که شما مطرح فرمودی می پردازم تا در تالار بحث بشه و به ارتقای شخصیت من کمک بشه . . .

    ممکنه در بررسی بعضی موارد از ادبیات تندی استفاده کنم. قبلاً عذر خواهی می کنم فقط میخام هم منطق خودم رو ارائه بدم و هم احساسم رو نسبت به قضایا متوجه بشید :


    1) نوشتی «وقتی یک زندگی به مرحله نابودی میرسه صرفا فقط فقط یکی از طرفین مقصر نیست! هردو طرف مقصر هستن!». کاملاً درسته من هم مقصرم. مهمترین تقصیرات من : الف) اعتماد نا بجا و متوقع بار آوردن همسرم ب) فراهم کردن زمینه خیانت ج) لحن تندم که همیشه دیگران رو از من میرنجونه د) خیلی چیزای دیگه که کم کم میگم!

    2) نوشتی «اما شما طوری میگین کتک زدم، که انگار دارین به این قضیه افتخار میکنین!». نه من افتخار که هیچ ، اعلام عجز می کنم. چون از روی قدرت نبود که زدم. تحملم تمام شده بود و الان که هیچ همون موقع هم ناراحت بودم. از خدا میخام که ظلم هایی رو که کردم در همین دنیا مجازات بشم

    3) اما شما متوجه یک موضوع نیستید! اون داستانی که تعریف کردم که در اون همسرم رو زدم رو بیاد بیارید. در اون داستان رفتار همسرم زشت بود ولی دلیل زدن این بود که این دفعه اولش نبود که این کار رو می کرد. یعنی مثلاً یکماه تحملش می کردم ولی بعد از 20 بار تحمل کردن رفتارهای زشت و لجبازی و بی ادبی های مکرر ، یکبار از جلد خودم خارج می شدم و ایشون رو میزدم. البته ایشون هم اقدام متقابل می کرد! کلاً همیشه اهل تلافی و جر کشیدن بود و حرمتی برای من قائل نبود . . .

    4) نوشتی «شما میدونین وقتی یک زن و کتک میزنین چقدر روحشون و آزرده میکنین؟؟؟» ولی ننوشتی که برای من چه آزارهای مکرر و چه توهین هایی بود! فقط داری یکطرفه بررسی می کنی. کتک زدن من نتیجه بی حرمتی هایی بود که ایشون کرده بود. با یک بی حرمتی فوراً ایشون رو نمی زدم. یک هفته تا یکماه تحملش می کردم و بعد . . .

    5) در مورد مهریه ولی شما خیلی بی انصاف تشریف داری. واقعاً چطوری تونستی بنویسی که «حق و حقوقش بوده». آیا چون روی کاغذ ثبت شده؟؟؟؟ آیا اونا شرط کرده بودن؟؟؟ آیا من واقعاً چنین هدیه ای داده بودم؟؟؟ آیا من 1000 سکه داشتم و این هدیه رو با قصد پرداخت ثبت کرده بودم؟؟؟ آیا من چنین توانی در 24 سالگی که هیچ آیا امروز چنین توانایی مالی دارم؟؟؟ آیا من در آرامش و با علم به اینکه همسرم 1000 سکه پشتوانه میخاد و ممکنه روزی بره دادگاه بود که روی کاغذ نوشتم مهریه باشه 1000 سکه؟؟؟

    6) بازم میگم در خصوص اینکه نوشتی مهریه حقش هست اصلاً شما رو درک نمی کنم. مهریه سنگین یک بدعت هست نه یک حق. شما چی نوشتی؟؟؟ نمی فهمم شما رو!!! کدوم رضایت قلبی؟؟؟ کدوم هدیه؟؟؟ بر اساس یک بدعت کثیف که در جامعه بی فرهنگ ایران شکل گرفته من برای جلوگیری از تحقیر همسرم در مقایسه با دیگران گفتم مهریه روی کاغذ 1000 سکه باشه. حالا امروز شما از حق و حقوق صحبت می فرمایی؟؟؟ اگر اینطوریه که خونه هم به نام من نیست پس جزء حق و حقوق مسلم خانومم میشه!!!!!!!!!!!!!!! وای بر همسر خائن من اگه مثل شما فکر کرده باشه! در آتش این خیانت زندگیش خواهد سوخت.

    7) مهریه در قرآن درج شده و در اسلام توصیه شده. آیا منظور خدا یک بدهی یک میلیاردی برای یک جوان خام و بی پول بوده؟؟؟؟ مهریه سنگین از نظر اسلام حرام هست. لطفاً فتوای مراجع تقلید رو ببین. لطفاً احادیث بزرگان دین رو بخون. از نظر بسیاری از علمای دین مهریه سنگین باطل هست. اگر هم مثل من آدم مذهبی نیستی که دیگه چطور اسم مهریه میاری؟ هر جا به نفع تون بود مذهبی میشید و هر جا به ضرر شما بود بی دین می شید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    8) بی عقل ترین زن و دختر ، اون شخصی هست که فکر میکنه مهریه یک پشتوانه مالی هست! هر زنی اسم مهریه بیاره به نظر من انسان ابلهی تشریف داره. مهریه به نظر من وجود خارجی نداره اگر از توان مالی مرد بالاتر باشه یا اون مرد موقع پذیرش مهریه ندونه که زن به عنوان یک پشتوانه مالی داره به مهریه نگاه میکنه . حالا بگذریم که مهریه خانوم من 14 سکه صحبت شده بود و اجرا گذاشتن 1000 سکه دیگه کثیف ترین کار ممکن بود . . .

    9) چه کسی گفته که من در این زمینه به همسرم قول پرداخت داده بودم؟ چطور ایشون میتونه به قول شما «حالا همسر میگن قولتون و عملی کنین!» من اصلاً شما رو نمی فهمم! امیدوارم شما در زندگی واقعیتون چنین طرز فکری نداشته باشی که هم دنیا رو از دست میدی هم آخرت. مراقب باش! داری خیانت رو توجیه می کنی.

    10) واقعاً دست شما درد نکنه! برام نوشتی که : «مثه این میمونه شما مثلا 10 میلیون دست کسی دارین». قابل توجه مردان و پسران ایرانی. نگاه بعضی خانوم ها به مهریه رو ملاحظه فرمودید؟ با مثال ایشون فکر می کنن مهریه مثل اینه که مثلاً زن مالک قطعی 1000 سکه بوده و بعد این 1000 سکه رو داده دست شوهرش. حالا اگه بخادش که حقشه و اگر ببخشه هم که بزرگوار تشریف داره! ای کاش وقتی داشتم به همسرم لطف می کردم و مانع تحقیرش در مقایسه با دیگران می شدم می دونستم که نگاه بعضی زن ها به مهریه چیه! در این صورت 14 سکه که هیچ 14 فحش هم به عنوان مهریه قبول نمی کردم! از تبدیل 14 سکه به 1000 سکه دیگه بگذریم که خیلی داستان غم انگیز میشه . . .

    11) ولی این جمله شما دقیقاً درسته : «دوما ممکنه شما اینقدر حس تنفر در ایشون ایجاد کرده باشین ، که ایشون از طریق میخواین اذیتتون کنند! (من نمیگم این روش درسته من فقط میگم ممکنه دلیلشون این باشه)» جوابش رو هم خودتون دادید دیگه . . .

    12) برام نوشتید که «فکر میکنین همیشه درست میگین و در کارها شما هیچوقت مقصر نیستین و همیشه این طرف مقابلتون هست که مقصره» بله این ایراد تا حدی به من وارده و همه ما بالاخره یک ایرادی داریم. باید سعی کنم این ایراد رو بر طرف کنم.

    13) در خصوص مهاجرت به امریکا. حرف اول و آخر من اینه که زن باید تابع شوهرش باشه. اگر هم در زندگی مشترک مشکلی هست با صبر و خانمی خودش اون رو حل کنه. اگر زنی برای تحت فشار گذاشتن شوهرش رفت سراغ مهریه و تهدید به طلاق ، از نظر من اون زن دیگه ارزش زندگی نداره . . .

    14) برام نوشتید که «شما تو این زندگی مهارت خوبی نداشتین! متاسفانه!» کاملاً حق با شماست. نه زمانی که ازدواج کردم انسان کاملی بودم نه امروز و نه روزی که می میرم! همه ما ایراد داریم! آیا ایرادات من در حدی بوده که پاسخش این چیزایی بوده که دریافت کردم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    15) برام نوشتید که «نباید به این راحتی بگین من که هیچ تقصیری ندارم! پس نمیخوام تلاشی کنم!» . نه! من هم تقصیر داشتم! ولی ایشون کارهایی کرد که تیر خلاص رو به زندگی مون زد . . .

    16) برام نوشتید که «یک مسله دیگه ای که تو نوشته هاتون خیلی داد میزنه مثلا مادیاته!» اصلاً و ابداً درست نیست. من اگر مادی بودم خونه به اسم کسی نمی کردم. اگر مادی بودم خودم مهریه سنگین به زبونم نمیومد. اگر مادی بودم ماهی 2 میلیون پول نمیدادم برای توی جیبش . اگر به مادیات اشاره میکنم دارم خائن بودن ایشون رو توضیح میدم ولاغیر

    17) برام نوشتید «ایشون 6 سال عمرشون و برای شما گذاشتن ، اما همه اش هدر رفت! الان میشن یک زن مطلقه !» خوب این نتیجه طبیعی رفتارهای کثیف خودشه. ما همون چیزی رو درو میکنیم که کاشتیم! ایشون تخم خیانت و شبیخون کاشت ، انتظار درو کردن چه چیزی رو باید داشته باشه؟؟؟؟؟؟؟

    18) برام نوشتید که «شما مسول بودین که ایشونو آگاه سازین ، شاید ایشون تحت تاثیر خانواده اشون مجبور شده باشن یسری کارهایی و انجام بدن» من اگر بتونم خودم رو به انجام کارهای درست وادار کنم هنر کردم. البته 6 سال تلاش کردم ایشون درست رفتار کنه و 6 سال تحملش کردم. دیگه یک ذره هم در این خصوص وجدان درد ندارم. ایشون انتخاب کرد که به حرف خانوادش گوش بده و به شوهرش خیانت بکنه. ارزش انسان ها به همین انتخاب هاشون هست

    19) برام نوشتید که «شاید شما اولش اون 90 درصد سهمتون و برخ همسر نکشید اما بعدش چی؟ ایا بعدا هم اینکارو نکردین؟» من 5 سال خونه ام رو به اسم اونا کردم و اسم سهم نیاوردم و تنها بعد از رفتار کثیف اونها بود که یاد این حرفا افتادم

    20 ) برام نوشتید که «شاید این سرمایه ها نسبت به شما و پول شما کم باشه اما خب توجه کنین کل سرمایه همسرتون بوده! چه کم چه زیاد ! سرمایه ، سرمایه است دیگه!» ای کاش من هم همین نگاه شما رو داشتم و به قول شما سرمایه ام رو به دست آدم ناصالح به امانت نمی زاشتم. عیبی نداره. پشت دست خودم رو داغ خواهم کرد . . .

    21) نوشتید که «درسته مردان به همسرشون پولی بعنوان نفقه میدن، یا هدیه هایی برای همسر تهییه میکنند، اما در مقابل تمام اینها همسر هم یکسری وظایف هایی دارد مانند همین تمیکن خاص و عام، و... نباید اونها رو در مقایل پول و مادیات کم و ناچیز و بی ارزش دونست!» من پول و مادیات رو کم و ناچیز می دونم نه کارها و خدمات همسرم رو. نمیدونم چرا بعد از این همه نوشتن از سر گذشتم باز هم شما این رو به من نسبت دادید. نمی فهمم!

    22) برام نوشتید که «و خیلی راحت باید با طلاق توافقی موافقت میکردن؟ از تمام حق و حقوقشون هم بگذرند!» کدام حق و حقوق؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اگر حق و حقوقی داشته باشن حتماً خواهم داد. خدا رو شاهد می گیرم که من حتما حق و حقوق همه افراد رو در نظر می گیرم. فکر کنم شما خونه من و اون 1000 سکه رو هم به حساب حق و حقوق اونها می نویسید. آیا خدا هم با شما هم نظر هست؟؟؟؟؟؟؟ امیدوارم در زندگی خودتون انقدر خطرناک فکر نکنید که سرنوشت بدی خواهید داشت

    23) برام نوشتید که «ایشون زن هستن، اما قبل زن بودن انسان هستن، حق دارند شیوه زندگی ای انتخاب کنند، که دوست داشتن ، با ازدواج بدست بیارن، شما که نمیتونین برای یک انسان تصمیم بگیرین، همونطور که انتظار ندارین ایشون برای شما تصمیم بگیرند. مشخصه که باید همه ی اهداف دو طرف قبل ازدواج شفاف سازی بشه.» ایشون که نمیخاد از شوهرش اطاعت بکنه بیجا کرده که ازدواج کرده. من سنتی ازدواج کرد و فمنیست هم نیستم. خانه یک سرپرست بیشتر نداره : شوهر

    24) برام نوشتید که : «انسانی مسولیت پذیری باشیم و اولویت اول زندگیمون و همین مسولیت هایی بذاریم که قبول کردیم! نه اهدافمونو!» من کدام مسئولیت رو انجام ندادم؟؟؟ نمی فهمم؟؟؟؟ آیا مسئولیت من اینه که با خیانت کنار بیام؟؟؟؟ نه! اهداف مانع زندگی ما نشد. خیانت مانع شده!

    25) نوشتید که «اما این ها رو از این جهت گفتم که بدونین همچین شخصی مظلوم و بی گناهی هم نیستین!!!» بله من هم خیلی مظلوم نیستم و ممنون که دارید سعی میکنید اشتباهات من رو پیدا کنید ولی من هم صرفاً منطقی و عقلانی پاسخ خواهم داد و به لطف خدا آدم خیره سری نیستم.

    26) نوشتید که «درمورد خانومتون نمیشه قضاوت درستی داشت چون ایشون اینجا نیستند،» نه درست نیست. هر چی بخواهید من صادقانه و دقیق خواهم گفت. فقط سوال کنید تا جواب بدم. من ترسی ندارم چون دنیای مجازی هست و همه چیز رو میگم تا به من کمک بشه . . .

    در پایان مجدداً از شما دوست عزیز صمیمانه تشکر می کنم و امیدوارم متوجه باشید که اگر تندی می کنم با شما نیستم و من اصلاً شما رو ندیدم و نمیشناسم. فقط دارم نظرات و احساسات واقعی خودم رو میگم بدون غرض و البته بدون تعارف!

  8. کاربر روبرو از پست مفید بهزاد10 تشکرکرده است .

    اثر راشومون (چهارشنبه 30 مهر 93)

  9. #55
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    366
    Array
    برخلاف اینکه می گید آرام هستید ودادگاه رفتن هاتون همچون یک کار اداری معمولیه اما متاسفانه

    با توجه به استفاده بیش از حد شما از کلماتی چون کثیف ، خائن و غیره نشان دهنده این هست که از

    لحاظ روحی و احساسی شدیدا درگیر هستید به عنوان مثال احساس خشم ، رنجیدگی و... در شما

    شدیده و درنتیجه اتوماتیک وار روی عملکردتون هم تاثیر می ذاره.

    شما خیلی به هم ریخته هستید واحتیاج به آرامش دارید.

    برای تصمیم گیری و حتی شناسایی نقطه ضعف هاتون جهت بازسازی در چنین شرایط روحی متشنج بهره برداری چندانی نخواهید داشت.

    لازمه زیر نظر یک روانشناس‌ یک بازیابی روحی داشته باشید.
    ویرایش توسط بی نهایت : چهارشنبه 30 مهر 93 در ساعت 12:50

  10. 5 کاربر از پست مفید بی نهایت تشکرکرده اند .

    ED12 (پنجشنبه 01 آبان 93), kamran2007 (چهارشنبه 30 مهر 93), آنیتا123 (چهارشنبه 30 مهر 93), دختر بیخیال (چهارشنبه 30 مهر 93), رزا (چهارشنبه 30 مهر 93)

  11. #56
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    سلام.وقتی تاپیکتون رو خوندم واقعا متاسف شدم برای اتفاقی که برای شما افتاده.هم درمورد خونه و هم مهریه.من خودم کارمندم و میدونم اینکه با زحمت پول دربیاری و وام بگیری و قسط بدی برای خونه.و بعد اینجوری بخوای همه چیز رو از دست بدی چقدر سخته.من جزییات زندگی شما رو نمیدونم ولی در هر صورت کار همسر شما و خانوادشون جوانمردانه نبوده.آدمها حتی تو بدترین شرایط هم نباید اخلاق و مرام و منش خودشون رو کنار بزارن و ناجوانمردانه رفتار کنن.
    همونطور که معتقدم زدن همسرتون از طرف شما هم جوانمردانه نبوده.حتی برفرض که شما قبلش ایشون رو تحمل کرده باشین و حتی با وجود عصبانیت شدید شما.
    نمیخوام مقایسه کنم ولی هر دوی شما یه سری چیزها رو زیر پا گذاشتین.
    از صمیم قلب امیدوارم همسرتون قصد واقعیشون این نباشه که همچین کاری با شما بکنن.و همه چیز به منصفانه ترین شکل ممکن به خیر و خوشی تموم بشه.
    ولی برادر عزیز.من یه سوال ازتون دارم که واقعا ذهن منو مشغول کرده.شما گفتین مذهبی نیستین.منم مذهبی نیستم.به خاطر همین اینو ازتون میپرسم.اینکه زن باید از شوهرش اطاعت کنه یه دستور مذهبیه.مگه نه؟در صورتی که به طور طبیعی و در کشورهای پیشرفته زن و مرد به عنوان دو انسان دارای اختیار و بالغ با هم ازدواج میکنن.در عوض چیزی به اسم مهریه هم نیست و مسوولیت مالی هم به عهده هر دو هست.
    نکنه شما هم هر وقت به نفعتونه مذهبی میشین و هر وقت نیست بی مذهب؟
    البته وقتی همسرتون از ابزار مهریه بر علیه شما استفاده میکنه،شما هم حق دارین از ابزارهایی که به عنوان مرد به شما داده شده صحبت کنین.بالاخره هم اختیارات شما و هم مهریه قانونیه.
    مساله من اینه که شما توی زندگیتونم انتظار اطاعت از همسر رو داشتین(طبق قانون)و وقتی همسرتون
    از ابزار قانونیشون استفاده میکنن این رو خیانت میدونین.
    بازم میگم من کار همسرتون و به طور کلی مهریه بالا رو به هیچ وجه تایید نمیکنم.این ظلم به مرده.همینطور که در نظر گرفتن زن به عنوان موجودی فاقد اختیار ظلم به زنه.مخصوصا کاری که در مورد خونه با شما شده واقع بی انصافیه.ولی شما هم یه کم منصفانه تر با قضیه برخورد کنید.یعنی چی که میدم سنگسارش کنن؟
    شما به شدت عصبانی هستین.حق دارین.بهتون ظلم شده.ولی تا وقتی آرامشتون رو به دست نیارین نمیتونین با این قضیه درست مقابله کنین.منظورم آرامش ظاهری نیست.آرامش درونیه.با نفرت نمیشه پیروز شد.
    امیدوارم مشکل شما و همسرتون با یه توافق منطقی و منصفانه حل بشه.و اینطور عمر با ارزش شما و ایشون و خانواده هاتون تلف نشه.و هردوتون با اینکه در حال جدایی هستین و محبتتون از بین رفته.ولی حتی توی دعوا هم انسانیت و منش و جوانمردی رو فراموش نکنید و بدیهی ترین اصول انسانی رو زیر پا نزارین.کاش میشد به همسرتون هم این چیزها رو گفت.ولی ما اینجا فقط دستمون به شما میرسه.

  12. کاربر روبرو از پست مفید آنیتا123 تشکرکرده است .

    بهار.زندگی (پنجشنبه 04 دی 93)

  13. #57
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 فروردین 95 [ 20:54]
    تاریخ عضویت
    1393-7-27
    نوشته ها
    151
    امتیاز
    3,246
    سطح
    35
    Points: 3,246, Level: 35
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 104
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    104

    تشکرشده 313 در 129 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Quality نمایش پست ها
    خانم دختر بیخیال. سلام.. امیدوارم نظرتون باعث حل مشکل دوستمون بشه اما به نظرم کمی احساسی صحبت میکنید و یک طرفه. شما متوجه نیستید که هر چقدر هم ایشون رفتارش بد بوده باشه شیوه برخوردی که باهاشون شده بسیار زشت و ناکارامد بوده. شما واقعا نمیدونید خرد کردن غرور و شخصیت یک مرد یعنی چی. اصلا نمیدونید چون مرد نیستید.




    بهزاد جان اگه هیچ راهی مشکل رو حل نکرد میتونی از یه جمله جادویی استفاده کنی . بهشون بگی من مثلا 500 میلیون میگیرم تا طلاقش بدم و حتی یه هزاریش کم باشه طلاقش نمیدم و برید هر کاری میتونید بکنید. میخواید 20 سال بندازیدم زندون میخواید بزنید، همشون رو براتون جبران میکنم. ( زیاد نگران زندان نباش به این راحتی نمیتونن بندازن زندان )


    سعی کن یه لحظه های حتی شده کوتاه برای خودت آرامش درست کنی تا فکرت بهتر بشه. این میتونه یه کار جدید و یا یه تفریح جدید باشه. مثلا پاشو برو سونا یا کوه.


    این یه دوره هست و میگذره از همه اینا مهمتر خودتی و سلامتیت. خودتو از دست نده دوست من.
    شما میتونی دوست خوبی برای من بشی ها !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    دوست عزیز من شفاهی به این دوستان گفتم و به وکیل شون هم گفتم که عمر این دختر رو خشک خواهم کرد. حتی قاضی در دادگاه به من گفت تصمیمت چیه؟ آیا میخای بزاری موهاش رنگ دندون هاش بشه؟ به قاضی جوابی ندادم!!!!!!!

    به وکیل شون گفتم لطفاً راهنمایی شون کن تا هر حمله و دعوای قضایی که میتونن بکنن اگر از قانون نتیجه نمی گیرن به اونا بگو دوباره شبیخون بزنن. بش گفتم کمکشون کن هر چه میتونن بکنن. ممکنه وقتی شد 35 سالش طلاقش بدم . . .

    دوست عزیز کدوم زندان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    مهریه تقسیط شده بصورت پیش قسط 35 سکه و ماهیانه 1 سکه .من همین الان 34 میلیون نقد در حسابم دارم و ماهیانه درآمدم 7 میلیون هست . سکه ها رو پرت میکنم توی صورت وکیل شون . کدام زندان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    دوست عزیز باید دوباره بگم! من حالم خوبه!
    ویرایش توسط بهزاد10 : چهارشنبه 30 مهر 93 در ساعت 13:20

  14. کاربر روبرو از پست مفید بهزاد10 تشکرکرده است .

    اثر راشومون (چهارشنبه 30 مهر 93)

  15. #58
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    اقای دکتر بهزاد اگه لحنم تنده ببخشید شما با اینکه ادعای دکترا دارید ولی رفتارهاتون از یک مرد کاملا بی سواد هم بدتره . شما بدون دلیل مهریه هزار سکه ای تعیین میکنید . بعد خواستن اون رو خیانت نا بخشودنی میدونید . خونه تون رو به نام دیگری میزنید . رفتارهای شما اصلا توجیهی نداره . بهتره بدونید مهریه حق زنه و هر وقت دلش خواست میتونه اونو مطالبه کنه ولی جالبه بدونید خانمها ی ایرانی فقط زمانی اونو مطالبه میکنند که کارد به استخونشون رسیده باشه ! در حالی که از روز فردای عقد این حق رو دارند . دوما شما خونه تون رو چرا به نام برادر خانمتون زدید ؟ اگه خونه واقعا مال شما بود ه اینکارتون حماقت محض بوده . جالبه بدونید که خانم با برادر خانم خیلی فرق داره . بیشتر اقایون به خاطر علاقه و اعتمادی که به همسرشون دارند ممکنه خونه رو به نام خانمشون بزنن ولی هیچ ادم عاقلی خونه خودش رو به نام برادر خانم نمیزنه . شما میگید ادم وقتی عصبانی میشه ممکنه طرف مقابل رو کتک بزنه . خوب اونها هم از منطق خودتون استفاده کردند . متاسفانه شما مهارتهای زندگی و همسر داری رو اصلا بلد نیستید . مرد مغروری هستید که فقط به خودتون فکر میکنید و هر حرفی که مخالف نظر شما باشه غیر منطقیه . زندگی با مردی مثل شما برای هر خانمی غیر ممکن و زجر اوره . ضمنا شما نمیتونید ایشون رو برای همیشه طلاق ندید . اگر شما از ایران برید ایشون به راحتی طلاق میگیره . مگر اینکه همین جا بمونید و اقساطتون رو به موقع پرداخت کنید . من نمیگم شما صد در صد مقصر بودید و همسرتون اصلا تقصیری نداشته . نه هر دو شما مهارتهای زندگی مشترک رو بلد نیستید . شاید از شما که دکترا هم دارید انتظار بیشتری هست . شاید یادگیری مهرتهای زندگی خیلی خیلی بیشتر از دکترای دوم به شما کمک کنه . اقای دکتر برای یک زن عشق زندگیش خیلی بیشتر از خونه و سکه و مال و اموال ارزش داره . وقتی به سراغ اونها میره که احساس کنه اون عشق رو از دست داده . متاسفم که همسر شما به این احساس رسیده .

  16. 3 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    دختر بیخیال (چهارشنبه 30 مهر 93), سرگشته دوست (چهارشنبه 30 مهر 93), شیدا. (چهارشنبه 30 مهر 93)

  17. #59
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 فروردین 95 [ 20:54]
    تاریخ عضویت
    1393-7-27
    نوشته ها
    151
    امتیاز
    3,246
    سطح
    35
    Points: 3,246, Level: 35
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 104
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    104

    تشکرشده 313 در 129 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط بی نهایت نمایش پست ها
    برخلاف اینکه می گید آرام هستید ودادگاه رفتن هاتون همچون یک کار اداری معمولیه اما متاسفانه

    با توجه به استفاده بیش از حد شما از کلماتی چون کثیف ، خائن و غیره نشان دهنده این هست که از

    لحاظ روحی و احساسی شدیدا درگیر هستید به عنوان مثال احساس خشم ، رنجیدگی و... در شما

    شدیده و درنتیجه اتوماتیک وار روی عملکردتون هم تاثیر می ذاره.

    شما خیلی به هم ریخته هستید واحتیاج به آرامش دارید.

    برای تصمیم گیری و حتی شناسایی نقطه ضعف هاتون جهت بازسازی در چنین شرایط روحی متشنج بهره برداری چندانی نخواهید داشت.

    لازمه زیر نظر یک روانشناس‌ یک بازیابی روحی داشته باشید.
    شما درست گفتید ولی متوجه یک موضوع نیستید!

    درسته که من در خصوص اقدامات همسرم خشمگین هستم ولی در مجموع آرام و شاد هستم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    ببینید موضوع اینه :

    اون زندگی در چشم من تمام شده پس روح آرامی دارم . حالا اگه قرار باشه در موردش حرف بزنم دیگه آرام نیستم.


    ببینید بزارید یک مثالی بزنم :

    شما ممکنه موقع پیاده شدن از تاکسی روی کرایه با راننده بحث کنید . بعد ممکنه چون خیلی از راننده ها بی انصافی می کنن خشمگین هم بشید . ولی وقتی از تاکسی پیاده شدید بعد از 10 دقیقه دیگه خشمگین نیستید . چون دیگه از تاکسی پیاده شدید !!!!!!!!!

    ببینید شما وقتی من رو سوار تاکسی زندگی قبلیم میکنید ، بله ، عصبانی میشم ، اون هم شدید . ولی واقعیت اینه که من از اون تاکسی پیاده شدم! 6 ماهه که پیاده شدم . . .
    ویرایش توسط بهزاد10 : چهارشنبه 30 مهر 93 در ساعت 13:32

  18. کاربر روبرو از پست مفید بهزاد10 تشکرکرده است .

    اثر راشومون (چهارشنبه 30 مهر 93)

  19. #60
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    با سلام و احترام خدمت جناب دکتری به توان 2 (این جمله جهت نمک قضیه میگم، تا شاید کمی از عصبانیت شما بکاهم)

    من واقعا شرمنده ام که باعث عصبانیت شما شدم و همچینین باعث یسری از سوتفاهمات !

    این لیوان اب و از من قبول کنین تا کمی هم عصبانیت کاسته بشه! و ما هم جرات کنیم دوباره وارد تاپیک بشویم!





    خب اولا جناب دکتری بتوان 2!

    آخه من کی گفتم با مهریه 1000 تا موافقم!
    من کی گفتم با مهریه بالا موافقم!

    مگه من ننوشتم بنظرم اصلا مهریه صرفا یک هدیه از جانب همسر هست، وباید قلبا داده بشه! نه زوری گرفته بشود! کسی که همچین اعتقادی داره با مهریه بالا موافقه!؟
    کمی بد خوندین ! مگه نه؟ یا از روی عصبانیت خوندین!

    من والا نمیدونم 1000 سکه چقدر میشه اصلا سکه چقدر میشه! فکرم نکنم در زندگیم با همچین رقمی مواجه بشوم بخوام در آینده از همسر طفلکم بخوام!

    بذارین اینطوری منظورم و عرض کنم:

    من گفتم بشما که مثلا این خانوم گفتن 14 سکه ، شما در اون لحظه توانایی پرداخت 14 تا رو داشتین؟ خب قبول میکردین! مهریه صرفا فقط یک هدیه است!

    مثلا شما اگه جای برادر من بودین و همچین کاری میخواستین بکنین، من بشما میگفتم برادر من ، ببین ایشون میگن 14 سکه ؛ شما میگین نه 1000 تا !

    خب شما میتونین همین الان یا اصلا نه تا 1 سال بعد از عقدتون به ایشون یک سکه هدیه بدین! و بعد بنظر خودتون تا 14 سال آینده میتونین 14 سکه به ایشون هدیه بدین!
    اگه آره خب قبول کنین! ولی نه 1000 تا 14 سکه رو!

    حالا نه ممکنه شما بگین خیر من همین الان میتونم 100 سکه پرداخت کنم توانایی پرداختشم دارم!
    هر سال هم میتونم 100 تا سکه پرداخت کنم ، خب با این اوصاف شما تا 9 سال اینده زندگیتون میتوینن 1000 تا سکه و پرداخت کنین! خب پس اگه اینطوره خب قبول کنین!

    نسبت به وسعتون باید مهریه و قبول کنین ! نه بیشتر نه کمتر!
    وقتی تواناییشو نداشتین چرا قبول کردین؟ خب واقعا قبول ندارین اینجا شما اشتباه کردین؟؟



    اگه فکر میکنین نه هرچیم کار کنین در آینده نمیتونین همچین هدیه ای بدین خب پس قبولش نکنین ، هرچقدر میتونین هدیه تون و قبول کنین!و قولشو بدین!

    من همچین نظریه درمورد مهریه دارم! بنظرم اصلا هدیه است، ذکر هم نشه بهتره! مرذ خودش هدیه رو قلبا تقدیم همسرشون کنن بهتره! اما خب یک چیزایی در جامعه هست که عرفه! دیگه نمیشه کاریش کرد!

    حالا چون یسری تهمت ها به بنده زدین
    ، لازمه حتی ذکر کنم، بنده از سکه بیشتر عاشق گل رز هستم، اگه به من باشه فارغ از تجملات و نظر خانواده ها دوست دارم همون ده تا 20 تا گل رز هم اگه گفته میشه همسرم خودش هرمقدار که دوست دارند بعد از عقد به من بعنوان هدیه قلبا نه زوری تقدیم کنند. مثلا ماهی یک شاخه گل رز هم به من بدن من راضیم!ولی قلبی باشه نه زوری بخوام خودم برم ازشون بگیرم!
    هدیه رو که زوری نمیگیرن!


    اینو بخونین لیوان آبتان هم نوش حان بفرمایین تا کمی از عصبانیتتون کاسته بشه بنده بتونم در مورد باقی بنده ها صحبت کنم.


    فقط اعلام کردم ، شما وقتی مینویسین 1000 تا ! یعنی تواناییشو دارین، خب وقتی ندارین ننویسین آقا چه لزومی داره! آخه !!! حتی اگه خانوم هم گفتن شما نباید همچین قولی بدین!

    من یک عقیده دیگه ای که دارم ، اینه که مرده و قولش ! مرد قول بده زیر قولش بزنه اصلا حسم کلا روشون تغییر میکنه! بنظرم یک مرد زمانی باید قول بده که توانایی انجام اونکارو داشته باشه!

    حتی فرداروز من خواسته غیر منطقی از همسرم داشتم و ایشون بدون فکر بمن قول داد و انجام نداد ! نظرم درمورد مردانگیشون واقعا تغییر میکنه و اصلا نظر خوبی نمیشه!

    وقتی همسر خواسته غیر منطقی داره، بهتره باهاش منطقی صحبت کرد و گفت من توانایی برآورده کردن همچین خواسته ای وندارم پس نمیتونم به همسر عزیزم قولی بدهم و نمیخواهمم قولی بدهم که از پسش برنمیام ! بنظرم این بهترین روشیست که یک مرد میتونه انجام بده!
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : چهارشنبه 30 مهر 93 در ساعت 14:07

  20. 2 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    واحد (چهارشنبه 30 مهر 93), رزا (چهارشنبه 30 مهر 93)


 
صفحه 6 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. چگونه می توان به سؤال بچه ها در مورد مسائل جنسی پاسخ داد؟
    توسط مـادرانـه در انجمن طــــرح مشکلات کودکان: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 دی 95, 11:26
  2. همسرم متوجه ارتباط اس ام اسی من با یک آقا شده و....... (كمكم كنيد)
    توسط گلگين در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 52
    آخرين نوشته: چهارشنبه 18 اردیبهشت 92, 02:49
  3. ما سر مسائل جنسی توافق نداریم
    توسط خوشنویس در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: چهارشنبه 29 آذر 91, 13:59

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:19 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.