به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 5 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 , از مجموع 81
  1. #41
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    oخب دعوا بین خواهر برادرا پیش می یاد ولی اینکه می فرمایید برادرشون از لحاز روانی سالم نیستند خب یه موردی هست که وقتی اطرایانش خسته می شن احتمال درگیری توشون زیاد تر میشه
    اما جایی گفتید خانومتون خیلی پشیمون بوده حتی می لرزیده و معذرت خواهی می کرده
    شاید برادراش بدون هماهنگی با همسرتون این کارو انجام دادن
    اینکه مادرشون رفته منزل مادر شما و ازشون خواسته که جدا نشید همه نشونه اینه که حتی از روی عدم آگاهی همین اجرا گذاشتن مهر و گرفتن خونه رو هم برای این انجام دادن که زندگی حفظ شه
    یادمه دبیرستانی که بودم یه مستاجر داشتیم زیاد دعوا می کردن و مادرم میرفت آشتیشون می داد
    یه روز آقاه به مامانم گفت اگه پول داشتم مهریه اش رو می دادم بره خونه باباش ازین زندگی راحت می شدم
    خلاصه با نصیحت بزرگترا با هم آشتی کردند الان 2 تا بچه دارن و زندگیشون خیلی خوبه
    مامانم می گفت مهریه تو بعضی از زندگی ها موقتا نجات دهنده زندگیه .. بعدها هم دو طرف عاقلتر و با تجربه تر می شن میگن خوب شد زندگیمونو الکی خراب نکردیم ...
    هر کی یه طور فکر می کنه من فکر می کنم خانواده همسر شما فکر کردن شما به خاطر مهریه و خونه می یایید زندگی می کنید و بعدها هم مشکلاتتون حل میشه
    از دید اونا به قضیه نگاه کنید
    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟

  2. 2 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    واحد (چهارشنبه 30 مهر 93), سرگشته دوست (سه شنبه 29 مهر 93)

  3. #42
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 فروردین 95 [ 20:54]
    تاریخ عضویت
    1393-7-27
    نوشته ها
    151
    امتیاز
    3,246
    سطح
    35
    Points: 3,246, Level: 35
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 104
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    104

    تشکرشده 313 در 129 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط zendegiye movafagh نمایش پست ها
    صحبت زیاده
    به نظر من بشینید با خانومتون توافقی صحبت کنید و اگر حتی قراره جدا شید با خاطره بد و اتفاقات زشت نباشه
    با هم صحبت کنید و با یادآوری خاطرات خوب گذشته ازشون بخواید که دست از شکایتشون بردارن و هر کدوم بنا به زحمتی که کشیده و. پولی که گذاشته حق و حقوق خودتون رو بردارید و در نهایت چون ایشون کارمند هم نیستند شما چیزی به عنوان مهریه بهشون بدید که ادامه زندگی براشون سخت و مشقت بار نباشه
    به هر حال روزی همسر شما بوده و بهشون عشق می ورزیدید
    باز هم ممنون از صحبت های خوب شما.

    اسفند ماه به مادر خانومم تلفنی گفتم که چرا مسائل رو به این شکل نا مناسب به خانواده من توسعه دادید؟ اگر ما نمیتونیم با هم خوب باشیم بهتره این رو بپذیریم و با احترام جدا بشیم. گفتم که نیازی نیست توی صورت هم پنجول بکشیم. . .

    ایشون هم گفت بله درسته ولی 2 ماه بعد پسرانش رو فرستاد برای شبیخون. انقدر من منطقی صحبت کردم و آروم بودم که این دوستان فکر کردن از ضعف هست و با یک زهرچشم اساسی میتونن من رو کنترل کنن . . .

    بعد از شبیخون به خانومم گفتم :

    "من و تو قراره از هم جدا بشیم نیازی نبود 2 خانواده با هم درگیر بشن. اگر ما آدم های با فرهنگی باشیم بدون فحش و درگیری از هم جدا میشیم. تصمیم با خودت"

    اون جواب نداد چون فکر می کرد که در دعوا دست بالا رو داره : 1) مهریه 2) خونه من که برده 3) برادران بزن بهادر

    اینم بگم که خانواده خانومم وضع مالیشون از ما خیلی بهتره. برادر خانومم اون شب که اومده بودن بالای سر من میگفت : "اونقدر پول داریم که خودت و پدرت و برادرت رو می کشیم و بابت دیه همه شما کارت میکشیم"

    باور کن اونقدر منطقی بودم که کار به اینجا رسید! خوبی که از حد بگذرد نادان خیال بد کند

    حالا شما از روی حسن نیت داری میگی برم جلو و از خاطرات خوب گذشته بگم؟؟؟؟؟؟؟
    ویرایش توسط بهزاد10 : سه شنبه 29 مهر 93 در ساعت 17:28

  4. #43
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    شاید برادرا بدون اطلاع همسر و مادر همسرتون اومدن خونه شما
    بهتره اینطور فکر کنید چون در غیر اینصورت خودتون خیلی اذیت می شید
    من نمی دونم چرا
    ولی فکر می کنم همسرتون دوستون داشته و داره اما راه نگه داشتن شما رو خوب بلد نبوده
    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟

  5. 3 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    morteza2487 (چهارشنبه 09 اردیبهشت 94), رزا (سه شنبه 29 مهر 93), سرگشته دوست (سه شنبه 29 مهر 93)

  6. #44
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 فروردین 95 [ 20:54]
    تاریخ عضویت
    1393-7-27
    نوشته ها
    151
    امتیاز
    3,246
    سطح
    35
    Points: 3,246, Level: 35
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 104
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    104

    تشکرشده 313 در 129 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط zendegiye movafagh نمایش پست ها
    خب اگر حوصله اش رو دارید شما بفرمایید که خانومتون چه کار اشتباهی می کرده که مجازاتش کتک بوده ؟

    - - - Updated - - -

    من خانوم هستم آقا نیستم
    برادر عزیز می دونم الان عصبانی و ناراحت هستید اما شاید اون یه لحظه یهو این سوال براش پیش اومده
    به خاطر یه سوال که یهو به ذهنش رسید اینو نگید
    خب خانومها طاقتشون کمتره یه دلیلش هم برای بعضی خانمها اینه که درآمد مستق ندارن
    البته به هیچ عنوان تایید نمی کنم ولی احساس می کنم یهو این سوال براش پیش اومده پس اون 11 تومن چی میشه
    آدما وقتی عصبانی یا ناراحت هستن بعضی وقتا یهو یه حرفایی رو می زنن که اگه تو شرایط عادی بودن نمی گفتن
    قبول ولی چرا 6 ماهه که خونه من از من دریغ شده؟؟؟؟؟ بعد از شبیخون 6 ماهه که هنوز عصبانی موندن؟؟؟؟؟؟ چرا دنبال مهریه افتادن؟؟؟؟؟؟ چرا مسکن مستقل طلب می کنن؟؟؟؟؟

    باشه داستان کتک زدن رو هم میگم. یک روز از روزهای مربوطه رو عیناً بازگو می کنم:

    ساعت 11 صبح بود که از شهرستان می رسید راه آهن. رفتم دنبالش و برگشتیم خونه. وقتی زنگ زد که من رسیدم راه آهن من خونه بودم و داشتم شیر دستشویی رو عوض می کردم. وقتی زنگ زد آچار رو گذاشتم توی کشو و رفتم دنبالش. ولی بجای کشوی درست توی کشوی غلط گذاشتم. . .

    تا رسید خونه یه نگاهی انداخت به اوضاع و بعدش متوجه شد که آچار رو در کشوی نا درست گذاشتم. بعد شروع کرد به داد زدن که تو برات مهم نیست و چرا اینکار رو کردی. با آرامش گفتم که تازه از راه رسیدی و بجای خوشحالی که 1 هفته شهرستان بودی پیش خانوادت حالا که برگشتی دعوا درست می کنی روی یک موضوع کوچیک. گفت که این موضوع کوچیک نیست تو نمیفهمی که باید مرتب باشی و به من اهمیت نمیدی که برات مهم نیست. گفتم صدات رو بیار پایین روی این موضوع بی ادب نشو من الان تازه رفتم شیر دستشویی رو که چکه می کرد درست کردم. خوب حالا یک کشو بالاتر گذاشتم همین. گفت نه الان همون آچاری رو که بردی توی دستشویی میزارم توی کیفت که بفهمی چقدر موضوع مهمی هست. اینجا بود که دیگه من ایشون رو زدم . . .

    شانی برای من قائل نبود. زود گستاخ میشد. وقتی من خشمگین می شدم بجای اینکه دیگه چیزی نگه ادامه میداد وقتی میزدمش اون هم میزد . . .

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    وقتی شما برید و نباشید، ایشون هم می تونه غیابی طلاق بگیره.

    لج بازی نکنید.
    من نه اون همه اعتماد بیخودی شما را درک می کنم (خونه خریدین، اونم نه به اسم خانمتون، که به اسم برادرخانمتون!!)
    اونا می گن 14 سکه، شما الا و للا می گین باید هزار تا باشه ...

    نه رفتار امروزتون را.

    تا جایی که من می دونم خونه ای که با وام هست، می شه به نام زن و شوهر با هم زد.
    شما می گی خونه را به اسم خانمم خریدم، چون وام به اسم خانم بود و نمی شد خونه با نام من بشه.
    توی پست بعدی می گی خونه را به اسم برادرخانمم خریدم!

    حرفهاتون خیلی واضح نیست.

    تنها چیزی که من فهمیدم اینه که شما خیلی خیلی در شرایط روحی بدی هستید.
    بهتره به کمک مشاور به خودتون کمک کنید.
    مسائل حقوقی و مالی به کنار، الان واقعا لازمه مشاوره حضوری برین.
    نه خونه به نام برادر خانومم بود که از نظر من میشه به نام خانومم چون من که بدون خانومم هیچ کاری با برادرش نداشتم. و زدم به نام برادرش که خانومم نره توی بانک و بنگاه املاک و جاهای مردونه ی دیگه . اینکه بگم به نام خانم یا برادر خانم که از نظر قانونی فرقی نمیکنه! در هر صورت چیزی دست من رو نمیگیره . در خصوص اعتماد بیجا هم که بارها گفتم. بله شما درست میگی. به هر انسانی ابزار بدی ممکنه یک روزی بر علیه خودت استفاده کنه. ناراحت نشید ها ولی بسیاری از زن ها جنبه ندارن چیزی دستشون باشه. اولاً که در زندگی گستاخ میشن و بعدش هم ممکنه با همون ابزار تیشه به ریشه زندگی خودشون بزنن و 30 سال بعد بفهمن که اشتباه بدی کردن!!!!

    ممنون که به فکر هستید. شرایط روحی من خوبه! در ضمن ، اگر امریکا هم برم باز نمیتونه طلاق بگیره. وکالت تام الاختیار میدم به یکی از نزدیکانم در موضوع نکاح با همسرم و اون آدرس دقیق من در امریکا رو میده به دفتر دادگاه و همسرم هم محکوم شده به تمکین از من و تعیین محل سکونت هم طبق قانون از اختیارات مرد هست . پرونده های مشابه هم همینطور اقدام شده در قوه قضائیه و چیز عجیب و غریبی نیست. طلاق غیابی رو زنی میتونه بگیره که شوهرش واقعاً نباشه. من وکالت میدم و نماینده قانونی من هم همیشه هر 3 ماه یکبار به دادگاه سر میزنه که دوستان هوس شوهر جدید نکنن . . .

    شیدا خانم عزیز! من اینهمه موضوع رو باز کردم باز شما می فرمایید رفتار امروز من رو درک نمی کنید؟
    ویرایش توسط بهزاد10 : سه شنبه 29 مهر 93 در ساعت 18:12

  7. کاربر روبرو از پست مفید بهزاد10 تشکرکرده است .

    اثر راشومون (سه شنبه 29 مهر 93)

  8. #45
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    امیدوارم که خدا یه راه بهتر براتون پیش بیاره
    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟

  9. 2 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    رزا (سه شنبه 29 مهر 93), سرگشته دوست (سه شنبه 29 مهر 93)

  10. #46
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 فروردین 95 [ 20:54]
    تاریخ عضویت
    1393-7-27
    نوشته ها
    151
    امتیاز
    3,246
    سطح
    35
    Points: 3,246, Level: 35
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 104
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    104

    تشکرشده 313 در 129 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط zendegiye movafagh نمایش پست ها
    oخب دعوا بین خواهر برادرا پیش می یاد ولی اینکه می فرمایید برادرشون از لحاز روانی سالم نیستند خب یه موردی هست که وقتی اطرایانش خسته می شن احتمال درگیری توشون زیاد تر میشه
    اما جایی گفتید خانومتون خیلی پشیمون بوده حتی می لرزیده و معذرت خواهی می کرده
    شاید برادراش بدون هماهنگی با همسرتون این کارو انجام دادن
    اینکه مادرشون رفته منزل مادر شما و ازشون خواسته که جدا نشید همه نشونه اینه که حتی از روی عدم آگاهی همین اجرا گذاشتن مهر و گرفتن خونه رو هم برای این انجام دادن که زندگی حفظ شه
    یادمه دبیرستانی که بودم یه مستاجر داشتیم زیاد دعوا می کردن و مادرم میرفت آشتیشون می داد
    یه روز آقاه به مامانم گفت اگه پول داشتم مهریه اش رو می دادم بره خونه باباش ازین زندگی راحت می شدم
    خلاصه با نصیحت بزرگترا با هم آشتی کردند الان 2 تا بچه دارن و زندگیشون خیلی خوبه
    مامانم می گفت مهریه تو بعضی از زندگی ها موقتا نجات دهنده زندگیه .. بعدها هم دو طرف عاقلتر و با تجربه تر می شن میگن خوب شد زندگیمونو الکی خراب نکردیم ...
    هر کی یه طور فکر می کنه من فکر می کنم خانواده همسر شما فکر کردن شما به خاطر مهریه و خونه می یایید زندگی می کنید و بعدها هم مشکلاتتون حل میشه
    از دید اونا به قضیه نگاه کنید
    آخ که شما چقدر آدم مثبت اندیشی هستید. طعنه نمی زنم. واقعاً مثبت هستید . . .

    بعد از اینکه دخترشون محکوم شد به تمکین پدرش مرداد ماه به من پیامک داد و تماس گرفت ولی جواب ندادم. توی دادگاه وکیلشون گفت که اینا اشتباه کردن و حاضرن تک تک شون بیان معذرت خواهی کنن. جلوی قاضی گفت خونه ات رو بت بر می گردونیم ولی بیرون دادگاه گفت 3 دانگ به تو و 3 دانگ به نام خانومت میشه که من قبول نکردم و گفتم کسی حق نداره در مورد خونه من تصمیم بگیره . . .

    به وکیلش گفتم اول خونه به نام من میشه ، دوم مهریه بخشیده میشه ، سوم اگه قراره صحبتی بشه من شاید گوش شنوایی داشته باشم. اون هم گفت که اونا می ترسن اینا رو بدن و شما هم فوراً طلاق بدی. گفتم من به دشمن خودم هم دروغ نمی گم. امروز هم به شما بگم ، بله ممکنه بعد از دادن خونه و مهریه طلاق بدم و کسی نمیتونه با ابزار نا مشروع از من چیزی بخاد. گفت که توی این حالت که دعوا بالا گرفته از من قبول نمی کنن که چیزی به تو ببخشن ، تضمین میخان. من گفتم به خائن تضمین نمی دم. گفت بزار خانومت بیاد بات حرف بزنه ، گفتم با شما هم که حرف زدم چون شما به من خیانت نکردی بلکه داری پول میگیری که بر علیه من در دادگاه صحبت کنی. پس اگر شما نبودی یک وکیل دیگه امروز بر علیه من بود و اشکال از شما نیست از خانوم خائن منه . . .

    خلاصه از مرداد ماه دیگه رفتن که رفتن . . .

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط zendegiye movafagh نمایش پست ها
    شاید برادرا بدون اطلاع همسر و مادر همسرتون اومدن خونه شما
    بهتره اینطور فکر کنید چون در غیر اینصورت خودتون خیلی اذیت می شید
    من نمی دونم چرا
    ولی فکر می کنم همسرتون دوستون داشته و داره اما راه نگه داشتن شما رو خوب بلد نبوده
    نه دیگه این درست نبود. خانومم گفت که اون شب یک گوسفند نذر کرده که برادراش من رو نکشن!!!!!!!!!!!!!

    درحالی که اختیار و قدرت داشته که جلوی این کار رو بگیره ، رفته نذر و نیاز کرده !!!!!!!!!!!!

    بعدش پدرشون بر چه اساس در این کار مشارکت کرد؟؟؟؟؟؟؟؟ آیا پلی برای بازگشت گذاشتن؟؟؟؟؟؟؟؟

    راه نگه داشتن رو بلد نبودن یک حرفه ، راه نگه نداشتن رو عالی بلد بودن یک حرف دیگه!!!!!!!!!

  11. کاربر روبرو از پست مفید بهزاد10 تشکرکرده است .

    اثر راشومون (سه شنبه 29 مهر 93)

  12. #47
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    شما می گی دکترا داری و نخبه ای و ... اما تو ساده ترین امور زندگیت اشتباه عمل کردی.

    آخه برادر من،
    خودت که می گی برادرش پرونده روانپزشکی داره و شرایطش روحیش حاده. شما از کسی که بیماره چه انتظاری داری؟
    مگه خودتون نمی گید بدون مقدمه و دلیل با من دعوا کرد؟

    در شرایط عادی اگر کسی توی خونه از دهانش چیزی بریزه، همه ناراحت می شن و اون را بی شخصیت می دونن.
    اما اگر کسی بیمار هست و ناگهان بالا می آره، شما پا می شی با کتک و داد و بیداد بهش می گی چرا کار زشت کردی؟

    خب برادرش بیماره!
    چرا بر اساس رفتارهای اون آدم و کارهاش، خانمت را قضاوت می کنی و ازش انتظار داری؟

    هر چی بیشتر می گی، بیشتر مشخص می شه که خانمت قصد برهم زدن زندگیتون را نداشته
    فقط توی این لجبازیها و ندانم کاریها، گم شده.
    شما هم که از اونها بدتر. به جای این که رشته امور زندگیت را در دست بگیری، با کتک کاری و داد و بیداد، همه چیز را بدتر کردی.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  13. 5 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    morteza2487 (چهارشنبه 09 اردیبهشت 94), واحد (چهارشنبه 30 مهر 93), zendegiye movafagh (چهارشنبه 30 مهر 93), رزا (سه شنبه 29 مهر 93), سرگشته دوست (سه شنبه 29 مهر 93)

  14. #48
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 فروردین 95 [ 20:54]
    تاریخ عضویت
    1393-7-27
    نوشته ها
    151
    امتیاز
    3,246
    سطح
    35
    Points: 3,246, Level: 35
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 104
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    104

    تشکرشده 313 در 129 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    شما می گی دکترا داری و نخبه ای و ... اما تو ساده ترین امور زندگیت اشتباه عمل کردی.

    آخه برادر من،
    خودت که می گی برادرش پرونده روانپزشکی داره و شرایطش روحیش حاده. شما از کسی که بیماره چه انتظاری داری؟
    مگه خودتون نمی گید بدون مقدمه و دلیل با من دعوا کرد؟

    در شرایط عادی اگر کسی توی خونه از دهانش چیزی بریزه، همه ناراحت می شن و اون را بی شخصیت می دونن.
    اما اگر کسی بیمار هست و ناگهان بالا می آره، شما پا می شی با کتک و داد و بیداد بهش می گی چرا کار زشت کردی؟

    خب برادرش بیماره!
    چرا بر اساس رفتارهای اون آدم و کارهاش، خانمت را قضاوت می کنی و ازش انتظار داری؟

    هر چی بیشتر می گی، بیشتر مشخص می شه که خانمت قصد برهم زدن زندگیتون را نداشته
    فقط توی این لجبازیها و ندانم کاریها، گم شده.
    شما هم که از اونها بدتر. به جای این که رشته امور زندگیت را در دست بگیری، با کتک کاری و داد و بیداد، همه چیز را بدتر کردی.
    کدوم برادرش؟ 4 تا برادر داره. اونی که خونه من رو بالا کشید روانی نیست! همین آدم و اون برادری که شب اومدن بالای سر من روانی نبودن. خانومم هم مطلع و راضی بود از این کار. پدرشون هم همراه شون بود. من آدم بی فرهنگی نیستم. توی اون خونه ای که 4 سال زندگی متشرک داشتیم من 2 سالش مدیر ساختمون بودم و در کل اون 4 سال کسی صدای بلند من رو نشنید. من سال هاست که با کسی دعوایی نداشتم. مثل اینکه حرف من رو متوجه نمی شید : بعضی وقت ها زن ها کاری می کنن که مرد بدون اختیار اونها رو میزنه

    اون برادری که مشکل داره با وجودی که فحش ناموسی داده بود و اومده بود و به سمت من حمله کرده بود ، اجازه دادم بیاد عذر خواهی و گذشت کردم (این مال 2 سال پیشه). بعدش شما فکر می کنی من هر روز کتک کاری و داد و بیداد کردم. اولاً من در اوج مشکلات داد نمی زنم. اون کتک زدن هم واقعاً بدون اراده و رفلکسی بود. بعدش هم مثلاً یکماه بی شعوری و لج بازی خانومم رو تحمل می کردم تا بالاخره از جا در می رفتم و می زدمش. باور کنید خیلی مردای دیگه اگه جای من بودن همچین زنی رو دار می زدن نه کتک . . .

    بعد موضوع کار برادش نیست. خانومم و پدر و مادرش پشتیبانش بودن. میگفتن که شنیده شما خواهرش رو زدی ، میگفتن که توی بعضی حرفات خوب باش برخورد نکردی و کلاً تحریک شده بوده. آیا اگر من زنم رو زدم ، کوچکترین عضو خانوادش حق داره وقتی من مهمونشون هستم توی جمع با فحش ناموسی بیاد منو بزنه؟ اگه حق نداره آیا درسته که والدینش و همسر من بش حق بدن؟

    ساده ترین امور زندگیت کدومه که من اشتباه عمل کردم؟ اعتماد رو اگه بفرمایی بله درسته. به کسی نباید اعتماد می کردم حالا میخاد همسر باشه یا دورتر یا نزدیکتر . . .

    ولی از رو حسن نیت بود و در سن 24 سالگی. اون وقت با خودم می گفتم اگه قراره زنم هم به من خیانت کنه دیگه زندگی معنا نداره و اصلاً ممکن نیست اون از من سوء استفاده کنه. خوب اشتباه بود . . .

    ولی ظرف یکی دو سال اخیر دیگه چه اشتباهی بود؟ بزارید زمان نزدیکتر رو بررسی کنیم . . .
    ویرایش توسط بهزاد10 : سه شنبه 29 مهر 93 در ساعت 19:49

  15. کاربر روبرو از پست مفید بهزاد10 تشکرکرده است .

    اثر راشومون (سه شنبه 29 مهر 93)

  16. #49
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 06 تیر 97 [ 03:25]
    تاریخ عضویت
    1393-4-14
    نوشته ها
    172
    امتیاز
    4,248
    سطح
    41
    Points: 4,248, Level: 41
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 102
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    472

    تشکرشده 247 در 75 پست

    Rep Power
    29
    Array
    برادرگرامی!
    در زندگی مشترک آدم باید دکترای عاطفه گذشت ومحبت داشته باشد.حال این دکترای دوم شماخیلی مهم بودکه این طورزندگیتان رامتلاشی کردید.درضمن خیییییلی وقته عصرکتک زدن توسط انسانهای عاقل تموم شده.بله عصرکتک زدن کسانیکه گرفتارنفس خودشان هستندهیچ وقت تمام نخواهدشد...

  17. 2 کاربر از پست مفید سرگشته دوست تشکرکرده اند .

    واحد (چهارشنبه 30 مهر 93), zendegiye movafagh (چهارشنبه 30 مهر 93)

  18. #50
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 اردیبهشت 03 [ 09:51]
    تاریخ عضویت
    1393-6-17
    نوشته ها
    141
    امتیاز
    8,913
    سطح
    63
    Points: 8,913, Level: 63
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    597

    تشکرشده 274 در 108 پست

    Rep Power
    31
    Array
    ( قابل توجه آقایون... هیچ وقت هیچوقت هیچوقت هیچوقت مهریه ای قبول نکنید که توش بمونید. هیچ وقت چاقو دست کسی ندید که با چاقوی خودتون بهتون بزنه. هیچ کدوم از اونایی که گرفتار مهریه شدن روز عقد فکرشو نمیکردن طرفشون همچین کاری بکنه. الانم باورشون نمیشه. من به شخصه بیشتر از 5 تا قبول نمیکنم. چیزی که برام مقدوره. و همون اول پرداختش میکنم و رسید محضری میگیرم )




    سلام بهزاد جان.
    درکت میکنم کاملا چون سال گذشته اتفاقاتی شبیه تو برام افتاد. اینطور که فهمیدم طرف مقابلتون عصبانی و خائن هستند. عصبانیت علتش اینه که فکر میکنن حقشون ضایع شده و نمیتونن حقشون رو بگیرن. حالا این ممکنه یه سو برداشت یا تفکر اشتباه از طرف اونا باشه ولی خائن بودن هیچ توجیهی نداره و بر میگرده به فرهنگ طرف و نحوه حل مشکل از دید اونا. اینکه خونه خودتون رو اینجوری و با این بی احترامی ازتون گرفتند و اینکه برادراش بیفتند به جون شما... اینکه سو استفاده از اعتماد شما کردند و ... همش واقعا خیانته و قبول دارم.


    ممکنه شما رفتاری کرده باشید که همسرتون زندگیرو تموم شده در نظر گرفته. حالا ممکنه این رفتارتون درست بوده باشه و اونا راه کج رو رفتن ولی چیزی که قاطعانه دارم میگم ( از روی تجربه ) اینه که کارهای زشت اونا رو نمیتونید به راحتی فراموش کنید و این زندگی نمیتونه ادامه پیدا کنه و در نهایت باید جدا بشید.


    اما برای الان:


    رویه انتقال خونه به نام همسرتون رو برای قاضی روشن کنید ( حتی از شاهد استفاده کنید چون شاهد هم مدرک مهکمیه ) تا قاضی بفهمه خونه مال شماست و فقط روی کاغذ دادید بهش و اگه فروختیدش بگید که وجهی بابتش طلبکارید و هنوز نداده بهتون. اینو جدی میگم. حتی اگه به جایی هم نرسه باعث میشه قاضی نیت و اصل داستانو متوجه بشه و به نفع شما کار کنه. قاضی ها معمولا تجربه دارن و میتونن سو استفاده طرف رو ( در صورت دفاع شما ) متوجه بشن.


    شما قبل ازدواج در مورد سفرتون به آمریکا گفتید و طی کردید بنا براین نمیتونه عیبی از جانب شما باشه


    رفتار جرات مندانه داشته باشید و به نظرم اصلا وارد استرس نشو تا حد ممکن و خونسرد باش. مال منم خیلی وحشتناک بود داشتانم ولی وقتی تموم شد واقعا خودمم باور نمیکردم چقدر راحت تموم شد ( البته توکل به خدا نقش اصلی داشت برام )


    اینطور که دارم میبینم طرف مقابل شما از اونایین که زود میزنن به سیم آخر بدون هیچ فکری. خوب از نظر روانی به عقیده من ممکنه همینطورم زود تمومش کنن فقط باید کمی حوصله و سیاست داشته باشی. فقط خودتو حول نکن. تو هم باید مثل خودشون فریبشون بدی حالا یا با زبان یا هرچی. که فکر کنن به مقصدشون رسیدن و ولت کنن. بعد با یه فکر خوب میتونی از دستش راحت بشی.

  19. 3 کاربر از پست مفید Quality تشکرکرده اند .

    ED12 (پنجشنبه 01 آبان 93), اثر راشومون (سه شنبه 29 مهر 93), بهزاد10 (چهارشنبه 30 مهر 93)


 
صفحه 5 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. چگونه می توان به سؤال بچه ها در مورد مسائل جنسی پاسخ داد؟
    توسط مـادرانـه در انجمن طــــرح مشکلات کودکان: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 دی 95, 11:26
  2. همسرم متوجه ارتباط اس ام اسی من با یک آقا شده و....... (كمكم كنيد)
    توسط گلگين در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 52
    آخرين نوشته: چهارشنبه 18 اردیبهشت 92, 02:49
  3. ما سر مسائل جنسی توافق نداریم
    توسط خوشنویس در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: چهارشنبه 29 آذر 91, 13:59

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:24 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.