به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 31 مرداد 97 [ 21:24]
    تاریخ عضویت
    1393-6-19
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    3,244
    سطح
    35
    Points: 3,244, Level: 35
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 106
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    از انتخابي كه با معيارام خيلي فاصله داشت پشيمونم .

    دلم خيلييييييي گرفته . از آينده ميترسم .از اينكه نتونم بهش علاقه پيدا كنم .از اينكه آخرشم عشقي بينمون به وجود نياد .8 ماهه كه به پورت كاملا سنتي با شوهرم عقد كردم و اين در حالي بود كه شوهري كه بااش عقد كردم از معيارام خيلي فاصله داشت .ولي نميدونم چي شد .نميدووونم چرا تا اينجا پيش رفت . شايد تحت تاثير حرفا و تعريفاي خانوادم قرار گرفتم .شايد فكر ميكردم داره برام دير ميشه !!! ( 23 سالم بود ) شايد دوست داشتم زودتر ازدواج كنم . هميشه دوست داشتم شوهرم از نظر تحصيلات از خودم بالاتر باشه .هميشه دوست داشتم ازدواج كنم ومثه خواهرم برم خارج از ايران زندگي كنم .دوست داشتم شوهر منم مثله اون دو تا شوهر خواهرم شغل پشت ميزي و دولتي داشته باشه نه شغل آزاد. شوهرم خيلي ادم آروميه .اصلا اهل ابراز احساسات كلامي نيست .خيلي باهاش صحبت كردم ولي اونم انگار هنوز حس خاصي بهم نداره . دلم خيليييييييي گرفته . دلم عشق ميخواد . وقتي ميرم بيرون هيچ انگيزه اي ندارم حلقه مو بذارم ..همه ش ميگم كاش هنوزمجرد بودم و ب عشق ازدواج ميكردم . عشقي بين منو شوهرم نيست .اشكام داره مياد پايين. شوهرم با قد من مشكل داره ( تو تايپيك قبليم همه چيزو نوشتم http://www.hamdardi.net/thread-35476.html ) و همين مساله خيلي بيشتر رو رابطه مون اثر گذاشته . واقعا نميدونم چي كار كنم .شوهرم پسر خوبيه .سر به راهه .اهل بحث ودعوا نيست .صبوره . خانواده ي خيلي خوبي داره . ولي .... وليييييييي اون چيزي نيست كه من بخوام .عشق رو بينمون نميبينم . دلم داره ميتركه .جرات جدا شدن ندارم .از آينده ميترسم .ميترسم هيچوقت عاشق هم نشيم .ميبينم الان كه تو عقديم هييييچ هيجاني بينمون نيست واي به حال چند سال ديگه .تو رو خدااااا بگين من چي كار كنم ؟؟

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 08 خرداد 95 [ 23:23]
    تاریخ عضویت
    1393-4-30
    نوشته ها
    502
    امتیاز
    6,216
    سطح
    51
    Points: 6,216, Level: 51
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,079

    تشکرشده 1,505 در 452 پست

    Rep Power
    72
    Array
    سلام

    سرور عزیز من تاپیک قبلی شما رو خوندم ..شما تاپیکتون رو بی نتیجه رها کردید و دیگه پیجو نشدید...دوستان به شما پیشنهادات خیلی خوبی دادن مثل رفتن به مشاوره حضوری..

    شما خودت تلاشی برای بهبود رابطه با همسرتون کردید؟
    همه آبهای دریا هم نمی توانند یک کشتی را غرق کنند

    مگر اینکه در داخل کشتی نفوذ کنند

    بنابراین

    تمام نکات منفی دنیا روی شما تاثیر نخواهد داشت

    مگر اینکه شما اجازه بدهید...





  3. 3 کاربر از پست مفید رزا تشکرکرده اند .

    reihane_b (سه شنبه 29 مهر 93), SpecialBoy (چهارشنبه 30 مهر 93), terme00 (سه شنبه 29 مهر 93)

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 28 شهریور 00 [ 14:58]
    تاریخ عضویت
    1391-12-05
    نوشته ها
    604
    امتیاز
    13,683
    سطح
    76
    Points: 13,683, Level: 76
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 367
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,960

    تشکرشده 2,293 در 573 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط sooroor نمایش پست ها
    اين در حالي بود كه شوهري كه بااش عقد كردم از معيارام خيلي فاصله داشت .ولي نميدونم چي شد .نميدووونم چرا تا اينجا پيش رفت . ؟؟
    سلام سرور جان
    میشه بیشتر از اختلافاتتون بگید؟
    دقیقا بگو با کدوم معیارات نزدیک نیست، و به کدوم معیارات نزدیک بود که جواب + دادی؟

    سن همسرتون چقدره؟ تحصیلات شما و ایشون چقدره؟ ایشون از شما تحصیلاتش کمتره یعنی؟

    ------------------------------------------------
    .هميشه دوست داشتم ازدواج كنم ومثه خواهرم برم خارج از ايران زندگي كنم .دوست داشتم شوهر منم مثله اون دو تا شوهر خواهرم شغل پشت ميزي و دولتي داشته باشه نه شغل آزاد
    سرور جان عزیزم اول از همه باید دست از مقایسه برداری. شما زندگی خودت رو داری،خواهرت زندگی خودش. اصلا نباید عادت کنی به مقایسه کردن. همسرت رو نباید با شوهر خواهرت مقایسه کنی
    آخه عزیز من، میگی شاید عجله کردم، منم دوست داشتم برم خارج زندگی کنم! شما باید قبل نامزدی و عقد به این چیزا فکر میکردین، نه حالا...
    میدونی همین ذهنیت و تفکرات و مقایسه کردنات همش روی همسرت تاثیر میذاره؟؟
    تاپیک قبلیت رو یه نگاهی انداختم، شما با توجه به صحبتا و راهنمایی ها دوستان چیکار کردی برای زندگیت؟؟

    شما خودتون هم متقابلا مثل همسرت هنوز داری به مجردیت و اینکه فرصتای بهتر و و.. داشتی فکر میکنی، دوست نداری حلقه ات رو بپوشی،میگی شغل همسرم رو دوست ندارم، دلم میخواد مثل خواهرم برم خارج ،دلم میخواد تحصیلات شوهرم بیشتر باشه، و.. خب مطمئنا تو صحبتا و رفتارهاتون این چیزا نمود پیدا میکنه

    و نه تنها به عشق بیشتر بین شما کمک نمیکنه،بلکه همسرت رو سردتر هم میکنه...
    شغل مرد خیلی واسش مهمه، میتونه بهش اعتماد به نفس بده، ولی شما یه جورایی داری این رو نقطه ضعفش نشون میدی، معلومه مردا به تایید شدن نیاز دارن، به اینکه همسرشون بهش افتخار کنه ،از انتخابش راضی باشه ، نه اینکه از همون اول شروع کنه به ایراد گرفتن

    حقیقتا شما خیلی داری در حق همسرت کم لطفی میکنی، این چیزایی که میگی همش رو قبل ازدواج میدونستی، چشمت رو به روی همه چی بستی، اون بنده خدا چه گناهی داره؟؟
    ایشونم مثل شما چشمش رو روی یه مورد (قد شما) بست، ولی الان خودتون با زوم کردن روی اختلافاتون(دقیقا کاری که باید قبل عقد میکردین) اجازه نمیدین دوست داشتن بینتون به وجود بیاد

  5. 5 کاربر از پست مفید reihane_b تشکرکرده اند .

    Quality (سه شنبه 29 مهر 93), SpecialBoy (چهارشنبه 30 مهر 93), terme00 (سه شنبه 29 مهر 93), واحد (چهارشنبه 30 مهر 93), رزا (سه شنبه 29 مهر 93)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 31 مرداد 97 [ 21:24]
    تاریخ عضویت
    1393-6-19
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    3,244
    سطح
    35
    Points: 3,244, Level: 35
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 106
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ببینید مشکل اصلی من اینه که از شوهرم ابراز محبت بیشتری میخوام .خیلییییی هم راجبهداین مساله باهاش حرف زدم و اصلا فتیده نداره .شوهرم آدم زبون بازی نیست ،و حتی بلد نیست به دروغ بهم بگه دوستت دارم و دلمو بدست بباره (البته من همیشه بهش گفتم میخوام زمانی بهم محبت کنی که واقعا اون حس دوست داشتن رو نسبت بهم داشته باشی نه دروغی ) ولی دیگه خسته شدم از بی محبتی .دلم عشق میخواد .مثلا بیشتر وقتا تو ذهنم انتظار یه برخورد احساسی رو از شوهرم دارم ولی در عمل از طرف اون چیزی نمیبینم و این خیلی منو اذیت میکنه .متاسفانه من یه مقدار زیادی حساسم و خودم اینو میدونم ولی واقعا دست خودم نیست .شوهرم تا حالا خودش بهم نگفته دوستت دارم .محبت کلامی اصلا تو کارش نیست .خیلی مهربونه ها .اخلاقش خوبه .عصبی نیست . وقتی خونه شونم هوامو دارم .میوه پوست میگیره برام.سر سفره باشیم خودش معمولا برام غذا میکشه ولی ولی ولیییی اینا منو راضی نمیکنه .همه ش حس میکنم این کاراش خیلی عادیه و اگه هرکسی دیگه هم جای من بود باز همین کارارو براش انجام میداد .بیشتر این کاراش رو احترام گذاشتن میدونم تا دوست داشتن و محبت کردن .خیلی احترام میذاره ولی محبت و عشق نه .مثلا اگر بریم بیرون دوست دارم شوهرم دستمو بگیره ، دوست دارم بهم محبت کلامی کنه .امروز که خونشون بودم یه چند دقیقه خودمون تو اتاقش تنها بودیم منتظر بودم بیاد بوسم کنه ولی این کارو نکرد و همین باعث شد بازم ناراحت بشم . واقعا نمیدونم یعنی من انتظارم بالاست ؟؟؟؟؟یعنی من زیادی حساسمو زیادی انتظار محبت از شوهرم دارم ؟؟؟در رابطه با حساستش رو قد من ما چندین جلسه ست که مشاوره حضوری میریم .بعضی وقتا خوبه ولی وقتایی که من انتظار محبت دارم و چیزی از اون نمیبینم بهش گیر میدم ، بهونه گیر میشم ، سر چیزای الکی ایراد میگیرم و همین باعث میشه اون دوباره بهم سرد بشه و بازم حرف این پیش میاد که میگه دست خودم نیست که باهات سرد میشم و کاش همون موقع تو خواستگاری بدون روفرشی دیده بودمت و اونوقت تصمیم میگرفتم .همه ش فکر میکنم خیلی دوستم نداره و فقط احترامو داره . واقعا نمیدونم چطور باید حساسیتمو در رابطه با محبت نکردنش کم کنم ؟؟؟یعنی من زیتدی انتظارم بالاست ؟؟؟پس چرا اون هیچوقت نمیکه دوستت دارم؟؟ همه ش پیش خودم میگم کاش با عشق ازدواج میکردم . میترسم روزی برسه که دنبال محبت کسی دیگه برم .خیلییییی دلم گرفته .بعضی وقتا واقعا از نظر عاطفی احساس خلاء میکنم .اصلا انگار از نظر کمبود عاطفی زندگیم با مجردیم فرقی نکرده

    - - - Updated - - -

    ریحانه جان من 24 سالم و شوهرم 28 سالشه. هر دومون لیسانسیم ولی شغل شوهرم هیچ ربطی به رشته تحصیلیش نداره .حق با شماست من باید قبل از عقد راجبه این معیارام فکر میکردم تا الان مدام تو ذهن خودم شوهرمو با بقبه مقایسه نکنم .ولی ریحانه خانوم باور کنید من خودم میدونم اگه شوهرم بیشتر بهم محبت کنه چیزای دیگه خیلییییی برام کمرنگ میشه .اگه مطمءن باشم که دوستم داره و دیگه با قدم مشکل نداره،اگه رمانتیک تر باشه واقعا بهونه گیریام کمتر میشه .گیردادنام کمتر میشه .بارها بهش گفتم به محبتش نیاز دارم ولی انگار اصلا فایده نداره .میگه شاید اونجوری که باید(به خاطر قد)احساسی پیدا نکردم .و اینو که میگه و حتی اگر هم به زبون نیاره ،همینکه من احساس کنم که یکم باهام سرده یا تو خودشه بیشتر ناراحت میشه و ذهنم میره رو اینکه کاش جواب مثبت نمیدادم که حالا تازه بخوام به خاطر قدم دوست داشته نشم !!!
    ویرایش توسط sooroor : چهارشنبه 30 مهر 93 در ساعت 01:31

  7. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    سرور جان حرفهای ریحانه جون رو تایید میکنم . با توصیفی که شما از همسرت کردی به نظر میاد اون پسر خیلی خوبیه . عزیزم خیلی از دخترها ارزوی داشتن همچین همسری رو دارند ولی شما قدرش رو نمیدونی . عزیزم کارهایی که همسرت برات میکنه همون دوست داشتنه در زبان مریخی ! متاسفانه اقایون بخصوص اونهایی که با هیچ دختری در ارتباط نبودند و بطور تئوری هم زبان خانمها رو یاد نگرفتند این مشکل رو دارند . و چون علاقه شون رو به زبان نمیارند متهم به کم محبتی میشن . در صورتیکه اینطور نیست و اقایون فکر میکنند علاقه شون رو باید در عمل نشون بدن . شما هم دختر حساسی هستی مثل بیشتر دخترا . پیشنهاد میکنم هر وقت از چیزی ناراحت شدی اون رو بطور واضح و مستقیم و بدون عصبانیت به همسرت بگی . فکر نکن از روی ناراحتی یا پکر شدن شما اون باید علتش رو بفهمه . از این خبرها نیست . اقایون زبان ایما و اشاره و اخم و ... رو نمیگیرند . بلکه هر چیزی رو باید مستقیم بهش بگی . در مورد ابراز علاقه هم شما پیشقدم شو تا اونم یخش اب شه . اگه بوست نمیکنه چرا شما به طرفش نمیری و بغلش نمیکنی ؟ محبت مثل انرژیه وقتی شما به اون بدی از بین نمیره و اونم به شما برمیگردونه . اگر هم زود برش نگردونه مطمئن باش از بین نرفته و بصورت انرژی پتانسیل درونش ذخیره میشه . عزیزم شما انتخاب عاقلانه ای داشتی و میتونی زندگی عاشقانه ای داشته باشی . نگو نمیشه چون خودم تجربه اش کردم .

  8. 4 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    reihane_b (چهارشنبه 30 مهر 93), SpecialBoy (چهارشنبه 30 مهر 93), دختر بیخیال (چهارشنبه 30 مهر 93), رزا (چهارشنبه 30 مهر 93)

  9. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 28 شهریور 00 [ 14:58]
    تاریخ عضویت
    1391-12-05
    نوشته ها
    604
    امتیاز
    13,683
    سطح
    76
    Points: 13,683, Level: 76
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 367
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,960

    تشکرشده 2,293 در 573 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    در رابطه با حساستش رو قد من ما چندین جلسه ست که مشاوره حضوری میریم .بعضی وقتا خوبه ولی وقتایی که من انتظار محبت دارم و چیزی از اون نمیبینم بهش گیر میدم ، بهونه گیر میشم ، سر چیزای الکی ایراد میگیرم و همین باعث میشه اون دوباره بهم سرد بشه و بازم حرف این پیش میاد که میگه دست خودم نیست که باهات سرد میشم و کاش همون موقع تو خواستگاری بدون روفرشی دیده بودمت و اونوقت تصمیم میگرفتم
    خیلی کار خوبی می کنید که مشاوره حضوری هم میرید، میشه بیشتر بگی نتیجه اش چطور بوده تا الان؟
    شما میگی تا وقتی که بهش گیر نمیدی و صحبتی از محبت کلامی و .... نمی کنید ،مهرت به دلش هست؟یعنی احساس میکنی موضوع قد رو فراموش میکنه ولی باز شما که بهش گیر میدی به زبون میاره و واسش پررنگ میشه درسته؟؟

    سرور جان از نظر من اصلا انتظارت بالا نیست، و واقعا هر خانمی به محبت احتیاج داره. حتی کلامی... پس شما انتظارات و توقعاتت خیلی هم بجاست.
    اما حالا که همسرت این انتظارت رو برآورده نمیکنه،2 حالت داره، یا اینکه واقعا هنوز اونجوری که باید دوستت نداره، و آینده هم همینطور خواهد بود،
    یا اینکه حسش نسبت به اوایل بیشتر شده، و با مهارت ها وسیاست های زنونه ات میتونی بیشترش هم کنی... تا به ابراز احساسات برسه بالاخره

    برای اینکه بدونی حالت اول هست یا خیر، میتونی یه سوال ازش بپرسی (نظر شخصیمه البته)
    بهش بگو ما همین الان میتونیم راجب ازدواجمون تصمیم بگیریم. اگه تو خواستگاری کفش پوشیده بودم،قبل نامزدی که دیدی، ولی چیزی نگفتی،قبل از عقد هم چیزی نگفتی (یه مدت نامزد بودید؟یا فوری عقد کردید؟؟) حالا که عقد کردیم هم داری می بینی، حالا میتونی تصمیمت رو بگیری تا قبل عروسی.
    اگه فکر میکنی ارزشش رو داره این زندگی تا برای حفظش تلاش کنیم، اما اگه قراره تو هیچ تلاشی برای بهتر شدن رابطمون نکنی، بهتره جدی تر راجب ازدواجمون فکر کنیم

    پیش مشاوره هم برید تا با ایشون صحبت کنن،
    اگه قرار شد ادامه بدید، عزیزم تو شروع کن به ابراز علاقه کردن. تو بغلش کن گاهی.(همیشه نه) ، ازش تعریف و تمجید کن... بهش روحیه بده.
    از کارش از شخصیتش،تعریف کن... هیچوقت جلوش گریه نکن بخاطر موضوع قد.چون شما اصلا و ابدا قدتون کوتاه نیست تو ایران.جزو متوسطا هستین.اینو جلوی همسرت هم بگو. در عوض یه تنوعی توی تیپت بده. بیشتر به خودت برس. کتاب واسش بخرید در مورد روابط زن و مرد...

    تو این مدت هم بهش گیرنده که محبت نمیکنی ، خودت بهش یاد بده غیرمستقیم.
    بعد مدتی ببین با تغییر تو حال هر دوتون بهتر نمیشه؟
    ---------------------------------------------------------
    عزیزم میدونم خیلی سخته واسه یه دختر همسرش اینجوری بهش بگه، و الان مقصر شما نیستی، همسرت رفتار جراتمندانه نداشته که نتونسته همون قبل عقد تصمیمش رو بگیره.
    ولی حالا شده همسر شما، سعی کن کمکش کنی تا مشکل رو حل کنید، مطمئنا ایشون خودش هم داره اذیت میشه،
    از طرفی هم شما سعی کن بهانه های الکی نگیری،اینکه شغلش آزاده اصلا بد نیست، الان اکثر کارمندا دوست دارن مستقل باشن،اکثر مردا دوست ندارن زیر دست کسی کار کنن،اگه تو کسب و کار آزاد موفق باشن خیلی روحیه اشون بالا میره، اینکه مستقل هستن و توانمند . شما هم تاییدش کن
    بگو من دیگه هیچوقت تو رو با هیچ مردی مقایسه نمیکنم. تو یکی هستی واسه من... با هیچکس هم قابل مقایسه نیستی.
    هر آدمی مجموعه ای ضعف ها و خوبیاس. مقایسه اصلا معنی نداره

    امیدوارم هر چه زودتر خبرای خوبی بهمون بدی
    ویرایش توسط reihane_b : چهارشنبه 30 مهر 93 در ساعت 14:30

  10. 4 کاربر از پست مفید reihane_b تشکرکرده اند .

    SpecialBoy (چهارشنبه 30 مهر 93), واحد (پنجشنبه 01 آبان 93), دختر بیخیال (چهارشنبه 30 مهر 93), رزا (پنجشنبه 01 آبان 93)

  11. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 24 فروردین 95 [ 15:27]
    تاریخ عضویت
    1393-4-19
    نوشته ها
    29
    امتیاز
    1,522
    سطح
    22
    Points: 1,522, Level: 22
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 78
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    46

    تشکرشده 48 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام،

    اول تو دوستش داشته باش، تیپ بزن براش...ناز باش براش..قد مهم نیست...قدتم کم نیست والا...باید یه کاری کنی چیزای دیگه به چشمش اینقدر خوش بیاد که موضوع قد رو یادش بره!
    فعلاً یادت بره این چیزایی که گفته بهت و دلت باهاش صاف نیست..
    ان شاالله کم کم جذب می شه و قدو یادش می ره و بعد با حرفاش و نگاهش تو هم جذب خودش می کنه...

  12. کاربر روبرو از پست مفید saba02 تشکرکرده است .

    رزا (پنجشنبه 01 آبان 93)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. همسرم بين ما تبعيض گذاشته؟
    توسط فرشته سفيد در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: سه شنبه 20 دی 90, 08:36
  2. معيار خوشگلي
    توسط abdollahspice در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: شنبه 13 آذر 89, 04:16
  3. معيار سنجش واقعا خنده دار
    توسط M_d در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: سه شنبه 22 اردیبهشت 88, 15:40
  4. مادر مهربونم عيدت هزاران بار مبارك باد
    توسط N.DELNAZ در انجمن عیدانه های همدردی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 اسفند 87, 14:21
  5. معيارهاي ازدواج
    توسط marzi در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: چهارشنبه 06 شهریور 87, 18:39

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:39 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.