دلم خيلييييييي گرفته . از آينده ميترسم .از اينكه نتونم بهش علاقه پيدا كنم .از اينكه آخرشم عشقي بينمون به وجود نياد .8 ماهه كه به پورت كاملا سنتي با شوهرم عقد كردم و اين در حالي بود كه شوهري كه بااش عقد كردم از معيارام خيلي فاصله داشت .ولي نميدونم چي شد .نميدووونم چرا تا اينجا پيش رفت . شايد تحت تاثير حرفا و تعريفاي خانوادم قرار گرفتم .شايد فكر ميكردم داره برام دير ميشه !!! ( 23 سالم بود ) شايد دوست داشتم زودتر ازدواج كنم . هميشه دوست داشتم شوهرم از نظر تحصيلات از خودم بالاتر باشه .هميشه دوست داشتم ازدواج كنم ومثه خواهرم برم خارج از ايران زندگي كنم .دوست داشتم شوهر منم مثله اون دو تا شوهر خواهرم شغل پشت ميزي و دولتي داشته باشه نه شغل آزاد. شوهرم خيلي ادم آروميه .اصلا اهل ابراز احساسات كلامي نيست .خيلي باهاش صحبت كردم ولي اونم انگار هنوز حس خاصي بهم نداره . دلم خيليييييييي گرفته . دلم عشق ميخواد . وقتي ميرم بيرون هيچ انگيزه اي ندارم حلقه مو بذارم ..همه ش ميگم كاش هنوزمجرد بودم و ب عشق ازدواج ميكردم . عشقي بين منو شوهرم نيست .اشكام داره مياد پايين. شوهرم با قد من مشكل داره ( تو تايپيك قبليم همه چيزو نوشتم http://www.hamdardi.net/thread-35476.html ) و همين مساله خيلي بيشتر رو رابطه مون اثر گذاشته . واقعا نميدونم چي كار كنم .شوهرم پسر خوبيه .سر به راهه .اهل بحث ودعوا نيست .صبوره . خانواده ي خيلي خوبي داره . ولي .... وليييييييي اون چيزي نيست كه من بخوام .عشق رو بينمون نميبينم . دلم داره ميتركه .جرات جدا شدن ندارم .از آينده ميترسم .ميترسم هيچوقت عاشق هم نشيم .ميبينم الان كه تو عقديم هييييچ هيجاني بينمون نيست واي به حال چند سال ديگه .تو رو خدااااا بگين من چي كار كنم ؟؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)