من خودم تک فرزند هستم و درکت میکنم. خودم هم خیلی دلم میخواست با تک فرزند ازدواج کنم ولی شرایط مناسب جور نشد. البته یک بخشیش بخاطر عقده هاست که من میخواستم با تک فرزند ازدواج کنم. مثلا من به هیچ عنوان نمیتونم با برادر زن کنار بیام نمیتونستم ببینم زنم برادری داره که بهش محبت میکنه چون همش دوست داشتم خواهری داشته باشم ولی نداشتم. و الان فکر میکنم شاید اگه حس محبتی بین همسرم و برادرش ببینم شاید ناراحت بشم و خوشبختانه با کسی که ازدواج کردم برادر نداره(خدا رو شکر).
البته این مورد در مورد خواهر زنهام هم به میزان خیلی کمتر صادقه ولی همسرم اینقدر عاشقمه که احساسش نسبت به خواهرهاش در مقابل عشقش به من کاملا گمه. البته پدر و مادر فرق دارن.
در مجموع تک فرزندی و پول و عمه و خاله و برادر و خواهر ایل و عشیره هیچ هیچ عددی در مقابل یک اخلاق نیکو و درست نیستن. یک همسر فهیم و با شعور و در کنارش یک مادر زن فهیم و با شعور مهمترین چیز هست و دیگر هیچ.
اگه همسرت تک فرزند باشه ولی از فردا شروع کنه به کل حرکات مادرت گیر بده که مامانت اینه مامانت اونه این چه ارزشی داره؟
الان دوستم که همسرش تک فرزنده متاسفانه درگیره همین مشکلات هست و من این رو عدم درک درست مادرزنش میدونم که زندگیه مشترک دخترش رو عرصه انتقام عقده های خودش از شوهرش میدونه. که البته هیچ ربطی به تک فرزندیه ایشون نداره.
علاقه مندی ها (Bookmarks)