به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 16
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 18 دی 00 [ 21:34]
    تاریخ عضویت
    1392-2-23
    نوشته ها
    709
    امتیاز
    18,833
    سطح
    86
    Points: 18,833, Level: 86
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    3,454

    تشکرشده 2,695 در 688 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    126
    Array

    من خیلی بی اراده و بی انگیزه شدم تو زندگی....

    سلام دوستان
    من یه سری مشکلات دارم خیلی با خودم تو زندگی دارم کلنجار میرم
    هیچ هدفی تو زندگیم دیگه ندارم شور اشتیاق واسه انجام هیچ کاری وفعالیتی رو ندارم
    وقتی باید یه کاری رو انجام بدم زیاد طولش میدم خیلی امروز فردا میکنم ممکنه یه کاری که
    با یکی دوروز میتونم تمومش کنم حتی چندماه لفتش میدم ونمیرم سراغش
    همش یه مانعی واسه خودم میتراشم که نرم سراغ اون کار
    مثلا میگم این وسیله رو نداری اونو نداری حالا بزار بعد این کا ر یا فردا یا هفته دیگه کلا میبینی به ماه هم گذشته ومن اون کار رو انجام ندارم
    مثلا مدتهاست میخوام برم کلاس ورزش بخصوص شنا رو ادامه بدم ولی اصلا اراده ندارم
    از اول تابستن میخوام برم ولی هنوز یه جلسه هم نرفتم اصلا نرفتم ببینم اسختر شهرمون کجا هست.
    البته گاهی مشکلات مالی باعث میشه نرم سراغ این کارا
    مثلا میگم هزینه اش زیاده منم منبع دارمدی ندارم یه مقدار ناچیز حقوق حق التدریس همش باید مواظب باشم الکی جاهایی که نیاز نیست خرج نکنم
    چون نمیتونم دستم جلوی کسی دراز کنم به خاطر شرایطی که دارم مجبورم از نظر مالی خودم مستقل باشم وهمین باعث میشه نتونم هیچ ریسکی تو زندگیم بکنم .
    کلا واسه شروع هر کاری یه ترسی تو وجودم میاد با استرس شدید میترسم نتوم از عهداش بر بیام یا اخرش کم بیارم به خاطر این خیلی سخت میتونم کار جدیدی رو شروع کنم
    میدونم تواناییش رو دارم ولی اهل ریسک نیستم مثلا من چون هنر خوندم میتونم واسه خودم
    کار کنم یا کارای هنری تولید کنم ولی هیچ وقت اراده نکردم جدی برم دنبالش
    البته گفتم بیشتر مانع من همون نداشتن درامد ثابتی که بهم اجازه نمیده قدمی بردارم
    ومیترسم برم تو کار ونشه یا شکست بخورم دیگه نتونم جبران کنم
    الان مدتیه همون تدریسم هم کم شده چون هیچ پولی توش نیست فقط منو فرسوده کرده کار و فعالیت زیاد پول خیلی ناچیز که خرج خودت هم در نمیاری
    مجبورم برم سراغ کار دیگه ولی اصلا نمیدونم از کجا وچجوری باید شروع کنم همش میگم برای من دیر شده انگیزه ندارم سست شدم بی اراده شدم
    این مجردی وبالا رفتن سنم هم شده قوز بالا قوز
    سرکوفتهای مادرم ونگاه بد اطرافیان هم دیگه بدتر ناامیدم کرده فکر میکنم هر چیزی واسه من دیر شده وتوان انجامش رو ندارم
    کلا اعتماد به نفسم رو از دست دادم
    یه جورایی خودم سپردم به جریان زندگی بدون هیچ حرکتی میگم بزار ببینم کجا میخواد منو ببره و عاقبتم چی میشه
    من دیگه حوصله هیچ تلاش و کوششی ندارم از بس این زندگی تو ذوقم زده
    من با سختی زیادی تونستم از بچگی خودم تا اینجا بکشونم ولی دیگه توانایی ندارم چون میبینم اخرش هیچی نشدم
    مادرم هر روز سرکوفت میزنه میگه این هم درس خوندی هیچی نشدی
    نه کاری نه درامدی عرضه نداشتی هم ازدواج کنی
    واقعا سردرگم شدم دوست دارم یه تحول بزرگی تو زندگیم به وجود بیاد یه جوری از یه جایی
    نمیدونم یه نیرو یا انگیزه قوی باعث بشه زندگیم متحول بشه!
    مرا با حقیقت
    بیازار
    اما،
    هرگز با دروغ
    آرامم نکن.

    ویرایش توسط abi.bikaran : چهارشنبه 09 مهر 93 در ساعت 11:29

  2. 2 کاربر از پست مفید abi.bikaran تشکرکرده اند .

    majid_k (چهارشنبه 09 مهر 93), شهراز (چهارشنبه 09 مهر 93)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    سلام.

    برای افزایش انگیزه باید از یه قدم کوچیک شروع کنی.

    مثلا میخوای بری کلاس شنا ولی حوصله ت نمیشه. واسه خودت این هدف رو مشخص کن تا یه هفته دیگه میگردنم واستخر پیدا میکنم. مثلا همین الان زنگ بزن 118 و شماره استخر رو پیدا کن. فردا حضوری برو بپرس. یه روز برو ملزومات شنا رو بخر. به روزم فقط برو تفریحی. وقتی ببینی تو 7 روز تونستی به یکی از اهدافت برسی اون غول بزرگ در نظرت شکسته میشه.

    یا مثلا میخوای یه کتاب جدید رو شروع کنی ولی حوصله ت نمیشه. بگو هر روز فقط حق داری یک یا دو صفحه ش رو بخونی تو 10 رو می بینی که یک یا دو فصلش رو خوندی و اون ترس اولیه از بین رفته.

    کارهات رو مکتوب کن و جلوشون تیک بزن. من روزایی که کم حوصله ام حتی نماز خوندن و حمام رفتن و تلفن زدن به فلانی رو هم می نویسم تو دفترچه م بعد شب که نگاه میکنم تیک خورده حس خوبی بهم دست میده که همه کارای اون روزمو انجام دادم.

    این حس ترس از شکست و شروع کار جدید رو هم می تونی با همین تکنیک های شکستن کارها بهش غلبه کنی. شما که هنر خوندی، می تونی اون محصول هنریت رو درست کنی (تعداد محدود که ضرر چندانی واست نداشته باشه) بعد نمونه کارهات رو ببری جاهای مختلف و به افراد مختلف نشون بدی. وقتی که کیفیت کارت خوب باشه و افراد دیگه کارت رو تایید کنند خود به خود ترغیب میشی که کارت رو گسترش بدی. حتی میتونی آموزش بدی به صورت خصوصی و ... در زمینه کاری من شدیدا معتقدم که اگر ما یک قدم برداریم خدا 1000 برابر به کارمون برکت میده. با توجه به تاپیک های قبلی تون اگر درست خاطرم باشه آدم معتقدی هستین. مرتب به خودتون یاداوری کنید که کسب روزی حلال معادل جهاد در راه خداست هر چقدر تو کارتون پیشرفت کنید مثل این می مونه که تو میدون جنگ بخاطر خدا شجاعت به خرج دادین شما که خانم هستین و هیچ وقت فرصت جهاد در راه خدا رو ندارین با تلاش بیشتر می تونید این فرصت رو واسه خودتون فراهم کنید.

    در مورد ازدواج هم فرض کنید دیگه قرار نیست ازدواج کنید، ایا باید در دنیا رو ببندید و زانوی غم بغل بگیرید، زندگی جریان و ادامه داره و چه بهتر که حالا که مسئولیت هایی مثل بچه داری و شوهرداری و مهمون داری به عهده تون نیست از زمان خالی باقی مونده در یه راه مفید استفاده کنید.

    امیدوارم یه روز بیاید تاپیک بزنید که کار جدیتون رونق گرفته و همه فعالیت هایی که مدنظرتون بوده به بهترین نحو انجام شده.

    شاد باشید

  4. 4 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (چهارشنبه 09 مهر 93), majid_k (چهارشنبه 09 مهر 93), sanjab (چهارشنبه 09 مهر 93), violet.r (چهارشنبه 16 دی 94)

  5. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 18 دی 00 [ 21:34]
    تاریخ عضویت
    1392-2-23
    نوشته ها
    709
    امتیاز
    18,833
    سطح
    86
    Points: 18,833, Level: 86
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    3,454

    تشکرشده 2,695 در 688 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    126
    Array
    سلام صبای عزیزم ممنون از نظر خوبتون.
    حتما این روش امتحان میکنم امیدوارم اراده انجام همین رو داشته باشم راستش بزرگترین مشکل من مدیرت زمان هست که نمیتونم از وقتم استفاده مفید ببرم
    مثلا ممکنه نصف روز بشینم پای نت یا کار دیگه بعد نمیتونم خودم مجبور کنم برم سراغ کارای واجب تر با اینکه میدونم دارم وقتم تلف میکنم
    حس میکنم توی یه روز فقط یه کار میتونم انجام بدم انگار انرژی ندارم چندتا کار باهم انجام بدم به خاطر همین هی میندازم عقب.
    در مورد ازدواج همه نه دیگه کلا قیدشو زدم ودارم خودم اماده میکنم بتونم زندگی مجردی خوبی داشته باشم ولی اول باید بتونم از نظر مالی
    خودم رو تامیین کنم ومستقل باشم تا دیگه ذهنم درگیر چیزی نباشه البته اگه اطرافیان بزارن!
    مرا با حقیقت
    بیازار
    اما،
    هرگز با دروغ
    آرامم نکن.


  6. کاربر روبرو از پست مفید abi.bikaran تشکرکرده است .

    صبا_2009 (چهارشنبه 09 مهر 93)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 17 فروردین 97 [ 02:29]
    تاریخ عضویت
    1393-5-16
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    3,346
    سطح
    35
    Points: 3,346, Level: 35
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 37.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    44

    تشکرشده 19 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    داش یه چیز بگم اینطور فایده نداره منم از خیلی کارا فرار می کنم ولی بعضی وقتا میگم فرار کردن از کار از خود کار سخت تره پس میشینم انجامش میدم ولی بگم هنوزم فرار می کنم :d ولی کمتز از قبل...توام وقتی اینطور میشه بگو من قرار بخاطر یک کار دو روزه, 1 ماه خودمو عذاب بدمو فرار کنم پس چرا سختی همون دو روز رو نکشم و تمومش نکنم؟!? این چیزا به خودت بستگی داره حتی اگر 100 تا از بهترین مشاور های دنیا هم بیان اینجا یه داستان طولانی برات ببافن تا خودت نخوای هیچ فایده ای نداره...:)

  8. 3 کاربر از پست مفید chaplos تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (چهارشنبه 09 مهر 93), شهراز (چهارشنبه 09 مهر 93), صبا_2009 (چهارشنبه 09 مهر 93)

  9. #5
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 18 دی 00 [ 21:34]
    تاریخ عضویت
    1392-2-23
    نوشته ها
    709
    امتیاز
    18,833
    سطح
    86
    Points: 18,833, Level: 86
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    3,454

    تشکرشده 2,695 در 688 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    126
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط chaplos نمایش پست ها
    داش یه چیز بگم اینطور فایده نداره منم از خیلی کارا فرار می کنم ولی بعضی وقتا میگم فرار کردن از کار از خود کار سخت تره پس میشینم انجامش میدم ولی بگم هنوزم فرار می کنم :d ولی کمتز از قبل...توام وقتی اینطور میشه بگو من قرار بخاطر یک کار دو روزه, 1 ماه خودمو عذاب بدمو فرار کنم پس چرا سختی همون دو روز رو نکشم و تمومش نکنم؟!? این چیزا به خودت بستگی داره حتی اگر 100 تا از بهترین مشاور های دنیا هم بیان اینجا یه داستان طولانی برات ببافن تا خودت نخوای هیچ فایده ای نداره...:)
    داش من داش نیستم
    من از زیر کار فرار نمیکنم اتفاقا پاش بیوفته و مجبور باشم از صبح تاشب یه سره کار میکنم بدونم یه دقیقه استراحت البته قبلا اینجوری بودم.
    من ادم تنبلی نیستم که بخوام از زیر کاری در برم
    یه احساس بد بی انگیزگی و بی هدفی اجازه نمیده اون انرژی لازم رو داشته باشم نمیدونم حس میکنم زندگیم داره تلف میشه
    مثل کسی شدم که افتاده توی رودخونه شنا هم بلده ولی از عمد میخواد غرق بشه وهیچ تلاشی نمیکنه انگار با خودم با زندگیم لج کردم
    از بس گاهی تلاش کردم ولی نتیجه نگرفتم دیگه انرژی ندارم میگم که چی بشه اخرش چی؟
    متاسفانه توی خانوده وبین دوستان همه من رو یه دختر خیلی قوی میدونن که شدم حلال مشکلات همه تا اونجاییی که در توان دارم برای دیگران وخواسته دیگران تلاش میکنم
    ولی به خودم که میرسه هیچ نیرو ومحرکی ندارم هیچ کس نمیتونه گره ای از مشکلات خودم باز کنه.در عوض اگه کسی ازم چیزی بخواد یا کمکی هر طوری شده کمک میکنم
    حتی اگه یه ماه طول بکشه چون دوست ندرام کسی رو از خودم نا امید کنم وکلی انرژی دارم
    شاید این هم درست نباشه که دوست دارم همه رو راضی نگه دارم ولی این خصلت رو از بچگی داشتم.
    خلاصه الان تو زندگیم خیلی گره افتاده دوست دارم کسی در کنارم باشه کمکم کنه راهنماییم کنه قدم به قدم بگه چیکار کن تا زندگیم رو از
    بی خاصیتی در بیارم از این روزمرگی وتکراری بودن بدرد نخور بودن خسته شدم.........
    مرا با حقیقت
    بیازار
    اما،
    هرگز با دروغ
    آرامم نکن.

    ویرایش توسط abi.bikaran : چهارشنبه 09 مهر 93 در ساعت 17:04

  10. کاربر روبرو از پست مفید abi.bikaran تشکرکرده است .

    شهراز (چهارشنبه 09 مهر 93)

  11. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 26 آذر 93 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-13
    نوشته ها
    165
    امتیاز
    1,059
    سطح
    17
    Points: 1,059, Level: 17
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    131

    تشکرشده 275 در 125 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خانم ابی بیکران ،
    من با کل این نوع طرز فکر مخالفم .

    شما میگی برای دیگران کار انجام میدی ، دلسوزی میکنی حتی ماه ها وقت میزاری ..... ، خوب این در ظاهر خوبه اما در واقع کاملا اشتباه ، کل انرژی و زمان روزانه شما محدوده ،( منظور من از انرژی مجموع انرژی بدنی و فکری و همچنین تمرکز فکری شما هست )

    حالا شما این زمان و انرژی را میتونی صرف ساعتها تماشای تلویزیون یا ماهواره کنی ، میتونی در اینترنت وقت مصرف کنی ، میتونی فکر وخیال کنی و یک گوشه بشینی، میتونی صرف موبایل و اس ام اس کنی، میتونی حلال مشکلات دیگران باشی و برای انها وقت بزاری و... و در آخر میتونی برای خودت وقت و انرژی مصرف کنی .

    فکر کردن و برنامه ریزی برای امور شخصی هم نیاز به زمان و انرژی کافی داره ، انجام دادن و به فعلیت رساندن این برنامه ها هم نیاز به زمان و انرژی داره ، اما اگر شما وقت و انرژی خودتون را صرف کارهای غیر ضروری کنید در نتیجه دیگه توانی برای انجام کارهای مفید ضروری باقی نمی ماند و میشه همین حالتی که شما الان دارید .


  12. 3 کاربر از پست مفید alireza35 تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (چهارشنبه 09 مهر 93), rayehe (چهارشنبه 09 مهر 93), sanjab (چهارشنبه 09 مهر 93)

  13. #7
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 18 دی 00 [ 21:34]
    تاریخ عضویت
    1392-2-23
    نوشته ها
    709
    امتیاز
    18,833
    سطح
    86
    Points: 18,833, Level: 86
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    3,454

    تشکرشده 2,695 در 688 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    126
    Array
    اقا علی رضا منظورم این نبود فقط وقتم صرف کارهای غیر ضروری میکنم میخواستم بگم کلا برای انجام کارهام بی انگیزه شدم انگار هیچی برام مهم نیست به خاطر همین ممکنه یه
    روز من الکی بره وهیچ کار مفیدی نکرده باشم ممکنه کل روزای هفته من شبیه هم باشه با اینکه خیلی کار میتونم انجام بدم برای انجام کارهای شخصی خودم انگیزه ندارم
    ولی تا یکی ازم چیزی بخواد فوری دست به کار میشم تا بتونم کمکش کنم مشکل من این چیزاست کلا زیاد اهل فداکاری هستم ولی فقط برای دیگران نه خودم.
    من تو زندگی گیر افتادم که روی دایره هست که فقط دور خودش داره میچرخه بدون اینکه جرات کنم پام رو فراتر از اون بزارم وچیز جدیدی تجربه کنم همش ترس همش استرس همش ناامیدی
    از شروع کار و فعالیت جدید حتی برای خرید یه وسیله کوچیک هم دچار استرس وترس میشم
    نمیدونم چجوری باید حالم رو توضیح بدم خودم هم گیجم به خدا

    - - - Updated - - -


    اگه پای کار یا فعالیتی هم برم تا انجامش ندم دست از اون کار نمیکشم اونم به بهترین وجه ممکن ولی خیلی کم پیش میاد اراده کنم برم سراغ اون کار
    این رو میدونم یه انرژی نهفته تو وجودم هست که نمیدونم چجوری تحریکش کنم همش منتظر یه محرک و یه تلنگر هستم ولی از کجا و چجوری نمیدونم؟
    مرا با حقیقت
    بیازار
    اما،
    هرگز با دروغ
    آرامم نکن.


  14. 2 کاربر از پست مفید abi.bikaran تشکرکرده اند .

    alireza35 (چهارشنبه 09 مهر 93), صبا_2009 (چهارشنبه 09 مهر 93)

  15. #8
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    آبی
    چند ساله که ناامید شدی از ازدواج؟
    چه مدته که حس بی انگیزگی می کنی؟

    ممکنه دلیل این احساس بی انگیزگیت ناامید شدن از ازدواج باشه. اینکه فکر کنی همیشه همین طور که هست همه چی باقی می مونه. این جس یکنواختی بهت داده

    برای ازدواج به نظر من ناامید نشو اما منتظر هم نمون
    ویزگی های شخص مورد نظرتو پیدا کن حتی بنویس و به خدا بگو بهت اون ادمو بده بعدش به خدا اطمینان کن
    امیدوار باش اما منتظر نباش و خودت هر کاری نیازه بکنی بکن

    من حالم بدتر از تو هست
    نمی تونم درست دلداریت بدم
    اما خود ازدواج کردن که زمانی نمی بره
    اینکه شخص متناسبت پیدا شه مهمه
    بچه هم اگه ادم مناسبی باشه شوهرت نهاینا دو سال بعد از ازدواجت خواهی داشت
    به خودت برس و سعی کن شاد باشی
    موفق باشی

  16. 2 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (پنجشنبه 10 مهر 93), تیام (پنجشنبه 10 مهر 93)

  17. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 26 آذر 93 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-13
    نوشته ها
    165
    امتیاز
    1,059
    سطح
    17
    Points: 1,059, Level: 17
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    131

    تشکرشده 275 در 125 پست

    Rep Power
    0
    Array
    منظور من هم همین بود خانم ، خود همون انگیزه هم نیاز به انرژی ، تمرکز و زمان دارد.

    شما وقتی ذهنتون را درگیر موضوعی ( حالا هر موضوعی) میکنید ، از توان بررسی موضاعات دیگه کاسته میشه .
    تعداد موضوعات در ذهنتون را کم کنید ، سعی کنید به طرف تک بعدی شدن حرکت کنید ، تک بعدی شدن باعث میشه شما انرژی و زمان را بهتر مدیریت کنید.

    منظورم از تک بعدی فردی هست که تعداد موضوعات خیلی کمی در ذهن داره اما هر موضوع را با دقت بسیار زیاد و انگیزه بالا انجام ، حتی یک خانم خانه دار هم مثال این تیپ میتونه باشه ، که خیلی شاد و با انگیزه داره همون کار خونه را درست و با انگیزه انجام میده . یا یک معلم که همون کار معلمی را به صورت حرفه ای و تک بعدی درست انجام میده ، اتفاقا از نظر مالی هم خوب میتونه پیشرفت کنه شاید در اینده صاحب یک آموزشگاه موفق بشه.

    گفتید روزها الکی میره ، اگر خیلی شخصی نیست و صلاح میدونید ، برنامه یکی دو روز هفته را اینجا بنویسید ، کارهای روزانه خودتون ، شامل زمانی که صرف فعالییت ها میکنید ، بیشتر منظورم اوقات غیر ساعت کار.

    البته خانم یک مطلبی را هم دقت کنید ، بی انگیزه گی مشکلی که در حال حاظر کلا در جامعه داریم خود من هم بعضی مواقع مقطعی دارم ، حتی افراد اطراف شما که فکر میکنید ظاهرا با انگیزه هستند هم بعضی مواقع بی انگیزه میشوند که به نظر من یکی از عوامل این معضل ، تعداد موضوعات بسیار زیاد در ذهن هست که باعث خستگی و ناتوانی ذهن میشه.

  18. 2 کاربر از پست مفید alireza35 تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (پنجشنبه 10 مهر 93), sanjab (پنجشنبه 10 مهر 93)

  19. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 15 دی 96 [ 12:23]
    تاریخ عضویت
    1393-6-30
    نوشته ها
    85
    امتیاز
    3,791
    سطح
    38
    Points: 3,791, Level: 38
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 9
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 243 در 62 پست

    Rep Power
    0
    Array
    باسلام به همگی دوست عزیزمنم خیلی شبیه شما هستم البته نه همیشه اما وقتی استرسها و نگرانیها و فکرام زیاد باشه
    نظرم رو میگم شاید به دردت بخوره احتمالا چون مشغولیات ذهنت و نگرانیهات زیاد بوده اینطوری شدی البته شاید الان دیگه فکری تو ذهنت اذیتت نکنه ولی حتما تو یه دوره ایی خیلی درگیری ذذهنی داشتی خب ببین شما توی چاله بی انگیزگی میفتی ولی اینکهخودت به حال خودت واقفی خیلی خوبه پس یعنی میتونی یه کارایی بکنی اول از همه اون لیستی که دوستمون گفت رو برو سراغش همیشه یه دفترچه و خودکار بذذار کنار سیستمت یا تختت که هر وقت حسش اومد سریع کارهارو یادداشت کنی دوم اینکه اصلا خودتو مجبور نکن بذار حس هرکاری بیاد سراغت البته از کل حس اون کار اگه یه درصدشم بیاد شروع بکن سوم یه وقتایی که تو اوج بی انگیزگی هستی خودتو رها کن یعنی هیچ کاری انجام نده بذار کامل غرق بشی وقتی حس غرق شدنت کامل بشه خودش مثل یه نیروی محرکه در جهت عکس بی انگیزگی عمل میکنه انگار انقدر از خودت بدت میاد که واسه چند لحظه میخوای پاشی و همه کارا رو بکنی چهارم اینکه یه وقتایی با اینکه اصلا حس کاری رو نداری ولی همینجوری الکی برو سراغش و خودتو در عمل انجام شده قرار بده و دیگه اینکه از کارای خیلی مورد علاقت شروع کن انشالا که درست میشه زیاد بهش فکر نکن بیشتر به کارایی که میتونی انجام بدی فکر کن

  20. کاربر روبرو از پست مفید تقدیر تشکرکرده است .

    abi.bikaran (پنجشنبه 10 مهر 93)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. مادرم مریضیمو تو فامیل و غریبه جار میزنه چیکار کنم جرات خودکشی هم ندارم
    توسط golii در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: جمعه 29 اسفند 93, 04:46
  2. پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: یکشنبه 11 خرداد 93, 10:55
  3. شوق مرگ تو وجودم بال بال میزنه , چیکار کنم بش برسم؟
    توسط jonube-sorkh در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 27
    آخرين نوشته: جمعه 03 آبان 92, 14:34
  4. شمارو بخدا بگید چه خاکی بریزم تو سرم؟
    توسط coyote_coquetry در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 57
    آخرين نوشته: شنبه 23 آبان 88, 06:58
  5. بدبینی تو تالار موج میزنه
    توسط who در انجمن پیشنهادات ،انتقادات و مشکلات تالار
    پاسخ ها: 17
    آخرين نوشته: جمعه 18 بهمن 87, 08:12

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:44 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.