سلام. هیچکس رو ندارم که باهاش راجع به اوضاع و احوال بدم حرف بزنم ولی نمیتونمم بریزم تو خودم اینجا مینویسم شاید خیلی هاتون بگید باز این شروع کرد !
چیکارکنم دیگه دارم روزبه روز بدتر میشم . بیشتر دوست دارم بمیرم تا خوب بشم .
از قیافم بدم میاد اوضاع مالیمون اونقدر خوب نیست که قیافمو درست کنم .
مطمئنم اگه خوشگل بودم حالم بهتر بود ...
حتی کارهایی که دوست داشتم انجام بدم رو پشت گوش میندازم
چند هفته است که میخوام برم دنبال ورزش که حالم خوب شه تنبل و شل نباشم انقدر.
کوه نوردی رو انتخاب کردم . باید یه تلفن بزنم به باشگاه کوهنوردی تا ببینم کلاس هاشون برای مبتدی ها کی هست و چجوریاست ...
ولی زنگ نمیزنم که، به خاطر ترس از شروع فعالیتی جدید و...
بیست سالم شد هنوز تو 14 سالگی موندم .
هنوز میگم زشتم بی استعدادم و...
یه اشتباهی کردم دوباره که میخوام خودمو خفه کنم فراموش کاری! خیلی مسخرست که
برنامه هفته گی دانشگامو ندیدم و یکی از کلاسامو فراموش کردم
بعد رفتم تو ساعت اون کلاس فراموش شده، خارج از دانشگاه کلاس مربی هنر کودک ثبت نام کردم
حالا خوبه اون یکی کلاسمو یادم مونده و رفتم. چطور شده اون یکیو فراموش کردم فکر کردم فقط همون یه کلاس رو دارم. وااااای من مغز دارم؟؟؟؟؟ بدبختی این که حذف واضافه هم تموم شده!
الان نمیدونم باید چیکار کنم ترم آخر کاردانی هستمو همش 6 واحد دارم. حالا گند زدم به همه چی با خنگ بازیم ... کلی برنامه ریزی میکنم اینجوری میشه آخه چرا؟! لابد قسمت نیست کلاس مربی گری هنر برم مدرک بگیرم برم سر کار . آره دیگه بچه های بدبخت استاد خنگی مثل منو نمیخوان
من چرا حواسمو جمع نمیکنم؟؟؟
من چم شده ؟!
چرا تا میام خوب شم همه چی رو سرم خراب میشه؟!
علاقه مندی ها (Bookmarks)