http://www.hamdardi.net/thread-35142.htmlباسلام
من قبلا دوتاتاپیک زده بودم که دومیش اسمش این بود
کمکم کنید،خواهش میکنم عشقم داره خودشو نابود میکنه.لینکش اول پست هست
که انجا همه چیزوگفتم.از ان وقت که خانم فرشته مهربان تاپیک بنده روبستن من تنهاتر شدم و به کل دیونه شدم.دوستم به ان اقازنگ زد وانم به دوستم اعتمادکرده بود بهش گفته بود من نامزدنکردم میخوام برم خارج من هرکارتونستم کردم ازم متنفرشه حالاتوکمکش کن.امروز هم وقتی خودم زنگ زدم حرفایی شنیدم که اگرسنگ میشنید اب میشد.دیونه شده بودم حتی ی لحظه بابامو صدازدم بیادباهاش حرف بزنه.چون ان میگفت دست ازسرم برداراصن گوشیوبده بابات تاحسابتوبرسم.شرمندم اینارو میگم ولی بهم گفت من دخترهرجایی هرکسی نیمخوام بروپیش عشق اولت.برو پیش فلانی بروخونشون توله سگ.هرغلطی خواشتی بکن نمیخوامت چطوریگم ژندگیمونابودکردی اگرنبودی الان زن داشتم بچه هم داشتم.همه حرفات دروغ بود.
به دوستم حرفاشو گفتم همونی که بااین اقاحرف زده بود و حقیقتوبهم گفته بود،دوستم گفت حتما میخوادازش متنفرشی بهش خیلی فشاراوری عصبیش کردی این حرفا رو ژده.دلم روشنه درس میشه.وقتی حرف زدم باهاش حس نفرت نبودمطمئنم و ی جورایی امیدوارم کرددوباره
ولی من دیگه نمیخوام امیدوارباشم.میخوام فراموشش کنم دوباره بشم ادم سابق.میخوام فراموش کنم خاص محبت کردناشو شیطونی و شلوغی هاشو.ی بغض شد توگلوم.ولی نمیخوام این بغض عمیشه باشه.
میخوام بگید چطوری فراموشش کنم فقط حرف شعاری نگید دوستای خوبم.قانعم کنید خوب قانعم کنید که واقعادوستم نداشت.قانعم کنید اگرمیخواد ازش متنفرشم بخاطرعشق نیست بخاطردلسوزیه
دوستایی که تاپیک قبلموخوندن میدونن چقدر حالم بدبود ونزدیک بود کارم به تیمارستان بکشه.
باخودم میگم ببین دوستت باهاش حرف زده میگه حسش نفرت نبوده میخوادازسرعشق بهت تنفربده
ویاد تمام شیطنتاومحبتاش حرفاش میفتم.
بازباخودم میگم خب شایدواقعامتنفرباشه دیگه بدبخت چطوریگه نمیخوادم داره خودشومیشگه ومیگه ازت بدممیاد
دوستای خوبم خیلی بهتون نیازدارم.باحرفاتون ارومم کنید،میخوام زندگیمو بسازم دوباره
علاقه مندی ها (Bookmarks)