نوشته اصلی توسط
sama_t
ممنونم از دوستان خوبم.. چشم آقا پارسا به خانوادم میگم ولی کم کم.. فکر نکنم درست باشه یه دفعه بگم رفته وکیل گرفته.. اگر یه وکیل خوب پیدا کردم که بتونه اطلاعات کامل و دقیق بهم بده میرم پیشش......... شیدا جان من اگر اومدم تو این تالار برای این بود که با برطرف کردن مشکلات خودم بتونم زندگیمونو درست کنم. پس تمرکزم رو اشتباهات خودم بود در حالیکه اشتباهات همسرم خیلی بیشتر بوده.... همسرم یک سری دلایل برای تصمیمش میاره که از نظر همه بهانه ست, و طبق نظر خانوادش , مشاور و دوستانش ایشون تازه هوس زندگی مجردی کرده, نمی خواد دیگه زیر بار مسولیت باشه چون تو سن خیلی پایین ازدواج کرده و پشیمونه..... مدام میگه تو بد نیستی اما من نمی خوام دیگه
همسرتون به یه حسی رسیده که براش قابل بیان نیست، فقط می دونه که دیگه نمی تونه
هر چی هم بگه، شما می خواهید بگید بهانه است. اتفاقا اگر سال اول زندگی به این مرحله می رسید می شد دلایل واضح و مشخصی بگه.
ولی وقتی بعد از هفت سال زندگی به اینجا می رسه، یعنی ذره ذره رسیده و اون ذره ذره ها را نمی تونه واضح پیدا یا بیان کنه. شاید یه مشاور بتونه کمکش کنه در بیان چیزی که به اینجا رسوندتش.
هیچ کس آرامش و زیبایی زندگی متاهلی را به مجردی و بلاتکلیفی و آلاخون والاخونی (مخصوصا بعد از طلاق) ترجیح نمی ده.
پس نگید هوس زندگی مجردی کرده.
حتی رفتار الانش هم نشون می ده داره نهایت تلاشش را می کنه که با اخلاق و انسانی با موضوع برخورد کنه.
ایشون که کل خانواده اش وکیلند و الان هم وکیل گرفته اینقدر می دونه که می تونست تو خونه بمونه، دو تا داد سر شما بزنه و کاری کنه که خونه را ترک کنی
بعد هم دعوا و شلوغ بازی و ...
با رد و بدل کردن حرف بین فامیل و دوست و آشنا موضوع را بحرانی تر کنه و حرمتها برداشته بشه و ...
بعد هم عدم تمکین و پله های دادگاه و ... برسی به جایی که یه چیزی هم دستی بدی و بری.
حس می کنم این آدم نمی تونه بی وجدان باشه.
یا خیلی ترسو و بزدل و بی جراته (فرض دورتر)
یا آدم دلسوز و اخلاقمندی که متوجه شده نمی تونه ادامه بده (فرض نزدیکتر)
اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
مادر ترزا
علاقه مندی ها (Bookmarks)