به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 28 , از مجموع 28
  1. #21
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 27 آذر 94 [ 13:28]
    تاریخ عضویت
    1393-5-10
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    1,213
    سطح
    19
    Points: 1,213, Level: 19
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 151 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام و احترام.


    1- همونطور که خودتون باید به این نتیجه رسیده باشین، ازدواج بسیار زودهنگامتون زمینه ساز بسیاری از مشکلاتتون شده. طرف مقابلتون و حتی خودتون قبل از کسب آگاهی و آمادگی، وارد تجربه ی بزرگی با عنوان ازدواج شدین. به عنوان نزدیک ترین آدم به خودتون، و بزرگترین تصمیم گیرنده ی زندگی تون، باید بها و مسئولیت انتخابتون رو بپردازید و با شرایط موجود مدارا کنید و برای اصلاح اون دسته از مسائل رابطه تون که اصلاح پذیر هستند، به تدریج و با ملایمت راه حل پیدا کنید. ببینم شما قصد ندارید همونطور که بدون شناخت و آمادگی ازدواج رو تجربه کردین، بدون تجربه و آمادگی طلاق رو هم تجربه کنید که؟! قبل ازدواج هیچ فکرشم میکردین که ازدواج بتونه به همچین رابطه ی ناخوشایندی تبدیل بشه؟! ولی شد! دیگه خدا میدونه طلاقی نه تنها شما بلکه همه از فکرشم واهمه دارن چی از آب درمیاد! ضمن اینکه شرایط زندگی شما به هیچ وجه حتی مستعد نیاز به طلاق نیست!! خیلی عذر میخوام که اینو میگم ولی حقیقت اینه که به نظرم همسر شما باید میومدن تاپیک میزدن که «از کجا بفهمم این زندگی ارزش ادامه دادن داره یا نه؟!»!! پیشنهادم اینه که قبل از اینکه همچین اتفاقی بیوفته و ایشون از انتخاب زودهنگامش پشیمون شن، توقعاتتون رو تعدیل کنید و به جای رو اعصاب خودتون و همسرتون رفتن، تا جایی که میشه زیرکانه به دنبال راه حل رفع نیازهاتون باشید و اونجایی که نمیشه رو هم ببخشید. بخشش بی منت و حرف و حدیث! چون این انتخاب شماست! شوخی نیست همسر شماست! و شما وظیفه دارین پای انتخابتون وایستین.




    2- اختلاف و بحث هایی که تو ارتباط خانواده هاتون بوجود اومده، با توجه به شرایط شما و همسرتون کاملا طبیعی و قابل پیش بینیه. چراکه:


    2-1.همسر شما هنوز نوجونی نکرده، مسئولیت آینده ی شما رو قبول کرده و حالا دیگه جوونی کردنش با مسئولیتش در تضاده و این مسئله، هم زمینه ی نارضایتی خودش رو فراهم میاره و هم زمینه ی نارضایتی احتمالی پدر و خانواده ی شما رو.
    2-2.سن شما و همسرتون به دیگران توهم حق دخالت تو زندگیتون رو میده، و البته ازدواج تو همچین سنی، واقعاً گاهی حمایت و یا دخالت خانواده ها رو میطلبه!
    2-2.پدر و مادری که بتونن درست، چنین ازدواجی رو حمایت و مدیریت کنن واقعاً کمیابن. باید واقع بین بود. حالا چاره چیه؟! هیچی! شما تو جایگاهی هستید که نمیتونید احساس و روش قضاوت همسرتون رو تغییر بدین. باید صبور باشین و اجازه بدین زمان کار خودش رو بکنه.



    3- به عنوان یه شخص سوم که نه طرف شماس و نه طرف همسرتون، به شما میگم که 90% مشکلاتتون از حساسیت خودتونه. چراکه از یه گربه انتظار نمیره بتونه شنا کنه! همسرتون تو سنی ازدواج نکردن که بتونید ازشون انتظار مهارت های اینچنینی داشته باشین. لطفا بجای اینکه اعصاب و روان همدیگه رو له کنید، با همدیگه بزرگ شین و مهارت های مدیریت رابطه تونو باهم یاد بگیرید.




    4- جایگاه خودتونو حفظ کنید لطفاً ! شما همه کس و همه چیزِ زندگی اون مرد نیستید! به خدا از اینهمه ظلمی که به خودتون میکنید ناراحتم! اون خواهرزاده ای که ازش حرف میزنید، بجای اینکه تهدید و یا سوژه ی حسودی شما باشه، خودش یک فرصت برای شماس! فرصت اینکه با محبت و نزدیکی به اون بچه و کلاً به عزیزان همسرتون، به ایشون نزدیک تر بشید! دوستان همسرتون هم جای خودشون رو دارن تو زندگی ایشون. تازه وقتی ایشون میگن بعد زندگی مشترک از روابط مجردی فاصله میگیرن، شما باید کلاهتونم بندازید هوا! ای بابا!





    5- لج بازی به هیشکی به اندازه ی خودتون آسیب نمیزنه. من جای شما بودم حتی اگه طرف مقابلم سعی میکرد حرصم رو دربیاره، با شیرینی و شوخی از کنارش میگذشتم. کم کم بزرگ میشه و هم از خامی های گذشته ش پشیمون میشه و هم به مدارای شما تو اون دوره افتخار میکنه!





    6- شما بدجور رفتین رو اعصاب همسرتون! من اگه جای ایشون بودن حسابی زده شده بودم تا الان. البته اینطور که بنظر میاد ایشون هم کم زده نشدن. لطفا این اشتباهی که ندونسته مرتکب شدین رو بپذیرین و به مرور اصلاحش کنید. رفتاری که مشاورتون پیشنهاد کردن بهترین گزینه س. دلخوری هاتون رو تو فرصت مناسب، لابلای لحظه های خوبتون، با یه جمله ی ساده مطرح کنید و ازش گذر کنید. به اصطکاک و بازخواست نکشونیدش. اگه همون جمله ی ساده کار خودشو نکنه، هیچ دعوا و جنگ صلیبی هم نمیتونه کاری بکنه. صبرتون رو ببرین بالا و به کارایی همون جمله ی ساده امیدوار باشین. من به شخصه لابلای توضیحاتتون علاقه ی همسرتون بهتون رو حس کردم. همین که 5 سال رابطه با اینهمه حاشیه ایشونو پشیمون نکرده، خودش یعنی خیلی به شما علاقه دارن. حواستون باشه قدر این علاقه رو بدونین و خوشی نزنه زیر دلتون!!




    7- خلاصه اینکه:

    از حاشیه ها تو رابطه تون فرار کنید! مامانم اینو گفت و خواهرش اونو گفت و ...تعطیل. یه سال باقی مونده تا زیر یه سقف رفتنو با مدارا بگذرونین. محبت کنید. آویزون نشین، اجازه بدین دلش تنگ شه. گاهی دلخوریهاتون رو قورت بدین! آخه حال رابطه تون خوب نیست و باید نمکِ رو زخم نشین تا ترمیم شه. فشار تعطیل! آزادش بذارین. بذارین تغییرو احساس کنه. طلاق رو اینقد ساده فرض نکنید. برای خودش منجلابیه! مطمئنم حتی اگه بعد ازدواج در نهایت به زندگی ایده آلتون نرسید، به مرور و با مدارای شما همه چیز بهتر از الان میشه. ایده آل ها همیشه بدست اومدنی نیستن. گاهی انتخاب بهترین گزینه خودش یه افتخاره! موفق باشید.


    اگر در آنچه‌ میگوئی‌ راست‌ میگوئی‌، من‌ از خدا میخواهم‌ تا از من‌ درگذرد ؛

    و اگر در آنچه‌ میگوئی‌ دروغ‌ میگوئی‌، پس‌ من‌ از خدا میخواهم‌ تا از تو درگذرد.




  2. 5 کاربر از پست مفید mercin تشکرکرده اند .

    khaleghezey (چهارشنبه 26 شهریور 93), paiize (پنجشنبه 27 شهریور 93), roozbeh220 (چهارشنبه 26 شهریور 93), Somebody20 (چهارشنبه 26 شهریور 93), شیدا. (پنجشنبه 27 شهریور 93)

  3. #22
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 دی 01 [ 17:36]
    تاریخ عضویت
    1393-3-15
    نوشته ها
    430
    امتیاز
    13,817
    سطح
    76
    Points: 13,817, Level: 76
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    833

    تشکرشده 422 در 187 پست

    Rep Power
    64
    Array
    ممنونم mercin عزیز.
    فک میکنم شما یه اقا هستین.
    چون همه چیزو از بعد مردونه دیدین.بدون اینکه در نظر بگیرین من یه هم سن و سالی ندارم.من هم تو زمانی که اوج احساساتم بود دایم احساساتم سرکوب شده.

    1.من نمیخواستم همه کسش باشم.میخواستم همونقد که واسم مهم بود منم ادم مهمی باشم واسش.
    2.باهم؟ باهم رشد کنیم؟ خب اون نمیخواد باهم باشیم.دوست داره تنها باشه.اون اصن نیازی به من نداره... تنها ازادتره.راحت تره.نمیشه باهم رشد کنیم.باید بگیم: سعی کن وصل شی بهش باهاش رشد کنی
    3.واقعا قبول دارم حساسیتم زیاد شده.فقط هم خودمو اذیت میکنم... باید کمش کنم
    4.خونواده هامون اشتی کردن.مامانم به بهونه مکه رفتن مادرشوهرم رفت پیش مادر شوهرم و ازش خواست این جریانارو به خاطر زندگی ما تموم کنن.اونم قبول کرد و اشتی کردن.ولی مشکل اونا نیستن.مشکل خودمونیم

    اما خیلی باهاتون موافقم.یعنی خیلی ریز و موشکافانه همه زندگیمو مشکلاتشو ریشه هاشو برام گفتین.این از بهترین پستایی بود که خونده بودم و ممنونم.
    خوشحال میشم باز هم به تاپیکم سر بزنید.

    یه روزایی بود که زور میزدم دوسش نداشته باشم.
    الان دارم زور میزنم مثه قبل عاشقش بشم ولی نمی تونم.یه ثانیه م نمیتونم فکرای منفیو بذارم کنار و راجع بهش خوب فک کنم.
    انگار یه ادم جدید جلوم وایساده.که اصلا دوسش ندارم و نمیخوام داشته باشم.اینجوری راحت ترم.
    هرکار میکنم بتونم و بلند شم و کارایی که مشاور و دوستان بهم گفتن رو بکنم نمیتونم.
    نمیتونم بهش بخندم.بهش نزدیک شم.حتی وقتی بغلم میکنه معذبم.
    اصن نمیتونم کاراشو بذارم کنار.انگار تازه دارم میشناسمش.
    یه احساس جدیده.
    ترجیح میدم نبینمش.
    همه کاراش رو اعصابمه.حتی وقتی میخنده اعصابم خورد میشه.
    اونم انگار میخواد حرصم بده....
    خیلی میترسم... فک میکنم وارد یه مرحله جدید از زندگی شدم که ایشون بوجود اوردن بدو اینکه نظر منو بخوان و راضین...
    وقتی پیششم احساس میکنم غرور و عزت نفس و شخصیت و هیچی ندارم...


    - - - Updated - - -

    چقد این تالار جالبه.
    وقتی داری زندگی میکنی.حداقل دوسش داری همه میان میگن:
    بیشترفک کن.نرو سر زندگیت.به کجا چنین شتابان؟!...
    وقتی بریدی میگی اکی میخوام فک کنم .نمیخوام دوسش داشته باشم.میگی خسته شدم:
    همه میان میگن:
    طلاق چیه.این حرفا چیه.زندگی کن.بساز.دوسش داشته باش...

    يا راهي خواهم يافت
    يا راهي خواهم ساخت
    ویرایش توسط Somebody20 : پنجشنبه 27 شهریور 93 در ساعت 13:47

  4. 2 کاربر از پست مفید Somebody20 تشکرکرده اند .

    paiize (پنجشنبه 27 شهریور 93), شیدا. (پنجشنبه 27 شهریور 93)

  5. #23
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    ببین همه چیز به خودت بستگی داره
    اگه برای عاشق ترین مرد دنیا هم رفتارت طوری باشه که بفهمه نیاز دای تو رو به همه ترجیح بده و هی عشقشو ثابت کنه ...کلاس ی ذاره
    تو باید کاری کنی که اون دنبال جذب محبت تو باشه
    خیلی خانوم سنگین و رنگین و مودب
    هی باهاش بحث نکن هی خانواده هاتون رو مقایسه نکن و رفتارش رو زیر ذره بین نذار و نقدش نکن
    اینقد روش زون نکن
    وقتت رو روی علایقت بذار ... کارهای مفید کن
    اگه دوست داری برو کلاس زبان کلاس خط یا کلاس شنا
    برو ورزش کن
    وقتی زیاد بیکار باشی زیاد بهش گیر می دی
    هر کسی حق انتخاب داره اون شب دوست نداشته عروس کشون بیاد شما هم باید به نظرش احترام بذاری
    سعی کن زودتر برید سر خونه زندگیتن نامزدی طولانی خوب نیست و این بحث ها رو داره
    به هم احترام بذارید و نذار که رو تون به روی هم باز شه
    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟

  6. 3 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    paiize (پنجشنبه 27 شهریور 93), Somebody20 (پنجشنبه 27 شهریور 93), شیدا. (پنجشنبه 27 شهریور 93)

  7. #24
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 27 آذر 94 [ 13:28]
    تاریخ عضویت
    1393-5-10
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    1,213
    سطح
    19
    Points: 1,213, Level: 19
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 151 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array
    1- من مرد نیستم، فقط آقایون رو نسبتاً خوب میشناسم. بنظرم هر زنی برای خوشبخت بودن نیاز داره مردهارو خوب بشناسه. کلید خوشبختی و موفقیت زن تو روابطش، داشتن افکار مردونه و رفتار زنونه س.

    2- اهمیت از نگاه آدمهای مختلف معانی مختلفی داره چه برسه از نگاه جنس مختلف! شما به عنوان یه زن با ابراز علاقه اهمیت رابطه تونو نشون میدین ولی ساختار ذهنی و شخصیتی مرد یه جور دیگه س. علاقه ش رو تو تلاشش برای سروسامون دادن یه زندگی، تلاشش برای کنترل ذات تنوع طلبش، تلاشش برای عمل به قول هاش و ...باید جستجو کرد.


    3- شما ذهن یه مرد رو خسته کردین. باید رفتارتونو اصلاح کنید و بهش زمان بدین تا باور کنه تغییر کردین. بعد میتونین انتظار داشته باشین همه چیزو مثل روز اول بخواد.

    4- خداروشکر که هم صلح برقراره و هم متوجه لغزش های خودتون هم هستین. از این فرصت برای بهبود رابطه تون نهایت استفاده رو ببرید.


    5- مرد متاهل به زن و بچه ش خیانت میکنه و باز کارشناس دنبال سروسامون دادن به زندگیشونه و طلاق رو پیشنهاد نمیکنه اونوقت شما...خوشی زده زیر دلت عزیز من. قدر همسر و زندگیت رو بدون. رویایی فکر نکن. هرکسی لایق مشاوره گرفتن نیس. اگه مشاوره ها روت تاثیر مخرب داشتن، بخاطر نداشتن قدرت تشخیص خودت بوده. دیدتو باز کن و به زندگی یه جور دیگه نگاه کنه. یه جوری که ارزش تلاش و زحمت رو داشته باشه. با بریدن و گذاشتن و رفتن یه زندگی که توش نقش و مسئولیت شخصی و اجتماعی و قانونی و شرعی داری، هیچی بهتر نمیشه، همچی بدتر میشه چون داری شونه خالی میکنی.

    6- مرد هم به غرور زن نیاز داره و هم به محبتش. افراط و تفریط نکن. از طرفی آویزون نشو و از طرفی هروقت خواست که باشی با شیرینی و ناز کنارش باش. کم کم غرور از دست رفته ت که نتیجه ی عدم آگاهی خودت بوده رو احیا میکنی. موفق باشی.


    اگر در آنچه‌ میگوئی‌ راست‌ میگوئی‌، من‌ از خدا میخواهم‌ تا از من‌ درگذرد ؛

    و اگر در آنچه‌ میگوئی‌ دروغ‌ میگوئی‌، پس‌ من‌ از خدا میخواهم‌ تا از تو درگذرد.




  8. 4 کاربر از پست مفید mercin تشکرکرده اند .

    Somebody20 (جمعه 28 شهریور 93), zendegiye movafagh (پنجشنبه 27 شهریور 93), اثر راشومون (سه شنبه 22 مهر 93), شیدا. (پنجشنبه 27 شهریور 93)

  9. #25
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 دی 01 [ 17:36]
    تاریخ عضویت
    1393-3-15
    نوشته ها
    430
    امتیاز
    13,817
    سطح
    76
    Points: 13,817, Level: 76
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    833

    تشکرشده 422 در 187 پست

    Rep Power
    64
    Array
    الان اون شب كه تا صب گريه ميكردم قول داد ديگه طبقه پايينشون قليون نكشه.
    الان زده زيرش ميگه زمستون شه درارو ميبندم بوش نياد خونه تون دوستامو ميارم پايين.همچين قوليم ندادم من،فقط گفتم نميدارم بوش بياد خونه تون.

    الان بگين چه برخوردى كنم بايد دقيقا با همچين ادمى،!؟
    اين صحبتهام در كمال ارامش بدون دعوا،بعد ازين كه رفتم كمكش كردم كل خونه شونو تميز كرد زده شد

    يا راهي خواهم يافت
    يا راهي خواهم ساخت

  10. #26
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 27 آذر 94 [ 13:28]
    تاریخ عضویت
    1393-5-10
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    1,213
    سطح
    19
    Points: 1,213, Level: 19
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 151 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array
    1- راه مطمئنی بلدی که متقاعد/مجبورشون کنی قلیون نکشن؟ بگرد، از همه نزدیکان امین و خوش سابقه ی زندگیت هم راهنمایی بگیر. اگه پیدا کردی حتما انجامش بده. اگه پیدا نکردی هم خیالت جمعه که گشتی.



    2- تو مرحله ی دوم که به این نتیجه رسیدی راهی وجود نداره، 2 راه پیش رو داری:


    2-1. مدام/گهگاه/با برنامه/بی برنامه با همسرت بحث و درگیری راجع به این موضوع داشته باشی و رابطه اعصاب دوتاتون خدایی نکرده ضعیف شه.

    2-2. بیخیالش باشی و بذاری بکشه ولی مراقب خودت باشی که اگه بودی و خواست بکشه، دودش به مرور اذیتت نکنه.



    3- تو خونه بکشه بهتره یا اینقد فشار بیاری که بره تو سفره خونه بکشه و هم به از خونه دور بودن عادت کنه و هم خدایی نکرده احتمال اعتیادش به چیزایی بدتر از قلیون بره بالا؟!



    4- قول داده بعد ازدواج جمع های مجردیو بذاره کنار یا حداقل کم کنه، اصلا شرایط تاهل ایجاب میکنه که کم کنه. پس امیدوار باش.



    5- قول نگیری سنگین تری تا با فشار قول بگیری. اینجوری قول دادناش و قول گرفتن هات تو موارد مهم تر، ارزش خودشونو بیشتر حفظ میکنن.



    6- شاید 5 سال دیگه به بهونه ی بچه تون و سلامتیش بتونی ببریش پیش مشاور و بخوای کم کم ترک کنه...نمیدونم...



    7- دوستانی که مجردین، لطفاً درس بگیرید و موقع انتخاب چشاتونو باز کنید و معیاراتونو قربانی احساساتتون نکنید.


    اگر در آنچه‌ میگوئی‌ راست‌ میگوئی‌، من‌ از خدا میخواهم‌ تا از من‌ درگذرد ؛

    و اگر در آنچه‌ میگوئی‌ دروغ‌ میگوئی‌، پس‌ من‌ از خدا میخواهم‌ تا از تو درگذرد.




  11. کاربر روبرو از پست مفید mercin تشکرکرده است .

    Somebody20 (جمعه 28 شهریور 93)

  12. #27
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 دی 01 [ 17:36]
    تاریخ عضویت
    1393-3-15
    نوشته ها
    430
    امتیاز
    13,817
    سطح
    76
    Points: 13,817, Level: 76
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    833

    تشکرشده 422 در 187 پست

    Rep Power
    64
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mercin نمایش پست ها
    1- راه مطمئنی بلدی که متقاعد/مجبورشون کنی قلیون نکشن؟ بگرد، از همه نزدیکان امین و خوش سابقه ی زندگیت هم راهنمایی بگیر. اگه پیدا کردی حتما انجامش بده. اگه پیدا نکردی هم خیالت جمعه که گشتی
    من اصلا و ابدا به ذهنمم خطور نمیکنه که نکشه.چون تو خونوادشون محاله.تازه شوهر من بهترین پسر فامیله.که چیزای دیگه نمیکشه.اصلا با اعتیاد مشکلی ندارن اینا.
    عیب کار اینجاست که خونواده من از هیچی اندازه این چیزا بدشون نمیاد.تا هفت پشت یه معتاد نداریم.

    من فقط میگم کم شه.همین قلیون تو جمع خونواده باشه.نه با دوستاش.نه هرشب.نه هرروز.




    2- تو مرحله ی دوم که به این نتیجه رسیدی راهی وجود نداره، 2 راه پیش رو داری:


    2-1. مدام/گهگاه/با برنامه/بی برنامه با همسرت بحث و درگیری راجع به این موضوع داشته باشی و رابطه اعصاب دوتاتون خدایی نکرده ضعیف شه.

    2-2. بیخیالش باشی و بذاری بکشه ولی مراقب خودت باشی که اگه بودی و خواست بکشه، دودش به مرور اذیتت نکنه.



    3- تو خونه بکشه بهتره یا اینقد فشار بیاری که بره تو سفره خونه بکشه و هم به از خونه دور بودن عادت کنه و هم خدایی نکرده احتمال اعتیادش به چیزایی بدتر از قلیون بره بالا؟!

    شهر ما سفره خونه نداره والا.مگه اینکه بره خونه بقیه دوستاش!!! که اونم خیلی کم پیش میاد خالی شه.
    واسه همین دادن این قول انقدر سختش بود



    4- قول داده بعد ازدواج جمع های مجردیو بذاره کنار یا حداقل کم کنه، اصلا شرایط تاهل ایجاب میکنه که کم کنه. پس امیدوار باش.
    به چی امیدوار باشم؟! مگه این همین ادمی نیست که قول داد دوستاشو نیاره پایین؟
    قول داد یه مغازه بزنه مستقل شه؟
    اوووووو.تا دلتون بخواد به من قول داد و پای هیچکدوم نموند.منم به روش نیاوردم که مثلا لوث نشه!!!
    به همین راحتی.اون موقع هم میکه من قول دادم؟؟؟ نه!! من گفتم دوستامو نمیارم شب خونمون بخوابن! نگفتم که شب نمیرم خونه دوستام بخوابن!




    5- قول نگیری سنگین تری تا با فشار قول بگیری. اینجوری قول دادناش و قول گرفتن هات تو موارد مهم تر، ارزش خودشونو بیشتر حفظ میکنن.
    به زور یعنی چی دقیقا؟ خودش خواست.خودش بعد از یه ربع سکوت و رفتن من تو اتاق اومد تو و گفت من به تو قول میدم دیگهتو این خونه قلیون نمیکشم.قول میدم.(این عین جمله شه!)


    6- شاید 5 سال دیگه به بهونه ی بچه تون و سلامتیش بتونی ببریش پیش مشاور و بخوای کم کم ترک کنه...نمیدونم...



    7- دوستانی که مجردین، لطفاً درس بگیرید و موقع انتخاب چشاتونو باز کنید و معیاراتونو قربانی احساساتتون نکنید.
    من چند بار گفتم تو چشام نیگا کن.این قول رو ندادی تو؟
    گفت نه! من گفتم این بود تا تابستونه اینکارو نمیکنم که بوش نیاد.زمستون که درا بسته س بوش نمیا د خونه تون.
    تو چشام نیگا کرد قسم خورد برنامه همینه.
    منم دیگه عقلم به هیچ جا قطع نداد.گفتم الکی میگی.نمیکنی.
    دیگه م بحث نکردم.

    حالا موندم کار درست چیه.شمارو خدارو کمکم کنید گند نزنم باز

    - - - Updated - - -

    بعدشم از همه بدتر اینه که:این جریان طبقه پایینشون خونمونم که بریم سرجاشه.
    خیلی شیک هرروز میاد مغازه.
    خونه خالیم که کنار مغازه.
    منم که خیالم اینه رفته سر کار شوهرم
    دیگه شرایط ازین بهتر؟؟

    برم با باباش صحبت کنم بگم اجاره بدین پایینو؟!

    هر سال اجاره میدادن.امسال شوهرم ایییده داد ندین که قاطیه مغازش کنیم.که میشه سفره خونه به جای مغازه

    يا راهي خواهم يافت
    يا راهي خواهم ساخت
    ویرایش توسط Somebody20 : جمعه 28 شهریور 93 در ساعت 20:16

  13. کاربر روبرو از پست مفید Somebody20 تشکرکرده است .

    roozbeh220 (جمعه 28 شهریور 93)

  14. #28
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 08 خرداد 95 [ 23:23]
    تاریخ عضویت
    1393-4-30
    نوشته ها
    502
    امتیاز
    6,216
    سطح
    51
    Points: 6,216, Level: 51
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,079

    تشکرشده 1,505 در 452 پست

    Rep Power
    72
    Array
    سلام ..من فکر کنم همسرت خیلی جدی نگرفته شما رو یعنی هنوز باورش نشده که همسری داره و باید با شما مثل یک شوهر برخورد کنه نه یه دوست معمولی...خوب چرا یه کاری میکنی که بعدش بهش التماس کنی ببخشدت یا حرفی بهش نزن یا اگر زدی قاطع باش و سر حرفت بمون... یه اشتباه دیگه ات اینه که هی میشینی رفتارای همسرت رو واسه خودت تفسیر و تحلیل میکنی مثلا اگر این حرف رو زد پس منظورش این بود یا اگر اینکار رو کرد دلیلش این بود..اگه از شوهرت محبت میخوای یا ازش انتظاری داری مستقیما بهش بگو نه با خواهش و تمنا و نه با قهر کردن..متاسفانه ما آدم ها همیشه میخواییم طرف مقابلمون رو تغییر بدیم ولی این تغییر اول باید از خودمون شروع بشه

  15. کاربر روبرو از پست مفید رزا تشکرکرده است .

    mythicalgirl (یکشنبه 02 اسفند 94)


 
صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:29 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.