به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 5 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 , از مجموع 66
  1. #41
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 مهر 97 [ 17:26]
    تاریخ عضویت
    1391-7-30
    نوشته ها
    234
    امتیاز
    6,479
    سطح
    52
    Points: 6,479, Level: 52
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    830

    تشکرشده 901 در 185 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    35
    Array

    RE: << سوتی های شنیدنی شما >>

    به بابام می گم بابا این کتاب راجع به قانون جذب می گه.می دونی که قانون جذب چیه؟
    بابای من هم با اعتماد به نفس کامل می گه:چیه فکر کردی از پشت کوه اومدم.معلومه می دونم منظورت قانون جاذبه نیوتن دیگه!!!!!!!!![/b]
    حالت من موقع شنیدن جواب بابام:
    حالت بابام هنگام دیدن عکس العملم:

    این داستان حقیقت دارد

  2. 18 کاربر از پست مفید پرنده غريب تشکرکرده اند .

    Quick (جمعه 01 شهریور 92), shapoor (پنجشنبه 31 مرداد 92), فرشته اردیبهشت (چهارشنبه 27 فروردین 93), پدربزرگ (یکشنبه 09 تیر 92), پرنده غريب (دوشنبه 16 بهمن 91), ویدا@ (پنجشنبه 22 فروردین 92), دختر بیخیال (چهارشنبه 27 فروردین 93), راحیل خانوم (جمعه 25 اسفند 91), رزا (جمعه 28 شهریور 93)

  3. #42
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1387-6-12
    محل سکونت
    همدردی
    نوشته ها
    2,295
    امتیاز
    31,060
    سطح
    100
    Points: 31,060, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    11,614

    تشکرشده 12,542 در 2,269 پست

    Rep Power
    256
    Array

    RE: << سوتی های شنیدنی شما >>

    چند شب پیش بلیط رزرو کردیم برا سینما. سانس آخر شب.

    وقتی داشتیم می رفتیم به پسرم گفتم ، آخه این فیلم که بدرد تو نمی خوره ، اسمش هم ربطی به تو نداره.

    ببین ، من و زیبا .
    اشاره کردم به خودم و همسرم (با کلی قیافه که دارم از خانمم تعریف می کنم)


    ولی واقعا نمی دونستم که "زیبا" اسم اسب پرویز پرستوئی بود

  4. 18 کاربر از پست مفید baby تشکرکرده اند .

    Aram_577 (پنجشنبه 17 مهر 93), baby (سه شنبه 17 بهمن 91), shapoor (پنجشنبه 31 مرداد 92), فرشته اردیبهشت (جمعه 27 دی 92), پدربزرگ (یکشنبه 09 تیر 92), ویدا@ (پنجشنبه 22 فروردین 92), دختر بیخیال (چهارشنبه 27 فروردین 93), راحیل خانوم (جمعه 25 اسفند 91), صاعد (پنجشنبه 22 فروردین 92)

  5. #43
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 15 اسفند 98 [ 02:57]
    تاریخ عضویت
    1389-6-09
    نوشته ها
    274
    امتیاز
    9,988
    سطح
    66
    Points: 9,988, Level: 66
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 29.0%
    دستاوردها:
    SocialVeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    2,955

    تشکرشده 2,267 در 375 پست

    Rep Power
    43
    Array
    حیف که اهل سوتی دادن نیستم،وگرنه اینجا بروزرسانی میشد
    چشماتو بیند و تصورکن همه ی آدمای دنیا به این فرموده ی حضرت علی علیه السلام عمل میکنن:
    "هر آنچه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند و هر آنچه برای خود نمی پسندی برای دیگران هم مپسند"
    دنیا چه شکلی میشه ؟؟؟

  6. 7 کاربر از پست مفید راحیل خانوم تشکرکرده اند .

    gole kaghazi (سه شنبه 31 اردیبهشت 92), shapoor (پنجشنبه 31 مرداد 92), پدربزرگ (یکشنبه 09 تیر 92), مسافر زمان (پنجشنبه 08 فروردین 92), باران بهاری11 (یکشنبه 18 فروردین 92), دختر بیخیال (چهارشنبه 27 فروردین 93), صاعد (پنجشنبه 22 فروردین 92)

  7. #44
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 28 شهریور 00 [ 14:58]
    تاریخ عضویت
    1391-12-05
    نوشته ها
    604
    امتیاز
    13,683
    سطح
    76
    Points: 13,683, Level: 76
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 367
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,960

    تشکرشده 2,293 در 573 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    تو یکی از کانونای دانشگاه فعالیت میکنم.
    یه روز خودم ودوستم توکلاس نشسته بودیم دوستم یه ورقه درآورد توش نوشت:ریحانه امروز رفتم کانون، آقای بووووووووق با دوستش داشتن حرف میزدن!نمی دونم دارن چیکار میکنن به ما هم نمیگن!!:mad:این چه وضعشه؟مگه منم عضو نیستم؟چرا منو در جریان کارا نمیذارن؟شاید مخالف باشم و...
    منم نوشتم: مگه چی میگفتن؟
    گفت:داشتن میگفتن حالا از کجا گیر بیاریم؟الان لازم داریم.بریم بخریم؟آخه نزدیکمون نیست.از کی قرض بگیریم؟کی رو الان پیدا کنیم بره بخره؟ و...
    خلاصه گفت ونوشت برای ما!منم هرچند دقیقه یه بار به یکی از فعالیتای کانون اشاره می کردم که حتما میخوان انجام بدن ودنبال دوربینن یا شایدم دنبال میکروفون یا ....
    کلاس تموم شد بعدش رفتیم کانون،تا یه برنامه ای رو از کامپیوتر اونجا برداریم.
    فرداش باز رفتیم کانون.ما که رفتیم آقای بووووووووق از پشت میز کامپیوتر بلند شد وگفت بفرمایید اینجا بشینید.وخدافظی کرد ورفت....
    منم رفت پشت سیستم بشینم.فکر میکنید چی دیدم؟!!!!!!!!
    همون کاغذ دیروزی که خودمو دوست توش نوشته بودیم!!!!!!!!!(دیروز اینجا جاش گذاشته بودیم!!)
    آقای بوووووق هم باخودکارقرمز توش نوشته بود:
    دنبال متر میگشتم برای سفارش قاب...!!!!!!!!!!!!!!

    من و دوستم رنگا وارنگ شدیم:o

  8. 18 کاربر از پست مفید reihane_b تشکرکرده اند .

    asemani (جمعه 27 اردیبهشت 92), deljoo_deltang (پنجشنبه 27 شهریور 93), gole kaghazi (سه شنبه 31 اردیبهشت 92), shapoor (پنجشنبه 31 مرداد 92), پدربزرگ (یکشنبه 09 تیر 92), پرنده غريب (جمعه 27 اردیبهشت 92), ویدا@ (پنجشنبه 22 فروردین 92), میس بیوتی (یکشنبه 08 بهمن 96), مهندس خانوم (پنجشنبه 17 مهر 93), بالهای صداقت (شنبه 08 تیر 92), باران بهاری11 (پنجشنبه 22 فروردین 92), برسرک (جمعه 06 دی 92), تسلیم خدا (جمعه 23 فروردین 92), دختر مهربون (پنجشنبه 22 فروردین 92), دختر بیخیال (چهارشنبه 27 فروردین 93), راحیل خانوم (پنجشنبه 22 فروردین 92), صاعد (پنجشنبه 22 فروردین 92), صبوری (چهارشنبه 27 فروردین 93)

  9. #45
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 15 اسفند 98 [ 02:57]
    تاریخ عضویت
    1389-6-09
    نوشته ها
    274
    امتیاز
    9,988
    سطح
    66
    Points: 9,988, Level: 66
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 29.0%
    دستاوردها:
    SocialVeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    2,955

    تشکرشده 2,267 در 375 پست

    Rep Power
    43
    Array
    در راستای بروزرسانی این تاپیک یه سوتی تعریف کنم براتون

    من چشمام یه کم ضعیفه،معمولا فقط برای فاصله دور عینک میزنم،ولی عینک آفتابی همیشه میزنم.
    دوهفته پیش بود رفتم سرکلاس نشستم،استاد شروع کرد به درس دادن
    خواستم مثل همیشه عینک طبیمو ازتو کیفم دربیارم بزنم،با خونسردی عینکمو درآوردم و تمیزش کردم،دیدم دوستم داره یه جوری نیگا میکنه
    بعد یهو دیدم اااااااا برق رفت...

    جالب اینجا بود که فوری هم یاد این تاپیک افتادم و تو دلم گفتم برم سوتیمو تعریف کنم

    چشماتو بیند و تصورکن همه ی آدمای دنیا به این فرموده ی حضرت علی علیه السلام عمل میکنن:
    "هر آنچه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند و هر آنچه برای خود نمی پسندی برای دیگران هم مپسند"
    دنیا چه شکلی میشه ؟؟؟

  10. 11 کاربر از پست مفید راحیل خانوم تشکرکرده اند .

    asemani (جمعه 27 اردیبهشت 92), deljoo_deltang (پنجشنبه 27 شهریور 93), gole kaghazi (سه شنبه 31 اردیبهشت 92), reihane_b (جمعه 27 اردیبهشت 92), shapoor (پنجشنبه 31 مرداد 92), پدربزرگ (یکشنبه 09 تیر 92), ویدا@ (جمعه 27 اردیبهشت 92), مسافر زمان (جمعه 27 اردیبهشت 92), باران بهاری11 (یکشنبه 05 خرداد 92), دختر بیخیال (چهارشنبه 27 فروردین 93), شیدا. (جمعه 06 دی 92)

  11. #46
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 آذر 94 [ 23:23]
    تاریخ عضویت
    1392-3-07
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    312
    امتیاز
    3,323
    سطح
    35
    Points: 3,323, Level: 35
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    1,117

    تشکرشده 633 در 254 پست

    Rep Power
    42
    Array
    این تاپیک چقدر ساکته یعنی هیچکس دیگه سوتی نمی ده. از خودم نا امید شدم.


    یه بار معلم زبانمون گفت کی دیکشنری داره؟ من نمی دونم چی شد که دیکشنریو با ورک بوک اشتباه گرفتمو رفتم ورک بوکو به جا دیکشنری بهش دادم
    حالا شانس آوردم بچه ها فکر کردن خواستم نمک بریزم و ماست مالی شد. مگه نه دیگه پامو تو کلاس نمی ذاشتم.
    پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت
    من چرا ملک جهان را به جوی نفروشم

  12. 4 کاربر از پست مفید shapoor تشکرکرده اند .

    deljoo_deltang (پنجشنبه 27 شهریور 93), فرشته اردیبهشت (جمعه 27 دی 92), دختر بیخیال (چهارشنبه 27 فروردین 93), عشق آفرین (چهارشنبه 26 شهریور 93)

  13. #47
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 فروردین 96 [ 11:56]
    تاریخ عضویت
    1392-6-10
    نوشته ها
    834
    امتیاز
    8,579
    سطح
    62
    Points: 8,579, Level: 62
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 171
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    785

    تشکرشده 2,768 در 697 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    96
    Array
    چند روز پيش رفتم مخابرات يكي از قبض هامون رو بردم گفتم خانوم ببخشيد چرا برامون هزينه شبكه هوشمند اومده ما كه به اينتر نت وصل نيستيم تازه اصلا كامپيوتر نداريم.

    خانومه گفت هزينه تلفن گوياست منم گفتم يعني چي تلفن گويا.

    اونم گفت هيچي حتما فال حافظ گرفتي

    برق سه فاز از سرم پريد تازه يادم افتاد مسابقه بله و خير معكوس شركت كردم.

    اومدم خونه مامانم اينطوري شد

    - - - Updated - - -

    چند روز پيش شبش يه خواب ديده بودم (خدا نصيبتون نكنه)صبح كه بلند شدم تمام فكرم درگير همون خواب بود سر سفره صبحونه ميخواستم براي خودم چاي بريزم همزمان مامانم گفت مربا بريزم توي پياله . منم قوري رو برداشتم پياله نيمه مربا رو پر چايي كردم .مامانم فكر كرد از شوخي هاي روزمره است .گفت چكار ميكني مربا حروم شد من تازه به خودم اومدم و به روم نيوردم.





    • اعلام حضور براي ختم قرآن در ماه رمضان سال1435قمري


    http://www.hamdardi.net/thread-32764.html


    خداوندا؛هدایتم کن تا به این باور برسم؛
    که جواب برخی دعاهایم؛
    «صبر» و «انتظار» است ...





    ویرایش توسط صبوری : چهارشنبه 27 فروردین 93 در ساعت 19:08

  14. 4 کاربر از پست مفید صبوری تشکرکرده اند .

    deljoo_deltang (پنجشنبه 27 شهریور 93), reihane_b (جمعه 29 فروردین 93), فرشته اردیبهشت (چهارشنبه 27 فروردین 93), دختر بیخیال (چهارشنبه 27 فروردین 93)

  15. #48
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 مهر 02 [ 20:03]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    1,568
    امتیاز
    39,190
    سطح
    100
    Points: 39,190, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 37.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,236

    تشکرشده 6,881 در 1,486 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    322
    Array
    خدا نصیب نکنه یه عمر بود ناراحت بودم چرا من سوتی نمیدم بیام تو این تاپیک بنویسم ولی از شانسم سوتی ای دادم که قابل ذکر نیست یه ماه پیش بود که تو اون لحظه همه دوره زندگیم اومد و از جلو چشمام رد شد هیچ دوره ای از تاریخ زندگیم اونو بازگو نخاهم کرد ... یعنی در حد ....
    ولی خیلی خنده دار بوداااااا هر وقت یادش میافتم از خنده روده بر میشم چقدر حس خوبیه که شما خبر ندارین چیکار کردم ...
    صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را که سر به کوه و بیابان تو داده ای ما را

  16. 5 کاربر از پست مفید فرشته اردیبهشت تشکرکرده اند .

    paiize (پنجشنبه 27 شهریور 93), reihane_b (جمعه 29 فروردین 93), پدربزرگ (جمعه 13 تیر 93), میس بیوتی (یکشنبه 08 بهمن 96), عشق آفرین (چهارشنبه 26 شهریور 93)

  17. #49
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 مهر 02 [ 20:03]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    1,568
    امتیاز
    39,190
    سطح
    100
    Points: 39,190, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 37.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,236

    تشکرشده 6,881 در 1,486 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    322
    Array
    چشمتون روز بد نبینه

    چند وقت پیش خونه برادرم بودیم میخاستیم بری جایی من زودتر از همه حاضر شدم داداشم گفت ماشین درش بازه دم دره برو بشین میام
    منم اومدم پایین رفتم تو کوچه دیدم یه 206 قرمز (همون مدل ماشین داداشم) دقیقا جلو درشونه و در طرف رانندش هم بازه رفتم نشستم صندلی راننده بعد توشو ورانداز کردم و ولوم ضبطشو بالا پایین میکردم تا بیاد یهو حس کردم یه نفر نگام میکنه سرمو بلند کردم دیدم یه پسر واساده حیرون نگام میکنه چنان زل زده بود که گفتم الانه بیاد خاستگاری کنه
    بعد دیدم نه ول کن نیست دیگه خاستم یه چیزی بهش بگم که اومد جلو گفت خانم شما تو ماشین من چیکار میکنید عایا؟

    سرم گیج رفت شوکه شدم فهمیدم قضیه چیه
    خیلی خجالت کشیدم خوبه چیزی بهش نگفتم چون خیلی شرمنده میشدم به زور خنده اشو کنترلو میکرد
    بعد که پیاده شدم گیج و منگ برم تو ماشین داداش گفت حالا قابلتونو نداشت

    نگو ماشین داداشم نبوده
    صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را که سر به کوه و بیابان تو داده ای ما را

  18. 10 کاربر از پست مفید فرشته اردیبهشت تشکرکرده اند .

    deljoo_deltang (پنجشنبه 27 شهریور 93), m.reza91 (چهارشنبه 26 شهریور 93), paiize (پنجشنبه 27 شهریور 93), parsa1400 (پنجشنبه 27 شهریور 93), redalatkhah (پنجشنبه 27 شهریور 93), reihane_b (دوشنبه 07 مهر 93), میس بیوتی (یکشنبه 08 بهمن 96), آرام دل (چهارشنبه 26 شهریور 93), شیدا. (چهارشنبه 26 شهریور 93), عشق آفرین (چهارشنبه 26 شهریور 93)

  19. #50
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array
    سوتی های رایج بنده که البته یکی دوتاشو بیشتر نمی گم (چون شناسایی می شم):

    یک روز رفته بودیم خونه عروس جدید خانوادمون، موقع خداحافظی دخترم رفت سمت پله ها منم نگران دخترم بودم همه هم داشتند می رفتند من مونده بودم که خداحافظی اساسی کنم (مثلا). به عروسمون گفتم خیلی خوشحال شدم تشریف اوردیم ، بازم تشریف میاریم. اونام همونطور مونده بودن داشتند منو نگاه می کردن بدون اینکه جواب بدن. منم بدو بدو رفتم دخترم رو بگیرم تازه یادم افتاد چه سوتی ای دادم.
    (برای دلداری خودم به مامان اینا گفتم حتما پیش خودشون گفتند این رفته خارج زبانش عوض شده، توی خارج اینجوریه)

    یک سوتی دیگه اینجانب ، یکبار یکی از عزیزان همسرم فوت کرده بودند. اینا رسمشون اینه که صاحب عزاها به ترتیب می ایستند همه موقع خداحافظی به تک تکشون دوباره تسلیت می گن. منم رفتم تسلیت بگم حالا به همه کسایی که تا حالا ندیده بودم هم تسلیت گفتم رسیدم به مادر شوهر گرام ، اینجا یک دفعه این منطق من فعال شد و البته با صدای بلند هم پشت سرش این منطق رو عنوان کردم. گفتم به شما که قبلا تسلیت گفتم و رد شدم و به نفر بعدی با آب و تاب تسلیت گفتم. فکرشو بکنید مادر شوهرم تا چند روز باهام سرو سنگین بود.
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  20. 6 کاربر از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده اند .

    paiize (جمعه 28 شهریور 93), parsa1400 (پنجشنبه 27 شهریور 93), reihane_b (دوشنبه 07 مهر 93), میس بیوتی (یکشنبه 08 بهمن 96), آرام دل (جمعه 28 شهریور 93), عشق آفرین (جمعه 28 شهریور 93)


 
صفحه 5 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. سوتی دادم......
    توسط tan.haam در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: چهارشنبه 17 مهر 92, 15:27

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:46 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.