ممکنه راهنمایی من درست نباشه، چون شرایطت را خیلی درک نمی کنم.
من اگر بودم که اینقدر شرایط ازدواج محدودی داشتم و مغایر با تحمل و خواسته ام بود،
این که باید درون گروهی ازدواج کنم، دینش مخالف عقایدم باشه ( شما مسلمون و ایشون الزاما باید غیرمسلمون باشه!) و ...
با خواست پدرم موافقت می کردم و می رفتم اروپا و از اون فضای سختگیرانه ای که این همه فشار عصبی بهم وارد می کنه دور می شدم (منظورم اجبارهای خانواده و طایفه و ... )
البته از یک طرف همسر شما الزاما و اجبارا باید غیرمسلمان باشه،
از طرفی همسر پدرتون (مادر شما) و شما و خواهرتون اجازه دارید مسلمان باشید. نمی فهمم چرا و چطور؟
از یک طرف شما را ایران تنها نمی ذارند، اما اروپا تنها می ذارند.
برای همین می گم من خوب نمی تونم فضا را مجسم کنم.
یه جا حس می کنم خیلی در فشاری، یه جا می بینم نه، آزادیهایی داری.
به هر حال،
اگر اجازه می دن بری اروپا، می تونی راحت تر برای ازدواجت تصمیم بگیری.
دور که باشی، کمتر می گن چرا ازدواج نمی کنی. یه فرصتی پیدا می کنی تا کامل به آمادگی برسی.
از اونطرف هم بعد از مدتی راحت تر با خواسته هات کنار می آن (ازدواج با فرد مورد نظر خودت که الزاما از فامیل نباشه)
احتمال این که با کسی آشنا بشی که بتونی در مورد گذشته ات باهاش صحبت کنی و حق انتخاب بهش بدی، بیشتره (حداقلش این هست که از فامیل نیست که اگر نخواست ازدواج کنه، ناراحت باشی که اسرارت را گفتی )
البته اگر توانایی و اطمینان لازم را در خودت می بینی که با دور شدن از خانواده و زندگی در کشوری نسبتا آزادتر، پات نلغزه و زحماتت هدر نره.
اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
مادر ترزا
ویرایش توسط شیدا. : چهارشنبه 26 شهریور 93 در ساعت 02:10
علاقه مندی ها (Bookmarks)