به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 35
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 06 اردیبهشت 95 [ 01:17]
    تاریخ عضویت
    1393-2-10
    نوشته ها
    45
    امتیاز
    2,041
    سطح
    27
    Points: 2,041, Level: 27
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 109
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 115 در 35 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من نمیدونم و نمیفهمم این مسئله چرا اینقدر زیاد شده.یکی از دوستان نزدیک من با ی خواستگاری سنتی ازدواج کرد.حدودا6-7 ماه میشه .اقا پسر تمام شرایط رو پذیرفتن و چندین دفعه زنگ زدن و گفتن که دوستت دارم و...مراسم عروسی هم گرفتن.حالا بعد از این مدت بهشون گفتن هیچ احساسی بهش ندارن و از اول هم احساسی نداشتن وفکر می کردن علاقه بوجود میاد.باور کنید هنگ کردم.از خوبی این دختر هرچی بگم کمه و خیلی هم از نظر ظاهری و تحصیلات و خونواده دختر خانم بهتر و بالاتر هستن.واقعا نمیدونم چی بگم. گاهی واقعا از ازدواج می ترسم.اخه اینکه دوستی و... این چیزا هم نبوده و کاملا زیر نظر خونواده ها باتایید اونا،با اصرار اقا پسر و خونوادش و...بوده به دوستم گفته که هیچ مشکلی نداره و عیب از احساس خودشه.باید چه کار کنیم توی این موارد؟؟؟راه حل چی هست؟؟؟:((

  2. 4 کاربر از پست مفید انتظارسبز تشکرکرده اند .

    anisa (دوشنبه 24 شهریور 93), elham.e (سه شنبه 25 شهریور 93), khaleghezey (دوشنبه 24 شهریور 93), رزا (دوشنبه 24 شهریور 93)

  3. #12
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 مهر 94 [ 12:10]
    تاریخ عضویت
    1393-6-01
    نوشته ها
    97
    امتیاز
    1,573
    سطح
    22
    Points: 1,573, Level: 22
    Level completed: 73%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 56.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    487

    تشکرشده 191 در 73 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط گل نمک نمایش پست ها
    سلام دوستان خوبم
    بازم یک مشکل تازه دارم و اومدم اینجا تا از تجربیات خوبتون استفاده کنم
    اما ایندفعه مشکلم واقعا پیچیدس پس خواهشا سرزنشو اینا در کار نباشه چون خودم واقعا کلافه هستم.
    من قبلا تو همین سایت تاپیک هایی زده بودم و از تجربیات دوستان استفاده کرده بودم که خوشحال میشم برید بخونید.
    من و همسرم هر دو 28 ساله هستیم.17 ماهه عقدیم و کمتر از 1 ماه دیگه عروسی میکنیم.قبلا از عقد 5 سال دوست بودیم(3.5 سال تلفنی و 1.5 سال بیرون میرفتیم)
    مشکل من اینه که علیرغم علاقه و وابستگی شدیدی که همسرم به من داره من اصلا اینطور نیستم.شاید فکر کنید بخاطر تفاوت هاییه که تو تاپیک های قبلیم ازشون حرف زدم باشه اما باور کنید ما سر هیچ کدوم از اون موضوعات با هم بحث نداریم.البته تفاوت و اختلاف فرهنگی واقعا محسوس واسم.
    همسرم دختر خوبیه،عاشقمه،با همه چیزم کنار اومده،مثل یک پروانه دورم میچرخه-همش میبوسم و قربون صدقم میره اما من هرکاری میکنم نمیتونم این کار هارو انجام بدم.نسبت بهش بی تفاوتم و شاید بگم بود و نبودش واسم فرق نداره.البته بهش کم محلی نمیکنم و چیزی واسش کم نذاشتم اما دیگه از فیلم بازی کردن خستم.
    از لحاظ رابطه زناشویی هم کاملا راضی هستیم و الان حدود یک ماهه که رابطمون کامله(به درخواست من)چون فکر میکردم شاید این موضوع بتونه بهم کمک کنه که نکرد.
    اصلا اشتیاقی واس عروسی ندارم و دقیقا همسرم داره لحظه شماری میکنه واسش.
    کلافه و سردرگمم و هرچقدر میخوام به این افکار راه ندم واقعا نمیتونم.
    منتظر راهنماییتون هستم.
    خدایا توبه ما دنبال همچین همسری میگردیم که دورمون بگرده بعد شما!!!!!!!!

    خدایا انصاف کجاست؟ دوست من این میشه با احساس کسی بازی کردن و با رابطه کامل برقرار کردن دیگه بدتر وجدانتو بیدار کن

    شانه خالی کردن فایده نداره - مطمین باش شما اگر با کسی دیگه هم بری بعد از مدتی همین مشکل رو پیدا خاهی کرد پس

    کمی منطقی تر با مساله برخورد کن !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

  4. 4 کاربر از پست مفید roozbeh220 تشکرکرده اند .

    marta (سه شنبه 25 شهریور 93), saba02 (دوشنبه 24 شهریور 93), مهربونی... (چهارشنبه 26 شهریور 93), رزا (دوشنبه 24 شهریور 93)

  5. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 24 فروردین 95 [ 15:27]
    تاریخ عضویت
    1393-4-19
    نوشته ها
    29
    امتیاز
    1,522
    سطح
    22
    Points: 1,522, Level: 22
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 78
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    46

    تشکرشده 48 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array
    واقعاً چرا اینطوری شده؟؟؟ خیلی این موارد زیاد شده...چرا فکر کردیم ازدواج و مسؤلیت قبول کردنش کشکه و بازی؟ چی شده اینطوری شده؟؟؟ وجدان و انسانیت و وفاداری مرد؟


    اقلاً به تصمیم خودتون احترام بگذارید که خواستید با این خانم زندگی کنید و حتماً خواستید خوشبختش کنید که عقد کردید یا احترام برای تصمیم مردانه خودتون هم مرده؟؟؟؟

  6. کاربر روبرو از پست مفید saba02 تشکرکرده است .

    roozbeh220 (دوشنبه 24 شهریور 93)

  7. #14
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 01 فروردین 94 [ 05:19]
    تاریخ عضویت
    1393-6-12
    نوشته ها
    28
    امتیاز
    725
    سطح
    14
    Points: 725, Level: 14
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    27

    تشکرشده 72 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شما که هیچ حسی نسبت به این دختر نداشتی بی جا کردی که 3 سال باهاش دوست بودی . 17 ماه عقد کردی و بدتر از همه یه رابطه ی کامل هم باهاش برقرار کردی و حالا که استفادت رو بردی و به لذتی که می خواستی رسیدی میخوای بندازیش دور .

    بهترین کار برای شما و امثال شما اینه که سر بگذارن و بمیرن . بی غیرتی هم حدی داره .

  8. 4 کاربر از پست مفید nikon تشکرکرده اند .

    marta (سه شنبه 25 شهریور 93), roozbeh220 (دوشنبه 24 شهریور 93), پریا666 (سه شنبه 25 شهریور 93), رزا (دوشنبه 24 شهریور 93)

  9. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 27 آذر 93 [ 09:45]
    تاریخ عضویت
    1393-5-02
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    330
    سطح
    6
    Points: 330, Level: 6
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    38

    تشکرشده 28 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اینم سوال ك اومدی اینجا مطرح كردی???حس نداری?? عجب!

  10. #16
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 خرداد 96 [ 08:04]
    تاریخ عضویت
    1393-6-08
    نوشته ها
    80
    امتیاز
    3,423
    سطح
    36
    Points: 3,423, Level: 36
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    577

    تشکرشده 236 در 60 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    خیلی برام جالبه اتفاقی که افتاده.دوستان درست میگن،هر چیزی که راحت به دست بیاد راحتم ازش میگذریم.دیگه واقعا این محشره که نتونی بفهمی خواستگارت احساسش واقعیه یا نه!!!یعنی ازدواج تا این حد پیچیده است؟؟!!
    آقای محترم به ضربه ایی که همسر عزیزت میخوره اصلا فکر نکن،چون از روی ترحم، به صورت مقطعی دوباره میپذیریش بعدش دوباره همین آش و همین کاسه.بشین فکر کن.
    تمام لحظه هاییو که باهات بود در حالیکه میتونستی تنها باشی به خاطر مشکلت،چشمشو بست روی همه مشکلات،فکر میکرد عشقتون کفایت میکنه برای ساختنه همه چی، اما ای دل غافل که عشقیم وجودنداره!!!.اما وجود داره،بگرد پیداش میکنی.
    مصباح الهدی جان واقعا خوب نوشته،به این موضوع فکر کن که واقعا هیچ گلی به خوبیه گلی که الان تو دستته نیست.اینا امتحان الهیه .یه کم قوی باش،از خدا کمک بخواه.خدا اینهمه عشق و تلاش برای یه زندگیه خوبو نادیده نمیگیره.
    من مطمینم همه چی درست میشه.من واقعا نمیتونم تصور کنم که دوسش نداری، اصلا با خلقت انسان جور در نمیاد اینهمه بی احساسی،هردوتون همدیگرو دوست دارید.فقط یه کم خسته ایی الان.
    فقط فکر کن و توی همین مرحله همه چیو برای خودت حل کن. نذار چیزی بمونه توی ذهنت از اینکه هیچ حسی بهش نداریو این حرفا و وارد زندگی باهاش بشی.
    مطمینم یه کم فکر کنی به این نتیجه میرسی که بهترین زن دنیا رو داری و عاشقانه دوسش داری.روزیو میبینم که برای یه دقیقه بیشتر دیدنش زودتر از سرکار میری خونه و آغوشت همیشه اونو میخواد.
    موفق باشی.برای زودتر رسیدنت به نتیجه های خوب دعا میکنم.

  11. 3 کاربر از پست مفید elham.e تشکرکرده اند .

    nafiseh joon (چهارشنبه 26 شهریور 93), roozbeh220 (سه شنبه 25 شهریور 93), رزا (سه شنبه 25 شهریور 93)

  12. #17
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    برادرم شما مدت 6 -7 ساله که ایشون رو میشناسی اگه بهشون احساسی نداشتی ممکن نبود این همه مدت ادامه بدی . در اینکه بهشون علاقه داری شکی ندارم . ولی چون ایشون رو خیلی راحت و بی دغدغه به دست اوردی شاید قدرش رو نمیدونی . وچون حتی قبل از ازدواجتون هم در دسترس بوده و بهتون اظهار علاقه میکرده برات یکنواخت شده .

    مسئله نا باروری شما نمیدونم تا چه حد و به چه دلیل هست ولی شاید این تاثیری در احساس شما داشته باشند . بعضی از اقایون به دلیل کم بودن هورمون یا سرد مزاجی شاید کشش کمتری به سمت همسرشون دارند ولی فکر میکنند این به دلیل کم علاقگی ست و یا با عوض شدن شریک زندگیشون مشکل حل خواهد شد . فکر میکنم در ابتدا به تنهایی و اگه لازم شد به همراه همسرتون به مشاور حضوری مراجعه کنید و همه موارد روبررسی کنید .
    ضمنا کمتر دختری حاضر میشه که با وجود اطلاع از نازایی با پسری ازدواج کنه . مگر اینکه علاقه بیش از حد یا از روی ترحم یا بیخبری باشه .

  13. 6 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    anisa (چهارشنبه 26 شهریور 93), del (چهارشنبه 26 شهریور 93), roozbeh220 (سه شنبه 25 شهریور 93), فرشته اردیبهشت (چهارشنبه 26 شهریور 93), مصباح الهدی (سه شنبه 25 شهریور 93), رزا (سه شنبه 25 شهریور 93)

  14. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 08:40]
    تاریخ عضویت
    1391-9-08
    نوشته ها
    52
    امتیاز
    2,464
    سطح
    30
    Points: 2,464, Level: 30
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 57 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    وقت همه شما بخیر
    اول از همه میخوام تشکر کنم از همه شما که وقت گرانبهاتونو صرف کردین که علاو بر خوندن تاپیک نظر هم دادین.مخصوصا اون دوستمون که تاپیک قبلی هم مطالعه کردند.
    اما اول یک پاسخ کلی بدم به همه

    1.من نه دنبال تاییدیه هستم واس جدایی و نه اصلا فردی هستم که بخوام زیر عهدو پیمانم بزنم بخصوص اینکه زناشویی باشه و چون مطمئن بودم که تا آخرش پاش هستم رابطه کامل رو ازش تقاضا کردم.تازه جالبه بدونید من به تازگی با هر سختی بود خونه خریدم که اول زندگی راحت باشیم نه همش استرس اجاره و اسباب کشی رو نداشته باشیم.بنظر شما این کارو واس کی انجام دادم؟ پس مدعیان دین داری زود قضاوت نکنید لطفا.

    2.قصدم از ایجاد تاپیک این بوده که این زندگی و این رابطه رو از اینی که هست بهترش کنم و بهبود ببخشمش و در این راستا به همکاری و همفکری شما نیاز داشتم که دوستان حسابی الطاف بیکران خودشونو ابراز نمودند.

    3.بنده در توضیحاتی اولیه عرض کردم که ما ممکن بحث داشته باشیم اما اصلا اختلافی پیرامون مسائل فرهنگی بین ما وجود نداره چون اختلافات ذکر شده در اولین تاپیکم بیشترش بخاطر قضاوت هردو نفرمون از خانواده ها بوده و برمیگرده به زمان دوستی اما الان که ارتباط نزدیک تر شده واقعا باید بگم که اونطور نیست که بنظر میومد. پس لطفا با دقت بخونین تاپیک هارو

    4.در مورد ناباروری باید بگم(نمیخوام کار همسرمو بی ارزش کنم و هم همیشه قدر دان ایشون هستم)اما وضعیت من اونقدر وخیم نیست که شماها توصیف کردین.احتمال باروری برای من هم وجود داره اما ممکنه به اندازه سایرین نباشه.بعدم الان انقدر وسایل کمک باروری و .... اومده که تاحد زیادی منتفی این مسئله.بخصوص اینکه خودم یکی از شاخه های علوم پزشکی رو خوندم در همین ضمینه هم مشغولم و با اساتید زیادی مشورت کردم.

    5. من با همسر شرعی و قانونیم در فاصله یک ماه مانده به عروسی (هرچند غلط)رابطرو برقرار کردم نه با دختر همسایه یا یک غریبه.شاید اگر کسای دیگری هم در شرایط من بودن و انقد از همه طرف تحت فشار بودن این بهترین تصمیم بود وگرنه همون هفته اول این کار انجام میدادم نه ماه آخر عقد.نه قصد جدایی دارم نه چیزی اما دوستان دارن طوری برخور میکنند که خودمم دارم میترسم.

    اما جوابهای خصوصی دوستان:

    1.خاله قزی عزیز شما داری منو بخاطر کاری که حتی به ذهنم خطور نکرده بود محاکمه میکنی و فقط بگید چطور فهمیدید که آدم منفعلی هستم؟این موضوع رو از کجای نوشتم متوجه شدید؟

    2.خانم دختر بیخیال:آزادی دوران مجردیمو گرفته یعنی چی؟من هروقت خودم میخوام برم سراغش یعنی چی؟حتی تو تاپیکای قبلیمم یادم نمیاد صحبتی دال بر این موارد کرده باشم.کار کردن زیاد من که حالا محدود شده منظورتون؟

    3.خانم آنیسا:شما ظاهرا اصلا تاپیک هارو نمیخونید و در اصل فاجعه که فرمودین اینه که نخونده وبا استفاده از برداشت دیگران نظر دادین.چون من برای حل مشکل اینجام نه تاییدیه جنابعالی واس جدایی.

    4.مائده خانم یاسخ شما در بالا ذکر شد.

    5.جناب مصباح و فرشته اردیبهشت عزیز:درود بر شما.واقعا از راهنماییتون ممنونم و از صمیم قلب براتون آرزوی سلامتی دارم و از دور به دستاتون بوسه میزنم.زدین به هدف.حرفهاتون مثل یک تلنگر بود برام.واقعا بهش نیاز داشتم

    6.سرکار خانم رزا: جواب شما در بالا داده شده اما این عنوان تیر خلاص شما هم که دیگه اصلا حرف نداشت.

    7.امیر آقای عزیز.من گفتم دوستان بیان راهنماییم کنند.پس لطفا حاشیه نرو.
    جالب تر از همه دوستان محترم آسمان آبی و صبا خانم هستن که از پست بسیار مفید ایشون تشکر هم کردن.

    8.انتطار سبز عزیز هرکس شرایط خودشو داره و نمیشه با دیگری مقایسه بشه.من هم دنبال راه حلم .

    9.روزبه جان حالا کی خواسته شانه خالی کنه؟محکم پاش وایسادم.خیالت تخت.از راهنماییت ممنونم.

    10.صبا جان کجای متن من نوشته که میخوام جدا بشم؟چرا با برداشت غلط خودتون همینطوری الکی قضاوت میکنید؟

    11.نیکن عزیز شما احتمالا باید تا اینجا جوابتو گرفته باشی و با عباراتی که بکار بردی خودتو نشون دادی.در حدی نیستید که بخوام جوابتونو بدم.

    12.الهام خانم:عالی بود.متشکرم.

    13.آقای واحد:متشکرم.

    در پایان از همه دوستان تقاضادارم که اگر مساله ای رو متوجه نشدن سوال کنن و دوم اینکه تاپیک های قبلیمو با دقت بخونن اگر میخوندن اینقدر تاپیک به حاشه نمیرفت.

    ببخشید اگه طولانی شد.اخیرا خیلی خستم.استرس عروس،شب نخوابی،گرفتاری ها مالی،دوندگی های عروسی،خرید،و از همه مهم تر آماده کردن خونه.شاید اینها هم بی تاثیر نباشن.

    بازم راهنماییم کنید.حرفهای دوستان بهم انرژی میده.ممنونم.
    ویرایش توسط گل نمک : سه شنبه 25 شهریور 93 در ساعت 15:11

  15. 11 کاربر از پست مفید گل نمک تشکرکرده اند .

    anisa (چهارشنبه 26 شهریور 93), asal2013 (سه شنبه 25 شهریور 93), elham.e (سه شنبه 25 شهریور 93), khaleghezey (سه شنبه 25 شهریور 93), maedeh120 (سه شنبه 25 شهریور 93), paniz93 (چهارشنبه 26 شهریور 93), redalatkhah (جمعه 28 شهریور 93), roozbeh220 (سه شنبه 25 شهریور 93), saba02 (سه شنبه 25 شهریور 93), فرشته اردیبهشت (چهارشنبه 26 شهریور 93), مصباح الهدی (چهارشنبه 26 شهریور 93)

  16. #19
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 فروردین 94 [ 10:51]
    تاریخ عضویت
    1393-5-15
    نوشته ها
    70
    امتیاز
    839
    سطح
    15
    Points: 839, Level: 15
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    30

    تشکرشده 149 در 55 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ایول
    خدایا ما را ببخش به خاطر تمام درهایی که زدیم و هیچکدام خانه تو نبود

  17. #20
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 بهمن 93 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1393-4-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    2,352
    سطح
    29
    Points: 2,352, Level: 29
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points3 months registeredSocial
    تشکرها
    1,083

    تشکرشده 1,447 در 508 پست

    Rep Power
    110
    Array
    به نظر من باید به خوبی های همسرت توجه کنی و قدرش رو بیشتر بدونی
    البته من تا حدودی مقصر رو خانومتون میدونم من با اینکه خودم دخترم از دخترهای اویزون خیلی بدم میاد که همش دور و بر شوهرشونن و نمیزارن نفس بکشه انگار یه بچه ان که یه اسباب بازی جدید دادی دستشون شباهم باهاش میخوابه
    موندم واقعا دخترا چرا با این رفتاراشون باعث میشن خیلی زود برای همسرشون تکراری و خسته کننده بشن ....
    به هرحال خیالت راحت گل نمک جان یک ماه دیگه بری سر خونه زندگیت راحت تر میشی چون خانومت مسئولیت کارهای منزل رو دوشش میفته درگیر میشه
    امیدوارم خدا کمکتون کنه

  18. 2 کاربر از پست مفید maedeh120 تشکرکرده اند .

    roozbeh220 (سه شنبه 25 شهریور 93), مصباح الهدی (چهارشنبه 26 شهریور 93)


 
صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نکات برگزاری مراسم عروسی
    توسط melalceremony در انجمن نامزدی و عقد
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 17 آبان 95, 13:43
  2. سه ماهه عروسی کردیم و احساسم به شوهرم سرد شده.فقط تظاهر میکنم حالم خوبه
    توسط nasmas در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 30 اردیبهشت 95, 20:11
  3. قهر خانواده همسرم قبل عروسی و اکنون سعی در برقراری رابطه و آشتی بعد عروسی
    توسط نازگل71 در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 29
    آخرين نوشته: شنبه 22 اسفند 94, 12:20
  4. اختلاف با همسر درمورد محل زندگی بعد عروسی
    توسط بهار67 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: سه شنبه 29 بهمن 92, 10:29
  5. مشکلات عروسی
    توسط bita65 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: پنجشنبه 12 دی 92, 17:40

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:49 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.