. سلام.
احساست رودرک میکنم زیاد دیدم افرادمذهبی ومعتقد پس از درگیرشدن عواطفشون دچارچنین سوالات و نگرشهایی شدند هم توی این سایت وازجمله خودمن...
روندی کوتاه از خودم میگم شایدتاحدودی جوابت روتأمین کنه.اواخر دوره دانشجویی بادختری آشنا شدم ازم دعوت به ملاقات توی پارک کرد.قبلش این مسائل محرمو نامحرم رورعایت میکردم این ملاقات وملاقات بعدی هم باحفظ حریم بوداما اول وآخرش یک ملاقات مخفی بودکه من یاخودش ازخانوادش اجازه نگرفته بودیم. بعداز گذشت مدتهایی دست منو تقریبا توپوست گردو گذاشت مبهم رفتارمیکرد حتی خداحافظی هم نمیکرد نمیشد مطمئن بود به ازدواج منجرمیشه بازخوبه تو جواب محکم گرفتی..
.احساس من درگیرشد همش باخودم میگفتم اگه اشتباه بوده پس چرا حس توکل داشتم چرا انگارهلم داده بودندجلو.باخودم میگفتم پیام خدا چی بوده به من این یک عشق حقیقی بوده او جفت و نیمه گم شده من بوده باید بسوزم وبسازم نبایدفراموشش کنم بایدشعله این عشقو روشن نگه دارم بایددربرابرش کوتاه بیام این شیوه یک عاشق حقیقیه وازاین حرفا.همه این سوزوگداز روبه خواست ومشیت ورضای خدامیدونستم! ته دلم هم یک شک بوداصلا این راه که رفتم درست بود
تا اینکه با این تالارآشناشدم تجربه ها وحرفای دیگرانو دیدم که چقد مثل من هم بوده ویه تایپیک مخصوص دلایل عینی منع روابط دیدم. خلاصه الان ۱۸۰درجه باورم درمورداون اتفاق تغییرکرده من راه گمراهی رورفته بودم چون احساسم درگیرشده بود واقعیتهارواونجورکه میخواستم تحریف کرده بودم وخواست خدارو هم بالاسرش گذاشته بودم بعدمدتی دوباره درگیرهجوم اون افکارمیشدم آخریش تاپارسال پاییز که جمعا ۶سال ازجوونی من اینجوری اسراف شد. الان حیفم میاد _ولی دیگه بخشیدمش ومیدونم خودم خودم اشتباه کردم سرزنش ومحکوم کردن خودم هم فایده نداره عجب وسواس فکری آزاردهنده ای بود بیشترشو برات نگفتم.
.امابصورت خلاصه درمورد شما؛
۱_اگه بحث عمل به اون خواب بوده توعمل کردی ومکلف به نتیجه نیستی قسمتت تا اون مرحله بوده.
۲_اون دخترهمزمان خواستگار داشته وحق سبک و سنگین کردن وانتخاب کدوم فردروداشته شایدتو آدم خوبی بودی براش ولی باتوجه به شخصیت خاص خودش زن وشوهرمناسبی برای هم نمیشدید
۳_به دلیل جواب ردازطرف او واینکه احساسات شما دراون موقع شورخاصی داشته وتعهدی هم درکارنبوده اون حس وشور تحریف وبزرگنمایی شده+به اضافه اینکه چون بهش نرسیدی درسطح یک رویای شیرین باقی مونده
۴_مطمئناپیام خداوائمه این نیست که باسوزوغم یک دخترمجردیازن شوهر دار دیگه دست همسرخودت روبگیرو نوازشش کن
۵_سعی کن نگرش خودت روتغییربدی تا احساست تغییرکنه دراین موردخاص حقیقتی وجود نداره اینجا حقیقت روخودت میسازی.اگه بهش فکرکنی واجازه بدی حس داشته باشی این خودش روبه شکل یک باور نشون میده..تواصول وقائده روندخواستگاری وآشنایی بایک دختر روزیرپاگذاشتی وقبل ازتعهدو نامزدی رسمابهش علاقه مند شدی این صحیح نبوده
.مثل اینکه کسی اصل نماز روقبول داره و باخودش بگه حالاچه کاریه صبح زود بلندشم نمازبخونم بعدآفتاب وخوردن صبحانه حضورقلبم بیشتره حس میکنم خداهم راضیه!
۶_بنابراین تمرکزت روازون بردارتابه تدریج اثراتش رودرتغییراحساس ببینی
ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.
ویرایش توسط ammin : جمعه 07 شهریور 93 در ساعت 14:30
علاقه مندی ها (Bookmarks)