به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 21
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 15 فروردین 94 [ 08:12]
    تاریخ عضویت
    1393-4-31
    نوشته ها
    76
    امتیاز
    1,291
    سطح
    19
    Points: 1,291, Level: 19
    Level completed: 91%, Points required for next Level: 9
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 58 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام تقریبا چنین چیزی برا من پیش اومد

    ولی مخالفت از طرف اونا بود

    البته راست و دروغش و خدا میدونه

    وقتی بگه میرم میره

    خودت و اذیت نکن دنبالش نرو

    منم کلی فحش دادم

    فقط کم محلم میکرد ی بارم جواب نداد

    وقتت و الکی هدر نده

    مواظب خودت باش

  2. 2 کاربر از پست مفید saba_1370_saba تشکرکرده اند .

    مهربونی... (چهارشنبه 05 شهریور 93), دختر بیخیال (چهارشنبه 05 شهریور 93)

  3. #12
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    بی جوابی بهترین کاره مگه نه؟ دعا کنید بتونم تا 16م هییییچ تماسی نگیرم... به نظرتون بر میگرده؟
    بی محلی بهترین کاره در حال حاضر.
    قاطعیت در تصمیم داشتن بهترین کاره

    سره خودتو گرم کن تا وسوسه نشی تماس بگیری.

    گفتی برات دعا کنیم ، میدونم که میتونی!

    مهم نیست که برمیگرده یا نه!!! مهمه اینه که چطوری برگردن!

    با یه دسته گل و شیرینی ، همراه با خانواده !
    یا فقط زنگ بزنن و بازم همون حرفا و احساسات همیشگی و بزنن!

    شما قصدت ازدواجه درهر صورت با هرشرایطی؟
    یا نه فقط میخوای در کنار ایشون باشی!

    این و همیشه آویزه گوشت بکن، دختر خوب ، خودتو وابسته نشون نده!!!! خصوصا قبل ازدواج!

    من تو تمام زندگیم این اصل و پیاده کردم ، موفق هم بودم ! دوستانمم که این اصل و پیاده کردن موفق بودن! تا حالا ندیدم کسی از این جمله استفاده کرده باشه و ناموفق بوده باشه!


    وقتی خودتو وابسته نشون میدی ، طرفت وقیح تر میشه، میفهمه تو همه جوره میخوایش و اون طرف هرکار دوست داره میتونه بکنه ! و تو هم اینقدر عاشقی که با هر شرایطی میتونی زندگی کنی.

    در صورتی که خودتم نمیدونی که با هر شرایطی نمیتونی زندگی کنی و دیر یا زود این عطش عشق فروکش میکنه و کاسه صبرت لبریز میشه!

    اصلا ممکنه ایشون واقعا پشیمون شده باشن ، یا اصلا کسی دیگه ای وارد زندگیشون شده باشه!

    پس به حال خودشون رهاشون کن ، بذار خودشون تصمیم بگیرن!
    بعد که نوبت شما ، شد ! اونوقت شما تصمیم بگیر که میخوای باهاشون بمونی یا نه!
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : چهارشنبه 05 شهریور 93 در ساعت 12:24

  4. 2 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    مهربونی... (پنجشنبه 06 شهریور 93), سوما (جمعه 07 شهریور 93)

  5. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 مرداد 95 [ 15:24]
    تاریخ عضویت
    1393-1-24
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    3,922
    سطح
    39
    Points: 3,922, Level: 39
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 73.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    94

    تشکرشده 539 در 149 پست

    Rep Power
    40
    Array
    سلام دوست عزیز
    اگرچه نمیتونم کل احساسی که الان دارینو رو درک کنم اما بخش بزرگی از حستون کاملا با نوشته هاتون انتقال دادین... دوست عزیز من نمیدونم ایشون چند سالشونه... اما از همون حرفایی که شما نوشتین این طور مشخصه که ایشون ثبات ندارن حتی حرفایی که میزدن تو همون دوران خوبی که با هم بودین نشون از هیجان و احساس زیاد ایشون داره...
    الانم خودتون بهتر از همه میدونین که ایشون قابل اعتماد نیستن.... فقط نمیتونین بپذیرین....... و اینکه مدام تو فکر آبروی رفته و حرف فامیل و غیره هستین
    دوست عزیزم اصلا براتون مهم نباشه هر کی هر چی میخواد بگه... عزیزم اصلا چرا اجازه میدین کسی انقدر در باره زندگیتون بخواد صحبت کنه که بگن این همون دختره و ...... بله ادما تحت شرایط مختلف تصمیم میگیرن ....
    الان همونطور که همه دوستان گفتن فقط سکوت کنید و زمان بگذره... خیلی سخته شاید لحظه ها براتون اندازه سال طول بکشه اما تحمل کنید .. هر کس هم پرسید پس چرا نمیان و غیره بگین هر وقت موقعش شد ازدواج میکنید....
    فقط مراقب خودتون باشید ...

  6. کاربر روبرو از پست مفید ida bahrami تشکرکرده است .

    رزا (پنجشنبه 06 شهریور 93)

  7. #14
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 مرداد 00 [ 11:12]
    تاریخ عضویت
    1393-1-26
    نوشته ها
    183
    امتیاز
    7,915
    سطح
    59
    Points: 7,915, Level: 59
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    487

    تشکرشده 433 در 149 پست

    Rep Power
    33
    Array
    عزیزم دوست ندارم اینو بگم ولی یه واقعیته
    این یه رابطه تمام شده هستش.
    باور کن
    تجربه و گذشته بهم ثابت کرده که این رابطه تمومه.
    توی ذهنت ازش بت نساز!
    کاری ندارم قبلا چی بوده و چی شده!
    الان دیگه تورو نمیخاد!
    تلخه! خیلی تلخه!
    خودم یه بار تلخیشو با تمام وجود احساس کردم! خودم میفهمم یعنی چی !
    خودتو بهش تحمیل نکن!
    اگه دوست داره بیاد دیگه .. الان که چیزی مانعش نیست!
    همه چیزایی که میگه بهانه ست!
    بهانه واسه نموندن! بهانه واسه نخاستن!
    ببخش که تلخ صحبت کردم... ببخش اگه ناراحتت کردم!
    واقعیته دیگه...
    اشتباه من تو گذشتم این بود که نمیخاستم این بهانه هارو باور کنم
    همش خوش خیالی و خوش خیالی
    چون دوستش داشتم و تا حد بسیار زیادی وابستش شده بهانه هاشو نمیدیدم
    نمیخاستم قبول کنم که حرفاش و حرکاتش و جواب ندادنش یعنی .... همه چی تمام شد!
    ویرایش توسط خیال تو : چهارشنبه 05 شهریور 93 در ساعت 13:16

  8. 3 کاربر از پست مفید خیال تو تشکرکرده اند .

    رزا (پنجشنبه 06 شهریور 93), سوما (جمعه 07 شهریور 93), شیدا. (چهارشنبه 05 شهریور 93)

  9. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 23 مهر 93 [ 21:49]
    تاریخ عضویت
    1393-5-08
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    230
    سطح
    4
    Points: 230, Level: 4
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 13 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستای عزیزم از تک تکتون واقعا واقعا ممنونم

    خییلی به حرفاتون و راهنماییاتوننیازمندم...خیل دوست داشتم آقایون هم در این زمینه نظر بدن... آقایون بهتر جنس خودشونو میفهمن... و در ادامه بهتر می تونن جوابسوالایی که می خوام بپرسم رو بدن

    اما رزای عزیز

    خیلی از لحن محبت آمیز و مهربونت ممنونم... اینروزا انگار نیاز دارم یکی اشتباهاتمو با مهربونی و برخورد لطیف بهم گوش زدکنه...واقعا نکته کاربردی و درستیه: یک آقا رو در رابطه به حال خودش رها کنید تاببینید آیا بر می گرده؟ من امروز روز اول بی جوابی رو شروع کردم... هیچ پیامیندادم (البته می دونم زمان کمیه.. اما برای شخصی که لحظه به لحظه به فکر یه نفرهخیلی دیر می گذره..)

    فریبا جان

    ممنون از پیشنهادات و توصیه های خوبت. این جملتبرام خیلی ارزشمند بود: برای خودتان ارزش قائل شوید تا مرد هم برایشما ارزش قائل شود

    دختر بی خیال عزیز و دوست داشتنی

    چقدروقت گذاشتی برام! ازت یه دنیا ممنونم. در آخر پست اولت به یکی از سوالایی که میخواستم بپرسم به نوعی جواب دادی. اینکه آیا غرور و شخصیت من، در صورتی که دیگههرگز باهاش تماس نگیرم، در نظر اون آقا بازسازی میشه؟

    راستشمن حدود 1 ماه میشه (کمی کمتر) خودم رو واقعا بی شخصیت کردم.. یعنی بار ها و بارهابر خلاف اونچه که عقلم دستور می داد دوباره و دوباره غرورمو همینجور له کردم واجازه ندادم این له شدگی ترمیم پیدا کنه که بار دیگه غرورمو زیر پاش انداختم تااینبار راحت تر و قدرتمندانه تر لهش کنه... هر بار پس از این اتفاق خودمو میزدم... می زدم توی سرم... اینقدر که حس می کردم الان بیهوش می شم... سرم از شدتضرباتم به شدت درد می گرفت و این فقط به خاطر له شدن شخصیتم بود...

    راست میگی من نباید با اصرار کاری کنم اون بیادخواستگاری.. بعدا تو زندگی خودمو سرزنش خواهم کرد.. ضمن اینکه این آقا از خانمهایی که بهش پیشنهاد میدادن به شدت متنفر بود..

    اما یهچیزی...من در طول رابطه بارها پیش میومد که باز حس آویزونی بهم دست میداد...که اونسر کار بود و جواب نمیداد... ازش پرسیدم آیا اگه من دیگه خیلی بهت پیام ندم و اسام اسامو خیلی کم کنم که به کارات برسی بهتره؟ ترجیح میدی؟گفتم حس بدی پیدا نمیکنی وقتی این همه اس می دم؟ جواب داد: خیر! من دوست دارم وقتی اس هاتو می بینم..همون موقع هم خودم حس کردم کلی ارزش خودمو پایین آوردم!

    صبای عزیزم

    تاپیکت رو پی گیری می کردم.. امیدوارم تو هم بهشرایط روحی مناسبی رسیده باشی...ممنونم که تو این شرایطی که داری بهم کمک کردی

    دختر بیخیال جان

    پرسیده بودی : شماقصدت ازدواجه درهر صورت با هرشرایطی؟
    یا نه فقط میخوای در کنار ایشون باشی!


    جوابماینه که نه! راستش من اصلا تا قبل این اقا حالا حالا ها به ازدواج فکر نمی کردم...هر کی میومد فکر می کردم شوخیه و ازدواج برای بقیست نه برای من! باورت میشه؟ اماتو این دوران به جایی رسیدم که انگار می خوام با هر شرایطی فقط با این اقا ازدواجکنم... می دونم اشتباهه! خیلیی زیاد! اما یه سری مسائل هست که شاید نگفتنش بهترباشه.. به خاطر اون وضعیت غیر قابل گفتن.. و اینکه انگار تمام رویاهام با این اقابوده شاید برام سخت باشه به کس دیگه فکر کنم... که دارم البته رو خودم کار می کنمکه اینقدر ساده لوح نباشم!

    راستشمن به خاطر موقعیت خوبی که خداوند این چند روزه دنیا بهم امانت داده... خیلیا ازدور فکر می کردن خیلی مغرور و از خود راضیم... به خاطر دفع این چنین تصورهاییاخلاقم رو طوری کردم که الان دیگه از اون ور بوم افتام.. حالا بهم میگن با توجه بهموقعیتت فکر نمی کردیم اینقدر دختر ساده و کم توقعی باشی!

    آیدایعزیزم

    ممنون بابتنظراتت. یعنی واقعا فکر می کنی دیگه نمیشه به این آدم اعتماد کرد؟ نمیتونه اینبرخورداش به خاطر آویزون بازیای من باشه؟ یعنی دلشو زده باشم؟ که اگه این باشهشاید از بهترین مرد روی زمین این برخورد قابل انتظار بود.. نظرت چیه؟ اون آقاواقعا قابل اظمینان نیست یا من نتونستم رابطه رو مدیریت کنم؟

    خیالتوی عزیز

    مرسیکه وقت گذاشتی مشکلمو منطقی بپذیرم..اما هرچند که دارم خودمو کم کم اماده یپذیرفتن "هر چه پیش آمد خوش آمد" می کنم اما از دیدن اون جمله قاطعت کهگفتی: این یه رابطه تمام شده هستش..

    یه لحظه شوکه شدم! نمی دونم چرا... شاید یه دفعهپذیرفتنش خیلی سخته! اما کم کم پذیرفتنش راحت تره انگار!

    بچه هااز همتون ممنونم که کمکم می کنید

    اما یهچند سوال دارم دوست دارم آقایون همنظر بدن... و البته دوستای خوب خانمم

    1) آیااگه من یه مدت تقریبا طولانی از این آقا ( که هنوز می دونم دوستم داره... و غیرتداره روم حسابی) دور بشم... رابطه رو کامل قطع کنم... شخصیتم مثل روزای اول براشجذاب میشه؟ یعنی الان خیلی دیر نشده؟ بعد از شکستن غرور میشه دوباره در دید طرفجذاب و دوست داشتنی بشی؟ یا دیگه کار از کار گذشته و دیگه هیچوقت مثل اول برامنمیمیره؟ (به فرض که شخصیتم الان تو ذوقش زده که نمی خواد بیاد)
    2) آیااگه این آقا برگشت و من با قاطعیت فقطگفتم " لطفا با پدرم صحبت کنید" و اگه خواست واقعا بیاد خواستگاری...قبولش کنم؟ آیا این مرد، مرد زندگی هست؟ به عبارتی آیا این پس زدن الانش به خاطرمرد نبودنشه یا به خاطر اصرارای وقیحانه منه که دلشو زده؟
    3) بر فرضاینکه این ازدواج شکل نگیره...و با توجه به اینکه آقا تو ذهن من بت شده... و ظاهرافکر می کنم همون مرد رویاهای همیشگیم اومده سمتم و بهم عاشقانه ابراز علاقه کرده..و اینکه منم در حال حاضر خیلی دوستش دارم... آیا دور از ذهنه که همسر آیندمو بههمین اندازه دوست داشته باشم؟ آیا این اتفاق باعث نمیشه مدام دیگران رو باهاشمقایسه کنم و همه در این مقایسه شکست بخورن؟ چون فعلا که هر کیو مقایسه می کنم نمیتونم به این آقا ترجیحش بدم.. و این احساس قبل از ایجاد رابطه عاطفی هم در من وجودداشت... با دیدن چند برخورد اول متوجه شدم از هر کی میشناسم بهتره و اصلا همونممکنه باشه که من میخواستم...حداقل با توجه به شخصیت ظاهریش.. نمی خوام همسرآیندمو از این کمتر ببینم
    خواهش می کنم آقایون هم نظراتشونو بگن...
    از همتون یه دنیا سپاسگزارم

    ویرایش توسط آسمون آبی : چهارشنبه 05 شهریور 93 در ساعت 22:23

  10. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 23 مهر 93 [ 21:49]
    تاریخ عضویت
    1393-5-08
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    230
    سطح
    4
    Points: 230, Level: 4
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 13 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بچه ها خواهش می کنم راهنماییم کنید.. شاید مسئله پیش پا افتاده ای باشه واسه شما اما جواب اون سوالا خیلی بهم کمک میکنه
    ویرایش توسط آسمون آبی : پنجشنبه 06 شهریور 93 در ساعت 09:40

  11. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 15 فروردین 94 [ 08:12]
    تاریخ عضویت
    1393-4-31
    نوشته ها
    76
    امتیاز
    1,291
    سطح
    19
    Points: 1,291, Level: 19
    Level completed: 91%, Points required for next Level: 9
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 58 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام آسمون آبی عزیزم

    ببین گلم وقتی میگه میرم دیگه میره

    اگرم برگرده دیرتر میره و بیشتر عذاب میکشی بعدشم ی منت میزاره من گفتم میخوام برم خودت نذاشتی

    منم داغونم من که هرروزه دارم میبینمش و باهم صحبت میکنیم

    اما با کم محلی دوطرفه فراوون

    تازه قبلاحس میکردم خیلی با شخصیتم و...

    ولی الان تقریبا جلو همه همکارام شخصیتم له و لورده شده

    تازه اگرم دیدشون به من بد نباشه خودم این حس و دارم

    میدونی من حدس میزنم یکی به نظر خودش بهتر از تو نصیبش شده

    البته به نظر خودش عزیزم

    من فقط منتظرم ببینم نامردی که کرد جواب پس میده یا نه با تمام وجودم منتظرم

    تو فقط باید صبور باشی و بسپاری به زمان و صد البته خدا

    قران زیاد بخون خیلی اثر گذاره

    باعث فراموش کردن همه چی حتی برا ی زمان محدود میشه

    ببین عزیزم هر وقت فکر گذشته اومد سراغت خودت و مشغول به کارای دیگه کن و نزار چیزی که تقریبا تموم شده باعث رنجت بشه

    هر زمان که احساس دلتنگی کردی قران بخون

    نماز بخون

    واقعا آرومت میکنه

    منم برات خیلی دعا میکنم دوست عزیزم

    موفق باشی

  12. 2 کاربر از پست مفید saba_1370_saba تشکرکرده اند .

    خیال تو (پنجشنبه 06 شهریور 93), رزا (پنجشنبه 06 شهریور 93)

  13. #18
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 مرداد 95 [ 15:24]
    تاریخ عضویت
    1393-1-24
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    3,922
    سطح
    39
    Points: 3,922, Level: 39
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 73.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    94

    تشکرشده 539 در 149 پست

    Rep Power
    40
    Array
    سلام عزیزم
    امیدوارم روز به روز بهتر بشی.... عزیزم ما ادما وقتی به کسی بر میخوریم که به ما شبیهه یا اون چیزی که همیشه دوست داریم توش میبینیم بهش جذب میشیم... اون وقت نکات منفیشو نمیبینیم... اما چون عین خواسته هامونه میگذریم از خیلی نشونه ها.... این یه چیزیه که عمومیت داره.... شاید فکر کنی بهترین آدم روی زمین بوده... اما حقیقت متاسفانه این نیست.. ما ایشونو نمیشناسیم پس بر طبق حرفای شما اینطور برداشت میکنم ایشون نمیخوان ازدواج کنن عزیزم حالا به هر دلیلی... وگرنه بچه که نیست بگه به خاطر رفتار شما اینکارو میکنه.... اصلا فکر نکن ایراد از خودته...فقط صبور باش عزیزم... اگر بازم رسما اومد با پدرت صحبت کرد باز راجع بهش بشین فکر کن... امکان داره وقتی ازدواج کنین هم سر هر چیز اینطور رفتار کنه بزاره بره.... خدانکنه اما امکانش هست... تو همین تالار ببینی مشکلاتو میبینی عزیزم... پس به خودت فکر کن الان فقط... متاسفانه حقیقت گاهی تلخه ... پذیرشش برات شاید غیر قابل تحمل باشه الان.... اما میشه سعی کن بشه ....
    مراقب خودت باش

  14. #19
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 08 خرداد 95 [ 23:23]
    تاریخ عضویت
    1393-4-30
    نوشته ها
    502
    امتیاز
    6,216
    سطح
    51
    Points: 6,216, Level: 51
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,079

    تشکرشده 1,505 در 452 پست

    Rep Power
    72
    Array
    عزیزم خیلی تو گذشته و اینده سیر نکن..چرا فکر میکنی نمیتونی دوباره عاشق بشی؟اتفاقا تو یه شکست عشقی خانم ها راحتتر کنار میان چون درد ودل میکنن و کمک میگیرند ولی آقایون میریزن تو خودشون منتها الان تو این شرایط مسلمه که فکر کنی دیگه عاشق نمیشی فقط بجای اینکه به روزهای خوب و خوب بودن این آقا فکر کنی به حال و روز الانت فکر کن که داری چه زجری میکشی اگه واقعا ادم حسابی بود که الان شما اینقدر غصه نداشتی...همه تقصیر ها رو گردن خودت ننداز من یه بار یه مثالی برای دوستان زدم برای شما هم میگم...فرض کن یک بار درخونتون رو باز میکنی و کلی الماس ریخته روی زمین مسلما اولش خیلی ذوق زده میشی و خوشحال..حالا تصور کن تا چند هفته هرروز با باز کردن در دوباره چشمت به این الماس ها میفته کم کم اون هیجان اول از بین میره چرا؟؟ چون به دیدنشون عادت کردی و هرروز این توقع رو داری که ببینیشون ...حالا تصور کن یه روز که در خونه باز میشه در کمال ناباوری دیگه خبری از الماس ها نیست اون موقع است که شوکه میشی تازه قدر و قیمتش رو میفهمی و حسرت میخوری..شما الان دقیقا حکم همون الماس ها رو داری تا زمانیکه مدام جلوی چشم باشی عادی میشی....ببین حال و روز اون آقا بهتر از شما نیست اونم ناراحته به هر حال اونم به شما علاقه داشته احساس داشته یه مدت صبر کن ببین با حسرت دنبالت میگرده یا اینکه نه؟ دیگه هم به خودت نگو من اویزونم مگه چکار کردی؟ از خداشم باشه که باهاش خوب بودی و پیگیری کردی که چه مرگش بوده...اصلا دلیل رفتنش این نیست اینو حاضرم برات قسم بخورم ولی خودت چون دلیل قانع کننده دیگه ای پیدا نمیکنی میگی من مقصر بودم..شما فقط الماسی بودی که به سر اون آقا زیادی بودی..منتها هنوز باورت نشده

  15. #20
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 23 مهر 93 [ 21:49]
    تاریخ عضویت
    1393-5-08
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    230
    سطح
    4
    Points: 230, Level: 4
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 13 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    !!!!!!!!!!!!! دوستایی که راهنمایی کردین ممنون. تاپیکو دیگه نمی خوام ادامه بدم! گویا موضوم نیاز به کمک نداشت... بازم از عزیزایی که کمک کردن ممنون


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. من برگشتم و یه کار خلاف قوانین تالار کردم.چیکار کنم؟؟
    توسط Somebody20 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: جمعه 16 خرداد 93, 18:23
  2. نمی دونم دوسش دارم یانه!؟؟ و البته اونم منو دوست داره!؟؟
    توسط ramin_ad در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: سه شنبه 22 بهمن 92, 00:16
  3. رفتارهاي كلي من در برابر خانواده ي شوهرم چه جوري باشه؟؟
    توسط مريم.م در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: چهارشنبه 13 مهر 90, 00:51
  4. آیا به یه خاین حق میدین؟؟
    توسط sogand در انجمن تعدد زوجات، چند همسری، صیغه موقت
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: چهارشنبه 16 شهریور 90, 23:01
  5. چکار کنم شوهرم یار و همراهم بشه؟؟
    توسط مهسان-م در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 21
    آخرين نوشته: شنبه 10 مهر 89, 21:22

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:44 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.