به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 17
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 10 آبان 93 [ 02:19]
    تاریخ عضویت
    1393-6-04
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    52
    سطح
    1
    Points: 52, Level: 1
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    از روزمره گی خسته شدم

    من تازه واردم میخواستم راجع به گیر و گرفتاری های زندگیم و مشکلاتم باهاتون حرف برنم ایا کسی میتونه منو راهنمایی کنه خیلی خسته ام...

    - - - Updated - - -

    من یه ادم بی اراده و سست عنصر با ارزوهای بزرگ هستم رشته ی دبیرستانم تجربی بود دانش اموز متوسطی بودم البته متوسط رو به بالا کارم فقط درس بود مدوسه و دوستام کماکان تو خونه یه سری مشکلات داشتم از جمله بیکاری پدم اعتیاد پدرم گیر و گرفتاریای مالی اما شاد و پر انرژی بودم و یه عالمه اهداف قلنبه سلنبه داشتم ولی از سوم دبیرستان به خاطر مشکلاتی که تو خانواده به وجود اومد علاوه بر مشکلات گذشته میتونم بگم سقوط کردم از لحاظ روحیه انرژی امید و.... و از اون به بعد شدم یه ادم جدید یه ادم دو قطبی یه روز اروم بودم یه روز بی دلیل دلشوره میگرفتم و فکرای بد سراغم میومد و با توجه به اینکهاز قبل ادم حساس و فوق العاده احساساتی و عاطفی بودم و هستم خصوصا در رابطه با خانوادم خلاصه به جایی رسیده بودم که گاهی شدیدا دلشوره میگرفتم مثلا یک سال تمام اونم در حالیکه سال اولی بود که داشتم واسه کنکور میخوندم همش حس میکردم که قراره مامانم بمیره اون سال مامانم پاهاش درد میکرد و ورم کرده بود و من فکر که سرطان داره و این ترس شب و روز با من بود شاید برای شما مسخره باشه اما من یه مدت طولانی رو اینجوری زندگی کردم بابام دنبال گرفتاریای خودش بود مامانم سرش به کار خودش گرم بود بعد من تمام فکر و ذکرم خانوادم بود و مشکلاتشون اگه بخوام جزییات رو بنویسم خیلی طولانی میشه فقط در همین حد بدونید که به عنوان یه پشت کنکوری هیچ ساپورتری نداشتم حتی از لحاظ عاطفی و هر روز به اهداف و ایندم فکر میکردم ولی دریغ از تلاش اصلا روحیه ایی برای درس خوندن نداشتم از همه بدتر حتی یه جای اروم و مناسب برای مطالعه نداشتم با تمام این اوصاف همه اون روزا گذشت تا اینکه من دانشگاه پیام نور رشته مترجمی قبول شدم وعلی رغم تمام رویاهم ثبت نام کردم زبانو دوست داشتم ولی از پیام نور متنفر بودم و هستم اینکه بعد از دو سال پشت کنکورموندن با هدف فیزیوتراپی تو یه دانشگاه تاپ پیام نور قبول شی یعنی شکست حالا بعد از دو سال درس خوندن تو پیام نور در صورتیکه باید ترم چهار باشم ترم سومم میدونید چرا چون جوگیر شدم و اومدم همزمان با دانشگاه واسه کنکور خوندم چون پیام نور ارضام نمیکرد نه تنها دوباره کنکور قبول نشدم بلکه به خاطر اینکه طبق چارت درسی پیش نرفتم یه ترم عقب افتادم و بازم شکست خیلی خسته ام روزامو با رز مرگی سر میکنم حوصله هیچ کاری رو ندارم از هیچی لذت نمیبرم دیگه هیچ امیدی به هیچ چیز ندارم اینده ادامه تحصیل ازدواج کار موقعیت اجتماعی هیچی برانگیخته ام نمیکنه هیچی منو به وجد نمیاره تو سن ۲۲ سالگی احساس پیری و دلمردگی میکنم خیلی بی عرضه ام من حتی نمیتونم یه کار کوچکو رو برنامه و منظم انجام بدم حتی دیگه نماز نمیخونم نمیتونم صبح زود از خواب بیدار شم نمیتونم خوب درس بخونم حتی دیگه از کتاب خوندنم لذت نمیبرم که یه زمانی بهترین سرگرمی بود واسم اگه اینجوری پیش برن همین پیام نورم از دست میدم از درجا زدن خسته شدم از همین حالا دارم واسه ارشد رویا پرداری میکنم ولی کو عمل؟یکی به من بگه چیکار کنم از کجا زندگی کردن رو شروع کنم؟؟؟؟؟؟؟؟

  2. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 24 خرداد 00 [ 00:30]
    تاریخ عضویت
    1387-6-17
    محل سکونت
    سنندج
    نوشته ها
    2,798
    امتیاز
    71,961
    سطح
    100
    Points: 71,961, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran50000 Experience PointsSocialTagger First Class
    تشکرها
    9,001

    تشکرشده 10,163 در 2,191 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام، دوست گرامی عنوان موضوع شما مناسب نیست، لطفا" در ارسال بعدی عنوان مناسب را ارسال فرمائید و گزارش کنید تا تغییر داده شود
    سکوت سرشار از ناگفته‌هاست
    _____________________________

    مجله علم ورزش

  3. 3 کاربر از پست مفید keyvan تشکرکرده اند .

    terme00 (چهارشنبه 05 شهریور 93), هم آوا (چهارشنبه 05 شهریور 93), شیدا. (پنجشنبه 06 شهریور 93)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 17 دی 94 [ 13:03]
    تاریخ عضویت
    1393-5-19
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    1,480
    سطح
    21
    Points: 1,480, Level: 21
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 214 در 65 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اولا بدو بدو عنوانو عوض کن که مدیران محترم تالار رو این موضوع حساسن
    بعدشم پیام نور همچین بدم نیس...
    چرا بدت میاد؟؟؟اکثر استادای من کاردانی یا کارشناسی رو پیام نور خونده بودن
    میدونی مشکل کجاست ؟اینه که ما رو یه موضوع گیر میدیم و میگیم الا و بلا همییییییییییییییییییییییی یییین
    در صورتی که زندگی یعنی ساختن بخوای سخت بگیری بدبختی
    با شرایط دور و برت بساز یعنی بهترین نتیجه رو ازش بساز
    چارلی چاپلین میگه:زندگی شاید آن جشنی نباشد که تو آرزویش را داشتی اما حال که به آن دعوت شده ای تا میتوانی زیبا برقص
    پاشو پاشو یا علی بگو و مشغول شو...
    افسردگی مال کسیه که اعتقاد درست حسابی نداشته باش پس اگه تو هم این مشکلو داری رفعش کن

  5. کاربر روبرو از پست مفید ققنوس تشکرکرده است .

    شیدا. (پنجشنبه 06 شهریور 93)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 10 آبان 93 [ 02:19]
    تاریخ عضویت
    1393-6-04
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    52
    سطح
    1
    Points: 52, Level: 1
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ققنوس عزیز مرسی از حرفهای قشنگت اول از همه میشه بپرسم چرا به عنوان تاپیک گیر دادن و بعد اینکه چطور باید عوضش کنم?من شنیدم اگه حتی ارشد یا دکترای تهرانم بخونی اما کارشناسیت پیام نور باشه هیچ دانشگاهی واسه تدریس قبولت نممیکنه مگه یه دانشگاه در حد خود پیام نور اما من ارزوهام خیلی بزرگه دوست دارم ارشد یه جای خوب قبول شم مثلا در حد تهران دوست دارم با اشتیاق درس بخونم معدلم عالی بشه بتونم روان و سلیس انگلیسی صحبت کنم دوست دارم فعال باشم از لحظه هام نهایت استفاده رو بکنم از چیزای ساده و کوچیکم لذت ببرم و شاد بشم میخوام یه عالمه کتاب بخونم میخوام زندگی کنم اما چطوری شروع کنم هر روز صبح به خودم میگم امروز صبح دیگه شروع کن و کارای عقب افتادتوانجام بده اما بازم یه گوشه میشینم و خودمو با اینترنت سرگرم میکنم و بازم شب و صبح و روز از نو....احساس میکنم هیچ فایده ابی ندارم یه ازم الاف بی کار به خدا خودمم از بیکاری خسته شدم بیست روزه دیگه یه امتحان سخت و مهم دارم هنوز یک کلمه نخوندم همش میگم یه ساعت دیگه عصر شب فردا....شروع میکنم اما همون روالو ادامه میدم لطفا کمکم کنید

  7. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 17 دی 94 [ 13:03]
    تاریخ عضویت
    1393-5-19
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    1,480
    سطح
    21
    Points: 1,480, Level: 21
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 214 در 65 پست

    Rep Power
    0
    Array
    باید عوض کنی چون موضوع باید واضح باشه که هر کسی با خوندنش موضوع اصلی دستگیرش بشه
    موضوع رو بذار خسته از روزمرگی....بهتر نیست؟

    واسه اینتر نتم بگم آره به خدا وقت منم میگیره آخرشم به قول مامانم خر همون جای اولی بسته س
    یعنی نه کاری کردم و نه هیچی
    فقط وقت تلف کردم
    شما اول یه سروسامونی یه اینترنت بده و زمانبندیش کن
    بعدش واسه کارات برنامه ریزی کن
    بعدشم من نمیدونم چرا هر کی کم میاره سر خدا خالی میکنه.اولین کاری که میکنه قطع نماز و این جور چیزاست.
    یه دوست به زندگیت اضافه کن،کسی که خوب درکت کنه...
    راستی یه چیز دیگه:خواهشا کمال گرا نباش.به چیزای کم قانع باش تا وقتی بهتر از اون نصیبت شد کلللللللی ذوق کنی
    اگه برعکس باشه حاصلش میشه وضعیت الانت
    من تجربی خوندم که بشم داروساز ولی خب نشد،شدم بهداشت حرفه ای
    الانم با این که رشته ام با روحیاتم اصلا نمیخوره ولی بسیار دوسش دارم چون از اون همه ناسازگاری یه ویژگی مثبت توش پیدا کردم که به من بخوره...
    ببخشید زیاد حرفیدم

  8. 4 کاربر از پست مفید ققنوس تشکرکرده اند .

    magid202m (جمعه 07 شهریور 93), رزا (چهارشنبه 05 شهریور 93), سمیرا71 (جمعه 07 شهریور 93), شیدا. (پنجشنبه 06 شهریور 93)

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 10 آبان 93 [ 02:19]
    تاریخ عضویت
    1393-6-04
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    52
    سطح
    1
    Points: 52, Level: 1
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اتفاقا از حرفات لذت میبرم مرسی که وقتتو واسم میزاری من خیلی وقته که دارم این مدلی زندگی میکنم بدون امید و انگیزه باری به هر جهت و الکی جز بودن و سلامتی مامان و بابام هیچ چیز واسم مهم نیست حتی خودم خب تغییر بعد این همه مدت سخته ولی باید بشه خیلی وقتا تصمیم گرفتم یه تکونی به خودم بدم ولی قدم اولو برداشتم و دوباره ولش کردم راستش به خودم اطمینان ندارم از ته دل میخوام که حتی واسه یه بارم شده یه کار کوچیکو دوست شروع کنم و کاملا به پایان برسونم و بعد به خودم بگم دیدی میشه دیدی تو هم میتونی بگی من فلان کارو کردم اصلا منه خودمو گم کردم امروز هر چقدر تو سر خودم زدم نتونستم یه کم واسه امتحان اواخر این ماه یه کم درس بخونم واسه همین میگم بی عرضه ام نمیدونم چه مرگمه من یه دوست خوب دارم که اونم زبان میخونه ولی روزانه شهر خودمون خیلی باهاش صحبت میکنم اونم صبورانه به غرغرام گوش میده همش میگه کمتر خودتو زیر سوال ببر سخت نگیر و....اما من اومدم اینجا اونم خیلی اتفاقی که شاید یه ادم جدید دور از فضای ذهنی و محیط زندگیم بتونه یه راهی جلوی پام بزاره و یه حرف جدید بزنه راجع به کمال گرایی هم حرفتو قبول دارم همین باعث شد که با کله زمین بخورم اما مگه همه ی ادمای موفق کمال گرا نبودن مگه همه به تاپ بودن فکر نمیکردن اماچرا فقط واسه من اینجوری میشه ذهنم قفل کرده میشه بگی طور با رشته ایی که دوست نداری خوشحالی و چطور نقاط مثبت پیدا کردی؟راستی چطور باید اسم تاپیکو عوض کنم هر کاری میکنم نمیشه؟خسته از روزمرگی میخوام بزارم اما نمیدونم چجور؟

  10. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 28 مهر 02 [ 00:16]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,563
    امتیاز
    44,252
    سطح
    100
    Points: 44,252, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,950

    تشکرشده 6,439 در 1,458 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    358
    Array
    سلام نوشادجان.
    خوش اومدی
    ازمثلث کنارتشکرواسه تغییرنام تاپیک استفاده کن.
    نوشادجان من خودم پیام نوردرس میخونم والان ترم آخرم.منم اوایل اصلاراضی نبودم.اماالان خیلی هم ناراحتم که درسم داره تموم میشه...بیشترکسانی که ارشدقبول میشن پیام نوری ان..میدونی چرا؟چون بارعلمیشون زیاده...چون مابه جای یه جزوه پنحاه صفحه ای یع کتاب300صفحه ای رومیخونیم.پس قدرخودتوبدون...بعدازپایان دانشگاه اگه شماویه دانشجوی آزادودولتی باهم دیگه روی یه موضوع علمی بحث کنیدمتوجه میشی که شماچقدزاطلاعات وبارعلمیتون زیادتره...
    مثبت اندیش باش وبه خداتوکل کن.
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...

  11. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 10 آبان 93 [ 02:19]
    تاریخ عضویت
    1393-6-04
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    52
    سطح
    1
    Points: 52, Level: 1
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    Paiizeعزیز مرسی بابت حرفات هنوز بعد از دو سال درس خوندن تو پیام نور قبولش نکردم چون به قول ققنوس کمال گرا بودم و به جاهای بالاتر فکر میکردم اما نشد خودمم از نق زدن خسته شدم میخوام از زندگیم لذت ببرم عنوان تاپیکو ارسال کردم اما فعلا که عوض نشده

  12. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 15 آذر 93 [ 21:23]
    تاریخ عضویت
    1393-4-19
    نوشته ها
    311
    امتیاز
    722
    سطح
    14
    Points: 722, Level: 14
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 78
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocial3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    958

    تشکرشده 757 در 256 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    45
    Array
    سلام.

    فک کنم بهتره عنوانو عوض کنی چون قفلش میکنن. مثلا بنویسم چه جوری ناراحتی هاتونو فراموش میکنید یا شما ها چه جوری با داشتن مشکلاتی مثل مشکلات من زندگی میکنید؟

    منم مثل تو بودم الان 23 سالمه و مشکلات کنکور من مثل مشکلات تو ضربدر 100 بود. ولی دانشگاه سراسری خوب قبول شدم. البته چون از لحاظ مالی هم ضعیفیم خیلی تاثیر گذار بود چون

    شهریه نداشتیم بدیم و اینکه من عشق دانشگاه بودم میترسیدم قبول نشم.

    منم همیشه فکر میکردم مادرمو از دست میدم و برام سخت بود البته واقعا چند بار اتفاقات بد براش افتاده و الانم جات خالی دیروز در حد گیس و گیس کشی سر این که یادش میره قرصاشو

    بخوره با هم دعوا کردیم. آخه بعضی موقع ها یادم میره آلزایمر داره. البته خیلی کمه و بعضی موقع ها بد میشه وگرنه اکثرا خوبه . یه بار سر ظهر تو حیاط زیر نور آفتاب به من میگفت 12 شده

    چرا نمیخوابی میدونی چند ساعت طول کشید بهش بفهمونم الان ظهره نه شب.. منم رو قرصاش حساسم یه روز یادش میره یه روز میگه دیگه خوب شدم نمیخورم یه روز میگه گرونه نخریم یه روز میگه ...

    یعنی هر روز تو خونه ی ما من باید زجر کش بشم یا کلی کارآگاه بازی درآرم که بفهمم قرصشو خورده یا نه.

    منم حساس. بعد اعصابمم خورد میکنه. هیچ جوره زورم بهش نمیرسه. دراز میکشه رو تخت غذا میخوره فقط بیای نگا کنی. اول عصبانی میشم و بعدش داد و بیداد. بعد حرص میخورم بعد

    وقتی به نتیجه میرسم که هیچ غلطی نمیتونم بکنم غصه میخورم بعد خودمو آروم میکنم میگم عیب نداره از چند سال پیش خیلی بهتره بعد سرمو بلند میکنم میبینم شده شب.

    میدونی من بابام و خواهرمو برادرم اصلا کاری به کارش ندارن ولی من باور کن شبا از فکرش خوابم نمیبره.

    میترسم یه چیزی موقع غذا خوردن یادش رفته باشه قورت بده مونده باشه تو دهنش. بعضی موقع ها از اینکارا هم میکنه آخه. میبینی وسط غذا خوابش برد. حالا مگه بیدار میشه.

    . چند بار اومدم اینجا درد ودل کردم سبک شدم. الان درسته ناراحتم ولی در حدی که تو ناراحتی نیستم. یعنی وضعم خیلی خراب بود الان بهترم.

    به نظر من برو پیش یه روانشناس . اگه تشخیص افسردگی داد بهت قرص میده . به نظرم زود اقدام کن.

    من حالا امسال کنکور ارشد دارم. پول ندارم. از هفته پیش دنبال کارم. هم باید کار خونه بکنم هم کار بیرون. هم حرف اینو اون بشونم. آخرشم تو خونه بی نظم و تنبل و گیج و ... میگن بهم

    میگن خوشگلم نیستی یکی بیاد بگیرتت موندی ترشیدی!!! تو خونه نون خور اضافه محسوب میشم.

    میخوام برم کار کنم یه عده از فامیل محترم میان خونه اندر فواید شوهر کردن و خانه داری و مفت خوری صحبت میکنن و کلاس میان که شوهر من این جوریه و اون جوریه.

    در حالی که من حاضرم صد بار اعدامم کنن شده به اندازه ی یک دقیقه با همچین آقای شوهری هم کلام نشم.

    آخر سرم اسمم سر خوده و مدام تهدید به این میشم که ترشیدی بعد از ما گلایه نکنی!!!

    در آخر همه ی آدما مشکل دارن ولی چیزی که مهمه اینه که چه جوری از پس مشکلا بر میان.

    خیلی ها تو دانشگاه پیام نور درس خوندن و الان خیلی موفق ان. به سم پاشی الکی مردم گوش نده!!!

    برا کسی مهم نیست که تو کدوم دانشگاه درس خوندی مهم اینه که کارتو خوب بلد باشی.

    راستی سعی کن زیاد به مشکلاتت فکر نکنی.

    منم قرار گذاشتم نبش قبر نکنم ولی مشکلمو برات اینجا نوشتم که بدونی تنها نیستی.

    کسی که دانشگاه خوب درس میخونه به غیر از کسایی که سهمیه دارن واقعا جونشو گذاشته پای درس . با خیال پردازی و رویایی بودن هیچ وقت به آرزوهات نمیرسی.

    موفق باشی.

  13. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 10 آبان 93 [ 02:19]
    تاریخ عضویت
    1393-6-04
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    52
    سطح
    1
    Points: 52, Level: 1
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    تیام عزیزم امیدوارم مامانت صد ساله بشه و خدا بهش عمر طولانی و با عزت بده پدر و مادر حتی اگه بد هم باشن که هیچ پدر و مادری هم واقعا بد نیست ولی اگرهم باشن بازم بودنشون یه دنیاست یه قوت قلب و انبساط خاطره راست میگی ادما همه مشکل دارن ولی چجوری با مشکل مواجه شدن مهمه خوش بحالت که با وجود مشکلاتت موندی و جنگیدی و درس خوندی و بههدفت رسیدی منم دوست دارم واسه ارشد یه جای خوب قبول شم اما باید ارادمو تقویت کنم راجع به مقوله ازدواج و شوهر و مباحثی ازین دست باید بگم حرف ادمای خاله زنک و سطحی نگرو گوش نکن تو هنوز سنی نداری حالا حالا ها وقت داری من که خودم فعلا حتی نمیخوام راجع بهش فکرم بکنم چون کارای نکرده زیاد دارم و این تنهاییمو دوست دارم از خدا برات یه دنیا ارامش و خوشبختی میخوام در پناه حق


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. مشکل با اضافه وزن خواستگارم
    توسط mahmata در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: چهارشنبه 08 مهر 94, 20:08
  2. آزمایش زندان استنفورد: معروف-خطرناک-آموزنده (+عکس)
    توسط khaleghezey در انجمن علمی و آموزشی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: چهارشنبه 01 مرداد 93, 08:25
  3. +هنوزم نتونستم فراموشش کنم !!!
    توسط امیررضا1 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: یکشنبه 03 شهریور 87, 14:50

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:44 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.