به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 27
  1. #11
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    چشماش میگفت که عاشقه
    تو شهر اونا رسمه که مردها دو تا زن.میگیرن
    خوب اون گشته واسه خودش یه زن دوم پیدا کنه . شما چی؟ شما چی می خواستین از این رابطه که با اینکه می دونستین همون اول زن داره بچه داره بازم ادامه دادین تا از نظر احساسی درگیر شین؟

    میشه بگین نگاهی که عاشقه چطوریه؟

    نمی دونم در نهایت تصمیمتون فراموش کردن این اقا باشه یا نه.
    اگه خواستین فراموش کنین ایشونو که رابطه رو قطع می کنین. سرتونو با چیزای مفید شلوغ می کنین مثل ورزش درس کار تفریحات سالم و گردش با دوستان خوب فیلم دیدن موسیقی بی کلام گوش کردن و ... تکنیک توقف فکر و تاپیک مشاوره بهار زندگی با اقای sci

    موفق باشید.
    ویرایش توسط meinoush : پنجشنبه 09 مرداد 93 در ساعت 19:59

  2. 3 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    psy8172 (پنجشنبه 09 مرداد 93), فرشته اردیبهشت (شنبه 11 مرداد 93), شیدا. (پنجشنبه 09 مرداد 93)

  3. #12
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 فروردین 94 [ 13:53]
    تاریخ عضویت
    1393-5-08
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    567
    سطح
    11
    Points: 567, Level: 11
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 8 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام خواهر عزیزم
    این مطلب را یک بچه هم درک میکند که ارتباط شما بااین آقا ظلم به همسر اوست ، به نظرم اصلا لزومی نداشت که شما مشورت بخواهید بدون تعلل مبایست این ارتباط را قطع میکردید...لطفا فقط برای یک لحظه خودت رو جای همسر این آقا تصورکن!همین.
    یاعلی.

  4. 3 کاربر از پست مفید غروب غبارآلود تشکرکرده اند .

    فرهنگ 27 (پنجشنبه 09 مرداد 93), فرشته اردیبهشت (شنبه 11 مرداد 93), شیدا. (پنجشنبه 09 مرداد 93)

  5. #13
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام یلدا جان،

    شما چند سالته؟

    اگر این عددی که کنار اسمت هست سال تولدته،
    یعنی این آقا زمانی که شما 17 سالت بوده باهات دوست شده؟ یه مرد متاهل و یه دختر نوجوان؟!!!

    یلدا
    دلم براش می سوزه و عاشقش شدم و نگرانشم و رو دریا کار می کنه و ... همش تصوراتی هست که در اثر حرفها و تلقینهای اون در تو شکل گرفته.
    یه مرد دیگه هم دو ماه باهات حرفهای عاشقانه و عاطفی بزنه، همین حسها را بهش پیدا می کنی.
    زنها وجودشون سرشار از عاطفه و محبت و دلسوزی و دوست داشتن و مراقبت و ... است.
    این حسهایی که داری در هر زنی تقریبا طبیعی است.
    اما باید سعی کنی با عقلت کنترلش کنی و در مسیر درست قرارش بدی.


    قبلا خیلی کم سن بودی و نوع درگیریت در این رابطه متفاوت بوده،
    همونطور که خودت هم حس کردی و الان براش تاپیک زدی، به تدریح حست و شرایطت عوض می شه.

    یلدا جان،
    نه همسر آینده ی شما و نه همسر اون آقا این رابطه را نخواهند پذیرفت.
    اما مهم تر از هر دوی اونها، خودت هستی. این رابطه تاوان سنگینی برات خواهد داشت. هر چی بیشتر بگذره سنگین تر.

    از خانواده و نزدیکان خودت چه کسی در جریان این رابطه هست؟
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  6. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    فرهنگ 27 (پنجشنبه 09 مرداد 93), فرشته اردیبهشت (شنبه 11 مرداد 93)

  7. #14
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 آذر 93 [ 17:57]
    تاریخ عضویت
    1393-3-13
    نوشته ها
    89
    امتیاز
    735
    سطح
    14
    Points: 735, Level: 14
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 65
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 220 در 63 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ببخشیدا ولی داری خودتو گول میزنی فقط..........هرجور بگی من مثل خواهرشم من مث عمه بچه هاشم زنش مثل زنداداشمه ......اینا فقط حرفه اون اقا چی؟؟؟؟حتی اگه یه لحظه به جا خانومش شما بیای تو ذهنش میدونی چقدر درحق اون زن ظلم میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟.................. اون اقا چی؟؟؟میتونه شما رو به چشم خواهری ببینه؟؟؟؟اصلا اگه شما رو به چشم خواهری میدید چطوری میتونست به شما راجع به همسر دوم چیزی بگه؟؟

  8. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 فروردین 94 [ 07:00]
    تاریخ عضویت
    1392-10-03
    نوشته ها
    29
    امتیاز
    1,178
    سطح
    18
    Points: 1,178, Level: 18
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 19.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 12 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان.ممنون از حرفاتون.
    به چند تا نکته باید اشاره کنم:
    1.من اسم تاپیک رو بد زدم.جوری که همه جور دیگه ای برداشت کردن...دو روز بود ازش بی خبر بودم.آخه چون میدونه من نگران میشم بهم نمیگه که میخواد بره رو کشتی...گفتم که شغلش خطرناکه و درگیری میشه همش...و به همین خاطر از نگرانی زیاد احساس کردم عاشقش شدم.درصورتی که اینجور نیست...من یه بار یه نقشه ریختم و الکی بهش گفتم میخوام ازدواج کنم و واقعا هم تو اون.مدت اصلا بهم اس نمیداد.میترسید شوهرم ببینه.ولی همیشه حالمو از خواهرم میپرسید.میگفت حالش خوبه؟شوهرش آدم خوبی هست؟اذیتش نمیکنه؟؟؟
    بعدش دیدم نمیتونم با این دروغ بزرگ کنار بیام و بهش گفتم دروغ گفتم.البته اینم بگم که این جدایی اصلا باعث ناراحتیم نشد و اینکارو کردم که فراموشم کنه که انگار نتونست.
    2.ایشون علم غیب ندارن...من اون روز کنار خواهرم توی اتوبوس نشسته بودم و منو دیده بود.من همیشه خودمو مغرور میگیرم و نگاه پسر نمیکنم .اونم گفت من از این رفتارت خوشم اومد.البته نه اینکه دلیل عاشق شدنش این باشه.خودش میگه خدا مهر تو رو انداخت تو دلم...
    3.ایشون هیچ محبتی به من نکرده که وابستش بشم...فقط توی پیامهاش بعضی وقتا مینویسه عزیزم یا مثلا دوستت دارم.همین و بس...تازه پشت گوشی اصلا عزیزم هم نمیگه که شما میگید من عاشق صداش شدم...و فقط میگه یه جوری شده که باید از حالت باخبر باشم .نمیتونم ازت بیخبر بمونم.و واقعا هم بهم ثابت شده که قصد بدی نداره نسبت به من...اگه داشت وقتی میگفتم ازدواج کردم میومد و اذیتم میکرد ولی اینکارو نکرد...یه بار هم زنگ زده بود به خواهرم و گریه میکرد میگفت توروخدا راستش بگو حال یلدا خوبه؟من دلتنگشم خیلی ولی بهش اس نمیدم که مشکلی بین اون و شوهرش پیش بیاد.
    3.ایشون دختر زیاد دیده ...انواع و اقسام مختلف ...تو دبی که خودتونم شاید بدونید ...همه چی آزاده و میتونه با هر دختری بخواد باشه...دخترایی که تو کاباره ها هستن و هرشب با پول کمی حاضرن با هر مردی بخوابن.
    حتی یه مدت دخترای ازبکی رو رد میکردن قاچاقی ...که البته بعدش پشیمون شد و توبه کرد و دیگه اینکارو نمیکنه.چون اون دخترا واسه کار خلاف میرفتن اون طرف آب.....گفتم که ایشون تا دلش بخواد دختر دورش ریخته.وضع مالیشم توپ توپه....میتونه با هرکی باشه و واسه هوسشم نخواد 10ساعت توی راه باشه.
    تازه بار اول که دیدمش وقتی خداحافظی میکرد همینجور اشکاش بی اختیار میریخت.اونوقت شما میگید بخاطر هوسش 10ساعت راه رو میاد؟؟؟مگه احمقه آخه؟
    و اینکه خدا میدونه جایی که تو قلبم داره به اندازه همون جاییه که برادرم تو قلبم داره.همونجور که اون میخواد از حال من باخبر باشه منم نمیتونم ازش بیخبر باشم.حالا شما هی بگید من خودمو گول میزنم...مهم نیست برام.
    درضمن قسم خورد که خانممو دوستش دارم چه تو باشی چه نباشی...و اینکه اون اصرار نمیکرد که حتما زنم بشو گفت اگه تو میخواستی منم قبول میکردم ولی خوشبختیت برام مهمتره حالا با هرکی که دوستش داری...الان دو ساله منو ندیده.میگه بخدا ببینمت نمیشناسمت دیگه ولی همچنان دوستم داره و هیچ وقت هم نکفت عکستو برام بفرست...من یه دوست پسر دیگه هم داشتم..اون ازم عکس بدون حجاب میخواست همش ..ولی این حتی یه عکس معمولی هم ازم نخواست...
    تازه میگه تو ناموس برادر و پدرتی...من اینقد شعور دارم که به ناموس مردم دست نزنم...مطمءنن یکی دیگه هم میاد به ناموس من دست میزنه...
    خب حالا میخوام بدونم دوستان باز چه نظری دارن با توجه به حرفای من؟! گفتم که مثل برادرمه.حالا میخواید باور کنید.میخواید نکنید!

  9. #16
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 06 خرداد 94 [ 18:51]
    تاریخ عضویت
    1393-5-10
    نوشته ها
    44
    امتیاز
    1,054
    سطح
    17
    Points: 1,054, Level: 17
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 18.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    16

    تشکرشده 127 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خانم یلدا این رابطه اشتباهه. همه دارن میگن اشتباهه بعدش توجیه میکنی؟ پس برای چی اومدی مشورت بگیری. اصلا اگه بگیم رابطه شما مثله خواهر و برادر میمونه! اما باز هم اشتباهه.. چون نامحرم هستید.. اگه این رابطه درسته چرا اون آقا به خانمش نمیگه؟! فراموش کن این رابطه رو! به زن اون رحم کن! طفلکی زنش.... متاسفم برای شما!! مطمئن باشید عاقبت به خیر نمیشید و همین بلا شاید هم بدتر سرتون میاد!!

  10. 2 کاربر از پست مفید maryy تشکرکرده اند .

    فرشته اردیبهشت (شنبه 11 مرداد 93), خیال تو (شنبه 11 مرداد 93)

  11. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 فروردین 94 [ 07:00]
    تاریخ عضویت
    1392-10-03
    نوشته ها
    29
    امتیاز
    1,178
    سطح
    18
    Points: 1,178, Level: 18
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 19.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 12 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بچه ها شما درست میگید.من دارم انگار با این حرفا وجدان خودمو آروم میکنم...حالا میخوام یه راهی جلو پام بذارید..اگه یه دفعه بگم میخوام برم باز بهم میریزه...تقصیر خودمه که روز اول که فهمیدم زن داره باز از روی دلسوزی باهاش موندم...خودم کردم که لعنت بر خودم باد...لعنت به من که اینقد پستم....بخدا اینکه میگم جای برادرمو داره راست میگم ولی خودم هزار بار خودمو گذاشتم جای زنش و دیدم حاضر نیستم شوهر خودم حتی از رو خواهری با یه دختر دیگه حرف بزنه.تورو بخدا بگید چیکار کنم؟شمارمو نمیتونم عوض کنم خانواده شک میکنن.تو هر اداره و بانک و دانشگاه این شماره رو دادم.دیروز بهش گفتم پس اگه خانومتو دوست داری و علاقت نسبت بهش کم نشده میمونم باهات.از خوشحالی داشت بال در میاورد.آخه قبلش بهش گفتم که اومدم تاپیک زدم و همه سرزنشم کردن وشاید رفتم .گفت خانوم من فقط میترسه که سرش هوو بیارم.وگرنه اگه واقعا بدونه تو قصد نداری وارد زندگیمون بشی فک نمیکنم ناراحت بشه که با تو حرف میزنم ....ولی والله من اگه باشم که بازهم ناراحت میشم...حالا اگه یهو بگم تصمیم گرفتم برم باز دوباره حالش گرفته میشه.آخه میدونید من دلم نمیخواد کسی دلش بشکنه بخاطر من...بعضی وقتا میگم خدایا کاش یه روز پیام بده که دیگه نمیخوام باهات باشم.کاش خودش بره...ولی هیچ جوری نمیتونه منو فراموش کنه.تو این چهار سال4بار ولش کردم.هر بار 4ماه میشد...بازم میدیدم هنوز یادمه.پیام میداد.بخدا که از رو دلسوزی باهاش موندم.به جز این روزها که دیگه مثل برادرم میدونمش و نگرانش میشم....حالا شما بگید چجوری ازش خلاص شم؟ که خیلی هم ناراحت نشه.آخه توی یه درگیری اعصابش خیلی ضعیف شده.دکتر گفته استرس و ناراحتی برات بده.من نمیخوام بهش آسیبی برسونم خدای نکرده...خداکمکم کن!

    - - - Updated - - -

    یه چیزی به ذهنم اومد:
    بهش بگم من ترکت نمیکنم و باهات میمونم ،تو هم مگه نگفتی اگه خانومم بدونه من خودمو مثل خواهرت میدونم و قصد خراب کردن زندگیشو ندارم ناراحت نمیشه؟!! پس براش توضیح بده که با من رابطه داری و بعدشم بذار من خودم باهاش حرف بزنم ببینم اونم راضی هست از این رابطه یا نه؟
    به نظرتون فکر خوبیه؟
    بعد اگه گفت آخه خانومم باورش نمیشه که تو قصدت بد نیست و باور نمیکنه،اونوقت چی بهش بگم؟
    دوستان واقعا دیگه از خواب غفلت بیدار شدم و میخوام که کمکم کنید...راهنماییم کنید توروخدا...
    بازم بگم که اعصابش خیلی ضعیف شده..ناراحتی و مسافرت و کار بده براش.دکترش گفته تا یک.ماه باید استراحت مطلق کنی.آخه چند تا تیر از بالای سرش رد شده و رو اعصابش اثر گذاشته...میخوام یه راهی جلو پام بذارید که اونم به راحتی کنار بکشه خودشو

  12. #18
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 02 دی 00 [ 01:50]
    تاریخ عضویت
    1393-2-11
    نوشته ها
    121
    امتیاز
    7,040
    سطح
    55
    Points: 7,040, Level: 55
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 110
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 288 در 108 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    24
    Array
    سلام
    نمیدونم چی بگم!
    گفتنی ها گفته شد طبق جریانی که خودتون تعریف کردید (نه صرفا بخاطر موضوع) و اطلاعات و تجربیاتی که جمعی از دوستان داشتن و گفتن...

    خودتون میدونید که با زندگی ایندتون چکار کنید ،.....



    روزی میرسه که شمام با مردی ازدواج خواهید کرد و احساس دلسوزی و مهر و محبت عشق و علاقه و... که باید به پای شوهر واقعیتون میذاشتین قطعا در ابرازش کوتاهی میکنید چون یکی حدود 4 سال با شما بوده که واقعاااااااا و واقعا یه مرد ایده آل بوده(اگرم نباشه چون رابطه شما مجازی بوده شما توی ذهنتون ساختید و ذهن انسان فرق بین مجازی بودن و واقعی بودنو درک نمیکنه و حداقلش اینه توی زمینه هایی که خودتون گفتید برتری بالای خواهد داشت) و اگر کوچکترین نا ملایمتی از شوهرتون ببینید یهو میگید...وااااای ...کجاست فلانی...دلتون پر میزنه میره پیش برادرتون !(دوس پسر الان)
    و میبینید که کسی نیست برای شما دل بسوزونه(بایدم اینجور باشه تا دوباره برگردید به سمت شوهرتون)

    ایا هیچ میدونستید که هر دعوایی بین زن و مرد بوجود میاد بدم نیست و باعث تحکیم زندگی و رابطه میشه یعنی گاهی بعضی از این دعواها و بگو مگوها از یه فاجعه ای بنام طلاق جلوگیری میکننن؟
    -----------------------------------------------------------------------------------------------
    حالا فرض بگیرید که یه خواستگار اومد براتون و در جریان سوالات ازتون پرسید ایا شما با مرد دیگه ای رابطه داشتید ؟؟(الان مردها زیاد از این سوالات میپرسن)
    شما چه جوابی بهش میدید؟؟
    میگید بله داشتم و حدود 4 سال ما با هم فقط دوست بودیم و... یا بهش دروغ میگید؟؟
    حالا برید سوالاتی که در این زمینه پرسیده شده !!!

    فقط یاد این جمله هایی که گفتید باشید ...

    من خوشبختانه اینقد دختر خدا ترسیم
    بعدش دیدم نمیتونم با این دروغ بزرگ کنار بیام و بهش گفتم دروغ گفتم


    ------------------------------------------------------------------------------------------------

    خودم هزار بار خودمو گذاشتم جای زنش و دیدم حاضر نیستم شوهر خودم حتی از رو خواهری با یه دختر دیگه حرف بزنه
    خودتونو وقتی جای همسر اون اقا گذاشتید چه حسی بهتون دست داد؟؟(اسم این حسو چی میذارید؟؟چه کسی رو مقصر میدونید ؟فقط شوهرتون یا اون فردی که بهش نزدیکم شدم مقصره؟؟ )
    من جواب این سوالاتو میدم شما ببینید نظرتون فرق داره که بگید
    من اسم این کارو میذارم خیانت به همسر
    من در درجه اول شوهر رو مقصر میدونم اما از خدا میخوام ریشه این جور دخترای .... بکنه که موجب ... نشن و اگه دستم بهش برسه حداقل میکشمش ....

    میگه توروخدا مواظب خودت باش.با پسر قرار نذار..مواظب پاک دامنیت باش....
    ----------------------------------------------------------------------------------------------------------
    ایشون علم غیب ندارن...من اون روز کنار خواهرم توی اتوبوس نشسته بودم و منو دیده بود.من همیشه خودمو مغرور میگیرم و نگاه پسر نمیکنم .اونم گفت من از این رفتارت خوشم اومد.البته نه اینکه دلیل عاشق شدنش این باشه.خودش میگه خدا مهر تو رو انداخت تو دلم...
    منظورم این بود:برای درست کردن یک فایل عکس که شماره توش باشه زمان میبره و باید از قبل اماده کرده باشی و توی لحظه که فردو دیدی و نشونش کردی عقلت برسه که چطوری باید شماره رد و بدل کنی و .... مگر اینکه از قبل همه ی این کارارو کرده باشی و نقشه کشیده باشی و فقط منتظر باشی که یکی بیاد....

    حالا اگه یهو بگم تصمیم گرفتم برم باز دوباره حالش گرفته میشه.آخه میدونید من دلم نمیخواد کسی دلش بشکنه بخاطر من...بعضی وقتا میگم خدایا کاش یه روز پیام بده که دیگه نمیخوام باهات باشم.کاش خودش بره...ولی هیچ جوری نمیتونه منو فراموش کنه.تو این چهار سال4بار ولش کردم.هر بار 4ماه میشد...بازم میدیدم هنوز یادمه.پیام میداد.بخدا که از رو دلسوزی باهاش موندم.به جز این روزها که دیگه مثل برادرم میدونمش و نگرانش میشم

    ایشون هیچ محبتی به من نکرده که وابستش بشم...فقط توی پیامهاش بعضی وقتا مینویسه عزیزم یا مثلا دوستت دارم.همین و بس...تازه پشت گوشی اصلا عزیزم هم نمیگه که شما میگید من عاشق صداش شدم
    خودتون جواب دادید!!!!!!
    فقط میگه یه جوری شده که باید از حالت باخبر باشم
    تازه بار اول که دیدمش وقتی خداحافظی میکرد همینجور اشکاش بی اختیار میریخت
    اگه محبتی نیست توی رابطه شما پس دلیل این وابستگی و .. رابطه سر چی بنا شده ؟؟؟دلیلش چیه؟؟
    شاید از ظاهر هم خوشتون اومده !بیکارید! واسه خوش گذرونیه و.... !!!!

    یشون دختر زیاد دیده ...انواع و اقسام مختلف ...تو دبی که خودتونم شاید بدونید ...همه چی آزاده و میتونه با هر دختری بخواد باشه...دخترایی که تو کاباره ها هستن و هرشب با پول کمی حاضرن با هر مردی بخوابن.
    از کجا معلوم این کارارو نکرده باشه؟؟
    مرد نیاز عاطفی هم داره ،یکی میخواد که نگرانش باشه،بهش محبت کنه،باهاش درد و دل کنه،با شنیدن صداش ارامش میگیره


    تو این4سال حتی یه بارهم منو نرنجونده...واسه همین عاشقش شدم.آره من عاشق یه مرد زن دار شدم...اون میگه اگه تو بخوای باهات ازدواج میکنم
    اگه تصمیم به جدایی گرفتی برای همیشه باید جدا بشی نه اینکه الان حرفای ما قانع ات کرده باشه واسه جدایی و بعد یک ماه (که احساس و عواطف اومد و این حرفا از یاد رفت!) بازم ادامه رابطه برادر خواهری ....

    موفق باشید
    احساستون همیشه بهاری

    - - - Updated - - -

    سلام
    نمیدونم چی بگم!
    گفتنی ها گفته شد طبق جریانی که خودتون تعریف کردید (نه صرفا بخاطر موضوع) و اطلاعات و تجربیاتی که جمعی از دوستان داشتن و گفتن...

    خودتون میدونید که با زندگی ایندتون چکار کنید ،.....



    روزی میرسه که شمام با مردی ازدواج خواهید کرد و احساس دلسوزی و مهر و محبت عشق و علاقه و... که باید به پای شوهر واقعیتون میذاشتین قطعا در ابرازش کوتاهی میکنید چون یکی حدود 4 سال با شما بوده که واقعاااااااا و واقعا یه مرد ایده آل بوده(اگرم نباشه چون رابطه شما مجازی بوده شما توی ذهنتون ساختید و ذهن انسان فرق بین مجازی بودن و واقعی بودنو درک نمیکنه و حداقلش اینه توی زمینه هایی که خودتون گفتید برتری بالای خواهد داشت) و اگر کوچکترین نا ملایمتی از شوهرتون ببینید یهو میگید...وااااای ...کجاست فلانی...دلتون پر میزنه میره پیش برادرتون !(دوس پسر الان)
    و میبینید که کسی نیست برای شما دل بسوزونه(بایدم اینجور باشه تا دوباره برگردید به سمت شوهرتون)

    ایا هیچ میدونستید که هر دعوایی بین زن و مرد بوجود میاد بدم نیست و باعث تحکیم زندگی و رابطه میشه یعنی گاهی بعضی از این دعواها و بگو مگوها از یه فاجعه ای بنام طلاق جلوگیری میکننن؟
    -----------------------------------------------------------------------------------------------
    حالا فرض بگیرید که یه خواستگار اومد براتون و در جریان سوالات ازتون پرسید ایا شما با مرد دیگه ای رابطه داشتید ؟؟(الان مردها زیاد از این سوالات میپرسن)
    شما چه جوابی بهش میدید؟؟
    میگید بله داشتم و حدود 4 سال ما با هم فقط دوست بودیم و... یا بهش دروغ میگید؟؟
    حالا برید سوالاتی که در این زمینه پرسیده شده !!!

    فقط یاد این جمله هایی که گفتید باشید ...

    من خوشبختانه اینقد دختر خدا ترسیم
    بعدش دیدم نمیتونم با این دروغ بزرگ کنار بیام و بهش گفتم دروغ گفتم


    ------------------------------------------------------------------------------------------------

    خودم هزار بار خودمو گذاشتم جای زنش و دیدم حاضر نیستم شوهر خودم حتی از رو خواهری با یه دختر دیگه حرف بزنه
    خودتونو وقتی جای همسر اون اقا گذاشتید چه حسی بهتون دست داد؟؟(اسم این حسو چی میذارید؟؟چه کسی رو مقصر میدونید ؟فقط شوهرتون یا اون فردی که بهش نزدیکم شدم مقصره؟؟ )
    من جواب این سوالاتو میدم شما ببینید نظرتون فرق داره که بگید
    من اسم این کارو میذارم خیانت به همسر
    من در درجه اول شوهر رو مقصر میدونم اما از خدا میخوام ریشه این جور دخترای .... بکنه که موجب ... نشن و اگه دستم بهش برسه حداقل میکشمش ....

    میگه توروخدا مواظب خودت باش.با پسر قرار نذار..مواظب پاک دامنیت باش....
    ----------------------------------------------------------------------------------------------------------
    ایشون علم غیب ندارن...من اون روز کنار خواهرم توی اتوبوس نشسته بودم و منو دیده بود.من همیشه خودمو مغرور میگیرم و نگاه پسر نمیکنم .اونم گفت من از این رفتارت خوشم اومد.البته نه اینکه دلیل عاشق شدنش این باشه.خودش میگه خدا مهر تو رو انداخت تو دلم...
    منظورم این بود:برای درست کردن یک فایل عکس که شماره توش باشه زمان میبره و باید از قبل اماده کرده باشی و توی لحظه که فردو دیدی و نشونش کردی عقلت برسه که چطوری باید شماره رد و بدل کنی و .... مگر اینکه از قبل همه ی این کارارو کرده باشی و نقشه کشیده باشی و فقط منتظر باشی که یکی بیاد....

    حالا اگه یهو بگم تصمیم گرفتم برم باز دوباره حالش گرفته میشه.آخه میدونید من دلم نمیخواد کسی دلش بشکنه بخاطر من...بعضی وقتا میگم خدایا کاش یه روز پیام بده که دیگه نمیخوام باهات باشم.کاش خودش بره...ولی هیچ جوری نمیتونه منو فراموش کنه.تو این چهار سال4بار ولش کردم.هر بار 4ماه میشد...بازم میدیدم هنوز یادمه.پیام میداد.بخدا که از رو دلسوزی باهاش موندم.به جز این روزها که دیگه مثل برادرم میدونمش و نگرانش میشم

    ایشون هیچ محبتی به من نکرده که وابستش بشم...فقط توی پیامهاش بعضی وقتا مینویسه عزیزم یا مثلا دوستت دارم.همین و بس...تازه پشت گوشی اصلا عزیزم هم نمیگه که شما میگید من عاشق صداش شدم
    خودتون جواب دادید!!!!!!
    فقط میگه یه جوری شده که باید از حالت باخبر باشم
    تازه بار اول که دیدمش وقتی خداحافظی میکرد همینجور اشکاش بی اختیار میریخت
    اگه محبتی نیست توی رابطه شما پس دلیل این وابستگی و .. رابطه سر چی بنا شده ؟؟؟دلیلش چیه؟؟
    شاید از ظاهر هم خوشتون اومده !بیکارید! واسه خوش گذرونیه و.... !!!!

    یشون دختر زیاد دیده ...انواع و اقسام مختلف ...تو دبی که خودتونم شاید بدونید ...همه چی آزاده و میتونه با هر دختری بخواد باشه...دخترایی که تو کاباره ها هستن و هرشب با پول کمی حاضرن با هر مردی بخوابن.
    از کجا معلوم این کارارو نکرده باشه؟؟
    مرد نیاز عاطفی هم داره ،یکی میخواد که نگرانش باشه،بهش محبت کنه،باهاش درد و دل کنه،با شنیدن صداش ارامش میگیره


    تو این4سال حتی یه بارهم منو نرنجونده...واسه همین عاشقش شدم.آره من عاشق یه مرد زن دار شدم...اون میگه اگه تو بخوای باهات ازدواج میکنم
    اگه تصمیم به جدایی گرفتی برای همیشه باید جدا بشی نه اینکه الان حرفای ما قانع ات کرده باشه واسه جدایی و بعد یک ماه (که احساس و عواطف اومد و این حرفا از یاد رفت!) بازم ادامه رابطه برادر خواهری ....

    موفق باشید
    احساستون همیشه بهاری

  13. کاربر روبرو از پست مفید احساس بهاری تشکرکرده است .

    فرشته اردیبهشت (شنبه 11 مرداد 93)

  14. #19
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 06 مرداد 99 [ 20:30]
    تاریخ عضویت
    1393-4-31
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    6,307
    سطح
    51
    Points: 6,307, Level: 51
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    41

    تشکرشده 17 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    می گی ادم خوبیه. اون خوبیش به این دلیله نیازاشو با یکی دیگه تامین میکنه. پس حرفای اون نشونه یه عشق پاک نیست. یه عشقی کامله که همه چیز رو باهم داشته باشه. به نظرم خدا خوشش نمیاد بخوای با این کارت زندگی یه زن و بچه رو خراب کنی. خودتو جای زنش بذار هوو سرت بیاد چکار می کنی ها؟؟؟ هر چه سریعتر ازش جدا شو. سعی کن به ارامش برسی و تا دیر نشده و از سن سالت نگذشته دنبال عشقی یا منتظر عشقی باش که لیاقتتو داشته باشه و فقط مال تو باشه و همه عشق رو با هم برات بخواد

  15. کاربر روبرو از پست مفید سوما تشکرکرده است .

    فرشته اردیبهشت (شنبه 11 مرداد 93)

  16. #20
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 مرداد 93 [ 23:17]
    تاریخ عضویت
    1393-5-10
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    22
    سطح
    1
    Points: 22, Level: 1
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    3

    تشکرشده 13 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    خواهش میکنم بااین طورروابط زندگی دیگران رو به خطر نندازید.
    شماکه درنظرتون این رابطه اشتباه نیست،جرأت داری که بایقین بری پیش همسرش و ماجراروبراش بگی و اونم دگرگون نشه؟؟؟
    مگه این رابطه رو درست نمیدونی؟؟!
    فقط یه چیزی رو فراموش نکن دوست من اینکه : دنیادار مکافاته ... راهی که شماتوش داری قدم برمیداری تهش عرش خدارو به لرزه درمیاره چون اگه همسر این آقابفهمه امکانش هست که کارشون به طلاق کشیده بشه...
    یه دوره ای فاجعه ی دوستی دختروپسر شروع شد و ادامه داشت ولی حالا به افراد متأهل هم کشیده شده...
    ببین هرکس که اومده نظر گذاشته گفته دست ازاین رابطه بردار که هیچ کدوم چیز خاصی عایدشون نمیشه و شماهم اگه واقعا برای مشورت اومدی به حرفاشون فکرکن...
    درنهایت بهت میگم که فقط خودتو برای یکبار هم که شده جای همسر این آقاقرار بده ! فکرکن همسرت بره به یه دختر بگه عزیزم دوست دارم...اگه دست از رابطت برنداشتی خودتو آماده کن برای همچین روزی.
    ضمنا شمامیگی من و اون آقا مثل خواهربرادریم که واقعا توجیه جالبی هست!!!
    عاقلانه تر فکرکن...یعنی خداوند حکیم به شماوایشون این اجازه رو میده ؟؟
    یعنی تواین رابطه لذت اصلا وجودنداره؟؟
    نگونه که باورم نمیشه...
    حرفایی که باید زده میشد زده شد...دیگه خودتون صاحب اختیار هستید...امیدوارم موفق باشی دوست عزیز.
    یاعلی.

  17. کاربر روبرو از پست مفید غـروب غبارآلود تشکرکرده است .

    فرشته اردیبهشت (شنبه 11 مرداد 93)


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. من شوهر از کجا بیارممممممممممممم؟؟؟؟
    توسط بیتا الف در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: یکشنبه 21 تیر 94, 18:31
  2. با بدبینیم چکار کنم؟؟؟؟
    توسط آرام 91 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 23 مرداد 91, 00:06
  3. چطور میشه فراموشش کرد؟؟؟؟
    توسط صدف سدنی در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: سه شنبه 10 مرداد 91, 12:51
  4. چطور خانوادمو برای ازدواج راضی کنم؟؟؟؟
    توسط sarina در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: دوشنبه 02 مرداد 91, 22:07
  5. با این همه بحث چی کار کنم؟؟؟؟
    توسط sareh.s در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: سه شنبه 05 اردیبهشت 91, 14:25

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:10 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.