سلام از مدیران و مشاوران و کارشناسان میخام تو این مورد راهنماییم کنن من خانوادم شهرستان زندگی میکنن 4ساعت فاصله داریم باهاشون ازعید تاحالا بخاطر مشکلات همسرم اونجا نرفتیم تا امروز که خانوادم اومدن اینجا خواهرام و مادرم ازم میخان که بعد از دو روز که خواستن برن منم باهاشون برم میگن حال و هوات عوض بشه خواهرم همیشه میگه ازوقتی که رفتسد خونه خودتون و مستقل شدید چسبیدی به شوهرت اینقد بهش چسبیدی که بهت بی توجه میشه میگه اینقد در دسترسش نباش بذار اهمیت وجودتو حس کنه بذار بفهمه وقتی نیستی چقد براش سخته بذار ارزشتو بفهمه اون هرازچندگاهی باپسرش که کوچولوهست میان پیشم و یکی دوروزه میرن ولی من ازوقتی که مشکلات من و همسرم تموم شده و اومدیم خونه خودمون فقط یکبار برا چندساعت تنهاش گذاشتم توخونه اونم با دوستام دوره داشتیم .یکی از دوستای صمیمیم همیشه بهم میگه هیچوقت شوهرتو تنها نذار برو مسافرت حتی یه روز حتی اگه شوهرت بهترین مرد دنیاست و اندازه دنیا بهش اعتماد داری بازم تنهاش نذار منم دو به شکم نمیدونم برم یا نه مامانم اینا میگن بیابریم حال و هوات عوض میشه بچتم گناه داره اینقد توخونه تنهایی مثل زندونیا شدید بیاید بریم شوهرمم میگه برو من حرفی ندارم و راضیه هرچند که میفهمم از ته ته دلش نمیتونه تنهایی تحمل کنه و ولی از اینطرفم میگم نه از خداشه که من برم و تنها باشه لطفا راهنماییم کنید جمعه صبح میخان برن منم برم یانه؟!!!! کمک یه دلم توو رفتنه یه دلم توو خونمه که نرم نمیدونم لطفا راهنمایی سریع
علاقه مندی ها (Bookmarks)