به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 64
  1. #31
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 01 دی 93 [ 18:45]
    تاریخ عضویت
    1393-2-07
    نوشته ها
    300
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience PointsSocial3 months registered
    تشکرها
    806

    تشکرشده 750 در 251 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    0
    Array
    دوست من اینکه شما شیرینی خورده ی هم باشید یا عقد باشید یا رفته باشید سر خونه زندگی تون، چیزی رو تو درست یا غلط بودن ازدوجتون تغییر نمی ده.
    اگه یه رابطه غلط باشه، تو هر سطحی باشه غلطه. فقط تو نوع های مختلف یک رابطه، نحوه ی برخورد و راه حل ها متفاوت میشه.
    حتی توی یک خانواده هم ممکنه دو تا برادر یا یک برادر و خواهر با هم اختلاف های اخلاقی و سلیقه و عقیدتی زیادی داشته باشن و نتونن هم دیگه رو تحمل کنن.
    پس اینکه از یک شهر و یک فرهنگ باشین، شاید یک مزیت باشه اما نمی تونه یه رابطه رو توجیح کنه و بهش برچسب درست بودن بزنه.
    هر پسری که واسه اولین بار عاشق میشه همین حس شمارو داره.
    یعنی میگه اگه رابطم با فلانی تموم شه دیگه با کسی ازدواج نمی کنم.
    من خودم 19 سالم بود همین حس رو داشتم تا اینکه رابطه تموم شد و 3 4 سال گذشت و الان می گم خودمونیم اون موقع چه بچه بودم و چقدر احساسی فکر می کردم.
    الان چقدر حقایق رو بهتر می بینم و چقدر بهتر می تونم رابطه ام رو مدیریت کنم.
    با وجودی که می گی عاشقشی اما بهش حس مالکیت داری.می گی مال منه.ارزششو در حد یه مسواک میاری پایین.
    شما قرار نیست مال هم بشین شما قراره شریک هم بشین.اینها خیلی فرق دارن دوست من. فکر نکن چون قراره زنت بشه پس قدرت تصمیم گیری و حق انتخاب نداره.
    یا شما باید با همینی که هست کنار بیای و یا باید بیخیالش بشی.
    ولی حتی اگه عقد هم بودین واجب بود با هم حتی واسه یه سری آموزش های مرتبط به زندگی مشترک مشاوره برین.
    پس مشاوره رفتن رو فراموش نکن و فکر نکن حتما باید مشکلی باشه که بری مشاوره.
    باور کن اون حسی که از لبخندش تو وجودت ایجاد میشه رو منم یه روز تجربه کردم.
    همون حسی که گاهی آدم با خودش میگه اگه طرفم جونش در خطر بود من نقداً جونمو میدم تا اون راحت زندگی شو کنه.
    اما اینو بدون اینها همه احساساییه که تو اون سن به خاطر عدم تجربه و به خاطر فعالیت های یه سری هورمون تو وجودت شکل میگیره.
    به این احساسات تکیه نکن.
    در اولین فرصت برو مشاوره.
    ویرایش توسط pasta : سه شنبه 31 تیر 93 در ساعت 18:20

  2. 2 کاربر از پست مفید pasta تشکرکرده اند .

    Eram (پنجشنبه 02 مرداد 93), فرهنگ 27 (چهارشنبه 01 مرداد 93)

  3. #32
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 30 خرداد 94 [ 14:17]
    تاریخ عضویت
    1393-3-08
    محل سکونت
    یزد
    نوشته ها
    211
    امتیاز
    2,211
    سطح
    28
    Points: 2,211, Level: 28
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 89
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    262

    تشکرشده 312 در 141 پست

    Rep Power
    32
    Array
    بعععععله.احساسیه که به خاطر فعالیت یه سری هورمون توم به وجود اومده.
    عاشقتونم هورمونا.
    این تاپیک و دیگه جواب نمی خوام.ممنون یا علی.

  4. #33
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    سلام آقا سعید عصبانی نشو برادر عزیز.

    اول این گل گاو زبان را بخور

    ببین پسر خوب ما نمی گیم که از انتخاب ایشون دست بکش. اتفاقا کلی حرف داشتم بزنم. منتهی این ضعف ماه مبارک اجازه نمی داد حوصله کنم.

    ولی حالا سعی می کنم مطالبم را بگم. شما لطفا صبوری کن و زود از کوره در نرو!


    ببین آقا سعید ؛ شروع زندگی خیلی خیلی مهمه! یعنی هرجور زندگی را شروع کنی تا آخر همون جوری پیش می ره!
    حتما اصطلاح گربه را دم حجله بکش را شنیدین. من مقصودم با گربهه نیست ها! مقصودم دم حجله است. یعنی این قدر شروع مهمه.

    نامزد شما الان خیلی چیزها بلد نیست. نمی دونه که بابا مردی گفتن زنی گفتن. مرد اقتدار داره فلانه بصاره.
    پس باید یکی این ها را بهش یاد بده. شما هر دو تون باید زود بزرگ بشین و زود تر این مراحل را بگذرونید.

    به همین خاطر بهتره مشاوره برید و مشاور هم به شما و هم نامزدتون مسائلی را بگه تا حالت لج بازی در نامزدتون پیش نیاد. چون من خودم را یاد میاد حتی تو دوران نوجوانی یک تصورات اشتباهی تو ذهنم در مورد زن و مرد بود. فکر می کردم مثلا تساوی زن و مرد باید باشه و نمیشه مرد مدیر باشه و مردها فلانن و... و این منافات با عدالت داره و...
    یه چند سالیه که فهمیدم اوضاع یه جور دیگه است و ما مقصود را درست نمی فهمونیم.

    حالا اگر ایشون با همین تفکرات مثلا وارد بشه زندگیتون روالش یه جور دیگه خواهد شد.
    پس خوبه که یک مشاور برید. بهانه شناخت و... بیارید.

    در مورد شکل گیری مساله حجاب و... هم خب خیلی میشه کمک کرد تا دختر خودش مسیر درست را انتخاب کنه!
    و به نظرم تو این سن پدر و مادر و معلمین خیلی تاثیر گذارند که بدون تنش با سوالات نوجوان برخورد کنند و راحت جواب بدن. به نظرم اگر واقعا مطالعات درست و راهنمایی های درست بهشون بشه بعیده که مساله مورد نظر شما را قبول نکنند. اون کتاب و... که گفتم را بهشون هدیه بدین.

    ببینید درسته شما بگید من فقط مثلا با رقصش مشکل دارم. ولی ببینید این ها نشانه هست. وقتی اصل درست باشه فرعیات هم به خودی خود درست میشه. ولی اگر اصل درست نشه ما هی باید دنبال درست کردن فرعیات به صورت جدا جدا باشیم. اصل یکیه ولی فرعیات چندتا! همون اصل باید جا بیفته.

    مساله دیگه هم اینکه به نظر من بعد از چند جلسه مشاوره و... بزرگترها را واسطه کنید که دیگه عقد کنید. اگر جواب ایشون به شما مثبت واقعی باشه دلیل نداره که الکی شما را منتظر نگه داره! به نظرم بعد از چند جلسه مشاوره عقد کنید. عقد هم که معنیش این نیست برید زیر یک سقف که! البته بعد مشاوره می گم.
    چون این نامزدی بیش از حد به گونه ای که شما می گید و نمی تونید با هم صحبت کنید و... به نظرم آسیبش بیشتره. ای کاش می تونستین با هم صحبت کنید.
    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه
    ویرایش توسط مصباح الهدی : پنجشنبه 02 مرداد 93 در ساعت 00:48

  5. کاربر روبرو از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده است .

    pasta (جمعه 03 مرداد 93)

  6. #34
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 30 خرداد 94 [ 14:17]
    تاریخ عضویت
    1393-3-08
    محل سکونت
    یزد
    نوشته ها
    211
    امتیاز
    2,211
    سطح
    28
    Points: 2,211, Level: 28
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 89
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    262

    تشکرشده 312 در 141 پست

    Rep Power
    32
    Array
    سلام از مصباح خانوم ممنونم.من فقط اومدم این یه چیزو بگم به کاربر محترم پاستا.شما حق نداری هر چی به نظرت اومد تایپ کنی.شما به چه حقی می گی من ارزش نامزدمو در حد یه مسواک آوردم پایین.شما از زندگی من چی می دونی که اینقد راحت اظهار نظر می کنی.شما از اخلاقیات من چی می دونی؟پیشنهاد می کنم نه این جا بلکه همه جا احترام طرف مقابل رو حفظ کنید تا احترامتون حفظ بشه.من اگه گفتم دوس دارم مال من بشه منظورم این بود که اونم بهم علاقه مند بشه با من باشه تا دم مرگ اصلا منظورم این نبود که برده من باشه.اصلا منظورم این نبود که در اختیار و تحت سلطه من باشه.من خودم تا آخر عمر نوکرشم.چه طور همچین فکری کردی.من دوسش دارم رضا ندارم خار به دستش بشینه بعد تو می گی برای من مثه مسواکه.واقعا که.پیشنهاد می کنم پست که می زاری بیشتر فکر کنی.در مورد قسمت دیگه حرفات شما خودتو با من مقایسه نکن.سن نوزده سالگی من با سن نوزده سالگی شما از زمین تا آسمون فرق داره.احتمالا رابطه شما دوستی پسر و دختر بوده ولی رابطه من دوستی زن و شوهره پس فکر نکن منو درک می کنی.بابت حرفای خوب دیگت ممنون.
    ویرایش توسط سعیداطی : دوشنبه 06 مرداد 93 در ساعت 16:29

  7. کاربر روبرو از پست مفید سعیداطی تشکرکرده است .

    pasta (سه شنبه 07 مرداد 93)

  8. #35
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 01 دی 93 [ 18:45]
    تاریخ عضویت
    1393-2-07
    نوشته ها
    300
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience PointsSocial3 months registered
    تشکرها
    806

    تشکرشده 750 در 251 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    0
    Array
    دوست من .
    قبل از هر چیز از ایننکه ناراحتت کردم عذر خواهی می کنم.
    اما در مورد حرفت.
    این حرف درستی نیست که بگیم چون شما تو سن نوزده سالگی یه نامزد داری و من دختری که دوستش داشتم، پس یعنی رابطه ی شما قابل توجیح و درسته و من تو رو درک نمی کنم.
    اتفاقا اگه شما تجربه ی منو داشتی بیشتر از الانت عاشق نامزدت می شدی. من که طرف مقابلمم هم خیلی خیلی دوسم داشت.
    من از رابطه ی خودم هرچی بود راضی بودم و خیلی چیزا ازش یاد گرفتم و در عین حال خوشحالم که به نامزدی و ازدواج نکشید.
    این که می گم شما ارزش طرف مقابل رو میاری پایین به این خاطر می گم که شما به شخص مقابل حس مالکیت داری. و همینطور شناختی که باید داشته باشی هم نداری و هر روز با مسائل جدید رو به رو میشی و می خوای تز زندگی خودتو روی طرف مقابل پیاده کنی.
    درستش اینه که ما به جای تحمیل سبک زندگی خودمون به طرف، دنبال شخصی باشیم که بیشترین نزدیکی رو به ما و عقایدمون داشته باشه.
    من همسن شما بودم اما این حس مالکیت برام خیلی کمتر بود و با وجود تفاوت ها سعی می کردم واسه تغییر طرف مقابلم تلاش نکنم و فقط سعی کنم متوجه این تغییر ها بشم.
    آخر هم متوجه شدم این تفاوت ها در حدی هستن که می تونن یک ازدواج رو به شکست برسونن.خداروشکر که متوجه شدم.
    همین یعنی با وجود اینکه رابطه ی من با طرف مقابلم مثل شما علنی و نامزدی نبود اما از نظر فکری من واقع بین تر از شما بودم.
    اما به این خاطر که اون شخص برام تبدیل به بزرکترین هدفم شده بود، بعد از رفتنش یک خلا بزرگ تو زندگیم ایجاد شد و طول کشید تا رفعش کنم.ولی به هر حال رفع کردم.
    باور کن مثل داداش خودمی و تمام تلاشم اینه که به سمت مشاوره هدایتت کنم. چون تنها چیزی که به من کمک کرد مشاوره بودم.
    من به مشاور خودم و کلا به مشاور ها یه لقبی دادم.
    ستاره ی خوشبختی.
    آدم گاهی اوقات می خواد یه تغییری به وجود بیاره و می خواد خوشبخت شه اما نمی دونه چطوری.و فامیل هم نمی دونن و حرفاشون درست نیست.اما یک مشاور می تونه اینجا آدمو به سمت تکامل فکری هدایت کنه. دید آدم رو باز کنه و موجب بشه واقع بینانه به زندگی اطرافت نگاه کنی.
    بتونی خطرات رو پیشبینی و رفع کنی.و خیلی موارد دیگه.
    تماما هدفم از صحبتام اینه که شمارو متوجه این مطالب کنم.
    متاسفانه شما در مقابل مشاوره مقاومت می کنی و حتی چند جلسه حاضر به امتحانشم نیستی.
    خواهش می کنم واقع بینانه نگاه کن و بدون خیلیا زندگیشونو با همین میزان عشق شما شروع می کنن و با همین میزان نفرت به پایان می رسونن.
    یک جمله می گم تا آخر عمر یادت نره.واسه ازدواج کردن عشق کافی نیست.
    ویرایش توسط pasta : سه شنبه 07 مرداد 93 در ساعت 18:18

  9. 2 کاربر از پست مفید pasta تشکرکرده اند .

    Eram (چهارشنبه 08 مرداد 93), فرهنگ 27 (سه شنبه 07 مرداد 93)

  10. #36
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 30 خرداد 94 [ 14:17]
    تاریخ عضویت
    1393-3-08
    محل سکونت
    یزد
    نوشته ها
    211
    امتیاز
    2,211
    سطح
    28
    Points: 2,211, Level: 28
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 89
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    262

    تشکرشده 312 در 141 پست

    Rep Power
    32
    Array
    سلام.من ممنونم که منو درک کردی.من یه آدم داغونم که هنوز از پس خودمم بر نیومدم حالا می خوام مسءولیت یه زندگی رو هم به عهده بگیرم.این روزا خیلی فکری شدم.زیاد پرخاش می کنم.همش تو فکر شرایط جدیدم هستم.از طرفی درس.از طرفی نامزدم.از طرفی مردم و اجتماع و اینکه چه فکرایی در مورد دیگران می کنن.نمی دونم والا.ترس از آینده.ترس از قرار گرفتن در موقعیت تازه و کنترل نشده.همه این ها شده واسم مشکل.ترس از انتظارات بی جای دیگران.من زنمو دوس دارم اما نمی دونم چه طوری بهش ابراز کنم.گاهی. وقتا یه تپق همه چیو خراب می کنه.فکر کنید همش باید حواسم باشه تو کلمه های که می خوام بگم حرف ش یا چ نباشه تا ضایع نشم.سخته به خدا.در گیری ذهنی ایجاد می کنه.حالا تو این گیر و دار از آدم توقع حرف زدن تو جمع و هم دارن.آخه من چی کار کنم.
    این وسط فقط معطل یه جرقه هستم که پاستا خان انداختند تو توپخونه من.من قصدی نداشتم از زدن اون حرفا.فقط می خواستم که اگه یه موقع نامزدم اینا رو خوند بدونه چقد دوسش دارم.بدونه من یه عاشقم که یکم خامه.پاستا خان من یه بار گفتم بار دوم هم می گم من حس مالکیت بهش ندارم.مگه جنسه که سندش به نام من باشه.من فقط وفا می خوام.حیا می خوام.این مالکیت نیس.اگه بهش می گم نرقص به دلیل حس مالکیت نیست.به دلیل یه چیز دیگس که می گن اسمش غیرته.من پای این حرفم تا ابد هستم.بعد از اون دیگه هیچکس.والسلام.

  11. کاربر روبرو از پست مفید سعیداطی تشکرکرده است .

    Eram (چهارشنبه 08 مرداد 93)

  12. #37
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 01 دی 93 [ 18:45]
    تاریخ عضویت
    1393-2-07
    نوشته ها
    300
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience PointsSocial3 months registered
    تشکرها
    806

    تشکرشده 750 در 251 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    0
    Array
    اسمم سیناست دوست من.
    باور کن هم من یه زمان می گفتم "تا ابد اون و دیگه هیچکس"، هم خیلیایی دیگه. هممون هم اون موفع می گفتیم امکان نداره زیر حرفمون بزنیم.اما این حرف بسیار شبیه همون حرفیه که تو 6 سالگی ازمون می پرسن می خوای چی کاره بشی ما هم یه شغل می گیم و وقتی میشیم 13 ساله می فهمیم چقدر بچه بودیم.
    اون حرفهایی که تو دوران بلوغ می زنیم هم مقتضی همون دورانه و 10 سال بعد که یه جوون پخته میشیم نظرمون بر می گرده و این اتفاق به قدری کم کم و آروم میفته که نمی فهمی چطور اتفاق افتاد.
    هممونم اون موقع که حرف "یا او یا هیچکس" می زدیم، 16 تا 20 سالمون بود.حالا من اصرار نمی کنم خودت بعدا متوجه میشی.
    به نظرم شما این متون رو اینجا می نویسی که اگه طرف مقابلت اومد یه روز خوند بدونه چقدر دوسش داشتی یا بفهمه خواستت ازش چیه و به نظرم هدف اصلی ات بیشتر از حل مشکلت اینه.حالا شاید اشتباه باشه نظرم.
    اما ما راه حل می دیم و اصلا اجرا نمی کنی و بدون هیچ حرفی میری.
    من می دونم واقعا فشار زیادی روته. اما اینو بدون عشقی که یه تپق تحت تاثیر قرارش بده و موجبات اذیت شدن آدمو فراهم کنه و واسه آدم استرس ایجاد کنه، آدم باید بندازتش دور چون اون زندگی هیچوقت زندگی بشو نیست.
    اگه قراره جزئیات کوچیک یک رابطه اینقدر آدمو اذیت کنه پس مسائل بزرگ زندگی ....
    جالبه که هم شما انتظار داری ایشون عوض کنی و هم ایشون انتظار داره شمارو عوض کنه.
    حالا این وسط حجاب یه مسئله ی بسیار کوچیک به حساب میاد.
    من دیگه علاقه ای به ادامه ی بحث ندارم. منم تو این شرایط بودم می دونم آدم چقدر نسبت به حرف دیگران راجع به رابطه اش مقاومه و به قدری تو اوج هیجانات احساسی و طغیان هاش قرار داره که اصلا حرفهای بقیه واسش قابل هضم نیست.
    می دونم حرفهای من شاید واست بار نداشته باشه. واسه همین می گفتم برو مشاوره که قاعدتا یک مشاور با دلایل علمی و تجربه ای که داره بهتر می تونه حقیقت رو برات توجیح کنه.
    فقط حرفهای این تاپیک منو یادت بمونه یا ذخیرش کن که اگه 5 سال دیگه اتفاقی نگاهت به این حرفا افتاد متوجه منظورم بشی.
    یا حق.
    ویرایش توسط pasta : چهارشنبه 08 مرداد 93 در ساعت 11:19

  13. 3 کاربر از پست مفید pasta تشکرکرده اند .

    Eram (چهارشنبه 08 مرداد 93), فرهنگ 27 (چهارشنبه 08 مرداد 93), مقیمی (چهارشنبه 08 مرداد 93)

  14. #38
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 12 اردیبهشت 94 [ 13:24]
    تاریخ عضویت
    1393-5-07
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    587
    سطح
    11
    Points: 587, Level: 11
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 8 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    کی گفته هرکسی که چادریه صد درصد خلی دختره خوبیه
    اصلا این حرف درست نیست !
    دخترا خیلی دوست دارم خوشگل باشن
    اصلا باهاش دعوا نکن چون سنش طوریه که به حرفت توجه نمیکنه
    سعی کن نیازش به زیبا بودن رو ارضا بکنی
    بهش بگو چه خوشگلی وقتی سرته (اما جوری نگو که شک بکنه داری گول میمالی )


    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط pasta نمایش پست ها
    اسمم سیناست دوست من.
    باور کن هم من یه زمان می گفتم "تا ابد اون و دیگه هیچکس"، هم خیلیایی دیگه. هممون هم اون موفع می گفتیم امکان نداره زیر حرفمون بزنیم.اما این حرف بسیار شبیه همون حرفیه که تو 6 سالگی ازمون می پرسن می خوای چی کاره بشی ما هم یه شغل می گیم و وقتی میشیم 13 ساله می فهمیم چقدر بچه بودیم.
    اون حرفهایی که تو دوران بلوغ می زنیم هم مقتضی همون دورانه و 10 سال بعد که یه جوون پخته میشیم نظرمون بر می گرده و این اتفاق به قدری کم کم و آروم میفته که نمی فهمی چطور اتفاق افتاد.
    هممونم اون موقع که حرف "یا او یا هیچکس" می زدیم، 16 تا 20 سالمون بود.حالا من اصرار نمی کنم خودت بعدا متوجه میشی.
    به نظرم شما این متون رو اینجا می نویسی که اگه طرف مقابلت اومد یه روز خوند بدونه چقدر دوسش داشتی یا بفهمه خواستت ازش چیه و به نظرم هدف اصلی ات بیشتر از حل مشکلت اینه.حالا شاید اشتباه باشه نظرم.
    اما ما راه حل می دیم و اصلا اجرا نمی کنی و بدون هیچ حرفی میری.
    من می دونم واقعا فشار زیادی روته. اما اینو بدون عشقی که یه تپق تحت تاثیر قرارش بده و موجبات اذیت شدن آدمو فراهم کنه و واسه آدم استرس ایجاد کنه، آدم باید بندازتش دور چون اون زندگی هیچوقت زندگی بشو نیست.
    اگه قراره جزئیات کوچیک یک رابطه اینقدر آدمو اذیت کنه پس مسائل بزرگ زندگی ....
    جالبه که هم شما انتظار داری ایشون عوض کنی و هم ایشون انتظار داره شمارو عوض کنه.
    حالا این وسط حجاب یه مسئله ی بسیار کوچیک به حساب میاد.
    من دیگه علاقه ای به ادامه ی بحث ندارم. منم تو این شرایط بودم می دونم آدم چقدر نسبت به حرف دیگران راجع به رابطه اش مقاومه و به قدری تو اوج هیجانات احساسی و طغیان هاش قرار داره که اصلا حرفهای بقیه واسش قابل هضم نیست.
    می دونم حرفهای من شاید واست بار نداشته باشه. واسه همین می گفتم برو مشاوره که قاعدتا یک مشاور با دلایل علمی و تجربه ای که داره بهتر می تونه حقیقت رو برات توجیح کنه.
    فقط حرفهای این تاپیک منو یادت بمونه یا ذخیرش کن که اگه 5 سال دیگه اتفاقی نگاهت به این حرفا افتاد متوجه منظورم بشی.
    یا حق.
    به همین راحتی تمومش بکنه ؟!?
    درسته که شاید یه مشکلاتی هم باشه ولی همین مشکلاته که شیرینیه زندگیه .
    الان اون دخترکلی به این اقا دلبسته بی انصافیه بخدا !

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط سعیداطی نمایش پست ها
    سلام.من ممنونم که منو درک کردی.من یه آدم داغونم که هنوز از پس خودمم بر نیومدم حالا می خوام مسءولیت یه زندگی رو هم به عهده بگیرم.این روزا خیلی فکری شدم.زیاد پرخاش می کنم.همش تو فکر شرایط جدیدم هستم.از طرفی درس.از طرفی نامزدم.از طرفی مردم و اجتماع و اینکه چه فکرایی در مورد دیگران می کنن.نمی دونم والا.ترس از آینده.ترس از قرار گرفتن در موقعیت تازه و کنترل نشده.همه این ها شده واسم مشکل.ترس از انتظارات بی جای دیگران.من زنمو دوس دارم اما نمی دونم چه طوری بهش ابراز کنم.گاهی. وقتا یه تپق همه چیو خراب می کنه.فکر کنید همش باید حواسم باشه تو کلمه های که می خوام بگم حرف ش یا چ نباشه تا ضایع نشم.سخته به خدا.در گیری ذهنی ایجاد می کنه.حالا تو این گیر و دار از آدم توقع حرف زدن تو جمع و هم دارن.آخه من چی کار کنم.
    این وسط فقط معطل یه جرقه هستم که پاستا خان انداختند تو توپخونه من.من قصدی نداشتم از زدن اون حرفا.فقط می خواستم که اگه یه موقع نامزدم اینا رو خوند بدونه چقد دوسش دارم.بدونه من یه عاشقم که یکم خامه.پاستا خان من یه بار گفتم بار دوم هم می گم من حس مالکیت بهش ندارم.مگه جنسه که سندش به نام من باشه.من فقط وفا می خوام.حیا می خوام.این مالکیت نیس.اگه بهش می گم نرقص به دلیل حس مالکیت نیست.به دلیل یه چیز دیگس که می گن اسمش غیرته.من پای این حرفم تا ابد هستم.بعد از اون دیگه هیچکس.والسلام.
    اینجوری نباش که بگی غیراز این خانم هیچ کس و السلام !
    ببین نه فقط باعقل و منطقت برو جل ونه فقط نه بااحساس
    این حرفی که شما زدی یعنی همش داری با دلت میری جلو و این خیلی بد
    نه همش عقل باشه و نه همش دل
    هردوکنارهم میتونه تورو خوش بخت بکنه
    امیدوارم که یروزی از انتخابی که قراره انجام بدی راضی باشی

  15. 2 کاربر از پست مفید بانوی تیر تشکرکرده اند .

    Eram (چهارشنبه 08 مرداد 93), pasta (چهارشنبه 08 مرداد 93)

  16. #39
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 01 دی 93 [ 18:45]
    تاریخ عضویت
    1393-2-07
    نوشته ها
    300
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience PointsSocial3 months registered
    تشکرها
    806

    تشکرشده 750 در 251 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    0
    Array
    بانوی تیر.
    یه جمله هست که میگه عاقلانه ازدواج کن عاشقانه زندگی کن.
    زندگی بدون احساس امکان نداره اما واسه ازدواج باید تا حد امکان احساس رو انداخت دور و عقلانی به زندگی و طرف نگاه کرد.
    در ضمن بنده نگفتم خیلی راحت کات کن و تمام.
    اما من معتقدم دختر و پسر حتی اگه به هم وابسته یا دلبسته هستن، باید به سمت مشاوره هدایت بشن و اگه در صورت درست نبودن رابطشون کات کنن، نهایتا دو سال بخوان احساس دلتنگی کنن و بعد تموم میشه. اما اگه همون رابطه به ازدواج بکشه، نهایتا دو سال خوشبخت میشن و بعد تا آخر عمر پشیمون میشن که چرا چنین تصمیم احتمقانه ای گرفتن و می بینیم که همینطوری آمار طلاق میره بالا.
    مشاوره اگه این رابطه رو مناسب ببینه و اگه بعدش به این زوج جوان راه حل هایی پیشنهاد کنه که بتونن زندگی شونو اوکی کنن چراکه نه ؟
    اما اگه مشاور گفت این رابطه الان صحیح نیست چی ؟ اگه گفت اون دختر الان آمادگی چنین رابطه ای رو نداره و احتمال شکست بالاست چی ؟ آیا این پسر و دختر باید زندگی شونو به باد بدن چرا که به هم دلبسته شدن ؟ مگه وابستگی چیه ؟ آدم وابسته میشه و بعد مدتی که جدا شد از اون وابستگی در میاد.(البته اگه نامزد ایشون وابسته و دلبسته شده باشه)
    نامزدی رو واسه همین چیزا درست کردن که شما با خیال راحت و به صورت علنی طرف رو بشناسی و در عین حال با طرف رابطه جسمی نداشته باشی که اگه خواستی راحت تر بتونی جدا شی و عاقلانه تصمیم بگیری و زندگی خودت و طرفت خراب نشه.
    این دختر خانوم زن سعید جان نیست.نامزدشه.خیلی فرقه بین این دو تا.حالا اگه سعید جان ایشونو همسر خودش می دونه یه بحث دیگه است.اما حقیقت این نیست.
    امیدوارم متوجه منظورم شده باشید.
    ویرایش توسط pasta : چهارشنبه 08 مرداد 93 در ساعت 11:57

  17. 3 کاربر از پست مفید pasta تشکرکرده اند .

    Eram (چهارشنبه 08 مرداد 93), فرهنگ 27 (چهارشنبه 08 مرداد 93), بانوی تیر (چهارشنبه 08 مرداد 93)

  18. #40
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 30 خرداد 94 [ 14:17]
    تاریخ عضویت
    1393-3-08
    محل سکونت
    یزد
    نوشته ها
    211
    امتیاز
    2,211
    سطح
    28
    Points: 2,211, Level: 28
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 89
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    262

    تشکرشده 312 در 141 پست

    Rep Power
    32
    Array
    از نظرات همه ممنون.ما قراره یکی دو سال دیگه عقد کنیم.شاید هم سه چهار سال دیگه.من به عهده ی خودش گذاشتم.البته تمایل خودمو واسه عقد زودتر بهش نشون دادم تا فکر نکنه این طولانی شدن دوره نامزدی از سر سبکسری یا بی مسءولیتی منه.شاید این مدت طولانی بتونه مارو پخته تر کنه.سینا خان بهتره دیگه حرف از احساس و خامی و منطق نزنی.بنده از رو احساس تصمیم نگرفتم اگر هم این طور بوده الآن که فکر می کنم می بینم از نظر منطقی هم معقوله.به نظرم شما داری خودتو با من مقایسه می کنی.مطمءن باش زندگی من مثه تو نخواهد شد.چون شخصیت منو تو فرق می کنه.می دونی ما دوتا تو سن نوزده سالگیمون دو تا آدم احساسی بودیم اما فرق من تو این سن با تو اینکه من شرع رو رعایت کردم.تو دوستیتو داری با نامزدی من مقایسه می کنی.و این غلط محضه.
    ویرایش توسط سعیداطی : پنجشنبه 09 مرداد 93 در ساعت 03:22


 
صفحه 4 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. من شوهر از کجا بیارممممممممممممم؟؟؟؟
    توسط بیتا الف در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: یکشنبه 21 تیر 94, 18:31
  2. با بدبینیم چکار کنم؟؟؟؟
    توسط آرام 91 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 23 مرداد 91, 00:06
  3. چطور میشه فراموشش کرد؟؟؟؟
    توسط صدف سدنی در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: سه شنبه 10 مرداد 91, 12:51
  4. چطور خانوادمو برای ازدواج راضی کنم؟؟؟؟
    توسط sarina در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: دوشنبه 02 مرداد 91, 22:07
  5. با این همه بحث چی کار کنم؟؟؟؟
    توسط sareh.s در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: سه شنبه 05 اردیبهشت 91, 14:25

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:26 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.