شما روحیه طلبکاری آن هم برای آنچه که مقدمه توجهت به آن گناه آلود است را کنار بگذار ببین حالت چطور می شود
این همه آسمان ریسمان در مورد دعا نهایت حرفت می شود اینکه یک خواسته و یک نفر و ...... یعنی تنها خواسته ات از خدا آن دختر و ...... اصلاً دعا را به قصد او آغاز کرده ای دعا کردن را با عشق او و برای او داشته ای و اینگونه اصل دعا را گره زدی به او که وقتی در رابطه با او ناکام ماند دعا هم به تبع آن برایت نامتبوع شده که اثرات رفتارها و عملکرد احساس محوارنه هست از طرفی رویه و روند شما شرک خفی بوده که با وحدانیت خدا منافات دارد و این یعنی عدم سناخت آنکه از او درخواست می کنی تا جایی که از او خواسته ای و قبله ات دیگری بوده ، برو ببین در خصوص شرک و اثر آن بخصوص شرک خفی چه ها می شنوی ..... از جمله اینکه موانع رحمت الهی هست آن هم بخاطر اینکه بطور طبیعی ما را از مسیر اصلی خارج می کند و سرویس دهی ها در مسیر هست نه در بیراهه . شما وقتی سفر مثلاً تابستانی می روی فرض کن که اعلام کرده اند در مسیرهای مسافرت فلان خدمات را برای مسافرین قرار داده اند که می توانند بهره مند شوند و شما از مسیر انحرافی و به عبارتی از بیراهه می روی آنوقت گله مند می شوی که چرا در این بیراهه خدمات دهی نیست ، تابلوهای راهنما نیست و ....
وقتی راهی و خواسته ای و روشی و نیتی و برنامه ای در مسیر درست نباشد نباید انتظار دریافت الطاف را داشته باشیم این بسیار طبیعی هست حکایت این دعاهای بی اجابت ، حکایت گناه و تأثیرش در عدم اجابت و ... اینها هست .
متأسفانه شما خدا را نشناخته ای و حتی کلام امام را که به این تصریح دارد را هم زیر سئوال می بری و خود را دانا تر از امام می دانی در حالیکه طبیعی هست که گناه یعنی بیراهه یعنی از مسیر درست اوت شدن و طبیعی هست که گناهکار از خدمات و الطافی که در مسیر هست خودش خود را بی بهره می کند و شما کلام امام را طوری دریافت کرده ای که گویی خدا لج بازیست که وقتی بنده ای خطا می کند می گوید حالا که این کار را کردی من هم دعایت را اجابت نمی کنم . شناخت شما این است و این نه تنها شناخت خدا نیست بلکه تصور ناروا هست .
وقتی قطع و یقین می گویی می دانم خدا به من اعتنا ندارد و هزاران نعمت و رفع بلا در زندگیت از سوی او را نادیده می گیری یعنی ظن بد یعنی بد گمانی به خدا و یعنی ندیدن منعم بودنش و ..... شناخت شما این است در حالی که اگر خدا را درست بشناسی اصلاً شکل دعا کردن و هدف و مسیر دعا کردنت طور دیگری خواهد شد .
آیا شما یقین کامل داشتی که این وصال و این دختر و شما در زندگی حتماً به خوشبختی و خیر می رسید ؟ آیا شما از آینده خبر داشتی و مطمئن بودی که ازدواجت با او حتماً منجر به تداوم و خیر می شد ؟؟ چرا فکر نمی کنی خدا بلا از شما باز گرفته ، چرا فکر نمی کنی لابد خدا می داند برای هم مفید نیستید ....
چرا خود را داناتر از خدا می دانید و اجابت نشدنتان را لج بازی و بی توجهی او می دانید یعنی صفاتی که در خدا راه ندارد یعنی شناخت غلط از خدا فقط به خاطر اینکه خواسته شما اجایت نشده در آن وقت و به آن شکل و حالا هم که زمینه فراهم شده در وقتی دیگر و در شرایطی دیگر سر باز می زنید برای اقدام و متکبرانه می گوییددختری که .... را نمی خواهم یا اصلاً من هرچیزی را وقتی دارم بهش می رسم را دیگر نمی خواهم ، خودتان اشکالاتتان را اینگونه فریاد می زنید اما به خودتان نپرداخته باز هم .....
من مطمئنم که اگر شما به این دختر می رسیدید و به اختلاف و مشکل در زندگی بر می خوردید آنوقت می آمدی اینجا و می گفتی که چرا باید خدا او را سر راه من قرار می داد ؟چرا خدا خواسته مرا وقتی می دانست برای من ضرر دارد اجابت کرد ؟ من مطمئنم شما چنین هستی چون روحیه شما یک روحیه مقصر بین هست و طلبکار ، چنانکه در جنبه های دیگر زندگی برای ناکامی ها یا هر ناملایمتی می گردی مقصری بیرون از خود پیدا می کنی ....
از شما می پرسم چرا فکر نمی کنی اون دختر لازم بوده یک تجربه ازدواج ناموفق می داشته تا بعدش با شما بتواند زندگی خوبی داشته باشد و لذا الآن برای شما مناسب هست و شما اه و پیف می کنی که نمی خواهم چون یک بار ازدواج کرده و جدا شده ......
از محور خودخواهی در بینش و نگرش و رفتارتان بیرون بیایید البته این خودخواهی و غرور شما همراه با یک جهل فرورفته در لباس آگاهی هست که کمین گاه مؤثر شیطان هست و شما متأسفانه در دامش گرفتار شده ای .
چرا مدتی خود را نمی سپاری به زلال آگاهی بخش کتابهایی که به شما معرفی کردم و ..... ؟
هر وقت حال و احوال رمانتیک یقه شما را می چسبد و سر می زند به برانگیختگی نیازهای جنسی و عاطفی چنین می شوی که از مسیر به اوت می روی و .... این وضعیت یک دور تسلسل باطل و به مرور داغان کننده است که اگر ذهن خود را در تسلط نیاورید از پرسه زنیهای خیالبافانه رهایی ندارید و از این دور خود چرخیدن .
علاقه مندی ها (Bookmarks)