به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 7 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 61 تا 70 , از مجموع 72
  1. #61
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط پر پری نمایش پست ها
    خاله قزی خصوصیات مپبت و منفی همسرمو مینویسم
    1/زود عصبی میشه و زودم پشیمون میشه
    2/کینه ای نیست
    3/اگه خسته نباشه وحوصله داشته باشه محبت میکنه
    4/به خودم که میرسم تعریف میکنه
    5/ بعضی وقتا بهم میگه فلان لباستو بپوش بهت میاد
    6/ابراز دلتنگی میکنه
    7/وقتی واسش کادو میگیرم تشکر میکنه
    8/ قبلا همه چی رو میگفت حساسیتم راجب این قضیه باعث شد دیگه راجب هیچی باهام مشورت نکنه
    9/ وقتی ازش چیزی میخوام میگه چشم ولی کار خودشو انجام میده
    راستش حافظه م یاری نمیکنه بیشتر از این از خصوصیاتش بگم
    راجبه رابطش با اون براش همیشه چیز میز میخره البته خوردنی من که میگم نخر بهم نمیگه خریده ولی من متوجه میشم که واسش میخره تولد زنداداشش15مرداد و تولد من13مرداد بعد اونا واسه من کادو نمیخرن ولی اون میره واسه زنداداشش کادو میخره میگم به من بی احترامی میکنی با این کارت میگ نه اونا حق دارن تو باهاشون خوب نیستی
    همیشه حقو به همه میده جز من حتی رهگدر تو خیابون اینو جدی میگن تاحالا یه بارم بهش دروغ نگفتم ولی اون بارها بهم دروغ گفته یا پنهان کاری کرده بعدم که مچشو گرفتم گفت حالا مگه چی شده حالا در قبالش تنها یک بار ازش پنهان کاری کردم و اونم این بود که باباش حالش خوب نبود شوهر منم تهران نبود رفته بود مسافرت باباش گفت نگو که نگران نشه منم اون موقع نگفتم شب که اومد گفتم زمینو زمانو بهم ریخت که چرا نگفتی چرا پنهان کاری میکنی دیگه چیا رو بهم نگفتی
    اینم بگم خیلی زود قضاوت میکنه خیلی زود البته فقط راجبه من از حرفام هرچی میخواد برداشت میکنه
    یه چند باریم بخاطر اون دست روم بلند کرده که چرا میگم باهم راحت نباشم موقع عصبانیت اشیا رو میشکنه چند بارم شیشه ماشینو شکسته یه بار ساعتو رو سر خودش خورد کرد دعواهامو سریع به خانواده ها اطلاع میده و اصلا ادم منطقی ام نیست

    سپاس از جوابی که دادید
    بعضی از نکات منفی برام جالب بود آرخاشو رهگذری نوشتید تمایل نداشتید یادآوری بشه برایتان و احتمالا موارد دیگه ای هم بوده
    در مورد نکات مثبتش خیلی فکر کردی ولی مورادی را نوشتید که بنده بعنوان یه مرد متاهل فکر کنم خیلی تاثیری توی بهبود زندگی مشترک نداره

    برای بار چندم به شما میگم بشین با خودت خوب فکر کن.بهش بگو نیاز دارید برید پیش مشاور جدی و محکم باش در صورتی که پشت گوش انداخت با خانوادش یا خانوادت مطرح کن.


    شما محکم و جدي شرط مشاوره را تا اصلاح مسائل و تضمين ثبات و تشخيص اينکه مي توانيد زندگي مفيدي با هم داشته باشيد را قرار بده و بگو تا زماني که به کمک مشاور مسائلمون حل نشه و به نقطه روشني نرسيم حاضر به عروسي نيستم و کلاض نياز دارم به کمک يک مشاور بفهميم که آيا با هم مي توانيم زندگي مناسبي داشته باشيم يا خيز . شما نياز مبرم به مراجعه حضوري هردو به مشاور داريد

    موفق باشي
    داری با غرورت و بچه بازیت با زندگیت بازی میکنی بد هم داری بازی میکنی دختر خانوادت همیشه پشتته حتی اگه اشتباه کرده باشی همیشه تو جزئیی از خانوادت هستی پس همیشه میتونی روی کمکشون حساب کنی غرورتو بزار کنار باهاش حخرف بزن جدی بگو نیازه بریم پیش مشاور در مورد رابطه با جاریت حرف زد بگو نه کلا باید بریم مشاور جدی برخورد کن خیلی جدی.

    زندگی خودتو سودش و ضررش بخودت برمیگرده هرکاری که صلاح میدونی انجام بده موفق باشی
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  2. کاربر روبرو از پست مفید khaleghezey تشکرکرده است .

    دختر بیخیال (شنبه 04 مرداد 93)

  3. #62
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 مرداد 93 [ 23:27]
    تاریخ عضویت
    1393-4-17
    نوشته ها
    25
    امتیاز
    268
    سطح
    5
    Points: 268, Level: 5
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    16

    تشکرشده 28 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام بچه ها از wifi بیمارستان دارم پیام میدم تنها اینجا نداشتن کسی پیشم بمونه حالم خوب نیست شوهرم خونه زنداداشش دیشب تنها رفت گفت تو داستان درست میکنی اگه بیای تا یک ونیم شبم اونجا بودن درصورتی که سابقه نداره بیشتر از ده پیش من بیدار بمونه داغون شدم آنقدر ازش تعریف کرد بعدم کل دیروز قهر بود چون نمیخواستم ببرم بعد اون قهر کرده بود اونوقت شب زنگ زد گفت کی میگی بیمارستان بیام دنبالت بعدم صبح اومد دنبالم از خوشگذرانی دیشب هی گفت
    گفت کلی خندیدیم کلی حال داد غذ ا ش حال داد
    خلاصه حالم ازش بده بعدم همش دیگه دوستت دارم کاملی واسمون دیگه خیلی ناراحتم بیمارستانی آ خهی اگه تو ناراحت بودی کل دیروز بخاطر اون بامن قهر میکردی تازه به من دیگه ازت خبری نبود گفتم سرگرم بودی مزاحمت نشدم گفت سرگرم چی گفتم مهمونی گفت آره دیگه
    بچه ها چه کن داغونم خداکند فردا از زبر عمل بیرون نیام خسته شدم از زندگیم خسته من دیشب داشتم داغون میشم از فکر اینکه پیش هم بودن اونوقت اون دیگه خیلی بهم خوش گذشت این عادلانه نیست خدا

    - - - Updated - - -

    سلام بچه ها از wifi بیمارستان دارم پیام میدم تنها اینجا نداشتن کسی پیشم بمونه حالم خوب نیست شوهرم خونه زنداداشش دیشب تنها رفت گفت تو داستان درست میکنی اگه بیای تا یک ونیم شبم اونجا بودن درصورتی که سابقه نداره بیشتر از ده پیش من بیدار بمونه داغون شدم آنقدر ازش تعریف کرد بعدم کل دیروز قهر بود چون نمیخواستم ببرم بعد اون قهر کرده بود اونوقت شب زنگ زد گفت کی میگی بیمارستان بیام دنبالت بعدم صبح اومد دنبالم از خوشگذرانی دیشب هی گفت
    گفت کلی خندیدیم کلی حال داد غذ ا ش حال داد
    خلاصه حالم ازش بده بعدم همش دیگه دوستت دارم کاملی واسمون دیگه خیلی ناراحتم بیمارستانی آ خهی اگه تو ناراحت بودی کل دیروز بخاطر اون بامن قهر میکردی تازه به من دیگه ازت خبری نبود گفتم سرگرم بودی مزاحمت نشدم گفت سرگرم چی گفتم مهمونی گفت آره دیگه
    بچه ها چه کن داغونم خداکند فردا از زبر عمل بیرون نیام خسته شدم از زندگیم خسته من دیشب داشتم داغون میشم از فکر اینکه پیش هم بودن اونوقت اون دیگه خیلی بهم خوش گذشت این عادلانه نیست خدا

    - - - Updated - - -

    سلام بچه ها از wifi بیمارستان دارم پیام میدم تنها اینجا نداشتن کسی پیشم بمونه حالم خوب نیست شوهرم خونه زنداداشش دیشب تنها رفت گفت تو داستان درست میکنی اگه بیای تا یک ونیم شبم اونجا بودن درصورتی که سابقه نداره بیشتر از ده پیش من بیدار بمونه داغون شدم آنقدر ازش تعریف کرد بعدم کل دیروز قهر بود چون نمیخواستم ببرم بعد اون قهر کرده بود اونوقت شب زنگ زد گفت کی میگی بیمارستان بیام دنبالت بعدم صبح اومد دنبالم از خوشگذرانی دیشب هی گفت
    گفت کلی خندیدیم کلی حال داد غذ ا ش حال داد
    خلاصه حالم ازش بده بعدم همش دیگه دوستت دارم کاملی واسمون دیگه خیلی ناراحتم بیمارستانی آ خهی اگه تو ناراحت بودی کل دیروز بخاطر اون بامن قهر میکردی تازه به من دیگه ازت خبری نبود گفتم سرگرم بودی مزاحمت نشدم گفت سرگرم چی گفتم مهمونی گفت آره دیگه
    بچه ها چه کن داغونم خداکند فردا از زبر عمل بیرون نیام خسته شدم از زندگیم خسته من دیشب داشتم داغون میشم از فکر اینکه پیش هم بودن اونوقت اون دیگه خیلی بهم خوش گذشت این عادلانه نیست خدا

    - - - Updated - - -

    سلام بچه ها از wifi بیمارستان دارم پیام میدم تنها اینجا نداشتن کسی پیشم بمونه حالم خوب نیست شوهرم خونه زنداداشش دیشب تنها رفت گفت تو داستان درست میکنی اگه بیای تا یک ونیم شبم اونجا بودن درصورتی که سابقه نداره بیشتر از ده پیش من بیدار بمونه داغون شدم آنقدر ازش تعریف کرد بعدم کل دیروز قهر بود چون نمیخواستم ببرم بعد اون قهر کرده بود اونوقت شب زنگ زد گفت کی میگی بیمارستان بیام دنبالت بعدم صبح اومد دنبالم از خوشگذرانی دیشب هی گفت
    گفت کلی خندیدیم کلی حال داد غذ ا ش حال داد
    خلاصه حالم ازش بده بعدم همش دیگه دوستت دارم کاملی واسمون دیگه خیلی ناراحتم بیمارستانی آ خهی اگه تو ناراحت بودی کل دیروز بخاطر اون بامن قهر میکردی تازه به من دیگه ازت خبری نبود گفتم سرگرم بودی مزاحمت نشدم گفت سرگرم چی گفتم مهمونی گفت آره دیگه
    بچه ها چه کن داغونم خداکند فردا از زبر عمل بیرون نیام خسته شدم از زندگیم خسته من دیشب داشتم داغون میشم از فکر اینکه پیش هم بودن اونوقت اون دیگه خیلی بهم خوش گذشت این عادلانه نیست خدا

  4. 2 کاربر از پست مفید پر پری تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 05 مرداد 93), دختر بیخیال (شنبه 04 مرداد 93)

  5. #63
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 آبان 97 [ 09:43]
    تاریخ عضویت
    1393-1-31
    نوشته ها
    537
    امتیاز
    8,891
    سطح
    63
    Points: 8,891, Level: 63
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,224

    تشکرشده 1,090 در 430 پست

    Rep Power
    85
    Array
    متاسفانه بد راهی در پیش گرفتی و کارتون داره لج و لج بازی میشه
    همیشه لبخند بزن......
    برآمدگی گونه هایت توان آن را دارد که امید را باز گرداند....
    گاهی قوسی کوچک میتواند معماری یک سازه را عوض کند..


  6. 2 کاربر از پست مفید anisa تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 05 مرداد 93), دختر بیخیال (شنبه 04 مرداد 93)

  7. #64
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 16 اردیبهشت 96 [ 14:25]
    تاریخ عضویت
    1393-2-14
    نوشته ها
    205
    امتیاز
    4,218
    سطح
    41
    Points: 4,218, Level: 41
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 132
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    136

    تشکرشده 378 در 148 پست

    Rep Power
    32
    Array
    پر پری عزیز لطفا استپ!!!
    یه سیکل به شدت معیوب در رابطه شما و شوهرت شروع شده و شما بی مهابا و با سرعت داری ادامه میدی
    وایسا...!!!
    اگه قصدت زندگیه پس باید اینو بدونی که هر بذری که ادم توی دوران عقد و نامزدی بکاره محصولشو یه عمری برداشت میکنه.
    توی دوران نامزدی و عقد کهالان شما دقیقا همونجایید خشت خشت رابطه داره بنا میشه اگه یک ذره کج گذاشتی یه دونشو تا ثریا کج میره دیوار و درست شدنش واویلاس.

    شوهر شما یه حساسیت فوق العاده داشته(من هیچ قضاوتی نمیکنم در مورد درستی کارش) شما نوک انگشتت رو گذاشتی همونجا و داری فشار میدی. نه تنها نتیجه نخواهی گرفتبلکه عواقب بدی خواهد داشت.
    شما نه تنها با این کارها هیچ گامی در راستای حل شدن برنمیداری بلکه داری پیچیده ترش میکنی.(کار داره به بیمحلی کردن، احساس سرخوردگی و منزجر شدن از این رابطه و ...)میکشه.

    اولا که به لحاظ مهارتهای گفتگو هر دو ناآگاهید.حتی اگه ایشون همین لحظه دست از این جاری و توجه به اون برداره به دلیل اینکه روند گفتگوی صحیح رو رعایت نمیکنید توی حل مشکلات ، به تفاهم قابل قبولی نمیرسین در برخورد با تعارضهای زندگی.

    مهارتهای عمومی رو مطالعه کن یادبگیر همه جا به دردت میخوره به طریق اولی توی این رابطه.
    دوما:
    صحبت کردن در مورد جاری و ایراد گرفتن و احساس انزجار و گله کردن از رفتاراش و ... رو به طور کامل متوقف کن،نه تنها شوهر شما نمیگه چشم. بلکه اون رو بیشتر سوق میدی به سمت اون.

    سوما:
    از حریم و حرمت و احترام بین خودت و شوهرت توی این دوران چنان محافظت کن که انگار داری از جونت مراقبت میکنی.
    چهارما:
    قهر و اخم و تخم و رو ترش کردن و بیمحلی و لج و لجبازی رو مطلقا انجام نده به خدا شماهایی که اولین راهین نمیدونین این چیزا چقدر به اساس رابطه ضربه میزنه.

    به موارد دیگه ای که دوستان و من قبلا بهت تذکر دادیم که توی ررابطه تون مشکل ساز هست و شما توجه نکردی بهشون توجه کن و سعی کن حلشون کنی.(عصبی بودن، مسائل رئ به خانواده ها انتقاال دادن و ...)
    از مدید همدردی راهنمایی بگیر
    ویرایش توسط فرخ رو : جمعه 03 مرداد 93 در ساعت 23:00

  8. کاربر روبرو از پست مفید فرخ رو تشکرکرده است .

    anisa (شنبه 04 مرداد 93)

  9. #65
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    انشالله حالتون بهتر بشه.
    هم جسمی هم روحی.

    همچین شخصی که شما ازشون میگین زمانی که شما بیمارستان بودین ایشون در حال خوشگذرونی، فکر نکنم اونقدری ارزش داشته باشن که شما بخاطرشون آرزو مرگ داشته باشین.

    کاش قدر خودتو و زندگیتو، شخصیتتو بیشتر میدونستی.
    کاش بیشتر قدر روح لطیف و دخترونه اتو میدونستی.
    کاش میفهمیدی چه آسیبی بخودت میزنی.

    امیدوارم وقتی از اتاق عمل بیرون میای و چشماتو باز میکنی، چشم دلتم درست مثه چشم جسمت باز بشه.

    میگن چشماتونو قبل ازدواج خوب خوب باز کنین اصلا دوتا دیگه قرض بگیرین و چهارتایی نگا کنین. اما بعد ازدواج همون دوتای خودتونهم اضافیه، گاهی ببندینش، گاهی نیم باز بذارینش.

    شما کلا از همون اول چشاتو بستی، متاسفانه!
    خیلی بدم بستی. بد موقعی هم بستی.

    امیدوارم قبل از اینکه بیشتر از این دیر بشه زودتر از چشمات استفاده کنی.
    موفق باشی
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : شنبه 04 مرداد 93 در ساعت 00:42

  10. 2 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 05 مرداد 93), نیکیا (شنبه 04 مرداد 93)

  11. #66
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 30 شهریور 98 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1390-10-26
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    11,022
    سطح
    69
    Points: 11,022, Level: 69
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 228
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,196

    تشکرشده 1,600 در 571 پست

    Rep Power
    104
    Array
    هیچ ارتباطی بین شوهر و جاریتون نیست
    ولی شوهرتون بچه هست
    بابت این بچه بودن حتما یه فکر اساسی کن ، چون کسی که تا این سن بچه مونده خیلی احتمالش کمه بزرگ بشه
    به عنوان یه مرد بهت می گم ، اینجور مردها هنوز فکر می کنند 10 11 سالشونه ! تو دوستام هستند
    دقیقا رفتار شوهرتون نشان دهنده اینه که یه مرد بالغ نشده

  12. کاربر روبرو از پست مفید داود.ت تشکرکرده است .

    khaleghezey (یکشنبه 05 مرداد 93)

  13. #67
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 مرداد 93 [ 23:27]
    تاریخ عضویت
    1393-4-17
    نوشته ها
    25
    امتیاز
    268
    سطح
    5
    Points: 268, Level: 5
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    16

    تشکرشده 28 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    یکی میگه بهش اخم نکن و باهاش خوب باشو اعتراض نکن به کاراش
    یکی ما رو تا پای ظلام میکنه یکی دیگه تو خواب غفلتی این شرایط و تحمل نکن
    بچه ها من همینجوری سر در گم هستم واقعا نمیدونم نظر کی درسته چند روز اشتراک آزاد گرفتم ولی جزو اشتراک آزادی نشدم همه فرمانی که گفتنم پر کردم ولی هیچی به هیچی
    موفق باشید

  14. #68
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 دی 93 [ 11:34]
    تاریخ عضویت
    1392-5-23
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    1,079
    سطح
    17
    Points: 1,079, Level: 17
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 7 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط پر پری نمایش پست ها
    یکی میگه بهش اخم نکن و باهاش خوب باشو اعتراض نکن به کاراش
    یکی ما رو تا پای ظلام میکنه یکی دیگه تو خواب غفلتی این شرایط و تحمل نکن
    بچه ها من همینجوری سر در گم هستم واقعا نمیدونم نظر کی درسته چند روز اشتراک آزاد گرفتم ولی جزو اشتراک آزادی نشدم همه فرمانی که گفتنم پر کردم ولی هیچی به هیچی
    موفق باشید
    عزیزم این خودتی که برای زندگی خودت تصمیم میگیری
    همه اینجا فقط به شما راهکار ارائه میدن
    اینو بدون تنها کسایی که واقعا خیر وصلاحتو میخوان پدرومادرتن و تو هم یه انتخاب اشتباه و .... داشتی که بلاخره باید تاوان اشتاهتو بدی
    من هم مشکلی شبیه شما دارم و قبل از عروسی به حرف والدینم گوش نکردم که عروسی نکنم
    الانم پشمونم
    مشکل شما جاریت نیست
    مشکل اینه شوهر شما بچه هست و مسئولیت زندگی رو نمیتونه قبول کنه
    اگه واقعا تصمیم داری باهاش بمونی به این هم فکر کن در آینده بچه خود شما هم خصوصیاتی از پدرشو خواهد داشت
    به خونه اقوام شوهرت رفت و آمد میکنه و قطعا روش تاثیر میزارن
    و خیلی چیزای دیگه
    شوهر کردن و عروسی کردن تحت هر شرایطی اصلا منطقی و درست نیست
    به خوانوادت اطمینان داشته باش و از ناراحتشون نترس
    بعدا یا همین حالا ناراحتی های بزرگتری را براشون درست کردیوخواهی کرد

  15. 2 کاربر از پست مفید caspian تشکرکرده اند .

    anisa (شنبه 04 مرداد 93), khaleghezey (یکشنبه 05 مرداد 93)

  16. #69
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 آبان 97 [ 09:43]
    تاریخ عضویت
    1393-1-31
    نوشته ها
    537
    امتیاز
    8,891
    سطح
    63
    Points: 8,891, Level: 63
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,224

    تشکرشده 1,090 در 430 پست

    Rep Power
    85
    Array
    شما اصلا به حرفای ما فکر میکنی ؟
    به نظر میاد فقط حرف خودتو میزنی.
    شما و شوهرت به بلوغ کافی برای ازدواج نرسیدید.
    نمیتونی جاریتو از زندگیت بیرون کنی اون فامیله هر جایی ممکنه ببینیش پس اگه میخوای زندگیتو ادامه بدی باید تفاوت هارو بپذیری.
    یه لحظه پست اخرتو بخون که از بیمارستان نوشتی. همش مثه بچه ها لج کردین با هم. اخه این چه طرز صحبت کردن با شوهرته.
    همیشه لبخند بزن......
    برآمدگی گونه هایت توان آن را دارد که امید را باز گرداند....
    گاهی قوسی کوچک میتواند معماری یک سازه را عوض کند..


  17. کاربر روبرو از پست مفید anisa تشکرکرده است .

    khaleghezey (یکشنبه 05 مرداد 93)

  18. #70
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 اسفند 93 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1393-3-10
    نوشته ها
    187
    امتیاز
    1,518
    سطح
    22
    Points: 1,518, Level: 22
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    100

    تشکرشده 352 در 135 پست

    Rep Power
    28
    Array
    هرکی چیزی که به ذهنش میرسه میگه، اگه میتونی برو پیش یه مشاور به صورت حضوری خیلی بهترهداره بینتون فاصله میفته اینقد دست دست نکنیه مدت با این موضوع کنار بیا مثه چیزی که ازت خواسته باش. شاید واقعا اثر داشت ، هر چند واقعا عذاب آوره ولی چاره ای نیس .


 
صفحه 7 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:58 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.