به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 30
  1. #21
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 مهر 93 [ 10:09]
    تاریخ عضویت
    1393-4-31
    نوشته ها
    254
    امتیاز
    976
    سطح
    16
    Points: 976, Level: 16
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive500 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    156

    تشکرشده 290 در 156 پست

    Rep Power
    35
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط capitan نمایش پست ها
    به جای اینکه دم به دقیقه از حرفهای پسرای دیگه ناراحت بشی و اونا هم شوخی نامربوط باهات بکنن، یکم کمتر بهشون رو بده. طرف با دوست دخترشم روش نمیشه بعضی از این حرفا رو بزنه. مقصر خودتی، یه چند تا دوست دختر هم پیدا کن با اونا چت کن. اون پسر هم شما دیگه براش جذابیتی نداری که بیاد خواستگاری
    چرا آخه همه من رو مقصر میدونن
    یعنی اون تقصیر نداشت
    به خدا راست میگم اصن اولین صمیمی شدن ما اینطور شروع شد
    ما داشتیم چت میکردیم از اون چت هایی که 6 ماه بود نکرده بودیم
    من از ایشون خواستم اگه ممکنه بپرسن و یه کتاب کمیاب رو که من لازم دارم پیدا کنن تا کپی بگیرم
    ایشون 4 تا شکلک فرستادن و گفتن اصن شوخی نمیکنی و خیلی جدی هستی
    گفتم عادت ندارم به شکلک و منظور نداشتم و نمیخواستم جدی رفتار کنم
    بعد یادم نیس که چه شوخی کرد و من گفتم اصن خوشم نمیاد ار این شوخیا
    که گفت پس به دوست پسرت بگو شب بیاد خفه ام کنه؟
    من گفتم این چندمین بار هس که شما شوخی bf میکنی و ار معقولات صحبت کن؟ اون همه دختر با شخصیت هست دور و برتون با من هم مث اونا شوخی کنید؟
    که ایشون گفتن مطمئنی؟؟؟
    که من ناراحت شدم و گفتم مث اینکه زیاده روی کردم و بدون خداحافظی چت رو قطع کردم؟
    که ایشون اس ام اس دادن تو چی زیاده روی کردین ؟ جواب ندادم
    دوباره اس دادن که چیزی گفتم ناراحت کنه شما رو ؟ جواب ندادم
    دوباره اس دادن اگه گفتم عذر میخوام؟ نوشتم نه بی خیال
    زنگ زدن که آخه وافعا از چی ناراحت شدی ؟ گفتم من به شما میگم با من مث دخترای باشخصیت رفتار کن میگید مطمئنی یعنی من انقدر بی شخصیتم ؟ گفتن نه به خدا من منظورم این نبوده منظور این بود که شما از کجا میدونید شاید من با اونا شوخی بیشتر میکنم؟ گفتم که خوب شما هر دفعه این شوخی دوست پسر رو عنوان میکنی در حالی که من فقط از درس صحبت میکنم و خوب این همه شوخی های معقول؟؟؟ که گفت باشه دیگه نمیکنم ولی شما حساسید
    شب اومدم دیدم وقتی off بودم پیغام گذاشته که از نظر من شما خیلی هم شخصیت باوقاری دارید ولی همیشه نیمه ی خالی رو میبینید یکم مثبت فکر کنید و چرا بدبینید به من و شاید من نظر مثبتی دارم؟؟؟ ا
    این رو که خوندم فکر کردم که شاید آره و همه هم بهم میگن با پسرا خیلی خشک و جدی ام
    و خوب اگه دوسش دارم نباید بدرفتاری کنم بره همون از اون به بعد اجازه میدادم باهام شوخی کنه - ولی هیچ وفت باهام شوخی بی ادبی نکرده بود و اون دوتا رو همین اواخر کرد که دعوای بزرگ راه انداختم و گفتم که دیگه نمیکنی و الان که دومین رو کرده دیگه تصمیم به قطع کامل ارتباط کردم - شوحی ها در حد مسخره کردن انتخابات و ..... بود و خوب منم اگه همچین جکی میشنیدم واسشون میفرستادم
    حتی چون پارسال تابستون کار میکردم یه چند باری شد یه هفته باهاش حرف نزدم و میومد میگفت الان یه هفته حرف نزدی قهری؟ میگفتم آخه واسه چی باید قهر باشم کار داشتم و خسته بودم و on نشدم
    یک بار هم شد میخواست تایپ کنه aha و چون کیبورد رو فارسی بود تایپ شد ش*ا*ش
    و من گفتم خداحافظ که گفت یعنی چی اشتباهی تایپ کردم واسه چی قهر میکنی؟ گفتم قهر نیستم ولی حوصله ی دعوا ندارم و ترجیح میدم واسه امروز بس کنیم
    این روند چت زیادی 5 ماه ادامه داشت تا آخرش خسته شدم و گفتم اگه بهم علاقه نداره چرا باید اینقدر صحبت کنیم؟ زنگ زدم و گفتم ببین من بهت علاقه دارم و ادامه ی این حرف زدن ها از درس و کار میندازتم و بهتره دیگه زیاد صحبت نکنیم و گوشی رو قطع کردم
    دوباره تماس گرفت و گفت تو خیلی دختر خوبی هستی ها ولی من شرایطش رو ندارم گفتم شرایط چی نه اصلن منظورم ازدواج و حتی دوستی نبود فقط اگه علاقه نیست بهتره صحبت نکنیم اینقدر برگشت گفت پس اگه کاری داشتم دیگه بهت زنگ نزنم؟ گفتم اگه کاری داشتی زنگ بزن ولی چت و حرف ردن تعطیل که اون شب هم دروغ گفت که عید غدیر واسم رفته بودن حرف بزنن جوری میگفت که انگار ناراحته و بعد بهم گفت میدونی چند سالشه گفنم نه؟ یکم فکر کرد گفت 7 سال ازم کوچیکتره گفتم آها یعنی دبیرستانی؟ گفت نه سال اول دانشگاه
    گفتم مبارک باشه و تموم شد
    دو روز بعدش اس ام اس داد که حالت خوبه چی کار میکنی؟ گفتم هیچی دارم درس میخونم
    یک هفته بعد سر کاری که با کس دیگه داشتم on شده بودم اومد و حالم رو پرسید و من گفتم ممنون و زود قطع کردم
    این حال پرسیدن ها چند بار ادامه پیدا کرد تا آخرش یه دو ماهی گذشت و یه بار که on بودم اومد و گفت آخه چرا دیگه مث قبل باهام حرف نمیزنی؟؟؟ گفتم بابا درس دارم و کار دارم
    گفت پس جک بگم خستگیت در بره ؟ گفتم بگید تکرار میکنم تا اون موقع حتی یک بار هم پیش من جک بی ادب نگفته بود برگشت و اون جک مربوط به ا*ن*ز*ا*ل رو گفت
    البته من منظور جک رو نفهمیدم و اون کلمه اونجا گفته شد و واقعا تو جمع هایی که از این جک ها زیاد گفته میشه نیستم و این کلمه رو هم تو درس تنظیم خانواده شنیده بودم
    سر این جک دعوا شد و زنگ زدم و گفتم مگه شما نمیگید دارید ازدواج میکنید احساس نمیکنید خیانت هست به نامزدتون اینجوری باز با من شوخی می کنید؟؟؟ و چیزای دیگه که من اصلن از مردی که این شوخیا رو با کسی به غیر از خانمش میکنه خوشم نمیاد و 2 ماه پیش چیزی گفتم تموم شد و رفت
    اون هم فقط صبر می کرد و میگفت من تو رو هنوزم دوست خودم میدونم مگه خودت نخوای؟؟؟
    چند روز بعد ایمیل دادم و عذر خواستم خوب عصبانیت از من بود باز هم منکر نیستم که دوستش داشتم ولی یه جور نشون میدادم که قضیه ی خواستگاری باورم شده
    اون هم جواب داد نه خانم مهندس من رو شرمنده نکنین و من هم بی تقصیر نبودم تو ناراحتی شما و آفرین بهتون که انقدر عاقل و باگذشت هستین
    این گذشت باز دو ماه اصلن صحبت نکردیم نه اینکه قهر باشیم صحبتی نداشتیم
    سر تبریک عید نوروز باز هم حرف زدن ما شروع شد البته خیلی کم و شاید هفته ای یک بار البته من هم زیاد on نمیشدم چون ایشون همواره on هستند صحبتی هم اگر بود مثلن فلان جای power point رو چجوری درست کنم و ....
    تا اینکه یه بار رفتم تو فیس بوک و دیدم پیام خصوصی گذاشتن که این عکس که مامانتو توش بغل کردی تریپ خانواده دوستی هست و مخ آدمو میزنی؟
    من هم پیغام دادم که 1000 بار گفتم با من از این شوخیا نکنین؟
    که دیدم جواب داده خسته شدم دیگه نمیذاری آدم باهات شوخی کنه؟
    من هم گریه ام گرفت و نوشتم منظور نداشتم و خوب دوست ندارم کسی باهام از این شوخیا کنه که نوشت دوست خوبم
    من از دعوای آخرمون خیلی ناراخت بودم و چند روز بعد براش پیغام گذاشتم که من ار ادامه ی دوستیمون میترسم و نگران درسم هستم که بهش لطمه بخوره ؟ اینجوری نمیشه و هرکاری میکنم عادی نمیشه برام مسئله و نسبت به شما زودرنج شدم؟ اگه عادی بود اینفدر دعوا نمیشد و کنتاک نداشتیم؟ هر وقت هم شما رو بلاک می کنم چند روز بعد دلم میگیره که چرا شما باید تو لیست بلاک من باشید فقط؟ و لااقل شما یه کاری کنید و مثلن بلاکم کنید شما که اذیت نمیشید و حسی ندارید؟
    ایشون اومدن گفتن نه من این کار رو نمی کنم و تو هم آخه دختر گل چرا فکر بیهوده میکنی بشین راحت درست رو بخون و تو بازم این چند روز اعصابت خورده و ناراحتی
    ایشون بلاک نکردن ولی منم دیگه on نشدم که با هم حرف بزنیم
    تا اینکه این اواخر لپتاپ احتیاج داشتم و به هرکی گفتم نداد تا اینکه به ایشون زنگ زدم چون تجربش رو داشتم و ارش گرفته بودم قبلن
    که خیلی سریع قبول کردن منم موقع دادن لپتاپ ایمیل زدم و خیلی تشکر کردم آخه درست تو بحبوحه ی کارای تز حاضر شدن سه روز لپتاپ رو بهم قرض بدن
    تو اون ایمیل گفته بودم که فلان فایلم تو لپتاپ شماست و اونو برام بفرستید
    که ایمیل زدن سوالی پرسیدن در مورد محتوای ایمیل من و من گفتم وای شما چرا توجه نمی کنید خیلی واضح هست که ؟ اگه من هم مث شما بودم و به اطراف توجه نمیکردم خوشبخت عالم بودم؟
    که ایشون برگشتن گفتن که کافیه از امروز شروع کنی و همه چی رو دایورت کنی به آرنجت
    من واقعا نفهمیدم معنیش رو و زدم یعنی چی ؟؟؟
    که برگشتن گفتن ببین باز دوباره گیر دادی این یعنی بیخیال همه چی بشو تو زندگی
    منم ناراحت شدم و گفتم من نخواستم گیر بدم و معنیشو نمیدونستم که خوب باشه حالا بیخیال یکم جک بگو بخندیم راستی امشب میخوام برم یه پارکی دوس دختر چیدا کنم؟
    منم اون موقع دیگه ناراحت بودم و گفتم مگه دلقکت هستم برو پیدا کن
    که چند ساعت بعد جواب داد بابا من دوس دختر ندارم اینا شوخیه اگه درک کنی فقط یه خواستگاری رفتم اونم در حد حرفه هنوز؟؟؟؟
    منم دیگه قاطی کردم زنگ زدم و گفتم اینا به من چه اصن اینا به من چه؟؟؟ من اصن رابطه ای با تو ندارم؟؟؟
    این دفعه هم دیگه از حرفای اون موقع خبری نبود ؟ جوری رفتار کرد انگار تو تمام این مدت خودم رو بهش چسبونده بودم؟
    و من بدتر عصبانی میشدم و هی توضیح میدادم که من سریش نیستم
    بهم می گفت خوب من هر دفعه شوخی میکنم تو ناراحت میشی اگه بدم با من حرف نزن؟؟؟
    ولی حتی یه بار عصبانی نشد و هی میگفت اگه تو عادی باشی من دوست دارم باهات حرف بزنم الان عادی نیستی و حالت بده و من هیچ وقت نخواستم تو رو از خودم دور کنم
    منم میگفتم آخه موقعی که عادی باشم چه کار به کار تو دارم؟؟؟ و الان اگه ناراحتم نکرده بودی 20 روز بود سرم تو کار خودم بود و کاری به کار هم نداشتیم

    حالا جناب capitan به نظر شما من باز هم به پسرا رو میدم؟؟؟؟ من تا حالا به ایشون رو دادم اونم در همین حدی که گفتم و خدا رو قسم میدم که هرچی اینجا نوشتم حقیقته ؟؟؟ و از این به بعد هم دیگه قطع ارتباط خواهیم کرد

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط nafiseh joon نمایش پست ها


    دوباره تماس گرفت و گفت تو خیلی دختر خوبی هستی ها ولی من شرایطش رو ندارم گفتم شرایط چی
    گفت ازدواج دیگه
    گفتم نه منظورم ازدواج و حتی دوستی نبود فقط اگه حسی بهم نداریم اینقدر چت نکنیم و وقت همدیگر رو نگیریم
    به خدا راست میگم
    فقط تقصیر من نبود
    نه من و نه اون هیچ کدوم اهل این نبودیم که خیلی تو رابطه پیش بریم
    به هر حال اونم پسر بود و مرض میریخت
    و من نباید اجازه میدادم

    من فقط به این اجازه دادم نه پسرا
    ولی دیگه به این هم اجازه نمیدم


    خوب یک تجربه بود دیگه

  2. #22
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 مهر 93 [ 10:09]
    تاریخ عضویت
    1393-4-31
    نوشته ها
    254
    امتیاز
    976
    سطح
    16
    Points: 976, Level: 16
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive500 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    156

    تشکرشده 290 در 156 پست

    Rep Power
    35
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط capitan نمایش پست ها
    به جای اینکه دم به دقیقه از حرفهای پسرای دیگه ناراحت بشی و اونا هم شوخی نامربوط باهات بکنن، یکم کمتر بهشون رو بده. طرف با دوست دخترشم روش نمیشه بعضی از این حرفا رو بزنه. مقصر خودتی، یه چند تا دوست دختر هم پیدا کن با اونا چت کن. اون پسر هم شما دیگه براش جذابیتی نداری که بیاد خواستگاری
    1- دم به دیقه از حرفای پسرا ناراحت نشدم کل تاپیک در مورد آدم خاص هست
    2- به پسرا رو ندادم و فقط به ایشون رو دادم
    3- عاشق چت کردن با پسرا نیستم و منظورم این بود چت وسیله خاصی نیست - اصلن از وقت زیاد اختصاص دادن بره چت هوشم نمیاد-
    4- این تاپیک ایجاد نشده که راههای ایجاد جذابیت بره ایشون بررسی بشه

    لطفا کامل بخونید و بعد پست بذارید
    فک کنم شما همه ی کسایی رو که اینجا مشاوره میگیرن مساوی با دختری میدونید که افتاده دنبال پسرا
    لطفا متانت و وقار خودتون رو موقع گذاشتن پست رعایت کنید جناب کاپیتان
    اگر من آدمی بودم که به پسرها رو میدادم اینجور جک ها برام عادی میشد و نمی اومدم اینجا بنویسم
    اون آدم بی تربیته تقصیر منه ؟؟؟؟ پس چرا تا بحال از دیگران نشنیدم
    و بله با اجازتون با دخترا هم چت میکنم
    من ایشون رو دوست داشتم
    برام مهم بودن و فقط از دست ایشون ناراحتم

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط آویژه نمایش پست ها
    نفیسه جان!
    خوشحالم از نوشته اخیرت. کم و بیش رفتی سمت ریشه مشکل، اما نتیجه گیریهات دچار اشکاله. لطفا بر این مبنا تصمیم نگیر. 2
    نتیجه گیری ها چه مشکلی دارن و میشه بیشتر توضیح بدید؟
    ویرایش توسط nafiseh joon : جمعه 03 مرداد 93 در ساعت 17:27

  3. #23
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 07 شهریور 99 [ 23:27]
    تاریخ عضویت
    1389-5-21
    نوشته ها
    679
    امتیاز
    18,628
    سطح
    86
    Points: 18,628, Level: 86
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 222
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial10000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    3,951

    تشکرشده 4,314 در 675 پست

    Rep Power
    115
    Array
    لینک هایی که برات گذاشتم رو کامل خوندی؟
    جواب سوالت داخلش هست.
    هر چیز که در جُستن آنی، آنی

    مولانا

  4. #24
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 مهر 93 [ 10:09]
    تاریخ عضویت
    1393-4-31
    نوشته ها
    254
    امتیاز
    976
    سطح
    16
    Points: 976, Level: 16
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive500 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    156

    تشکرشده 290 در 156 پست

    Rep Power
    35
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط آویژه نمایش پست ها
    نفیسه جان!
    خوشحالم از نوشته اخیرت. کم و بیش رفتی سمت ریشه مشکل، اما نتیجه گیریهات دچار اشکاله. لطفا بر این مبنا تصمیم نگیر.
    آقای مدیر همدردی در باره رابطه دختر و پسر بسیار مبسوط نوشته اند. خوبه که اونا رو بخونی. بذار ببینم می تونم سریع چنتاش رو پیدا کنم یا نه...


    لینک 1 (تمام لینک های داده شده تو این تاپیک رو بخون)

    لینک 2
    ببینید من قبول دارم که دوستی چندان خوب نیست
    من خودم هم همیشه اکیپ های دوستانه رو یه دوستی های دو نفره ترجیح دادم
    و چیزایی رو که شما گفتید خوندم
    یکی از دلایلی که دوست نداشتم با کسی دوست باشم و نمیدونم درسته یا نه این هست که خواستم اولین نفر باشه برام همسرم
    ببینید من دختر جدی ای هستم و کسی تا حالا بهم پیشنهاد دوستی نداده
    اونقدر جدی هستم که گاهی اوقات دوستای دخترم بهم میگن تو تا حالا واقعا دوست پسر نداشتی؟؟؟
    وقتی میگم نه میخندن و میگن تو اصن فکر کردی چطور میخوای ازدواج کنی؟ باید چند سال با هم دوست باشین و .....
    و من میپرسم واقعا چرا باید چند سال با هم دوست باشیم من که تمام آشنایی های دور و برم سر یک سال به ازدواج ختم شده؟؟؟

    ولی این آقا رو دوست داشتم از 4 سال قبل
    دوست پسرم نبود ولی من بهش عشق یک طرفه داشتم
    تو 3 سال از این 4 سال ما فقط سلام و علیک داشتیم و من فقط اخلاق دورادور ایشون رو دیده بودم که مودب و متین می اومد
    در صدد نزدیک شدن بهش نبودم
    امیدوار بودم که چون 2 سال از من بزرگتره درسش تموم میشه و میره و این حس من هم از بین میره
    چرا هیچ کس به این نگاه نمیکنه که ما یه مدت طولانی 3 سال هیچ ارتباطی نداشتیم
    با اینکه من دوسش داشتم و هروقت میدیدمش قلبم تند میزد ولی فقط سرم رو مینداختم پایین
    جناب کاپیتان اگر من هرزه بودم برام سخت بود تو اون 3 سال بهش نزدیک شم
    ولی از 1 سال پیش ارتباطمون شروع شدباز هم میگم تو این 1 سال هم ما دوست نبودیم اصلن اسم این دوستی نیس
    من ناراحت بودم اون روز که اون عمیقا احساس من رو فهمید با گیر بیخودی که من دادم و میخواستم بهش ثابت کنم که دنبالش نبودم؟؟؟؟
    جناب اگه من هرزه بودم بعد 5 ماه میگفتم که واقعا داریم زیاد صحبت میکنیم و این وقت هر دو مون رو میگیره و اگر حسی بهم نداریم کمتر صحبت کنیم؟؟؟
    من ایشون رو دوست داشتم
    اون موقع هیچ کدوم ار این دو تا جک رو برام تعریف نکرده بود
    اصلن باور نمیکردم که بتونه چنین آدمی باشه
    من ایشون رو دوست داشتم و اگر ایشون نمی فهمید و دوستم داشت
    علاقه داشتم باهاش ازدواج کنم؟؟؟
    این کجاش دنبال پسر بودن و اصرار به چت با اوناست؟؟؟


    حالا مگر من این تاپیک رو ایجاد کردم تا بفهمم که چطور علاقه ایجاد کنم برای ایشون
    آیا بعد از شنیدن اون جک ها و رفتارهای اخیرشون ایشون جذابیت دارند برای من؟
    عنوان تاپیک رو اگر بخونید متوجه میشید که اینجا هستم تا فراموش کنم ایشون رو


    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط آویژه نمایش پست ها
    لینک هایی که برات گذاشتم رو کامل خوندی؟
    جواب سوالت داخلش هست.
    واقعن باز هم نمیفهمم؟؟؟
    شما یک راهنمایی کنید
    توی این نتیجه گیری ها گفتم که
    1- نباید به هیچ پسری از جمله ایشون از این به بعد رو بدم که توی اون لینک ها هم اصولن هر نوع رابطه دوستی منع شده
    2- 20 روز پیش نباید بهش گیر میدادم تا اثبات کنم علاقه ای بهش نداشتم و باید بی سد وصدا قطع ارتباط میکردم که این رو شما همون شب اول گفتین
    3- اشتباه ایشون هم این بوده که خوب به هر حال من رو مسخره کردن و اگر خیلی پسر خوبی بودن باید مسئله رو مسکوت میذاشتن ولی نذاشتن که این هم بهونه ای برای قطع کامل ارتباط

    کدوم نتیجه گبری اشتباهه بر مبنای لینک هایی که شما دادین؟؟؟

  5. #25
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 22:56]
    تاریخ عضویت
    1392-12-18
    نوشته ها
    524
    امتیاز
    13,135
    سطح
    74
    Points: 13,135, Level: 74
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,154

    تشکرشده 1,301 در 451 پست

    Rep Power
    102
    Array
    سلام.
    ببخشید من اون تاپیکتون رو خوندم قفل شده بود این جا نظر میدم.

    زمانی که اون اقا خواستگار شما بودند پس شما دلتون یه جای دیگه بوده و برای همین بوده که کلا هیچکی رو غیر اون اقایی که دوست داشتید نمی دید

    ازدواج منم سنتی به اون معنا رو قبول ندارم..الان اکثر دختر و پسر ها خودشون انتخاب میکنند ولی بهتره قبل این که درگیر روابط بشند و با هم دوست بشند اون اقا درست از راه خانواده اقدام کنه..

    من خودم از هر دختری خوشم بیاد اولش با خودش مطرح میکنم اگه نظرش مثبت بود بعدش جلسه ی دوم رو با خانواده اقدام میکنم اگه شد چقدر خوب نشد هم دیگه حتما قسمت هم نبودیم ..

    اون اقا خواستگارتون هم انگار میخواستند شما رو بسازند !! فکر کنم این کلمه برای که شما میگید بره هم از شهر تون باشه...خیلی برام جالب شد بدونم کدوم شهره که دست دادن زن ها و مرد ها طبیعی هست؟؟ البته اشکال نداره نخواستید نگید..

    ولی حالا شما یه خواستگار سنتی داشتید این طوری بوده و.. دیگه فکر نکنید همه همین طور هستند..اگه همین اقا یه اقایی بودند که مطابق معیاراتون بودند چه بسا الان ازدواج هم کرده بودید..پس لطفا صفر و یکی به قضیه نگاه نکنید..

  6. #26
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 مهر 93 [ 10:09]
    تاریخ عضویت
    1393-4-31
    نوشته ها
    254
    امتیاز
    976
    سطح
    16
    Points: 976, Level: 16
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive500 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    156

    تشکرشده 290 در 156 پست

    Rep Power
    35
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فدایی یار نمایش پست ها

    زمانی که اون اقا خواستگار شما بودند پس شما دلتون یه جای دیگه بوده و برای همین بوده که کلا هیچکی رو غیر اون اقایی که دوست داشتید نمی دید


    اون اقا خواستگارتون هم انگار میخواستند شما رو بسازند !! فکر کنم این کلمه برای که شما میگید بره هم از شهر تون باشه...خیلی برام جالب شد بدونم کدوم شهره که دست دادن زن ها و مرد ها طبیعی هست؟؟ البته اشکال نداره نخواستید نگید..
    1- اصلن اینجوری نیست و من اساسا عجله ای برای ازدواج نداشتم و چندان برام مهم نبود که خواستگار سنتی ام بپره من همیشه فکر اپلای و یادگیری زبان بودم . این آقایی که دوسش داستم اون موقع هم میدونستم ازم خواستگاری نمیکنه و هیچ قول و فراری با هم نداشتیم

    2- *فکر کنم این کلمه برای که شما میگید بره هم از شهر تون باشه* این جمله یعنی چه؟ من و خواستگار سنتی ام همشهری بودیم و با توجه به فرهنگ شهرمون انتظار داشتم حتی تو اولین دیدار با من دست بدن

    3- اسم شهر رو نمیگم ولی یکی از شهرهای کوچک شمالی و مرزی ایران هست و اون جا ختی روستایی ها هم به هم دست میدن ..... البته منظور من از نامحرم پسرعمو - پسر عمه و یا پسر دوستان پدرم هست و کلا آشنایان .... نه اینکه حالا هرکی رو اول بار تو خیابون دیدیم دست بدیم به هم

    4- خواستگار سنتی ام به قول شما میهواستن من رو بسازن و الا چرا وقتی با همه ی شرط و شروطشون مخالفت کردم دوباره اصرار به ادامه و جلسه ی بعد داشتن؟
    خوب من بعد ازدواج ساخته نمیشم و این دلیل مخالفتم بود و هیچ ارتباطی به کسی که دوسش داشتم نداشت چون ما صمیمی بودیم ولی دوست نبودیم و قول و قراری با هم نداشتیم

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط فدایی یار نمایش پست ها
    ازدواج منم سنتی به اون معنا رو قبول ندارم..الان اکثر دختر و پسر ها خودشون انتخاب میکنند ولی بهتره قبل این که درگیر روابط بشند و با هم دوست بشند اون اقا درست از راه خانواده اقدام کنه..

    من خودم از هر دختری خوشم بیاد اولش با خودش مطرح میکنم اگه نظرش مثبت بود بعدش جلسه ی دوم رو با خانواده اقدام میکنم اگه شد چقدر خوب نشد هم دیگه حتما قسمت هم نبودیم ..
    من با همین حرفای شما جواب هر دو سوال رو گرفتم
    خیلی ناراحت شدم که اینجا افرادی مثل جناب capitan فکرهای بی موردی راجع به من کردند
    چون من واقعا فردی بودم که حتی دوستان دخترم هم میومدن به من میگفتن که تو خیلی دختر هوب و سنگینی هستی ولی کمی لبخند هم لازمه؟
    یا یک بار که یکی از پسرا من رو با اسم کوچیک خطاب کرد برگشتم بهش واقعا با خنده گفتم که فامیلیم این هست تا بی ادبی هم نشه
    ولی الان میفهمم که همون کارم درست بوده و هیچ وقت لازم نیست برای پسری که دوسش داری و احساس میکنی شاید اونم دوستت داشته باشه رفتار ملایم تر پیش بگیری
    من واقها اون آقا رو دوست داشتم و این حس رو بعد چهار سال نتونسته بودم دور کنم و تنها امیدم پایان تحصیلات ایشون بود
    ولی هوب کسی که قصدش ازدواج باشه کار شما رو میکنه و هرگز نباید ذهن رو درگیر کرد
    یک اشتباهاتی تو گذشته کردم که دیگه نباید تکرار شه
    ویرایش توسط nafiseh joon : جمعه 03 مرداد 93 در ساعت 21:02

  7. کاربر روبرو از پست مفید nafiseh joon تشکرکرده است .

    فدایی یار (شنبه 04 مرداد 93)

  8. #27
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    حقیقتش سوالی که ازم پرسیدی، جواب دادنش به شما سخته.
    ازنطر خودم سخت نیست، چون من خودمو میشناسم، میدونم چی میخوام. و چه شخصیتس و میپسندم.
    اما شمارو نمیشناسم.

    حرفا و نوشته هاتون هم برای من ناآشناس و درکش مشکله.
    حالا من جواب میدم شما ببینین کجا اشتباه برداشت کردم.

    ببینین من کلا این شخصیتی که شما از این آقا تعریف کردین و به عنوان همسر حتی دشمنم هم نمیپسندم.

    1.بخاطر اینکه این آدم اصلا وجدان نداره، خیلی راحت با احساسات دخترها بازی میکنه.
    ( شما میگین از احساس شما خبر نداشتن، در صورتی که حداقلش بعدها که حبر دار شد میتونست قطع رابطه کنه. یعنی عقلشون نمیکشید که الان من که احساسی ندارم، این دختر هم که علاقه مند شده، خب حداقلش باهاش ارتباط نداشته باشم تا ببشتر از این وابسته نشه. بیشتر از این آسیب نبینه، بابا احساسی بهت نداشته، انسان که بوده!!! حس انسان دوستانه هم نداشته؟؟؟!!!)

    حتی یک جایی شما گفتین که بعد ها فهمیدین این شیوه این آقا پسره قبلا با دخترهای دیگه هم اینکارو کرده وابسته اشدن کرده بعد رهاشون کرده.اما فرق دخترهای دیگه با شما این بوده که اونها رابطه رو دوباره شروع نکردن اما شما همچنان دنبال یک بهانه برای قطع رابطه هستین. )

    2. این آدم سواستفاده گره، خودش بشما نیاز داره، برای پر کردن وقتش و سرگرمی اما به احساس شما و آسیبی که بشما میزنه اصلا توجه نمیکنه.

    3. این آقا پسر شدیدا غرق روابط دوستی با دخترها شده، مطمعن باشین کسی که این روابط در این سطح وسیعی که شما تعریف کردین داره، هیچوقت بدرد یک همسر خوب و شایسته نمیخوره.
    میدونی چرا؟ چون عادت کرده، لذتشو چشیده‌، لذت روابط بی حد و اندازه با دخترهای رنگ و ورنگ بدون داشتن ذره ای مسولیت.

    ببین یک موقع هست یک آقا پسری رابطه دوستی و شروع میکنه، اما بعد پشیمون میشه و این پشیمونی و میشه تو رفتارهاشو بقیه کارهاش دید. بعدشم حالا یکی دو تاس، نه دیگه این همه که شما میگی.
    تازه به یک هدفی هست مثلا ازدواج، بعد میفهمه خب نه اشتباه کرده بوده رابطه و قطع میکنه . این آقا فرق داره با کسی که شما تعریف میکنی. خیلی راحت اول با حرفا و کارهاش دخترا و وابسته میکنه بعد میگه خب نه من که قصدم ازدواج نبوده، قشنگ حرفشو میزنه بعد که شما عصبانی میشی میگه نه من منظورم این نبود و اشتباه کردم.

    تا خوب شما عذاب وجدان بگیری.

    عزیزم من نمیدونم روابط تو با پسرهای دیگه چگونه اس. اما هرچیم باشه حالا دوستی اجتماعی من کار ندارم به درستی و غلطش اما میخوام اینو بگم که برای قطع رابطه نیازی نیست که حتما بهانه ای داشته باشی.
    خیلی راحت میتونی همین کارها و درسای زیادتو بهانه کنی.
    خیلی راحت میتونی بلاکشون کمی.
    نه ایمیلی بهت برسه نه پیامی از ایشون.
    محیط دانشگاه هم دیدنتون شما یک سلام بده و بعدشم کارهاتو بهانه کن ازشون جدا شو.
    خیلی زود میبینی ایشون هم دیگه کار به کارت نخواهند داشت.
    اگه هم حرفی زدن خیلی خونسرد بگو من کارهام خیلی زیاد شده

    دیگه بعد یک مدتی شما اون حس تحقیر و نخواهی داشت چون خودت قطع رابطه کردی.
    خودت این آدم و از زندگیت انداختی بیرون.

    بعدشم شما یک زمانی میخوای ازدواج کنی تا کی میخوای با ایشون اینگونه رابطه هارو داشته باشی. بذار فکر و ذکرت به آرامش برسه، چه بهانه ای بالاتر از آرامش خودت.
    چه بهانه ای بالاتر از اینکه نمیخوای بیشتر از این به خودت، روحت، روانت، جسمت، درست، آسیب بزنی؟

    باور کن این آدم با این تعداد دوست دختر بدردت نمیخورن. این آدم تنوع طلب شده، حتی اگه عاشقت هم بودن، فوقش یک زمانی میتونستن دوستیاشونو کنار بذارن دوباره شروع میکردن.

    تاپیک های خانوم soheilaو خوندی؟
    دوست داری در آینده مثله ایشون باشی؟

    4.اتفاقا خدا خیلی دوستت داشته که این آدم هیچ علاقه ای بهت نداشته و نداره.
    اصلا تو بدرد این آدم نمیخوری، ایشون عفت کلام ندارن.
    حد و حدود صحبت با یک خانوم و بلد نیستن، شما برای فهمیدن اصطلاحات بسیار زشت ایشون نیاز به سرچ کردن و توضیح دارین.
    اصلا ایشدن ارزش داشتن شما و ندارن. لیاقتشوت دختراییست درست مثله خودشون، شما حتی میگین ایشون با دخترهایی هم صحبت بودن که بسیار حرفای زشتی میزدن.

    خوشبختانه ایشون خودشون هم میدونن شما بدردشون نمیخورین.

    ***من یک مورد مشابه شما تو دوران دانشگاهیم دیدم، یکی از دوستام عاشق یکی از سال بالاییهاش شده بود، این دوتا باهم خیلی فرق داشتن پسره روابطش با دخترها خیلی آزاد بود، دوستم کمی متعادل تر بود. البته اهل دوستی هم بهیچ عنوان نبود.
    این آقا پسر با دوست من بدونی که از احساس دوستم خبر دار باشه رابطه دوستی برقرار میکنه، بعد یک مدت متوجه حس دوستم میشه، اونقدر مرد بود، که این رابطه بلافاصله قطع کنه، حتی دوستم این روابط ایشونو پذیرفته بود، ، اما این آقا گفته بود، نه ما خیلی فرق داریم مطمعنا بعدها پشیمون میشی. بلافاصله دیگه هیچ ارتباطی با دوستم برقرار نکرد. بعد دوسال هم، دوستم ازدواج کرد، اونم با کسی که هم کفوش بود. خیلی هم ازدواج موفقی داشت.
    بعد چند ماه این آقا هم ازدواج کرد با یکی درست مثله خودش.

    هردو با هم کفوشون ازدواج کردن، ازدواج های موفقی هم داشتن.***

    بنظرم بهتره اول آدمتو بشناسی، بعد بعنوان همسر انتخابش کنی.
    چون هرکسی لیاقت داشتنتو نداره.
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : شنبه 04 مرداد 93 در ساعت 01:04

  9. کاربر روبرو از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده است .

    فرهنگ 27 (شنبه 04 مرداد 93)

  10. #28
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 مهر 93 [ 10:09]
    تاریخ عضویت
    1393-4-31
    نوشته ها
    254
    امتیاز
    976
    سطح
    16
    Points: 976, Level: 16
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive500 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    156

    تشکرشده 290 در 156 پست

    Rep Power
    35
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط دختر بیخیال نمایش پست ها
    1.بخاطر اینکه این آدم اصلا وجدان نداره، خیلی راحت با احساسات دخترها بازی میکنه.
    ( شما میگین از احساس شما خبر نداشتن، در صورتی که حداقلش بعدها که حبر دار شد میتونست قطع رابطه کنه. یعنی عقلشون نمیکشید که الان من که احساسی ندارم، این دختر هم که علاقه مند شده، خب حداقلش باهاش ارتباط نداشته باشم تا ببشتر از این وابسته نشه. )
    حتی یک جایی شما گفتین که بعد ها فهمیدین این شیوه این آقا پسره قبلا با دخترهای دیگه هم اینکارو کرده وابسته اشدن کرده بعد رهاشون کرده.ام فرق دخترهای دیگه با شما این بوده که اونها رابطه رو دوباره شروع نکردن اما شما همچنان دنبال یک بهانه برای قطع رابطه هستین. )

    2. این آدم سواستفاده گره، خودش بشما نیاز داره، برای پر کردن وقتش و سرگرمی اما به احساس شما و آسیبی که بشما میزنه اصلا توجه نمیکنه.

    3. این آقا پسر شدیدا غرق روابط دوستی با دخترها شده، مطمعن باشین کسی که این روابط در این سطح وسیعی که شما تعریف کردین داره، هیچوقت بدرد یک همسر خوب و شایسته نمیخوره.

    عزیزم من نمیدونم روابط تو با پسرهای دیگه چگونه اس. اما هرچیم باشه حالا دوستی اجتماعی من کار ندارم به درستی و غلطش اما میخوام اینو بگم که برای قطع رابطه نیازی نیست که حتما بهانه ای داشته باشی.
    خیلی راحت میتونی همین کارها و درسای زیادتو بهانه کنی.
    خیلی راحت میتونی بلاکشون کمی.
    نه ایمیلی بهت برسه نه پیامی از ایشون.
    محیط دانشگاه هم دیدنتون شما یک سلام بده و بعدشم کارهاتو بهانه کن ازشون جدا شو.
    خیلی زود میبینی ایشون هم دیگه کار به کارت نخواهند داشت.
    اگه هم حرفی زدن خیلی خونسرد بگو من کارهام خیلی زیاد شده

    دیگه بعد یک مدتی شما اون حس تحقیر و نخواهی داشت چون خودت قطع رابطه کردی.
    خودت این آدم و از زندگیت انداختی بیرون.
    4.اتفاقا خدا خیلی دوستت داشته که این آدم هیچ علاقه ای بهت نداشته و نداره.
    اصلا تو بدرد این آدم نمیخوری، ایشون عفت کلام ندارن.
    حد و حدود صحبت با یک خانوم و بلد نیستن، شما برای فهمیدن اصطلاحات بسیار زشت ایشون نیاز به سرچ کردن و توضیح دارین.
    اصلا ایشدن ارزش داشتن شما و ندارن. لیاقتشوت دختراییست درست مثله خودشون، شما حتی میگین ایشون با دخترهایی هم صحبت بودن که بسیار حرفای زشتی میزدن.
    1- ولی اون موقع به دروغ بهم گفتن که ازدواج میکنن تا وابسته نشم! ولی خوب شما راست میگید با اینکه 2 ماه بود چت نمیکردم نه اینکه بدی ایشون برام ثابت شده باشه - میخواستم قطع کنم ارتباطم رو تا به عنوان آدم خوبی که ازم خوشش نمیاد از ذهنم بره بیرون - ولی ایشون ادامه میداد و بعد وقتی گفتم چرا آخه ادامه میدی بذار تموم شه بره و به زندگی خودت برس گفت که رابطمون فقط دوستانه است و من نمیخواستم فکر کنی از حرف اون روز شما ناراحتم خوب این کارش به نظرم خوب اومد که خودش رو واسم نگرفت و تا اون موقع هیچ وقت پیشم جک های بی ادبانه نگفته بود و نمی تونستم بلاکش کنم آخه آدم مزاحم رو بلاک میکنه

    2- با اون چیزایی که تو history چت ها دیدم درست میگید شما. مثلا به یکی از دخترها برگشته بود گفته بود آخه چند روزه باهام حرف نمیزنی نمیگی معتاد میشم؟؟؟ اون دختر رو میشناسم تقریبا مثل من هست و حتی من مذهبی نیستم و اون مذهبی رابطشون ادامه پیدا کرده بود ولی از مهر پارسال ناگهان قطع شده بود و ایشون هرچی اصرار کرده بودن دیگه چت نشده بود ولی اون خانم ایشون رو بلاک نکرده بودن
    بیچاره اون خانم که همه جا آیه ی فرآن نوشته بود بره این آقا - خانم رو میشناسم و ادبیات عربش خوبه واقعا - چندین جا گفته بود که میلاد تو خیلی مودبی ولی این فقط مسخره بازی
    من نمیدونم چرا همه ایشون رو انفدر مودب میدونستیم
    اون روز که کامپیوتر رو باز کردم یه خانمی که معلوم بود سن خیلی کمی هم دارن هی شروع کردن به فرستادن شکلک و من واقعا مونده بودم چی کار کنم؟؟؟ اس ام اس دادم که این وایبر رو چطور off کنم کشت منو این خانوم تاکید میکنم که من به ایشون اینطور وانمود میکردم که دوست دخترهاشون اهمیتی واسم نداره چون برای من همکلاسی اند و نمیخواستم فک کنن از 9 ماه قبل به ایشون فکر میکردم ولی خوب این آخری از دستم در رفت
    3- ببینید شما این تاپیک من رو ببینید من اهل فرهنگی هستم که اونجا نوشتم
    http://www.hamdardi.net/thread-34474.html
    ولی رابطم با پسرعموها و کلا پسرهای نامحرم فامیل باز نبوده جلوشون بی حجابم - نه لباس باز ولی روسری سر نمیکنم و دست میدیم به هم - ولی هیچ وقت اینطور نبوده که با اونا تعها جایی برم یا تو اتاقی باشیم کلا آدمی هستم که با خانواده ام بیشتر
    روابطم با پسرهای دانشگاه هم باز نبوده نه اینکه جز فرهنگم باشه کلا آدم جدی و رسمی هستم و کمی بدبین به پسرها
    و نه من معتقدم باید حریمی بین دختر و پسر باشه و هیچ وفت روابط باز مث خارج از کشور رو تو فرهنگ خودمون قبول ندارم
    و اصلن نمیتونم مث خانم سهیلا باشم از دیروز که دو تاپیک ایشون رو خوندم فقط موندم که آخه چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟من وقتی شوخی های چرت ایشون رو با دخترها دیدم گفتم ارتباطم رو قطع میکنم تا دیگه یواشکی دوباره شروع نشه و آزارم بده؟ ولی بعد گفتم آخه به من چه مگه ما فقط همکلاسی نیستیم؟ تاکید میکنم که از 9 ماه پیش که اخساسم رو بهشون گفته بودم دیگه امید اردواج و خواستگاری نداشتم - چون اصن درست نبود - ولی حس دوست داشتن رو گذاشته بودم به خودی خود از بین بره

    ولی یک چبزی هس من اصلن نماز نمیخونم و روزه نمیگیرم یعنی از اول نخوندم ولی بی بند وبار نیستم
    ولی ایشون نماز میخونه و روزه میگیره و حتی یک بار یادم میومد که ایشون یه روزی به غیر از ماه رمضون روزه بودن
    ایشون اهل یکی از شهرهای جنوب شرق کشورن و اونطوری که خودشون میگن روابط دختر و پسر اون جا خیلی محدود و بسته است و به همین خاطر سال اول دانشگاه از حتی نشستن کنار دخترها خجالت می کشیدن و هنور هم تو ارتباطشون با دخترها ضعف دارن
    وفتی من بهشون گفتم ولی چیزایی که من دیدم تو میسج های شما مسخره کردن دخترها و عدم رعایت عفت کلام بود و شما چطور شب جلو خدا وا می ایستی؟
    گفتن این ها فقط شوخی هستن و تا خالا کسی از شوخی های من نرنجیده و فقط شما واکنش نشون میدی و عصبانی میشی؟؟
    گفتم ولی خیلی از اونا به من راجع به ناراحتیشون گفتن - اسم نبردم وافعا یکی دو نفر نیستن دوستاش و خیلی از دخترها دنبالش میگفتن ولی باز هم میرفتن دنبالش و من فکر میکردم آخه چرا اگه این آدم بده و همش فکر میکردم دخترها دروغ میگن و از همچین آدمی بعیده - ایشون پرسید پس چرا هودشون میان دنبالم اگه ناراحتن؟؟
    4 - نه شما اشتباه میکنید ایشون بودن که قطع ارتباط کردن تحت فشار من و گریه های من که میهواستم واقعا بدونم چرا این دروغ رو بهم میگن در حالی که هیچ ارتباط خاصی نداریم با من صحبت کردن و قرار شد دیگه کاری به گذشته نداشته باشیم و هر دو در گذشته اشتباهاتی کردیم
    ولی من شب یک دفعه بادم افتاد که ایشون
    1 - ایشون چندین بار عفت کلام رو رعایت نکردن
    2- فکرشون با عملشون در تناقض هست - با ملت هر شوخی میکنن ولی ناراحت شده بودن که مادرشون وقتی تعداد اس ام اس های ما زیاد شده بود به شوخی گفته بودن که کسی رو زیر سر داری؟-
    3- دخترهای دیگر رو هم تو چت ها به بازی گرفته بودن و خوب یکی مث من اول سر هودش غر میزنه و بعد آشتی میکنه و دیگران میان بدگویی میکنن و بعد آشتی میکنن و اونا هم به نوعی وابسته ان و دلیل نمیشه که وفتی میان و بدگویی میکنن ولی دوباره آشتی میکنن ناراحت نباشن
    بره همین اس ام اس زدم که بنا به این دلایل به نظر من همکلاسی عادی بهونه است و من شما رو فرد مناسبی برای حتی سلام و علیک نمیدونم
    و دیگه هیچ اس ام اس و زنگی رد وبدل نشد تو این سه روز
    البته میگم ایشون قطع ارتباط نمیکنه و صبورتر از ایناست و همین فردا مطمئنم اگه زنگ بزنم و به گذشته کار نداشته باشم و عصبانی نباشم با روی باز جوابم رو میده
    ولی هوب قطع ارتباط لازمه ؟ چون دیگه سیکل قهر و آشتی فرسایشی شده و من دیگه واقعا کاری به کار ایشون ندارم
    و از همون چند روز قبل به بهانه ی ریشخند دلم با دروغ خواستگاری که ربطی به من نداشت ایشون رو کلا تو تمام راه های ارتباطی بلاک کردم
    چون قبلا بلاک میکردم ولی دلم راضی نمیشد و میگفتم اینکه به من بدی نکرده ؟ ولی خالا بره دلم بهونه دارم

    ولی به این هم توجه کنید درسته ایشون به درد همسری هم نمیخوره که خوب یه دلیل قوی این هست که اولین باز من اظهار علاقه کردم و این کاملا قبول
    ولی ایشون رو دیگه با شوهر خانم سهیلا مقایسه نکنید
    روابط ایشون در حد حرف هست که خوب من چون از قبل بهشون علاقه داشتم نمیتونم تحمل کنم
    ایشون اگه بخوان زندگی شروع کنن ختما روابطشون رو باید قطع کنند
    حتی یکی از دلایل قوی هم که برای دروغ بودن ازدواج ایشون داشتم و به خودشون گفتم از دروغ بودنش بیشتر بدم اومد چون فقط ساخته بودی که به من بگی در حالی که هیچ ارتباطی باهات نداشتم
    گفت از کجا میدونی دروغ میگم ؟ گفتم با شناختی که ازت دارم مطمدنم نمیتونی بعد از ازدواج اینجوری باشی که الان هستی
    همسر خانم سهیلا به خدا اعتقاد ندارن و مشروب میخورن ولی ایشون اهل نماز و روزه ان

    به قول آفای خاله قزی ایشون فقط فعلن خوشن با دخترا همین و من فقط به همین دلیل باهاشون قطع ارتباط می کنم که اون ازم خوشش نمیاد

    - - - Updated - - -

    بعد یه سوال
    ایشون چه پر کردن وقت و سرگرمی با من میتونستن داشته باشن؟؟؟
    ما حتی یک بار بیرون نرفتیم
    یک بار دست همدیگر رو لمس نکردیم
    هر بارم که شوخی کردن دعوا شده
    حالا دخترای دیگه رو نمیدونم ؟؟؟ چون اونها رک بهش نگفتن بهش احساس دارن
    ولی من رو احساس میکنم خیلی مراعات کردن به خاطر اون احساس
    و بعد اینکه گفتم با اینکه به دروغ گفتن که دارن ازدواج میکنن ولی توجهشون بیشتر شد تا من ناراحت نباشم
    شاید ایشون تجربه نداشتن که باید چی کار کنن و این دفعه ی آخر دیگه از عصبانیت های من خسته شده بودن
    ولی روشون نمیشد مستقیم بگن؟؟؟
    خوب من هم نباید سر دروغ هواستگاری قاطی میکردم تا هودم رو اثبات کنم
    باید از اول ول میکردم و بی سر و صدا قطع ارتباط میکردم؟؟

    چون اون موقع هم بهم گفتن اگه یکی میومد بهم میگفت تو از من خوشت میاد باور نمیکردم ؟ هرکسی رو باور میکردم جز تو
    آخه منم مسخره بازی خیلی در میاوردم
    مثلن اگه از خودش تعریف میکرد میگفتم اعتماد به نفس مضاعف جدی میگفتم و اصلن نمیخندیدم آخه اصن نمیهواستم بفهمه
    ولی یه شب طاقت نیاوردم ... گفتم اگه خوشش میومد باید تو این مدت میگفت و ازش میپرسم و اگه گفت نه درس نیست حرف بزنیم اینفدز
    الان که تو این سایتم میفهمم که اگه اون شب میگفت آره هم بازم درس نبود حرف بزنیم اینقدر
    و اون واقعا خیلی عاقل تر و دور اندیش تر از من بود
    می تونست دروغی بگه آزه و یه مدت بازیم بده
    من اون موقع فقط عشق رو می فهمیدم و اینکه اگه دوسم داشته باشه هر چقدر بخواد واسش صبر میکنم
    الان عاقل تر شدم
    نه اون واقعا مرد بود فقط یکم لوده و مسخره است و وقتی صمیمی میشه دیگه عفت کلام یادش میره
    که خوب وقتی من شخصیت جدی دارم و از این رفتارشون خوشم نمیاد نباید ادامه بدم.
    ایشون دورادور و تو رفتارهایی که ظرف مدت 3 سال ازشون دیدم همیشه آدم مودب و شوخی به نظر می اومدند و نه لوده

    - - - Updated - - -

    بعد یه سوال
    ایشون چه پر کردن وقت و سرگرمی با من میتونستن داشته باشن؟؟؟
    ما حتی یک بار بیرون نرفتیم
    یک بار دست همدیگر رو لمس نکردیم
    هر بارم که شوخی کردن دعوا شده
    حالا دخترای دیگه رو نمیدونم ؟؟؟ چون اونها رک بهش نگفتن بهش احساس دارن
    ولی من رو احساس میکنم خیلی مراعات کردن به خاطر اون احساس
    و بعد اینکه گفتم با اینکه به دروغ گفتن که دارن ازدواج میکنن ولی توجهشون بیشتر شد تا من ناراحت نباشم
    شاید ایشون تجربه نداشتن که باید چی کار کنن و این دفعه ی آخر دیگه از عصبانیت های من خسته شده بودن
    ولی روشون نمیشد مستقیم بگن؟؟؟
    خوب من هم نباید سر دروغ هواستگاری قاطی میکردم تا هودم رو اثبات کنم
    باید از اول ول میکردم و بی سر و صدا قطع ارتباط میکردم؟؟

    چون اون موقع هم بهم گفتن اگه یکی میومد بهم میگفت تو از من خوشت میاد باور نمیکردم ؟ هرکسی رو باور میکردم جز تو
    آخه منم مسخره بازی خیلی در میاوردم
    مثلن اگه از خودش تعریف میکرد میگفتم اعتماد به نفس مضاعف جدی میگفتم و اصلن نمیخندیدم آخه اصن نمیهواستم بفهمه
    ولی یه شب طاقت نیاوردم ... گفتم اگه خوشش میومد باید تو این مدت میگفت و ازش میپرسم و اگه گفت نه درس نیست حرف بزنیم اینفدز
    الان که تو این سایتم میفهمم که اگه اون شب میگفت آره هم بازم درس نبود حرف بزنیم اینقدر
    و اون واقعا خیلی عاقل تر و دور اندیش تر از من بود
    می تونست دروغی بگه آزه و یه مدت بازیم بده
    من اون موقع فقط عشق رو می فهمیدم و اینکه اگه دوسم داشته باشه هر چقدر بخواد واسش صبر میکنم
    الان عاقل تر شدم
    نه اون واقعا مرد بود فقط یکم لوده و مسخره است و وقتی صمیمی میشه دیگه عفت کلام یادش میره
    که خوب وقتی من شخصیت جدی دارم و از این رفتارشون خوشم نمیاد نباید ادامه بدم.
    ایشون دورادور و تو رفتارهایی که ظرف مدت 3 سال ازشون دیدم همیشه آدم مودب و شوخی به نظر می اومدند و نه لوده

    - - - Updated - - -

    بعد یه سوال
    ایشون چه پر کردن وقت و سرگرمی با من میتونستن داشته باشن؟؟؟
    ما حتی یک بار بیرون نرفتیم
    یک بار دست همدیگر رو لمس نکردیم
    هر بارم که شوخی کردن دعوا شده
    حالا دخترای دیگه رو نمیدونم ؟؟؟ چون اونها رک بهش نگفتن بهش احساس دارن
    ولی من رو احساس میکنم خیلی مراعات کردن به خاطر اون احساس
    و بعد اینکه گفتم با اینکه به دروغ گفتن که دارن ازدواج میکنن ولی توجهشون بیشتر شد تا من ناراحت نباشم
    شاید ایشون تجربه نداشتن که باید چی کار کنن و این دفعه ی آخر دیگه از عصبانیت های من خسته شده بودن
    ولی روشون نمیشد مستقیم بگن؟؟؟
    خوب من هم نباید سر دروغ هواستگاری قاطی میکردم تا هودم رو اثبات کنم
    باید از اول ول میکردم و بی سر و صدا قطع ارتباط میکردم؟؟

    چون اون موقع هم بهم گفتن اگه یکی میومد بهم میگفت تو از من خوشت میاد باور نمیکردم ؟ هرکسی رو باور میکردم جز تو
    آخه منم مسخره بازی خیلی در میاوردم
    مثلن اگه از خودش تعریف میکرد میگفتم اعتماد به نفس مضاعف جدی میگفتم و اصلن نمیخندیدم آخه اصن نمیهواستم بفهمه
    ولی یه شب طاقت نیاوردم ... گفتم اگه خوشش میومد باید تو این مدت میگفت و ازش میپرسم و اگه گفت نه درس نیست حرف بزنیم اینفدز
    الان که تو این سایتم میفهمم که اگه اون شب میگفت آره هم بازم درس نبود حرف بزنیم اینقدر
    و اون واقعا خیلی عاقل تر و دور اندیش تر از من بود
    می تونست دروغی بگه آزه و یه مدت بازیم بده
    من اون موقع فقط عشق رو می فهمیدم و اینکه اگه دوسم داشته باشه هر چقدر بخواد واسش صبر میکنم
    الان عاقل تر شدم
    نه اون واقعا مرد بود فقط یکم لوده و مسخره است و وقتی صمیمی میشه دیگه عفت کلام یادش میره
    که خوب وقتی من شخصیت جدی دارم و از این رفتارشون خوشم نمیاد نباید ادامه بدم.
    ایشون دورادور و تو رفتارهایی که ظرف مدت 3 سال ازشون دیدم همیشه آدم مودب و شوخی به نظر می اومدند و نه لوده

  11. #29
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 مهر 93 [ 10:09]
    تاریخ عضویت
    1393-4-31
    نوشته ها
    254
    امتیاز
    976
    سطح
    16
    Points: 976, Level: 16
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive500 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    156

    تشکرشده 290 در 156 پست

    Rep Power
    35
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط nafiseh joon نمایش پست ها
    1-
    ولی یک چبزی هس من اصلن نماز نمیخونم و روزه نمیگیرم یعنی از اول نخوندم ولی بی بند وبار نیستم
    ولی ایشون نماز میخونه و روزه میگیره و حتی یک بار یادم میومد که ایشون یه روزی به غیر از ماه رمضون روزه بودن
    من اصلن نماز نمیخونم و روزه نمیگیرم
    ولی اعتقاد دارم به خدا و از مشروب و اینها پدرم بدش میاد
    ما اصن تو خونه حرفای آنچنانی نشنیدیم
    مادرم هنوزم موقع صحبت اگه خانمی چاک دهنش باز شه و فحش رکیک بده اعصابش خرد میشه و میگه حیا نداره
    بابام که وقتی ما بچه بودیم اگه فحش بیشتر از بیشعور میشنید عصبانی میشد
    کلا محیط خونه مون خشک بوده
    کلا من نمیدونم چرا از چنین آدمی خوشم می اومد
    ایشون از لحاظ طرز لباس پوشیدن و مو خیلی ساده ان
    انگار مال این دوره و زمون نیستن و حتی وسط تابستون پیرهن آستین بلند مردونه می پوشن
    اصلا جثه و لباس پوشیدنشون شبیه بابامه
    مغرور هم نیستن و حتی چند بار تو دعوا گفتن که چشم حتما از این به بعد نمیگم شما قهر نکن
    قهر نمیکردم سعی میکردم رابطم رو در حد سلام و علیک نگه دارم ولی باز شروع میشد
    من اصلن باور نمیکردم همچین آدمی بتونه چنین جک هایی رو پیش دخترا بگه
    چندین بار تو دعوا گفتم که شما همچین چیزایی رو پیش مادر و خواهرتون نمیگید نه؟ گفت نه
    گفتم پس وقتی احساسی به من ندارید و ما همکلاسی عادی هستیم خواهر دینی هستم و نباید پیشم بگید
    ولی ایشون میگفتن فقط شما معنی حرفای منو نمیفهمی و چطور همه ی دخترا میفهمن و شما نمیفهمی؟ شما فقط میهوای گیر بدی و دعوا کنی با من و انگار مامانمی
    بابا من پیش دخترا میام درست حرف بزنم میگن چرا اینقدز پاستوریزه ای
    البته این دخترایی که ایشون میگن میدونم دو سه مورد خاص هستن و الا اکثر دخترا چنین حرفایی رو نمیزنن
    به هر حال الان وقت این نیست که رفتار ایشون رو تحلیل کنم و حتی فرشته هم باشه از یادم باید بره ولی به هر حال قابل قیاس با شوهر خانم سهیلا نیستن ایشون حتی از نظر تحصیلات و تلاش یرای ادامه ی اون
    فقط از من خوشش نمیومد
    میخواست درس بخونه و میدونست چون دوستم نداره نمیتونه قولی بهم بده
    و خوب اون دخترایی که مسخره بازی دزمیارن با هم هیچ وقت نیومدن احساسشون رو بهش بگن
    ولی نمیدونست چی کار کنه و با اینکه جوری رفتار میکردم که برام ترحم نکنه دلسوزی میکرد
    حتی چند بار بهش گفتم آخه چرا برای من ترحم میکنی؟ من یک چیزی گفتم تموم شده و رفته و نمیخوام بیشتر حرف بزنیم که وابسته شم ولی اون میگفت من ترحم نکردم

    من مطمئنم که ایشون مشروب هم اصن نمیتونن بخورن
    و چندین بار بهشون گفتم این کارایی که میکنی فقط از لاف زدن و خودنمایی بیهود هست
    4 تا آدم عوضی دیدی و راهت رو گم کردی و فکر میکنی باید همه چیز رو همه جا بگی
    اون آدمای عوضی سیاست دارن و تو اونم نداری

    - - - Updated - - -

    حتی وقتی بهش گفتم ببین برام مهمی که 20 روز از دستت ناراحت میشم و الا همون روز اول میگفتم بی شعوره کاریش نمیشه کرد
    برگشت گفت خوب تو هم واسه من مهمی که 20 روز دارم تحمل میکنم و منتظرم آروم بشی فقط میگم الان اعصابش خرد درس میشه و بلاک نمیکنم و جواب اس ام اس هات رو تک تک میدم ولی دیگه موندم چی بگم
    ولی اون شوخی های ناجوری که من با 2 تا دختر ..... دانشگاه دیدم ( این 2 تا دختر معروفن ) با رفتارهای ایشون تناقض داره
    من فقط ایشون رو نمیفهمم و فقط به نظرم تضاد فکری دارن
    ولی به هر حال دیگه نباید رفتارهاشون رو تحلیل کنم و فقط باید از ذهنم ببرمشون بیرون

    - - - Updated - - -

    ولی خانم دختر بی خیال یک حرف شما رو کامل قبول دارم
    اینکه اون با یه دختر دوست نمیشه ولی خوب حرفایی میزنه که به یه دختر در حالت عادی نمیزنن
    1 - هیچ دلیلی نداره وقتی یه دختر یه هفته باهات حرف نزده بری بگی چرا خبر نمیگیری ازم و منم میرم معتاد میشم
    2- هیچ دلیلی نداره یه دختر رو مجبور کنی روز مرد رو بهت تبریک بگه و وقتی اون میپرسه که چرا باید به شما تبریک بگم؟ بگی که به من نگی به کی بگی
    3- هیچ دلیلی نداره وقتی یه دختر به خاطر کاراش و نداشتن حرف خاص باهات حرف نزده بری بگی ناراحتی از دستم و قهری؟ آخه چه دلیلی داشت قهر کنم
    4-
    هیچ دلیلی نداره به یه دختر بگی با کسی جز تو حرف نمیزنم و خیلی پاکم
    5-هیچ دلیلی نداره وقتی یه دختر چندین بار شوخیت رو جدی گرفته و خواهش کرده که این شوخی رو نکن ؟ باز هم هردفعه موضوع شوخی رو بکشی به دوست پسر اون
    6-هیچ دلیلی نداره به یه دختر بگی من همیشه دنبال چنین آدمی بودم خودم رو تضمین کنم
    7- خوشم میاد ازت و آدم آینده داری هستی

    اون با همین کاراش منو انداخت تو شک والا من تو مدت 3 سال مطمئن بودم که علاقه ای بهم نداره و با اینکه هردفعه باهاش هم صحبت میشدم قلبم تند میزد فقط منتظر بودم درسش تموم شه و دیگه نبینمش
    حتی وقتی احساسم رو گفتم بازم ادامه داد و کی اومد میگفت خانم مهندس پس من اگه با شما حرف نزنم با کی حرف بزنم؟
    و فقط وقتی معترض شدم که مگه نمیگی رفتی خواستگاری ول کن دیگه برگشت بهم گفت من با تو که حرف میزنم با 5 نفر دیگه هم حرف میزنم
    و من کسی رو علاف نکردم جوری که انگار فقط تقصیر من بود
    و منو گذاشت تو عذاب وجدان که خودم کردم و خودم رو بهش چسبوندم و کوچکترین حرفاش رو جدی گرفتم و اون تقصیر نداشت
    برگشت گفت این حرفا رو به همه میزنم و هیچ کس تا حالا جدی نگرفته جز تو



    - - - Updated - - -

    پس شما هم قبول دارین که اون آدم هم مقصر بود؟
    من تا به حال همه ی بدی ها رو تقصیر خودم میدونستم.
    می گفت تو با پسرها زیاد ارتباط نداری به من چه و الا پسرها همیشه به شوخی همچین حرفایی رو میگن.
    من فکر میکردم اون منو به خودش وابسته نکرده و من توهم برم داشته چون از سه سال قبل ازش خوشم می اومده
    فکر میکردم به من بدی نکرده و اینکه روحم آزار دیده تقصیر خودمه پس چطوری قهر کنم؟
    پس شما هم قبول دارین که اونم روح من رو آزار داده؟
    و فقط من خودم رو بهش نچسبوندم؟
    ویرایش توسط nafiseh joon : شنبه 04 مرداد 93 در ساعت 11:38

  12. #30
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 مهر 93 [ 10:09]
    تاریخ عضویت
    1393-4-31
    نوشته ها
    254
    امتیاز
    976
    سطح
    16
    Points: 976, Level: 16
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive500 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    156

    تشکرشده 290 در 156 پست

    Rep Power
    35
    Array
    ببینید من اصلا رو قطع این رابطه مشکل ندارم ها
    همین که ایشون من رو دوست ندارن واسم کافیه
    و از نظر من اصلن ارتباطی وجود نداشته

    مهم تر از اون بعد از اینکه بیشتر شناختم ایشون رو
    همین که اینفدر از نظر فرهنگی متفاوتیم
    من خانواده ی راحتی دارم ولی رفتارم تو اجتماع جدی تر هست و عفت کلام رو همیشه حفظ میکنم
    ایشون خانواده چندان راحتی ندارن - حتی اون روز حرف زدن با من خیلی عجیب شد تو خونشون - ولی تو اجتماع مسخرگی نشون میده و عفت کلام رو حفظ نمیکنه
    این دلایل برام کافی هست و خوب یواش یواش یادم میره ایشون رو

  13. کاربر روبرو از پست مفید nafiseh joon تشکرکرده است .

    فدایی یار (شنبه 04 مرداد 93)


 
صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. با همسر معتادم چه کنم
    توسط روناک محمدی در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 66
    آخرين نوشته: سه شنبه 19 تیر 97, 22:55
  2. پاسخ ها: 21
    آخرين نوشته: جمعه 21 شهریور 93, 11:37
  3. چطور بدون قهر کردن، اعتراضم را به همسرم اعلام کنم؟
    توسط هستی در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: جمعه 23 دی 90, 00:08
  4. اعتراف به خیانت
    توسط dorsa65 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 48
    آخرين نوشته: چهارشنبه 12 مرداد 90, 11:43
  5. اعتراض به قوانین تالار
    توسط ashnayedirooz در انجمن پیشنهادات ،انتقادات و مشکلات تالار
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: چهارشنبه 29 دی 89, 12:59

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:37 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.