نوشته اصلی توسط
nafiseh joon
1-
ولی یک چبزی هس من اصلن نماز نمیخونم و روزه نمیگیرم یعنی از اول نخوندم ولی بی بند وبار نیستم
ولی ایشون نماز میخونه و روزه میگیره و حتی یک بار یادم میومد که ایشون یه روزی به غیر از ماه رمضون روزه بودن
من اصلن نماز نمیخونم و روزه نمیگیرم
ولی اعتقاد دارم به خدا و از مشروب و اینها پدرم بدش میاد
ما اصن تو خونه حرفای آنچنانی نشنیدیم
مادرم هنوزم موقع صحبت اگه خانمی چاک دهنش باز شه و فحش رکیک بده اعصابش خرد میشه و میگه حیا نداره
بابام که وقتی ما بچه بودیم اگه فحش بیشتر از بیشعور میشنید عصبانی میشد
کلا محیط خونه مون خشک بوده
کلا من نمیدونم چرا از چنین آدمی خوشم می اومد
ایشون از لحاظ طرز لباس پوشیدن و مو خیلی ساده ان
انگار مال این دوره و زمون نیستن و حتی وسط تابستون پیرهن آستین بلند مردونه می پوشن
اصلا جثه و لباس پوشیدنشون شبیه بابامه
مغرور هم نیستن و حتی چند بار تو دعوا گفتن که چشم حتما از این به بعد نمیگم شما قهر نکن
قهر نمیکردم سعی میکردم رابطم رو در حد سلام و علیک نگه دارم ولی باز شروع میشد
من اصلن باور نمیکردم همچین آدمی بتونه چنین جک هایی رو پیش دخترا بگه
چندین بار تو دعوا گفتم که شما همچین چیزایی رو پیش مادر و خواهرتون نمیگید نه؟ گفت نه
گفتم پس وقتی احساسی به من ندارید و ما همکلاسی عادی هستیم خواهر دینی هستم و نباید پیشم بگید
ولی ایشون میگفتن فقط شما معنی حرفای منو نمیفهمی و چطور همه ی دخترا میفهمن و شما نمیفهمی؟ شما فقط میهوای گیر بدی و دعوا کنی با من و انگار مامانمی
بابا من پیش دخترا میام درست حرف بزنم میگن چرا اینقدز پاستوریزه ای
البته این دخترایی که ایشون میگن میدونم دو سه مورد خاص هستن و الا اکثر دخترا چنین حرفایی رو نمیزنن
به هر حال الان وقت این نیست که رفتار ایشون رو تحلیل کنم و حتی فرشته هم باشه از یادم باید بره ولی به هر حال قابل قیاس با شوهر خانم سهیلا نیستن ایشون حتی از نظر تحصیلات و تلاش یرای ادامه ی اون
فقط از من خوشش نمیومد
میخواست درس بخونه و میدونست چون دوستم نداره نمیتونه قولی بهم بده
و خوب اون دخترایی که مسخره بازی دزمیارن با هم هیچ وقت نیومدن احساسشون رو بهش بگن
ولی نمیدونست چی کار کنه و با اینکه جوری رفتار میکردم که برام ترحم نکنه دلسوزی میکرد
حتی چند بار بهش گفتم آخه چرا برای من ترحم میکنی؟ من یک چیزی گفتم تموم شده و رفته و نمیخوام بیشتر حرف بزنیم که وابسته شم ولی اون میگفت من ترحم نکردم
من مطمئنم که ایشون مشروب هم اصن نمیتونن بخورن
و چندین بار بهشون گفتم این کارایی که میکنی فقط از لاف زدن و خودنمایی بیهود هست
4 تا آدم عوضی دیدی و راهت رو گم کردی و فکر میکنی باید همه چیز رو همه جا بگی
اون آدمای عوضی سیاست دارن و تو اونم نداری
- - - Updated - - -
حتی وقتی بهش گفتم ببین برام مهمی که 20 روز از دستت ناراحت میشم و الا همون روز اول میگفتم بی شعوره کاریش نمیشه کرد
برگشت گفت خوب تو هم واسه من مهمی که 20 روز دارم تحمل میکنم و منتظرم آروم بشی فقط میگم الان اعصابش خرد درس میشه و بلاک نمیکنم و جواب اس ام اس هات رو تک تک میدم ولی دیگه موندم چی بگم
ولی اون شوخی های ناجوری که من با 2 تا دختر ..... دانشگاه دیدم ( این 2 تا دختر معروفن ) با رفتارهای ایشون تناقض داره
من فقط ایشون رو نمیفهمم و فقط به نظرم تضاد فکری دارن
ولی به هر حال دیگه نباید رفتارهاشون رو تحلیل کنم و فقط باید از ذهنم ببرمشون بیرون
- - - Updated - - -
ولی خانم دختر بی خیال یک حرف شما رو کامل قبول دارم
اینکه اون با یه دختر دوست نمیشه ولی خوب حرفایی میزنه که به یه دختر در حالت عادی نمیزنن
1 - هیچ دلیلی نداره وقتی یه دختر یه هفته باهات حرف نزده بری بگی چرا خبر نمیگیری ازم و منم میرم معتاد میشم
2- هیچ دلیلی نداره یه دختر رو مجبور کنی روز مرد رو بهت تبریک بگه و وقتی اون میپرسه که چرا باید به شما تبریک بگم؟ بگی که به من نگی به کی بگی
3- هیچ دلیلی نداره وقتی یه دختر به خاطر کاراش و نداشتن حرف خاص باهات حرف نزده بری بگی ناراحتی از دستم و قهری؟ آخه چه دلیلی داشت قهر کنم
4- هیچ دلیلی نداره به یه دختر بگی با کسی جز تو حرف نمیزنم و خیلی پاکم
5-هیچ دلیلی نداره وقتی یه دختر چندین بار شوخیت رو جدی گرفته و خواهش کرده که این شوخی رو نکن ؟ باز هم هردفعه موضوع شوخی رو بکشی به دوست پسر اون
6-هیچ دلیلی نداره به یه دختر بگی من همیشه دنبال چنین آدمی بودم خودم رو تضمین کنم
7- خوشم میاد ازت و آدم آینده داری هستی
اون با همین کاراش منو انداخت تو شک والا من تو مدت 3 سال مطمئن بودم که علاقه ای بهم نداره و با اینکه هردفعه باهاش هم صحبت میشدم قلبم تند میزد فقط منتظر بودم درسش تموم شه و دیگه نبینمش
حتی وقتی احساسم رو گفتم بازم ادامه داد و کی اومد میگفت خانم مهندس پس من اگه با شما حرف نزنم با کی حرف بزنم؟
و فقط وقتی معترض شدم که مگه نمیگی رفتی خواستگاری ول کن دیگه برگشت بهم گفت من با تو که حرف میزنم با 5 نفر دیگه هم حرف میزنم
و من کسی رو علاف نکردم جوری که انگار فقط تقصیر من بود
و منو گذاشت تو عذاب وجدان که خودم کردم و خودم رو بهش چسبوندم و کوچکترین حرفاش رو جدی گرفتم و اون تقصیر نداشت
برگشت گفت این حرفا رو به همه میزنم و هیچ کس تا حالا جدی نگرفته جز تو
- - - Updated - - -
پس شما هم قبول دارین که اون آدم هم مقصر بود؟
من تا به حال همه ی بدی ها رو تقصیر خودم میدونستم.
می گفت تو با پسرها زیاد ارتباط نداری به من چه و الا پسرها همیشه به شوخی همچین حرفایی رو میگن.
من فکر میکردم اون منو به خودش وابسته نکرده و من توهم برم داشته چون از سه سال قبل ازش خوشم می اومده
فکر میکردم به من بدی نکرده و اینکه روحم آزار دیده تقصیر خودمه پس چطوری قهر کنم؟
پس شما هم قبول دارین که اونم روح من رو آزار داده؟
و فقط من خودم رو بهش نچسبوندم؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)