موضوع: بدبینی به رابطه جاریم و همسرم

خاله قزی تاپیکایی که گداشته بودید خوندم چند ساعت طول کشید عالی بود لطف میکنید بقیه صحبتای sheبا جنابsciبزارید اخه تو صفحه16بسته بودنش نوشته بود یه تاپیک جدید باز میکنن میشه بقیه شو بزارید من زیاد به سایت وارد نیستم
واسه انجمن ازادم رفتم بیرون حتما میریزمو عضو میشم ولی فکر کنم موکول بشه به بعد از عملم البته امیدوارم زنده بیرون نیام
خاله قری شما شوهر منو نمیشناسی راجب این ماجرا از هیچ دری با من راه نمیاد چه برسه صحبت باورتون نمیشه یک سال و اندی جنگیدم که بفهمونم اون اشتباه میکنه ولی متاسفانه قبول نداره و بخاطر این دارم رو خودم کار میکنم
میشه یه سوال بپرسم خاله قزی خودتون زندگی موفقی دارید با همسرتون اگه جوابتون اره هست میشه بگید از اول خوب بودید باهم یارو هم دیگه کار کردید بازم معدرت که این سوالو پرسیدم اگه دوست نداشتید جواب ندید

خاله قری تو اولین فرصت عضو میشم
پاییز عزیز تو مهمونی قبلی با این که کلی حفظ ظاهر کردم اخرشم گفت ابرومو بردی با این که فوق العاده با اون زن گفتنو خندیدن ولی بازم واسه زندگیم تلاش میکنم و بیشتر تلاش اینبار سعی میکنم بیشتر مشارکت کنم تو حرفاشون ایشالله که بتونم یه کوچولو از پسش بر بیام
میدونید چیا تو این راه سستم میکنه مثلا این که امروز که همسرم زنگ زد گفت دعوتیم اونجا کلی شاد بود وگفت کی 5شنبه میشه زودتر بریم خیلی حال میده این حرفاش اتیشم میزنه اتیش
چون میدونم اینجا همه تقریبا دردمندن راحت تر دردو دل میکنم و میدونم درکم میکنن
یه زمانی اون موقع که مجرد بودم فکر میکردم طلاق یعنی فاجعه و اینکه تو زندگی باید خیلی مشکل بزرگی باشه که منجر به طلاق بشه ولی الان به این نتیچه رسیدم که بعضب وقتا چیزایی که به چشم بقیه مسخره یا کوچیک میاد یا اصلا مشکل نمیدوننش انقدر واسه یکی مهمو تاثیر گزاره که به قیمت زندگیش یا حتی جونش تموم میشه
کاشکی کسایی که ادم و درک کنن دوروبر ادم زیاد شه خوشحالم که با این سایت اشناشدم چون کلی دوست خوب و همراه پیدا کردم تو مسیر پر تلاطم زندگی
یه پیامکی بود که نوشته بود امان از روزی که گلو درد داشته باشی از بغض وبقیه بگن دارو بخور سرما خوردی
اینو که خوندم یاد کسایی که هیچ درکی از ناراحتی ادم ندارن افتادم البته تو دنیای واقعی نه مجازی بازم خداروشکر که شماها هستید ادم هم مشکلشو با کمک شما حل میکنه هم. سیک میشه پیش شما دردو دل کردن تاوان نداره فرداش نمیزنن تو سرت حرفاتو بر علیه ت استفاده نمیکنن برعکس ادمای دوروبرم که میترسم پیش چشمشون حتی ناراحت باشم درد و دل پیشکش

پاییز جان راجب همه چی حرف میزنن از اب ذرشکی که شوهرم هرروز واسش میخره تا دورانی که همسرم مجرد بود از سربازی شوهرم باهم میگن میخندن از غداهایی که واسه شوهرم درست کرده شوهرم انگشتاشم خورده از همچی از هرچیزی که من توش نباشم همیشه جلو خانواده ها و البته کلا به شوهرم محبت و توجه میکنم بهش احترام میزارم ولی اخرین بار که بهش گفتم هر کاری میخوای بکن تقریبا یکی دوهفته پیش خونه خواهرش دعوت بودیم اونم بود راستش انقدر حرص خوردم که نه کنارش نشستم نه محبت کردم نه حرف زدم باهاش همش با مادر شوهرم حرف میزدم یا به حرف بقیه البته جز اونا گوش میدادم لحنش این نیست با اون خیلی خوشه به من که میرسه اخم و تخم میکنه سره همه چی سره هر چیز بی مصرفی
اینهمه خوب بودنشون باهم دیونه م میکنه دیونه
اگه یه روز اجازه بدن یکی رو بکشم قطعا زنداداششه قطعا بی معطلی تا حالا تو زندگیم نه حسادت کرده بودم نه تنفر داشتم ولی بی نهایت از این ادم متنفرم در صورتیکه تو ذاتم یه همچین حسی هیچوقت نبوده و همیشه از خوشحالی بقیه خوشحال و از ناراحتیشون ناراحت میشدم
شوهرم فقط با اون لحنش ایجوریه حتی با خواهرش که بسیار دوسش داره و صمیمیه اینطوری صحبت نمیکنه
من اگه تا ارنجم دستمو بکنم تو عسل بدم بهش واسش ظهر ماره ولی اون ....
فقط میدونم سهم من از زندگی این نبود
از طریق سایت واسه اشتراک ازد پول واریز کزدم کجا شماره پیگیریشو ورد کنم تا فعال بشه

سلام خانومی
برو اینجا و فرم رو پر کن بعد یکی دو روز عضو انجمن آزاد میشی

فرم پرداخت حق عضویت تالار همدردی

یه سوال برام پیش اومد چرا برای تو اخم و تخم میکنه؟ اخلاقش که نیس چون با جاریت همش در حال خوش وبشه... از چیه تو راضی نیس؟ تا حالا پرسیدی؟ شاید یه چیزی در اون دیده که تو نداری و وقتی میخواد مهمونی ای جایی ببیندش اینقد خوشحال میشه . اینکه میگی باهم از خاطراتشون میگن و ... که نمیتونه دلیل باشه ، اونارو میتونه برای همسرش بگه . آقایون بگن، یه مرد متاهل چرا با زن داداشش همچین رفتاری میکنه ؟؟؟