به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 13
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 13 اردیبهشت 93 [ 14:42]
    تاریخ عضویت
    1392-1-11
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    852
    سطح
    15
    Points: 852, Level: 15
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    500 Experience Points1 year registeredTagger Second Class
    تشکرها
    6

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Icon17 بعد از یه دوران پر از عشق حالا بعد از ازدواج احساس بدبختی میکنم .....

    سلام
    نمیدونم مشکلمو از کجا شروع کنم . قبلا یه تاپیک دیگه داشتم و تو اون گفتم که خیلی آدم بدبینی هستم . اگه بخوام خیلی خلاصه بگم من و شوهرم هم سنیم با کلی عشق باهم عروسی کردیم اما من خیلی روی خانوادش حساسم و از اول عروسی تا الان انقدر از اونا بدگویی کردم جلوش که اون کاملا از من زده شده و رفته طرف خوانوادش البته این حسشه و جلوی اونا همش سمت منه اما من میدونم الان دیگه خوانوادش خیلی واسش مهم تر شدن . دیدین وقتی کسیو از چیزی محروم میکنی بیشتر میره سمت اون چیز همسر منم دقیقا اونطوری شده فقط از من انتقاد میکنه میگه تو از همه متنفری با همه بدی . خیلی اعصابم خورده . امروزم که روز زنه صبح فقط یه تبریک خیلی معمولی گفت . البته میدونم شب واسم کادو میگیره اما احساس میکنم فقط میخواد از سرش باز کنه . یه بار خیلی اعصابم خورد شد الکی گفتم من میرم تا تکلیفمو روشن کنم امروز به من میگه زنی که بگه میرم از نظر من دیگه زن زندگی نیست. نمیدونم چرا انقدر از مامانش متنفرم . دست خودم نیست . نمیتونم ببینم کسی همسرمو خیلی دوس داره آخه همسرم یدونه پسره مامانش دیگه خودشو خفه میکنه من اعصابم خورد میشه.

    - - - Updated - - -

    کسی نیست باهاش حرف بزنم؟

    - - - Updated - - -

    یعنی هیییییییچکس نیست؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

  2. کاربر روبرو از پست مفید گلبرگ123 تشکرکرده است .

    واحد (دوشنبه 01 اردیبهشت 93)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 بهمن 93 [ 16:12]
    تاریخ عضویت
    1392-2-18
    نوشته ها
    209
    امتیاز
    2,399
    سطح
    29
    Points: 2,399, Level: 29
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    536

    تشکرشده 560 در 192 پست

    Rep Power
    33
    Array
    من احساس میکنم مقصر شوهرت و خانوادشن. یه کاری بهت میگم انجام بده ببین شوهرت هنوز دوستت داره: برو جلوش به خونوادش توهین کن، بعد ببین عکس العملش چیه؟ اگه احساس کردی کادو واست خریده که از سرش باز کنه یعنی دوستت نداره، ولی اگه دیدی با روی باز اومد بغلت کردو با ناز و قربون صدقه رفتن بعد از توهینی که به خونوادش کردی کادو رو بهت داد یعنی دوستت داره. خب اینم حل شد به سلامتی!!! ببخشید یکم طنزگونه بود ولی اینم بگم رو دلم مونده،چند سالته عمو؟؟!!!!! تک فرزندی خودتون یا مثلا ته تغاری؟؟!

    حالا مطلب جدی: سعی کن این مرحله گذر از دوستی به زندگی زناشویی رو آروم و ملایمتر طی کنی. شما هنوز تو دوران دوستی تشریف داری، متاسفانه از لحن نوشتن و مشکل پیش پا افتاده ای که نوشتی، که با این وضعیت در آینده به مشکل حادتری تبدیل میشه، شما هنوز تو وادی دوستی و بی خیالیش موندی. دوران دوستی رو بذار کنار، سعی کن مسوولیت خودت و حتی شوهرتو به عهده بگیری، بخوای این مشکلاتو ایجاد کنی بعدا خیلی بدتر میشه
    ویرایش توسط capitan : یکشنبه 31 فروردین 93 در ساعت 16:01

  4. 5 کاربر از پست مفید capitan تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 31 فروردین 93), khalvat (دوشنبه 01 اردیبهشت 93), meinoush (یکشنبه 31 فروردین 93), واحد (دوشنبه 01 اردیبهشت 93), هم آوا (یکشنبه 31 فروردین 93)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 آبان 93 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1393-1-23
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    451
    سطح
    9
    Points: 451, Level: 9
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    269

    تشکرشده 65 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دختر خوب این فکر ها رو بریز بیرونن که شوهرم مادرش و بیشتر از من دوستت داره و من ناراحتم. اولا از کجا میدونی مگه خودت نمیگی جلوی خانوادش هوات و داره؟؟؟ خوب دختر خوب اگه دوستت نداشت که حتی جلوی خانوادشم طرف تو رو نمیگرفت. یه کارتونی بود همش میگفت(من میدونستم) و همش افکار منفی میدا، یادته؟ حالا شما ام همینطور شدی. ببینم مگه شما از ته دل همسرتون خبر دارید. پس واسه چیزی که ازش مطمعن نیستی غصه نخور. در مورد خود شخص مادر شوهرتم باید بگم عزیزم به خودت تلقین نکن یعنی چی که میگی ازش متنفری!!!! نمیگم مثل مادر خودت دوستش داشته باش میدونم که اکثر قریب به اتفاق نمیشه مادر شوهر و مثل مادر خودمون بدونیم. اما با خودت فکر کن این خانوم خوب یا بد مادر همسر و در اینده مادر بزرگ فرزند شما میش. همین که پسراشونو بزرگ میکنن و تقدیم ما میکنن ( حالا اگه از شوهرت صد در صد راضی باشی که دیگه بیشتر) باید حترامشونو نگه داشت و به عنوان مادر کسی که دوسش داریم مادرشم دوست داشته باشیم،

  6. 3 کاربر از پست مفید گل شب بو تشکرکرده اند .

    khaleghezey (دوشنبه 01 اردیبهشت 93), meinoush (دوشنبه 01 اردیبهشت 93), واحد (دوشنبه 01 اردیبهشت 93)

  7. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    سلام
    اشتباه کاملا از سمت شماست
    مادرش رقیب شما نیست هووی شما نیست که چنین احساسی نسبت بهش داری اون مادرشه
    مگه شما میتونی مادرتو دوست نداشته باشی یا مادرت میتونه شما رو دوست نداشته باشه
    به هیچ عنوان پیش همسرت بدگویی خانوادش رو نکن
    شما محبت کن
    احترام بذار
    بعد ببین چه نتیجه ای میده
    همسرت رو از خودت فراری نده . اون ازدواج کرده که با شما به آرامش برسه بعد شما میخوای از مادرش دورش کنی؟

  8. 4 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    khaleghezey (دوشنبه 01 اردیبهشت 93), meinoush (دوشنبه 01 اردیبهشت 93), واحد (دوشنبه 01 اردیبهشت 93), ساحل75 (دوشنبه 01 اردیبهشت 93)

  9. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    گلبرگ عزیزم سلام . شما که اینقدر اگاهی داری که علت مشکلت رو میدونی پس راه حلش هم میدونی . پس حرفهای ما زیره به کرمان بردنه . شما عاشق همسرتی برای همین نمیتونی محبت های مادر شوهرت رو تحمل کنی در واقع در نظر تو هیچ زنی نباید به همسرت محبت کنه جز خودت . این درسته ولی مادر شوهرت با همه زنهای دنیا فرق داره . اون مادرشه . تنها زنیه که عشقت رو به دنیا اورده شیرش داده و بزرگش کرده و حالا ایشون رو تقدیم شما کرده . پس حق نداری بین اونا فاصله بندازی چون اگه اینکارو بکنی خودت ضرر میکنی و عشق مادر و فرزندی رو نمیشه از بین برد . وقتی خودت مادر شدی اینو با تمام وجودت احساس میکنی و مادر شوهرت رو بیشتر درک میکنی . پس اگه همسرت رو دوست داری باید خانواده اش و بخصوص مادرش هم دوست داشته باشی . راستی شما برای مادر شوهرت کادو روز مادر گرفتی ؟ اگر نه حتما این کارو بکن و مهم تر از اون اینه که ازش تشکر کنی برای به دنیا اوردن و بزرگ کردن همچین گل پسری .

  10. 3 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    meinoush (دوشنبه 01 اردیبهشت 93), گل شب بو (دوشنبه 01 اردیبهشت 93), zendegiye movafagh (دوشنبه 01 اردیبهشت 93)

  11. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 13 اردیبهشت 93 [ 14:42]
    تاریخ عضویت
    1392-1-11
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    852
    سطح
    15
    Points: 852, Level: 15
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    500 Experience Points1 year registeredTagger Second Class
    تشکرها
    6

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من و همسرم هر دو تا 27 سالمونه . من یه دونه دخترم البته یه برادرم دارم قبول دارم یکمی لوسم و زود ناراحت میشم اما با این حال چه کاری میتونم انجام بدم تا حساسیتم کم شه؟ والا من خیلی با خانواده شوهرم خوبم بهشون محبت میکنم البته من 2 تا خواهرشوهر دارم با اونا مشکل خاصی ندارم اما رو مادرش خیلی حساسم . در ظاهر همه چی خوبه اما وقتی تو خونه با همسرم تنهاییم این بحثا پیش میاد وگرنه خانوادش فکر میکنن چه عروسی دارن فرشتست اصلا فکر نمیکنن انقدر از مادره بدم بیاد . آخه مادرش کلا خیلی با سیاسته و مادر من خیلی خییلی سادست و همین قضیه رو پیچیده میکنه مثلا میخواد یه حرف بزنه 2 ساعت فکر میکنه بعد میگه من ازین جور آدما خوشم نمیاد خوب. همونایی که غیرمستقیم به هدفشون میرسن . حالا بگید من چیکار کنم؟ الان شوهرم مطمعنه که من از خوانوادش متنفرم هر چیم میشه میگه من تورو میشناسم تو ازونا متنفری من میخوام این حسشو از بین ببرم .

    - - - Updated - - -

    تازه یه روزم به من گفت اگه خوانوادم کوچکترین بی احترامی بهت بکنن من باهاشون قطع رابطه میکنم و اونا خودشون اینو میدونن پس انقدر حساس نباش اما حسه دیگه چیکارش کنم خوب؟

  12. کاربر روبرو از پست مفید گلبرگ123 تشکرکرده است .

    گل شب بو (دوشنبه 01 اردیبهشت 93)

  13. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 21 فروردین 94 [ 22:39]
    تاریخ عضویت
    1392-2-24
    نوشته ها
    136
    امتیاز
    1,967
    سطح
    26
    Points: 1,967, Level: 26
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    42

    تشکرشده 182 در 88 پست

    Rep Power
    24
    Array
    سلام دوست گرامي .....!
    تبريک بخاطر عروسي تون وآرزوي موفقيت براي زندگي نوپاي تون .....!
    - رفتارتون کمي بچگانه وبيشتر بهونه گيري براي توجه ونازکشيدنه .......... البته راه بدي رو انتخاب کردي ! همه ما داراي خانواده اي هستيم که در اون متولد شديم واصل وريشه ما محسوب ميشوند وبه قول قديمي ها جوون ها ميرن ازدواج بگيرن تا ريشه هاي خانوادگي شون قوام واستحکام بگيره بنابراين هرگز ............ تاکيد ميکنم هرگز نه به اونا حسادت کن ونه سعي کن با بدگويي از اونا به تصور غلط خودت شوهرت رو به سمت خودت بکشوني ............ شوهرتون عاشق شماست ولي عشق مادري وعشق خانواده هم سرجاي خودش ......ضمنا شما يه خانواده جدا واونا ( خانواده شوهرتون ) يه خانواده جدا نيستيد که يا بايد اين ور باشه ويا اونور.....! سعي کنين بجاي موضع گيري کردن ومرز بندي بين خودتون ... وارد اون خانواده شويد وجايگاه عروس خانواده رو براي خودتون کسب کنين
    - با گله کردن ازخانواده همسرتون پيش خودش ..... قطعا سبب خراب شدن اعتبار خودتون وبي حرمت شدن تون ميشويد وممکنه اين قضيه تاثير خيلي بدي روي روابط زناشويي تون بذاره ... شما ميخواهيد اون رو به تصورغلط خودتون بيشتر مال خود بکنين درصورتي که با اين کار اون رو از خودتون فراري ميدين ..... آروم باشيد وبا درايت وپختگي عمل کنين اين رفتارنسنجيده خيلي براتون ممکنه گرون تموم بشه وازچشم شوهرتون بيفتين .....
    - تحديد کردن آقايون ( من ميرم تکليف ام رو معلوم ميکنم ) کاملا نتيجه عکس ميده شما نميتونين با تحديد وترسوندن محبت وعشق رو بدست بيارين ..... عشق ومحبت يه رفتارعاطفي دروني وقلبي است که بواسطه احترام وتوجه وفهم وشعور وازخودگذشتگي بوجود مياد وريشه ميگيره ..... يه عامل زوري نيست که بهش دستور داد ويا تحديد ويا تنبيه اش کرد ... متاسفانه شما کمي بچگانه وغير مسئولانه رفتارکرديد اين رفتار وگفتارشما اگه از طرف همسرتون به عنوان يه رفتاربچگانه تلقي نشه ومتوجه بهونه گيري شما نشه وبه حرفتون جدي فکرکنه خيلي براي اعتبارتون سنگين تموم ميشه البته ايشون پاسخ شمارو هم داده که " زني که بگه من ميرم ديگه زن زندگي نيست " دقيقا شما بايد درک کنين که داريد با زندگي تون ساده وغير مسئولانه وکمي بچگانه رفتارميکنين ....................
    - خواهرگرامي ......... دوست عزيز ونو عروس محترم .... احترام به همسر وخانواده ايشون ؛ دوري از تنش وجروبحث هاي مخرب وبيهوده ؛ لجبازي نکردن وبهونه گيري ؛ ابراز علاقه وتوجه ؛ قبول مسئوليت ودرک صحيح واقعيت هاي زندگي ؛ تامل وتعقل در رفتاروکردار وعاقبت انديشي ؛ دراولويت قراردادن زندگي تون وحفظ روابط صميمي وعاشقانه درهرشرايطي ميتونه کمکت کنه که زندگي ات رو از اين آفت هاي خطرناک که بسيار ساده هم به نظر ميان ودر دراز مدت همچي رو تخريب ميکنن واکسينه کني ونجات بدي .........
    براتون بهترين وقشنگترين لحظات رو درکنارهم آرزو ميکنم

  14. 4 کاربر از پست مفید ardeshirk تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 02 اردیبهشت 93), meinoush (سه شنبه 02 اردیبهشت 93), گلبرگ123 (سه شنبه 02 اردیبهشت 93), واحد (سه شنبه 02 اردیبهشت 93)

  15. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 خرداد 93 [ 18:18]
    تاریخ عضویت
    1393-1-25
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    235
    سطح
    4
    Points: 235, Level: 4
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    10

    تشکرشده 10 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزم، من احساست رو کاملا میفهمم وقتی مادرشوهرم نزدیک شوهرم میشه اصلا به چشم مادر و فرزندی نمیبینم انگار داره به دارایی های من تجاوز میکنه! اما اشتباه کردم بیخیال باش

  16. کاربر روبرو از پست مفید گل ناز تشکرکرده است .

    گلبرگ123 (سه شنبه 02 اردیبهشت 93)

  17. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 11 مهر 93 [ 04:18]
    تاریخ عضویت
    1393-1-26
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    174
    سطح
    3
    Points: 174, Level: 3
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    1

    تشکرشده 25 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام گلبرگ عزیز من هم تقریبا مشکل شماروداشتم اما وقتی وارداین سایت شدم خیلی بهترشدم البته دارم تمام تلاشمو بخاطراین موضوع میکنم آقای خاله قزی بهم گفته درمقابل خانواده شوهرم گاهی هم لال هم کرباشم وبخاطرنفرسوم زندگیمو خراب نکنم من این حرفو گوشواره گوشم کردم که بخاطر کسی دیگه درمقابل شوهرم نایستم اگرمدام این حرف روپیش خودت تکرارکنی همیشه یادت میمونه که بخاطرمادرشوهرت نباید شوهرتوازخودت دور کنی خوب مادرشوهره دیگه ازقدیم اسمش بد بوده اما ما هم زیادی گندشون کردیم پس بیخیال. حالا خودمونیم اگرمادرشوهرای مابفهمن ما اینجاچقدربدشونومیگیم سه طلاقمون میکنن

  18. 4 کاربر از پست مفید yasna@ تشکرکرده اند .

    ardeshirk (سه شنبه 02 اردیبهشت 93), khaleghezey (سه شنبه 02 اردیبهشت 93), گلبرگ123 (سه شنبه 02 اردیبهشت 93), واحد (سه شنبه 02 اردیبهشت 93)

  19. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 13 اردیبهشت 93 [ 14:42]
    تاریخ عضویت
    1392-1-11
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    852
    سطح
    15
    Points: 852, Level: 15
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    500 Experience Points1 year registeredTagger Second Class
    تشکرها
    6

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسی از پاسخ هایی که دادین . من کلا بدبینم یکم منفی فکر میکنم امیدوارم مشکل حل شه و انقدر خودمو از چشم همسرم نندازم . امیدوارم اون تو دلش مثل همون اوایل که خیلی دوستم داشت دوسم داشته باشه و فکر نکنه من خیلی بد ذاتم .

  20. کاربر روبرو از پست مفید گلبرگ123 تشکرکرده است .

    واحد (سه شنبه 02 اردیبهشت 93)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. وقتی ناراحتم به سختی می تونم حرف بزنم(دوستان قدیمی لطفا باهام صحبت کنید)
    توسط ستاره آشنا در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: یکشنبه 01 مهر 97, 23:46
  2. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: دوشنبه 09 بهمن 96, 14:47
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 مهر 94, 23:08
  4. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: یکشنبه 11 آبان 93, 00:32
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 30 فروردین 92, 11:55

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:17 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.