سلام و خیلی خیلی تشکر
نه عجله من بیشتر در امور عملی هستش،وگرنه خیلی وقتا هم بهم میگن خیلی ریلکسی!! یعنی بیشترین عجله من در اینه که دوست دارم به آخر حرف یا آخر داستان یا آخر نتیجه برسم!
مخصوصا توی مطالعه، اینقدر سریع مطالعه میکنم تا به آخرش برسم،اگر داستان بخونم که میخوام به آخرداستان برسم مثلا. و بعضی از بخش های متن رو متوجه نمیشم کامل ولی رد میشم.(گاهی هم وسط کار رها میکنم کتاب رو...)
یا مثل همین تاپیک هایی که دادید یوسف گمگشته بخونه! منم تا دیدمش گفت چقدر زیاد! و میدونم اگه خودم بودم همه رو سرسری یه روزه میخوندم!
درصورتیکه مدت زمان خاصی شما نذاشتید و میتونیم تو 1 ماه هم بخونیم.
وقتی میخوام درس بخونم،همش عجله دارم تمامش کنم!( از طرفی هم خیلی ریز و بادقت میخونم! و تا نفهمیدم دقیقا چی به چی شده رهاش نمیکنم.مخصوصا اگه درس موردعلاقه م باشه...)البته این مورد به نظرم در مورد همه باشه،فکر میکنم.
یا اینکه مثلا توی صحبت کردن خیلی حوصله شنیدن جزئیات رو ندارم،سریع میخوام برسم به آخر حرف طرف!!! واسه همین گاهی بی طاقتی میکنم و طرفم رو ناراحت میکنم!! بیشتر اوقات اون طرف مقابل بهم میگه :خب صبر کن تا بگم برسم به آخرش!!
یعنی تو اینجور مسائل بیشتر عجله میکنم،ولی توی قضاوت ها و تصمیم گیری ها نه، اینطور نیستم به نظرم!
چند وقت پیش،یه نوشته ای نمیدونم از میشل جان بود اینجا خوندم یا یکی از مدیران، که مضمونش همین بود. وقتی مقاله ای رو میخونیم عجله برای تمام کردنش نداشته باشیم،بهش فکر کنیم، و تا کامل درکش نکردیم رها نکنیم.
از اون روز بیشتر متوجه این خصلت در خودم شدم.سعی کردم با مقالات همین جا تمرین کنم. وقتی یه مقاله ای رو میخونم سرعتم رو کم میکنم تا خوب متوجه بشم بعد برم پاراگراف بعد...
تا حدودی هم خداروشکر موفق شدم.
میشل جان یه دفعه تو تالار بهم گفت عجول هستی، ولی من قبول نکردم،اما الان که بیشتر فکرمیکنم دیدم درست گفته!
خب پس همون "عمل به ضد" که فرمودید روش مناسبی هست واسه من.درسته؟
خیلی ممنون
بازم ببخشید بخاطر اینکه پریدم وسط تاپیک! (اگه صلاح میدونید پست ها رو حذف کنید.ممنون)
علاقه مندی ها (Bookmarks)