به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 40
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 فروردین 93 [ 20:19]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    502
    سطح
    10
    Points: 502, Level: 10
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    41

    تشکرشده 22 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array

    دلم از پسرها گرفته به من بگن چرا اینطورن؟

    سلام بچه ها
    حالم خیلی بده بغض گلومو گرفته دوست دارم بمیرم خودم بکشم تادیگه این زندگی رو ادامه ندم دلم داره تیکه تیکه میشه بخدا خونه میخوام گریه کنم آخ که چقدر دلم گرفته ومیخوام هق هق گریه
    خدایا چرا تا بخندم اینطور میشم خدایا کمکم کن بدجوری به کمکت محتاجم
    بچه ها منگم گیجم تا الان هم نمیدونم چی شد؟ تقصیر کیه که این جور شد داشتیم حرف ازدواج میزدیم قرار ومدار خواستگاری بیاد خواستگاریم بخدا تاهمین صبح چه عشقی باهم داشتیم گل میگفتیم ولی الان جدا شدیم تا الان باورم نشده یادش میفتم دلم تیکه تیکه میشه
    جریانم شما میدونید تو تایپیک قبلی براتون تعریف کردم
    با پسری در حال حاضر هستم باهم قصد ازدواج داشتیم برنامه ریزی میکردیم که چه روزی مراسم خواستگاری باشه کلی برنامه ریختیم همین روز ولنتاین چه سوپرایزی برام داشت کلی خوشحالم کرد وبراهمدیگه هدیه گرفتیم ولی الان سر یه موضوع کوچیک تموم کردیم باورم نمیشه
    دلم خیلی پره به همدلی شما نیازمندم نمیدونم از چی بگم ازکجا بگم؟؟؟ چی بهتون بگم فقط کمکم کنید چون بدجوری دلم گرفته دوست دارم هق هق گریه ............دلم ازهمه مردها گرفته حس میکنم مرد خوب دیگه نیست

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 مرداد 96 [ 15:00]
    تاریخ عضویت
    1392-8-30
    نوشته ها
    285
    امتیاز
    4,535
    سطح
    42
    Points: 4,535, Level: 42
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    400

    تشکرشده 440 در 186 پست

    Rep Power
    39
    Array
    صبر داشته باش فقط یه نفر تو اختلاف پیش اومده بین شما مقصر نیست
    به جای احساساتی شدن بشین فکر کن بسنج ببین چی شد؟ اشتباهتتو بپذییر و اگه فکر میکنی به نفع رابطه تونه بهش بگو و عذر خواهی کن
    یعنی بخواه که با هم حرف بزنید
    البته ایشون هم الان شاید حال شما رو داره و ممکنه خودش پیشقدم بشه
    کی تموم کرد؟ سر چه جور موضوعی؟ شما 2 نفر چند سالتونه؟ تحصیلات؟ شغل؟

  3. 2 کاربر از پست مفید خانوم مجرد تشکرکرده اند .

    fati_2013 (دوشنبه 28 بهمن 92), یه دوست (چهارشنبه 30 بهمن 92)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 فروردین 93 [ 20:19]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    502
    سطح
    10
    Points: 502, Level: 10
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    41

    تشکرشده 22 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسی خانوم مجرد بابت وقتی که گذاشتین بابت خوندن تایپیک من
    من 23 وایشون 29 تحصیلات من دیپلم تحصیلات اون لیسانس من بیکار وایشون شغلشون کارمند دولت
    جدایی ازسوی من بوده
    راستش مشکل حادی ما باهمدیگه نداریم ولی همین مشکلات خیلی ریز ریز باعث شده بعضی وقتها مشکل پیدا کنیم وکار به بحث کشیده بشه ولی هیچ وقت پای جدایی نکشیده وتو بحثها هیچ وقت اون نمیگفت پس بزار کات کنیم همیشه تو هر بحثی که میشد برااینکه به قول خودش من متوجه اشتباهم بشم من یه جورایی تنبیه میکرد بعضی وقتها هم اعتراف میکنه که داره به من سخت میگیره ولی میگه باید اینطور باشم تامن یاد بگیرم
    ازلحاظ شعور ومعرفت من قبولش دارم این ویژیگی اخلاقی بیشتر موجب شد که من باش ادامه بدم ازلحاظ عاطفی خیلی قبولش دارم تو ذوقم نزده کم نزاشته همیشه بهم اهمیت داده تحقیرم نکرده اونم میگه من از لحاظ عاطفی وبرخی .یژیگی های اخلاقی خیلی تو دلش رفتم یعنی متقابل بوده
    ولی ایشون یه ویژیگی خاصی دارن یکم لجبازه وقتی یه حرفی میزنه تا آخرش میره ویکم مقرراتی هستش
    ومن یه اخلاقی که دارم بعضی وقتها ازروی سهل انگاری به قول خودش دست ازپا خطا میرفتم ایشون در اول رابطمون برام یه چیزایی مطرح کرد که خوشش نمی اومد ازشون.......بهم گفت دوست دارم اونطور باشی ......چیزای خاصی نبودن وخیلی سخت نبودن نزدیک به اخلاقم بود وقبول کردم ولیچندبار پیش اومد بهم میگفت فاطی تو قول دادی پس چرا انجام دادی؟ من تازه متوجه میشدم که توقعش بالاترازاین بود وبهش قول میدادم که تکرار نشه خیلی سعی میکردم تکرار نکنم ولی باز به قول خودش تکرار میشد
    مثلا یکی ازهمون چیزها ازم قول گرفته بود توفیس بوک پستهای شخصی روجواب ندم منم قبول کردم بعضی پستها که ازنظرم شخصی نبودن جواب میدادم ولی بامخالفتش روبه رو میشدم ومیگفت مگه قول ندادی؟ بهش گفتم چرا قول دادم این زیاد شخصی نبود ولی بم گفت چراشخصی بود من باید دونه دونه پستارو نشونت بدم که کدوم جواب بدی وکدوم جواب ندی بعد ازاون مراقب شدم که کاری نکنم ناراحت بشه وخیلی چیزای دیگه شاید شما حرفامو بخونید بگید این پسره تعصبیه منم به این شک کردم ولی چیزای دیگه رو درنظر گرفتم شکم یکم برطرف شد علتش که ازش میپرسم بم میگه خوشم نمیاد همسر آیندم تونت زیاد فعالیت داشته باشه وتو مرورگرهای اجتماعی مثل فیس بوک شناخته بشه
    حالا دعوای امروز ما
    یکی از قولایی که من بهش دادم این بود که همیشه قبل اینکه جایی برم بهش اسمس بدم وباخبرش کنم وبعد برم چون اونم اینطور وهمیشه ازهمچیزش باخبرم میکرد
    امروز خیلی ناگهانی مجبور شدم بیرون وشارژنداشتم بهش بگم رفتم بیرون وبعد ازچند ساعت برگشتم گوشیم شارژکردم وبهشخبر دادم که کجابودم یه دفعه عصبانی شد که چرا خبرش نکردم براش توضیح دادم گفت وقتی رفتی بیرون شارژمیکردی وبم میگفتی یا از تلفن خونه بم زنگ میزدی تو بیرون رفتی وخوش گذروندی وبعد از برگشتن بهم گفتی من باش فکر میکردم خونه ای حالا تنبیهت میکنم وتا پس فردا حرف نمیزنم پیام هم بدی تمدیدش میکنم پیام دادم گفتم این چه کاریه توچته باید درکم کنی گفت بهت گفتم پیام بدی تمدید میشه پس 2 روز شد 4 روز هرچی بیشتر پیام میدادم روزهای صحبت نکردن رو بیشتر میکرد شروع کردم به گریه کردن بهش گفتم تو چرا این کارو میکنی چرا اینقدر سخت میگیری ماکه هنوز دوستیم هر وقت زنت شدم اون وقت ازاین قلدریا بکن بهم گفت تو چشم میگی ولی باز کارت میکنی داری پیرم میکنی یادم دادی با بحث وتنبیه باید یه چیزی رو حالیت کنم دارم تنبیه میکنم وبهت میگم تا چندروز ازهم جدابشیم بخاطر خودته تا حرفم پیشت ارزش پیدا کنه والا خودم هم نمیخوام من مرد هستم ومرد وقتی یه جرفی میزنه تا آخرش میره الان بهت میگم تا 2 هفته بات حرف نمیزنم تا یاد بگیری قولی که میدی باید تا آخرش وتو هر شرایطی به پاش باشی فردا قراره بهم زندگی کنیم شاید بعدها خیلی چیزها تغییر کرد تو میتونی بپذیری؟بهش گفتم اگه کردی پس این کاروبامن نکن من دخترم زودمیشکنم طاقت ندارم توهرچی دل رحم باشی من بیشتر ایثار میکنم بهم گفت تو نمیزاری آدم دلش رحم کنه تا آدم ازتو تعریف کنه تادلش بهت خوش میشه یه دفعه میزنی تو ذوقش الان سراین موضوعات چندبار بحثمون شد ولی باز تو شرایط کار خودت میکنی اگه نمیخواستمت بات خیلی . وقت بود تموم میکردم ولی یه چیزای خوبت باعث ممیشه ازاین چیزها بگذرم خلاصه خیلی باش حرف زدم ولی همش حرف خودش میزد ومیفت تا 2هفته بام حرف نزن
    بهش گفتم تو به حرفام اهمیت ندادی حرفام توجیه نبود همش حرف منطقی بود فکرنکن خیلی مردی میخوام بات تموم کنم.........تایدگه این موضوع اینقدر کش پیدا نکنه
    گفت باشه تموم کن ولی میدونم برمیگردی بعد دیگه ازهمدیگه خداحافظی کردیم
    ازاین خداحاغظی داره چندساعت میگذره همه ایمیلام واکانتها من بلاک کرده دلم خیلی شکسته شد اون لحظه
    وقتی حرف خداحافظی زدم خودم جدی نبودم اونم انگار جدی نیست چون همیشه نمیزاشت بم میگفت حتی خودت بخوای من نمیزارم
    تاالان جدایی رو قبول نکردم
    دلم هنوز روشنه
    تولدم نزدیکه............چندماه پیش بهم گفت برا تولدت دارم لحظه شماری میکنم دیروز بهم گفت فاطی تو زندگیم کارایی که براتو کردم براهیچ دختری نکردم ومیخوام همه کار براتو بکنم
    باخودم گفتم اگه روز تولدم پیداش بشه ومن خوشحال کنه برمیگردم ولی اگه بی معرفت بازی دربیاره وبخوادکینه به دل بگیره حتی اگه از روز تولدم بگذره نمیبخشمش وبرای همیشه باش تموم میکنم
    بگید مقصر اون بوده من؟؟؟

    - - - Updated - - -

    همش دارم به خودکشی فکر میکنم اگه اون نیاد من چیکار کنم؟ اگه دیگه من نخواد اگه دیگه ازچشمش بیفتم من چیکارکنم .............نمیتونم نمیتونم نمیتونم خودم میکشم

    - - - Updated - - -

    خیلی دوستش دارم

    - - - Updated - - -

    اگه دیگه دوستم نداره من چیکار کنم یعنی مثل اون دوست دخترش که بهش خیانت کرده من دلیت میکنه ومیندازه تو سطل زباله؟؟؟ نمیتونم اینو قبول کنم من باش صادق بودم سزاوار فراموشی رودارم؟ نه بهش خیانت کردم ونه نامردی بخاطر این بحثها باید سزاوار این رفتارها روداشته باشم چطوربفهمم عشقم چقدر پیشش قیمت داشته؟

    - - - Updated - - -
    تروخدا نصیحتم نکنید ازتون میخوام برام موضوع بیشتر باز کنید

  5. کاربر روبرو از پست مفید fati_2013 تشکرکرده است .

    یه دوست (چهارشنبه 30 بهمن 92)

  6. #4
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 13:16]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,420
    امتیاز
    287,066
    سطح
    100
    Points: 287,066, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,577

    تشکرشده 37,079 در 7,002 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    با سلام
    صرف زدن تاپیک هیچ کمکی به کسی نمی کنه.
    وقتی مشورتی انجام می دهیم، بعد موقع عمل کردن هست.
    در همان تاپیک هم دوستان به شما گفته اند، ازدواج چیز دیگری هست، و دوست دختر و پسری هم چیز دیگر:


    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    دوست عزیز،
    با توجه به این این که این آقا هم رابطه اش با شما نامشخص و دوست پسر/دختری است و با توجه به شرایط شما و شکست عاطفی سخت و ... امکان مورد سواستفاده واقع شدن دوباره
    یا حداقل یک شکست عشقی دوباره خیلی زیاد است.

    چرا سعی نمی کنی به جای صرف کردن وقتت در این رابطه ی نامعلوم، کمی به ترمیم روح و روانت بپردازی؟
    اینطور که نوشتی هنوز خیلی درگیر گذشته هستی.
    اگر
    اگر این رابطه ختم به خیر نشه، خیلی خیلی بیشتر داغون می شی.

    می شه بگی برنامه تون برای این رابطه چیه؟
    شکل این رابطه چطور هست؟ کی در جریانه؟
    کی قراره خواستگاری و ... دارین؟

    این دو تاپیک
    ای کاش به گذشته برمی گشتم ای کاش عاشق نشده بودم

    نمی توانم راستش را بگویم وای هرگز


    را بخون. ممکنه کمکت کنه برای این که در مورد چرایی و چگونگی صحبت در رابطه قبلیت به نتیجه برسی.
    تاپیک فرشید را هم که حتما در جریان هستی و خوندی.






    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    دوست عزیز،
    با توجه به این این که این آقا هم رابطه اش با شما نامشخص و دوست پسر/دختری است و با توجه به شرایط شما و شکست عاطفی سخت و ... امکان مورد سواستفاده واقع شدن دوباره
    یا حداقل یک شکست عشقی دوباره خیلی زیاد است.

    چرا سعی نمی کنی به جای صرف کردن وقتت در این رابطه ی نامعلوم، کمی به ترمیم روح و روانت بپردازی؟
    اینطور که نوشتی هنوز خیلی درگیر گذشته هستی.
    اگر
    اگر این رابطه ختم به خیر نشه، خیلی خیلی بیشتر داغون می شی.

    می شه بگی برنامه تون برای این رابطه چیه؟
    شکل این رابطه چطور هست؟ کی در جریانه؟
    کی قراره خواستگاری و ... دارین؟

    این دو تاپیک
    ای کاش به گذشته برمی گشتم ای کاش عاشق نشده بودم

    نمی توانم راستش را بگویم وای هرگز


    را بخون. ممکنه کمکت کنه برای این که در مورد چرایی و چگونگی صحبت در رابطه قبلیت به نتیجه برسی.
    تاپیک فرشید را هم که حتما در جریان هستی و خوندی.




    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    فاطی عزیز،

    اول تکرار کنم که به نظر من بهتر هست رابطه را قطع کنی.

    اما در مورد این پسر و مسائل طایفه ای که گفتی، آیا خانواده و طایفه ایشون هم همین دید را نسبت به شما دارند؟
    یعنی وصلت با طایفه شما را نمی پسندن؟









    این هم جواب شما به اعضاء همدردی:

    نقل قول نوشته اصلی توسط fati_2013 نمایش پست ها


    خب شما میگید رابطه روقطع کنم...گفتنش خیلی آسونه ولی عملکردنش سخته...
    (الان دیگه راحتید؟!!!!)

    نمیخوام خودم رو توجیح کنم یا بگم الان انتخابم درسته ولی فعلا من واون آقا پسره باهم خوب هستیم هیچ مشکلی بین ما نیست تازه داره از امید وآرزوش بامن صحبت میکنه نمیشه یدفعه بگم کات!!! اینطور نسبت به دختری که بهنش اعتماد کرده بدبین میشه وشوکه



    نمیتونم هم بهانه بتراشم وتموم کنم اون وقت بهم میگه تو اومدی تو زندگیم که وابستیم کنی اون وقت بزاری وبری


    خیلی دوستتون دارم براتون آرزوی موفقیت میکنم قول میدم هرچی شد خبرتون کنم وبهتون بگم ولی دعا یادتون نره ........خدا به همراهتون

    - - - Updated - - -


    این هم تاپیکهایی برای دختران و پسران که بدینوسیله خودشان عبرت دیگران نشوند و بهره بگیرند:

    http://www.hamdardi.net/thread-17296.html

    http://www.hamdardi.net/thread-25882.html



    این هم تاپیک التیام به زخم های عاطفی


    http://www.hamdardi.net/thread-8577.html

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  7. 4 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    khaleghezey (دوشنبه 28 بهمن 92), یه دوست (چهارشنبه 30 بهمن 92), ناز نازی (دوشنبه 28 بهمن 92), شیدا. (سه شنبه 29 بهمن 92)

  8. #5
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 13:16]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,420
    امتیاز
    287,066
    سطح
    100
    Points: 287,066, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,577

    تشکرشده 37,079 در 7,002 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط fati_2013 نمایش پست ها
    تروخدا نصیحتم نکنید ازتون میخوام برام موضوع بیشتر باز کنید
    هم اکنون هم مشکلت همان مشکل تاپیک قبلی هست.
    تو مراجع نیستی.
    تو مشاور هستی.

    تو به راهنما و مشاور خودت می گویی که چه چیزی به تو بگوید و چه چیزی نگوید.
    می گویی نصیحت نکنید.
    البته اگر نصیحت هم بکنند گوش نمی کنی.

    مشکل دقیقا همین جاست.
    تو نیامده ای که از این وضعیت خلاص شوی.
    تو آمده ای که دیگران برای فرو رفتن بیشتر به این باتلاق کمکت کنند.



    fati_2013 گرامی
    خواهش می کنم این بار به اعضاء و دوستانت در تالار همدردی اعتماد کن.
    تو اولین کسی نیستی که قربانی یک رابطه شدی، آخرینش هم نیستی.
    این مرتبه تصمیمی دیگر بگیر.
    سعی کن، مسیرت را تصحیح کنی.
    آن آقا هم اگر مناسب شما باشد و منطقی باشد رسما به خواستگاری شما می آید و اگر مناسب بودید ازدواج خواهید کرد.
    فرایند خواستگاری و آشنایی که مهد کودک نیست تا طرف بخواهد طرف مقابلش را تربیت کند و برای تنبیه محرومش کند و اخراجش کند.

    همیشه درست گام بردار
    در مسیر صحیح گام بردار
    بعد هر چه پیش آید قابل دفاع هست
    موفق باشید

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  9. 11 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    asemaneabi222 (سه شنبه 29 بهمن 92), fati_2013 (دوشنبه 28 بهمن 92), khaleghezey (دوشنبه 28 بهمن 92), roseflower (چهارشنبه 28 اسفند 92), sara 65 (سه شنبه 29 بهمن 92), یه دوست (چهارشنبه 30 بهمن 92), نارینا92 (چهارشنبه 13 فروردین 93), ناز نازی (دوشنبه 28 بهمن 92), برسرک (دوشنبه 28 بهمن 92), شیدا. (سه شنبه 29 بهمن 92), عشق آفرین (شنبه 12 تیر 95)

  10. #6
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود

    بقول دادشم 2سال از من کوچیکتره میگه بعضی وقتا خود آدم باید تجربه کنه قشنگ اون بلا سرش بیاد تا متوجه شه دیگرانی که نصیحتش میکنن براش دلسوزی میکنن و خیرشو میخوان راست میگفتن.

    مدیر همدردی کم پست میزاره حالا به هر دلیلی بخودشون مربوطه ولی وقتی یه پستی هم میزاره واقها از سر خیرخواهی و دلسوزی هستش با تجربه و معلومات کافی رو هم داره.

    دو.تا راه داری

    یا ادمه بدی و تجربه کنی
    یا از تجربه دیگران استفاده کنی

    توی تالار همدردی همه میگن شماره 2 این دیگه خودتی که باید تصمیم بگیری هیچکی جز خودت نمیتونه .نه تنها شما بلکه هرروز میان توی تالار از این موارد مینویسن روزی نیست که یکی نیاد بنویسه با اینکه همدردی این رابطه ها رو منع کرده راهنمایی دادن ولی بازم آدم دلش میسوزه

    روز خوش بانو

  11. 6 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    asemaneabi222 (سه شنبه 29 بهمن 92), fati_2013 (دوشنبه 28 بهمن 92), sara 65 (سه شنبه 29 بهمن 92), یه دوست (چهارشنبه 30 بهمن 92), ناز نازی (دوشنبه 28 بهمن 92), رفیق فابریک (دوشنبه 28 بهمن 92)

  12. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 29 اسفند 93 [ 18:29]
    تاریخ عضویت
    1392-4-03
    نوشته ها
    116
    امتیاز
    1,917
    سطح
    26
    Points: 1,917, Level: 26
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 83
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    106

    تشکرشده 219 در 87 پست

    Rep Power
    22
    Array
    شما دوست دختر ایشون بودید ، به هیچ عنوان انتظار نداشته باشید که به ازدواج ختم بشه دوستیتون .
    من اصلا به این که کی خطا کار بوده کاری ندارم ، مشکل اینجاست که دخترا با دوست شدن فقط خودشون رو از فرصت های واقعیه ازدواج دور میکنند و شما هم همین کار و کردین .

    - - - Updated - - -

    شما دوست دختر ایشون بودید ، به هیچ عنوان انتظار نداشته باشید که به ازدواج ختم بشه دوستیتون .
    من اصلا به این که کی خطا کار بوده کاری ندارم ، مشکل اینجاست که دخترا با دوست شدن فقط خودشون رو از فرصت های واقعیه ازدواج دور میکنند و شما هم همین کار و کردین .

  13. 4 کاربر از پست مفید sobhan13 تشکرکرده اند .

    fati_2013 (دوشنبه 28 بهمن 92), khaleghezey (دوشنبه 28 بهمن 92), nimaaa (پنجشنبه 01 اسفند 92), فرهنگ 27 (سه شنبه 29 بهمن 92)

  14. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 فروردین 93 [ 20:19]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    502
    سطح
    10
    Points: 502, Level: 10
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    41

    تشکرشده 22 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    قبلا که با دوست پسر قبلیم خراب کردم خیلی امید داشتم به یه شروع دوباره چون اون فرد مناسبم نبود وباهم اساسی مشکل داشتیم میگفتم اگه شکست خوردم بخاطر اون فرد بودولی الان که باکسی که تفاهم داشتم ومناسبم بود دچار مشکل شدم دیگه رفته رفته نسبت به همچی بدبین وناامید شدم از شکست میترسم شهامتش رو ندارم برام غیر قابل باوره که صبح باش عشقولانه حرف میزدم وخودمون رو بهترین میدیدیم ولی الان دیگه باهم تموم کردیم به همین راحتی؟؟؟ ماباهم خیلی خوب بودیم خیلی کارها براهم دیگه کردیم چطور سر یه چیز کوچیک باید جدا بشیم بخدا نمیتونم اینو باور کنم هنوز دلم خوشه که هستش وازم نمیگذره وقتی تصور میکنم شاید من فراموش میکنه یه دفعه میگم خودم میکشم واینو نبینم اگه بهم اهمیت نده خودم میکشم تا بفهمه من چقدر عذاب میکشیدم نمیدونم ببینید رابطه اولم چه بلاهایی سرم اومد ولی هیچ وقت به مرگ فکر نکردم ولی تواین رابطه دومم تا بهم بگه نمیخوامت یا دوستت ندارم فشارم میاد پایین حالم بد میشه احساس دیوانگی بهم دست میده وهمش به خودکشی فکر میکنم
    دوستان تازه به ذهنم رسید که برم بهش زنگ بزنم منطقی حرف بزنم چطور میشه یه مرد لجباز با حرفای منطقیمون قانع کنیم......دیروز که باهم بحث کردیم ومن هرچی که تو دلم بود بهش میگفتم (حرفام جهت نرم کردنش نبود بلکه منطقی بودن وسعی کردم سوء تفاهم رو رفع کنم) یکم قانع شد ولی یه لحظه ساکت شد وگفت ببین من حتی اگه دلم بسوزه نمیتونم زیر حرفم بزنم چون براحرفم قسم قرآن خوردم من نمیتونم زیرش بزنم پس مجبورم انجام بدم
    بچه ها خیلی ناراحتم هیچ کاری نمیتونم بکنم دنیا رو پوچ میبینم دنیایی که هیچ قشنگی توش نیست خوشحالیامون درعرض یه ساعت متلاشی میشن
    چیکارکنمممممممممممممممممم مممممممممممممم
    دارررررررررم دیووووووووووونه میییییییییییشم

    - - - Updated - - -

    میخوام خودمو بکشم
    مرگ برام بهتره چطوری خودم خلاص کنم با چی...................که دردم کمتر بشه خودم میخوام راحت کنم مرگ ازهمچی بهتره اینطوری دیگه نه غرورم میشکنه نه شکست حس میکنم ونه کسی اذیت میشه بخداکم شدن آدمی مثل من بهتره

    - - - Updated - - -

    میخوام خودمو بکشم
    مرگ برام بهتره چطوری خودم خلاص کنم با چی...................که دردم کمتر بشه خودم میخوام راحت کنم مرگ ازهمچی بهتره اینطوری دیگه نه غرورم میشکنه نه شکست حس میکنم ونه کسی اذیت میشه بخداکم شدن آدمی مثل من بهتره

  15. کاربر روبرو از پست مفید fati_2013 تشکرکرده است .

    یه دوست (چهارشنبه 30 بهمن 92)

  16. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 29 اسفند 93 [ 18:29]
    تاریخ عضویت
    1392-4-03
    نوشته ها
    116
    امتیاز
    1,917
    سطح
    26
    Points: 1,917, Level: 26
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 83
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    106

    تشکرشده 219 در 87 پست

    Rep Power
    22
    Array
    خانم فاطی

    شما فقط دارین تاوان اشتباه خودتونو میدید و جای شکایتی وجود نداره ...
    شما با وجود این که یک بار سابقه ی دوستی داشتید ، باز هم به این کار ادامه دادید و باز هم شکست خوردید ...
    کاره اشتباه محکوم به شکسته

    اصلا نیازی نیست خودتونو بکشید یا از مردها متنفر بشید ...
    فقط خودتون و شیوه ی زندگیتونو تغییر بدید ...
    من برعکس عنوان تایپیک شما میگم دلم از دخترها گرفته که چرا اینطورین ؟!! چرا اینقدر ساده لوحانه خودشون رو در اختیار پسرا میذارن و دوست میشن ... و بعد میان شکایت میکنند ...
    شما وضعیت و حال و روزه الانتون رو فقط در رفتار خودتون جستجو کنید نه در پسرها !!!
    شما به خواست خودتون دوست دختر یک پسر شدید و دارید تاوانشو پس میدید .
    و این رو بدونید تا زمانی که پسری بتونه با یک دوستیه ساده با شما رابطه ی عاطفی و ... برقرار کنه دلیلی برای ازدواج نخواهد دید ...

    در پایان بدونید :
    پسر و دختر هایی ﮐﻪ دائم به افراد مختلف دوست میشن و ﻋﺸﻘﺸﻮﻥ ﺭﻭ ﻣﺜﻞ ﮐﺎﻧﺎﻝ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﻋﻮﺽ ﻣﯿﮑﻨﻦ ...
    ﺁﺧﺮﺵ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺸﯿﻨﻦ ﺑﺮﻓﮏ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﮐﻨﻦ!

  17. 6 کاربر از پست مفید sobhan13 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (دوشنبه 28 بهمن 92), nimaaa (پنجشنبه 01 اسفند 92), sara 65 (سه شنبه 29 بهمن 92), فرهنگ 27 (سه شنبه 29 بهمن 92), یه دوست (چهارشنبه 30 بهمن 92), واحد (دوشنبه 28 بهمن 92)

  18. #10
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 13:16]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,420
    امتیاز
    287,066
    سطح
    100
    Points: 287,066, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,577

    تشکرشده 37,079 در 7,002 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    سلام fati_2013 گرامی

    می شه تا اندازی وضعیت شما را درک کرد.
    الان خیلی تحت فشاری
    نفس کشیدن هم براتون مشکله
    هیچ چیزی در زندگی چنگی به دل نمی زنه.
    از زمین و زمون هم دلتون گرفته.
    همه ما اگر در شرایطی شبیه شما گرفتار شدیم چنین فشاری را حتما حس کردیم.
    اما برای کاهش فشار هم راهی وجود دارد. همانطور که برای ایجاد فشار راهی هست.
    به نظرم باید یه کمی از خودت بیرون بیایی . حرفهای ما را هم بشنوی.
    بعد که حرفهای ما را شنیدید هر قسمتی از حرفهایمان را قبول داری نقل قول بگیری و زیرش بنویسی که قبول داری. هر کدام را هم قبول نداری نقل قول بگیر و زیر
    آن بگو قبول نداری و بگو چرا قبول نداری.


    هم اینک شروع کن. جواب همه دوستان را به ترتیب بخوان و با آنها حرف بزن.
    اگر گوشهایت را بگیری و فقط احساساتت را فریاد کنی، صدای ما را نخواهی شنید.
    منتظریم ببینیم حرفهای ما را هم می شنوی یا خیر؟
    شروع کن
    منتظریم

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  19. 7 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    khaleghezey (دوشنبه 28 بهمن 92), nimaaa (پنجشنبه 01 اسفند 92), sobhan13 (دوشنبه 28 بهمن 92), فرهنگ 27 (سه شنبه 29 بهمن 92), فرشته مهربان (دوشنبه 28 بهمن 92), یه دوست (چهارشنبه 30 بهمن 92), نارینا92 (چهارشنبه 13 فروردین 93)


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. دست دادن دختر به پسر عمو و پسر خاله ها
    توسط Amir ali1234 در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 فروردین 97, 12:35
  2. تیکه انداختن پسرم وسط کلاس درس...بازیگوشی بی اندازه پسرم
    توسط آرام دل در انجمن طــــرح مشکلات کودکان: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 20
    آخرين نوشته: جمعه 18 مهر 93, 00:57
  3. پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 خرداد 92, 09:21
  4. علاقه ی شدید پسر به پسر از نوع دیوانه وارش
    توسط hadimoradi38 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: چهارشنبه 18 آبان 90, 10:09

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:14 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.