عزیزم خودم هم نمیتوانم کارهایش راتوجیه کنم باتوجه به شناختی که ازایشان به دست اورده ام کنس هستند حتی راضی نمیشوند برای خود کرم بخرند یااگربگویی فلان چیزراخریده ام وای چقدرمیخری باباچیزی نمیگویدمن دیگه اصلانمیتوانم بگویم
اماخودم هم مانده ام هرچندشادحرف میزنندایاهمه چیزشادحرف زدن هست؟
اگرواقعامن رابه عنوان شریک زندگی خودانتخاب کرده اندپس این رفتارهاچه معنی میدهد؟
وقتی اینجاتاپیک میزدم واقعاوابسته شده بودم ونمیتوانستم بدون اون لحظه ای بسربرم بایدهرروزچندبارصدایش رامیشنیدم درحال حاضرخودم رانگه میدارم وباچندروزفاصله زنگ میزنم
ازبلاتکلیفی خسته شده ام میخواهم تکلیفم مشخص شود
به نظرتان چه بگویم
بگویم دیگرنمیتوانم ازخانواده پول بگیرم خجالت میکشم نمیتوانم شارژبخرم یاچه بگویم که بداندوظیفه من زنگ زدن نیست
علاقه مندی ها (Bookmarks)