ادامش رو نشنیدید هنوز.
این سردی دو طرفه نیست خانواده من بخصوص پدرم خانم من رو ازدخترهای خودش بیشتر دوست دارد.خواهر های من به بهانه مختلف قرار بیرون با او می گذارن ولی خانم من هر دفعه بهانه ای جور میکنه که با اونها بیرون نره.البته من به این مسائل کاری ندارم و خودم را دخالت نمی دهم همین که میگیم با احترام با آنها برخورد میکنه و وظایف عروس بودنش را انجام میدهد انتظار دیگری ندارم و نمیخواهم باخواهران من دوست باشد.
در این که در ازدواج شانس اوردم هیچ شکی ندارم اما در مورد وابستگی ایشون به خانوادش همین کافیه که بگم از اول ماه رمضان تا امروز ما فقط 2 روز منزل خودمان بودیم و برای نمونه همین الان هم منزل پدر زنم هستم. روزهایی که منزل خودمون هستیم ما فقط یک جمعه را کنار هم هستیم و می توانیم باهم صبحانه بخوریم اما همان یک جمعه هم ایشون تا چشم باز می کنند قبل از اینکه چایی دم کنن زنگ می زنن به مادرشون.البته مشکل اصلی من اینها نیست اینها را گفتم تا بگویم من هم در قبال خوبی های او خوبی هایی دارم و با این شرایط کنار امدم.
من هم نیاز به توجه دارم ولی همیشه درجه دوم اهمیت به من داده می شود.
ادامه مشکلاتی که با خانمم دارم
کند هست در حاضر شدن و غذا درست کردن.برای مثال یک سالاد ساده رو یک ساعت برای مهیا کردنش زمان لازم دارد. البته دست پختش بسیار عالی هست و با سلیقه .اما این کندی بعضی وقت ها باعث عصبانیت من می شود.
و مورد اصلی که واقعا آزار دهنده است این هست که همه مردها رو به چشم خوب می بیند رفتارش با مردهای غریبه و فامیل مشکلی ندارد اما انطوری نیست که من می خواهم .ایراد خاصی در رفتارش نیست ولی من انتظار دارم خانم من انحصارا برای خودم باشد و لبخندش ومهرش را خرج شوهر خواهر و یا هر مرد نامحرم دیگری نکند.
علاقه مندی ها (Bookmarks)