موضوع: (مشکلات مختلف با همسر از جمله خیانت همسر)لعنت به زنانگی

همیشه یه کارایی هست که باور نمیکردی یه روز انجامش بدی و وقتی انجامش میدی بزرگترت میکنه چون که قبلا بچه بودی فکر میکردی دنیا وشایدم عشق میتونه تورو به جاهایی که میخواد ببره اما الان که بزرگترشدی میبینی این تویی که هرجادلت میخواد قلبتو هدایت میکنی چون عاقلی وباهوش.درمورد اصطلاحاتی که این آقا به کار میبره دیگه به طرز تابلویی قصد داره شمارو گول بزنه(داره کری میخونه)ولی آفرین به شما.جواب رد تو خیلی ارزشمند بود مخصوصا اینکه قبلا علاقه ای درکاربود.

نوشته اصلی توسط Eram

همیشه یه کارایی هست که باور نمیکردی یه روز انجامش بدی و وقتی انجامش میدی بزرگترت میکنه چون که قبلا بچه بودی فکر میکردی دنیا وشایدم عشق میتونه تورو به جاهایی که میخواد ببره اما الان که بزرگترشدی میبینی این تویی که هرجادلت میخواد قلبتو هدایت میکنی چون عاقلی وباهوش.درمورد اصطلاحاتی که این آقا به کار میبره دیگه به طرز تابلویی قصد داره شمارو گول بزنه(داره کری میخونه)ولی آفرین به شما.جواب رد تو خیلی ارزشمند بود مخصوصا اینکه قبلا علاقه ای درکاربود.

آره علاقه ی شدیدی هم بود . من تا 1 ماه بعد از قطع رابطه دچار تیک عصبی شده بودم و با گذشت زمان مشکلم حل شد . مشکل اینجاست که الان دارم میفهمم که من برای پر کردن تنهاییش بودم و وقتی دید که من بهش جدی و برای ازدواج فکر میکنم شروع کرد به خرد کردن من . نیاز زن اینه که بهش توجه کنن . اما منت میذاشت . نمیدونم چرا هرزگاهی یه جوری وارد زندگیم میشه و من رو فقط میریزه بهم و تاکید میکنه که به نیاز هاش توجهی نداشتم . خوب من برام یه اس ام اس توجه بود اما توجهی که اون میخواد یعنی ........... . به همین خاطره که گفنم لعنت به زنانگی .

همیشه یه کارایی هست که باور نمیکردی یه روز انجامش بدی و وقتی انجامش میدی بزرگترت میکنه چون که قبلا بچه بودی فکر میکردی دنیا وشایدم عشق میتونه تورو به جاهایی که میخواد ببره اما الان که بزرگترشدی میبینی این تویی که هرجادلت میخواد قلبتو هدایت میکنی چون عاقلی وباهوش.درمورد اصطلاحاتی که این آقا به کار میبره دیگه به طرز تابلویی قصد داره شمارو گول بزنه(داره کری میخونه)ولی آفرین به شما.جواب رد تو خیلی ارزشمند بود مخصوصا اینکه قبلا علاقه ای درکاربود.

نوشته اصلی توسط ammin.n

دخترخوب تا اینجا روخوب اومدی،ولی حتما تنهایت رومدیریت کن تا نیاز عاطفی باعث نشده با یه پیامک،یا ایمیل یا یه نگاه دچار چالش بشی،همیشه قوی وپرتوان ظاهرشو،تاهرکسی به خودش اجازه نده برای تمام حیثیتت نقشه بکشه،یکی ازنزدیکان اومد به من گفت میخام چیزی بگم بگو کارخوبی کردم یا نه؟توی خیابون داشتم راه میرفتم یک نفرتاسه بار میزدپشت پام همش فاصله میگرفتم و راهمو کج میکردم که دست بر داره اما ول کن نبود،منم برگشتم یه سیلی محکم زدم زیرگوشش،اونم کاملا خجالت کشیدوسریع ازاونجارفت،بهش گفتم هروقت خواستی دعاکنی اول اون دستی که سیلی زد رو به آسمون درازکن،الان منظورم این نیست که باچماق بامردم رفتارکنی،منظورم درجه های رفتار قاطعانه وباوربه رفتار قاطعانه است

خوب الان من واقعا خودم رو نمیفهمم . من تو این 1 سالی که ازش خبری نداشتم . کمر همت رو بستم و الان رسیدم به اینجا . اما یه ایمیلش و الانم که میدونم فیسیش چیه داره اذیتم میکنه . الکی میرم تو فیسش و یا پیچ دوستاش . شب ها هم با ناراحتی میخوابم . درخواست دوستیمو کنسل کردم اما نمیدونم چرا این جوری شدم . کاش ایمیلش رو ندیدم .من الان چی کار کنم .؟ من الان میگم چطور 1 سال بدون هیچ فکری به کارام میرسیدم باز اومد و حالا یه فیس هم هست و مربی هم هست و دایم با گروهش و تور هایی که میرن و خنده هاش افسرده میشم . اگه وایسته بودم چرا این 1 سال طاقت اوردم اگه نبودم الان این حالم چیه ؟

نوشته اصلی توسط ammin.n

تایرد.درکت میکنم به هردلیلی با اون آشنا شدی،به لحاظ عاطفی یه ناشی گری کردی ودریچه قلبت روبراون بازکردی ووابستگی اتفاق افتاده،دراوج ۵سال ارتباط،درلحظه حساس "ارزش انسانیت"خودت رونشون دادی،امتحانی سخت که درتوان هرکسی نیست.به نظرم "شرایط"بعدازدوری ازاو بسیارموثربوده،حدس من اینه که این یکسال اینقد سرت شلوغ بوده بواسطه درس یاهرچیزی،که زیادحواست به زخمی (وابستگی عاطفی)که خوردی نبوده.این زخم درحال بهبودی بوده که سرش رواین اواخرکندی(ارتباط مجددبا ایمیل وفیس و...).الان باید به سه موردمهم توجه کنی ونزدیک این سه نشوی.۱_"یاربازی ۲_توپ بازی۳_میدان بازی. یاربازی که اون طرفه سعی کن نبینیش به قول دوست عزیزمون نوپو با ارزشهای شماهماهنگ نیست او یه ارزشهایی داره (بی بندوباری جنسی)که برای شما ضدارزشه. توپ بازی حرفهاومسائل جذابی هست که بین شما ردوبدل شده به اونا نزدیک نشو۳_میدان بازی:جاهایی که باهم رفتید مث کوهنوردی یا کافی شاپ یا...البته دومورد دوم موقته وبه محض درمان کامل وابستگی دیگه مهم نیست ومیتونی باشریک آینده زندگیت داشته باشی خوداوهم به مرور ازیادت میره.......................................... .................................................. .................................................. .................................................. ................................اما ازپست اولت اینطورفهمیدم که دنبال یه انرژی جایگزین هستی اینکه دست ودلت به کارنمیره.این مساله خیلی ازجوانهاست وتعیینش باخودته.اینکه چه شخصیتی داری خوش ترین خاطرات زندگیت قبلا چی بوده؟وخیلی سوالات دیگه.یکی نمازبهش انرژی میده،یکی مسافرت،یکی معاشرت بیشتربامردم و...ولی الان تنهایی اصلا برات مناسب نیست.دوم نیازت به ازدواج وشریک عاطفی که طبیعت همه ماست باعث میشه یاد اوپررنگتر بیادبه ذهنت.......................................... .....هیچ آیه ای درقرآن ارتباطات اینچننی رو مجازنکرده واون رو یک بیماری درقلب میدونه.حضرت یوسف (ع)به خاطر"حفظ فروج"صفت "حفیظ"روگرفت وحفاظت ازخزائن زمین روبه او دادند.(۵۵و۵۶یوسف)

ممنون از راهنمایی هاتون . مبام 100 مرتبه این پست ها رو میخونم که حواسم به خودم بیشتر جمع باشه .خیلی سخته که با کسی باشی که هم ازش بدت میاد هم خوشت . خیلی سخته . موقعی که رابطمون تموم شد 1 سال پیش گفت ما الان دوستیم و فقط به درد ازدواج نمی خوریم . منم کاملا با ارامش براش ارزوی خوشبختی کردم و خودم رو کوچیک نکردم اما تو جوابم گفت دوستیمون چه شکلی باشه ؟ بوسه ای ............................. من اون لحظه داغون شدم من به فکر 5 سال رابطه بودمو دائم خوبی هاش رو بزرگ میکردم و خودم رو مقصر. اما برای اون نحوه ارتباط ما و مسائل جنسی مطرح بود . نه خیانتی نه بی احترامی نه مسائل مادی نه مهریه من فقط بهش گفتم ارامش می خوام اما نه تنها ارامشم رو گرفت غر غرو بودنم و سردی مزاج من رو علت های ترکش دونست . دیگه الان فقط بابام واسم قابل اعتماده . زمان نیاز دارم شاید ورزش و کار تو موسسه های خیریه .شاید بدبختی ادما رو ببینم بدبختی خودم یادم بره .